❤️بالاتر از عشق ❤️
قسمت 28
_بلاخره رسیدیم
با خوشحالی در ماشین را باز میکنم و به سمت ساحل میدوم
تقریبا هشت سالی هست که رنگ دریارا ندیده ام
هوا رو به تاریکی میرود و اینجا خلوت خلوت هست
هوا سرد اما سوز ندارد
باد با چادرم در هوا تاب میخورد و کنترل کردن چادرم کمی سختتر میشود
به سمت تو برمیگردم
به ماشین تکیه دادی و با لبخند به من نگاه میکنی
از کارهای خودم خنده ام میگیرد درست مثل بچه های پنج شش ساله ذوق میکنم
چند متری باهم فاصله داریم
دستم را برایت تکان میدهم که به پیشم بیایی
با صورتی خندان به طرفم می آیی
_چند ساله دریا نرفتی
+اوووووم🤔🤔هشت سالی میشه
_آها پس حق داری
کنارت میایستم و با هم به دریا خیره میشویم
+محسن.....
_جانم؟؟
+خیلی خوشحالم که الان کنارمی...
قطره ای اشک از گوشه چشمانم روانه میشود
و شاید این اشک بخاطر این هست که قرار است یک روز تنها اینجا بایستم و بگویم
+کاش کنارم بودی!!
انگار متوجه حال خرابم شده ای
دستانم را توی دستانت میفشاری و دوان دوان من را به سمت دریا میبری
+واااای محسن چیکار میکنی؟؟
مثل بچه ها میخندی و میگویی
_بریم آب بازی!!!
+آخه تو این سرما با این سر وضع من؟؟؟
آب را تا پایین زانو هایم حس میکنم
با لحنی تحسین آمیز میگویی
_خب مگه چه عیبی داره
مثلا تو اولین دختر چادری باش که اینو تجربه میکنی
چادرم که از آنوقت تا الان در دست باد بود حال بازیچه دریا شده است
محسن هم بد نمیگوید شاید من اولین کسی باشم که با چادر تن به آب داده ام
آب سرد است اما نقطه اتصال دستان گرمت به من باعث میشود سرما را ازیاد ببرم
و گرمای وجودت پناه بیاورم
دستانم را پر از آب میکنم و به
طرفت میریزم
با اینکه چند قطره بیشتر روی لباست ننشسته
اما با غرور نگاهم را در چشمانت میدوزم
+اینم تلافی کارت!!!
آرام میخندی
_کدوم ؟؟؟ تو که هنوز کاری نکردی
؟؟
+خب آب ریختم روت دیگه😢😢
_چرا من حس نکردم
اینبار با قدرت بیشتری آب را روی صورتت میپاشم طورم که آب از موهایت میچکد
بلند میخندم و میگویم
+بس که بی احساسی
دستت روی توی اب میبری که تلافی کنی
و من برای پس زدن خطر احتمالی
به طرف ساحل میدوم
دویدن آنهم توی آب و با چادر باعث میشود تعادلم را از دست بدهم
و بهم ریختن تعادلم هم زمان میشود با آمدن موج سنگینی به طرفم
و صدای بلند تو که آخرین چیزیست که بگوشم میرسد
_فاطمه موظب باش!!!!!
تمام هیکلم در آب فرو میرود و هجوم ناگهانی موج باعث میشود سرما را با استخوان هایم حس کنم
آب دهان و بینی ام را پر میکند و احساس خفگی میکنم
چیزی به تار شدن دنیا بروی چشمانم نمانده
که دستان محسن حایل بازوهایم میشود و مرا از آب بیرون میکشد
سرما امانم را بریده
و قلبم تند تر از همیشه میزند
سرفه های پی در پی ام فضارا پرکرده
راه کوتاهی که به ساحل مانده را به محسن طی میکنم
هردو به طرف ماشین میرویم و من در تمام طول راه محسن را تکیه گاه خودم قرار میدهم
محسن در عقب ماشین را بازمیکند و من با تمام توان خودم را روی صندلی ها می اندازم
چشمانم را میبندم و پشت سرهم عمیق نفس میکشم
محسن با لحن دلخوری میگوید
_آخه تو که شنا بلد نیستی چرا احتیاط نمیکنی
من در جواب تک تک کلمات محسن فقط یک جمله میگویم
+سردمه!!
