روزنامه ی آفتاب، اردیبهشت ۹۶:
🔺با پیروزی قالیباف و رئیسی قیمت دلار تا پایان سال به 5000 تومان میرسد
🆔👉 @iran_novin1
🔺با پیروزی قالیباف و رئیسی قیمت دلار تا پایان سال به 5000 تومان میرسد
🆔👉 @iran_novin1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ ۲۹ اسفندماه ۱۳۹۶؛ نامه کمپین « #رفراندم_آزاد » به سازمان ملل در شورای حقوق بشر سازمان ملل قرائت شد.
مردم ایران حق دارند پس از ۴۰ سال آزمون جمهوری اسلامی، نظام خود را انتخاب کنند.
🆔👉 @iran_novin1
مردم ایران حق دارند پس از ۴۰ سال آزمون جمهوری اسلامی، نظام خود را انتخاب کنند.
🆔👉 @iran_novin1
بزرگترین اشتباهی که ما آدما در رابطه هایمان میکنیم این است که:
نصفه میشنویم...
یک چهارم میفهمیم...
هیچی فکر نمی کنیم...
و دو برابر واکنش نشون میدهیم...!
🌹🆔👉 @iran_novin1
نصفه میشنویم...
یک چهارم میفهمیم...
هیچی فکر نمی کنیم...
و دو برابر واکنش نشون میدهیم...!
🌹🆔👉 @iran_novin1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عفرین_پس_از_سقوط
تروریست های #احرار_الشرقیه و #فرقه_الحمزه با هم در #عفرین درگیر شده و اعضای فرقه به ستون دستگیر شده و به بازداشتگاه می روند.
#جنگ_متجاوزان
🆔👉 @iran_novin1
تروریست های #احرار_الشرقیه و #فرقه_الحمزه با هم در #عفرین درگیر شده و اعضای فرقه به ستون دستگیر شده و به بازداشتگاه می روند.
#جنگ_متجاوزان
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پیشگویی_اشو_زرتشت
🔴 خداوند به زرتشت از حال امروزمان میگوید:
فرشته موکل بر زمین گنجهای فراوان در زیر زمین ایران را هویدا میکند (نفت).
سپس «دیوکین» ظاهر میشود و تمامی مردم سیاه پوش میشوند.
کم آبی و خشکسالی می آید و ابرهای بدون باران ظاهر میشوند.
جشنهای نوروز و مهرگان کنار گذاشته میشوند.
سلطنت الهی به غیرایرانی رسد، آنگاه مردم ایران در رنج و عذاب خواهند افتاد.
چنان رنجی که حتی در زمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران میشود.
آنها به یاری سحر و جادو، دِههای که من آفریدم ویران کنند و همه چیز را بیالایند و دین و پیمان و شادی و راستی را از بین ببرند و دین من به نیستی رسد.
آنان فریفتار هستند و بدترین دین را دارند.
درآن هنگام دار و درخت بکاهد و هنر و نیروی مردان کم باشد و آزرم و سپاس از نان ونمک ندارند.
مردم از زندگی به تنگ آمده و مرگ خویش راازمن خواهند و جوانان را هوای بازی و رامش از دل برنیاید و صدقه ندهند.
و نه نفر از هر ده مردم ایران به سوی باختر (غرب) تباه شوند و به سبکی و آلودگی رسند و ایمان به معاد برود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پیشگویی_اشو_زرتشت
🔴 خداوند به زرتشت از حال امروزمان میگوید:
فرشته موکل بر زمین گنجهای فراوان در زیر زمین ایران را هویدا میکند (نفت).
سپس «دیوکین» ظاهر میشود و تمامی مردم سیاه پوش میشوند.
کم آبی و خشکسالی می آید و ابرهای بدون باران ظاهر میشوند.
جشنهای نوروز و مهرگان کنار گذاشته میشوند.
سلطنت الهی به غیرایرانی رسد، آنگاه مردم ایران در رنج و عذاب خواهند افتاد.
چنان رنجی که حتی در زمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران میشود.
آنها به یاری سحر و جادو، دِههای که من آفریدم ویران کنند و همه چیز را بیالایند و دین و پیمان و شادی و راستی را از بین ببرند و دین من به نیستی رسد.
آنان فریفتار هستند و بدترین دین را دارند.
درآن هنگام دار و درخت بکاهد و هنر و نیروی مردان کم باشد و آزرم و سپاس از نان ونمک ندارند.
مردم از زندگی به تنگ آمده و مرگ خویش راازمن خواهند و جوانان را هوای بازی و رامش از دل برنیاید و صدقه ندهند.
و نه نفر از هر ده مردم ایران به سوی باختر (غرب) تباه شوند و به سبکی و آلودگی رسند و ایمان به معاد برود.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نطریه_پردازان_قومیت و
#ناسیونالیسم_قومی
#ارنست_گلنر
A
بررسي كنندگان روابط بين الملل ارنست گلنر را بيش از همه براي آثاري كه درباره ي ملت گرايي دارد مي شناسد و اهميت همين آثار است كه پرداختن به او در اين دانشنامه توجيه مي كند. اما خود گلنر محقق نوگرايي در فراخ ترين معناي كلمه بود و نوشته هاي او را نمي توان به سهولت در تخصص هاي دانشگاهي سنتي دسته بندي كرد.
او در زمينه هاي گوناگون از جمله انسان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي و فلسفه ي سياسي نوشته هاي برجسته اي دارد.
از اين گذشته، آثار گلنر درباره ي تاريخ و ريشه هاي ملت گرايي را نمي توان از مضمون كلي تري كه در تمامي آثار او حضور دارد و آن همانا دفاع از جنبش روشنگري و خردباوري در انديشه و عمل است جدا دانست.
او از مخالفان سرسخت نسبي گرايي در تمامي شكل هاي آن بود و در سال هاي پاياني عمرش (كه در 1995 به پايان رسيد) اثري منتشر ساخت كه حمله ي جانانه اي به پسانوگرايي و دفاعي عالي از جامعه ي مدني غربي بود و اين پروژه اي بود كه عمر گلنر آن اندازه بلند بود كه پيروزي اش را بر يكي از رقباي اصلي اش يعني #سوسيالسم_دولتي به چشم ببيند
(رقيب ديگر آن #بنيادگرايي_اسلامي است).
گلنر در 1925 در پاريس چشم به جهان گشود. خانواده ي او در بيش تر سال هاي ميان دو جنگ جهاني مقيم پراگ بودند و پس از اشغال مجارستان توسط آلمان ها در 1939 به انگلستان كوچ كردند. وي در 17 سالگي موفق به اخذ بورسيه اي براي تحصيل در آكسفورد شد و پس از مدت كوتاهي انجام خدمت نظام، مدرك ممتاز خود را در رشته ي سياست فلسفه و اقتصاد گرفت. در پي چند سالي تدريس در اسكاتلند به سمت مدرس جامه شناسي در مدرسه ي اقتصاد لندن تعيين شد. در آن جا با برانيسلاو مالينوفكسيِ انسان شناس آشنا شد و تصميم گرفت تحصيلات دكتراي خود را در همين رشته ادامه دهد. گلنر در 1962 به مقام استادي مدرسه اقتصاد لندن رسيد؛ در 1974 عضو فرهنگستان انگلستان شد و در دهه ي1980 به تدريس انسان شناسي اجتماعي در كمبريج پرداخت.
گرچه رسماً در 1993 بازنشسته شد، به انتشار آثارش با آهنگ تحسين برانگيز هميشگي اش ادامه داد و به تأسيس #مركز_بررسي_ملت_گرايي در دانشگاه مركزي پراگ در 1993 نيز كمك كرد.
براي شناخت سهم گلنر در بررسي ملت گرايي بايد علاقه مندي كلي تري را كه او به #نوگرايي به منزله ي يك پروژه ي فلسفي انقلابي و نيز عصر دگرگوني سازمان سياسي، اجتماعي و اقتصادي داشت درك كرد.
از يك سو، گلنر در زمينه ي شناخت انسان و نيز مشروعيت باورها - كه عنوان يكي از نوشته هاي مشهورتر اوست - قوياً به طرفداري از خرد و خردباوري موضع گيري مي كرد. اين مسئله به روشني از كتاب واژه ها و امور او(كه نخستين بار در 1959 منشتر شد) پيداست. اين اثر نقدي جاندار بر فلسفه ي تحليلي و زبان شناختي بود و تا حدودي در واكنش به غلبه اين فلسفه در آكسفورد در دوران تحصيل او در مقطع كارشناسي نوشته شد.به اعتقاد برخي از فلاسفه ي تحليلي (به ويژه وينگنشتاين) باور جنبش روشنگري به توانايي خرد براي شناخت جهان، بر پيش فرض #جدايي_ريشه_اي_ذهن_از_جهان مبتني است.
بدون قبول چنين فرضي زبان نمي تواند بين خرد و واقعيت ميان داري كند زيرا آن چه در ذهن مي گذرد هماني نيست كه در جهان واقع جريان دارد بلكه صرفاً بازنمايي آن است.
اگر ذهن، خود بخشي از جهان باشد نمي توان اين بازنمايي ها را به كمك ذهن تصديق كرد.
از ديد #وينگنشتاين و برخي از پيروان او وظيفه ي فلسفه نه شناخت جهان به كمك خرد و زبان، بلكه به #خود_آگاهي رسيدن درباره ي نحوه ي كاربرد واژه ها توسط انسان ها و تحليل معاني اين واژه ها و «گفتمان ها» و «شيوه هاي زندگي» خاص بود.
