آی قصه
🐯 قصهی «تافی ببر بیراه» ✍️ نوشتهی نسیم مرعشی 🎙 قصهگو: زهره شهناز 👩🎨 تصویرگر: سلمان طاهری ـــــــــــــــ 🧚♂️ #آی_قصه ⭐️ https://t.me/ighe3eh
🐯 قصهی «
✍️ نوشتهی نسیم مرعشی
تافی، ببر کوچولویی بود که داشت بین شاخ و برگ درختها بازی میکرد که یهو یه باد تند اومد و درختها رو تکون داد و از روی تافی رد شد و راههای اونو با خودش برد و رفت. تافی خیلی ناراحت شد و رفت دنبال باد تا راهراهشو پس بگیره. از درخت و گندمزار و ساحل سراغ باد رو گرفت و بالاخره پیداش کرد.
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
تافی ببر بیراه
»✍️ نوشتهی نسیم مرعشی
تافی، ببر کوچولویی بود که داشت بین شاخ و برگ درختها بازی میکرد که یهو یه باد تند اومد و درختها رو تکون داد و از روی تافی رد شد و راههای اونو با خودش برد و رفت. تافی خیلی ناراحت شد و رفت دنبال باد تا راهراهشو پس بگیره. از درخت و گندمزار و ساحل سراغ باد رو گرفت و بالاخره پیداش کرد.
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
Telegraph
قصهی «تافی ببر بیراه»
تافی، ببر کوچولویی بود که داشت بین شاخ و برگ درختها بازی میکرد. اینور میدوید، اونور میدوید و از این درخت به اون درخت دنبال شاپرکها میکرد. یهو یه باد تند اومد و درختها رو تکون داد. تافی محکم شاخهی یه درخت رو گرفت اما باد اومد از روی تافی رد شد و…
آیقصهی شما |
🌼 از امشب میخوایم شروع کنیم و به مرور قصههای شما رو با هشتگ #آی_قصه_شما روی کانال منتشر کنیم. با این هشتگ شما متوجه میشید کدوم کارها تولید آیقصهان و کدوما قصههای رسیدهان.
🌼 خیلی از کارهایی که منتشر میکنیم -مثل قصهی امشب- کیفیت خوبی دارن و فکر میکنیم بچهها حسابی خوششون میاد. آیقصه حتما متنها و کیفیت کارها رو بررسی میکنه تا شما با خیال راحت بتونید قصهها رو برای کودکان دلبندتون پخش کنید.
🌼 شما هم اگر فکر میکنید میتونید با آیقصه همکاری کنید، هایلایت «همکاری» رو در پروفایل اینستاگرام ببینید و کارهای خوبتون رو برامون ایمیل کنید :)
🐚 راستی حتما به قصهها رای بدید و بهمون بگید از کدوم کار بیشتر خوشتون اومده. این به ما کمک میکنه بهتر قصهها رو انتخاب کنیم.
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصه_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
دور هم قصه گفتن و قصه شنفتن!
🌼 همونطور که قبلا هم دربارش صحبت کردیم فایلهای قصه و قصهگویی و تصویرسازی زیادی به دست ما رسیده و حسابی ایمیلمون پر شده.🌼 از امشب میخوایم شروع کنیم و به مرور قصههای شما رو با هشتگ #آی_قصه_شما روی کانال منتشر کنیم. با این هشتگ شما متوجه میشید کدوم کارها تولید آیقصهان و کدوما قصههای رسیدهان.
🌼 خیلی از کارهایی که منتشر میکنیم -مثل قصهی امشب- کیفیت خوبی دارن و فکر میکنیم بچهها حسابی خوششون میاد. آیقصه حتما متنها و کیفیت کارها رو بررسی میکنه تا شما با خیال راحت بتونید قصهها رو برای کودکان دلبندتون پخش کنید.
🌼 شما هم اگر فکر میکنید میتونید با آیقصه همکاری کنید، هایلایت «همکاری» رو در پروفایل اینستاگرام ببینید و کارهای خوبتون رو برامون ایمیل کنید :)
🐚 راستی حتما به قصهها رای بدید و بهمون بگید از کدوم کار بیشتر خوشتون اومده. این به ما کمک میکنه بهتر قصهها رو انتخاب کنیم.
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصه_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
🌛«ماه تنها» |
📝 خلاصه قصه:
ماهتیتی، در آسمون به این بزرگی هیچ دوستی نداره و برای همین اینور و اونور دنبال یه دوست میگرده. تا اینکه از پشت ابرها یه نفر صداش میکنه...
