Forwarded from Anticapitalist Surrealism 🇰🇵🦾💹 (FranceSMO Tankready)
All accelerationists read this 👇
https://damnjehu.substack.com/p/clever-monkey-versus-land-accelerationism
https://damnjehu.substack.com/p/clever-monkey-versus-land-accelerationism
Substack
Clever Monkey versus Land Accelerationism
The true story of how Ben Noys created a monster...
⛔️ قضیه روز زن بینهایت⛔️
All accelerationists read this 👇 https://damnjehu.substack.com/p/clever-monkey-versus-land-accelerationism
چه طولانیه حال نعارم بخونم
هر کی خوند بهم بگه چی میشه
هر کی خوند بهم بگه چی میشه
⛔️ قضیه روز زن بینهایت⛔️
All accelerationists read this 👇 https://damnjehu.substack.com/p/clever-monkey-versus-land-accelerationism
خب بهتر شد. وقت مطالعه جدیه.
Intellectual labor HERE I COME.
Intellectual labor HERE I COME.
Forwarded from IncogNote — anonymous messages
https://t.me/InfinitePishiTheorem/7938
Eh Idk, some good points made by an all-time online edgy leftist. Half of it feels like the rehashing of things already said by so many critics before. The tone is not even funnily edgy, its annoying. In general i dont find it that much ground breaking or thought-provoking compared to some e-flux articles. It's a bit unnecessary at some parts and I finished it personally with "so what" question.
Eh Idk, some good points made by an all-time online edgy leftist. Half of it feels like the rehashing of things already said by so many critics before. The tone is not even funnily edgy, its annoying. In general i dont find it that much ground breaking or thought-provoking compared to some e-flux articles. It's a bit unnecessary at some parts and I finished it personally with "so what" question.
Telegram
⛔️ قضیه روز زن بینهایت⛔️
چه طولانیه حال نعارم بخونم
هر کی خوند بهم بگه چی میشه
هر کی خوند بهم بگه چی میشه
⛔️ قضیه روز زن بینهایت⛔️
هنوز هم بر این باورم که دستیابی به تکنولوژی سفر در زمان بسیار شدنیتر از دستیابی به تکنولوژی NLP و LLM به حالت کنونی میباشد. آنچه که شما AI Generative میخوانیدش در واقع نتیجه تایپ سریع میلیاردها هندی است که به کمک ماشین زمان و مهندسی Closed Timelike Curves…
I FUCKING TOLD YA
Forwarded from ⛔️ قضیه روز زن بینهایت⛔️ (Terra ㅤ)
من از فیلها خوشم میاد و خدا هم از فیلها خوشش میاد.
میتونی به چیزی بهتر از واقعگرایی دست پیدا کنی.
چه چیزی بهتر از واقعگرایی است؟
یک فیل با چشمان آبی!
- Terry A. Davis
میتونی به چیزی بهتر از واقعگرایی دست پیدا کنی.
چه چیزی بهتر از واقعگرایی است؟
یک فیل با چشمان آبی!
- Terry A. Davis
Forwarded from تاملات
چرا بدون اونتولوژی نمیتوان ایدئولوژی را فهمید و خود را چپ و راست نامید؟
ایدئولوژی، بهمثابه شبکهای از انگارهها و ارزشها، همواره بر شالودهای اونتولوژیک (هستیشناختی) استوار است که تعیین میکند «هستی» چیست، چگونه باید تفسیر شود، و چه نسبتی با سوژه انسانی برقرار میکند. بدون درکی اونتولوژیک، ایدئولوژی به سطحی تقلیل مییابد که صرفاً مجموعه پراکندهای از شعارها یا مواضع سیاسی مینماید، بیآنکه بتوان منطق درونی یا جهتگیری هستیشناسانه آن را رمزگشایی کرد. به بیان دیگر، اونتولوژی، «چرایی» حرکت ایدئولوژی را مشخص میکند؛ حرکتی که خود را در قطببندیهای چپ و راست متجلی میسازد.
