نشر هونار
271 subscribers
3.28K photos
173 videos
15 files
1.01K links
نشر هونار به شماره پروانه۱۰۱۹۵ فعال در حوزه كتاب‌های عمومی با تمرکز بر ادبیات ایران و جهان (شعر و داستان)
🌐 www.hoonaar.com
📧 info@hoonaar.com
📧 hoonaarpub@gmail.com

📞 02144489680
📲 09363913953

admin: @hoonaarpub
Instgrm: hoonaar.publication
Download Telegram
ما در درون خود لبخند می‌زنیم
ولی اکنون پنهان می‌کنیم همین لبخند را.
لبخندِ غیر قانونی
بدان سان که آفتاب غیر قانونی شد و
حقیقت نیز.
ما لبخند را نهان می‌کنیم، چنانکه تصویر معشوقه‌مان را در جیب
چنان که اندیشه‌ی آزادی را در نهان جایِ قلب‌مان.
همه‌ی ما که اینجاییم، یک آسمان داریم و
همین یک لبخند.
شاید فردا ما را بکُشند
اما نمی‌توانند این لبخند و
این آسمان را از ما بگیرند.
می‌دانیم؛ سایه‌هامان بر کشتزاران خواهد ماند
بر دیوار گِلی که کلبه‌هامان را در بر گرفته
بر دیوار عمارت‌های بزرگ فردا
بر پیشبند مادر که در سایه‌ی ایوان
لوبیاسبز پاک می‌کند.
می‌دانیم، این همه را می‌دانیم.

فرخنده باد تقدیر تلخمان
فرخنده باد همبستگی‌مان
و فرخنده باد، جهانِ فردا!


#یانیس_ریتسوس
ترجمه از علی عبداللهی




@hoonaarpublication
Forwarded from نشر هونار
بالاخره یک صبح بیدار می‌شویم و می‌بینیم که برف باریده.
یک برف ساکت و آرام.
همه‌جا را یک سکوت سفید فرا گرفته و دیگر نه خبری از خون و خون‌ریزی خواهد بود،
نه صدای مسلسل،
نه صدای زوزه‌ی گرگ‌ها ...
بالاخره یک روز صبح بیدار می‌شویم و می‌بینیم که باران باریده.
اشک‌ها را شسته، غم‌ها را برده و دکه‌های روزنامه‌فروشی و کلمات دروغ روزنامه‌ها را آب برده،
همه‌جا تر و تازه شده و رنگین‌کمان‌ها بیرون زده‌اند و همه‌جا رنگ آرامش گرفته.
بالاخره یک روز صبح بیدار می‌شویم و می‌بینیم که هوا آفتابی‌ست.
دلمان گرم شده، پشتمان گرم‌تر.
خوبی‌ها در تلالو خورشید می‌درخشند و بدی‌ها، درد می‌کشند و دختری به نام شادی، برایمان می‌رقصد و می‌رقصد.
بالاخره یک روز از خواب بیدار می‌شویم،
نمی‌دانم برفی باشد یا بارانی یا آفتابی،
اما بالاخره یک روز از خواب بیدار می‌شویم.

#پرهام_جعفرى


@hoonaarpublication
برشت کوشید به آدم‌های معاصر خودش روش دیدن و اندیشیدن تازه‌ای بیاموزد، تا هیچ چیز از زیر چشم‌شان درنرود، و هیچ چیز را عادی نپندارد، و این نیرو در آن‌ها زاده شود که پوسته‌ی عادات را بشکافند و در قالب عادی‌ترین حوادث چیزهای شگفت بیابند. همان‌طور که در شعری سروده است: در زیر پوشش امور روزانه، ناگفتنی‌ها را آشکار کنید - در پس هر قاعده‌ی جاری، بیهودگی را بازشناسید - بر کوچک‌ترین حرکت با بدگمانی بنگرید، هر چند ظاهرش ساده باشد. - عادات مرسوم را به سادگی مپذیرید، در آن ضرورتی بجویید - مصراً از شما تمنا می‌کنم در برابر حوادث روزمره نگویید «طبیعی است» - در دورانی که آشفتگی فرمان می‌راند و خون می‌ریزد و فرمانِ آشوب می‌دهند - و خودسری جای قانون را می‌گیرد، و آدمیان ناآدم می‌شوند هرگز مگویید «این طبیعی است» تا هیچ چیز ساکن ننماید.