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصهی_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
آیقصهی شما
✍️🎙 نویسنده و قصهگو: شهرزاد رنجبر📝 خلاصه قصه:
ماهتیتی، در آسمون به این بزرگی هیچ دوستی نداره و برای همین اینور و اونور دنبال یه دوست میگرده. تا اینکه از پشت ابرها یه نفر صداش میکنه...
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصهی_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
Telegram
آیقصه
🕊 لیلا دم پنجره با کبوترخان حرف میزنه
👩🎨 تصویرگر: سوسن آذری
از قصهی «زبونِ لیلا»
ـــــــــــــــ
⭐️ https://t.me/ighe3eh
👩🎨 تصویرگر: سوسن آذری
از قصهی «زبونِ لیلا»
ـــــــــــــــ
⭐️ https://t.me/ighe3eh
🕊 قصهی «
✍️ نوشتهی شرمین نادری
🎙 قصهگو: ساناز غلامی
👩🎨 تصویرگر: سوسن آذری
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
زبونِ لیلا
»✍️ نوشتهی شرمین نادری
🎙 قصهگو: ساناز غلامی
👩🎨 تصویرگر: سوسن آذری
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
آی قصه
🕊 قصهی «زبونِ لیلا» ✍️ نوشتهی شرمین نادری 🎙 قصهگو: ساناز غلامی 👩🎨 تصویرگر: سوسن آذری ـــــــــــــــ 🧚♂️ #آی_قصه ⭐️ https://t.me/ighe3eh
🕊 قصهی «
✍️ نوشتهی شرمین نادری
لیلا زبونش زخم شده بود و نمیتونست صحبت کنه. یهکم گریه کرد و بعد با همه قهر کرد و رفت توی اتاقش و جلوی پنجره نشست. یهو یه کبوتر اومد و باهاش حرف زد. لیلا خیلی تعجب کرد. رفت جلو لب پنجره و به کبوتر سفید نگاه کرد و گفت: مگه کبوترها هم حرف میزنن؟
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
http://bit.ly/2vDXQfC
زبونِ لیلا
»✍️ نوشتهی شرمین نادری
لیلا زبونش زخم شده بود و نمیتونست صحبت کنه. یهکم گریه کرد و بعد با همه قهر کرد و رفت توی اتاقش و جلوی پنجره نشست. یهو یه کبوتر اومد و باهاش حرف زد. لیلا خیلی تعجب کرد. رفت جلو لب پنجره و به کبوتر سفید نگاه کرد و گفت: مگه کبوترها هم حرف میزنن؟
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
http://bit.ly/2vDXQfC
Telegraph
قصهی «زبون لیلا»
زبان لیلا زخم شده بود، یک روزصبح بیدارشد و دید نمیتواند خوب حرف بزند. یهکم گریه کرد و بعد هم بدون اینکه صبحانه بخورد با همه قهر کرد و رفت توی اتاقش و جلوی پنجره نشست. مامانش گفت: شیر گرم برای زبونت خوبه. ولی لیلا بهش جواب داد: نه! نمیخوام. باباش هم…
آیقصهی شما |
🌼 در مورد نویسندهی قصهها، متاسفانه نتونستیم نام نویسندهی قصهی «مسواک شتره» رو پیدا کنیم. اما قصهی «زال و سیمرغ» از کتاب قصههای تصویری از شاهنامه نوشتهی حسین فتاحی انتخاب شده.
🌼 آیقصهی شما از این به بعد هر سهشنبه روی کانال منتشر میشه.
🌼 شما هم اگر فکر میکنید میتونید با آیقصه همکاری کنید، هایلایت «همکاری» رو در پروفایل اینستاگرام ببینید و کارهای خوبتون رو برامون ایمیل کنید :)
🐚 و اینکه حتما به قصهها رای بدید و بهمون بگید از کدوم کار بیشتر خوشتون اومده. این به ما کمک میکنه بهتر قصهها رو انتخاب کنیم.
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصه_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
سهشنبههای آیقصه
🌼 امشب دو تا قصه داریم. قصهی اول به نام «مسواک شتره» با قصهگویی بهار حسنپور خیلی کوتاهه و قصهی دوم «زال و سیمرغ» با قصهگویی آویده تدینپور، مفصل و طولانیتر از معمولِ قصههای آیقصه است.🌼 در مورد نویسندهی قصهها، متاسفانه نتونستیم نام نویسندهی قصهی «مسواک شتره» رو پیدا کنیم. اما قصهی «زال و سیمرغ» از کتاب قصههای تصویری از شاهنامه نوشتهی حسین فتاحی انتخاب شده.
🌼 آیقصهی شما از این به بعد هر سهشنبه روی کانال منتشر میشه.