گرچه گلنر اين نظر را مي پذيرفت كه استفاده ما از زبان در ذات نهادها و عرف ها مستتر است، از برداشتن گام تندروانه اي كه به كنار گذاشتن نظريه هاي معرفت به عنوان تلاش هايي براي تدوين هنجارهاي شكليِ ناظر بر فعاليت شناختيِ علوم اجتماعي مي انجاميد امتناع مي ورزيد.
يكي از معروف ترين آثار گلنر #مشروعيت_باور (1974) است. اگر برخي از كارهاي پيشين او انتقاد از كساني بود كه در توانايي خرد براي گرفتن جاي باور در شناخت جهان ترديد داشتند در اين كتاب نگاه گلنر روي تزاحم ميان #يگانه_انگاري و #بسگانه_انگاري (يا نسبي گرايي) شناخت شناسانه متمركز بود.
منظور از #يگانه_انگاري اين انديشه است كه به رغم كثرت ظاهري تجربه ها، جهان طبيعي و اجتماعي از نظم بنيادي واحدي برخوردار است كه مي توان آن را كشف كرد.
منظور از #بسگانه_انگاري نيز اين انديشه است كه چنين نظم واحدي وجود ندارد و ما اسير چارچوب مفهومي و ايدئولوژيكي هستيم كه براي معنا بخشيدن به جهان بر جهان تحميل مي كنيم.
👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نطریه_پردازان_قومیت و
#ناسیونالیسم_قومی
#ارنست_گلنر
A
بررسي كنندگان روابط بين الملل ارنست گلنر را بيش از همه براي آثاري كه درباره ي ملت گرايي دارد مي شناسد و اهميت همين آثار است كه پرداختن به او در اين دانشنامه توجيه مي كند. اما خود گلنر محقق نوگرايي در فراخ ترين معناي كلمه بود و نوشته هاي او را نمي توان به سهولت در تخصص هاي دانشگاهي سنتي دسته بندي كرد.
او در زمينه هاي گوناگون از جمله انسان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي و فلسفه ي سياسي نوشته هاي برجسته اي دارد.
از اين گذشته، آثار گلنر درباره ي تاريخ و ريشه هاي ملت گرايي را نمي توان از مضمون كلي تري كه در تمامي آثار او حضور دارد و آن همانا دفاع از جنبش روشنگري و خردباوري در انديشه و عمل است جدا دانست.
او از مخالفان سرسخت نسبي گرايي در تمامي شكل هاي آن بود و در سال هاي پاياني عمرش (كه در 1995 به پايان رسيد) اثري منتشر ساخت كه حمله ي جانانه اي به پسانوگرايي و دفاعي عالي از جامعه ي مدني غربي بود و اين پروژه اي بود كه عمر گلنر آن اندازه بلند بود كه پيروزي اش را بر يكي از رقباي اصلي اش يعني #سوسيالسم_دولتي به چشم ببيند
(رقيب ديگر آن #بنيادگرايي_اسلامي است).
گلنر در 1925 در پاريس چشم به جهان گشود. خانواده ي او در بيش تر سال هاي ميان دو جنگ جهاني مقيم پراگ بودند و پس از اشغال مجارستان توسط آلمان ها در 1939 به انگلستان كوچ كردند. وي در 17 سالگي موفق به اخذ بورسيه اي براي تحصيل در آكسفورد شد و پس از مدت كوتاهي انجام خدمت نظام، مدرك ممتاز خود را در رشته ي سياست فلسفه و اقتصاد گرفت. در پي چند سالي تدريس در اسكاتلند به سمت مدرس جامه شناسي در مدرسه ي اقتصاد لندن تعيين شد. در آن جا با برانيسلاو مالينوفكسيِ انسان شناس آشنا شد و تصميم گرفت تحصيلات دكتراي خود را در همين رشته ادامه دهد. گلنر در 1962 به مقام استادي مدرسه اقتصاد لندن رسيد؛ در 1974 عضو فرهنگستان انگلستان شد و در دهه ي1980 به تدريس انسان شناسي اجتماعي در كمبريج پرداخت.
گرچه رسماً در 1993 بازنشسته شد، به انتشار آثارش با آهنگ تحسين برانگيز هميشگي اش ادامه داد و به تأسيس #مركز_بررسي_ملت_گرايي در دانشگاه مركزي پراگ در 1993 نيز كمك كرد.
براي شناخت سهم گلنر در بررسي ملت گرايي بايد علاقه مندي كلي تري را كه او به #نوگرايي به منزله ي يك پروژه ي فلسفي انقلابي و نيز عصر دگرگوني سازمان سياسي، اجتماعي و اقتصادي داشت درك كرد.
از يك سو، گلنر در زمينه ي شناخت انسان و نيز مشروعيت باورها - كه عنوان يكي از نوشته هاي مشهورتر اوست - قوياً به طرفداري از خرد و خردباوري موضع گيري مي كرد. اين مسئله به روشني از كتاب واژه ها و امور او(كه نخستين بار در 1959 منشتر شد) پيداست. اين اثر نقدي جاندار بر فلسفه ي تحليلي و زبان شناختي بود و تا حدودي در واكنش به غلبه اين فلسفه در آكسفورد در دوران تحصيل او در مقطع كارشناسي نوشته شد.به اعتقاد برخي از فلاسفه ي تحليلي (به ويژه وينگنشتاين) باور جنبش روشنگري به توانايي خرد براي شناخت جهان، بر پيش فرض #جدايي_ريشه_اي_ذهن_از_جهان مبتني است.
بدون قبول چنين فرضي زبان نمي تواند بين خرد و واقعيت ميان داري كند زيرا آن چه در ذهن مي گذرد هماني نيست كه در جهان واقع جريان دارد بلكه صرفاً بازنمايي آن است.
اگر ذهن، خود بخشي از جهان باشد نمي توان اين بازنمايي ها را به كمك ذهن تصديق كرد.
از ديد #وينگنشتاين و برخي از پيروان او وظيفه ي فلسفه نه شناخت جهان به كمك خرد و زبان، بلكه به #خود_آگاهي رسيدن درباره ي نحوه ي كاربرد واژه ها توسط انسان ها و تحليل معاني اين واژه ها و «گفتمان ها» و «شيوه هاي زندگي» خاص بود.
گرچه گلنر اين نظر را مي پذيرفت كه استفاده ما از زبان در ذات نهادها و عرف ها مستتر است، از برداشتن گام تندروانه اي كه به كنار گذاشتن نظريه هاي معرفت به عنوان تلاش هايي براي تدوين هنجارهاي شكليِ ناظر بر فعاليت شناختيِ علوم اجتماعي مي انجاميد امتناع مي ورزيد.
يكي از معروف ترين آثار گلنر #مشروعيت_باور (1974) است. اگر برخي از كارهاي پيشين او انتقاد از كساني بود كه در توانايي خرد براي گرفتن جاي باور در شناخت جهان ترديد داشتند در اين كتاب نگاه گلنر روي تزاحم ميان #يگانه_انگاري و #بسگانه_انگاري (يا نسبي گرايي) شناخت شناسانه متمركز بود.
منظور از #يگانه_انگاري اين انديشه است كه به رغم كثرت ظاهري تجربه ها، جهان طبيعي و اجتماعي از نظم بنيادي واحدي برخوردار است كه مي توان آن را كشف كرد.
منظور از #بسگانه_انگاري نيز اين انديشه است كه چنين نظم واحدي وجود ندارد و ما اسير چارچوب مفهومي و ايدئولوژيكي هستيم كه براي معنا بخشيدن به جهان بر جهان تحميل مي كنيم.
👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نطریه_پردازان_قومیت و
#ناسیونالیسم_قومی
#ارنست_گلنر
B
در بسياري از علوم اجتماعي، اوايل دهه ي 1970 دوران غلبه بحث هايي بود كه با انتشار كتاب #توماس_كوون به پا شده بود.
نظريه ي او در خصوص نقش كليدي بُن نگره هاي مفهومي متعارض در تاريخ علوم طبيعي را بسياري از نظريه پردازان اجتماعي برگرفتند و گفتند :
اگر علوم طبيعي زير سلطه بُن نگره هاي رقيب قرار داشته است دانشمندان علوم اجتماعي نمي توانند به اميد واهي ايجاد نوعي علوم عيني جامعه در صدد تقليد از قواعد كشف علمي برآيند.
از ديد گلنر، اين چيزي جز نسبي گرايي در چهره اي مبدل نيست: اين انديشه است كه همه باورها (و در واقع همبستگي ها) به يك اندازه از اعتبار برخوردارند زيرا هيچ مجموعه عيني و مستقلي از معيارها براي تعيين اعتبار (يا داوري درباره ي) آن ها وجود ندارد. آن دسته از نسبي گرايان كه از نظرات كوون براي تأييد ديدگاه هاي علمي (كه به هر حال رشد مي كرد البته نه به شكل خطي) بد فهميده بودند و هم به دام نگرشي بسيار محدود درباره ي روش علمي افتاده بودند.
گلنر بين آن چه خودش دو نظريه ي گزينش گر موجود در دل يگانه انگاري مي ناميد كه هر يك از آن ها معيارهاي متفاوتي را براي تشخيص حقيقت از خطا به كار مي برد فرق مي گذاشت.