اقتصاد لیبیدویی (Libidinal Economy)، برساخته ژان-فرانسوا لیوتار، استعارهای است برای توضیح نحوه سازماندهی میل در بسترهای اجتماعی-سیاسی. میل، در این خوانش، نه نیرویی صرفاً فردی، که جریانی است که در شبکههای قدرت، تولید، و نمادها جاری میشود و واقعیت را شکل میدهد. اونتولوژی، به مثابه چهارچوب تعیینِ «هستندهها»، تحتتأثیر این اقتصاد میل بازتعریف میشود: اینکه چه چیزی «واقعی» تلقی شود، به نحوه توزیع و جهتدهی میل در ساختارهای اجتماعی گره خورده است. برای مثال، اونتولوژیِ چپِ رادیکال، «امر جمعی» را به مثابه تنها واقعیتِ اصیل میپذیرد و میل را به سمت الغای سلسلهمراتب سرمایه و قدرت هدایت میکند، حال آنکه اونتولوژی راست، «فرد» را سوژه اصلی تاریخ میداند و میل به حفظ یا بازتولید نظم موجود را در خود نهفته دارد.
بدون فهم این زیرساختِ میلمحور، نامیدن خود به چپ یا راست، صرفاً تقلیدی کورکورانه از نشانههایی است که فاقد ژرفای هستیشناختیاند. هر ایدئولوژی، پیش از آنکه مجموعه مواضعی درباره عدالت یا آزادی باشد، پاسخ به پرسشی اونتولوژیک است: «هستیِ جمعی انسان چگونه باید سامان یابد؟». پاسخ به این پرسش، مستلزم موضعگیری در بابِ نسبتِ سوژه با امر واقع (مثلاً ماتریالیسم دیالکتیک در چپ یا ایدهآلیسم محافظهکارانه در راست) و همچنین نحوه توزیع میل در قالبهای اجتماعی (از مالکیت تا هویت) است.
حال با اینپرسش مواجه میشویم: اگر ایدئولوژی بدون اونتولوژی، تهی از معناست، آیا میتوان ادعا کرد که «چپ» و «راست»ِ امروز، در غیاب بازتعریف اونتولوژیکِ خود، صرفاً بازماندههایی از میلهای سرکوبشده تاریخیاند که در پوستین نشانههای فرسوده جا خوش کردهاند؟ و اگر چنین است، آیا هرگونه گفتگوی سیاسی، بدون کندوکاو در «اقتصاد لیبیدوییِ حاکم بر اونتولوژیهایمان»، محکوم به تکرار دیالکتیکِ شکستخورده همان میلهای کهنه نیست؟
ایدئولوژی، بهمثابه شبکهای از انگارهها و ارزشها، همواره بر شالودهای اونتولوژیک (هستیشناختی) استوار است که تعیین میکند «هستی» چیست، چگونه باید تفسیر شود، و چه نسبتی با سوژه انسانی برقرار میکند. بدون درکی اونتولوژیک، ایدئولوژی به سطحی تقلیل مییابد که صرفاً مجموعه پراکندهای از شعارها یا مواضع سیاسی مینماید، بیآنکه بتوان منطق درونی یا جهتگیری هستیشناسانه آن را رمزگشایی کرد. به بیان دیگر، اونتولوژی، «چرایی» حرکت ایدئولوژی را مشخص میکند؛ حرکتی که خود را در قطببندیهای چپ و راست متجلی میسازد.
اقتصاد لیبیدویی (Libidinal Economy)، برساخته ژان-فرانسوا لیوتار، استعارهای است برای توضیح نحوه سازماندهی میل در بسترهای اجتماعی-سیاسی. میل، در این خوانش، نه نیرویی صرفاً فردی، که جریانی است که در شبکههای قدرت، تولید، و نمادها جاری میشود و واقعیت را شکل میدهد. اونتولوژی، به مثابه چهارچوب تعیینِ «هستندهها»، تحتتأثیر این اقتصاد میل بازتعریف میشود: اینکه چه چیزی «واقعی» تلقی شود، به نحوه توزیع و جهتدهی میل در ساختارهای اجتماعی گره خورده است. برای مثال، اونتولوژیِ چپِ رادیکال، «امر جمعی» را به مثابه تنها واقعیتِ اصیل میپذیرد و میل را به سمت الغای سلسلهمراتب سرمایه و قدرت هدایت میکند، حال آنکه اونتولوژی راست، «فرد» را سوژه اصلی تاریخ میداند و میل به حفظ یا بازتولید نظم موجود را در خود نهفته دارد.
