شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
134 subscribers
10.3K photos
1.77K videos
256 files
2.63K links
💥👈 تنهاکانال رسمی شهید شاهرخ ضرغام👉💥
(بدون تبلیغ)

اگر🌴حــُـر🌴شدی
لذت عشق و ایثار را با تمام وجود حس خواهی کرد

موضوعات اصلی :
💠تقویم ،ذکر روز📚احادیث موثق
📝زندگینامه شهدا🌹درس اخلاق
🎥مدح ،نوحه🎼حکمتهای نهج البلاغه

ادمین
@Shahrokh31zargham
Download Telegram
🌸ســـلام
💖صبحتون
🌸پراز خیر و برکت
💖در پناه پـروردگار
🌸امروزتون بخیر و نیکی
💖 حـال دلتـون خـوب
🌸وجـودتون سـلامت
💖زندگیتون غرق در خوشبختی
🌸روزتـون پـر از انـرژی مثبت

Join🔜 @hor_zaman

💖سه شنبه تـون مملو از شـادی

____🍃🌸🍃____
🖋تقویم تاریخ📜

امروز سه شنبه
👈 17 تیر 1399هجری شمسی☀️
👈15 ذی القعده1441هجری قمری 🌒
👈7 ژوئیه 2020 میلادی 🎄

Join🔜 @hor_zaman
🇮🇷✌️🇮🇷✌️
📄 انعقاد پيمان "سعد آباد" در تهران (1316 ش)

🔘 درگذشت استاد خوشنويس "احمد نجفي زنجاني" (1361 ش)

🔘درگذشت "محمد علي ناصح" اديب و شاعر معاصر (1365 ش)

⚫️ درگذشت فقيه جليل و محقق فرزانه آيت ‏اللَّه "سيدمحمدحسين حسيني تهراني" (1374 ش)

⚫️ رحلت حكيم و فيلسوف گرانقدر، آيت‏ اللَّه "محمد اسماعيل صائني زنجاني" (1377ش)

⚫️رحلت فيلسوف شهير معاصر آيت اللَّه دكتر "مهدي حائري يزدي" (1378 ش)

👤 ملامصطفی بارزانی دوباره رهبری کردهای عراق 🇮🇶را به دست گرفت.(1349ش)

🇮🇷 ایران و کویت🇰🇼 اعلامیه📃 مشترک دادند و کویت سیاست ایران را در خلیج فارس تأیید کرد(1349ش)

🔘درگذشت ابراهیم کاشانی وزیر پیشین بازرگانی و رئیس اسبق بانک مرکزی(1351ش)

👤عبدالخالق سامرائی مسئول روابط عراق 🇮🇶با جنبش های ترقیخواه عرب و مرد شماره 3 این کشور هنگام فرار دستگیر شد(1352ش)

⚡️رعد و برق شديدي قبل از ظهر در تبريز ظاهر شد و متعاقب آن تگرگ شديد و درشتي باريد.(1308ش)

👤آقاي عليقلي انصاري (مشاورالممالك) وزير مختار ايران در لندن🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿 شد. (1310ش)

🖋 امضاء پيمان معروف به سعدآباد (1316 ش)

👤 سرلشگر اق اولي وزير كشور به دنبال برقراري حكومت نظامي از عضويت كابينه كناره گيري كرد.(1326 ش)

👤 هاري ترومن رئيس جمهوري 🇱🇷امريكا پيامي✉️ براي دكتر مصدق فرستاد.(1330 ش)

👤حسنعلي هدايت (نصرالملک) سفير ايران در واتيکان🇻🇦 با پاپ اعظم پي دوازدهم ملاقات کرد.(1333 ش)
🇮🇷✌️🇮🇷✌️
🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌷 حــُـر زمان 🌷
Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman
💠یا ولی الله الاعظم💠
🗓روز شمار دفاع مقدس🇮🇷✌️

امروز سه شنبه
👈 17تیر 1399هجری شمسی☀️
👈15 ذی القعده1441هجری قمری 🌒
👈7 ژوئیه 2020 میلادی 🎄

Join🔜 @hor_zaman
🇮🇷✌️🇮🇷✌️

🚩 شهادت #شهید_علی_اصغر_کاردل ( مازندران، آمل) (۱۳۶۴ ه.ش)

