📍یکی از هزار خنجر: مدیر خانه مستند اردبیل کیست؟
▫️رضا صیامی زاده که صفحه اینستاگرامی خود را رسما تبدیل به محلی برای تبلیغ تجزیه طلبی و پانترکیسم کرده، اخیرا به سمت «رئیس خانه مستند اردبیل» نیز رسیده است!
اگر زمانی خواستیم از خودمان سوال کنیم که «نفوذ» از کجا ناشی میشود بهتر است به صفحه اینستاگرام این به اصطلاح مستندساز مراجعه کنیم که مملو از تبلیغ فعالیتهای «رضا دقتی» است. همان عکاس خود فروخته ای که ماه گذشته با سفیر اسراییل در باکو دیدار کرده بود.
▫️مسئولان وزارت ارشاد باید پاسخ دهند که چگونه فردی را با چنین سابقه ای به ریاست خانه مستند اربیل گمارده اند.
▫️صیامی زاده در فضای مجازی مبلغ نفرت از اقوام ایرانی و سرزمین ایران بوده است و این مواضع را بدون تعارف مطرح میکند. آیا صیامی زاده و امثال وی یکی از هزار خنجری نیستند که اسرائیل وعده داده بود بر پیکر ایران فرود آورد و برندا شیفر دائما بر آن تاکید میکند؟
🆔@IR_Azariha
▫️رضا صیامی زاده که صفحه اینستاگرامی خود را رسما تبدیل به محلی برای تبلیغ تجزیه طلبی و پانترکیسم کرده، اخیرا به سمت «رئیس خانه مستند اردبیل» نیز رسیده است!
اگر زمانی خواستیم از خودمان سوال کنیم که «نفوذ» از کجا ناشی میشود بهتر است به صفحه اینستاگرام این به اصطلاح مستندساز مراجعه کنیم که مملو از تبلیغ فعالیتهای «رضا دقتی» است. همان عکاس خود فروخته ای که ماه گذشته با سفیر اسراییل در باکو دیدار کرده بود.
▫️مسئولان وزارت ارشاد باید پاسخ دهند که چگونه فردی را با چنین سابقه ای به ریاست خانه مستند اربیل گمارده اند.
▫️صیامی زاده در فضای مجازی مبلغ نفرت از اقوام ایرانی و سرزمین ایران بوده است و این مواضع را بدون تعارف مطرح میکند. آیا صیامی زاده و امثال وی یکی از هزار خنجری نیستند که اسرائیل وعده داده بود بر پیکر ایران فرود آورد و برندا شیفر دائما بر آن تاکید میکند؟
🆔@IR_Azariha
💢به قداست خاک، به درخشش الماس
مرور ۷ هزار سال تاریخ ایران در موزه آذربایجان تبریز
محمد مطلق: چه کسی باور میکند ۷ هزار سال پیش، زمانی که خبری از چرخ سفالگری نبود در اسماعیلآباد یا موشهلان تپه دشت قزوین، سفالی به این ظرافت با خطوط متقارن و نقشونگاری چنین چشمنواز بسازند؛ سفالینههای پایهدار با لبههایی به نازکی چینیهای سلطنتی شبیه میوهخوری و آجیلخوری، کاسههای بدون پایه سوپخوری و لیوانهایی بهغایت مدرن و امروزی که همین حالا هم میشود پشت ویترین گذاشت و به جوانی مشکلپسند فروخت.
برای دیدن این اشیای 7هزار ساله باید راهی تبریز و موزه آذربایجان شوید؛ موزهای که در آن فاصله هر ویترین از ویترین کناری خود هزارسال است. سیدعلی رضوی کارشناس این موزه میگوید: «گاهی که برای بازدیدکنندگان خارجی درباره قدمت اشیای هر ویترین و فاصله زمانی آنها توضیح میدهیم، دهانشان از تعجب باز میماند.» 7هزار سال برای ما عادی است، اما خودتان را بگذارید جای شهروندی که قدمت کشورش 200 سال هم نیست، آن وقت معنی هزار را بهتر درک میکنید.
موزه آذربایجان تبریز، پس از موزه ایران باستان تهران، دومین موزه ملی کشور از نظر قدمت و تعداد اشیا است و آثار آن متعلق به تمام نقاط ایران؛ از نیشابور و جیرفت و شیراز گرفته تا چشمهعلی شهرری و تبریز و مراغه. این موزه که با 60 سال قدمت یکی از قدیمیترین موزههای ایران به شمار میرود در سالهای 36 و 37خورشیدی توسط آندره گدار، معمار و باستانشناس فرانسوی طراحی و در سال 41 به بهرهبرداری رسید؛ بنایی ساده و باشکوه با 4 سالن وسیع در 3 طبقه. از دیگر بناهای گدار که زمانی رئیس پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود میتوان به حافظیه شیراز، موزه ایران باستان تهران و مدرسه ایرانشهر یزد اشاره کرد.
ادامه گزارش
🆔@IR_Azariha
مرور ۷ هزار سال تاریخ ایران در موزه آذربایجان تبریز
محمد مطلق: چه کسی باور میکند ۷ هزار سال پیش، زمانی که خبری از چرخ سفالگری نبود در اسماعیلآباد یا موشهلان تپه دشت قزوین، سفالی به این ظرافت با خطوط متقارن و نقشونگاری چنین چشمنواز بسازند؛ سفالینههای پایهدار با لبههایی به نازکی چینیهای سلطنتی شبیه میوهخوری و آجیلخوری، کاسههای بدون پایه سوپخوری و لیوانهایی بهغایت مدرن و امروزی که همین حالا هم میشود پشت ویترین گذاشت و به جوانی مشکلپسند فروخت.
برای دیدن این اشیای 7هزار ساله باید راهی تبریز و موزه آذربایجان شوید؛ موزهای که در آن فاصله هر ویترین از ویترین کناری خود هزارسال است. سیدعلی رضوی کارشناس این موزه میگوید: «گاهی که برای بازدیدکنندگان خارجی درباره قدمت اشیای هر ویترین و فاصله زمانی آنها توضیح میدهیم، دهانشان از تعجب باز میماند.» 7هزار سال برای ما عادی است، اما خودتان را بگذارید جای شهروندی که قدمت کشورش 200 سال هم نیست، آن وقت معنی هزار را بهتر درک میکنید.
موزه آذربایجان تبریز، پس از موزه ایران باستان تهران، دومین موزه ملی کشور از نظر قدمت و تعداد اشیا است و آثار آن متعلق به تمام نقاط ایران؛ از نیشابور و جیرفت و شیراز گرفته تا چشمهعلی شهرری و تبریز و مراغه. این موزه که با 60 سال قدمت یکی از قدیمیترین موزههای ایران به شمار میرود در سالهای 36 و 37خورشیدی توسط آندره گدار، معمار و باستانشناس فرانسوی طراحی و در سال 41 به بهرهبرداری رسید؛ بنایی ساده و باشکوه با 4 سالن وسیع در 3 طبقه. از دیگر بناهای گدار که زمانی رئیس پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود میتوان به حافظیه شیراز، موزه ایران باستان تهران و مدرسه ایرانشهر یزد اشاره کرد.
ادامه گزارش
🆔@IR_Azariha
آذریها
به قداست خاک، به درخشش الماس - آذریها
محمد مطلق: چه کسی باور میکند ۷ هزار سال پیش، زمانی که خبری از چرخ سفالگری نبود در اسماعیلآباد یا موشهلان تپه دشت قزوین، سفالی به این ظرافت با خطوط ...
شهادت دو خلبان و یک شهروند
در پی حادثه سقوط یک فروند هواپیمای F5 نیروی هوایی ایران
🔴دو خلبان فداکار F5 نیروی هوایی از جان خود گذشتند تا هواپیما در منطقه مسکونی سقوط نکند.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجانشرقی اعلام کرد: بر اثر سقوط جنگنده اف ۵ در داخل شهر تبریز علاوه بر ۲ خلبان یک شهروند نیز جان خود را از دست داد.
وی افزود: بلافاصله پس از سقوط این هواپیمای جنگنده تمامی عوامل مدیریت بحران استانداری، آتش نشانی، اورژانس و سایر عوامل امدادی در محل حادثه حاضر شده اند و هم اکنون عملیات اطفای حریق در حال انجام است.
وی اظهار داشت: بر اساس آخرین اطلاعات موجود، علاوه بر یک شهروند تبریزی ، صادق فلاحی و حنیفهزاد ۲ خلبان جنگنده نیز در محل حادثه به شهادت رسیده اند.
او با بیان اینکه خلبان این جنگنده با فداکاری و رشادت تمام مانع از بروز حادثه وسیع در داخل شهر شده است، ادامه داد: در حالی که منطقه سقوط هواپیما یکی از مناطق حاشیه ای و پرجمعیت شهر است، خلبان با تبحر خاص خود و رشادت و دلاوری هر چه تمام تر مانع از سقوط در مناطق مسکونی شده و به گونه ای جنگنده را هدایت کرده است تا محل سقوط غیرمسکونی باشد.
امیرشاهین تقیخانی سخنگوی ارتش نیز در خصوص این حادثه بیان داشت: ساعت ۸:۵۰ دقیقه صبح امروز یک فروند هواپیمای آموزشی نیروی هوایی در حین بازگشت از ماموریت آموزشی دچار نقص فنی میشود، خلبانان با اینکه امکان استفاده از ایجکت داشتند ولی با فداکاری از این قابلیت استفاده نکردند تا جنگنده در منطقه پرجمعیت سقوط نکند و این جنگنده را به منطقه کم جمعیت هدایت کردند.
وی با عرض تسلیت شهادت سرهنگ دوم صادق فلاحی و سروان علیرضا حنیفهزاد، افزود: علت سانحه همچنان در دست بررسی است.
صبح امروز یک فروند هواپیمای جنگنده از نوع اف ۵ در داخل شهر تبریز و نزدیکی فرودگاه بین المللی این شهر در حوالی کشتارگاه قدیمی تبریز و در جوار یکی از مدارس در سالن ورزشی شهید علیپور سقوط کرد و دو عضو نیروی هوایی ارتش در این حادثه شهید شدند.
