کانال رسمی طایفه ایرایی
290 subscribers
1.79K photos
781 videos
410 files
99 links
کانال رسمی طایفه ایرا لاریجان
پایگاه خبری ایرا لاریجان با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
ارتباط با مدیران:
@keshvarifar
@MostafaKeshvarifar
Download Telegram
بنام الله پاسدارحرمت خون شهیدان
شهید‌‌اسماعیل‌اسماعیل‌زاده‌اهل‌آمل
دانشجوی‌پزشکی‌دانشگاه‌تبریز‌‌سال‌۶۵ ارومیه سال‌۶۵
شهیدی‌که‌در‌زندگی‌خود‌فوق‌العاده‌مقید‌به
اخلاق‌‌ومجاهده‌ومطالعه‌‌و‌آسمانی‌به‌زمین
چسبیده‌بود‌به‌پدر‌ومادرش‌بسیار‌احترام‌
می‌‌گذاشت‌ودر‌امور‌زندگی‌به‌آنان‌کمک‌
می‌کرد‌با‌سختی‌وتلاش‌فراوان‌‌درس‌
می‌خواند‌در‌جبهه‌ها‌به‌جای‌کوله‌امداد
کتاب‌می‌گذاشت‌وهر‌جایی‌که‌فرصت‌گیر
می‌آورد‌مطالعه‌می‌کرد‌‌ثبت‌نام‌دانشگاهش
از‌درون‌جبهه‌انجام‌گرفت‌بارها‌منزلشان‌توسط
منافقین‌با‌کوکتل‌مورد‌حمله‌قرارگرفته‌بود
اعتقاد‌زیادی‌به‌خواب‌پیشگویی‌خود‌داشت
بسیار‌دیده‌شد‌خود‌را‌به‌خاطر‌حتی‌کندن‌
برگ‌درخت‌مورد‌سرزنش‌قرار‌می‌داد
یادم‌می‌آید‌دو‌روز‌قبل‌از‌شهادتش‌او‌را‌در‌
خط‌دوم‌پدافندی‌فاو‌بصره‌دیده‌بودم‌
پس‌از‌اینکه‌یک‌حمله‌ناموفق‌در‌جاده‌فاو
بصره‌داشتیم‌در‌مکانی‌که‌به‌سه‌راهی‌مرگ‌
معروف‌بود‌‌به‌خط‌دوم‌برگشتیم‌در‌حالی‌که
بسیاری‌از‌دوستان‌همرزممان‌را‌جا‌گذاشته
بودیم‌غروب‌آن‌روز‌بالای‌سنگر‌جوان‌خوش
سیما‌‌کنار‌بیسیم‌نشسته‌بود‌وداشت‌برگه‌های
رمز‌را‌مرور‌می‌کرد‌‌بعداز‌خوش‌وبش‌همدیگر
از‌حال‌عملیات‌شب‌گذشته‌‌گردان‌ما‌سوال‌
کرده‌بود‌گفتم‌ما‌دیشب‌با‌سختی‌وعبور‌از‌آب
به‌دژ‌دشمن‌رسیدیم‌ولی‌بر‌اثر‌حجم‌آتش‌متقابل
وبرخورد‌به‌روز‌موفق‌نشدیم‌دژ‌را‌تسخیر‌کنیم
‌وبا‌دادن‌چندین‌شهید‌ومجروح‌برگشتیم‌
تا‌اسم‌دژ‌را‌آوردم‌دیدم‌سری‌تکان‌داد‌وگفت
پس‌وقتش‌رسیده‌‌گفتم‌منظورت‌چیه؟
گفت‌نامه‌ای‌تنظیم‌کردم‌وزمانش‌را‌سه‌روز
آن‌ورتر‌نوشتم‌تا‌شاید‌بعد‌از‌عملیات‌اگر‌
جنازه‌ام‌یافت‌نشد‌خانواده‌من‌نگران‌سلامتی
من‌نباشند‌
دیشب‌خوابی‌پر‌معنی‌دیدم‌،دیدم‌همان‌دژی
که‌شما‌نتوانستید‌تسخیر‌کنید‌گردان‌ما‌تصرف
می‌کند‌وما‌وارد‌آن‌دژ‌میشویم‌دوستان‌مشغول
دفع‌پاتک‌دشمن‌هستند‌وسرباز‌عراقی‌تنها‌گلوله‌ی‌
تیربارش‌را
به‌سمت‌بچه‌ها‌شلیک‌می‌کند‌به‌هیچکس‌برخورد
نمی‌کند‌ومستقیم‌به‌پیشانی‌من‌می‌نشیند‌من‌در
حال‌افتادن‌هستم‌بچه‌ها‌بیسیم‌را‌از‌کولم‌بر‌
میدارند‌وپیشانیم‌شکافته‌می‌شود‌پیکرم‌به
زمین‌می‌افتد‌وجنازه‌خود‌را‌مشاهده‌می‌کنم
چند‌توصیه‌کرده‌بود‌که‌اگر‌برگشتم‌دوستان‌را‌
آماده‌کنم‌
آن‌شب‌وقتی‌خبر‌حمله‌را‌شنیدم‌گفتم‌فردا‌صبح
خوابش‌تعبیر‌خواهد‌شد‌ما‌به‌عقب‌برگشته‌بودیم
که‌همزمان‌جنازه‌اش‌را‌آورده‌بودند‌به‌همرزمانش‌
گفتم‌اسماعیل‌کجا‌شهید‌شد‌؟گفتند‌توی‌همان‌دژ
گفتم‌چه‌وقتی‌بود‌گفتند‌صبحدم‌موقع‌پاتک‌دشمن
گفتم‌چگونه‌گفتند‌به‌همان‌کیفیت‌
جنازه‌اش‌را‌دیدم‌که‌پیشانی‌نداشت‌وگلوله‌
انفجاری‌صورتش‌را‌برده‌بود
قبل‌از‌شهادت
سرمست‌شراب‌عشق‌جانانی
چاووش‌صلا‌زند‌که‌پیمانی
در‌خواب‌نظر‌نمود‌ه‌برپیکر‌خویش
آن‌لحظه‌وآن‌مکان‌فرمانی
بعداز شهادت
سر‌داده‌به‌آن‌نگار‌دلبند
در‌مسلخ‌عشق‌کرده‌پیوند
اسماعیلی‌هست‌ونام‌‌اوهم
پیشانی‌به‌خون‌نوشته‌سوگند
شادی‌روح‌شهیدان‌صلوات
