آوارهی کوه و بیابانیم
در میان هر خانه
سرگشتهی تقدیریم
زلزلهها میآیند
با هزار ریشتر
اندوه و غم
در وجودمان ریشه کرده
ریشهای بس عمیق
تا منتهای وجود
خانهها را ویران میکنیم
خانههایی که از جنس بتون نیستند
خانهی دل یک کودک
عرش خداست
خانهها را ویران میکنیم
آواره میکنیم عرش خدا را
و دم از انسان میزنیم
خود زلزله شدهایم
با هزار ریشتر
🌐شعر از اعضای داوطلب جمعیت امام علی
🆔 @imamalisociety
در میان هر خانه
سرگشتهی تقدیریم
زلزلهها میآیند
با هزار ریشتر
اندوه و غم
در وجودمان ریشه کرده
ریشهای بس عمیق
تا منتهای وجود
خانهها را ویران میکنیم
خانههایی که از جنس بتون نیستند
خانهی دل یک کودک
عرش خداست
خانهها را ویران میکنیم
آواره میکنیم عرش خدا را
و دم از انسان میزنیم
خود زلزله شدهایم
با هزار ریشتر
🌐شعر از اعضای داوطلب جمعیت امام علی
🆔 @imamalisociety
Forwarded from بوی عیدی
📌بخشی از سخنرانی خانم طیبه سیاوشی، نماینده فراکسیون زنان،
در نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
ytre.ir/cJi
در واقع مساله اساسی در کشور ما آب است که اگر آن را در نظر گرفته بودیم مراکز صنعتی و تولیدی را بر اساس آن و درمناطق مناسب راه اندازی می کردیم.
و در ادامه افزودند در سال 57 با جمعیت سی و شش میلیونی تعداد مردم حاشیه نشین پانصد هزار نفر بود و امام در زمان انقلاب فرمودند که ما بخاطر این حاشیه نشین ها انقلاب کردیم. امروزه با جمعیت هشتاد میلیونی کشور ما در حدود 12 تا 14 میلیون حاشیه نشین داریم.
🆔 @Eventsosa
در نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
ytre.ir/cJi
در واقع مساله اساسی در کشور ما آب است که اگر آن را در نظر گرفته بودیم مراکز صنعتی و تولیدی را بر اساس آن و درمناطق مناسب راه اندازی می کردیم.
و در ادامه افزودند در سال 57 با جمعیت سی و شش میلیونی تعداد مردم حاشیه نشین پانصد هزار نفر بود و امام در زمان انقلاب فرمودند که ما بخاطر این حاشیه نشین ها انقلاب کردیم. امروزه با جمعیت هشتاد میلیونی کشور ما در حدود 12 تا 14 میلیون حاشیه نشین داریم.
🆔 @Eventsosa
#نیایش
به دردهای کوچک برافروختهایم
به دردهای بزرگ خندیدهای
میان افروختنهای کوچک ما
دردهای بزرگ تو گم میشود
پروردگارا
ما را دلی ده تا به هر خرده ریزه از سختی از هم نپاشد؛ تا تکیهگاهی برای کودکان رنج باشد در برابر صخره سنگهای غلتان از رنجهای بزرگ که زندگیشان را و روح لطیفشان را ِز ریشه میکَند و آشفته می کند.
#نگاهی_به_آسمان
bit.ly/2QfRJaH
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
به دردهای کوچک برافروختهایم
به دردهای بزرگ خندیدهای
میان افروختنهای کوچک ما
دردهای بزرگ تو گم میشود
پروردگارا
ما را دلی ده تا به هر خرده ریزه از سختی از هم نپاشد؛ تا تکیهگاهی برای کودکان رنج باشد در برابر صخره سنگهای غلتان از رنجهای بزرگ که زندگیشان را و روح لطیفشان را ِز ریشه میکَند و آشفته می کند.