يكي از اين دو، #روح يا نظريه اي است كه ذهن يا آگاهي را خالق فعال معنا در عالم ساختارنيافته ي تجربيات مي انگارد و ديگري #ماشين يعني همان نظريه اي كه جهان را واجد ساختار بنياديني مي شناسد كه حدود و ثغور تغيير تجربيات را تعيين مي كند.
از ديد گلنر، براي پس زدن آنان كه به باور تكيه مي كنند تا از تجربيات معنايي بيرون كشند به نظريه ي روح نياز داريم و براي تعيين دگرگوني هاي تاريخي بزرگي كه علت كاربرد بسيار گسترده و موفقيت آميز روش هاي شناختيِ تحقيق براي بهبود رفاه انسان بوده اند به نظريه ي ماشين.
اما بين توسل گلنر به هر دو نظريه ي روح و ماشين تزاحم آشكاري وجود دارد كه خود او نتوانست آن را حتي به شكلي برطرف كند كه رضايت خاطر خودش را برآورده سازد.
نظريه روح بر اهميت تلاش هايي تأكيد دارد كه بشر در جهت استفاده از ظرفيت خردورزي خودش براي شناخت جهان به عمل مي آورد ولي نظريه ي ماشين براي پيروزي خرد بر تلاش هاي «پس رو» تري كه در جهت دستيابي به معنا در جهاني افسون زدوده به عمل مي آيد تبييني غيرشخصي و ساختاري به دست مي دهد.
اين تزاحم در سراسر آثار او به ويژه در انديشه هايش درباره ي ظهور (و سقوط) خردباوري در دوران نيز مشاهده مي شود.
گلنر از حاميان پر و پاقرص يگانه انگاري و خردباوري، آن هم نه به مثابه تضمين كننده ي يك حقيقت نهايي قابل شناخت بلكه به منزله ي مجموعه اي از اصول شناختي براي جست و جوي دقيق آن حقيقت بود. او مي پذيرفت كه خود اين اصول محصول نوعي فرهنگ نوگرايي هستند ولي تأثيرات عملي كاربست اين اصول امكان جهاني شدن آن ها را فراهم مي سازد.
انديشه هاي گلنر درباره ي ملت گرايي جه سرشت تبييني داشته باشند و چه ارزش گذارانه باشند، بر تصور كلي تري پايه مي گيرد كه وي از دوران «نو» دارد.
به گفته ي او دوران « #نو » دوره ي گسست چشمگير از گذشته است كه به رغم حسرتي كه درباره ي برخي جنبه هاي دوران پيشانو مي خوريم هرگز نمي توان آن را به عقب بازگرداند. ويژگي هاي محوري اين دوره، يا عصر جامعه ي صنعتي عبارت است از
گسترش سواد،
پيچيدگي فني،
تعليم و تربيت توده اي، و
تقيم كار در ميان افراد و طبقات.
از يك سو، نوگرايي خدمتگزار همان نوع خردباوري بود كه گلنر مي ستود. از سوي ديگر، هم نوگرايي و هم خردباوري (به ويژه انواعي از آن ها كه براي تبيين تاريخ به نظريه ي ماشين متوسل مي شدند) براي كنشگري بشر و شكل هاي سنتي هويت زيان بارند. همان گونه كه گلنر در پايان يكي از آثار بعدي اش خاطر نشان مي ساخت"
در جهان سنتي كه از ثبات برخوردار بود انسان ها هويت داشتند، به نقش هاي اجتماعي شان گره خورده بودند و تصوري كلي كه از طبيعت و جامعه داشتند تأييدشان مي كرد. بي ثباتي و دگرگوني شتابان چه در معرفت و چه در جامعه، احساس پيشين قابل اتكا بودن اين گونه تصويرهاي شخصي را زدوده است.(Gellner 1992a:182)
در همين بستر است كه گلنر ملت گرايي و انديشه ي محوري آن داير بر لزوم شريك بودن شهروندان دولت در ارزش هاي فرهنگي واحد و حكومت حاكمان همان فرهنگ بر آنان را يك پديده ي مشخصاً نو مي دانست.
مشهورترين عبارت او چنين است:
«ملت گرايي به معني بيدارشدن ملت ها و به خودآگاهي رسيدن شان نيست؛ ملت گرايي در جايي كه نشاني از ملت ها نيست آن ها را مي آفريند»(Gellner 1964:169).
در يك كلام، ملت گرايي واكنشي پي پديدارانه به پيامدهاي تجزيه كننده و ضد يكپارچگي حاصل از صنعتي شدن است كه در عين حال حفظ پيوندهاي همبايي را ايجاب مي كند و افراد را به تحمل نيروهاي نوگرايي قادر مي سازد.
👇👇👇
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نطریه_پردازان_قومیت و
#ناسیونالیسم_قومی
#ارنست_گلنر
B
در بسياري از علوم اجتماعي، اوايل دهه ي 1970 دوران غلبه بحث هايي بود كه با انتشار كتاب #توماس_كوون به پا شده بود.
نظريه ي او در خصوص نقش كليدي بُن نگره هاي مفهومي متعارض در تاريخ علوم طبيعي را بسياري از نظريه پردازان اجتماعي برگرفتند و گفتند :
اگر علوم طبيعي زير سلطه بُن نگره هاي رقيب قرار داشته است دانشمندان علوم اجتماعي نمي توانند به اميد واهي ايجاد نوعي علوم عيني جامعه در صدد تقليد از قواعد كشف علمي برآيند.
از ديد گلنر، اين چيزي جز نسبي گرايي در چهره اي مبدل نيست: اين انديشه است كه همه باورها (و در واقع همبستگي ها) به يك اندازه از اعتبار برخوردارند زيرا هيچ مجموعه عيني و مستقلي از معيارها براي تعيين اعتبار (يا داوري درباره ي) آن ها وجود ندارد. آن دسته از نسبي گرايان كه از نظرات كوون براي تأييد ديدگاه هاي علمي (كه به هر حال رشد مي كرد البته نه به شكل خطي) بد فهميده بودند و هم به دام نگرشي بسيار محدود درباره ي روش علمي افتاده بودند.
گلنر بين آن چه خودش دو نظريه ي گزينش گر موجود در دل يگانه انگاري مي ناميد كه هر يك از آن ها معيارهاي متفاوتي را براي تشخيص حقيقت از خطا به كار مي برد فرق مي گذاشت.
يكي از اين دو، #روح يا نظريه اي است كه ذهن يا آگاهي را خالق فعال معنا در عالم ساختارنيافته ي تجربيات مي انگارد و ديگري #ماشين يعني همان نظريه اي كه جهان را واجد ساختار بنياديني مي شناسد كه حدود و ثغور تغيير تجربيات را تعيين مي كند.
از ديد گلنر، براي پس زدن آنان كه به باور تكيه مي كنند تا از تجربيات معنايي بيرون كشند به نظريه ي روح نياز داريم و براي تعيين دگرگوني هاي تاريخي بزرگي كه علت كاربرد بسيار گسترده و موفقيت آميز روش هاي شناختيِ تحقيق براي بهبود رفاه انسان بوده اند به نظريه ي ماشين.
اما بين توسل گلنر به هر دو نظريه ي روح و ماشين تزاحم آشكاري وجود دارد كه خود او نتوانست آن را حتي به شكلي برطرف كند كه رضايت خاطر خودش را برآورده سازد.
نظريه روح بر اهميت تلاش هايي تأكيد دارد كه بشر در جهت استفاده از ظرفيت خردورزي خودش براي شناخت جهان به عمل مي آورد ولي نظريه ي ماشين براي پيروزي خرد بر تلاش هاي «پس رو» تري كه در جهت دستيابي به معنا در جهاني افسون زدوده به عمل مي آيد تبييني غيرشخصي و ساختاري به دست مي دهد.
اين تزاحم در سراسر آثار او به ويژه در انديشه هايش درباره ي ظهور (و سقوط) خردباوري در دوران نيز مشاهده مي شود.
گلنر از حاميان پر و پاقرص يگانه انگاري و خردباوري، آن هم نه به مثابه تضمين كننده ي يك حقيقت نهايي قابل شناخت بلكه به منزله ي مجموعه اي از اصول شناختي براي جست و جوي دقيق آن حقيقت بود. او مي پذيرفت كه خود اين اصول محصول نوعي فرهنگ نوگرايي هستند ولي تأثيرات عملي كاربست اين اصول امكان جهاني شدن آن ها را فراهم مي سازد.
انديشه هاي گلنر درباره ي ملت گرايي جه سرشت تبييني داشته باشند و چه ارزش گذارانه باشند، بر تصور كلي تري پايه مي گيرد كه وي از دوران «نو» دارد.
به گفته ي او دوران « #نو » دوره ي گسست چشمگير از گذشته است كه به رغم حسرتي كه درباره ي برخي جنبه هاي دوران پيشانو مي خوريم هرگز نمي توان آن را به عقب بازگرداند. ويژگي هاي محوري اين دوره، يا عصر جامعه ي صنعتي عبارت است از
گسترش سواد،
پيچيدگي فني،
تعليم و تربيت توده اي، و
تقيم كار در ميان افراد و طبقات.