آذریها
🆔@Ir_Azariha
در پی حادثه سقوط یک فروند هواپیمای F5 نیروی هوایی ایران
🔴دو خلبان فداکار F5 نیروی هوایی از جان خود گذشتند تا هواپیما در منطقه مسکونی سقوط نکند.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجانشرقی اعلام کرد: بر اثر سقوط جنگنده اف ۵ در داخل شهر تبریز علاوه بر ۲ خلبان یک شهروند نیز جان خود را از دست داد.
وی افزود: بلافاصله پس از سقوط این هواپیمای جنگنده تمامی عوامل مدیریت بحران استانداری، آتش نشانی، اورژانس و سایر عوامل امدادی در محل حادثه حاضر شده اند و هم اکنون عملیات اطفای حریق در حال انجام است.
وی اظهار داشت: بر اساس آخرین اطلاعات موجود، علاوه بر یک شهروند تبریزی ، صادق فلاحی و حنیفهزاد ۲ خلبان جنگنده نیز در محل حادثه به شهادت رسیده اند.
او با بیان اینکه خلبان این جنگنده با فداکاری و رشادت تمام مانع از بروز حادثه وسیع در داخل شهر شده است، ادامه داد: در حالی که منطقه سقوط هواپیما یکی از مناطق حاشیه ای و پرجمعیت شهر است، خلبان با تبحر خاص خود و رشادت و دلاوری هر چه تمام تر مانع از سقوط در مناطق مسکونی شده و به گونه ای جنگنده را هدایت کرده است تا محل سقوط غیرمسکونی باشد.
امیرشاهین تقیخانی سخنگوی ارتش نیز در خصوص این حادثه بیان داشت: ساعت ۸:۵۰ دقیقه صبح امروز یک فروند هواپیمای آموزشی نیروی هوایی در حین بازگشت از ماموریت آموزشی دچار نقص فنی میشود، خلبانان با اینکه امکان استفاده از ایجکت داشتند ولی با فداکاری از این قابلیت استفاده نکردند تا جنگنده در منطقه پرجمعیت سقوط نکند و این جنگنده را به منطقه کم جمعیت هدایت کردند.
وی با عرض تسلیت شهادت سرهنگ دوم صادق فلاحی و سروان علیرضا حنیفهزاد، افزود: علت سانحه همچنان در دست بررسی است.
صبح امروز یک فروند هواپیمای جنگنده از نوع اف ۵ در داخل شهر تبریز و نزدیکی فرودگاه بین المللی این شهر در حوالی کشتارگاه قدیمی تبریز و در جوار یکی از مدارس در سالن ورزشی شهید علیپور سقوط کرد و دو عضو نیروی هوایی ارتش در این حادثه شهید شدند.
آذریها
🆔@Ir_Azariha
آذریها
شهادت دو خلبان و یک شهروند - آذریها
دو خلبان فداکار F5 نیروی هوایی از جان خود گذشتند تا هواپیما در منطقه مسکونی سقوط نکند. مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجانشرقی اعلام کرد: بر اثر سقوط جنگنده اف ۵ ...
🔹نقش موزهها درهمگرایی ملّی
موزهها یکی از مهمترین مکانها در جهان مدرن برای شناخت تمدنها و آثار باستانی و تاریخ و فرهنگ و هنر و... کشورها و ملتهای مختلف در طول تاریخ است. نقش مهم موزهها در شناساندن تاریخ و هویت و فرهنگ و هنر و... کشورمان برای مردم ایران، بویژه نسل جوان و نیز گردشگران خارجی زمانی دو چندان میشود که بدانیم ایران یکی از کهنترین و اولین خاستگاههای تمدنهای بشری در جهان بوده است.
ایران به عنوان یکی از اولین خاستگاههای غارنشینی، یکجانشینی، کشاورزی، روستانشینی و شهرنشینی و تشکیل جوامع اولیه انسانها در طول تاریخ و همچنین خاستگاه چندین دولت نامدار و پیشرو در جهان باستان بمانند ایلامیان و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و همچنین به عنوان یکی از نخستین خاستگاههای دستیابی به دانشهایی بهمانند ساخت ساروج و پخت آجر و استحصال قیر و ذوب و ساخت انواع فلزات مختلف، از نظر باستانشناسی و تاریخی دارای اهمیت فوقالعادهای در جهان دانش است.
با توجه به مواردی که برشمردیم، غنای مثال زدنی مناطق مختلف کشورمان از نظر آثار تاریخی و باستانشناسی کاملاً طبیعی است و در نوع خود بیمانند؛ از زاگرس تا سیستان و بلوچستان، از خراسان تا خوزستان و از آذربایجان تا کرمان و سواحل خلیج همیشگی پارس. هر چند که سابقه کاوشهای باستانشناختی در کشورمان به دست شرقشناسان اروپایی به اواسط دوران قاجار میرسد اما نخستین موزه مدرن و اصولی کشورمان سال ۱۳۱۶ خورشیدی در شهر تهران و با عنوان موزه ایران باستان تأسیس شده است.
با این مقدمه کوتاه درباره اهمیت موزهها، لزوم توجه ویژه و ملی به موزههای کشورمان، بویژه موزههای شهرهای بزرگ و مراکز استانها بیشتر احساس میشود.در یک نگاه ملی و دوراندیشانه میتوان این امکان را مهیا کرد که موزههای شهرهای بزرگ کشور، علاوه بر معرفی و شناساندن آثار شهر و استان خود، به محلی برای معرفی و شناساندن آثار تاریخی و باستانی مناطق دیگر کشورمان نیز تبدیل شوند.
بدین ترتیب علاوه بر شناخت آثار ارزشمند ملی و تاریخی مناطق دیگر ایران و نیز افزودن بر غنای موزهها، حس همگرایی و همدلی نیز با گذر زمان افزایش پیدا خواهد کرد.برای تبیین بهتر این ایده و پیشنهاد ملی که پیشتر در چند موزه اصلی کشورمان مانند موزههای ملی در تهران و تبریز به اجرا درآمده، نیاز به توضیح بیشتری از روند نگهداری و انبار کردن آثار تاریخی و باستانی در انبارهای محوطههای باستانی مثل تختجمشید یا موزه ملی در تهران و... داریم.بسیاری از آثار ارزشمند و بیمانند تاریخی از دورههای مختلف تاریخی همچون ایلامیان و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و حتی تمدنهای کهنتری بهمانند شهر سوخته و شهیاد و جیرفت و... در انبارهای موزه ملی و انبارهای موزههای استانهای مربوطه و نیز در انبارهای محوطههای باستانی بهمانند تختجمشید و پاسارگاد و... وجود دارند که هرگز و یا خیلی کم امکان نمایش و معرفی به عموم مردم را داشتهاند.
بر این اساس میتوان با ارائه و پیگیری یک طرح ملی اقدامات و مقدمات لازم برای به نمایش گذاشتن آثار تاریخی ارزشمند انبارهای موزهها و محوطههای باستانی کشور را در موزههای شهرها و مراکز استانها فراهم کرد. این روش در کنار ایده به نمایش گذاشتن آثار تاریخی یکدیگر از طرف موزهها، میتواند به غنای موزهها افزوده و باعث جذب بیشتر علاقهمندان به موزهها شود و همچنین موزههای کشورمان از حالت محلی خارج و هرکدام به یک موزه ملی تبدیل میشوند.
🆔@IR_Azariha
موزهها یکی از مهمترین مکانها در جهان مدرن برای شناخت تمدنها و آثار باستانی و تاریخ و فرهنگ و هنر و... کشورها و ملتهای مختلف در طول تاریخ است. نقش مهم موزهها در شناساندن تاریخ و هویت و فرهنگ و هنر و... کشورمان برای مردم ایران، بویژه نسل جوان و نیز گردشگران خارجی زمانی دو چندان میشود که بدانیم ایران یکی از کهنترین و اولین خاستگاههای تمدنهای بشری در جهان بوده است.
ایران به عنوان یکی از اولین خاستگاههای غارنشینی، یکجانشینی، کشاورزی، روستانشینی و شهرنشینی و تشکیل جوامع اولیه انسانها در طول تاریخ و همچنین خاستگاه چندین دولت نامدار و پیشرو در جهان باستان بمانند ایلامیان و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و همچنین به عنوان یکی از نخستین خاستگاههای دستیابی به دانشهایی بهمانند ساخت ساروج و پخت آجر و استحصال قیر و ذوب و ساخت انواع فلزات مختلف، از نظر باستانشناسی و تاریخی دارای اهمیت فوقالعادهای در جهان دانش است.
با توجه به مواردی که برشمردیم، غنای مثال زدنی مناطق مختلف کشورمان از نظر آثار تاریخی و باستانشناسی کاملاً طبیعی است و در نوع خود بیمانند؛ از زاگرس تا سیستان و بلوچستان، از خراسان تا خوزستان و از آذربایجان تا کرمان و سواحل خلیج همیشگی پارس. هر چند که سابقه کاوشهای باستانشناختی در کشورمان به دست شرقشناسان اروپایی به اواسط دوران قاجار میرسد اما نخستین موزه مدرن و اصولی کشورمان سال ۱۳۱۶ خورشیدی در شهر تهران و با عنوان موزه ایران باستان تأسیس شده است.
با این مقدمه کوتاه درباره اهمیت موزهها، لزوم توجه ویژه و ملی به موزههای کشورمان، بویژه موزههای شهرهای بزرگ و مراکز استانها بیشتر احساس میشود.در یک نگاه ملی و دوراندیشانه میتوان این امکان را مهیا کرد که موزههای شهرهای بزرگ کشور، علاوه بر معرفی و شناساندن آثار شهر و استان خود، به محلی برای معرفی و شناساندن آثار تاریخی و باستانی مناطق دیگر کشورمان نیز تبدیل شوند.