#نگاهی_به_آسمان
bit.ly/2QfRJaH
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
🔰نحوه کمک از خارج کشور برای خرید لوازم تحریر، روپوش مدرسه و کتب درسی کودکان محروم کشور:
🔹https://t.me/imamalisociety/4828
🆔 @imamalisociety
🔹https://t.me/imamalisociety/4828
🆔 @imamalisociety
Forwarded from بوی عیدی
📌بخشی از سخنرانی زهرا رحیمی ، مدیرعامل جمعیت امام علی(ع)،
در نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
ytre.ir/cJf
خانم زهرا رحیمی به بیان این موضوع پرداخت که اولین قربانیان اعتیاد در حقیقت زنانی هستند که به دلیل اعتیاد همسرانشان مورد انواع خشونت قرار می گیرند؛ سپر بلای کودکانشان در مقابل تهدید همسرانشان می شوند و حتی اندک درآمد ناشی از کار سختشان را هم برای تامین مواد مخدر شوهر از دست می دهند. این بانوان اکثرا با مظلومیت و سکوت همه چیز را تحمل می کنند و این گونه مسائل را شخصی و ناشی از بد اقبالی تلقی می کنند؛ در حالیکه مشکل اعتیاد یک مساله اجتماعی فراگیر است.
🆔 @Eventsosa
در نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
ytre.ir/cJf
خانم زهرا رحیمی به بیان این موضوع پرداخت که اولین قربانیان اعتیاد در حقیقت زنانی هستند که به دلیل اعتیاد همسرانشان مورد انواع خشونت قرار می گیرند؛ سپر بلای کودکانشان در مقابل تهدید همسرانشان می شوند و حتی اندک درآمد ناشی از کار سختشان را هم برای تامین مواد مخدر شوهر از دست می دهند. این بانوان اکثرا با مظلومیت و سکوت همه چیز را تحمل می کنند و این گونه مسائل را شخصی و ناشی از بد اقبالی تلقی می کنند؛ در حالیکه مشکل اعتیاد یک مساله اجتماعی فراگیر است.
🆔 @Eventsosa
✅نامهی پدری به پسر خردسالش از کتاب «نیایش دری»، اثر خالد حسینی
مروان عزیزم،
در تابستانهای طولانی کودکی، وقتی که من پسربچهای به سن و سال حالای تو بودم، من و عموهایت تشکهایمان را روی پشتبام خانهی روستایی پدربزرگت، در اطراف حمص، پهن میکردیم.
صبحها با صداهای حرکت شاخههای درختان زیتون در نسیم، معمع کردن بزغالهی مادربزرگت، تلق تلق قابلمههایش، با خنکای هوا و اولین اشعههای آفتاب به رنگ خرمالو که از شرق برمیآمد، بیدار میشدیم.
ما وقتی تو را به آنجا بردیم که کودکی نوپا بودی. من خاطرهای خیلی واضح از مادرت در آن سفر دارم؛ که داشت به تو گلهای گاو در حال چریدن در مزرعهای پر از گلهای وحشی را نشان میداد. ای کاش آنقدر جوان نبودی!
اگر آنطور بود، خانهی روستایی را فراموش نمیکردی، دودههای روی دیوارهای سنگیاش را، و نهری را که من و عموهایت، رویش هزار سد کوچک در عالم کودکیمان ساخته بودیم.
کاش حمص را همانگونه که من به خاطر دارم، به یاد بیاوری مروان!
در شلوغیهای قسمت قدیمی شهر، مسجدی برای ما مسلمانها، کلیسایی برای همسایگان مسیحیمان، و یک بازار بزرگ برای همهی ما پر از آویزهای طلا، محصولات تازه و لباسهای عروس بود. کاش تو آن مسیرهای شلوغ که از عطر کیبهی سرخشده مملو بود و پیادهرویهای عصرگاهی من و مادرت در میدان برج ساعت را به خاطر میآوردی!
اما آن زندگی، آن زمان، حالا مثل یک دروغ به نظر میرسد. حتی برای من، مانند شایعهای فراموششده در گذشتهای دور است. اول تظاهرات آمد؛ بعد محاصره. آسمان بر سرمان بمب تف کرد؛ قحطیها، خاکسپاریها.