از يك سو، نوگرايي خدمتگزار همان نوع خردباوري بود كه گلنر مي ستود. از سوي ديگر، هم نوگرايي و هم خردباوري (به ويژه انواعي از آن ها كه براي تبيين تاريخ به نظريه ي ماشين متوسل مي شدند) براي كنشگري بشر و شكل هاي سنتي هويت زيان بارند. همان گونه كه گلنر در پايان يكي از آثار بعدي اش خاطر نشان مي ساخت"
در جهان سنتي كه از ثبات برخوردار بود انسان ها هويت داشتند، به نقش هاي اجتماعي شان گره خورده بودند و تصوري كلي كه از طبيعت و جامعه داشتند تأييدشان مي كرد. بي ثباتي و دگرگوني شتابان چه در معرفت و چه در جامعه، احساس پيشين قابل اتكا بودن اين گونه تصويرهاي شخصي را زدوده است.(Gellner 1992a:182)
در همين بستر است كه گلنر ملت گرايي و انديشه ي محوري آن داير بر لزوم شريك بودن شهروندان دولت در ارزش هاي فرهنگي واحد و حكومت حاكمان همان فرهنگ بر آنان را يك پديده ي مشخصاً نو مي دانست.
مشهورترين عبارت او چنين است:
«ملت گرايي به معني بيدارشدن ملت ها و به خودآگاهي رسيدن شان نيست؛ ملت گرايي در جايي كه نشاني از ملت ها نيست آن ها را مي آفريند»(Gellner 1964:169).
در يك كلام، ملت گرايي واكنشي پي پديدارانه به پيامدهاي تجزيه كننده و ضد يكپارچگي حاصل از صنعتي شدن است كه در عين حال حفظ پيوندهاي همبايي را ايجاب مي كند و افراد را به تحمل نيروهاي نوگرايي قادر مي سازد.
👇👇👇
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نطریه_پردازان_قومیت و
#ناسیونالیسم_قومی
#ارنست_گلنر
C
به عبارت مشخص تر، گلنر معتقد بود اگر قرار است مردم به شيوه اي غيرشخصي در فواصل جغرافيايي هرچه دورتر با هم ارتباط گيرند صنعت گستري نو بستگي به وجود فرهنگي مشترك دارد.
عاملان ملت گرايي نخبگاني هستند كه به شكلي خودآگاهانه يا غير خودآگاهانه براي بسيج كردن شهروندان شان در پاي علم آرماني مشترك، ملت گرايي را ابداع و از آن بهره برداري مي كنند.
استدلال گلنر با استعاره ماشين او سازگار است. استدلال او مبتني بر ماده گرايي اقتصادي است زيرا نيروي محرك «پيشرفت» از علوفه چيني به شيوه هاي توليد و توزيع كشاورزي و صنعتي، انقلاب پديد آمده در فرايند توليد است.
همان گونه كه مي شد انتظارش را داشت، موضع گيري گلنر در خصوص ملت گرايي بحث و مناقشه ي قابل ملاحظه اي برپا كرده است. به ويژه #بنديكت_اندرسون گفته است كه گلنر هم ابداع و نوآوري را با توليد مصنوعات اشتباه مي گيرد و هم در معرض اين خطر است كه نوعي استدلال كارگردگرايانه ي ناب اقامه كند (الف ايجاب مي كند پ و بنابراين ب را، كه در آن الف=صنعتي شدن، پ=همگوني فرهنگي، و ب=ملت گرايي) است (نك: Anderson 1991).
از اين گذشته مي توان افزود كه در استدلال گلنر جاي رابطه ي ميان ملت گرايي و روابط بين المللي خالي است. اگر صنعتي شدن كليد تبيين كننده اي كه شناخت ظهور ملت گرايي در اروپاي سده ي نوزدهم را امكان پذير مي سازد چگونه مي تواند پيدايش اوليه ي ملت گرايي در انگلستان و فرانسه ي سده ي هجدهم را تبيين كند؟
دست كم بايد نظريه ي گلنر را در دل تحليلي چند علتي از ظهور دولت سرزميني و نقش جنگ جاي داد. جامعه شناسان تاريخي مانند #مايكل_مان، #چارلز_تيلي و #آنتوني_گيدنز از اين جهت در تحليل هاي شان برخوردي به مراتب اسلوب مندتر از ارنست گلنر دارند. با اين حال، موضع گيري هاي گلنر او را به استواري در صدر آن چه اردوي «نوگرايي» در بررسي ملت گرايي خوانده شده است و نقطه ي مقابل نظر به اصطلاح «ازلي انگاراني» به شمار مي رود كه ريشه هاي هويت ملي را به اصل و نسب پيچيده ي گروه هاي قومي مسلط و فرودست مي رساندند جاي مي داد. به يقيني يكي از نقاط قوت بزرگ استدلال گلنر آن است كه كمك مي كند آن چه از نظر برخي تناقض نماي پايان سده ي بيستم به شمار مي رود - گسترش هم زمان سرمايه داري در گرداگرد جهان و به همراه آن خيزش ملت گرايي به ويژه در اتحاد شوروي سابق - تا حدودي روشن تر شود.
با توجه به تعهدي كه گلنر به جنبش روشنگري داشت فوق العاده نگران بود كه مبادا بازخيزش ملت گرايي در پايان سده ي بيستم منجر به افراط گرايي قومي مي شود. روشن است كه افراط گرايي قومي نيرويي غيرعقلايي و به شدت گسيختگي زاست زيرا تعداد دولت هاي موجودي كه مرزهاي سرزميني شان بر يك گروه فرهنگي منطبق باشد بسيار اندك است.
ژاپن استثنايي بر قاعده اي است كه مي گويد در بيش تر دولت هاي موجود در نظام بين الملل، گروه هاي قومي «چند مليتيِ» ناهمگون ناچار از همزيستي با يكديگرند.
از آن جا كه ملت گرايي مي تواند با هر ايده ي سياسي همخواني داشته باشد - و گلنر در پايان عمر خود به شدت نگران بنيادگرايي اسلامي بود - پس مناسب ترين قالب سياسي براي عصر خرد چيست؟
گلنر در پايان كتاب #خرد_و_فرهنگ (1992) مي گويد :
«در نهايت مي توانيم هويت خودمان را در خرد بجوييم و آن را در شيوه ي انديشه اي بيابيم كه اطلاعات درستي را كه از جهان داريم به ما مي بخشد و وادارمان مي كند تا منصفانه با هم رفتار كنيم» (گریفیتس، 1388).
پایان.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نطریه_پردازان_قومیت و
#ناسیونالیسم_قومی
#ارنست_گلنر
C
به عبارت مشخص تر، گلنر معتقد بود اگر قرار است مردم به شيوه اي غيرشخصي در فواصل جغرافيايي هرچه دورتر با هم ارتباط گيرند صنعت گستري نو بستگي به وجود فرهنگي مشترك دارد.
عاملان ملت گرايي نخبگاني هستند كه به شكلي خودآگاهانه يا غير خودآگاهانه براي بسيج كردن شهروندان شان در پاي علم آرماني مشترك، ملت گرايي را ابداع و از آن بهره برداري مي كنند.
استدلال گلنر با استعاره ماشين او سازگار است. استدلال او مبتني بر ماده گرايي اقتصادي است زيرا نيروي محرك «پيشرفت» از علوفه چيني به شيوه هاي توليد و توزيع كشاورزي و صنعتي، انقلاب پديد آمده در فرايند توليد است.
همان گونه كه مي شد انتظارش را داشت، موضع گيري گلنر در خصوص ملت گرايي بحث و مناقشه ي قابل ملاحظه اي برپا كرده است. به ويژه #بنديكت_اندرسون گفته است كه گلنر هم ابداع و نوآوري را با توليد مصنوعات اشتباه مي گيرد و هم در معرض اين خطر است كه نوعي استدلال كارگردگرايانه ي ناب اقامه كند (الف ايجاب مي كند پ و بنابراين ب را، كه در آن الف=صنعتي شدن، پ=همگوني فرهنگي، و ب=ملت گرايي) است (نك: Anderson 1991).
از اين گذشته مي توان افزود كه در استدلال گلنر جاي رابطه ي ميان ملت گرايي و روابط بين المللي خالي است. اگر صنعتي شدن كليد تبيين كننده اي كه شناخت ظهور ملت گرايي در اروپاي سده ي نوزدهم را امكان پذير مي سازد چگونه مي تواند پيدايش اوليه ي ملت گرايي در انگلستان و فرانسه ي سده ي هجدهم را تبيين كند؟
دست كم بايد نظريه ي گلنر را در دل تحليلي چند علتي از ظهور دولت سرزميني و نقش جنگ جاي داد. جامعه شناسان تاريخي مانند #مايكل_مان، #چارلز_تيلي و #آنتوني_گيدنز از اين جهت در تحليل هاي شان برخوردي به مراتب اسلوب مندتر از ارنست گلنر دارند. با اين حال، موضع گيري هاي گلنر او را به استواري در صدر آن چه اردوي «نوگرايي» در بررسي ملت گرايي خوانده شده است و نقطه ي مقابل نظر به اصطلاح «ازلي انگاراني» به شمار مي رود كه ريشه هاي هويت ملي را به اصل و نسب پيچيده ي گروه هاي قومي مسلط و فرودست مي رساندند جاي مي داد. به يقيني يكي از نقاط قوت بزرگ استدلال گلنر آن است كه كمك مي كند آن چه از نظر برخي تناقض نماي پايان سده ي بيستم به شمار مي رود - گسترش هم زمان سرمايه داري در گرداگرد جهان و به همراه آن خيزش ملت گرايي به ويژه در اتحاد شوروي سابق - تا حدودي روشن تر شود.