🚩 شهادت #شهیدآیت#الله_محمدمهدی_ربانی_املشی عضو فقهای شورای نگهبان (استان قم) (۱۳۶۴ ه.ش)

🚩 شهادت #شهید_قاسمعلی_صادقی (1364ش)

🚩 شهادت #شهیدمصطفی_نوایی ( مازندران، آمل) (۱۳۶۵ ه.ش)

🚩شهادت #شهید_علی_عاصمی‌فر ( اصفهان، آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)

🚩شهادت #شهید_سیدجمال_قریشی ( البرز، کرج) (۱۳۶۵ ه.ش)

🚩 شهادت #شهید_مجتبی_فلاحی (استان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

🚩شهادت #شهید_جواد_رهبردهقان (۱۳۶۵ ه.ش)

🚩 شهادت #شهید_صادق_عطایی (۱۳۶۵ ه.ش)

🚩 شهادت #شهید_رجب_فلاح ( مازندران، آمل) (۱۳۶۶ ه.ش)

🚩 شهادت #شهید_قنبرعلی_صباغی ( مازندران، سوادکوه شمالی) (۱۳۷۰ ه.ش)

🚩 شهادت #شهید_حسن_نوری_عزیزی( مازندران، آمل) (۱۳۸۳ ه.ش)
🇮🇷✌️🇮🇷✌️
🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌷 حــُـر زمان 🌷
Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman
💠یا ولی الله الاعظم💠
#خاطرات_شهید

●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.

●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:

حلال ِ حلال.

‌●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.

‌‌روای: مادر شهید

📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «صل الله»

#شهید_دستواره

Join🔜 @hor_zaman
 ‍ ☫ ﷽. ☫

🎇#آیات_مهدوی

خَاشِعَةً أَبْصَارُ‌هُمْ تَرْ‌هَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۚ ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

(معارج ۴۴)

💥ديدگانشان فرو افتاده، [غبار] مذلّت آنان را فرو گرفته است. اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده مى‌شد.

💫Their eyes humbled, humiliation will cover them. That is the Day which they had been promised.

#پیامها

1️⃣ تا احتمال اثر هست، ارشاد لازم است، امّا بعد از يأس از هدايت بايد آنان را رها كرد. «فَذَرْهُمْ»

2️⃣سخنان ياوه و بى‌پايه درباره دين و رهبران دينى، انسان را در باتلاق گناه‌فرومى‌برد و او را گرفتار و مشغول مى‌سازد. «يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

3️⃣ وظيفه دعوت و ارشاد، مادامى است كه زمينه‌اى براى پذيرش باشد، امّا اگر
آنان ياوه‌گويى مى‌كنند و همه چيز را به بازى گرفته‌اند، بايد به حال خود رها شوند. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

4️⃣رها كردن مردم لجوج، همان مهلت دادن به آنهاست. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا»

5️⃣معاد، جسمانى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

6️⃣رسوايى و ذلّت در قيامت، سراسر وجود كافران را فرامى‌گيرد. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

7️⃣ انبيا، همواره مردم را نسبت به قيامت هشدار مى‌دادند. يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ‌ ...



📚 منابع؛

📗 تفسیرنور،محسن قرائتی

📕اطیب البیان فی التفسیرالقرآن،سیدعبدالحسین طیب.

📘تفسیر اثنی عشری ،حسین حسینی شاه
Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman
شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
#نظرسنجی توسط اعضای کانال برای متون و صوت ارسالی شرکت کنندگان در #مسابقه من و امام رضا علیه السلام بخش خاطره نویسی 📝🎙📝🎙📝🎙👇 🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌷 حُر زمان Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی
📝📝📝📝📝
بهترین حاجتی که از امام رضا گرفتم؛؛؛؛


