انقدر با حرفای بقیه از این لحظه و از این شب ترسیده بودم که فکر می‌کردم تا خود صبح حس اون اعدامیو دارم که قراره قبل از اذون صبح خلاصش کنن.

اما الان چی؟
واقعا هیچی!

ولی جدی واسه همه‌ی ماها دعا کنید، هم این‌که تلاش‌مون زیاد بشه هم فردا بهترین خودمونو ارائه بدیم💙

یعنی چی ببعی تو بازیگوشی د ر ر ر ن؟
تمومش کن -_-

دیدی چی شد؟
شناسنامه‌م یادم رفت

این تو خواب قشنگ بود و مظلوم بود و فلان همش الکیه، همه تو خواب مثل شرکن.

به عنوان آدمایی که نه کنکورشونو خراب کردن نه امتحان نهایی دارن نه نوبت دوم کنکور، زیادی نا شُکرید و غر می‌زنید😒

این چند وقت هیچ‌چیزی اونجوری که باید پیش نمی‌ره، حتی خودم که روش کنترل دارم!

من تو کل روند کنکوری بودنم سعی کردم اون‌طوری که بقیه می‌گفتن زندگی نکنم و تا تونستم کاری کردم بهم خوب بگذره و مدام می‌گفتم " واع این‌که اونی نبود که بقیه می‌گفتن! "
اما این ماه آخر متوجه شدم دقیقا همون کثافت و لجنیه که بقیه می‌گفتن. هیچ‌وقتم ماهیت آشغال‌ش عوض نمی‌شه، حتی اگه جونت در بیاد.

ای جای زخم کهنه از جانم چه می‌خواهی؟

چیه این اشرف مخلوقات که تا شب می‌شه دلش می‌گیره؟

شما تاحالا قمی‌ای دیدین بچه آخوند نباشه؟
اگه بچه آخوند نبود خودش آخونده.

یه عده ساخته شدن واسه آبِ رو آتیش بودن، واسه خاموش کردن آشفتگی‌‌...
خدایا از این آدما قسمت همه کن.

پسر جدی جدی خداروشکر تن‌مون سالمه، فکر کن وسط این همه بدبختی دغدغه‌ی دوا و درمونم داشتیم!

قشنگ تأثیر لقمه‌ی حرام از هم‌وطنان‌مون معلومه.

انا لله و انا الیه راجعون...

دیدن مادر به خطاهای خوشحال غمم رو تشدید می‌کنه. احمق‌های دگوری.

کاش با اینا تو یه کشور زندگی نمی‌کردیم

انگار همه‌چیز متوقف شده و فقط زمان می‌گذره، احساس حرکت ندارم. همه‌چیز غرق بهت و سکونه. اما می‌دونم خشم دارم! از کسایی که فقط باهام زبون مشترک دارن خشم دارم.