با توجه به تعهدي كه گلنر به جنبش روشنگري داشت فوق العاده نگران بود كه مبادا بازخيزش ملت گرايي در پايان سده ي بيستم منجر به افراط گرايي قومي مي شود. روشن است كه افراط گرايي قومي نيرويي غيرعقلايي و به شدت گسيختگي زاست زيرا تعداد دولت هاي موجودي كه مرزهاي سرزميني شان بر يك گروه فرهنگي منطبق باشد بسيار اندك است.
ژاپن استثنايي بر قاعده اي است كه مي گويد در بيش تر دولت هاي موجود در نظام بين الملل، گروه هاي قومي «چند مليتيِ» ناهمگون ناچار از همزيستي با يكديگرند.
از آن جا كه ملت گرايي مي تواند با هر ايده ي سياسي همخواني داشته باشد - و گلنر در پايان عمر خود به شدت نگران بنيادگرايي اسلامي بود - پس مناسب ترين قالب سياسي براي عصر خرد چيست؟
گلنر در پايان كتاب #خرد_و_فرهنگ (1992) مي گويد :
«در نهايت مي توانيم هويت خودمان را در خرد بجوييم و آن را در شيوه ي انديشه اي بيابيم كه اطلاعات درستي را كه از جهان داريم به ما مي بخشد و وادارمان مي كند تا منصفانه با هم رفتار كنيم» (گریفیتس، 1388).
پایان.
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#لشکر_فقرا_جمهوری_اسلامی_را_تهدید_میکند
حسام الدین آشنا، سرپرست مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهورى:
🔺ما با بی عملی مسئولان و ناامیدی روزافزون مردم مواجه هستیم.
🔺ما در بسیاری از حوزه های سیاستگذاری عمومی دچار ناکامی شده ایم. تصمیماتی را گرفته ایم که یا در اصل غلط بوده یا در اجرا ضعیف بوده و یا اینکه نظارت ناکافی بوده و ما نتوانسته ایم اصلاح و تصحیح سیاست ها را دنبال کنیم.
🔺ما اقداماتی کرده ایم که دیگر رویمان نمیشود آن اقدامات را تغییر دهیم، توان این را نداریم که عذرخواهی کنیم، توان این را نداریم که توبه کنیم، توان این را نداریم که مسیر جدیدی را انتخاب کنیم.
🔺یکی از بحران های آتی جمهوری اسلامی ایران لشکر فقرا است؛ فقیرانی که از روی استیصال به خیابان ها خواهند آمد و چیزی هم برای از دست دادن ندارند.
🔺اکنون شش میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق به سر میبرند.
#شورش_گرسنگان
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#لشکر_فقرا_جمهوری_اسلامی_را_تهدید_میکند
حسام الدین آشنا، سرپرست مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهورى:
🔺ما با بی عملی مسئولان و ناامیدی روزافزون مردم مواجه هستیم.
🔺ما در بسیاری از حوزه های سیاستگذاری عمومی دچار ناکامی شده ایم. تصمیماتی را گرفته ایم که یا در اصل غلط بوده یا در اجرا ضعیف بوده و یا اینکه نظارت ناکافی بوده و ما نتوانسته ایم اصلاح و تصحیح سیاست ها را دنبال کنیم.
🔺ما اقداماتی کرده ایم که دیگر رویمان نمیشود آن اقدامات را تغییر دهیم، توان این را نداریم که عذرخواهی کنیم، توان این را نداریم که توبه کنیم، توان این را نداریم که مسیر جدیدی را انتخاب کنیم.
🔺یکی از بحران های آتی جمهوری اسلامی ایران لشکر فقرا است؛ فقیرانی که از روی استیصال به خیابان ها خواهند آمد و چیزی هم برای از دست دادن ندارند.
🔺اکنون شش میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق به سر میبرند.
#شورش_گرسنگان
🆔👉 @iran_novin1
در نهايت ميتوانيم هويت خودمان را در خرد بجوييم و آن را در شيوه انديشه اي بيابيم كه اطلاعات درستي را كه از جهان داريم به ما ميبخشد و وادارمان ميكند تا منصفانه باهم رفتار كنيم
#ارنست_گلنر
@iran_novin1
#ارنست_گلنر
@iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مدیریت_بازرگانی
#فروش
#استراتژی_توسعه_بازار
برنامهریزی استراتژیک برای توسعه بازار، سعی در تطبیق فرصتها با منابع شرکت و اهدافش دارد؛ حتی اگر نتواند فرصت توسعهی ناگهانی را ایجاد کند. شرکت سعی در ایجاد مزیت رقابتی جهت افزایش سود یا بقا را در دستور کار خود دارد.
امروزه یکی از مهمترین چالشها توجه به جنبههای جذب، ارتباط و حفظ مشتری است.
افزایش ظرفیتهای تولید،
پیشرفت تکنولوژی،
تنوع شدید محصولات،
رقابت تنگاتنگ،
افزایش سطح آگاهی مشتریان و… موجب گردیده تا جذب و حفظ مشتری دغدغهی اکثر شرکتهای صنعتی گردد.
لذا
چابکی سازمانها در شناسایی و برطرفسازی سریع نیازها و خواستههای مشتریان،
ارائهی محصولات با کیفیت بالا و سرعت بهبود در ارائهی خدمات پس از فروش، منجر شده است که به غیر از موارد فوق، با #توسعه_بازار خود سهم بیشتری از سود را صاحب گردند.
از طرفی محدودیت در بازارهای موجود و یا داخل کشور این مهم را تا فراسوی مرزها کشانده است. به نحوی که سازمانها با توسعه بازار به خارج از کشور(صادرات) نسبت به ارتقای دانش فنی و کسب تجربهی بینالمللی و همچنین تحکیم موقعیت سازمانی به جهت عدم وابستگی به بازار داخل، اقدام نمودهاند.
#توسعه_بازار یکی از استراتژییهای رشد شرکت است که بازارهای جدیدی را برای محصولات و خدمات فعلی شناسایی کرده و توسعه میدهد.
استراتژی توسعه بازار، مشتریان بالقوهی جدید را در بازارهای جدید و غیرمشتریان را در بازار هدف کنونی، هدف خود قرار میدهد. در واقع استراتژی توسعه بازارشامل گسترش بازار بالقوه در میان کاربران جدید میشود. این کاربران جدید میتوانند در بخشهای جغرافیایی جدید، در گروههای اجتماعی جدید، در گروههای روانشناختی جدید و در بخشهای صنعتی جدید در نظر گرفته شوند؛ به عبارت دیگراستراتژی توسعه بازار میتواند نوعی روش استفادهی جدید از یک محصول یا خدمت را نیز در بر گیرد.
معرفی مستمر محصولات جدید در شرکتهای مختلف منجر به تغییر و تحول دائمی در دنیای کسب و کار میگردد. از این رو برای کمک به تسهیل ارتباطات کسب و کار و ایجاد روابط جدید، شرکتها به مدیران توسعه بازار نیاز پیدا میکنند.
مدیران توسعه بازار برای تضمین موفقیت آیندهی شرکت باید ارتباط خود را با توزیعکنندگان، مشتریان و افراد گروه فروش شرکت حفظ کرده و تمرکز اصلی کار خود را به مدیریت ارتباطات بین بخشها، گروهها و افراد گوناگونی که با آنها در ارتباط هستند، معطوف کنند. از جمله اهم وظایف مدیر توسعه بازار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
برنامهریزی و پیادهسازی استراتژی توسعه بازار برای مشتریان جدید و برقراری ارتباط با مدیران شرکتهای تأمینکنندهی خدمات مورد نیاز در زنجیرهی ارزش کسب و کار شرکت .
نظارت و رهبری پروژههای توسعه بازار شرکت.
تجزیه و تحلیل بازار برای شناخت فضای رشد جدید.
تحلیل جذابیتها، نیازها و فرصتهای بازار برای ایجاد ارزشهای جدید برای مشتریان و ارائهی راهکارهای مؤثر در این راستا.
گسترش فرصتهای جدید در کسب و کار، تجاری کردن آنها و افزایش سود حاصل از رشد کسب و کار جدید.
ایجاد اطلاعات کاربردی برای گروه تبلیغاتی شرکت از طریق ارزشهای مشتریان در کاربرد محصولات و تجربهی خدمات شرکت به منظور تعیین استراتژیهای جدید ارائهی کالا و خدمات
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مدیریت_بازرگانی
#فروش
#استراتژی_توسعه_بازار
برنامهریزی استراتژیک برای توسعه بازار، سعی در تطبیق فرصتها با منابع شرکت و اهدافش دارد؛ حتی اگر نتواند فرصت توسعهی ناگهانی را ایجاد کند. شرکت سعی در ایجاد مزیت رقابتی جهت افزایش سود یا بقا را در دستور کار خود دارد.
امروزه یکی از مهمترین چالشها توجه به جنبههای جذب، ارتباط و حفظ مشتری است.
افزایش ظرفیتهای تولید،
پیشرفت تکنولوژی،
تنوع شدید محصولات،
رقابت تنگاتنگ،
افزایش سطح آگاهی مشتریان و… موجب گردیده تا جذب و حفظ مشتری دغدغهی اکثر شرکتهای صنعتی گردد.
لذا
چابکی سازمانها در شناسایی و برطرفسازی سریع نیازها و خواستههای مشتریان،
ارائهی محصولات با کیفیت بالا و سرعت بهبود در ارائهی خدمات پس از فروش، منجر شده است که به غیر از موارد فوق، با #توسعه_بازار خود سهم بیشتری از سود را صاحب گردند.