سال ۹۰ پسر سومم رو باردار بودم که صاحبخانه زنگ زد و گفت خونه رو تخلیه کنید .میخوام بفروشم و برای دخترم جهاز تهیه کنم .با این تلفن شوکه شدم کجا برم پول پیش ندارم هر چی داشتیم و نداشتیم شوهرم خرج کفن و دفن پدرش کرده بود .غصه ای تمام وجودمو گرفته بود .چیکار باید میکردم .کجا باید دنبال خونه می گشتم. چند روز بعد همون صاحبخونه زنگ زد و گفت خارج از تهران مسکن ثبت نام کنید گفتم اخه با کدوم پول .به اصرار به همسرم گفتم بریم؟ ببینیم چی میشه شاید خدا خواست بیرون از تهران جایی پیدا کردیم .ناگفته نمونه دریغ از هزار تومن پول .حتی برای رفتن به اطراف تهران از پدرم قرض کردیم. بلاخره ثبت نام انجام شد و چند ماه از این موضوع گذشت تا بهمن سال نود که مصادف شده بود با شهادت امام رضا .به اتفاق همسرم رفتیم به اون شهر تا ببینیم آیا اسم ماهم تو افراد پذیرفته شده تو مسکن هست یا نه.که به در بسته خوردیم و آقائی که بر حسب اتفاق روز تعطیل اومده بودن تا کاری انجام بدن .گفتن خیر شرایط سخت شده باید پول واریز کنید .تا اسمتون تو قرعه کشی قرار بگیره.باز نا امید برگشتیم به سمت اتوبوسی که به سمت تهران آماده شده بود .پیر مردی اونجا بود که صاحب اتوبوس بود و گفت دختر با این وضعیت بارداری و راهی به این دوری تو این سرما حالت بد میشه .و ناراحت گفتم پدر جان میگن برای گرفتن خونه باید قرعه کشی بشه .منم که پول ندارم .پیر مرد گفت خدا بزرگه غصه نخور و گفت دخترم توسل کن به امام رضا وازش بخواه خونه به اسمت در بیاد و همین کار رو انجام دادم و گفتم آقا جان شما همیشه هوای منو داشتید لطفا تو این مورد هم کمکم کنید .و مایوس برگشتیم تهران .باورش برام سخت بود اصلا پول خونه نداشتم کمی پدرم .کمی خواهر و برادرهام کمک کردن و رفتم واریز کردم .و امام رضای خوبم کمک کرد تا بتونم خونه دار بشم. و دقیقا سال ۹۱ روز شهادت امام رضا نذرمو تو خونه جدیدم ادا کردم .🤲
📝📝📝📝
#زهرا_کاظمی وند .۴۱ ساله از شهر جدید پرند .


خوب (7)
👍👍👍👍👍👍👍64%
├ Mahdi kazemi
@baneitakazmivand1391
@A_k32
@hor_zaman_ir
├ mAhe_man
@Yaremanaa


متوسط (4)
👍👍👍👍36%
@Shahrokh_zargham59
@Mrrob0t3
├ من نه منم
@hamnafas_toofan


ضعیف
▫️0%



🕴 تعدادکل رای ها: 11
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی
📝📝📝
ماندگارترین خاطره ....مربوط به سال ۸۳ بود که بعد ازدواجم اولین سفر با همسرم به مشهد رفتیم و چه رفتن عجیبی .منو همسرم سال ۸۰ ازدواج کردیم و سه سال درآرزوی بچه بودیم که تابستان ۸۳ آخرین تیر ناامیدی رو دکتر زد و گفت بخاطر بیماری من نمیتونم طعم مادر شدن رو بچشم.اون شب انگار دنیا رو سرم خراب شد .ناامید و گریه کنان من و همسرم از مطب دکتر خارج شدیم و حین برگشت به سمت خانه با امام رضا درد دل کردم .که آقا آخرین حرف رو دکتر زد .آقا جان جوادت کمکم کن .بچه دار بشم .وچند روز بعد درعین ناباروری همسرم گفت میبرمت مشهد تا از امام رضا حاجت بگیریم .وقسمت شد رفتیم مشهد کلی تو حرم با آقا حرم زدم و گفتم آقا جان کمکم کن تا مادر بشم .واگر بچه دار بشم اسم عزیز شما رو پسرم میزارم .و چند ماه از این سفر گزشت .به همسر گفتم کاش یه بار دیگه بریم؟ دکتر تا شاید معجزه ای شده باشه و رفتیم و دکتر آزمایشات لازم رو انجام دادیم و جواب رو به دکتر بردیم درعین ناباوری دکتر گفت چیکار کردید .اصلا اثری از بیماری تو شما نیست .معجزه شده .و شما تا سال ۸۴ بچتون رو بغل میکنید .برام باورش سخت بود آقای خوبم .امام رضا مهربانم ممنونم که آرزوم رو برآورده کردید و شیرین ترین خاطره عمرم شد🥰

📝📝📝📝
#زهرا_کاظمی وند .۴۱ ساله از شهر جدید پرند .