بدین ترتیب علاوه بر شناخت آثار ارزشمند ملی و تاریخی مناطق دیگر ایران و نیز افزودن بر غنای موزهها، حس همگرایی و همدلی نیز با گذر زمان افزایش پیدا خواهد کرد.برای تبیین بهتر این ایده و پیشنهاد ملی که پیشتر در چند موزه اصلی کشورمان مانند موزههای ملی در تهران و تبریز به اجرا درآمده، نیاز به توضیح بیشتری از روند نگهداری و انبار کردن آثار تاریخی و باستانی در انبارهای محوطههای باستانی مثل تختجمشید یا موزه ملی در تهران و... داریم.بسیاری از آثار ارزشمند و بیمانند تاریخی از دورههای مختلف تاریخی همچون ایلامیان و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و حتی تمدنهای کهنتری بهمانند شهر سوخته و شهیاد و جیرفت و... در انبارهای موزه ملی و انبارهای موزههای استانهای مربوطه و نیز در انبارهای محوطههای باستانی بهمانند تختجمشید و پاسارگاد و... وجود دارند که هرگز و یا خیلی کم امکان نمایش و معرفی به عموم مردم را داشتهاند.
بر این اساس میتوان با ارائه و پیگیری یک طرح ملی اقدامات و مقدمات لازم برای به نمایش گذاشتن آثار تاریخی ارزشمند انبارهای موزهها و محوطههای باستانی کشور را در موزههای شهرها و مراکز استانها فراهم کرد. این روش در کنار ایده به نمایش گذاشتن آثار تاریخی یکدیگر از طرف موزهها، میتواند به غنای موزهها افزوده و باعث جذب بیشتر علاقهمندان به موزهها شود و همچنین موزههای کشورمان از حالت محلی خارج و هرکدام به یک موزه ملی تبدیل میشوند.
🆔@IR_Azariha
💢بیماری پانترکیسم
نظر سید حسن تقیزاده، اندیشمند، پژوهشگر و سیاستمدار برجسته تبریزی درباره پانترکیسم:
«افرادی که به عقیده عجیب پان ترکیزم اعتقاد دارند… شاید آگاه نباشند از اینکه این عقیده عجیب و مضحکِ لزومِ احیای شاهنشاهی چنگیز و تبرئه مغول از هرگونه ناقص و مبالغه در عدد و کمالات مفاخر تاریخی قوم ترک به حد هذیان که مبنی بر انکار تمام روایات تاریخ و تحریف حقایق مسلمه بود، بیشتر ناشی از یک کتاب قصهمانندی بود که یک یهودی فرانسوی آن را تالیف کرده و در اوایل انقلاب مشروطیت عثمانی به ترکی ترجمه شده است…عامه مردم بدبخت عثمانی خواص کمعمق و مفاخرجوی آنها نیز با اعتماد به اینکه آقای لئون کاهون از علما و فلاسفه و محققین به نام اروپاست، در هر موردی به حرفهای او استناد و استدلال و مبالغات او را هضم کردند و بدین طریق عقیده به علو نژاد ترک و تورانی مانند امراض وبایی انتشار یافت و به قفقازیه و ترکستان نیز سرایت کرد»
منبع: کاوه بیات، پانترکیسم و ایران، ص ۸
🆔@Ir_Azariha
نظر سید حسن تقیزاده، اندیشمند، پژوهشگر و سیاستمدار برجسته تبریزی درباره پانترکیسم:
«افرادی که به عقیده عجیب پان ترکیزم اعتقاد دارند… شاید آگاه نباشند از اینکه این عقیده عجیب و مضحکِ لزومِ احیای شاهنشاهی چنگیز و تبرئه مغول از هرگونه ناقص و مبالغه در عدد و کمالات مفاخر تاریخی قوم ترک به حد هذیان که مبنی بر انکار تمام روایات تاریخ و تحریف حقایق مسلمه بود، بیشتر ناشی از یک کتاب قصهمانندی بود که یک یهودی فرانسوی آن را تالیف کرده و در اوایل انقلاب مشروطیت عثمانی به ترکی ترجمه شده است…عامه مردم بدبخت عثمانی خواص کمعمق و مفاخرجوی آنها نیز با اعتماد به اینکه آقای لئون کاهون از علما و فلاسفه و محققین به نام اروپاست، در هر موردی به حرفهای او استناد و استدلال و مبالغات او را هضم کردند و بدین طریق عقیده به علو نژاد ترک و تورانی مانند امراض وبایی انتشار یافت و به قفقازیه و ترکستان نیز سرایت کرد»
منبع: کاوه بیات، پانترکیسم و ایران، ص ۸
🆔@Ir_Azariha
💢روز جهانی زبان مادری چیست و چگونه باید فهمیده شود؟
روز جهانی زبان مادری» ؛ روزی که از سوی یونسکو برای پاسداری از زبان های در معرض نابودی و پاسداشت گوناگونی زبان ها نامگذاری شده است. روز ۲۱ فوریه در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ برای کمک به تنوع زبانی و فرهنگی نامگذاری شدهاست.
۲۱ فوریه در دفاع از تمامی زبانها و جلوگیری از نابودی آنها گرامی داشته میشود. براساس آمارهای یونسکو نیمی از حدود ششهزار زبانی که در حال حاضر در جهان وجود دارند در پایان قرن ۲۱ از بین خواهند رفت.
آمار و ارقام متفاوتی درباره تعداد زبانهای رایج در جهان بیان میشود. به صورت کلی زبانهای زنده جهان که گویشور دارند ششهزار زبان برآورد شدهاند که البته بسیاری ازآنها از سوی زبانشناسان مورد شناسایی قرار نگرفتهاند.
درباره اصطلاح زبان مادری باید گفت این اصطلاح در کاربرد وسیع میتواند به چندین موقعیت گوناگون اشاره داشته باشد که برخی از آنها شامل موارد زیر است:
– زبان اول First language یا زبان مادری به اولین زبانی گفته میشود که کودک تکلم به آن را یاد میگیرد.
– زبان یا زبانهایی که آدمی با آن به شناخت و آگاهی دست پیدا میکند.
در بعضی از کشورها، اصطلاحات زبان بومی یا زبان مادری بیشتر به زبان قومی یک فرد اشاره میکند تا زبان اول او. در انگلیسی این اصطلاح اغلب هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد که فرد در یک کشور خارجی باشد.
یادداشت کنونی بهدنبال طرح این پرسش است که بهجز زبان فارسی که زبان ملی و رسمی ایرانیان است کدام دسته از زبانهای رایج در ایران در معرض خطر نابودی هستند؟
برای پاسخ به پرسش نخست بعضی از مهمترین زبانهای رایج در ایران برشمرده خواهد شد و سپس با توجه به تقسیمبندی مقیاس فیشمن و مقیاس کریستال نشان داده میشود که برخی از زبانهای رایج در ایران در معرض نابودی هستند.
قومیت گرایان از یکسو با مبالغه آماری و غیرعلمی گویشوران زبان آذربایجانی در ایران را بین ۲۵ الی ۵۰ میلیون اعلام می کنند و از سوی دیگر در روز جهانی زبان مادری (روزی که برای زبان های در معرض انقراض پیش بینی شده)ادعای نابودی این زبان را دارند.
در ایران افزون بر زبان فارسی در مجموع حدود ۶۹ زبان و گویش رواج دارد و بزرگترین گروههای زبانی ایران را فارسی، آذربایجانی، کُردی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، تالشی، لری، عربی، بلوچی، لکی و تاتی تشکیل میدهند.
ادامه مقاله را در اینجا بخوانید
🆔@Ir_Azariha
روز جهانی زبان مادری» ؛ روزی که از سوی یونسکو برای پاسداری از زبان های در معرض نابودی و پاسداشت گوناگونی زبان ها نامگذاری شده است. روز ۲۱ فوریه در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ برای کمک به تنوع زبانی و فرهنگی نامگذاری شدهاست.
۲۱ فوریه در دفاع از تمامی زبانها و جلوگیری از نابودی آنها گرامی داشته میشود. براساس آمارهای یونسکو نیمی از حدود ششهزار زبانی که در حال حاضر در جهان وجود دارند در پایان قرن ۲۱ از بین خواهند رفت.
آمار و ارقام متفاوتی درباره تعداد زبانهای رایج در جهان بیان میشود. به صورت کلی زبانهای زنده جهان که گویشور دارند ششهزار زبان برآورد شدهاند که البته بسیاری ازآنها از سوی زبانشناسان مورد شناسایی قرار نگرفتهاند.
درباره اصطلاح زبان مادری باید گفت این اصطلاح در کاربرد وسیع میتواند به چندین موقعیت گوناگون اشاره داشته باشد که برخی از آنها شامل موارد زیر است:
– زبان اول First language یا زبان مادری به اولین زبانی گفته میشود که کودک تکلم به آن را یاد میگیرد.
– زبان یا زبانهایی که آدمی با آن به شناخت و آگاهی دست پیدا میکند.
در بعضی از کشورها، اصطلاحات زبان بومی یا زبان مادری بیشتر به زبان قومی یک فرد اشاره میکند تا زبان اول او. در انگلیسی این اصطلاح اغلب هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد که فرد در یک کشور خارجی باشد.
یادداشت کنونی بهدنبال طرح این پرسش است که بهجز زبان فارسی که زبان ملی و رسمی ایرانیان است کدام دسته از زبانهای رایج در ایران در معرض خطر نابودی هستند؟
برای پاسخ به پرسش نخست بعضی از مهمترین زبانهای رایج در ایران برشمرده خواهد شد و سپس با توجه به تقسیمبندی مقیاس فیشمن و مقیاس کریستال نشان داده میشود که برخی از زبانهای رایج در ایران در معرض نابودی هستند.
قومیت گرایان از یکسو با مبالغه آماری و غیرعلمی گویشوران زبان آذربایجانی در ایران را بین ۲۵ الی ۵۰ میلیون اعلام می کنند و از سوی دیگر در روز جهانی زبان مادری (روزی که برای زبان های در معرض انقراض پیش بینی شده)ادعای نابودی این زبان را دارند.
در ایران افزون بر زبان فارسی در مجموع حدود ۶۹ زبان و گویش رواج دارد و بزرگترین گروههای زبانی ایران را فارسی، آذربایجانی، کُردی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، تالشی، لری، عربی، بلوچی، لکی و تاتی تشکیل میدهند.