از طرفی محدودیت در بازارهای موجود و یا داخل کشور این مهم را تا فراسوی مرزها کشانده است. به نحوی که سازمانها با توسعه بازار به خارج از کشور(صادرات) نسبت به ارتقای دانش فنی و کسب تجربهی بینالمللی و همچنین تحکیم موقعیت سازمانی به جهت عدم وابستگی به بازار داخل، اقدام نمودهاند.
#توسعه_بازار یکی از استراتژییهای رشد شرکت است که بازارهای جدیدی را برای محصولات و خدمات فعلی شناسایی کرده و توسعه میدهد.
استراتژی توسعه بازار، مشتریان بالقوهی جدید را در بازارهای جدید و غیرمشتریان را در بازار هدف کنونی، هدف خود قرار میدهد. در واقع استراتژی توسعه بازارشامل گسترش بازار بالقوه در میان کاربران جدید میشود. این کاربران جدید میتوانند در بخشهای جغرافیایی جدید، در گروههای اجتماعی جدید، در گروههای روانشناختی جدید و در بخشهای صنعتی جدید در نظر گرفته شوند؛ به عبارت دیگراستراتژی توسعه بازار میتواند نوعی روش استفادهی جدید از یک محصول یا خدمت را نیز در بر گیرد.
معرفی مستمر محصولات جدید در شرکتهای مختلف منجر به تغییر و تحول دائمی در دنیای کسب و کار میگردد. از این رو برای کمک به تسهیل ارتباطات کسب و کار و ایجاد روابط جدید، شرکتها به مدیران توسعه بازار نیاز پیدا میکنند.
مدیران توسعه بازار برای تضمین موفقیت آیندهی شرکت باید ارتباط خود را با توزیعکنندگان، مشتریان و افراد گروه فروش شرکت حفظ کرده و تمرکز اصلی کار خود را به مدیریت ارتباطات بین بخشها، گروهها و افراد گوناگونی که با آنها در ارتباط هستند، معطوف کنند. از جمله اهم وظایف مدیر توسعه بازار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
برنامهریزی و پیادهسازی استراتژی توسعه بازار برای مشتریان جدید و برقراری ارتباط با مدیران شرکتهای تأمینکنندهی خدمات مورد نیاز در زنجیرهی ارزش کسب و کار شرکت .
نظارت و رهبری پروژههای توسعه بازار شرکت.
تجزیه و تحلیل بازار برای شناخت فضای رشد جدید.
تحلیل جذابیتها، نیازها و فرصتهای بازار برای ایجاد ارزشهای جدید برای مشتریان و ارائهی راهکارهای مؤثر در این راستا.
گسترش فرصتهای جدید در کسب و کار، تجاری کردن آنها و افزایش سود حاصل از رشد کسب و کار جدید.
ایجاد اطلاعات کاربردی برای گروه تبلیغاتی شرکت از طریق ارزشهای مشتریان در کاربرد محصولات و تجربهی خدمات شرکت به منظور تعیین استراتژیهای جدید ارائهی کالا و خدمات
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#نخستین_نقد_ولایت_فقیه
مهندس بازرگان
14
#بخش_چهارم:
#جنبه_های_سیاسی_اجتماعي_و_جمع_بندی_نهایی
ولایت مطلقه فقيه يك اصل يا نظريه فقهي ـ سياسي بديعي ميباشد كه از اصالت و اعتبار كافي برخوردار نيست.
نه در قرآن آيهاي آن را اعلام يا تأييد مينمايد، بلكه شديداً نفي ميكند. نه در سنت رسول خدا سابقهاي و تجربهاي براي آن ميتوان يافت، نه در عترت نبوي و روايات دلالت و صراحتي براي آن آمده است، و نه در فقه برادران اهل تسنن عنوان و قبول شده است… بلكه فقهاي بزرگ شيعه و اساتيد و پايهگذاران مرجعيت معاصر، عموماً آن را مردود دانستهاند و نه با تأكيدها و بيانات خود آقاي خميني كه قبل از پيروزي انقلاب و بعد از آن اعلام داشتهاند، ميخواند…
به علاوه مشروعيت قانوني نيز نداشته به آرمانهاي انقلاب و ملت خيانت شده است.
زيرا كه ولايت مطلقه فقيه به صورت مندرج در فرمان ١٦ دي ماه ٦٦ و حتي ولايت فقيه به صورتي كه قبلاً ابراز و اجراء ميشد، با چنان اختيارات نقض كننده ساير اصول و احاطهاي كه بر قواي سهگانه و حاكميت ملت دارد، چون در قانون اساسي تعريف و تصريح نشده و بسيار محدود و مشروط ميباشد، ضرورت داشته است كه مانند خود قانون اساسي به تصويب آراء عمومي ملت برسد و چون چنين نشده است فاقد قانونيت و مشروعيت ميباشد.
اما از نظر اجتماعي، سياسي، ولايت مطلقه فقيه چيزي جز خودكامگي استبداد ديني و دولتي نبوده، موجب محو آزادي و شخصيت و استقلال ميگردد.
در تحليل اجتماعي ـ اعتقادي مسأله، لازم است به اين پرسش پاسخ داده شود كه چرا رهبر انقلاب از روز اول، مسأله و برنامه مهمي چون ولايت مطلقه فقيه را عنوان و اجراء نكردند، بلكه خلاف آن را وعده ميدادند؟
از نظر روانشناسي اجتماعي نيز قابل توجه است كه چگونه يك رهبر و مقام ديني و سياسي برجسته و موفق اين چنين بياعتنا به تضاد و تناقض در گفتار و وعدههاي خود مرتكب تناقض و تباين شود!
امر مسلم اين است كه اگر از روز اول، ولايت مطلقه فقيه و اختيارات و دخالتهاي شخصي را، آن طور كه حالا ابراز و اجراء ميشود، اعلام ميكردند، چون در مردم آمادگي كافي و پذيرش لازم وجود نداشت، ايشان را از جان و دل به رهبري انتخاب نمينمودند.
پس از پيروزي انقلاب و سپري شدن عمر كوتاه دولت موقت، و با وجود انحصاري گشتن تدريجي قدرت و مديريت در كف روحانيت، باز هم زمينه براي به كرسي نشاندن ولايت فقيه به صورت امروزي مساعد نبود.
چه بسا مردم برميگشتند و عكسالعمل و اعتراضهايي ظاهر ميگشت. ضرورت داشت كه با تأني و تدبير و تدارك زمينههاي كافي در مردم، انجام گردد.
از يك سو قدرت و سلطه حكومت بالا بيايد، و از سوي ديگر با تبليغات انحصاري ماهرانه وسيع و برقراري اختناق، هم مبارزين قديم و روشنفكران ملي و مذهبي مرعوب و ساكت بشوند و هم دلها و مغزهاي تازه و جوان شيفته انقلاب و اسلام، با سوءاستفاده از احساسات پاك مذهبي، شستشوي مغزي ديده، آماده براي پذيرش و پذيراندن ولايت مطلقه فقيه گردند. تودهاي از مردم و جوانان پرشور و انقلابي، از روشنايي و صفاي اوليه انقلاب و آيين احياء شده اسلام بيرون آيند و عدهاي از روشنفكران پيرو قرآن به تاريكيهاي جهل و خرافه و ارتجاع سوق داده شوند.
مبارزين ضد استبدادي و مردم عادي و حتي روشنفكران ملي و مذهبي يا انقلابي، آشنايي و آزمايشي نسبت به انديشه و برنامه ولايت مطلقه فقيه نداشتند، ولي طلاب جوان و مبارزين معمم، كم و بيش اطلاع و ارتباط داشتند و بر همين اساس اصل قضيه ولايت و حاكميت روحانيون جوان براي تبليغ و تقويت اين فكر به وجود آمد، كه بسيار كارساز بود. ضمن آن كه افرادي از روحانيت به واسطه ترس از همكسوتان و «حزباللهيان»، جرأت اعتراض و اشكال كردن علني را نداشتند.
ادامه 👇👇👇
🆔👉 @iran_novin1
مهندس بازرگان
14
#بخش_چهارم:
#جنبه_های_سیاسی_اجتماعي_و_جمع_بندی_نهایی
ولایت مطلقه فقيه يك اصل يا نظريه فقهي ـ سياسي بديعي ميباشد كه از اصالت و اعتبار كافي برخوردار نيست.
نه در قرآن آيهاي آن را اعلام يا تأييد مينمايد، بلكه شديداً نفي ميكند. نه در سنت رسول خدا سابقهاي و تجربهاي براي آن ميتوان يافت، نه در عترت نبوي و روايات دلالت و صراحتي براي آن آمده است، و نه در فقه برادران اهل تسنن عنوان و قبول شده است… بلكه فقهاي بزرگ شيعه و اساتيد و پايهگذاران مرجعيت معاصر، عموماً آن را مردود دانستهاند و نه با تأكيدها و بيانات خود آقاي خميني كه قبل از پيروزي انقلاب و بعد از آن اعلام داشتهاند، ميخواند…
به علاوه مشروعيت قانوني نيز نداشته به آرمانهاي انقلاب و ملت خيانت شده است.
زيرا كه ولايت مطلقه فقيه به صورت مندرج در فرمان ١٦ دي ماه ٦٦ و حتي ولايت فقيه به صورتي كه قبلاً ابراز و اجراء ميشد، با چنان اختيارات نقض كننده ساير اصول و احاطهاي كه بر قواي سهگانه و حاكميت ملت دارد، چون در قانون اساسي تعريف و تصريح نشده و بسيار محدود و مشروط ميباشد، ضرورت داشته است كه مانند خود قانون اساسي به تصويب آراء عمومي ملت برسد و چون چنين نشده است فاقد قانونيت و مشروعيت ميباشد.