خوب (10)
👍👍👍👍👍👍👍👍77%
├ Mahdi kazemi
@A_k32
@Mahsarah726
@hor_zaman_ir
@Shahrokh_zargham59
├ mAhe_man
@baneitakazmivand1391
├ علی
@Yaremanaa


متوسط (3)
👍👍👍23%
@Mrrob0t3


ضعیف
▫️0%



🕴 تعدادکل رای ها: 13
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی
📝📝📝📝📝
*زیارت رفتن منو رفقام*
آشیخ رضا و آشیخ مصطفی میخواستم باهم آروم حرف بزنند. اما منتظر بودن تا ما بخوابیم. بخاطر همین عباسی اشاره به من کرد و گفت برید زیر پتو ما هم آروم رفتم زیر پتو و شروع کردیم چت کردن نیم ساعتی که گذشت آشیخ مصطفی سرشو بلند کرد به آشیخ رضا گفت رضا جان به جدم شرمندم که اینو می گم اما من به صاحب خونه قول دادم بیشتر یک شب مهمان نداشته باشم .بعد ادامه داد از اینجا تا قم خودمو ماشینم در اختیار تیم یک شب مهمان عزیزمی و قدم رو چشمم و بعد آهی کشید ‌و ادامه داد به خدا شرمندم بیشتر از این نمیتونم خدمتتون باشم آشیخ رضا بالبخند بهش گفت همین هم برای من کفایت میکنه من فقط دارم میام قم امتحان بدم که اونم نهایتش دو ساعت تموم می شه و زودی راهی میشم

ما رو میگی از خوشحالی داشتیم بال در می آوردیم ماشین خالی و یه خونه یه شب در اختیار ما بود یکی ساعت بعد که اونا خوابیدن ما بی سر و صدا از رختخواب بلند شدیم و هر کدوممون رفتیم خونمون چند دست لباس شارژ موبایل هرچي پول نقد بود برداشتیم آمدیم خونه آشیخ رضا و سعی کردیم تا صبح نخوابیدیم که یه دفعه از این سفر جا نمونیم حدود ساعت 4عباس گفت از الان بریم تو ماشین بخوابیم به نظرمون فکر خوبی اومد قبول کردیم سه تایی رفتیم صندلی عقب ماشین بالاخره به هر مکافاتی بود خوابیدیم بعد از یک ساعت صدای در ماشین ما رو بیدار کرد

آشیخ رضا با تعجب بهمون نگاه کرد و گفت کجا به سلامتی تشریف می برید
گفتیم زیارت حضرت معصومه خلاصه با هر مکافاتی بود راهی شدیم

زماني كه قم رسيديم
آشیخ رضا رفت برا آزمون بهش گفتند آزمون شما چهار روز دیگه است

بد وضعیت گیر کرده بود اما تصمیمش حتمی بود برای برگشت

بلاخره رفتیم راه آهن برای گرفتن بلیط اونجا خیلی شلوغ بود بعضی از افراد داخل صف به ما گفتند که چند روز است برای دریافت بلیط می آمدن اما هنوز موفق نشدن افرادی که هم بلیط می گرفتن می گفتند برای آخر هفته ست مجتبي گفت اصلا نگران نباشیند من یه جوری خودم را لای این آدما قرار میدم و سریع بلیط میگیرم

من اطراف نگاه کردم دیدم یه باجه خیلی خلوت رفتم جلو و گفتم بلیط دارید
مسئول باجه گفت چندتا با خوشحالی گفتم 4تا گفتش حرکت ٥ دقيقه دیگس
پولها رو دادم بلیط گرفتم
سریع کارامون کردیم و با عجله سوار شديم مدتی که گذشت آشیخ رضا نگاهی به من کرد و گفت این قطار عجب حال و هوای مشهد میده
منم خیلی ریلکس خودم زدم به مردن
یکی از مسافرها که پیرمرده 60 ساله ای به نظر می رسید گفت قربان آقا بشم مسیرشم بوش رو میده

شیخ رضا با تعجب پرسید مگه مقصد این قطار کجاست پیرمرد گفت مشهد

بگذریم که تمام مسیر سر من چی آوردن خلاصه هر طوری بود ما به مشهد رسیدیم همین که پامون به زمین مشهد گذاشتیم آشیخ رضا گفت بالاغیرتا حالا که تا اینجا آمدید دیگه آدم بشید

عباس با لبخند گفت باشه قبول پس حاج ما اول بریم موج های آبی بعد میایم حرم برا آدم شدن و همه با هم زدیم زیر خنده.......