ادامه مقاله را در اینجا بخوانید
🆔@Ir_Azariha
آذریها
روز جهانی زبان مادری چیست و چگونه باید فهمیده شود؟ - آذریها
روز جهانی زبان مادری» ؛ روزی که از سوی یونسکو برای پاسداری از زبان های در معرض نابودی و پاسداشت گوناگونی زبان ها نامگذاری شده است. روز ۲۱ فوریه در ...
♨️فهرست زبان های در معرض خطر ایران بر اساس جدول یونسکو...
زبان آذربایجانی در خطر نیست. اما بسیاری از زبانهای ایرانی که ریشه باستانی و پهلوی دارند در آستانه نابودی اند.
🆔@Ir_Azariha
زبان آذربایجانی در خطر نیست. اما بسیاری از زبانهای ایرانی که ریشه باستانی و پهلوی دارند در آستانه نابودی اند.
🆔@Ir_Azariha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽اوکان بایولگن مجری ترکیه ای:
آیا زبان ترکی در میان زبانهای جهان رتبه پنجم را دارد؟
پرفسور نورالدین دمیر: اینطور نیست، ترکی پنجمین زبان جهان از دید یونسکو نیست، این ها شایعات است
🆔@Ir_Azariha
آیا زبان ترکی در میان زبانهای جهان رتبه پنجم را دارد؟
پرفسور نورالدین دمیر: اینطور نیست، ترکی پنجمین زبان جهان از دید یونسکو نیست، این ها شایعات است
🆔@Ir_Azariha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢زبانهای مادری در معرض تهدید در کشورهای مختلف
🔹ایران دارای کمترین زبان فراموش شده محلی در بین سایر کشورها
زبانهای در معرض تهدید در ایران: اوستایی، پهلوی، لشان ددان و هولوئلا
🆔@Ir_Azariha
🔹ایران دارای کمترین زبان فراموش شده محلی در بین سایر کشورها
زبانهای در معرض تهدید در ایران: اوستایی، پهلوی، لشان ددان و هولوئلا
🆔@Ir_Azariha
💢پاسخ یک پژوهشگر آمریکایی به مایک دوران پیمانکار آمریکایی پروژه ایرانهراسی آنکارا و باکو:
🖋لیندسی اسنل: «ترکیه دهها هزار نیروی جهادی داعشی را به سوریه گسیل کرده و به همراه گروه تروریستی تحریرالشام استاد ادلب را تصرف کرده است
قطر صدها میلیون دلار پول به جبههالنصره داده است
اسراییل ارتش آزاد سوریه را مسلح کرده است
ترکیه با کمک مالی قطر، ۱۵ هزار مزدور سوری را به لیبی فرستاده است
چه کسی آشوب را تغذیه میکند؟»
♦️مایک دوران که مانند برندا شیفر از مزدوران پروژههای ضدایرانی منطقه است اخیرا گفته که «ایران تغذیهکننده آشوب در منطقه است و اتحاد ضدایرانی منطقه متشکل از اسراییل، ترکیه و دولتهای حاشیه خلیج [فارس] به رهبری عربستان سعودی بزرگترین ترس ایران است...»
🆔@Ir_Azariha
🖋لیندسی اسنل: «ترکیه دهها هزار نیروی جهادی داعشی را به سوریه گسیل کرده و به همراه گروه تروریستی تحریرالشام استاد ادلب را تصرف کرده است
قطر صدها میلیون دلار پول به جبههالنصره داده است
اسراییل ارتش آزاد سوریه را مسلح کرده است
ترکیه با کمک مالی قطر، ۱۵ هزار مزدور سوری را به لیبی فرستاده است
چه کسی آشوب را تغذیه میکند؟»
♦️مایک دوران که مانند برندا شیفر از مزدوران پروژههای ضدایرانی منطقه است اخیرا گفته که «ایران تغذیهکننده آشوب در منطقه است و اتحاد ضدایرانی منطقه متشکل از اسراییل، ترکیه و دولتهای حاشیه خلیج [فارس] به رهبری عربستان سعودی بزرگترین ترس ایران است...»
🆔@Ir_Azariha
💢آموزش زبان مادری؛ حقوق طبیعی،حقوق و آزادی ها (بخش ۱)
🖋سالار سیفالدینی/ فرهنگ امروز
از دولت ها خواسته شده است که از تکلم و استفاده شهروندان از زبان محلی شان «جلوگیری نکنند» ولی این ماده در حقیقت ماهیت سلبی دارد یعنی برای دولتها تعیین نمی کند که در قبال اقلیت های زبانی چه باید کرد، بلکه دولت ها فقط از برخی امور نهی می شوند یعنی "نباید کردها" احصا شده اند. بنابراین حقوق قراردادی بین الملل (در متون مادر و اصلی) هم از چیزی به اسم حق زبان مادری خبر نمی دهند.
اصطلاح "حقوق و آزادی ها" را بسیار شنیده ایم. اغلب تصور می شود این دو، مفاهیمی هم ردیف و هم معنی هستند در حالی که اینگونه نیست. این مفاهیم درجات مختلفی از حق را بیان می کنند که در عین حال که مهم هستند؛ برای جامعه امروز ضروری به شمار می روند. گاه و بیگاه دیده می شود که عده ای از مقوله ای به نام "حق" زبان مادری صحبت می کنند. منظور از آن چیست و منشا آن کجاست؟در اینجا بخشی از سمینارم را در همایش همبستگی ملی و آموزش عالی (وزارت علوم) که با حضور معاونین فرهنگی دانشگاهها در دانشگاه زابل برگزار شد، به صورت موجز بیان می کنم.
هر حقی دارای یک منشا است. منشا حق، یا قرارداد است یا حقوق طبیعی/فطری. بنابراین یکسری از حقوق انسانها بر اساس قراردادها و توافق اراده های آزاد بوجود آمده اند و بخش دیگر، حق فطری و طبیعی است. یعنی حقوقی که با فطرت بشر عجین شده و با او به دنیا می آید. حقوق فطری یا طبیعی نیز تعداد محدود و اولیه ای از حقوق هستند که برای بقا و ادامه زندگی لازم اند.
دکتر سید محمد هاشمی(استاد مسلم حقوق عمومی) مصادیق حقوق طبیعی را اصولی از قبیل: صلح، عدالت، انصاف، وفاداری به عهد، مصونیت مال و جان، حق حیات و... است. یعنی حقوقی که از سرشت آفرینش انسان و جامعه به وجود آمده است (حقوق اساسی و ساختارهای سیاسی: صص: ۶-۷). مفهوم حقوق طبیعی بر این اندیشه استوار است که این حقوق از زمان تولد به فرد تخصیص می یابد و به همین دلیل از اعتبار و منزلت بیشتری برخوردار بوده و ماهیتی جهان شمول دارد. حقوق طبیعی اعتبار ذاتی دارد و اعتبار خود را از قرارداد و یا وضع قانون نمی گیرد، درست بر خلاف حقوق موضوعه که اعتبارشان از وضع و قرارداد بر می خیزد و می تواند از میان برداشته شود. حقوق فطری یا طبیعی، قومیت و نژاد نمی شناسد از همین رو است که برای «فرد» و حفظ اصول فردیت موضوعیت دارد نه قومیت یا نژاد خاصی. حقوق بشر و اعلامیه جهانی، نیز بر بنیاد حقوق طبیعی وضع شده و در برگیرنده حقوق ذاتی همه انسان ها فارغ از ملیت و مذهب و نژاد است. چند ویژگی مهم برای حقوق طبیعی برشمرده شده اند که اجمالا عبارت اند از: ۱. قوانین ساده،یکسان و تغییرناپذیر، ۲. قوانین طبیعی ضروری و گریزناپذیر، ۳. بی طرفانه بودن، ۴. قوانین طبیعی عینی و مستقل از ادراک آدمی هستند. ۵. قوانین طبیعی از ثبات و نظم برخوردار هستند. ۶. تابع زمان و مکان خاصی نیستند و از جای به جای دیگر تغییر نمیکنند. این حقوق طبیعی بعدها اساس لیبرالیسم و اعلامیه جهانی حقوق بشر را تشکیل دادند. تقریبا همه اصول مصرح در اعلامیه بر اساس حقوق طبیعی انسانها هستند.
از هر زاویه به هر حقوق طبیعی بنگریم، نمی توان دغدغه آموزش زبان محلی و یا حتی نفس آموزش عالی را جزءی از حقوق فطری دانست! بنابراین اینکه گفته شود آموزش زبان مادری یک حق طبیعی است، سخنی گزاف و بی بنیاد است. ما نمی توانیم هر تقاضایی را که علاقه شخصی به آن داریم تحت عنوان حق طبیعی یاد کنیم و مفاهیم را با شلختگی به کار ببریم.
اما آیا دغدغه آموزش زبان محلی ناشی از حقوق قراردادی یا موضوعه است؟
این امکان وجود دارد که گفته شود، آموزش زبان های محلی یک کشور چند زبانه یک حق قراردادی است ولی امکان آن بستگی به قوانین موضوع کشورها دارد. در حقوق قراردادی بسیاری از کشورها از جمله ایران نیز مساله آموزش به زبان مادری نیامده است. نه اصل ۱۵ قانون اساسی چنین استنباطی بدست می دهد نه در بیانیه جهانی حقوق بشر به چنین حقی اعتبار داده شده است. لازم است توجه کنیم که اصل ۱۵ قانون اساسی نه در فصل سوم قانون اساسی بلکه در فصل دوم آمده است. اگر این اصل در فصل سوم قانون اساسی (حقوق ملت: اصول ۱۹ تا ۴۲) می آمد آنگاه امکان صحبت از امان تدریس زبان محلی به عنوان یک حق وجودداشت زیرا این فصل سوم قانون اساسی است که در صدد بر شمردن حقوق و آزادی های شهروندی است.