اینها چیزهایی است که تو میشناسیشان. تو میدانی که دهانهی گشودهشده از انفجار یک بمب میتواند حفرهای برای شنا بسازد. تو آموختهای که خون تیره، خبری خوشتر از فوران خون روشن است. تو یاد گرفتهای که مادرها، خواهرها و همکلاسیها میتوانند در قطعاتی از پوستهای کوچک مثلثیشکل و مشتعل پیدا شوند که در تاریکی میدرخشند؛ در میان شکافهای باریک و گداختهی بتن و آجر.
مروان، مادرت امشب اینجا و با ماست، در این ساحل سرد و روشن از نور مهتاب، در کنار نوزادان گریان و زنانی که به زبانهایی جز زبان ما مویه میکنند. افغانها، سومالیاییها، عراقیها، اریترهایها و سوریها. همهی ما بیتابِ طلوع خورشیدیم. همهی ما در وحشت از رسیدن سپیدهایم. همهی ما در جستجوی خانهایم. شنیدم که میگفتند ما مهمان ناخواندهایم؛ که ما ناخواستهایم. باید بدبختیمان را به جایی دیگر ببریم. اما من صدای مادرت را میشنوم که روی جزر و مد، در گوشم زمزمه میکند: « آه، عزیزم، اما اگر آنها تنها نیمی از آنچه را که تو دیدهای، میدیدند. اگر فقط میدیدند، مطمئنا حرفهای بامحبتتری میگفتند.»
به نیمرخت در نور تربیع آخر ماه نگاه میکنم. پسرکم، مژههایت انگار با خوشنویسی رسم شده، که برای خوابی بیآلایش بستهاند. به تو گفتم: «دستم را بگیر. هیچ اتفاق بدی نمیافتد.» اما اینها فقط کلمات هستند؛ حقههای یک پدر! این ایمان تو به بابا، دارد پدرت را میکُشد.
چون امشب به تنها چیزی که میتوانم فکر کنم، این است که دریا چقدر عمیق است، و چه وسیع، چه بیتفاوت. من چه ناتوانم برای محافظت از تو در برابر آن. همهی کاری که میتوانم بکنم، این است که دعا کنم. دعا کنم که خدا قایق را وقتی که ساحل، خارج از میدان دید است و ما مانند ذرههایی کوچک در میان آبهای مواج در حال واژگون شدن و از میان رفتن و بهراحتی بلعیدهشدن هستیم، درست هدایت کند.
چون تو، تو یک محمولهی باارزشی مروان. باارزشترین محمولهی دریایی که تا بهحال وجود داشته.
«دعا میکنم که دریا این را بداند.»
📜این کتاب ادای احترامیست به خانوادههای مهاجر و «آیلان کردی» کودک غرقشده سوری در آبهای مديترانه .
🆔 @imamalisociety
مروان عزیزم،
در تابستانهای طولانی کودکی، وقتی که من پسربچهای به سن و سال حالای تو بودم، من و عموهایت تشکهایمان را روی پشتبام خانهی روستایی پدربزرگت، در اطراف حمص، پهن میکردیم.
صبحها با صداهای حرکت شاخههای درختان زیتون در نسیم، معمع کردن بزغالهی مادربزرگت، تلق تلق قابلمههایش، با خنکای هوا و اولین اشعههای آفتاب به رنگ خرمالو که از شرق برمیآمد، بیدار میشدیم.
ما وقتی تو را به آنجا بردیم که کودکی نوپا بودی. من خاطرهای خیلی واضح از مادرت در آن سفر دارم؛ که داشت به تو گلهای گاو در حال چریدن در مزرعهای پر از گلهای وحشی را نشان میداد. ای کاش آنقدر جوان نبودی!
اگر آنطور بود، خانهی روستایی را فراموش نمیکردی، دودههای روی دیوارهای سنگیاش را، و نهری را که من و عموهایت، رویش هزار سد کوچک در عالم کودکیمان ساخته بودیم.
کاش حمص را همانگونه که من به خاطر دارم، به یاد بیاوری مروان!
