.
... ببین ارباب ، همه زندگی دردسره. فقط مرگه که دردسر نداره.
زنده موندن یعنی کمربندتو سفت کنی و دنبال دردسر بگردی.
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
... ببین ارباب ، همه زندگی دردسره. فقط مرگه که دردسر نداره.
زنده موندن یعنی کمربندتو سفت کنی و دنبال دردسر بگردی.
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
خدا قلب خیلی بزرگی داره، ولی فقط یه گناه هست که نمی بخشه؛
اگر یه زن، مردی رو به تختش بخونه، و اون مرد نره!
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
اگر یه زن، مردی رو به تختش بخونه، و اون مرد نره!
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
زوربا انسان نیچهای
داستان زوربای یونانی تقابل دو رویکرد به زندگی را به تصویر میکشد. تقابلی آپولونی_دیونیزوسی که خود را در قالب نگاه و روش زندگی دو شخصیت اصلی داستان یعنی رئیس و زوربا به نمایش میگذارد. رئیس مظهر تفکر صرف در مواجهه با هستی است و بقول زوربا تنها با کلهاش زندگی میکند، در حالیکه زوربا چیزی شبیه خود هستی است، در آن غرق است و با میلی بیانتها و بیممانعت از خواستن که برای به دست آوردن آن چه در او کشش ایجاد میکند، دست به هر کاری میزند. خدای زوربا حتی خدایی همراه و همجهت با افکار اوست، خدایی که تنها یک ناظر نیست، دست به عمل میزند و روز کریسمس با زاده شدن مسیح _بعنوان نماد یک روز شاد_ حاصل انتخاب او بین کلیسا و مریم باکره است.
نحوه بودنِ زوربا بودنی است که میخواهد به زندگی کلک بزند و بار آن را به دوش نکشد. و از این روست که به رقص و موسیقی پناه برده است، پناهگاهی که به خوبی میتوان خود را در آن از شر رنج زندگی و مفاهیم آن خلاص کرد.
زوربا بمثابه انسان نیچهای کسی است که آگاهی را در برابر بروز غریزه و احساسات به هیچ میگیرد و حاضر نیست فرصت زندگی را قربانی تامل یا فقط تماشای آن کند، چرا که خلاف طبیعت انسان میداند که آدمی از دستها و اندامی که در اختیار دارد، کمال استفاده را نکند. 🍀
✍ #محسن_شایان
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
داستان زوربای یونانی تقابل دو رویکرد به زندگی را به تصویر میکشد. تقابلی آپولونی_دیونیزوسی که خود را در قالب نگاه و روش زندگی دو شخصیت اصلی داستان یعنی رئیس و زوربا به نمایش میگذارد. رئیس مظهر تفکر صرف در مواجهه با هستی است و بقول زوربا تنها با کلهاش زندگی میکند، در حالیکه زوربا چیزی شبیه خود هستی است، در آن غرق است و با میلی بیانتها و بیممانعت از خواستن که برای به دست آوردن آن چه در او کشش ایجاد میکند، دست به هر کاری میزند. خدای زوربا حتی خدایی همراه و همجهت با افکار اوست، خدایی که تنها یک ناظر نیست، دست به عمل میزند و روز کریسمس با زاده شدن مسیح _بعنوان نماد یک روز شاد_ حاصل انتخاب او بین کلیسا و مریم باکره است.
نحوه بودنِ زوربا بودنی است که میخواهد به زندگی کلک بزند و بار آن را به دوش نکشد. و از این روست که به رقص و موسیقی پناه برده است، پناهگاهی که به خوبی میتوان خود را در آن از شر رنج زندگی و مفاهیم آن خلاص کرد.
زوربا بمثابه انسان نیچهای کسی است که آگاهی را در برابر بروز غریزه و احساسات به هیچ میگیرد و حاضر نیست فرصت زندگی را قربانی تامل یا فقط تماشای آن کند، چرا که خلاف طبیعت انسان میداند که آدمی از دستها و اندامی که در اختیار دارد، کمال استفاده را نکند. 🍀
✍ #محسن_شایان
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
… و به راستی، چه چیزی این فیلم را دیدنی کرده است؟ حضور زوربا، زوربای همیشه پیروز!
زوربایی که تن به هیچ احساسی نمی دهد، مرگ فرزند را می رقصد و پول خرید لوازم را صرف این و آن می کند، نقاشی می کند و با این همه، از این که مرد از تماشای دلفین ها به هیجان نمی آید خونش به جوش می آید.
▪️فیلم به خوبی نشان می دهد که زندگی بازیچه ای بی معنا و یک پوچی بی انتهاست که نباید زیادی آن را جدی گرفت و هر دم در برابر دردها و دشواری ها باید حتا با دست افشانی و پایکوبی ره بی خیالی و مزاح و نشاط در پیش گرفت.
