حُـسِيـنـْ جــانـ
1.32K subscribers
4.54K photos
315 videos
2 files
25 links
بـهتـريـن هـا را در كانـال #حسين_جان بـبينيد📍




✒️مرجع اشــعـار آیینی و آزاد🖋
✍🏼اشـعــار بـا ذكـر نـام شـاعر✍🏼
📚احـاديـث و سـخـن بـزرگـان📚
💽 صــوت هـاي مـناسـبـتـي 💽

ادمین👇🏻
@hossein_ai
Download Telegram
نشستم یه گوشه با حال خراب
شدم نی که از غم حکایت کنم
گلومو گرفته یه بغض غریب
میخوام قصه ای رو روایت کنم

ابوحمزه میگه که وارد شدم
توی خونه ی سیدالساجدین
دیدم آسمون چشاش ابریه
بازم خیسه سجاده روی زمین

تحمل نکردم به حرف اومدم
با یه حالی گفتم که جونم فدات
چهل ساله که حال و روزت اینه
چقد گریه آخه فدای چشات

شده زخم پلکات بمیرم برات
چقد گریه آخه گل فاطمه
شهادت که ارث تبار شماست
شهادت که ارث بنی هاشمه

مگه حمزه کشته نشد تو احد
مگه سجده گاهِ علی خون نشد
نیفتاد زهرا مگه پشت در
مگه مجتبی تیر بارون نشد

رسید اینجا تا حرف دیدم امام
هنوزم دلش انگاری کربلاست
صدا زد ابوحمزه رحمت به تو
شهادت همیشه تو تقدیر ماست

ولی میدونی تا که یادم میاد
میگم کاش عمرم به فردا نبود
شهادت آره ارث ما طایفه ست
اسارت ولی ارث ماها نبود

نبودی ندیدی که تو کربلا
چطور خواهرام میدویدن رو خار
فرار کردن از خیمه ها عمه هام
بیا و دیگه رو دلم دس نذار

#میلاد_حسنی
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#اسارت


🖤 @hossein_jaan
ما با امید صبح وصال تو زنده‌ایم
ما را ز هول این شب هجران، نگاه دار...

#هوشنگ_ابتهاج

#آدینه
#امام_زمان_عج
#اللـ‌هـم_‌عجل_‌لولیڪ_الفرج

🖤 @hossein_jaan

از سردی آه است که جان می‌برم از اشک
می‌سوخت مرا اشک اگر آه نمی‌بود ..

#صائب_تبريزی
#حسین_جان

💠 @hossein_jaan
غم فراق تو اصلاً برام کم نگذاشت
لبم که خواست شکایت کند دلم نگذاشت…

#جواد_پرچمی
#حسین‌جان
#اربعین

⚫️ @hossein_jaan
اگر چه من تمام عمر خود را
نشستم در عزایت گریه کردم

تمام حسرتم در محشر این است
چرا کمتر برایت گریه کردم؟

#احسان_محسنی
#پایان_محرم
#حسین_جان

⚫️ @hossein_jaan
یک خط وصیت میکنم یاد همه باشد..
از هرچه غیر از یا حسین گفتم پشیمانم

تکلیف عاشق چیست بوی اربعین آمد
دعوت کن آقاجان مرا والله حیرانم…

#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_جان
#اربعین

⚫️ @hossein_jaan
دیده در خون کند سفر زکسی
که محرم از او صفر دارد

زن از این دست جرأت محض است
مرد، کی اینچنین هنر دارد؟

#معنی_زنجانی
#ام_المصائب
#يازينب 

⚫️ @hossein_jaan
من را به چنين بلا عذابم نكنيد
چون شمع ز داغ هجر آبم نكنيد

دادم به دلم وعده ديدار شما
پيش دل خود مرا خرابم نكنيد !!!

#حسين_عليمحمدي
#حسين_جان
#اربعين
#كربلا

⚫️ @hossein_jaan
بی‌ غَمِ عشق‌ِ تو صَد حِیف زِ عُمری‌ که‌ گُذشت
پیش از این کاش گرفتارِ غَمت می‌بودم...

#اهلی_ترشیزی
#شب_جمعه
#کربلا


🖤 @hossein_jaan
خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم
آخِر مگر این دانه‌ی اسفند به چند است؟

#حسین_منزوی
#حسین_جان
#دلتنگی

⚫️ @hossein_jaan
یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم

در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود
چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟!

یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو»
خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم

کربلا ... پای پیاده ... چه قدَر می چسبد
من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم

#محمد_فردوسی
#امام_زمان_عج
#اللـ‌هـم_‌عجل_‌لولیڪ_الفرج

💠 @hossein_jaan
قدش خم و نگهش تار و دست او لرزان
کتاب روضه ای از درد مستدل دارد

دلم اسیر یتیمی که در نهایت درد
هنوز در دل خود شوق یک بغَل دارد

#حسین_ساکی
#رقیه_خاتون
#شهادت

💠 @hossein_jaan
بیتاب، در اوج انتظارم
در خواب، ولی سر قرارم

از عمه شنیده ام می آیی
بهتر شده درد بیشمارم

شب ها بغلم نبوده ای که
سر را روی سنگ می گذارم

خوش می گذرد به روی نیزه؟!
ای ماه قشنگ روزگارم!

مفقودالاثر شدی، تنت کو
شرمنده شدم که ماندگارم

مهمان خرابهء منی تو
بالا ننشین، بیاکنارم

برداشتمت ولی به زحمت
آیینهء خُرد و پُر غبارم

سوغاتی توست پس ببخشید
از اینکه شکسته گوشوارم

سنگین شده این لباس پاره
ناجور شده قد و قوارم

تصویر تو مبهم است و خاکی
خسته شدم از دو چشم تارم

یک نقطه نشان بده ببوسم
انداخته ای گره به کارم

معجر نه! سر تو پس گرفتم
مُردم ز لبت نفس گرفتم

#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#خرابه
#شام

🖤 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند

دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند…

#عباس_شاه_زیدی
#رقیه_جان
#شب_شهادت

⚫️ @hossein_jaan
قُرب دختر به بوسه ی پدر است
جز تمنّا نمی کنم امشب

ناز طفل مریض بیشتر است
بی تو لالا نمی کنم امشب

باید امشب کنار من باشی
بی تو فردا نمی کنم امشب…

#معنی_رنجانی
#رقیه_جان
#شب_شهادت

⚫️ @hossein_jaan
از بس نشست گوشه ویرانه روضه خواند
آخر به بزم گریه خود شاه را کشاند
می‌خواست از ادب برود پیشواز او
خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند
تا که رسید دور پدر گشت و گشت و گشت
بر روی خویش لطمه زد و نوحه خواند و خواند
فرشی نداشت پهن کند پیش پای او
سر را به روی دامن خاکی خود نشاند
اهسته و بریده بریده سلام کرد
این لکنت از سیاهی شب یادگار ماند
هر زخم را که دید نفس سخت‌تر کشید
هنگام دیدن لب بابا نفس نماند
«این لب هزار بار مرا بوسه داده است»
این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند

او رفت و هیچ وقت جدا از محن نشد
مثل حسین کنج خرابه کفن نشد

#موسی_علیمرادی
#حضرت_رقیه_س
#شهادت

🖤 @hossein_jaan