#برتولت_برشت


@hoonaarpublication

شب به پایان راهش نزدیک می‌شود
ما را
هرگز خوابی نیست
بیدار می‌مانیم تا سپیده‌دمان
منتظر می‌مانیم
تا خورشید چکش‌اش را
بر تارک خانه‌ها بکوبد
منتظر می‌مانیم
تا خورشید
چکش‌اش را
بر پیشانی‌های‌مان بکوبد
بر قلب‌های‌مان بکوبد
آن قدر بکوبد
تا صدا شود
آن قدر تا صدا شنیده شود
صدایی دیگرگونه
چرا که سکوت
پر از صدای گلوله‌هایی‌ست
که نمی‌دانیم از کجا شلیک می‌شوند ...


#یانیس_ریتسوس
ترجمه: #بابک_زمانی



@hoonaarpublication
خوش باش که از نسلی هستی که حوادث بسیار می‌بیند و کارهای بسیار می‌کند و مثل سنگریزه‌های میان راه نیست که عادی باشد، بلکه تکه سنگ بزرگی است که نشانه خم راه است و تو غنیمت بزرگی برده‌ای که از این نسل هستی اگر چه نسل آسوده‌ای نیست و کارش دشوار است.


" آذر، ماه آخر پاییز"
#ابراهیم_گلستان



@hoonaarpublication
می‌نوشم برای خانه‏‌ی ويران
برای زندگی قهرآلود خود
برای تنهایی
در حين با هم بودن...

و برای تو من می‌نوشم
برای دروغ لب‏های خيانتگرت به من
برای سرمای بی‌جان چشمانت
برای آن که دنيا زمخت و بی‌رحم بود
و برای آن که خدا هم نجات‏مان نداد.


#آنا_آخماتوا



@hoonaarpublication
​​​​اگر ما هم مثل پادشاه شکیبایی به خرج دهیم و به قصه‌های پر شمار شهرزاد گوش دهیم، می‌بینیم که شخصیت‌های زن او رفته رفته تنوع شگفت‌انگیزی پیدا می‌کنند.
در هزارویکشب با زنانی مواجه می‌شویم که قاطع، مقتدر و باهوش‌اند. در کنار کنیزان و معشوقه‌ها و زنان خیانت‌پیشه و پیرزنان نیرنگ‌باز، با زنان دیگری هم آشنا می‌شویم که در نقش مادر، عاشق پاک باخته، بازرگان، ساحره، مسافر و حتی پادشاه و جنگجو ظاهر می‌شوند. اینان زنانی‌اند که گاهی در عشق پیش دستی می‌کنند، با تصمیم‌هایشان سرنوشتشان را در دست خود می‌گیرند و با ذکاوت‌شان می‌توانند دانشمندان و پادشاهان را هم فریب دهند. به عبارت دیگر، شخصیت‌های زن هزارویکشب متنوع و متفاوت‌اند و تمام بازه وسیع خوب تا بد را دربر می‌گیرند؛ و نکته دقیقاً همین جاست: تمام تعصب‌های جنسیتی، نژادی و دینی برمبنای این خیال باطل استوار شده‌اند که همه افراد متعلق به جماعتی خاص، یکسان‌اند و ویژگی‌های ذاتی و تغییرناپذیری دارند.
شهرزاد با ترسیم زنانی با شخصیت‌های کاملاً متفاوت، به گونه‌ای غیرمستقیم اما مؤثر، زن ستیزی شهریار را هدف قرار می‌دهد و در نهایت آن را درمان میکند.



منبع: فصلنامه هنری رود
درباره کتاب #هزارویک_شب
حسين ترکمن نژاد



@hoonaarpublication
Forwarded from نشر مضمون
آنچه به‌نام اثر به دست ویراستار سپرده می‌شود، از نظر محتوا و بیان و بازنمود، در طیف گسترده‌ای از درجات صحت و اعتبار و اتقان و دقت و نظم و آراستگی جای می‌گیرد.

اثر ممکن است دستاورد نویسنده‌ای حرفه‌ای و چیره‌دست و کارشناس و استاد و صاحب‌سبک باشد یا محصول کار ناشیانۀ نوخامه‌ای که از فنون نویسندگی کم‌بهره است یا فراورده‌هایی با کیفیات بینابینی.

🔹در حالت اول و آنچه نزدیک به آن است، آزادی ویراستار بسیار محدود و ضمناً کار او سبک می‌شود. صاحب‌اثر به فن نگارش و قواعد زبان آشناست [...] اهل قلم است و سبک و طرز خاص خود را دارد که حرمت‌انگیز است.