محسن سریع میجنبد و کاپشن را از روی صندلی جلو برمیدارد
چادرم را در می آورم و سعی میکنم با کاپشن خودم را بپوشانم
یک قواره چادر را تحویل دریا دادم و یک قواره آب پس گرفتم
قطره های آب تند و تند از چادرم میچکد
محسن چادر را از من میگیرد و کنارم مینشید
_قلبم رو آوردی تو دهنم
سرم را روی شانه اش جای میدهم
+ببخشید
با اینکه صورتش را نمیبینم اما لبخندش را حس میکنم
دستانش را محافظ دستهایم میکند
و این یعنی فراگیر شدن گرما در وجودم
تب کرده ام
هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است
از فکرهای اشتباهی!!!
بگذار حالت را بپرسم
گرچه دیر است
عالـیــــــجناب شعرهایم!
روبراهی؟؟؟
ادامه دارد .......
قسمت 28
_بلاخره رسیدیم
با خوشحالی در ماشین را باز میکنم و به سمت ساحل میدوم
تقریبا هشت سالی هست که رنگ دریارا ندیده ام
هوا رو به تاریکی میرود و اینجا خلوت خلوت هست
هوا سرد اما سوز ندارد
باد با چادرم در هوا تاب میخورد و کنترل کردن چادرم کمی سختتر میشود
به سمت تو برمیگردم
به ماشین تکیه دادی و با لبخند به من نگاه میکنی
از کارهای خودم خنده ام میگیرد درست مثل بچه های پنج شش ساله ذوق میکنم
چند متری باهم فاصله داریم
دستم را برایت تکان میدهم که به پیشم بیایی
با صورتی خندان به طرفم می آیی
_چند ساله دریا نرفتی
+اوووووم🤔🤔هشت سالی میشه
_آها پس حق داری
کنارت میایستم و با هم به دریا خیره میشویم
+محسن.....
_جانم؟؟
+خیلی خوشحالم که الان کنارمی...
قطره ای اشک از گوشه چشمانم روانه میشود
و شاید این اشک بخاطر این هست که قرار است یک روز تنها اینجا بایستم و بگویم
+کاش کنارم بودی!!
انگار متوجه حال خرابم شده ای
دستانم را توی دستانت میفشاری و دوان دوان من را به سمت دریا میبری
+واااای محسن چیکار میکنی؟؟
مثل بچه ها میخندی و میگویی
_بریم آب بازی!!!
+آخه تو این سرما با این سر وضع من؟؟؟
آب را تا پایین زانو هایم حس میکنم
با لحنی تحسین آمیز میگویی
_خب مگه چه عیبی داره
مثلا تو اولین دختر چادری باش که اینو تجربه میکنی
چادرم که از آنوقت تا الان در دست باد بود حال بازیچه دریا شده است
محسن هم بد نمیگوید شاید من اولین کسی باشم که با چادر تن به آب داده ام
آب سرد است اما نقطه اتصال دستان گرمت به من باعث میشود سرما را ازیاد ببرم
و گرمای وجودت پناه بیاورم
دستانم را پر از آب میکنم و به
طرفت میریزم
با اینکه چند قطره بیشتر روی لباست ننشسته
اما با غرور نگاهم را در چشمانت میدوزم
+اینم تلافی کارت!!!