در شلوغیهای قسمت قدیمی شهر، مسجدی برای ما مسلمانها، کلیسایی برای همسایگان مسیحیمان، و یک بازار بزرگ برای همهی ما پر از آویزهای طلا، محصولات تازه و لباسهای عروس بود. کاش تو آن مسیرهای شلوغ که از عطر کیبهی سرخشده مملو بود و پیادهرویهای عصرگاهی من و مادرت در میدان برج ساعت را به خاطر میآوردی!
اما آن زندگی، آن زمان، حالا مثل یک دروغ به نظر میرسد. حتی برای من، مانند شایعهای فراموششده در گذشتهای دور است. اول تظاهرات آمد؛ بعد محاصره. آسمان بر سرمان بمب تف کرد؛ قحطیها، خاکسپاریها.
اینها چیزهایی است که تو میشناسیشان. تو میدانی که دهانهی گشودهشده از انفجار یک بمب میتواند حفرهای برای شنا بسازد. تو آموختهای که خون تیره، خبری خوشتر از فوران خون روشن است. تو یاد گرفتهای که مادرها، خواهرها و همکلاسیها میتوانند در قطعاتی از پوستهای کوچک مثلثیشکل و مشتعل پیدا شوند که در تاریکی میدرخشند؛ در میان شکافهای باریک و گداختهی بتن و آجر.
مروان، مادرت امشب اینجا و با ماست، در این ساحل سرد و روشن از نور مهتاب، در کنار نوزادان گریان و زنانی که به زبانهایی جز زبان ما مویه میکنند. افغانها، سومالیاییها، عراقیها، اریترهایها و سوریها. همهی ما بیتابِ طلوع خورشیدیم. همهی ما در وحشت از رسیدن سپیدهایم. همهی ما در جستجوی خانهایم. شنیدم که میگفتند ما مهمان ناخواندهایم؛ که ما ناخواستهایم. باید بدبختیمان را به جایی دیگر ببریم. اما من صدای مادرت را میشنوم که روی جزر و مد، در گوشم زمزمه میکند: « آه، عزیزم، اما اگر آنها تنها نیمی از آنچه را که تو دیدهای، میدیدند. اگر فقط میدیدند، مطمئنا حرفهای بامحبتتری میگفتند.»
به نیمرخت در نور تربیع آخر ماه نگاه میکنم. پسرکم، مژههایت انگار با خوشنویسی رسم شده، که برای خوابی بیآلایش بستهاند. به تو گفتم: «دستم را بگیر. هیچ اتفاق بدی نمیافتد.» اما اینها فقط کلمات هستند؛ حقههای یک پدر! این ایمان تو به بابا، دارد پدرت را میکُشد.
چون امشب به تنها چیزی که میتوانم فکر کنم، این است که دریا چقدر عمیق است، و چه وسیع، چه بیتفاوت. من چه ناتوانم برای محافظت از تو در برابر آن. همهی کاری که میتوانم بکنم، این است که دعا کنم. دعا کنم که خدا قایق را وقتی که ساحل، خارج از میدان دید است و ما مانند ذرههایی کوچک در میان آبهای مواج در حال واژگون شدن و از میان رفتن و بهراحتی بلعیدهشدن هستیم، درست هدایت کند.
چون تو، تو یک محمولهی باارزشی مروان. باارزشترین محمولهی دریایی که تا بهحال وجود داشته.
«دعا میکنم که دریا این را بداند.»
📜این کتاب ادای احترامیست به خانوادههای مهاجر و «آیلان کردی» کودک غرقشده سوری در آبهای مديترانه .
🆔 @imamalisociety
Forwarded from بوی عیدی
📌بخشی از سخنرانی مریم حبیب زاده، مسئول طرح صفای سعی،
در نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
ytre.ir/cJg
در ابتدا حبيب زاده به معرفی طرح صفای سعی پرداختند که از سال86 با هدف مرتبط ساختن آیین های کهن مذهبی با معضلات اجتماعی زنان و مادران شروع به کار کرده و برگرفته از مناسک حج و سعی میان صفا و مروه است تا همانگونه که حاجیان به تاسی از هاجر می پردازند؛ که برای بقای فرزندش اسماعیل در جستجوی آب هفت بار این مسیر را هروله زد .ما نیز مادرانی را که با وجود مشکلات بزرگ و توان فرسای مسئولیت زندگی را به دوش می کشند حمایت کنیم.