اما از نظر اجتماعي، سياسي، ولايت مطلقه فقيه چيزي جز خودكامگي استبداد ديني و دولتي نبوده، موجب محو آزادي و شخصيت و استقلال ميگردد.
در تحليل اجتماعي ـ اعتقادي مسأله، لازم است به اين پرسش پاسخ داده شود كه چرا رهبر انقلاب از روز اول، مسأله و برنامه مهمي چون ولايت مطلقه فقيه را عنوان و اجراء نكردند، بلكه خلاف آن را وعده ميدادند؟
از نظر روانشناسي اجتماعي نيز قابل توجه است كه چگونه يك رهبر و مقام ديني و سياسي برجسته و موفق اين چنين بياعتنا به تضاد و تناقض در گفتار و وعدههاي خود مرتكب تناقض و تباين شود!
امر مسلم اين است كه اگر از روز اول، ولايت مطلقه فقيه و اختيارات و دخالتهاي شخصي را، آن طور كه حالا ابراز و اجراء ميشود، اعلام ميكردند، چون در مردم آمادگي كافي و پذيرش لازم وجود نداشت، ايشان را از جان و دل به رهبري انتخاب نمينمودند.
پس از پيروزي انقلاب و سپري شدن عمر كوتاه دولت موقت، و با وجود انحصاري گشتن تدريجي قدرت و مديريت در كف روحانيت، باز هم زمينه براي به كرسي نشاندن ولايت فقيه به صورت امروزي مساعد نبود.
چه بسا مردم برميگشتند و عكسالعمل و اعتراضهايي ظاهر ميگشت. ضرورت داشت كه با تأني و تدبير و تدارك زمينههاي كافي در مردم، انجام گردد.
از يك سو قدرت و سلطه حكومت بالا بيايد، و از سوي ديگر با تبليغات انحصاري ماهرانه وسيع و برقراري اختناق، هم مبارزين قديم و روشنفكران ملي و مذهبي مرعوب و ساكت بشوند و هم دلها و مغزهاي تازه و جوان شيفته انقلاب و اسلام، با سوءاستفاده از احساسات پاك مذهبي، شستشوي مغزي ديده، آماده براي پذيرش و پذيراندن ولايت مطلقه فقيه گردند. تودهاي از مردم و جوانان پرشور و انقلابي، از روشنايي و صفاي اوليه انقلاب و آيين احياء شده اسلام بيرون آيند و عدهاي از روشنفكران پيرو قرآن به تاريكيهاي جهل و خرافه و ارتجاع سوق داده شوند.
مبارزين ضد استبدادي و مردم عادي و حتي روشنفكران ملي و مذهبي يا انقلابي، آشنايي و آزمايشي نسبت به انديشه و برنامه ولايت مطلقه فقيه نداشتند، ولي طلاب جوان و مبارزين معمم، كم و بيش اطلاع و ارتباط داشتند و بر همين اساس اصل قضيه ولايت و حاكميت روحانيون جوان براي تبليغ و تقويت اين فكر به وجود آمد، كه بسيار كارساز بود. ضمن آن كه افرادي از روحانيت به واسطه ترس از همكسوتان و «حزباللهيان»، جرأت اعتراض و اشكال كردن علني را نداشتند.
ادامه 👇👇👇
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نخستین_نقد_ولایت_فقیه
مهندس بازرگان
ادامه قسمت 14 👇👇👇
اولين گام براي ولايت فقيه در مجلس خبرگان، كه اكثريت آن را علماء تشكيل ميدادند، با پيشنهاد « #آيت »، دشمن راه مصدق و مليون، برداشته شد و رهبري انقلاب نيز در پيام افتتاحيه مجلس خبرگان ـ كارت سفيد به فقهاء داده بودند كه هرگونه اصلاح و اضافات، به لحاظ اسلام، به نظرشان ميآيد اعمال نمايند.
اولين مقاومت و مخالفت نيز در آن جا از ناحيه بعضي از نمايندگان مذهبي و ملي طرفدار آزادي و حاكميت مردمي به عمل آمد كه البته بينتيجه ماند. جز آن كه جرأت نكردند در متن قانون اساسي تصريح به واژه ولايت فقيه نمايند. به جاي آن كلمه « #ولايت_امر » را گذاشتند كه اولوالامر قرآن و صاحب الامر را تداعي معاني مينمايد. ولي جاي پايي براي ولايت فقيه در مقدمه قانون اساسي ( كه رسميت و اعتبار قانوني ندارد ) درست كردند.
ظاهراً مرحوم دكتر بهشتي براي اولين بار در خطبههاي جمعه و در مقالات و مصاحبهها، ولايت فقيه و « #اسلام_فقاهتي » را مطرح ساخت و روي آنها اصرار ورزيد.
پابهپاي اين جريان، شعار « #مرگ_بر_ضد_ولايت_فقيه» جزو شعارهاي قاطع انقلاب شد، و حربه جوسازيها براي طرد كردن و تهمت زدن به مخالفين سياسي گرديد و يكي دو سال پس از آن اعتبار و رسميت پيدا كرد. بدون آن كه اجازه و پشتوانه قانوني براي آن وجود داشته باشد، ادارات دولتي و نهادها و حتي شوراي نگهبان در گزينشهاي استخدامي و دانشگاهي يا نامزدي رياست جمهوري و نمايندگي مجلس اعتقاد و التزام به ولايت فقيه را شرط بقاء و پذيرش قرار ميدادند.
متوليان انقلاب و روحانيت مشاور نظام، عهدهدار توضيح و تأييد فقهي و كلامي و روايي يا ايدئولوژيك اصل ولايت فقيه گرديده دامنه آن را تا سرحد « #تعبد » كشاندند.
يعني اعتقاد كوركورانه به نظريات و فتاوي ولي فقيه و اطاعت و اجراي بيچون و چراي احكام و اوامر ايشان، بدون احتياج به مراجعه به قرآن و سنت و به رساله و رأي و نظر ساير فقهاء، يا انطباق با اصول قانون اساسي.
براي خروج از بنبست، رهبر انقلاب مرحله به مرحله از حق وتوي شوراي نگهبان، از حاكميت فقه يا اسلام فقاهتي و از اقتدار و اعتبار مقامات و متوليان طرفدار آن كاستند و بالاخره با صدور #منشور_نامه يا #فرمان ١٦ دي ماه ١٣٦٦ #انقلاب_چهارمي انجام دادند تا به اين ترتيب: دست دولت در برنامههاي به ظاهر چپ خود باز شود، حاكميت از بنبست بيرون آيد، قانون اساسي و شوراي نگهبان اعتبار و ارزش خود را عملاً از دست بدهند.
فقه و اسلام فقاهتي، همراه با روحانيت حامل آن ساقط شود ولايت فقيه به مقام مطلقه ارتقاء يابد.
#استبداد_ديني_دولتي با داعيه #قيموميت_خلق و #وكالت_خدا، خود را از تعهد و امانت و اطاعت هر دو آزاد سازد!…
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نخستین_نقد_ولایت_فقیه
مهندس بازرگان
ادامه قسمت 14 👇👇👇
اولين گام براي ولايت فقيه در مجلس خبرگان، كه اكثريت آن را علماء تشكيل ميدادند، با پيشنهاد « #آيت »، دشمن راه مصدق و مليون، برداشته شد و رهبري انقلاب نيز در پيام افتتاحيه مجلس خبرگان ـ كارت سفيد به فقهاء داده بودند كه هرگونه اصلاح و اضافات، به لحاظ اسلام، به نظرشان ميآيد اعمال نمايند.
اولين مقاومت و مخالفت نيز در آن جا از ناحيه بعضي از نمايندگان مذهبي و ملي طرفدار آزادي و حاكميت مردمي به عمل آمد كه البته بينتيجه ماند. جز آن كه جرأت نكردند در متن قانون اساسي تصريح به واژه ولايت فقيه نمايند. به جاي آن كلمه « #ولايت_امر » را گذاشتند كه اولوالامر قرآن و صاحب الامر را تداعي معاني مينمايد. ولي جاي پايي براي ولايت فقيه در مقدمه قانون اساسي ( كه رسميت و اعتبار قانوني ندارد ) درست كردند.
ظاهراً مرحوم دكتر بهشتي براي اولين بار در خطبههاي جمعه و در مقالات و مصاحبهها، ولايت فقيه و « #اسلام_فقاهتي » را مطرح ساخت و روي آنها اصرار ورزيد.
پابهپاي اين جريان، شعار « #مرگ_بر_ضد_ولايت_فقيه» جزو شعارهاي قاطع انقلاب شد، و حربه جوسازيها براي طرد كردن و تهمت زدن به مخالفين سياسي گرديد و يكي دو سال پس از آن اعتبار و رسميت پيدا كرد. بدون آن كه اجازه و پشتوانه قانوني براي آن وجود داشته باشد، ادارات دولتي و نهادها و حتي شوراي نگهبان در گزينشهاي استخدامي و دانشگاهي يا نامزدي رياست جمهوري و نمايندگي مجلس اعتقاد و التزام به ولايت فقيه را شرط بقاء و پذيرش قرار ميدادند.