آرام میخندی
_کدوم ؟؟؟ تو که هنوز کاری نکردی
؟؟
+خب آب ریختم روت دیگه😢😢
_چرا من حس نکردم
اینبار با قدرت بیشتری آب را روی صورتت میپاشم طورم که آب از موهایت میچکد
بلند میخندم و میگویم
+بس که بی احساسی
دستت روی توی اب میبری که تلافی کنی
و من برای پس زدن خطر احتمالی
به طرف ساحل میدوم
دویدن آنهم توی آب و با چادر باعث میشود تعادلم را از دست بدهم
و بهم ریختن تعادلم هم زمان میشود با آمدن موج سنگینی به طرفم
و صدای بلند تو که آخرین چیزیست که بگوشم میرسد
_فاطمه موظب باش!!!!!
تمام هیکلم در آب فرو میرود و هجوم ناگهانی موج باعث میشود سرما را با استخوان هایم حس کنم
آب دهان و بینی ام را پر میکند و احساس خفگی میکنم
چیزی به تار شدن دنیا بروی چشمانم نمانده
که دستان محسن حایل بازوهایم میشود و مرا از آب بیرون میکشد
سرما امانم را بریده
و قلبم تند تر از همیشه میزند
سرفه های پی در پی ام فضارا پرکرده
راه کوتاهی که به ساحل مانده را به محسن طی میکنم
هردو به طرف ماشین میرویم و من در تمام طول راه محسن را تکیه گاه خودم قرار میدهم
محسن در عقب ماشین را بازمیکند و من با تمام توان خودم را روی صندلی ها می اندازم
چشمانم را میبندم و پشت سرهم عمیق نفس میکشم
محسن با لحن دلخوری میگوید
_آخه تو که شنا بلد نیستی چرا احتیاط نمیکنی
من در جواب تک تک کلمات محسن فقط یک جمله میگویم
+سردمه!!
محسن سریع میجنبد و کاپشن را از روی صندلی جلو برمیدارد
چادرم را در می آورم و سعی میکنم با کاپشن خودم را بپوشانم
یک قواره چادر را تحویل دریا دادم و یک قواره آب پس گرفتم
قطره های آب تند و تند از چادرم میچکد
محسن چادر را از من میگیرد و کنارم مینشید
_قلبم رو آوردی تو دهنم
سرم را روی شانه اش جای میدهم
+ببخشید
با اینکه صورتش را نمیبینم اما لبخندش را حس میکنم
دستانش را محافظ دستهایم میکند
و این یعنی فراگیر شدن گرما در وجودم
تب کرده ام
هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است
از فکرهای اشتباهی!!!
بگذار حالت را بپرسم
گرچه دیر است
عالـیــــــجناب شعرهایم!
روبراهی؟؟؟
ادامه دارد .......
❤️بالاتر از عشق ❤️
✨قسمت 29
موبایلم را برمیدارم و شماره صدیقه را میگیرم
دلم حسابی برایش تنگ شده پرده را کنار میزنم
از پنجره هتل به بیرون خیره میشوم
و پیشواز موبایل صدیقه آرامش را به دلم مینشاند
''روزی تو خواهی آمد
از کوچه های باران
تا از دلم بشویی
غم های روزگاران
غم های روزگاران ''
صدای صدیقه از پشت خط باعث اتمام آهنگ میشود
_علو؟؟
+وااااای میمردی یکم دیرتر جواب میدادی دلشتم از پیشوازت فیض میبردم
صدیقه با تشر میگوید
_علیکم سلام
با اکراه میگویم
+سلام
_حالا بدشد؟؟؟از صدای خودم فیض ببر
روزی تووووو خوااااااهی آمد
+وای تورو خدا نخون غلط کردم
صدیقه با خنده میگوید
_دلتم بخواد
+دلم نمیخواد
لحن خندان صدیقه خاموش میشود و با لحن غمناکی میگوید
_دلم برات تنگ شده
+منم....
_یادش بخیر چنند ماه پیش من و تو و رضا باهم تو یه یه خونه یاد روزای مجردیمون بخیر
آه عمیقی میکشم و میگویم
+من وتو و رضا و بابا
_چقدر دلم برا اون روزا تنگ شده....