🆔 @Eventsosa
در نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
ytre.ir/cJg
در ابتدا حبيب زاده به معرفی طرح صفای سعی پرداختند که از سال86 با هدف مرتبط ساختن آیین های کهن مذهبی با معضلات اجتماعی زنان و مادران شروع به کار کرده و برگرفته از مناسک حج و سعی میان صفا و مروه است تا همانگونه که حاجیان به تاسی از هاجر می پردازند؛ که برای بقای فرزندش اسماعیل در جستجوی آب هفت بار این مسیر را هروله زد .ما نیز مادرانی را که با وجود مشکلات بزرگ و توان فرسای مسئولیت زندگی را به دوش می کشند حمایت کنیم.
🆔 @Eventsosa
🔸اولین جشنواره کیک و چای جمعیت امام علی (ع) بوشهر به همراه نمایشگاه محصولات خانه اشتغال لیان دخت، به مدت دو روز در مدرسهی تاریخی سعادت برگزار گردید 🍪🍩☕️
🆔 @imamalisociety
🆔 @imamalisociety
Forwarded from بوی عیدی
🔰بازتاب خبری نشست اجتماعی خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد در مطبوعات :
🔹انصاف نیوز:
➡️ ensafnews.com/132350
🔹خبرگزاری مهر:
➡️ mehrnews.com/news/4396898
🔹روزنامه شهروند:
➡️ shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/142368
〰〰〰〰〰
🆔 @Eventsosa
🔹انصاف نیوز:
➡️ ensafnews.com/132350
🔹خبرگزاری مهر:
➡️ mehrnews.com/news/4396898
🔹روزنامه شهروند:
➡️ shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/142368
〰〰〰〰〰
🆔 @Eventsosa
🌀تیم نوجوانان کارگاه خیاطی خانه اشتغال ساری، امسال با تولید جامدادیهای متنوع و زیبا به استقبال فصل مدرسهها آمده است.
با خرید از دسترنج فرزندانمان مهر امسال را مهرآگین کنید🍃
✨ لازم به ذکر است در نظر داریم بستههای لوازم تحریر اهدایی ۲۵۰ کودک و نوجوان مشغول به تحصیل جمعیت امام علی مازندران را با جامدادیهای تولید خانه اشتغالمان رنگین کنیم.
به شما عزیزانی که در نظر دارید لوازم تحریر را به کودکان و نوجوانان جمعیت امام علی یا سایر نهادهای حمایتی اهدا کنید پیشنهاد میدهیم جامدادیهای اهدایی را از خانه اشتغال ساری تهیه کنید تا علاوه بر حمایت از تحصیل این افراد، از دسترنج پسران نوجوان ما نیز حمایت کنید.
🛒 برای ثبت سفارش به آیدی زیر پیام بدهید:
🆔 @Mahsoolat_jamiatsari
یا با شماره زیر تماس بگیرید:
📞۰۹۹۰۷۶۵۵۱۲۵
📌برای آشنایی با سایر محصولات خانه اشتغال ساری میتوانید از کانال زیر دیدن فرمایید:
📱@mahsoolatjamiatsari
bit.ly/2wQUDdV
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
با خرید از دسترنج فرزندانمان مهر امسال را مهرآگین کنید🍃
✨ لازم به ذکر است در نظر داریم بستههای لوازم تحریر اهدایی ۲۵۰ کودک و نوجوان مشغول به تحصیل جمعیت امام علی مازندران را با جامدادیهای تولید خانه اشتغالمان رنگین کنیم.
به شما عزیزانی که در نظر دارید لوازم تحریر را به کودکان و نوجوانان جمعیت امام علی یا سایر نهادهای حمایتی اهدا کنید پیشنهاد میدهیم جامدادیهای اهدایی را از خانه اشتغال ساری تهیه کنید تا علاوه بر حمایت از تحصیل این افراد، از دسترنج پسران نوجوان ما نیز حمایت کنید.