🔸اما در حالت دوم، ویراستار با آشفتگی ساختاری، پراکنده‌گویی، ضعف ساختاری، فقدان طرح و معماری و نظم هندسی، بی‌انسجامی و کلی‌بافی روبه‌روست و ناگزیر کارش فوق‌العاده دشوار و نوعی بازنویسی خواهد بود.

🔹در حالات بینابینی نیز بسته به آنکه کیفیت اثر به کدام جانب نزدیک‌تر باشد، کار ویرایشی سبک‌تر یا سنگین‌تر خواهد شد (نگارش و ویرایش، ص۱۴۶).

🔻زادروز استاد احمد سمیعی و روز ویراستار را به ویراستاران این سرزمین شادباش می‌گویم. عمر استاد دراز باد.
📎به نقل از خانهٔ ویراستار
🆔@MazmoonBooks
📖 #دنیا_دست_کیست؟
اثر: #نوام_چامسکی
«کتابی که باید خواند»

📚کتاب حاضر محصول سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های به‌دقت ویراسته‌ی "نوام چامسکی" است که پیداکردن نکته‌های موجود در آن در سایر آثار نظری چامسکی کار سهلی نخواهد بود. اثر پر از ایده‌های خیره‌کننده و دیدگاه‌های تأثیرگذاری است که روشن و در دسترس است و خواننده را خسته نمی‌کند.

▫️آنچه در این اثر می‌خوانید از مطالب شنیداری رادیوها و رسانه‌های امروزی فراتر است و ذهنیات چامسکی را به‌درستی شرح می‌دهد. تحلیل‌های او چنان عمیق و دوراندیشانه است که همواره روزآمد به نظر می‌رسد و با گذر زمان بیشتر می‌درخشد.


مترجمین:
دکتر #ضیاءالدین_خسروشاهی
دکتر #مسعود_حسن_پور
ویراستار: #علی_ابوطالبی


۲۴۴ صفحه | ۹۸هزار تومان
چاپ اول ۱۴۰۱

‌‎#نشر_هونار
@hoonaarpublication
Forwarded from پادکست خرقه
مجموعه فرهنگی‌هنری «خانه هنر دیوار» برگزار می‌کند:

کارگاهِ هم‌اندیشی
«عرفان در شرایط بحران»
مدرس: محسن بوالحسنی
نویسنده، پژوهشگر

_
📌 در این دوره، طی ۴ جلسه‌ی دوساعته، درباره این موضوع حرف می‌زنیم که «#ادبیات، #عرفان و متون و آموزه‌های عرفانی در بحران‌های اجتماعی و فردی، ایفاگر چه نقشی هستند. آیا اصلاً می‌شود برای آن‌ها نقش و تاثیری قائل بود یا خیر...» ضمن پرداختن به این موضوع، مرور و خوانشی هم بر برخی متون از جمله مقالات #شمس_تبریزی، #مولانا و ریشه‌ها و پیشه‌های #عرفان خواهیم داشت.
_
◼️ این دوره در #تهران و به صورت #حضوری، روزهای پنجشنبه‌ برگزار می‌شود.

◼️زمان شروع دوره: بهمن و اسفند ۱۴۰۱
___
ساعت: ۱۴ تا ۱۶
___
📍مکان:
مجموعه‌ی فرهنگی و هنری «خانه هنر دیوار» 
آدرس: تهران، خیابان نوفل‌لوشاتو، بعد از هانری کوربن، پلاک ۶۷، خانه هنر دیوار
_
☎️  برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن‌‌‌های
۰۲۱۶۶۷۵۲۰۵۳
۰۲۱۶۶۷۶۰۸۷۳
یا اینستاگرام
instagram.com/divar_arthome
تلگرام
@Divaar_arthome
در تماس باشید.

@Divar_arthome
@lataelatt
@khergheh01
"خر پرنده"

توماسِ قدیس، خیلی چاق بود، به طوری‌ که در کلاس، دسته‌های نیمکتِ او را بریده بودند تا راحت بنشیند. او باهوش و مبتکر امّا زودباور بود و این زودباوری اسبابی شده بود که او را دست بیاندازند.

روزی استاد (که یک کشیش بود) داخل کلاس گفت: “همین الان در بیرونِ کلاس خری در حال پرواز است.”