📝📝📝📝
#آیهام ۲۳ ساله دزفول


خوب (8)
👍👍👍👍👍👍👍👍73%
@hor_zaman_ir
@Shahrokh_zargham59
@amirking2088
├ mAhe_man
@Yaremanaa
├ Where are you now?
@hamnafas_toofan


متوسط (2)
👍👍18%
@Mrrob0t3
└ من نه منم


ضعیف (1)
👍9%
└ Mahdi kazemi




🕴 تعدادکل رای ها: 11
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی
📝📝📝📝📝
سلام
حاج بابا نذر داشت که هر ساله پابوس امامرضا به مشهد بره به خاطر همین هماهنگ میکرد و چندخانواده با هم می رفتیم به مشهد
جاتون خالی خیلی خوش میگذشت
ما هم تا میتونستیم شیطنت می‌کردیم یه روز از همین روزهای گرم تابستون مشهد منو بچه های عموم قصد کردیم بریم حرم وقتی خواستیم وارد حرم بشیم چند تا مرد عرب به رسم ادب درب حرم دست به سینه گذاشته بودن و از امام رضا حاجت طلب میکردند

کارشون برای ما جالب بود همین که وارد شدند
ما هم به تقلید از اونا روبروی حرم ایستاده ایم دست به سینه گذشتیم تا دعا کنیم

اما مونده بودیم چی طلب کنیم
علی جان که از همه ما زرنگ تر بود بلافاصله گفت آقا جان شهادت می خوام شهادت شهادت

احمد که می خواست عقب نمونه گفت آقا جان شهادت اما دوباره با حالتی که بخواد آرزوشو پاک کنه دستشو تو هوا تکون داد و گفت قبول نیست قبول نیست زن که گرفتم و بچه دار شدم اون موقع شهادت

من که هنوز هاج واج مونده بودم همون طور که دستم رو سینم بود و گفتم آقاجان استجابت دعای این دوتا کچل، سه تایی تو عالم بچگی زدیم زیر خنده

همون سالی علی جان قبل ازاینکه ریش و سبیل دربیاره رفت جبهه چند ماه بعدش شهید شد

احمد هم سالها تو جبهه ها بود و همیشه با حسرت می گفت آقا از قافله رفقا جاموند نکنه بمیرم و شهید نشم
البته بعدها ازدواج کرد و خداوند دو فرزند صالح بهش عنایت کرد و چندسال پیش در سوریه محاسنش با خونش رنگین شد و به ارزوی همیشگی خودش شهادت رسید

و اما من موندم یک دنیا خاطرات شیرین از رفقایی که خواستن و........
📝📝📝📝
#کاپیتان از دزفول


خوب (6)
👍👍👍👍👍👍👍👍75%
├ mAhe_man
@Yaremanaa
├ Where are you now?
├ من نه منم
@hamnafas_toofan
@hamid_khoddani_official


متوسط (1)
👍👍13%
@Mrrob0t3


ضعیف (1)
👍👍13%
└ Mahdi kazemi




🕴 تعدادکل رای ها: 8
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی
📝📝📝📝📝
💌السلام ای ضامن آهوان خسته دل 💔

حدود هفت سال از آخرین سفر زیارتی من به مشهد گذشته بود ،اتفاقات زیادی باعث شد از توفیق مجدد ناامید بشوم .
ماه رمضان ودرشبهای قدر سال ۱۳۹۶ مراسم احیا را همزمان با پخش زنده ی حَرم مطهر امام رضا علیه السلام گرفتم .

شب ۲۱ دلم خیلی گرفت و موقع دعای قرآن به سر گفتم امسال مشهد دعوتم کن و دوست دارم حتمأ رفت یا برگشت با هواپیما باشه .
📜 دعوت شدم و با یک حال عجیب اذن دخول و خواندم موقع زیارت دیدم بعضی ها میگن برات کربلا ...

