✍ چند تا از بچہ ها، ڪنار آب جمع شده بودند. یڪیشان ، برای تفریح ، تیر اندازی می ڪرد توی آب. زین الدین سر رسید و گفت ‹‹این تیرها ، بیت المالہ ، حرومش نڪنین.›› جواب داد ‹‹بہ شما چہ ؟›› و با دست هلش داد.
زین الدین ڪہ رفت ، صادقی آمد و پرسید ‹‹چی شده؟›› بعد گفت‹‹می دونی ڪی رو هل دادی اخوی ؟›› دویده بود دنبالش برای عذرخواهی ڪہ جوابش را داده بود ‹‹مهم نیس، من فقط امر بہ معروف ڪردم گوش ڪردن و نڪردنش دیگہ با خودتہ.››
#شهيد_مهدي_زين_الدين
#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
Join🔜 @hor_zaman
زین الدین ڪہ رفت ، صادقی آمد و پرسید ‹‹چی شده؟›› بعد گفت‹‹می دونی ڪی رو هل دادی اخوی ؟›› دویده بود دنبالش برای عذرخواهی ڪہ جوابش را داده بود ‹‹مهم نیس، من فقط امر بہ معروف ڪردم گوش ڪردن و نڪردنش دیگہ با خودتہ.››
#شهيد_مهدي_زين_الدين
#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
Join🔜 @hor_zaman