🛒 برای ثبت سفارش به آیدی زیر پیام بدهید:
🆔 @Mahsoolat_jamiatsari
یا با شماره زیر تماس بگیرید:
📞۰۹۹۰۷۶۵۵۱۲۵
📌برای آشنایی با سایر محصولات خانه اشتغال ساری میتوانید از کانال زیر دیدن فرمایید:
📱@mahsoolatjamiatsari
bit.ly/2wQUDdV
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
🔹بچه هاى خانه ایرانی ملکآباد با لوازم دم دستشون، خونه و شهر ساختن.
🔻سمت راستى شهر كاردستى پرویزه.
كه به معلمش گفته: اين شهر من پادشاه نداره.
همهشون مردم هستن.
🆔 @imamalisociety
🔻سمت راستى شهر كاردستى پرویزه.
كه به معلمش گفته: اين شهر من پادشاه نداره.
همهشون مردم هستن.
🆔 @imamalisociety
Forwarded from ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
🍀گردهمایی پزشکان، دندانپزشکان و خیرین بخش درمان جمعیت امام علی (ع)
🔸در ابتدای همایش سرکار خانم زهرا رحیمی مدیرعامل جمعیت امام علی ضمن تقدیر از حضور تمامی پزشکان، دندانپزشکان و خیرین محترم، بر لزوم تقویت و گسترش فعالیتهای اجتماعی داوطلبانه در شرایط فعلی جامعه تاکید ورزیدند.
🔸 اعضای خانه درمان به ارائه گزارش کشوری یکساله جمعیت در حوزه پزشکی و دندانپزشکی پراختند سپس در بخش پنل پزشکان، پزشکان داوطلب از تجربیات داوطلبانه خود و لزوم فعالیت داوطلبانه سخن گفتند.
🔸فرزندان جمعیت امام علی اجرای زیبای موسیقی داشتند و در ادامه پنل دندانپزشکی بود که دندانپزشکان داوطلب تجربیات داوطلبانه خود را به اشتراک گذاشتند و در پایان نیز تقدیر از تمامی عزیزان به عمل آمد.
@healthsociety
🍃🌸🍃_________
http://yon.ir/fSd7a
🔸در ابتدای همایش سرکار خانم زهرا رحیمی مدیرعامل جمعیت امام علی ضمن تقدیر از حضور تمامی پزشکان، دندانپزشکان و خیرین محترم، بر لزوم تقویت و گسترش فعالیتهای اجتماعی داوطلبانه در شرایط فعلی جامعه تاکید ورزیدند.
🔸 اعضای خانه درمان به ارائه گزارش کشوری یکساله جمعیت در حوزه پزشکی و دندانپزشکی پراختند سپس در بخش پنل پزشکان، پزشکان داوطلب از تجربیات داوطلبانه خود و لزوم فعالیت داوطلبانه سخن گفتند.
🔸فرزندان جمعیت امام علی اجرای زیبای موسیقی داشتند و در ادامه پنل دندانپزشکی بود که دندانپزشکان داوطلب تجربیات داوطلبانه خود را به اشتراک گذاشتند و در پایان نیز تقدیر از تمامی عزیزان به عمل آمد.
@healthsociety
🍃🌸🍃_________
http://yon.ir/fSd7a
📌انتخابی بین هیچ گزینهی موجود
🌀گزیدهای از نشریهی #گل_یخ ، نشریهی داخلی جمعیت امام علی
🆔 @imamalisociety
🌀گزیدهای از نشریهی #گل_یخ ، نشریهی داخلی جمعیت امام علی
🆔 @imamalisociety
Forwarded from بوی عیدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺قسمت #اول: بخشی از سخنرانی خانم زهرا رحیمی مدیرعامل جمعیت امام علی(ع)
در #نشست خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
#یازدهمین_آیین_صفای_سعی
🆔 @Eventsosa
در #نشست خشونت علیه زنان دارای همسر مبتلا به اعتیاد
#یازدهمین_آیین_صفای_سعی
🆔 @Eventsosa
گوششکستهها و گوشبُرها!