🌼 شما هم اگر فکر میکنید میتونید با آیقصه همکاری کنید، هایلایت «همکاری» رو در پروفایل اینستاگرام ببینید و کارهای خوبتون رو برامون ایمیل کنید :)
🐚 و اینکه حتما به قصهها رای بدید و بهمون بگید از کدوم کار بیشتر خوشتون اومده. این به ما کمک میکنه بهتر قصهها رو انتخاب کنیم.
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصه_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
🐪 «مسواک شتره» |
📝 خلاصه قصه:
شتره، یه روز متوجه میشه که مسواکش گم شده. از خونه میزنه بیرون و پرسون پرسون میرسه به مورچه و مسواک رو تو دستش میبینه. اما مورچه میگه این مسواک تو نیست. جاروی منه!
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصهی_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
آیقصهی شما
🎙 قصهگو: بهار حسنپور📝 خلاصه قصه:
شتره، یه روز متوجه میشه که مسواکش گم شده. از خونه میزنه بیرون و پرسون پرسون میرسه به مورچه و مسواک رو تو دستش میبینه. اما مورچه میگه این مسواک تو نیست. جاروی منه!
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصهی_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
امروز، ۱۹ اردیبهشت، سالروز تولد جبار باغچهبان، بنیانگذار کودکستان و مدرسهی ناشنوایان ایران در تبریز است. مردی که نخستینبار کتابهای کودک را برای کودکان ایرانی تالیف و منتشر کرد.
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پنجشنبههای آیقصه | کاردستی!
نظرتون چیه از این به بعد پنجشنبهها یهخرده کاردستیهای حال خوبکن بسازیم برای خودمون و کوچولوهامون؟
با این ویدیو میتونید به راحتی اوریگامی پروانه رو بسازید که خیلی ساده و زیباست. اگه ساختید حتما عکسشو برای ما هم بفرستید :) 🦋
#آخر_هفته
#آی_قصه #اوریگامی #کاردستی #ighese #ighe3e
نظرتون چیه از این به بعد پنجشنبهها یهخرده کاردستیهای حال خوبکن بسازیم برای خودمون و کوچولوهامون؟
با این ویدیو میتونید به راحتی اوریگامی پروانه رو بسازید که خیلی ساده و زیباست. اگه ساختید حتما عکسشو برای ما هم بفرستید :) 🦋
#آخر_هفته
#آی_قصه #اوریگامی #کاردستی #ighese #ighe3e
🕊 جاروبرقی از دست سام عصبانی بود
👩🎨 تصویرگر: فاطمه علیپور
از قصهی «جاروبرقیِ قهرو»
ـــــــــــــــ
⭐️ https://t.me/ighe3eh
👩🎨 تصویرگر: فاطمه علیپور
از قصهی «جاروبرقیِ قهرو»
ـــــــــــــــ
⭐️ https://t.me/ighe3eh
👨🔧 قصهی «
✍️ نوشتهی نفیسه نصیران
🎙 قصهگو: سمانه گلک
👩🎨 تصویرگر: فاطمه علیپور
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
جاروبرقیِ قهرو
»✍️ نوشتهی نفیسه نصیران
🎙 قصهگو: سمانه گلک
👩🎨 تصویرگر: فاطمه علیپور
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
آی قصه
👨🔧 قصهی «جاروبرقیِ قهرو» ✍️ نوشتهی نفیسه نصیران 🎙 قصهگو: سمانه گلک 👩🎨 تصویرگر: فاطمه علیپور ـــــــــــــــ 🧚♂️ #آی_قصه ⭐️ https://t.me/ighe3eh
🕊 قصهی «
✍️ نوشتهی نفیسه نصیران
مامانِ سام تعجب کرده بود از اینکه جاروبرقی روشن میشد اما کار نمیکرد. اون شب مهمون داشت و به این فکر میکرد که اگه جاروبرقی کار نکنه چطور خونه رو زود تمیز کنه؟ سام اومد و گفت چی شده؟ الان من درستش میکنم. جاروبرقی ولی از دست سام که وسایلش رو توی خونه پخش کرده بود حسابی عصبانی بود و قصد نداشت کار کنه.
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
جاروبرقیِ قهرو
»✍️ نوشتهی نفیسه نصیران
مامانِ سام تعجب کرده بود از اینکه جاروبرقی روشن میشد اما کار نمیکرد. اون شب مهمون داشت و به این فکر میکرد که اگه جاروبرقی کار نکنه چطور خونه رو زود تمیز کنه؟ سام اومد و گفت چی شده؟ الان من درستش میکنم. جاروبرقی ولی از دست سام که وسایلش رو توی خونه پخش کرده بود حسابی عصبانی بود و قصد نداشت کار کنه.