سعی میکنم بحث رو عوض کنم دلم نمیخواد غصه ها ی کهنه توی
رو دلم تجدید کنم
+حال گل پسر چطوره؟؟
_کیییی ؟؟؟
+کوچولوت دیگه.....
صدای خنده صدیقه بلند میشود
+چیه؟؟؟؟مگه چی گفتم؟
_گل پسر نه و گل دختر
+واقعااااا؟؟؟؟
_اوهوم....
از ته دل میخندم
+پس اسمشو من انتخاب میکنم!!!
_اسمش رو قبلا باباش انتخابیده
+اوه اوه پس من فضولی نمیکنم
_نه حالا تا اون حد
میتونی بپرسی چی انتخاب کردم
+خب آقاتون چی انتخابیده؟؟؟؟
_زینب....
اسمی که من عاشقش بودم
زینب!!!!
_چطوره؟؟؟
+عالی....
اشک از گوشه چشمانم روانه میشود
نمیدانم چرا با شنیدن اسم زینب
حال و هوایم دگرگون میشود
انگاره وصله ی این کلمه به اشک چشمانم دوخته شده
♡♡♡
ادامه دارد......
✨قسمت 29
موبایلم را برمیدارم و شماره صدیقه را میگیرم
دلم حسابی برایش تنگ شده پرده را کنار میزنم
از پنجره هتل به بیرون خیره میشوم
و پیشواز موبایل صدیقه آرامش را به دلم مینشاند
''روزی تو خواهی آمد
از کوچه های باران
تا از دلم بشویی
غم های روزگاران
غم های روزگاران ''
صدای صدیقه از پشت خط باعث اتمام آهنگ میشود
_علو؟؟
+وااااای میمردی یکم دیرتر جواب میدادی دلشتم از پیشوازت فیض میبردم
صدیقه با تشر میگوید
_علیکم سلام
با اکراه میگویم
+سلام
_حالا بدشد؟؟؟از صدای خودم فیض ببر
روزی تووووو خوااااااهی آمد
+وای تورو خدا نخون غلط کردم
صدیقه با خنده میگوید
_دلتم بخواد
+دلم نمیخواد
لحن خندان صدیقه خاموش میشود و با لحن غمناکی میگوید
_دلم برات تنگ شده
+منم....
_یادش بخیر چنند ماه پیش من و تو و رضا باهم تو یه یه خونه یاد روزای مجردیمون بخیر
آه عمیقی میکشم و میگویم
+من وتو و رضا و بابا
_چقدر دلم برا اون روزا تنگ شده....
سعی میکنم بحث رو عوض کنم دلم نمیخواد غصه ها ی کهنه توی
رو دلم تجدید کنم
+حال گل پسر چطوره؟؟
_کیییی ؟؟؟
+کوچولوت دیگه.....
صدای خنده صدیقه بلند میشود
+چیه؟؟؟؟مگه چی گفتم؟
_گل پسر نه و گل دختر
+واقعااااا؟؟؟؟
_اوهوم....
از ته دل میخندم
+پس اسمشو من انتخاب میکنم!!!
_اسمش رو قبلا باباش انتخابیده
+اوه اوه پس من فضولی نمیکنم
_نه حالا تا اون حد
میتونی بپرسی چی انتخاب کردم
+خب آقاتون چی انتخابیده؟؟؟؟
_زینب....
اسمی که من عاشقش بودم
زینب!!!!
_چطوره؟؟؟
+عالی....
اشک از گوشه چشمانم روانه میشود
نمیدانم چرا با شنیدن اسم زینب
حال و هوایم دگرگون میشود
انگاره وصله ی این کلمه به اشک چشمانم دوخته شده
♡♡♡
ادامه دارد......
