امشب گل باغ امیر کائنات پژمرده گشته، و ماه از خانه علی مرتضی علیهالسلام هجرت کرده و ستارگان عزادارند.
امشب کهکشان ولایت غرق در ماتم است و در سکوت شب صدایی جز نوحه امیرالمؤمنین علیهالسلام و فرزندانشان شنیده نمیشود.
حرامیان در اندیشه ظلمی دیگر، به خواب رفتهاند، و غرق در دنیای آلوده خویشند.
غمی غریب بر شانههای مدینه نشسته است.
لحظهها سوگوار و داغدارند و کوچههای بنیهاشم، در سکوتی غریبانه، خاطراتی تلخ را به نظاره نشستهاند!
خانه وحی، خانهای که فرشتگان، بی اجازه صاحبخانه وارد نمیشدند، چگونه است که حالا حضور پلید و گستاخ عدهای ناپاک را به تجربه نشسته است؟!
مدینه از این پس، هرگز صدای مناجات فاطمه علیهاالسلام را نخواهد شنید!
و در این میان، امیرالمؤمنین علیهالسلام غریبتر از همه، نهایت تنهاییاش را فقط با یک چاه قسمت میکند!
درِ نیم سوخته، آتش به جان علی میزند...
درِ نیم سوخته، تلخترین حادثه تاریخ را بازگو میکند!
و اینک.....
کوچههای تاریک مدینه، شرمگین از امانتداری خود، در سکوت مرگآوری فرو رفتهاند. ملائکه، مدینه را سرزنش میکنند:
«مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله نفرموده بود که فاطمه پاره تن من است؟ وای بر تو ای مدینه که چه بد امانتداری بودی!»
فرزندان فاطمه سلاماللهعلیها آخرین وداع را با مادر میکنند و پیکر مطهر زهرای مرضیه سلاماللهعلیها با خاک آشنا میشود و روح پاکش به پدر بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله میپیوندد.
حزن و اندوه، چنان بر وجود مولای متقیان علیهالسلام، اسوه صبر و ایمان و شجاعت غلبه میکند که اشک از دیدگان مبارکش سرازیر میشود. امیرالمؤمنین علیهالسلام چون امانت را در دستان پیامبر صلی الله علیه و آله مینهد غریبانه اینک سکوت غم و غربت را میشکند و با او درد دل میکند:
«السلام علیک یا رسول الله ... فاطمه، نور دیدهات امشب به زیارت شما آمده ... خداوند اینگونه مقدر ساخته که در میان اهل بیت، فاطمه زودتر از دیگران به تو بپیوندد ... یا رسول الله ... اکنون امانت خویش را از من بازگرفتی ... بعد از فاطمه اندوه، همیشه با من خواهد بود و شبهایم به بیداری خواهد گذشت و این حزن و اندوه با من خواهد بود تا وقتی که خداوند برای من نیز سرایی را که تو در آن مقیم هستی، اختیار کند...
یا رسول الله ... در سینهام اندوهی است که آزارم میدهد ... چقدر زود بین من و فاطمه جدایی افتاد ... اکنون تو، خود از غمهایی که بر سینه فاطمهات نشسته بود، از او بپرس ... غمهایی که نمیتوانست به کسی بگوید ..
#شیعه #مجازی #طلبه #مدرسه_علمیه #حوزه_علمیه #اهل_بیت_علیهم_السلام #آموزش_آنلاین #دروس_حوزه
#موسسه_جهانی_امام_صادق_علیه_السلام
🌐imamsadiq.tv
📧info@imamsadiq.tv
امشب کهکشان ولایت غرق در ماتم است و در سکوت شب صدایی جز نوحه امیرالمؤمنین علیهالسلام و فرزندانشان شنیده نمیشود.
حرامیان در اندیشه ظلمی دیگر، به خواب رفتهاند، و غرق در دنیای آلوده خویشند.
غمی غریب بر شانههای مدینه نشسته است.
لحظهها سوگوار و داغدارند و کوچههای بنیهاشم، در سکوتی غریبانه، خاطراتی تلخ را به نظاره نشستهاند!
خانه وحی، خانهای که فرشتگان، بی اجازه صاحبخانه وارد نمیشدند، چگونه است که حالا حضور پلید و گستاخ عدهای ناپاک را به تجربه نشسته است؟!
مدینه از این پس، هرگز صدای مناجات فاطمه علیهاالسلام را نخواهد شنید!
و در این میان، امیرالمؤمنین علیهالسلام غریبتر از همه، نهایت تنهاییاش را فقط با یک چاه قسمت میکند!
درِ نیم سوخته، آتش به جان علی میزند...
درِ نیم سوخته، تلخترین حادثه تاریخ را بازگو میکند!
و اینک.....
کوچههای تاریک مدینه، شرمگین از امانتداری خود، در سکوت مرگآوری فرو رفتهاند. ملائکه، مدینه را سرزنش میکنند:
«مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله نفرموده بود که فاطمه پاره تن من است؟ وای بر تو ای مدینه که چه بد امانتداری بودی!»
فرزندان فاطمه سلاماللهعلیها آخرین وداع را با مادر میکنند و پیکر مطهر زهرای مرضیه سلاماللهعلیها با خاک آشنا میشود و روح پاکش به پدر بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله میپیوندد.
حزن و اندوه، چنان بر وجود مولای متقیان علیهالسلام، اسوه صبر و ایمان و شجاعت غلبه میکند که اشک از دیدگان مبارکش سرازیر میشود. امیرالمؤمنین علیهالسلام چون امانت را در دستان پیامبر صلی الله علیه و آله مینهد غریبانه اینک سکوت غم و غربت را میشکند و با او درد دل میکند:
«السلام علیک یا رسول الله ... فاطمه، نور دیدهات امشب به زیارت شما آمده ... خداوند اینگونه مقدر ساخته که در میان اهل بیت، فاطمه زودتر از دیگران به تو بپیوندد ... یا رسول الله ... اکنون امانت خویش را از من بازگرفتی ... بعد از فاطمه اندوه، همیشه با من خواهد بود و شبهایم به بیداری خواهد گذشت و این حزن و اندوه با من خواهد بود تا وقتی که خداوند برای من نیز سرایی را که تو در آن مقیم هستی، اختیار کند...
یا رسول الله ... در سینهام اندوهی است که آزارم میدهد ... چقدر زود بین من و فاطمه جدایی افتاد ... اکنون تو، خود از غمهایی که بر سینه فاطمهات نشسته بود، از او بپرس ... غمهایی که نمیتوانست به کسی بگوید ..
#شیعه #مجازی #طلبه #مدرسه_علمیه #حوزه_علمیه #اهل_بیت_علیهم_السلام #آموزش_آنلاین #دروس_حوزه
#موسسه_جهانی_امام_صادق_علیه_السلام
🌐imamsadiq.tv
📧info@imamsadiq.tv