توماس با عجله بیرون رفت تا “خرِ درحالِ پرواز” ببیند. وقتی برگشت همه به او خندیدند.
اما توماس مطلبی گفت که تا بیخ هر تفکری نفوذ می‌کند، او گفت: “ اینکه خری پرواز کند برای من باورپذیرتر از این است که کشیشی دروغ بگوید.”
کلاس در سکوت فرو رفت.

دروغ‌گوییِ متولیانِ رسمیِ هر دینی، بزرگترین لطمات را به همان دین وارد می‌کند.


"کتاب هنر و زیبایی در قرون وسطی"



#نشر_هونار
@hoonaarpublication
Forwarded from مدرسه ما
از پنجره به پیاده‌رویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد.
گفت: می‌بینی؟ لباس‌هایی هستند که راه می‌روند،
دروغ می‌گویند، عاشق می‌شوند، می‌میرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد.
به‌ راستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.

🧩رومن گاری
T.me/chanelwee
👌عبارت Vellichor - ولِکور به آن احساس نابِ آرامش و جادویی که شما هنگام ورود به کتاب‌فروشی دارید، اطلاق می‌شود.




@hoonaarpublication
برای هشتم مارس
#روز_جهانی_زن
در آرزوی جهانی عاری از خشونت و بی‌عدالتی



@hoonaarpublication
Forwarded from سیدعلی صالحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پنجشنبه‌ها پشت پنجره
مستند سیدعلی صالحی امشب در BBC فارسی ساعت ۲۱
سازنده مصطفی ساروقی

https://T.me/SeyyedAliSalehi
لا، لا مَفَرُّ
سقط القناعُ عن القناعِ عن القناعِ,
سقط القناعُ
لا إخوةٌ لك يا أَخي، لا أَصدقاءُ يا صديقي،
لا قلاعُ
لا الماءُ عندكَ, لا الدواء و لا السماء ولا الدماءُ ولا الشراعُ
ولا الأمامُ ولا الوراءُ
حاصِرْ حصَارَكَ... لا مفرُّ
سقطتْ ذراعك فالتقطها
واضرب عَدُوَّك ... لا مفرُّ
وسقطتُ قربك، فالتقطني
واضرب عدوكَ بي .. فأنت الآن حُرُّ…

نه، نه راه گریزی نیست
نقاب از نقاب از نقاب افتاد
نقاب افتاد..
برادرانی نداری ای برادرم
دوستانی نداری ای دوست من
دژی نداری..
نه آب داری نه دارو
نه آسمان و نه خون‌ و نه بادبان
نه روبه‌رو نه پشت سر
محاصره‌ات را محاصره کن..
راه گریزی نیست..
بازویت افتاد آن را بردار و دشمنت را بزن
من در نزدیکی‌ات افتادم؟! مرا بردار و دشمنت را با من بزن
که اکنون تو آزادی…



#محمود_درویش
بخشی از قصیده‌ی:
«مدیح الظل العالي»
ترجمه‌: #سعید_هلیچی


@hoonaarpublication
Forwarded from نشر هونار
🎙#موسیقی
🎶 آمد نوبهار

▫️بین حدود ۸۰ آهنگی که درباره آغاز بهار و عید نوروز ساخته شده هیچکدام در خاطره جمعی ایرانیان همیشگی نشد. اما یکی از مشهورترین این آهنگ‌ها که درباره بهار و عید تاکنون ساخته شده " آمد نوبهار" تصنیفی غمناک با آهنگسازی مهدی خالدی و شعری از اسماعیل نواب صفا و صدای دلکش است.

▫️این قطعه که در سال۱۳۲۷ ضبط شد سالیان سال در روزهای عید از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد.

«آمد نوبهار
طی شد هجر یار
مطرب نی بزن
ساقی می بیار»

▫️محمود خوشنام " آمد نوبهار" را یکی از بهترین نمونه‌های تاریخ نوسازی ترانه می‌داند. به اعتقاد او در موسیقی ایرانی حرکت از سمت تصنیف به ترانه با آمد نوبهار انجام شده ‌است. پرویز یاحقی در مورد این تصنیف گفته بود: «آمد نوبهار قطعهٔ نایابی است که نه در حال حاضر و نه در آینده نظیرش پدید نخواهد شد»

▫️این تصنیف بیات اصفهان در ریتم دو ضربی (شکسته) ساخته شد، که در آن زمان یک کار ریتمیک آوانگارد بود.