راستش من امام حسین و خیلی دوست داشتم اما هیچوقت هوس رفتن به کربلا رو نداشتم اصلا انگار برام مهم نبود .حال اون زائرها رو درک نکردم .
روبروی ایوان طلا روی لبه ی حوض نشستم و باحالی که اصلأ دلی نبود و فقط با بی میلی و زبونی گفتم:
امام رضا توفیق کربلا .
چون خواسته ی قلبیم نبود اهمیت ندادم و منتظر برآورده شدن حاجات دیگه م بودم .
💥
💥یک ماه مونده به اربعین
💓دلم چنان آشفته شد که خودم متحیر موندم
ناخودآگاه رفتم ویزا گرفتم اما هنوز باورم نمیشد .
هرروز مداحی اربعین دانلود میکردم ،وسایلم وکوله پشتی 🎒 .همه ی اینها با یک غوغا در دلم که نکنه اربعین قسمت نشه برم ،خدا میدونه اون مدت چه آشوبی در دلم بود و چقدر تلاش کردم یک گروه پیدا کنم برای اینکه همراهشون بشم .

از اون سال تا حالا چنان شوق زیارت بین الحرمین و دارم که نزدیک محرم و صفر سراز پا نمی‌شناسم برای دیدن شش گوشه ی ارباب .
خواسته ی بی میل من کجا و شوق هرساله کجا.......؟؟؟؟؟

آخرقصه هم آرزوی اولم برآورده شد و مجبور شدم با هواپیما برگردم .
📝📝📝📝
#زهره_گودرزی از اهواز


خوب (18)
👍👍👍👍👍👍👍👍👍82%
@hamed12146
├ یا حسین (ع)
@ahmad00712
@alitrade
@mehdi313jaanamfadash
@esmael27
@amirhhhrr
└ فرهاد ک


متوسط (2)
👍9%

ضعیف (2)
👍9%
├ Mahdi kazemi
└ mohammad




🕴 تعدادکل رای ها: 22
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی
📝📝📝📝📝
[۷/۳،‏ ۱۲:۱۲] 🚩سلام بر شهيدشاهرخ ضرغام🌷: یکی بود یکی نبود .
💭
یه سال مثل همیشه رفته بودیم مشهد🚆
عادت دارم وقتی میرم حرم همش میچرخم توی صحن وسراها ،تو دلم هرچی هست به آقا میگم
یه روز موقع ناهار از کنار آشپزخونه ش رد میشدم که بوی قورمه سبزیش هوش و حواسمو برد .یهو بهش گفتم آقا من دلم هوس غذای حضرتی کرده همین الأن یه خادم بیاد جلوم واسه بگه بیا اینم دعوتنامه😂
هرچه دورآشپزخونه چرخیدم فایده نداشت
🚶🏻‍♂️به خودم گفتم هنوز دوسه روز مونده و این سلطانی که من میشناسم محاله بذاره آرزو به دل برم 🤗روزآخرشد و روبروی ضریح ایستادم گفتم آقاجون دارم برمیگردم ولی دوباره بطلب که زود بیام دوباره مهمونت شم 🙍🏻‍♂️همینجور که عقب عقب از باب الجواد بیرون میرفتم بهش گفتم آخرش غذای حضرتی نخوردم .۳ماه بعد دانشگاه اعلام کرد زیارت اولی ثبت نام دارن واسه مشهد خیلی دلم میخواست برم اما من که زائراولی نبودم😔دوستم گفت اسم بنویس گفتم حرامه گفت شاید طلبیده باشه گفتم محاله
گفت امام رضا ومحال؟
با ناامیدی رفتم پیش مسئول ثبت نام گفتم قبلأ رفتم اگه جا بود باخرج خودم بیام ،خندید گفت طلبیده شدی 😄هاج و واج موندم گفتم چی؟گفت از ۵نفرسهمیه فقط ۲تا ثبت نامی داشتیم اگه تا فردا کسی نیومد یعنی آقا دعوتنامه فرستادواست
حال من دیدن داشت .خلاصه ش اینکه رفتیم 🛫 روز دوم گفتن بچه ها فردا صبح یه برنامه ی ویژه براتون داریم روزآخری یه هدیه عالی بگیرید تا دیدار بعد با امام
روزموعود، حرم ،بعدازنمازصبح کوپن صرف صبحانه مهمان حضرت 😢بایه بسته ی تبرک واسه خانواده 😭
بهش گفتم حقا که سلطان کَرمی حالا آرزومیکنم
این آخرین زیارتم نباشه🥺
التماس دعا🤲🏻
عیدتون مبارک 💚
یاعلی مدد✋🏻
به امام رضا قول دادم دروغ نگم
قصه م واقعیه اما بجای مسجدمحل گفتم دانشگاه چون دانشگاه من و رفقام اونجاست