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تقــدیم بـہ
#روح_مقـدس_شهـدا✨
#عشق یعنے 🌱
#استخوان و
یڪ #پلاڪ
سالها تنهاے تنها🍃
زیر #خاڪ...
Join🔜 @hor_zaman
#روح_مقـدس_شهـدا✨
#عشق یعنے 🌱
#استخوان و
یڪ #پلاڪ
سالها تنهاے تنها🍃
زیر #خاڪ...
Join🔜 @hor_zaman
✨﷽✨
✅خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط
است.
✍خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها
کن، به درد نمی خورد. خداوند حتی بندگان
معصیت کارش را هم در نظر دارد. می گوید او
از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم.
🌸خدا می گوید:
ای بنده ی من اگر همه ی اهل زمین انیس و
مونس داشته باشند و تو هیچ کسی را نداشته
باشی ما تو را سرپرستی می کنیم. منتهی بنده،
خودش سرپرستی نمی خواهد لج می کند،
خداوند هم سربه سر او نمی گذارد تا بیشتر
عصبانی نشود. از دور مواظب اوست. طوری
که او نفهمد.
📚مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره)
Join🔜 @hor_zaman
✅خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط
است.
✍خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها
کن، به درد نمی خورد. خداوند حتی بندگان
معصیت کارش را هم در نظر دارد. می گوید او
از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم.
🌸خدا می گوید:
ای بنده ی من اگر همه ی اهل زمین انیس و
مونس داشته باشند و تو هیچ کسی را نداشته
باشی ما تو را سرپرستی می کنیم. منتهی بنده،
خودش سرپرستی نمی خواهد لج می کند،
خداوند هم سربه سر او نمی گذارد تا بیشتر
عصبانی نشود. از دور مواظب اوست. طوری
که او نفهمد.
📚مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره)
Join🔜 @hor_zaman
❌آدم ها آنگونه که در #فضای_مجازی به نظر میآیند، نیستند.
⚠️هر چیزی را در فضای مجازی و #شبکه_های_اجتماعی باور نکنیم. واقعیت را به راحتی میتوان تغییر داد، با کمترین امکانات ...
💢#سواد_رسانه_ای لازمه استفاده از رسانه است؛ در یادگیری آن کوشا باشیم.
🔸🔹🔸🔹
Join🔜 @hor_zaman
⚠️هر چیزی را در فضای مجازی و #شبکه_های_اجتماعی باور نکنیم. واقعیت را به راحتی میتوان تغییر داد، با کمترین امکانات ...
💢#سواد_رسانه_ای لازمه استفاده از رسانه است؛ در یادگیری آن کوشا باشیم.
🔸🔹🔸🔹
Join🔜 @hor_zaman
✍ #خاطرات_شهدا
خيلي عصباني بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادنها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همهي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به روزه گرفتن!»
و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه.
ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييكها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشكر ناجي سر برسد.
ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت روزه گرفتند.
🌹 #شهید_حاج_ابراهیم_همت
Join🔜 @hor_zaman
خيلي عصباني بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادنها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همهي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به روزه گرفتن!»
و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه.
ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييكها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشكر ناجي سر برسد.
ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت روزه گرفتند.
🌹 #شهید_حاج_ابراهیم_همت
Join🔜 @hor_zaman
🥀
ایا ندیدی
گروهی از بنی اسرائیل را
که از ترسِ مرگ ؛
از خانه های خود فرار کردند وانان هزاران نفر بودند وبه بهانه فرار از طاعون ؛
از شرکت در میدانِ جهاد خودداری نمودند .
وخداوند فرمان مرگ انها را صادر کرد وبه همان بیماری مردند
سپس انها را زنده کرد ؛ زیرا خداوند نسبت به مردم ؛
دارای احسان وبخشش است ؛
ولی بیشتر مردم شکر او را بجا نمی اورند ..!
ودر راهِ خدا پیکار کنید وبدانید خدا شنوا وداناست ..!