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
Telegraph
قصهی «جاروبرقی قهرو»
جارو برقی قهر کرده بود و آشغالها را نمیخورد. مامان دست به کمر کنارش ایستاده بود و میگفت: «آخه تو که روشن میشی پس چرا آشغالها رو جمع نمیکنی؟». مامن گفت : «حالا چیکار کنم. شب مهمون داریم.» سام که داشت توی اتاقش بازی میکرد، صدای مامانش را شنید. از اتاقش…
آی قصه
🕊 قصهی «جاروبرقیِ قهرو» ✍️ نوشتهی نفیسه نصیران مامانِ سام تعجب کرده بود از اینکه جاروبرقی روشن میشد اما کار نمیکرد. اون شب مهمون داشت و به این فکر میکرد که اگه جاروبرقی کار نکنه چطور خونه رو زود تمیز کنه؟ سام اومد و گفت چی شده؟ الان من درستش میکنم.…
👆 پینوشت: قصهی جاروبرقیِ قهرو نسبت به قصههای دیگهی آیقصه کمی ریتمش تندتره و جملات سریعتر گفته میشه.
⭐️ @iGhe3eh
⭐️ @iGhe3eh
👩⏰ «خواب میناکوچولو» |
📝 خلاصه قصه:
میناکوچولو از اینکه مامان و باباش اجازه نمیدادن تا هر وقت میخواد بیدار بمونه ناراحت بود. تا اینکه یه روز مامانبزرگش اومد و براش خاطرهای گفت...
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصهی_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
آیقصهی شما
🎙 قصهگو: حمیده مسرت📝 خلاصه قصه:
میناکوچولو از اینکه مامان و باباش اجازه نمیدادن تا هر وقت میخواد بیدار بمونه ناراحت بود. تا اینکه یه روز مامانبزرگش اومد و براش خاطرهای گفت...
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
🧚♀️ #آی_قصهی_شما
⭐️ https://t.me/ighe3eh
Telegram
آیقصه
عسل به سبزهی توی دست بابا نگاه کرد و پقی زد زیر خنده 🥒
👩🎨 تصویرگر: لاله ضیایی
از قصهی «سبزهی خیاری»
ـــــــــــــــ
⭐️ https://t.me/ighe3eh
👩🎨 تصویرگر: لاله ضیایی
از قصهی «سبزهی خیاری»
ـــــــــــــــ
⭐️ https://t.me/ighe3eh
قصهی «
✍️ نوشتهی جابر تواضعی
🎙 قصهگو: الهه امینی
👩🎨 تصویرگر: لاله ضیایی
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
سبزهی خیاری
» 🥒✍️ نوشتهی جابر تواضعی
🎙 قصهگو: الهه امینی
👩🎨 تصویرگر: لاله ضیایی
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
آی قصه
قصهی «سبزهی خیاری» 🥒 ✍️ نوشتهی جابر تواضعی 🎙 قصهگو: الهه امینی 👩🎨 تصویرگر: لاله ضیایی ـــــــــــــــ 🧚♂️ #آی_قصه ⭐️ https://t.me/ighe3eh
قصهی «
✍️ نوشتهی جابر تواضعی
مامان عسل هر سال برای سال تحویل سبزه، سبز میکرد. اما یکسال که سرش شلوغ بود یادش رفت. عسل زد زیر گریه و گفت سفرهی هفتسین که بدون سبزه نمیشه. تا اینکه فکری به ذهن بابای عسل رسید. اون با خیار، سبزه درست کرده بود...
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
سبزهی خیاری
» 🥒✍️ نوشتهی جابر تواضعی
مامان عسل هر سال برای سال تحویل سبزه، سبز میکرد. اما یکسال که سرش شلوغ بود یادش رفت. عسل زد زیر گریه و گفت سفرهی هفتسین که بدون سبزه نمیشه. تا اینکه فکری به ذهن بابای عسل رسید. اون با خیار، سبزه درست کرده بود...
متن کامل قصه رو اینجا بخونید
🧚♂️ #آی_قصه #متن_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3eh
Telegraph
قصهی «سبزهی خیاری»
مامان عسل شب عید هر سال سبزه سبز میکرد. دوسه هفته به سال جدید، یک مشت گندم، ماش یا عدس میریخت توی یک بشقاب سفالی و یک پارچه خیس روش میانداخت. چند روز پارچه را خیس نگه میداشت. بعد که دانهها جوانه زد و ریشه کرد، پارچه را از روی بشقاب برمیداشت و به ریشهها…
📻
— نوبت اول | ارائهای از اسماعیل باستانی
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #رادیو_آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3
رادیو آیقصه
— لالایی مادران مازندران— نوبت اول | ارائهای از اسماعیل باستانی
ـــــــــــــــ
🧚♂️ #آی_قصه #رادیو_آی_قصه
⭐️ https://t.me/ighe3