متوليان انقلاب و روحانيت مشاور نظام، عهدهدار توضيح و تأييد فقهي و كلامي و روايي يا ايدئولوژيك اصل ولايت فقيه گرديده دامنه آن را تا سرحد « #تعبد » كشاندند.
يعني اعتقاد كوركورانه به نظريات و فتاوي ولي فقيه و اطاعت و اجراي بيچون و چراي احكام و اوامر ايشان، بدون احتياج به مراجعه به قرآن و سنت و به رساله و رأي و نظر ساير فقهاء، يا انطباق با اصول قانون اساسي.
براي خروج از بنبست، رهبر انقلاب مرحله به مرحله از حق وتوي شوراي نگهبان، از حاكميت فقه يا اسلام فقاهتي و از اقتدار و اعتبار مقامات و متوليان طرفدار آن كاستند و بالاخره با صدور #منشور_نامه يا #فرمان ١٦ دي ماه ١٣٦٦ #انقلاب_چهارمي انجام دادند تا به اين ترتيب: دست دولت در برنامههاي به ظاهر چپ خود باز شود، حاكميت از بنبست بيرون آيد، قانون اساسي و شوراي نگهبان اعتبار و ارزش خود را عملاً از دست بدهند.
فقه و اسلام فقاهتي، همراه با روحانيت حامل آن ساقط شود ولايت فقيه به مقام مطلقه ارتقاء يابد.
#استبداد_ديني_دولتي با داعيه #قيموميت_خلق و #وكالت_خدا، خود را از تعهد و امانت و اطاعت هر دو آزاد سازد!…
🆔👉 @iran_novin1
انسان نيروي تبديل شدن به نغمه
عشق و رقص عشق را داراست.
اما اندك كساني اين نيروي نهان را
آشكار مي كنند.
اغلب انسانها
بذر بدنيا مي آيند و بذر مي ميرند.
#اشو
🆔👉 @iran_novin1
عشق و رقص عشق را داراست.
اما اندك كساني اين نيروي نهان را
آشكار مي كنند.
اغلب انسانها
بذر بدنيا مي آيند و بذر مي ميرند.
#اشو
🆔👉 @iran_novin1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدرخمینی که بود؟
ردپای وی نه در مراکز مذهبی بلکه در خدمت انگلیسها و انجمن فراماسونهای اخوت دیده میشود
به گفته برادرش، شجره نامه آنها معلوم نیست، پس سید بودن او نیز مبهم است
🆔👉 @iran_novin1
ردپای وی نه در مراکز مذهبی بلکه در خدمت انگلیسها و انجمن فراماسونهای اخوت دیده میشود
به گفته برادرش، شجره نامه آنها معلوم نیست، پس سید بودن او نیز مبهم است
🆔👉 @iran_novin1
آقای مجری ما جونمونم
برای کالای ایرانی میدیم...
شما ببین سالی چند نفر تو همین پراید میمیرن!
"فامیل دور"
🆔👉 @iran_novin1
برای کالای ایرانی میدیم...
شما ببین سالی چند نفر تو همین پراید میمیرن!
"فامیل دور"
🆔👉 @iran_novin1
#فردریش_نیچه
در برابر تبعیض و بیعدالتی
باید ایستاد حتی اگر هیچ شانسی
برای پیروزی وجود نداشته باشد !!
🆔👉 @iran_novin1
در برابر تبعیض و بیعدالتی
باید ایستاد حتی اگر هیچ شانسی
برای پیروزی وجود نداشته باشد !!
🆔👉 @iran_novin1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راهپیمایی کارگران تمام بخشهای کشاورزی هفت تپه به سمت بازار هفت تپه
با شعار: "کارگر هفت تپه ،گرسنهایم گرسنه"
🆔👉 @iran_novin1
با شعار: "کارگر هفت تپه ،گرسنهایم گرسنه"
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش :
آيا فيثاغورث از شاگردان اشوزرتشت بوده؟
#پاسخ :
فیثاغورٍث یا پیتاگورس که حدود بین سال های ؛
۴۹۵ تا ۵۷۰ پیش از میلاد می زیسته از فیلسوفان یونان باستان است.
گزارشی در نسک «سیاحت نامه» این اندیشمند (فیلسوف) آمده ،
که نشان می دهد فیثاغورث با زرتشت دیدار و گفتگو داشته است.
به درستی آشکار نشده که کدام زرتشت است؟
آیا اشوزرتشت پیام آور و آموزگار نام آور ایرانی بوده ،
یا کسی دیگر نام « زرتشت » برخود داشته است؟
او با زرتشت ؛
پیرامون اوضاع بد اجتماعی و اخلاقی شهر بابل گفتگو کرده و می گوید :
ای زرتشت تو از غیر ممکن در گذر ، بابل را هرگز نتوانی به نیکی ودانایی برسانی.
اهالی این جا دو دسته گوناگونند.
گروهی از تنگ دستی به بیچارگی رسیده اند ،
و جماعتی با زیاده روی به فساد کشیده شده اند.
در بابل از نبودن کمبوجیه (کامبیز) سخن رفته است ،
و زرتشت می گوید اگر کامبیز نبود نمی توانستم درشوش بمانم ،
و از دشمنی مغان و پیشوایان روحانی حسود در امان باشم.
شرح گفتگو و شرکت در جشن و درمان اسب پادشاه ،
در سفر نامه یا سیاحت نامه فیثاغورث در ایران آمده است.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش :
آيا فيثاغورث از شاگردان اشوزرتشت بوده؟
#پاسخ :
فیثاغورٍث یا پیتاگورس که حدود بین سال های ؛
۴۹۵ تا ۵۷۰ پیش از میلاد می زیسته از فیلسوفان یونان باستان است.
گزارشی در نسک «سیاحت نامه» این اندیشمند (فیلسوف) آمده ،
که نشان می دهد فیثاغورث با زرتشت دیدار و گفتگو داشته است.
به درستی آشکار نشده که کدام زرتشت است؟
آیا اشوزرتشت پیام آور و آموزگار نام آور ایرانی بوده ،
یا کسی دیگر نام « زرتشت » برخود داشته است؟
او با زرتشت ؛
پیرامون اوضاع بد اجتماعی و اخلاقی شهر بابل گفتگو کرده و می گوید :
ای زرتشت تو از غیر ممکن در گذر ، بابل را هرگز نتوانی به نیکی ودانایی برسانی.
اهالی این جا دو دسته گوناگونند.
گروهی از تنگ دستی به بیچارگی رسیده اند ،
و جماعتی با زیاده روی به فساد کشیده شده اند.
در بابل از نبودن کمبوجیه (کامبیز) سخن رفته است ،
و زرتشت می گوید اگر کامبیز نبود نمی توانستم درشوش بمانم ،
و از دشمنی مغان و پیشوایان روحانی حسود در امان باشم.
شرح گفتگو و شرکت در جشن و درمان اسب پادشاه ،
در سفر نامه یا سیاحت نامه فیثاغورث در ایران آمده است.
🆔👉 @iran_novin1
#سند بهائی ستیزی
جدیدترین اظهارنظر خامنه ای #رهبر موقت در مورد شهروندان بهایی
#منشور_حقوق_شهروندی
🆔👉 @iran_novin1
جدیدترین اظهارنظر خامنه ای #رهبر موقت در مورد شهروندان بهایی
#منشور_حقوق_شهروندی
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
🎯 #میلیاردرهای_گرسنه
🌀در سالهای اولیه دهه 1920 بیش از 1700 دستگاه چاپ پول شبانه روز برای دولت آلمان پول چاپ میکردند. دولت آلمان با این کار در حقیقت تقریبا دار و ندار شهروندان خود را بالا کشید.
🌀 نتیجه این کار تورم افسار گسیخته در این کشور بود. ارزش برابری مارک آلمان در برابر دلار آمریکا که در سال 1920 حدود چهار به یک بود (چهار مارک آلمان در مقابل یک دلار آمریکا) در سال 1923 به حدود 4 تریلیون مارک در مقابل یک دلار کاهش یافت.
🌀مشکلات اقتصادی این دوره زمینه لازم برای به قدرت رسیدن هیتلر نازی را فراهم نمود. بعدها هیتلر اصطلاح «میلیاردرهای گرسنه» را برای این موضوع بکار گرفت؛ آلمانی های میلیاردری که نمی توانستند غذای کافی برای خود بخرند.
وضع امروز ما شده آن دوره آلمان
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
🎯 #میلیاردرهای_گرسنه
🌀در سالهای اولیه دهه 1920 بیش از 1700 دستگاه چاپ پول شبانه روز برای دولت آلمان پول چاپ میکردند. دولت آلمان با این کار در حقیقت تقریبا دار و ندار شهروندان خود را بالا کشید.
🌀 نتیجه این کار تورم افسار گسیخته در این کشور بود. ارزش برابری مارک آلمان در برابر دلار آمریکا که در سال 1920 حدود چهار به یک بود (چهار مارک آلمان در مقابل یک دلار آمریکا) در سال 1923 به حدود 4 تریلیون مارک در مقابل یک دلار کاهش یافت.
🌀مشکلات اقتصادی این دوره زمینه لازم برای به قدرت رسیدن هیتلر نازی را فراهم نمود. بعدها هیتلر اصطلاح «میلیاردرهای گرسنه» را برای این موضوع بکار گرفت؛ آلمانی های میلیاردری که نمی توانستند غذای کافی برای خود بخرند.
وضع امروز ما شده آن دوره آلمان
🆔👉 @iran_novin1