(داستان کوتاه-بخش اول)
در روزگاران قدیم، توی هر شهر و ولایتی یک نفر پهلوان اول شهر بود. «پهلوان اول» نه فقط از نظر زور و بازو، که از لحاظ مرام و معرفت و دستگیری از مستمندان هم در جایگاه اول قرار داشت؛ یعنی در واقع این توجه به نیازمندان، یک ضرورت اساسی برای گرفتن عنوان «پهلوان اولی» بود؛ زور بازویشان هم وسیلهای برای نشاندن نالوطیهای شهر در سر جایشان بود.
این پهلوانان، اغلب اهل کشتی گرفتن بودند. بعدها همین کشتی گیران امروز، جایگزین پهلوانان شدند. کشتیگیرانی که حین انجام این ورزش، گوشهایشان میشکست و آنها را با نام «گوش شکسته ها» هم میشناختند. گوششکستهها قرار شد نقش پهلوانان قدیم را بازی کنند؛ اما پس از آنکه کسی به گوششکستهها بهایی نداد و آنها را به گوشهی انزوا کشاند، همه فهمیدند که از «پهلوان اولی» و حتی «دومی» و «سومی» آبی برای کسی گرم نمیشود و الان تنها سکه و اسکناس، رونق بازار است. اینچنین شد که پهلوانان یکی یکی محو شدند و مردم، دیگر آنها را نمیدیدند و نمیشناختند. اگر هم کسی ادعای پهلوانی میکرد یا دروغ میگفت یا اینکه اصلا مردم او را باور نمیکردند. این چنین شد که نالوطیها فرصتی برای عرض اندام پیدا کردند تا شهر را یکسره قبضه کنند.
اتفاقا نالوطیها هم کار و بارشان مثل پهلوانان با گوش بود؛ فقط کارشان یک فرق کوچک داشت. پهلوانان گوش خودشان میشکست اما نالوطیها گوش مردم را میشکستند و میبریدند. یک مدتی گذشت و نالوطیها گوش تعداد زیادی از اهالی شهر را بریدند. دیگر در شهر کسی گوش نداشت. هر کسی هم دادی میزد و فریادی به اعتراض برمیآورد صدایش به کسی نمیرسید چون هیچکس گوش نداشت و نمیتوانست بشنود. نالوطیها گوشها را در بیرون شهر روی هم تپه کرده بودند. یک نفر را هم نگهبان گذاشته بودند که حواسش به گوشها باشد مبادا کسی به سراغ گوشش بیاید. گوشها صداهای نامفهومی از شهر میشنیدند ولی از صاحبانشان دور بودند و کاری از دستشان ساخته نبود.
ادامه دارد ...
🆔 @imamalisociety
(داستان کوتاه-بخش اول)
در روزگاران قدیم، توی هر شهر و ولایتی یک نفر پهلوان اول شهر بود. «پهلوان اول» نه فقط از نظر زور و بازو، که از لحاظ مرام و معرفت و دستگیری از مستمندان هم در جایگاه اول قرار داشت؛ یعنی در واقع این توجه به نیازمندان، یک ضرورت اساسی برای گرفتن عنوان «پهلوان اولی» بود؛ زور بازویشان هم وسیلهای برای نشاندن نالوطیهای شهر در سر جایشان بود.
این پهلوانان، اغلب اهل کشتی گرفتن بودند. بعدها همین کشتی گیران امروز، جایگزین پهلوانان شدند. کشتیگیرانی که حین انجام این ورزش، گوشهایشان میشکست و آنها را با نام «گوش شکسته ها» هم میشناختند. گوششکستهها قرار شد نقش پهلوانان قدیم را بازی کنند؛ اما پس از آنکه کسی به گوششکستهها بهایی نداد و آنها را به گوشهی انزوا کشاند، همه فهمیدند که از «پهلوان اولی» و حتی «دومی» و «سومی» آبی برای کسی گرم نمیشود و الان تنها سکه و اسکناس، رونق بازار است. اینچنین شد که پهلوانان یکی یکی محو شدند و مردم، دیگر آنها را نمیدیدند و نمیشناختند. اگر هم کسی ادعای پهلوانی میکرد یا دروغ میگفت یا اینکه اصلا مردم او را باور نمیکردند. این چنین شد که نالوطیها فرصتی برای عرض اندام پیدا کردند تا شهر را یکسره قبضه کنند.