الم تَرَ الی الذین خرجوا من دیارهم وهم الُوفُ حذرالموت ...
سوره بقره ایه 243
Join🔜 @hor_zaman
ایا ندیدی
گروهی از بنی اسرائیل را
که از ترسِ مرگ ؛
از خانه های خود فرار کردند وانان هزاران نفر بودند وبه بهانه فرار از طاعون ؛
از شرکت در میدانِ جهاد خودداری نمودند .
وخداوند فرمان مرگ انها را صادر کرد وبه همان بیماری مردند
سپس انها را زنده کرد ؛ زیرا خداوند نسبت به مردم ؛
دارای احسان وبخشش است ؛
ولی بیشتر مردم شکر او را بجا نمی اورند ..!
ودر راهِ خدا پیکار کنید وبدانید خدا شنوا وداناست ..!
الم تَرَ الی الذین خرجوا من دیارهم وهم الُوفُ حذرالموت ...
سوره بقره ایه 243
Join🔜 @hor_zaman
♦️کشف پیکر سه شهید مدافع حرم ایرانی در تفحص سوریه
🔹هویت پیکر مطهر «شهید ابراهیم عشریه» از مازندران، «شهید علی ثامنی راد» از تهران و «شهید علی آقایی» از اردبیل از طریق آزمایش DNA شناسایی شده و به زودی به کشور باز میگردند.
Join🔜 @hor_zaman
🔹هویت پیکر مطهر «شهید ابراهیم عشریه» از مازندران، «شهید علی ثامنی راد» از تهران و «شهید علی آقایی» از اردبیل از طریق آزمایش DNA شناسایی شده و به زودی به کشور باز میگردند.
Join🔜 @hor_zaman
🌟اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى🌟
✨یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
★امروز دوشنبه
👈 3تیر1398هجری شمسی 🌞
👈 20شوال 1440هجری قمری 🌒
👈 24ژوئن 2019 میلادی 🎄
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨دوشنبه روز زیارتی
💫امام حسن علیه السلام
💫امام حسین علیه السلام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨ذکر روز دوشنبه
100 مرتبه👈 یا قاضی الحاجات
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨ امام حسن مجتبی (علیه السلام) :
✨ كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند .
📖 كافى ج 2
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💫خداوندا؛
گرچه بنده مطیعی نبودم ولی دوستانی دارم که به ذکر تو مشغولند پس بخاطر دلهای پاکشان بر من رحم کن و مرا مورد عفو و رحمت خود قرار بده✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
حـُــر زمــان *شهید شاهرخ ضرغام*
Join🔜 @hor_zaman
💠یا ولی الله الاعظم💠
✨یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
★امروز دوشنبه
👈 3تیر1398هجری شمسی 🌞
👈 20شوال 1440هجری قمری 🌒
👈 24ژوئن 2019 میلادی 🎄
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨دوشنبه روز زیارتی
💫امام حسن علیه السلام
💫امام حسین علیه السلام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨ذکر روز دوشنبه
100 مرتبه👈 یا قاضی الحاجات
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨ امام حسن مجتبی (علیه السلام) :
✨ كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند .
📖 كافى ج 2
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💫خداوندا؛
گرچه بنده مطیعی نبودم ولی دوستانی دارم که به ذکر تو مشغولند پس بخاطر دلهای پاکشان بر من رحم کن و مرا مورد عفو و رحمت خود قرار بده✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
حـُــر زمــان *شهید شاهرخ ضرغام*
Join🔜 @hor_zaman
💠یا ولی الله الاعظم💠
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی روزتون پراز مهربانی
وجودتون سلامت🌸
دلتون گرم از محبت
عمرتون با عزت🌸
و زندگیتون
مملو از خوشبختی🌸
Join🔜 @hor_zaman
وجودتون سلامت🌸
دلتون گرم از محبت
عمرتون با عزت🌸
و زندگیتون
مملو از خوشبختی🌸
Join🔜 @hor_zaman
❣دو چیز انسان را نابود میکند:
- مشغول بودن به گذشته
- مشغول شدن به دیگران
هر کس در گذشته بماند آینده را از دست میدهد!