ادامه 👇
🆔@Ir_Azariha
🖋سالار سیفالدینی/ فرهنگ امروز
از دولت ها خواسته شده است که از تکلم و استفاده شهروندان از زبان محلی شان «جلوگیری نکنند» ولی این ماده در حقیقت ماهیت سلبی دارد یعنی برای دولتها تعیین نمی کند که در قبال اقلیت های زبانی چه باید کرد، بلکه دولت ها فقط از برخی امور نهی می شوند یعنی "نباید کردها" احصا شده اند. بنابراین حقوق قراردادی بین الملل (در متون مادر و اصلی) هم از چیزی به اسم حق زبان مادری خبر نمی دهند.
اصطلاح "حقوق و آزادی ها" را بسیار شنیده ایم. اغلب تصور می شود این دو، مفاهیمی هم ردیف و هم معنی هستند در حالی که اینگونه نیست. این مفاهیم درجات مختلفی از حق را بیان می کنند که در عین حال که مهم هستند؛ برای جامعه امروز ضروری به شمار می روند. گاه و بیگاه دیده می شود که عده ای از مقوله ای به نام "حق" زبان مادری صحبت می کنند. منظور از آن چیست و منشا آن کجاست؟در اینجا بخشی از سمینارم را در همایش همبستگی ملی و آموزش عالی (وزارت علوم) که با حضور معاونین فرهنگی دانشگاهها در دانشگاه زابل برگزار شد، به صورت موجز بیان می کنم.
هر حقی دارای یک منشا است. منشا حق، یا قرارداد است یا حقوق طبیعی/فطری. بنابراین یکسری از حقوق انسانها بر اساس قراردادها و توافق اراده های آزاد بوجود آمده اند و بخش دیگر، حق فطری و طبیعی است. یعنی حقوقی که با فطرت بشر عجین شده و با او به دنیا می آید. حقوق فطری یا طبیعی نیز تعداد محدود و اولیه ای از حقوق هستند که برای بقا و ادامه زندگی لازم اند.
دکتر سید محمد هاشمی(استاد مسلم حقوق عمومی) مصادیق حقوق طبیعی را اصولی از قبیل: صلح، عدالت، انصاف، وفاداری به عهد، مصونیت مال و جان، حق حیات و... است. یعنی حقوقی که از سرشت آفرینش انسان و جامعه به وجود آمده است (حقوق اساسی و ساختارهای سیاسی: صص: ۶-۷). مفهوم حقوق طبیعی بر این اندیشه استوار است که این حقوق از زمان تولد به فرد تخصیص می یابد و به همین دلیل از اعتبار و منزلت بیشتری برخوردار بوده و ماهیتی جهان شمول دارد. حقوق طبیعی اعتبار ذاتی دارد و اعتبار خود را از قرارداد و یا وضع قانون نمی گیرد، درست بر خلاف حقوق موضوعه که اعتبارشان از وضع و قرارداد بر می خیزد و می تواند از میان برداشته شود. حقوق فطری یا طبیعی، قومیت و نژاد نمی شناسد از همین رو است که برای «فرد» و حفظ اصول فردیت موضوعیت دارد نه قومیت یا نژاد خاصی. حقوق بشر و اعلامیه جهانی، نیز بر بنیاد حقوق طبیعی وضع شده و در برگیرنده حقوق ذاتی همه انسان ها فارغ از ملیت و مذهب و نژاد است. چند ویژگی مهم برای حقوق طبیعی برشمرده شده اند که اجمالا عبارت اند از: ۱. قوانین ساده،یکسان و تغییرناپذیر، ۲. قوانین طبیعی ضروری و گریزناپذیر، ۳. بی طرفانه بودن، ۴. قوانین طبیعی عینی و مستقل از ادراک آدمی هستند. ۵. قوانین طبیعی از ثبات و نظم برخوردار هستند. ۶. تابع زمان و مکان خاصی نیستند و از جای به جای دیگر تغییر نمیکنند. این حقوق طبیعی بعدها اساس لیبرالیسم و اعلامیه جهانی حقوق بشر را تشکیل دادند. تقریبا همه اصول مصرح در اعلامیه بر اساس حقوق طبیعی انسانها هستند.
از هر زاویه به هر حقوق طبیعی بنگریم، نمی توان دغدغه آموزش زبان محلی و یا حتی نفس آموزش عالی را جزءی از حقوق فطری دانست! بنابراین اینکه گفته شود آموزش زبان مادری یک حق طبیعی است، سخنی گزاف و بی بنیاد است. ما نمی توانیم هر تقاضایی را که علاقه شخصی به آن داریم تحت عنوان حق طبیعی یاد کنیم و مفاهیم را با شلختگی به کار ببریم.
اما آیا دغدغه آموزش زبان محلی ناشی از حقوق قراردادی یا موضوعه است؟
این امکان وجود دارد که گفته شود، آموزش زبان های محلی یک کشور چند زبانه یک حق قراردادی است ولی امکان آن بستگی به قوانین موضوع کشورها دارد. در حقوق قراردادی بسیاری از کشورها از جمله ایران نیز مساله آموزش به زبان مادری نیامده است. نه اصل ۱۵ قانون اساسی چنین استنباطی بدست می دهد نه در بیانیه جهانی حقوق بشر به چنین حقی اعتبار داده شده است. لازم است توجه کنیم که اصل ۱۵ قانون اساسی نه در فصل سوم قانون اساسی بلکه در فصل دوم آمده است. اگر این اصل در فصل سوم قانون اساسی (حقوق ملت: اصول ۱۹ تا ۴۲) می آمد آنگاه امکان صحبت از امان تدریس زبان محلی به عنوان یک حق وجودداشت زیرا این فصل سوم قانون اساسی است که در صدد بر شمردن حقوق و آزادی های شهروندی است.
ادامه 👇
🆔@Ir_Azariha
آذری ها |Azariha
💢آموزش زبان مادری؛ حقوق طبیعی،حقوق و آزادی ها (بخش ۱) 🖋سالار سیفالدینی/ فرهنگ امروز از دولت ها خواسته شده است که از تکلم و استفاده شهروندان از زبان محلی شان «جلوگیری نکنند» ولی این ماده در حقیقت ماهیت سلبی دارد یعنی برای دولتها تعیین نمی کند که در قبال اقلیت…
... ادامه👆
💢آموزش زبان مادری؛ حقوق طبیعی،حقوق و آزادی ها (بخش ۲)
🖋سالار سیفالدینی/ فرهنگ امروز
هر چند در میثاق حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۷ (ماده ۲۷) از دولت ها خواسته شده است که از تکلم و استفاده شهروندان از زبان محلی شان «جلوگیری نکنند» ولی این ماده در حقیقت ماهیت سلبی دارد یعنی برای دولتها تعیین نمی کند که در قبال اقلیت های زبانی چه باید کرد، بلکه دولت ها فقط از برخی امور نهی می شوند یعنی "نباید کردها" احصا شده اند. بنابراین حقوق قراردادی بین الملل (در متون مادر و اصلی) هم از چیزی به اسم حق زبان مادری خبر نمی دهند.
در مورد سایر معاهدات بین المللی نیز بر اساس خود متن بیانیه ها الزام آوری آموزش زبان مادری محدود و یا موکول به مصلحت ملی شده است و جنبه قوی الزام آوری ندارد. مانند کنوانسیون حقوق اقلیت های قومی و نژادی مصوب ۱۹۹۱.
ولی زبان مادری اگر حق نیست، پس چیست؟
به نظر می رسد میتوان زبان مادری را یک "آزادی" تعریف کرد مانند سایر آزادی ها که انسانها از آنها بهره مند هستند. آزادی ها جنبه ضعیف تری از حقوق هستند ولی وجود دارند و باید به آن احترام گذاشت.
استاد محمد علی موحد، آزادی را حقی میداند که در قبال آن تکلیفی وجود ندارد و اختیاری برای همگان در عرض یکدیگر.
برای اعمال آزادی نیاز به مجوز نیست و لزوما دولت وظیفه ای در برابر اجرای فردی آن ندارد بلکه باید زمینه هایش را آماده کند و اگر از استیفای آن ممانعت کرد، آزادی را نقض کرده است. مانند عبور و مرور و رانندگی. همه انسانها اجازه رانندگی دارند اما تهیه وسیله نقلیه بر عهده دولت نیست. هیچ دولتی نباید حقوق و آزادیهای مشروع را سلب کند. البته در طول تاریخ دولت های۵ی وجود داشته اند که از تکلم، چاپ کتاب و حتی استفاده از زبان مادری در ملاعام جلوگیری کرده اند. در خاورمیانه، ترکیه لائیک و عراق بعثی نمونه های بارزی هستند که در دهه های ۴۰ الی ۹۰ میلادی اجازه استفاده آزادانه از زبان مادری در ساحت عمومی را نمی دادند.
بنابراین، در سایه تفکیک دقیق آزادی و حق، میتوان به بینشی درست در خصوص ماهیت زبان مادری دست یافت. آموزش به زبان مادری نه حق طبیعی است و نه حتی "حق" به معنای رایج آن. بلکه صرفا یک آزادی است که انسانها می توانند اگر خواستند از آن بهره مند شوند محل اجرای آن هم به صورت رایج آموزشگاههای خصوصی است نه عمومی.
🆔@Ir_Azariha
💢آموزش زبان مادری؛ حقوق طبیعی،حقوق و آزادی ها (بخش ۲)
🖋سالار سیفالدینی/ فرهنگ امروز
هر چند در میثاق حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۷ (ماده ۲۷) از دولت ها خواسته شده است که از تکلم و استفاده شهروندان از زبان محلی شان «جلوگیری نکنند» ولی این ماده در حقیقت ماهیت سلبی دارد یعنی برای دولتها تعیین نمی کند که در قبال اقلیت های زبانی چه باید کرد، بلکه دولت ها فقط از برخی امور نهی می شوند یعنی "نباید کردها" احصا شده اند. بنابراین حقوق قراردادی بین الملل (در متون مادر و اصلی) هم از چیزی به اسم حق زبان مادری خبر نمی دهند.