اتفاقا نالوطیها هم کار و بارشان مثل پهلوانان با گوش بود؛ فقط کارشان یک فرق کوچک داشت. پهلوانان گوش خودشان میشکست اما نالوطیها گوش مردم را میشکستند و میبریدند. یک مدتی گذشت و نالوطیها گوش تعداد زیادی از اهالی شهر را بریدند. دیگر در شهر کسی گوش نداشت. هر کسی هم دادی میزد و فریادی به اعتراض برمیآورد صدایش به کسی نمیرسید چون هیچکس گوش نداشت و نمیتوانست بشنود. نالوطیها گوشها را در بیرون شهر روی هم تپه کرده بودند. یک نفر را هم نگهبان گذاشته بودند که حواسش به گوشها باشد مبادا کسی به سراغ گوشش بیاید. گوشها صداهای نامفهومی از شهر میشنیدند ولی از صاحبانشان دور بودند و کاری از دستشان ساخته نبود.
ادامه دارد ...
🆔 @imamalisociety
Forwarded from هنرمندان بلوچ
🌐همایش کودک و صلح
برگزارکننده: شبکه یاری کودکان کار و شورای گسترش فرهنگ صلح
(تهران، ساختمان انتشارات فنی ایران، ۱۹ شهریور)
🔹جمعیت امام علی در این نشست، به تشریح تعارض وجود بدترین اشکال کار کودک با استقرار صلح در جهان و وضعیت کودکان زباله گرد در ایران به طور اخص پرداخت.
همچنین موضوع کودکآزاری و لایحهی حمایت از کودک و نوجوان توسط نمایندگان سازمانهای مردم نهاد، مورد بحث قرار گرفت.
bit.ly/2Ql7I7g
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
برگزارکننده: شبکه یاری کودکان کار و شورای گسترش فرهنگ صلح
(تهران، ساختمان انتشارات فنی ایران، ۱۹ شهریور)
🔹جمعیت امام علی در این نشست، به تشریح تعارض وجود بدترین اشکال کار کودک با استقرار صلح در جهان و وضعیت کودکان زباله گرد در ایران به طور اخص پرداخت.
همچنین موضوع کودکآزاری و لایحهی حمایت از کودک و نوجوان توسط نمایندگان سازمانهای مردم نهاد، مورد بحث قرار گرفت.
bit.ly/2Ql7I7g
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
#طنز
📖وزیر آموزش و پرورش مژده داد:
«۲۵ درصد مدارس کشور ناایمن هستند.» (جراید)
وی سپس با یک حساب سرانگشتی افزود: «یعنی از هر چهار دانشآموز، یک نفر را به خدا میسپاریم.»
بطحایی در عین حال با تاکید بر اینکه معلمان فداکار نیز نباید کوتاهی کنند، افزود: «بدیهی است که در صورت بروز حوادث خطرناک در مدارس مذکور، این عزیزان باید جانفشانی کنند؛ زیرا معلمی شغل انبیاست!»
bit.ly/2QnsuTG
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety
📖وزیر آموزش و پرورش مژده داد:
«۲۵ درصد مدارس کشور ناایمن هستند.» (جراید)
وی سپس با یک حساب سرانگشتی افزود: «یعنی از هر چهار دانشآموز، یک نفر را به خدا میسپاریم.»
بطحایی در عین حال با تاکید بر اینکه معلمان فداکار نیز نباید کوتاهی کنند، افزود: «بدیهی است که در صورت بروز حوادث خطرناک در مدارس مذکور، این عزیزان باید جانفشانی کنند؛ زیرا معلمی شغل انبیاست!»
bit.ly/2QnsuTG
🔻🔻🔻
🆔 @imamalisociety