و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست میدهد!
بهترین انتقام در زندگی این است
که به راه خود ادامه دهید و اتفاقات بد را فراموش کنید.
به هیچکس اجازه ندهید از تماشای رنج شما لذت ببرد!
شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهید.
Join🔜 @hor_zaman
- مشغول بودن به گذشته
- مشغول شدن به دیگران
هر کس در گذشته بماند آینده را از دست میدهد!
و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست میدهد!
بهترین انتقام در زندگی این است
که به راه خود ادامه دهید و اتفاقات بد را فراموش کنید.
به هیچکس اجازه ندهید از تماشای رنج شما لذت ببرد!
شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهید.
Join🔜 @hor_zaman
این شهدایی که میبینید هیچ کدومشون ایرانی نیستن بلکه رزمنده های عراقی هستند که در عملیات کربلای پنج شهید شدن
شهدای عراقی تیپ حمزه ۹ بدر که در عملیات کربلای ۵ در کنار برادران ایرانی خودشان به شهادت رسیدند...
ما هشت سال با حزب بعث عراق جنگیدیم همون حزبی که بعدها همشون عضو داعش شدن و مردم عراق رو قتل عام کردن
Join🔜 @hor_zaman
شهدای عراقی تیپ حمزه ۹ بدر که در عملیات کربلای ۵ در کنار برادران ایرانی خودشان به شهادت رسیدند...
ما هشت سال با حزب بعث عراق جنگیدیم همون حزبی که بعدها همشون عضو داعش شدن و مردم عراق رو قتل عام کردن
Join🔜 @hor_zaman
💎 جرعهای از #نهجالبلاغه
❇️ ارزش عبرت آموزی
📜 امیرالمومنین علی(ع): از ثروتت آنچه تو را پند داد از دستت نرفته.
حکمت ۱۹۶
Join🔜 @hor_zaman
❇️ ارزش عبرت آموزی
📜 امیرالمومنین علی(ع): از ثروتت آنچه تو را پند داد از دستت نرفته.
حکمت ۱۹۶
Join🔜 @hor_zaman
⭕️الزام استفاده از کارت سوخت شخصی از ۲۰ مرداد
🔺مدیر عامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی از الزام استفاده از کارت سوخت شخصی از تاریخ ۲۰ مردادماه خبر داد و گفت: این طرح را با هدف جلوگیری از سوءاستفاده و مقابله با قاچاق سوخت اجرایی خواهیم کرد.
Join🔜 @hor_zaman
🔺مدیر عامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی از الزام استفاده از کارت سوخت شخصی از تاریخ ۲۰ مردادماه خبر داد و گفت: این طرح را با هدف جلوگیری از سوءاستفاده و مقابله با قاچاق سوخت اجرایی خواهیم کرد.
Join🔜 @hor_zaman
⭕️آغاز توزیع کارت آزمون از ۹ تیر
🔺مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور با اعلام اینکه کار شرکت در آزمون سراسری از ۹ تیر ماه توزیع می شود،گفت: اطلاعیه مربوط به زمان دریافت و رفع نقص کارت ورود به جلسه کنکور ۹۸ امروز دوشنبه سوم تیرماه ۹۸ بر روی سایت سازمان سنجش منتشر خواهد شد.
Join🔜 @hor_zaman
🔺مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور با اعلام اینکه کار شرکت در آزمون سراسری از ۹ تیر ماه توزیع می شود،گفت: اطلاعیه مربوط به زمان دریافت و رفع نقص کارت ورود به جلسه کنکور ۹۸ امروز دوشنبه سوم تیرماه ۹۸ بر روی سایت سازمان سنجش منتشر خواهد شد.