در مورد سایر معاهدات بین المللی نیز بر اساس خود متن بیانیه ها الزام آوری آموزش زبان مادری محدود و یا موکول به مصلحت ملی شده است و جنبه قوی الزام آوری ندارد. مانند کنوانسیون حقوق اقلیت های قومی و نژادی مصوب ۱۹۹۱.
ولی زبان مادری اگر حق نیست، پس چیست؟
به نظر می رسد میتوان زبان مادری را یک "آزادی" تعریف کرد مانند سایر آزادی ها که انسانها از آنها بهره مند هستند. آزادی ها جنبه ضعیف تری از حقوق هستند ولی وجود دارند و باید به آن احترام گذاشت.
استاد محمد علی موحد، آزادی را حقی میداند که در قبال آن تکلیفی وجود ندارد و اختیاری برای همگان در عرض یکدیگر.
برای اعمال آزادی نیاز به مجوز نیست و لزوما دولت وظیفه ای در برابر اجرای فردی آن ندارد بلکه باید زمینه هایش را آماده کند و اگر از استیفای آن ممانعت کرد، آزادی را نقض کرده است. مانند عبور و مرور و رانندگی. همه انسانها اجازه رانندگی دارند اما تهیه وسیله نقلیه بر عهده دولت نیست. هیچ دولتی نباید حقوق و آزادیهای مشروع را سلب کند. البته در طول تاریخ دولت های۵ی وجود داشته اند که از تکلم، چاپ کتاب و حتی استفاده از زبان مادری در ملاعام جلوگیری کرده اند. در خاورمیانه، ترکیه لائیک و عراق بعثی نمونه های بارزی هستند که در دهه های ۴۰ الی ۹۰ میلادی اجازه استفاده آزادانه از زبان مادری در ساحت عمومی را نمی دادند.
بنابراین، در سایه تفکیک دقیق آزادی و حق، میتوان به بینشی درست در خصوص ماهیت زبان مادری دست یافت. آموزش به زبان مادری نه حق طبیعی است و نه حتی "حق" به معنای رایج آن. بلکه صرفا یک آزادی است که انسانها می توانند اگر خواستند از آن بهره مند شوند محل اجرای آن هم به صورت رایج آموزشگاههای خصوصی است نه عمومی.
🆔@Ir_Azariha
ملاحظاتی در باره زبان مادری
🖋استاد کاوه بیات
آنچه امروزه هویت ملی ایرانیان را تشکیل داده، او را در مقام یک ملت دیرپا و کهنسال از بسیاری از دیگر ملل، مشخص و متمایز میسازد، وجودی است فوقالعاده متنوع و متکثر. اگرچه هر از گاه بنا به اقتضای روزگار وجه یا وجوهی از این وجود رنگ شاخصتری به خود گرفته، دیگر وجود آن را تحتالشعاع قرار میدهد، برای مثال در مقطعی وجه سرزمینی ایرانیت اهمیت مییابد یا در مقطعی دیگر وجه مذهبی یا زبانی آن ولی در نهایت دوام و استمرار یکی به قیمت حذف دیگری، قابل تصور هم نیست چه رسد به تجویز و توصیه و این در مورد تمامی جنبههای متفاوت این پدیده صدق میکند؛ از تعلقات زبانی و گویشی متفاوت گرفته تا گرایشهای گوناگون دینی و مذهبی و انبوهی از دیگر لایههایی که ترکیب درهم تنیده این طیف متنوع را تشکیل میدهد؛ طیف گوناگون و متنوعی که به هر حال و در کل، در فرآیندی که هماینک از آن بهعنوان جهانیسازی و دیگر تعاریف مشابه یاد میشود در معرض فرسایشی اساسی قرار دارد. موقعیت زبانها و گویشهای رایج در ایران ـ از جمله زبان فارسی ـ در یک چنین چارچوبی قرار میگیرد.
با این حال اگر در مقام مقایسه برآییم زبان فارسی بهرغم تمام مسائل پیش گفته، در مقایسه با دیگر زبانها و گویشهای رایج در این سرزمین در وضعیت به مراتب مستحکمتری قرار دارد. توضیح علل و زمینههای شکلگیری یک چنین موقعیتی که حاصل فرآیندی است با یک قدمت چند هزار ساله البته بحث دیگری است و خارج از حوصله چنین یادداشتهای گذرایی. به هر روی وضعیت دیگر زبانها و گویشهای رایج در ایران صورتی متفاوت دارد.
از دست رفتن چنان میراثی، همانند دیگر جوانب بر جای مانده از این طیف متنوع و گوناگون که هویت ملی ایران را تشکیل میدهد، آسیبهایی غیرقابل جبران بر جای خواهد گذاشت. از اینرو بخشی از نگرانیها و خواستههایی که تحت عنوان پاسداری از زبان مادری طرح و بیان میشود امر قابل درکی است. ولی در این میان پرسشی که مطرح میشود آن است که چه پیش آمده که خواستههایی بدین روشنی و قابل درک به معضلی اساسی و موضوعی توأم با نگرانیهای مختلف تبدیل شده است؟
شاید مروری بر پارهای از علل و دلایل پیشامد یک چنین نگرانی و دغدغهای راه را برای سعی و تلاش در جهت برطرف کردن آنها هموارتر کند.
نگرانیها از دورهای آغاز شد که در چارچوب شکلگیری مجموعهای از تحرکات ناسیونالیستی در حوزههای همجوار موضوع گروهی از زبان و گویشهای رایج در نواحی مرزی ایران و نوع پیوند آنها با زبان فارسی محل بحث و مناقشه قرار گرفت.
سرآغاز این بحث به سالهای پایانی قرن نوزدهم و مراحل نخست قرن بعدی برمیگردد که امپراتوریهای روسیه و عثمانی (مانند همتای اتریشی خود) در سراشیب زوال و فروپاشی، زمینهساز شکلگیری و برآمدن مجموعهای از تحرکات ملی و به اصطلاح امروز «هویتطلب» در میان اقوام و ملل تابعه خود شدند که در نهایت در کنار دولت ـ ملتسازیهای جدید موجب طرح و بحث مضامینی از آن دست نیز شدند.
شکلگیری نوع ترکگرایی در میان تاتارهای قازان و کریمه در روسیه تزاری، تسری تدریجی این اندیشه به دیگر حوزههای ترک زمان امپراتوری روسیه، پا گرفتن آن در میان محافل ترکگرای استانبول که عثمانیگرایی را پدیده محکوم به زوال دیده و در جستوجوی بدیلی بودند محصول اصلی این فرآیند بود.
با تأکید و توجه فزاینده این تحرک جدید به دیگر حوزههای ترکزبان اطراف ـ آنچه میتوانست به این امپراتوری جدید و رؤیایی الحاق گردد ـ سرگذشت و سرنوشت «ترکان» ایران نیز مورد بحث و مناقشه قرار گرفت، البته به گونهای که رسم اینگونه تحرکات است بدون اینکه روح خود این «ترکان» نیز از این امر باخبر باشد.
در چارچوب یک چنین مباحثی بود که وضعیت زبان فارسی در مقام یک انتخاب طبیعی، زبان میانجی مردمان این سرزمین که در طول قرون و اعصار شکل گرفته بود و اتفاقاً سلسلههای ترکزبان ایران نیز در رونق و اعتلای آن نقش تعیین کنندهای ایفا کردند، به زبان تحمیلی یک قوم واهی، موسوم به «قوم فارس» تقلیل داده شد. بخش اصلی مباحثی که در حال حاضر تحت عنوان ««زبان مادری» مطرح میشود در یک چنین چارچوبی شکل گرفتند.
...
ادامه مقاله👇
🖋استاد کاوه بیات
آنچه امروزه هویت ملی ایرانیان را تشکیل داده، او را در مقام یک ملت دیرپا و کهنسال از بسیاری از دیگر ملل، مشخص و متمایز میسازد، وجودی است فوقالعاده متنوع و متکثر. اگرچه هر از گاه بنا به اقتضای روزگار وجه یا وجوهی از این وجود رنگ شاخصتری به خود گرفته، دیگر وجود آن را تحتالشعاع قرار میدهد، برای مثال در مقطعی وجه سرزمینی ایرانیت اهمیت مییابد یا در مقطعی دیگر وجه مذهبی یا زبانی آن ولی در نهایت دوام و استمرار یکی به قیمت حذف دیگری، قابل تصور هم نیست چه رسد به تجویز و توصیه و این در مورد تمامی جنبههای متفاوت این پدیده صدق میکند؛ از تعلقات زبانی و گویشی متفاوت گرفته تا گرایشهای گوناگون دینی و مذهبی و انبوهی از دیگر لایههایی که ترکیب درهم تنیده این طیف متنوع را تشکیل میدهد؛ طیف گوناگون و متنوعی که به هر حال و در کل، در فرآیندی که هماینک از آن بهعنوان جهانیسازی و دیگر تعاریف مشابه یاد میشود در معرض فرسایشی اساسی قرار دارد. موقعیت زبانها و گویشهای رایج در ایران ـ از جمله زبان فارسی ـ در یک چنین چارچوبی قرار میگیرد.
با این حال اگر در مقام مقایسه برآییم زبان فارسی بهرغم تمام مسائل پیش گفته، در مقایسه با دیگر زبانها و گویشهای رایج در این سرزمین در وضعیت به مراتب مستحکمتری قرار دارد. توضیح علل و زمینههای شکلگیری یک چنین موقعیتی که حاصل فرآیندی است با یک قدمت چند هزار ساله البته بحث دیگری است و خارج از حوصله چنین یادداشتهای گذرایی. به هر روی وضعیت دیگر زبانها و گویشهای رایج در ایران صورتی متفاوت دارد.
از دست رفتن چنان میراثی، همانند دیگر جوانب بر جای مانده از این طیف متنوع و گوناگون که هویت ملی ایران را تشکیل میدهد، آسیبهایی غیرقابل جبران بر جای خواهد گذاشت. از اینرو بخشی از نگرانیها و خواستههایی که تحت عنوان پاسداری از زبان مادری طرح و بیان میشود امر قابل درکی است. ولی در این میان پرسشی که مطرح میشود آن است که چه پیش آمده که خواستههایی بدین روشنی و قابل درک به معضلی اساسی و موضوعی توأم با نگرانیهای مختلف تبدیل شده است؟
شاید مروری بر پارهای از علل و دلایل پیشامد یک چنین نگرانی و دغدغهای راه را برای سعی و تلاش در جهت برطرف کردن آنها هموارتر کند.