سال نو خجسته و آباد باد🌱

@hoonaarpublication
آمد نوبهار
دلکش
🎙#موسیقی
🎶 آمد نوبهار

خواننده: دلکش
ترانه‌سرا: اسماعیل نواب صفا
آهنگساز: مهدی خالدی

@hoonaarpublication
با همین دیدگان اشک‌آلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو
به گل
به سبزه درود




۱۴۰۲
#نشر_هونار
@hoonaarpublication
چرا استاد سمیعی پدر ویرایش ایران است

ابوالفضل طریقه‌دار ۱۴۰۲/۰۱/۰۳

استاد احمد سمیعی( گیلانی) نویسنده، مترجم و ویراستار برجسته کشور، پس از سال‌ها تلاش بی‌وقفه علمی در دوم فروردین ۱۴۰۲ و در ۱۰۲ سالگی رخ در نقاب خاک کشید.

قبل از استاد سمیعی، اساتید دیگری به ضرورت اصلاح نوشته‌های دیگران پی برده بودند و سمت اصلی‌شان در مطبوعات یا مراکز انتشاراتی، ویرایش بوده است، اما چرا استاد سمیعی به «پدر ویرایش ایران»، مشهور شده است؟

مثلاً حدود دویست سال پیش، یعنی در دوره محمد شاه قاجار، روزنامه‌ای با نام «کاغذ اخبار» در آمد. میرزا محمد جعفر ادیب شیرازی، منشی (ویراستار) این روزنامه بود و وظیفه داشت مطالب نویسندگان را به فهم عامه مردم نزدیک کند و با دخل و تصرفاتی از دشواری نثر بکاهد. (ر.ک: فرید قاسمی، سرگذشت مطبوعات در ایران) یا استاد احمد آرام، استاد خودش غلامحسین خان رهنما را در دوره رضا شاه، اولین ویراستار ایران می‌داند. (دانشنامه جهان اسلام، مدخل رهنما) یا در سال ۱۳۲۸ش محمد پروین گنابادی به توصیه دکتر پرویز ناتل خانلری،‌ اولین میز ویرایش را در انتشارات دانشگاه تهران گذاشت. (مجله راهنمای کتاب، دی و بهمن ۱۳۵۳) مهم‌تر از همه خود استاد احمد سمیعی، اولین ویراستار به معنای امروزین را استاد اسماعیل سعادت می‌داند. (بزرگداشت اسماعیل سعادت، خبرگزاری مهر، ششم مهرماه ۱۳۸۹)

در این باره بیشتر می‌توان نوشت، ولی همین مقدار کافی است که بدانیم استاد سمیعی، اولین ویراستار ایران نیست؛ چون ایشان ویرایش را در سال ۱۳۴۶ از انتشارات فرانکلین شروع کرد، اما چرا او به «پدر ویرایش ایران» مشهور شده و در تقویم ایران، روز تولدش را - یازدهم بهمن- روز ویراستار، نامیده‌اند. در این خصوص باید گفت:

۱. استاد سمیعی، عاشق ویرایش بود و از این که متن پیچیده و مبهمی را می‌پیراست لذت می‌برد. این عشق او با دید انتقادی عمیق، مطالعه وسیع، شم زبانی مثال زدنی، گنجینه واژگانی غنی و مهم‌تر از همه انصاف و فروتنی علمی، در هم آمیخته بود و سبب می‌شد هر کتاب یا مقاله‌ای، جذاب و خواندنی شود.

۲. با وجود کهولت سن ، از این شهر به آن شهر و از کلاسی به کلاس دیگر می‌رفت و رنج سفر را بر خود می‌خرید تا این فن را به علاقه‌مندان آموزش دهد.

۳. تجربه‌ها و آموخته‌های خود را در قالب مقاله و کتاب، ارائه کرد و متن‌های علمی و فنی سنجیده‌ای را برای آموزش و تدریس ویرایش آماده ساخت، که جامع‌ترین و مهم‌ترین آن‌ها کتاب «آیین نگارش و ویرایش» است.

۴. در هر همایشی نکته‌های نابی از ویرایش را مطرح می‌کرد و به روش‌های مختلف می‌کوشید که بر اطلاعات ویراستاران بیفزاید و با ارائه پیشنهادها ضرورت گسترش این فن را به نهادهای فرهنگی گوشزد می‌کرد.

در رثای چنین دانشمند فرزانه‌ای باید با رودکی همنوا شد که:
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران تن


@hoonaarpublication