بدون فهم این زیرساختِ میلمحور، نامیدن خود به چپ یا راست، صرفاً تقلیدی کورکورانه از نشانههایی است که فاقد ژرفای هستیشناختیاند. هر ایدئولوژی، پیش از آنکه مجموعه مواضعی درباره عدالت یا آزادی باشد، پاسخ به پرسشی اونتولوژیک است: «هستیِ جمعی انسان چگونه باید سامان یابد؟». پاسخ به این پرسش، مستلزم موضعگیری در بابِ نسبتِ سوژه با امر واقع (مثلاً ماتریالیسم دیالکتیک در چپ یا ایدهآلیسم محافظهکارانه در راست) و همچنین نحوه توزیع میل در قالبهای اجتماعی (از مالکیت تا هویت) است.
حال با اینپرسش مواجه میشویم: اگر ایدئولوژی بدون اونتولوژی، تهی از معناست، آیا میتوان ادعا کرد که «چپ» و «راست»ِ امروز، در غیاب بازتعریف اونتولوژیکِ خود، صرفاً بازماندههایی از میلهای سرکوبشده تاریخیاند که در پوستین نشانههای فرسوده جا خوش کردهاند؟ و اگر چنین است، آیا هرگونه گفتگوی سیاسی، بدون کندوکاو در «اقتصاد لیبیدوییِ حاکم بر اونتولوژیهایمان»، محکوم به تکرار دیالکتیکِ شکستخورده همان میلهای کهنه نیست؟
Forwarded from Crooked (بلوط)
ایرانی خیلی جالبه؛
یک انسان به وحشیانهترین شکلِ ممکن توسطِ چندتا زائده و ضایعهی انسانی بهش تجاوز شده و کشته شده،
اولین واکنشش اینه که خب وایسید ببینیم دلیلِ قتل چی بوده، ریشهیابی کنیم ببینیم دختره چه کرده بوده.
واکنشِ دوم اینه که کارِ افغانها نبوده احیاناً؟! بزنید دیپورت کنید این حیوانها رو، همهچیز زیرِ سرِ اینهاست.
وقتی میبینن نه هموطنِ خودش کرده، میگن شرم ندید و کُلیگویی نکنید. نسبت ندید نات آل مِن بهرحال. دستش خورد حالا.
و در نهایت هم یکی هست که بگه نه ببینید اینها همه ریشه در تربیتِ زنان و مادران داره. مردسالاری همهش زیرِ سرِ زنه درواقع. شما بیگر پیکچر رو نمیبینید حقیقت چیزِ دیگریست من تحلیلگر و گندهگوز و صاحبنظرم، مردها گناهی ندارن که.
یک انسان به وحشیانهترین شکلِ ممکن توسطِ چندتا زائده و ضایعهی انسانی بهش تجاوز شده و کشته شده،
اولین واکنشش اینه که خب وایسید ببینیم دلیلِ قتل چی بوده، ریشهیابی کنیم ببینیم دختره چه کرده بوده.
واکنشِ دوم اینه که کارِ افغانها نبوده احیاناً؟! بزنید دیپورت کنید این حیوانها رو، همهچیز زیرِ سرِ اینهاست.
وقتی میبینن نه هموطنِ خودش کرده، میگن شرم ندید و کُلیگویی نکنید. نسبت ندید نات آل مِن بهرحال. دستش خورد حالا.
و در نهایت هم یکی هست که بگه نه ببینید اینها همه ریشه در تربیتِ زنان و مادران داره. مردسالاری همهش زیرِ سرِ زنه درواقع. شما بیگر پیکچر رو نمیبینید حقیقت چیزِ دیگریست من تحلیلگر و گندهگوز و صاحبنظرم، مردها گناهی ندارن که.
Forwarded from SIGNALIS (kobeni ⊹ ࣪ ˖)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملتِ پر از تروریست و فاشیست
⛔️ قضیه روز زن بینهایت⛔️
ملتِ پر از تروریست و فاشیست
چنین شر مبتذلی که در تار و پودرهای جامعه حل شده رو حتی کارگردانان فیلمهای هولوکاست نمیتونن بدین شکل به تصویر بکشن که حالا بخشی از فریم یک زندگی کودک مهاجر شده.