#حسین_رحمانی
بین هفده تا هجده سنمه
خوزستانی و اهوازیم



خوب (27)
👍👍👍👍👍👍👍👍👍87%
├ ( ・_・)»(゚ー゚)»یامهدی«(゚ー゚)«( ・_・)
@parviz_zolghadr
@Golbarg_man_135
├ blue sky 7
├ Noraa rahmani
@Hippolyta79
@omid58585858
└ فرهاد ک


متوسط (3)
👍10%
└ منتظر الهم عجل اولیک الفرج


ضعیف (1)
👍3%
└ Mahdi kazemi




🕴 تعدادکل رای ها: 31
Audio
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی (صوت)
📝📝📝📝📝
#زينب_یگانه از خرم آباد 👇👇👇👇
شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام بخش خاطره نویسی (صوت) 📝📝📝📝📝 #زينب_یگانه از خرم آباد 👇👇👇👇
#مسابقه من و امام رضا علیه السلام
بخش خاطره نویسی (صوت)
📝📝📝📝📝
#زينب_حسنوند از خرم آباد


خوب (57)
👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍95%
├ Amir_ hossein _Zare
├ ماهان
@Sabr711
├ سیروس یگانه
├ منتظر الهم عجل اولیک الفرج
├ M. karimi
@Hdufjh
├ یاامام رضا ضامن نوکرت شو
@mrrobotttttttttt


متوسط (1)
👍2%

ضعیف (2)
👍3%
└ Mahdi kazemi




🕴 تعدادکل رای ها: 60
#طنز_جبهہ
#خنــــده‌با‌شهــدا🌸🍃

خيلي از شبها آدم تو منطقه خوابش نميبرد...

وقتي هم خودمون خوابمون نميبرد دلمون نمي يومد ديگران بخوابن...

يكي از همين شبها يكي از بچه ها سردرد عجيبي داشت و خوابيده بود.😴
تو همين اوضاع يكي از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!

رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چي شده؟؟😨

گفت: هيچي...محمد مي خواست بيدارت كنه من نذاشتم!😜😂

رسول و مي بيني داغ كرد افتاد دنبال اون بسيجي و دور پادگان اون رو مي دواند😂😂


Join🔜 @hor_zaman
🍁 شهیــدی ڪہ نه پدرش را دید
و نه پسـرش را ...


پدرش در عملیات والفجر۹ درسلیمانیه عـراق به شهـادت رسید و پیڪر مطهرش حدود ۱۰ سال بعـد برگشت...

سجـاد دو ماه بعـد از شهـادت پـدرش به دنیا آمد و پـدر شهیدش را هرگز ندید...

پسر خـودش نیز
دو مـاه بعد از شهــادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید ...

سجـاد در آذرمـاه سال ۹۱ براثر انفجــار درحین خنثی سازی گلـوله های عمل نکرده به فیـض شهادت نائل آمـد .
وقتی بالای سرش رسیدند درحالیکه یک دستش قطع شده بود و غـرق به خـون بود فقط ذڪر
یا حسین بر لب داشت...

مهربان بود، با صفا بود،
خاکی و بی ادعا بود
و #بی_قرار_شهادت...

📝 فرازی از دستنوشته شهید:
«قافله سالار شهــدا حسین(علیه السلام) است
پروردگارا مرا به این قافله برسـان»

#پاسدارشهید #سجاد_عباس_زاده🌷
#گردان_امام_حسین(علیه السلام)
#سپاه_حضرت_ابوالفضل(علیه السلام)
#خرم_آباد

Join🔜 @hor_zaman