باسلام خدمت هم طایفه‌ای های عزیز با توجه به تصمیم جهت احداث سالن اجتماعات مجهز و زیبا که در شان طایفه باشد در طبقه هم کف و محل قدیم کتابخانه حسینیه ایرایی توسط خدمت گزاران حسینیه ایرایی از کلیه مهندسین و صاحب نظران طایفه که در این موضوع دارای تجربه و سابقه می باشند جهت یاری و همفکری و انتقال تجربیات خود برای احداث هر چه بهتر و زیباتر شدن این سالن تقاضای یاری و کمک می نماییم لذا خواهشمند است دوستان صاحب نظر که مایل به همکاری می باشند به مکان حسینیه ایرایی مراجعه و طرح و نقشه مکتوب خود را جهت بررسی در جلسه خدمتگزاران ارسال نمایند.
لطفا طرح و نقشه تحویل حاج رضا مظلوم گردد.
با تشکر خدمتگزاران حسینیه ایرایی
با سلام خدمت هم طایفه ای های عزیز با توجه به درخواست قبلی مبنی بریاری و همفکری از سوی مهندسین و صاحب نظران طایفه بابت احداث هر چه بهتر و زیباتر سالن اجتماعات حسینیه ایرایی تا کنون هیچ یک از مهندسین عزیز طایفه ابراز همکاری ننموده اند .خدمتگزاران حسینیه امیدوارند که بتوانند از نیروها و مهندسین طایفه برای پیشبرد این سالن و کارهای عمرانی دیگر استفاده کنند و از بکارگیری نظرات و تجربیات مهندسین خارج از طایفه برای پیشبرد کارها اجتناب ورزند لذا از مهندسین محترم طایفه که مایل باشند مجددا تقاضای همکاری می نماییم لطفا جهت اظهار نظر به حسینیه ایرایی و مغازه حاج رضا مظلوم مراجعه فرمایید خدمتگذاران حسینیه طایفه ایرایی
انالله واناالیه راجعون
با خبر شدیم آقای حاج حسن طاهری دیار فانی را وداع و به ملکوت اعلی پیوست ،
ضمن تسلیت به خانواده محترم طاهری وگشتاسبی صبرو شکیبابی برای انان از ایزد منان خواهانیم
*چهلمین* روز درگذشت *برادربزرگم علی جان گشتاسبی،،*

▪️چهل روز است که روی ماه برادر*عزیزم علی آقا جان گشتاسبی* را ندیده ایم و مرغ دل ما هر لحظه به سوی او پر می کشد.
▪️چهل روز است که بار غمی بزرگ را به دوش می کشیم وخانه بی حضور او خاموش است.
▪️چهل روز است که برادر عزیزمان مسافر و مهمان خاک سرد شده اند و ما را محزون کرده اند.
▪️جای خالی اش را که می نگریم بی اختیار اشک هایمان سرازیر می شود.
▪️حال متوجه شده ایم عزیزتر و نزدیکتر از برادر عزیزم در زندگی وجود ندارد، اندوه از دست دادن غم برادر بزرگوارمان در واژه نمی گنجد.
▪️ هیچ گذشت...
▪️برادر عزیزم علی آقا جان که، با داشتن درد و بیماری؛ بازم سنگ صبور، التیام بخش و آرامش دهنده ما فرزندان بودند.
▪️چهل روز است که سنگ صبور خود را از دست داده ایم، و نگاه پاکش را دیگر نمی یابیم.
▪️ اکنون دلتنگی هایمان را با بودن در کنار مزارش سپری می کنیم. خانواده مرحوم مهندس گشتاسبی
انالله و انا الیه راجعون
اطلاعیه مراسمات تشییع و ختم مرحومه مغفوره
حاجیه خانم محترم الیاسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گذشته سالی و رویت ندیدیم
گلی از گلشن رویت نچیدیم
رسیده سالگرد تو ولی ما
به قدر سال‌ها محنت کشیدیم
"آه یک سال گذشت"
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید …
روحت شاد برادرم اصغرجان
نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم و
از کدامین گل عطرت را بجویم.
اما همین قدر می‌دانم که هنوز هم مانندخواهری عاجزانه تمنای وجودت را دارم
آرامش ابدی تو آرامش زندگیم را ربود و
اینک دلتنگی روز‌های بی تو را فقط کنار سنگی سرد که پناه ماست سپری می‌کنیم و آسمانی شدنت را با چشمانی اشکبار گرامی می‌داریم اصغرجان‌روحت شادوقرین رحمت باد
خواهرانت