Join🔜 @hor_zaman
#خاطرات_شهدا🌷
🔰قبل از اعزام قرار بود #عملیات انجام دهند ولی زمانی که میروند #حاجقاسم عملیات را ملغی میکند میگویند به صلاح نیست این عملیات انجام شود و رزمندگان و #آقاعارف خیلی ناراحت میشوند.
🔰حاجقاسم قبول نمیکند و رزمندگان از طرفی ناراحت بودند چرا حرم #حضرت_زینب (س) خلوت است و اگر شهرهای شیعهنشین آزاد بودند الان حرم🕌 آنقدر خلوت نبود.
🔰شب میخوابند و یکی از بچهها با لب خندان میگوید #ما عملیات میکنیم وپیروز میشویمگروهی با #حاجقاسم صحبت میکنند و میگویند به یاری خدا اگر شما رخصت بدهید ما عملیات میکنیم و #پیروز میشویم.
موفق نمیشوند رضایت بگیرند.
🔰جلسات متعدد با حاجی میگذارند و در یکی از جلسات #آقاعارف رجزخوانی میکند. از طرفی مردم این دو شهر #شیعهنشین خبردار شده بودند که قرار است سربازان #گمنام امام زمان✨ شما را آزاد کنند و چشمانتظار بودند. در آخر با #اصرار فراوان، حاجقاسم #راضی میشود
🔰صبح عملیات انجام میشود و دو شهر را آزاد میکنند همان شب آقاعارف به ما زنگ زد و از ما تشکر کرد. خیلی از ما #تشکر کرد که این موقعیت را به وجود آوردیم تا او این کار را بکند.
#شهید_عارف_کایدخورده
Join🔜 @hor_zaman
🔰قبل از اعزام قرار بود #عملیات انجام دهند ولی زمانی که میروند #حاجقاسم عملیات را ملغی میکند میگویند به صلاح نیست این عملیات انجام شود و رزمندگان و #آقاعارف خیلی ناراحت میشوند.
🔰حاجقاسم قبول نمیکند و رزمندگان از طرفی ناراحت بودند چرا حرم #حضرت_زینب (س) خلوت است و اگر شهرهای شیعهنشین آزاد بودند الان حرم🕌 آنقدر خلوت نبود.
🔰شب میخوابند و یکی از بچهها با لب خندان میگوید #ما عملیات میکنیم وپیروز میشویمگروهی با #حاجقاسم صحبت میکنند و میگویند به یاری خدا اگر شما رخصت بدهید ما عملیات میکنیم و #پیروز میشویم.
موفق نمیشوند رضایت بگیرند.
🔰جلسات متعدد با حاجی میگذارند و در یکی از جلسات #آقاعارف رجزخوانی میکند. از طرفی مردم این دو شهر #شیعهنشین خبردار شده بودند که قرار است سربازان #گمنام امام زمان✨ شما را آزاد کنند و چشمانتظار بودند. در آخر با #اصرار فراوان، حاجقاسم #راضی میشود
🔰صبح عملیات انجام میشود و دو شهر را آزاد میکنند همان شب آقاعارف به ما زنگ زد و از ما تشکر کرد. خیلی از ما #تشکر کرد که این موقعیت را به وجود آوردیم تا او این کار را بکند.
#شهید_عارف_کایدخورده
Join🔜 @hor_zaman
#شهیدچمران_میگوید
تقوا از #تخصص لازمتر است آن را مےپذیرم اما
میگویم: آنڪس ڪہ تخصص ندارد
و کارے را مےپذیرد ،بے تقواست.
#شهادت_دکتر_چمران
Join🔜 @hor_zaman
تقوا از #تخصص لازمتر است آن را مےپذیرم اما
میگویم: آنڪس ڪہ تخصص ندارد
و کارے را مےپذیرد ،بے تقواست.
#شهادت_دکتر_چمران
Join🔜 @hor_zaman