نگرانیها از دورهای آغاز شد که در چارچوب شکلگیری مجموعهای از تحرکات ناسیونالیستی در حوزههای همجوار موضوع گروهی از زبان و گویشهای رایج در نواحی مرزی ایران و نوع پیوند آنها با زبان فارسی محل بحث و مناقشه قرار گرفت.
سرآغاز این بحث به سالهای پایانی قرن نوزدهم و مراحل نخست قرن بعدی برمیگردد که امپراتوریهای روسیه و عثمانی (مانند همتای اتریشی خود) در سراشیب زوال و فروپاشی، زمینهساز شکلگیری و برآمدن مجموعهای از تحرکات ملی و به اصطلاح امروز «هویتطلب» در میان اقوام و ملل تابعه خود شدند که در نهایت در کنار دولت ـ ملتسازیهای جدید موجب طرح و بحث مضامینی از آن دست نیز شدند.
شکلگیری نوع ترکگرایی در میان تاتارهای قازان و کریمه در روسیه تزاری، تسری تدریجی این اندیشه به دیگر حوزههای ترک زمان امپراتوری روسیه، پا گرفتن آن در میان محافل ترکگرای استانبول که عثمانیگرایی را پدیده محکوم به زوال دیده و در جستوجوی بدیلی بودند محصول اصلی این فرآیند بود.
با تأکید و توجه فزاینده این تحرک جدید به دیگر حوزههای ترکزبان اطراف ـ آنچه میتوانست به این امپراتوری جدید و رؤیایی الحاق گردد ـ سرگذشت و سرنوشت «ترکان» ایران نیز مورد بحث و مناقشه قرار گرفت، البته به گونهای که رسم اینگونه تحرکات است بدون اینکه روح خود این «ترکان» نیز از این امر باخبر باشد.
در چارچوب یک چنین مباحثی بود که وضعیت زبان فارسی در مقام یک انتخاب طبیعی، زبان میانجی مردمان این سرزمین که در طول قرون و اعصار شکل گرفته بود و اتفاقاً سلسلههای ترکزبان ایران نیز در رونق و اعتلای آن نقش تعیین کنندهای ایفا کردند، به زبان تحمیلی یک قوم واهی، موسوم به «قوم فارس» تقلیل داده شد. بخش اصلی مباحثی که در حال حاضر تحت عنوان ««زبان مادری» مطرح میشود در یک چنین چارچوبی شکل گرفتند.
...
ادامه مقاله👇
Telegraph
ملاحظاتی درباره زبان مادری
آنچه امروزه هویت ملی ایرانیان را تشکیل داده، او را در مقام یک ملت دیرپا و کهنسال از بسیاری از دیگر ملل، مشخص و متمایز میسازد، وجودی است فوقالعاده متنوع و متکثر. اگرچه هر از گاه بنا به اقتضای روزگار وجه یا وجوهی از این وجود رنگ شاخصتری به خود گرفته، دیگر…
💢پیامدهای قانون جدید مطبوعات در باکو
قانون رسانهای جدید به حکومت اختیار میدهد تعیین کند که چه چیزی خبر است و چه چیزی نیست
با وجود اعتراضات اندک گزارشگران مستقل باقی مانده و انتقادهای غربیها از جمله شورای اروپا، رئیس جمهور الهام علیف قانون جدید مطبوعات را در ۸ فوریه ابلاغ کرد.
مطابق این قانون، محدودیتهای جدید دیگری بر اصحاب رسانه و روزنامهنگاران وارد شد. به این ترتیب رسانه ها آنها نه تنها مجبورند که فعالیت خود را در حکومت ثبت کنند، بلکه باید از قوانین جدیدی از جمله آنچه حکومت تفسیر «عینی» دادهّها و شواهد خوانده، پیروی کنند!
به عقیده گزارشگران بدون مرز و دیگر متخصصان رسانه، « حکومت کارزاری علیه انتقادها از خود راه انداخته و روزنامهنگاران و وبلاگنویسان مستقل را اگر با تهدید و رشوه و آزاد ساکت نشوند، بنا به اتهامهای واهی به زندان میاندازد».
طبق آخرین ارزیابی گزارشگران بدون مرز، این شکور در رده ۱۶۷ از ۱۸۰ کشور به لحاظ آزادی مطبوعات قرار دارد.
به نظر میرسد که اولین قربانی قانون جدید مطبوعات فاطمه مولاملی روزنامهنگار آزادی باشد که تظاهرات مادران کشتهشدگان در منازعه ناگورنو-قراباغ را پوشش داده بود. وی توسط پلیس دستگیر و در ۱۵ فوریه موقع بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. پلیس میگوید «او هیچ اجازه و حقّی برای کار روزنامهنگاری ندارد چون در لیست روزنامهنگاران ثبتشده در قانون جدید مطبوعات قرار نگرفته است».
روزنامهنگارانی که نام خود را در لیست حکومت ثبت میکنند مجبورند تمام اطلاعات و جزییات کار و زندگی خود (نشانیهای محل زندگی و کار خود، اطلاعات حسابهای بانکی، قراردادهای کاری و …) را تسلیم حکومت کنند. به گفته گزارشگران بدون مرز، تسلیم این اطلاعات و ثبت در حکومت، خطر سرکوب آنها را در آینده بیشتر میکنند و آنهایی که اطلاعات خود را ثبت نکنند، با عواقب بسیار بدتری مواجه خواهند بود.
قانون جدید که می گوید اخبار باید تفسیر«عینی» واقعیات و شواهد باشد، بیآنکه منظور از این «عینی» بودن را مشخص کند، حربه دیگری برای سرکوب و خفقان است. در سالهای اخیر اخبار فساد گسترده و سازمانیافته حکومت که ابعاد بینالمللی پیدا کرده، اسباب انتقادات و افشاگریها شده است. از نظر منتقدین الزام خبرنگاران به پوشش «عینی» واقعیات حربهای دست حکومت میدهد که اخبار مربوط به رشوه و اختلاس و مافیا و فساد گسترده را مشمول تفسیر غیرعینی قلمداد کرده و خاطیان را روانه زندان کند.
یک روزنامهنگارا آزاد اهل باکو به نام نورلان لیبر میگوید «از امروز به بعد میتوان گفت که رسانه مرده است» وی معتقد است که «این سانسور … بر خلاف حقوق اساسی ماست و به معنای کره شمالی شدن است»
آذریها
🆔@Ir_Azariha
قانون رسانهای جدید به حکومت اختیار میدهد تعیین کند که چه چیزی خبر است و چه چیزی نیست
با وجود اعتراضات اندک گزارشگران مستقل باقی مانده و انتقادهای غربیها از جمله شورای اروپا، رئیس جمهور الهام علیف قانون جدید مطبوعات را در ۸ فوریه ابلاغ کرد.
مطابق این قانون، محدودیتهای جدید دیگری بر اصحاب رسانه و روزنامهنگاران وارد شد. به این ترتیب رسانه ها آنها نه تنها مجبورند که فعالیت خود را در حکومت ثبت کنند، بلکه باید از قوانین جدیدی از جمله آنچه حکومت تفسیر «عینی» دادهّها و شواهد خوانده، پیروی کنند!
به عقیده گزارشگران بدون مرز و دیگر متخصصان رسانه، « حکومت کارزاری علیه انتقادها از خود راه انداخته و روزنامهنگاران و وبلاگنویسان مستقل را اگر با تهدید و رشوه و آزاد ساکت نشوند، بنا به اتهامهای واهی به زندان میاندازد».
طبق آخرین ارزیابی گزارشگران بدون مرز، این شکور در رده ۱۶۷ از ۱۸۰ کشور به لحاظ آزادی مطبوعات قرار دارد.
به نظر میرسد که اولین قربانی قانون جدید مطبوعات فاطمه مولاملی روزنامهنگار آزادی باشد که تظاهرات مادران کشتهشدگان در منازعه ناگورنو-قراباغ را پوشش داده بود. وی توسط پلیس دستگیر و در ۱۵ فوریه موقع بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. پلیس میگوید «او هیچ اجازه و حقّی برای کار روزنامهنگاری ندارد چون در لیست روزنامهنگاران ثبتشده در قانون جدید مطبوعات قرار نگرفته است».
روزنامهنگارانی که نام خود را در لیست حکومت ثبت میکنند مجبورند تمام اطلاعات و جزییات کار و زندگی خود (نشانیهای محل زندگی و کار خود، اطلاعات حسابهای بانکی، قراردادهای کاری و …) را تسلیم حکومت کنند. به گفته گزارشگران بدون مرز، تسلیم این اطلاعات و ثبت در حکومت، خطر سرکوب آنها را در آینده بیشتر میکنند و آنهایی که اطلاعات خود را ثبت نکنند، با عواقب بسیار بدتری مواجه خواهند بود.
قانون جدید که می گوید اخبار باید تفسیر«عینی» واقعیات و شواهد باشد، بیآنکه منظور از این «عینی» بودن را مشخص کند، حربه دیگری برای سرکوب و خفقان است. در سالهای اخیر اخبار فساد گسترده و سازمانیافته حکومت که ابعاد بینالمللی پیدا کرده، اسباب انتقادات و افشاگریها شده است. از نظر منتقدین الزام خبرنگاران به پوشش «عینی» واقعیات حربهای دست حکومت میدهد که اخبار مربوط به رشوه و اختلاس و مافیا و فساد گسترده را مشمول تفسیر غیرعینی قلمداد کرده و خاطیان را روانه زندان کند.
