#خاطرات_شهید
●بچه های یگان حاج اصغر یک سر و گردن از هر نظر از بچه های سایر یگان ها بالاتر بودند. اصلا یگان ها اسم داشتند و این یگان هم اسم داشت اما همه به نام حاج اصغر می شناختندش،«فوج حاج اصغر». نوجوانی سوری بود به اسم محمد که بعدا اسم جهادی کمیل را گرفت.
●محمد معنای واقعی #جنگ_زده بود.پدر و مادرش در فوعه و کفریا در محاصره بودند و خبری ازشان نبود و وضع مناسبی نداشتند. حاج اصغر محمد را جذب کرده و زیر بال و پر گرفته بود. یک جور هایی برایش هم برادر بود ، هم پدر و هم فرمانده. در مدت کوتاهی ، محمد که حتی تحصیلات دانشگاهی نداشت تبدیل شد به کمیلی که نخبه کار اطلاعات عملیات بود. آن هم اطلاعات جنگ های چریکی و شهری که بسیار پیچیده است.
●فرمانده منطقه میگفت من روز اولی که یگان را به حاج اصغر تحویل دادم نه یک قبضه اسلحه به او دادم و نه یک دستگاه خودرو. #همه_را_خودش_ساخت...
#شهید_اصغر_پاشاپور🌷
Join🔜 @hor_zaman
●بچه های یگان حاج اصغر یک سر و گردن از هر نظر از بچه های سایر یگان ها بالاتر بودند. اصلا یگان ها اسم داشتند و این یگان هم اسم داشت اما همه به نام حاج اصغر می شناختندش،«فوج حاج اصغر». نوجوانی سوری بود به اسم محمد که بعدا اسم جهادی کمیل را گرفت.
●محمد معنای واقعی #جنگ_زده بود.پدر و مادرش در فوعه و کفریا در محاصره بودند و خبری ازشان نبود و وضع مناسبی نداشتند. حاج اصغر محمد را جذب کرده و زیر بال و پر گرفته بود. یک جور هایی برایش هم برادر بود ، هم پدر و هم فرمانده. در مدت کوتاهی ، محمد که حتی تحصیلات دانشگاهی نداشت تبدیل شد به کمیلی که نخبه کار اطلاعات عملیات بود. آن هم اطلاعات جنگ های چریکی و شهری که بسیار پیچیده است.
●فرمانده منطقه میگفت من روز اولی که یگان را به حاج اصغر تحویل دادم نه یک قبضه اسلحه به او دادم و نه یک دستگاه خودرو. #همه_را_خودش_ساخت...
#شهید_اصغر_پاشاپور🌷
Join🔜 @hor_zaman