یک روزنامهنگارا آزاد اهل باکو به نام نورلان لیبر میگوید «از امروز به بعد میتوان گفت که رسانه مرده است» وی معتقد است که «این سانسور … بر خلاف حقوق اساسی ماست و به معنای کره شمالی شدن است»
آذریها
🆔@Ir_Azariha
آذریها
پیامدهای قانون جدید مطبوعات در باکو - آذریها
با وجود اعتراضات اندک گزارشگران مستقل باقی مانده و انتقادهای غربیها از جمله شورای اروپا، رئیس جمهور الهام علیف قانون جدید مطبوعات را در ۸ فوریه ابلاغ کرد. مطابق این ...
زن و عشق در شاهنامه
🖋 دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیاد هُمر که در آن سیمای زن پریدهرنگ و گذراست. زن در ایلیاد آتش فاجعه را برمیافروزد و خود کنار مینشیند. هلن که زیبایی شوم و تباهکنندهاش موجد جنگ است. اینگونه است کریزئیس که ناخواسته نزاع بین آگاممنون و اشیل را باعث میشود.
در دوران پهلوانی شاهنامه حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها میبخشد و با آنکه قسمت عمدهٔ داستانها شامل جنگ و کشتار و نزاع و خرابی است، وجود او موجب میشود که این کتاب در ردیف لطیفترین آثار فکری بشر قرار گیرد.
این زنها هستند که به داستان تراژیک آب و رنگ بخشیدهاند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آنقدر مؤثر و غمانگیز جلوه نمیکرد. همینگونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود. سیمای تراژیک زن در شاهنامه به نجیبترین و پاکیزهترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه میکند، نه به عنوان معشوق.
در تمام داستانهای شاهنامه حضور زن را میبینیم. در داستان ضحّاک خواهران جمشید هستند. در داستان فریدون باز خواهران جمشید را میبینیم که به همسری او درمیآیند، و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او میگردند. در داستان سام و زال سیندخت و رودابه هستند، و در داستان سهراب تهمینه و گردآفرید؛ در داستان کاووس سودابه و مادر سیاوش، و در داستان سیاوش سودابه و فرنگیس و جریره و گلشهر زن پیران؛ و در داستان بیژن، منیژه؛ و در داستان گشتاسب و اسفندیار، کتایون دختر قیصر.
شاهنامه بر خلاف آنچه در نزد اشخاص ناآشنا معروف شده یک کتاب ضدّ زن نیست. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمیشود. اکثر زنان در شاهنامه نمونهٔ بارز زن تمامعیار هستند. در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگمنشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهرهمندند. حتی زنانی که خارجی هستند چون با ایران میپیوندند، از صمیم قلب ایرانی میشوند و جانب نیکی را که جانب ایران است میگیرند.
عشق در شاهنامه در عین برهنگی پاک و نجیب است. رابطه زن و مرد بیآنکه به تکلّف و تصنّع گراییده باشد از تمدّن و فرهنگ برخوردار است.
ما تنها یک مورد میبینیم که عشق به کام نمیرسد و آن عشق ناگهانی سهراب به گُردآفرید است.
تنها یک مورد عشق ناپاک و نارواست و آن عشق سودابه به سیاوش است. در چهار مورد از شش مورد، اظهار دلدادگی نخست از طرف زن میشود.
زن در شاهنامه برای ابراز عشق جسارت بیشتری دارد. این بیپروایی به استثنای سودابه بههیچ وجه مانع پاکدلی و پاکدامنی نیست.
چهار زنی که در اظهار عشق پیشقدم هستند:
تهمینه به رستم، سودابه به سیاوش، منیژه به بیژن و کتایون به گشتاسب. عشق زال و رودابه در یک زمان ابراز میشود. در یک مورد مرد در ابراز عشق پیشقدم میشود و آن سهراب است.
آذریها
🆔@Ir_Azariha
🖋 دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیاد هُمر که در آن سیمای زن پریدهرنگ و گذراست. زن در ایلیاد آتش فاجعه را برمیافروزد و خود کنار مینشیند. هلن که زیبایی شوم و تباهکنندهاش موجد جنگ است. اینگونه است کریزئیس که ناخواسته نزاع بین آگاممنون و اشیل را باعث میشود.
در دوران پهلوانی شاهنامه حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها میبخشد و با آنکه قسمت عمدهٔ داستانها شامل جنگ و کشتار و نزاع و خرابی است، وجود او موجب میشود که این کتاب در ردیف لطیفترین آثار فکری بشر قرار گیرد.
این زنها هستند که به داستان تراژیک آب و رنگ بخشیدهاند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آنقدر مؤثر و غمانگیز جلوه نمیکرد. همینگونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود. سیمای تراژیک زن در شاهنامه به نجیبترین و پاکیزهترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه میکند، نه به عنوان معشوق.
در تمام داستانهای شاهنامه حضور زن را میبینیم. در داستان ضحّاک خواهران جمشید هستند. در داستان فریدون باز خواهران جمشید را میبینیم که به همسری او درمیآیند، و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او میگردند. در داستان سام و زال سیندخت و رودابه هستند، و در داستان سهراب تهمینه و گردآفرید؛ در داستان کاووس سودابه و مادر سیاوش، و در داستان سیاوش سودابه و فرنگیس و جریره و گلشهر زن پیران؛ و در داستان بیژن، منیژه؛ و در داستان گشتاسب و اسفندیار، کتایون دختر قیصر.
شاهنامه بر خلاف آنچه در نزد اشخاص ناآشنا معروف شده یک کتاب ضدّ زن نیست. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمیشود. اکثر زنان در شاهنامه نمونهٔ بارز زن تمامعیار هستند. در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگمنشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهرهمندند. حتی زنانی که خارجی هستند چون با ایران میپیوندند، از صمیم قلب ایرانی میشوند و جانب نیکی را که جانب ایران است میگیرند.
عشق در شاهنامه در عین برهنگی پاک و نجیب است. رابطه زن و مرد بیآنکه به تکلّف و تصنّع گراییده باشد از تمدّن و فرهنگ برخوردار است.
ما تنها یک مورد میبینیم که عشق به کام نمیرسد و آن عشق ناگهانی سهراب به گُردآفرید است.
تنها یک مورد عشق ناپاک و نارواست و آن عشق سودابه به سیاوش است. در چهار مورد از شش مورد، اظهار دلدادگی نخست از طرف زن میشود.
زن در شاهنامه برای ابراز عشق جسارت بیشتری دارد. این بیپروایی به استثنای سودابه بههیچ وجه مانع پاکدلی و پاکدامنی نیست.
چهار زنی که در اظهار عشق پیشقدم هستند:
تهمینه به رستم، سودابه به سیاوش، منیژه به بیژن و کتایون به گشتاسب. عشق زال و رودابه در یک زمان ابراز میشود. در یک مورد مرد در ابراز عشق پیشقدم میشود و آن سهراب است.
آذریها
🆔@Ir_Azariha
استاندار آذربایجان غربی در سفر به عراق خبر داد:
💢فعالیت تجاری آذربایجان غربی با اقلیم کردستان عراق گسترش مییابد
استاندار آذربایجان غربی امروز سوم اسفند ماه در راس هیات اقتصادی با استقبال معاون استاندار اربیل وارد اقلیم کردستان عراق شد.
بمحمدصادق معتمدیان، در بدو ورود به اقلیم کردستان عراق در گفتگو با رسانهها گفت: با روانسازی امور گمرکی در مرزهای استان، فعالیت تجاری و اقتصادی آذربایجان غربی با کشورهای همسایه گسترش می یابد.
او اظهار کرد: همچنین پیگیری روند اجرای تفاهم نامه های قبلی، معرفی ظرفیت ها و پتانسیل های استان در حوزه های مختلف و معرفی زمینه های جذب گردشگر به آذربایجان غربی صورت می گیرد.
استاندار ادامه داد: در این سفر فعالین اقتصادی استان نیز حضور دارند و امیدواریم بتوانیم زمینه حضور بیشتر تجار و بازرگانان آذربایجان غربی در اقلیم کرستان عراق را بیشتر از گذشته فراهم کنیم
آذریها
🆔@Ir_Azariha
💢فعالیت تجاری آذربایجان غربی با اقلیم کردستان عراق گسترش مییابد
استاندار آذربایجان غربی امروز سوم اسفند ماه در راس هیات اقتصادی با استقبال معاون استاندار اربیل وارد اقلیم کردستان عراق شد.
بمحمدصادق معتمدیان، در بدو ورود به اقلیم کردستان عراق در گفتگو با رسانهها گفت: با روانسازی امور گمرکی در مرزهای استان، فعالیت تجاری و اقتصادی آذربایجان غربی با کشورهای همسایه گسترش می یابد.
او اظهار کرد: همچنین پیگیری روند اجرای تفاهم نامه های قبلی، معرفی ظرفیت ها و پتانسیل های استان در حوزه های مختلف و معرفی زمینه های جذب گردشگر به آذربایجان غربی صورت می گیرد.
استاندار ادامه داد: در این سفر فعالین اقتصادی استان نیز حضور دارند و امیدواریم بتوانیم زمینه حضور بیشتر تجار و بازرگانان آذربایجان غربی در اقلیم کرستان عراق را بیشتر از گذشته فراهم کنیم
آذریها
🆔@Ir_Azariha
آذریها
فعالیت تجاری آذربایجان غربی با اقلیم کردستان عراق گسترش مییابد - آذریها
استاندار آذربایجان غربی امروز سوم اسفند ماه در راس هیات اقتصادی با استقبال معاون استاندار اربیل وارد اقلیم کردستان عراق شد. به گزارش کردپرس، محمدصادق معتمدیان، در بدو ورود به ...
کاخ اختصاصی کوروش کبیر
پاسارگاد
عکاس هربرت گْرِگ: «افتخار است جایی قدم بزنی که روزگاری مردی بزرگ در آن زیسته است . مردی که دانست هیچ با خود نمی توان از این دنیا برد جز نام نیک»
🆔@Ir_Azariha
پاسارگاد
عکاس هربرت گْرِگ: «افتخار است جایی قدم بزنی که روزگاری مردی بزرگ در آن زیسته است . مردی که دانست هیچ با خود نمی توان از این دنیا برد جز نام نیک»
🆔@Ir_Azariha