تم اصلی داستان، رهاشدن از مباحث و دغدغه های متافیزیکی ودر عوض درک لذت های زندگی است. داستان در واقع متمرکز بر شخصیت زورباست؛ زوربایی که نامه اش را اینگونه امضا می کند:
بنده شیطان صفت درگاه خداوندزوربا، که شور و شوقی واقعی به زندگی دارد و فکر و روحش از هرگونه تعصبی عاری است و به ریش همه اندیشهها و باورهای رایج میخندد، و مظهر انسانی آزاده و ماجراجوی واقعی زندگی است، به دوستش که به نامهای «کاغذ سیاه کن» و «موش کاغذخوار» مینامد بیاعتنا به همهچیز و همه کس، درس زندگی میدهد و این درس ها را با حرف زدن، با آواز خواندن، با رقصیدن و با نواختن سنتور محبوبش که همچون جان برایش ضروری است بیان میکند
✍ #دکتربهنام_اوحدی
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
زوربایی که تن به هیچ احساسی نمی دهد، مرگ فرزند را می رقصد و پول خرید لوازم را صرف این و آن می کند، نقاشی می کند و با این همه، از این که مرد از تماشای دلفین ها به هیجان نمی آید خونش به جوش می آید.
▪️فیلم به خوبی نشان می دهد که زندگی بازیچه ای بی معنا و یک پوچی بی انتهاست که نباید زیادی آن را جدی گرفت و هر دم در برابر دردها و دشواری ها باید حتا با دست افشانی و پایکوبی ره بی خیالی و مزاح و نشاط در پیش گرفت.
تم اصلی داستان، رهاشدن از مباحث و دغدغه های متافیزیکی ودر عوض درک لذت های زندگی است. داستان در واقع متمرکز بر شخصیت زورباست؛ زوربایی که نامه اش را اینگونه امضا می کند:
بنده شیطان صفت درگاه خداوندزوربا، که شور و شوقی واقعی به زندگی دارد و فکر و روحش از هرگونه تعصبی عاری است و به ریش همه اندیشهها و باورهای رایج میخندد، و مظهر انسانی آزاده و ماجراجوی واقعی زندگی است، به دوستش که به نامهای «کاغذ سیاه کن» و «موش کاغذخوار» مینامد بیاعتنا به همهچیز و همه کس، درس زندگی میدهد و این درس ها را با حرف زدن، با آواز خواندن، با رقصیدن و با نواختن سنتور محبوبش که همچون جان برایش ضروری است بیان میکند
✍ #دکتربهنام_اوحدی
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
در تجربهٔ کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید.
«زندگیات را به کمال برسان و بهموقع بمیر.»
#نیچه
«برای مرگ چیزی جز قلعهای ویران به جا نگذار.»
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
«زندگیات را به کمال برسان و بهموقع بمیر.»
#نیچه
«برای مرگ چیزی جز قلعهای ویران به جا نگذار.»
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
تو چرا نمي خندي ارباب؟ چرا اينطوري نگاهم ميكني؟ من اين جوري ام ديگر! در وجود من شيطاني هست كه داد ميزند و من هر چه او ميگويد ميكنم.هر بار كه من پكرم و دارم دق ميكنم او به سرم داد ميزند كه " برقص!" و مي رقصم و همين مرا تسكين مي دهد.
درست همانجا که تاریک ترین نقطه سرنوشت می نماید، باید رقصید
پنجه در پنجه زندگی...
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
درست همانجا که تاریک ترین نقطه سرنوشت می نماید، باید رقصید
پنجه در پنجه زندگی...
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
ایرنه پاپاس، اگرچه اهل همان دهکده اما همانند زن فرانسوی مهماندار، با سرشت و روح مردم بیگانه است و دل به جاری شدن در گرداب سرنوشت نمی سپارد و از تن سپردن به معشوق سرباز می زند و همین که به خواست دیگران روی خوش نشان نمی دهد، همه ی عشق آنان بدل به کینه و نفرت می شود. تنها کسی که از این نفرت و از این کینه رنج می کشد و آسیب می بیند عاشق راستین است که این همه از تحمل او خارج است و تن به دریا می سپارد و غافل است که معشوق را نیز با خود غرقه خواهد ساخت.
در زوربای یونانی همه چیز نابود می شود تا یک چیز بماند، غنیمت شمردن دم و فارغ بودن از همه چیز! و پیروز این میدان مرد دیوانه ای است که نمی تواند به آینده بیاندیشد و مرد عاقلی که دم و حال را غنیمت می شمرد و فریاد می زند که :
“انگار که نیستی، چو هستی خوش باش!”
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
در زوربای یونانی همه چیز نابود می شود تا یک چیز بماند، غنیمت شمردن دم و فارغ بودن از همه چیز! و پیروز این میدان مرد دیوانه ای است که نمی تواند به آینده بیاندیشد و مرد عاقلی که دم و حال را غنیمت می شمرد و فریاد می زند که :
“انگار که نیستی، چو هستی خوش باش!”
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
«دقت کردهای ارباب، که هرچیز خوبی در این دنیا هست اختراع شیطان است؟ زنانِ زیبا، بهار، خوکِ شیریِ کبابکرده، شراب و همۀ این چیزها را شیطان درست کرده است. و اما خدا، کشیش و نماز و روزه و جوشاندۀ بابونه و زنهای زشت را آفریده است. آه!... »
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
بیوه زنی که زیر نظر تمامی اهالی ده است و خود را تسلیم خواستههای آنها نمیکند اما نویسنده جوان و مردد را دوست دارد.
در فیلم زوربای یونانی نمیتوان بازی زیبای ایرنه پاپاس (در نقش بیوه سیاهپوش) را ندیده گرفت.
او نقشی را در فیلم بر عهده داشت که دیالوگ بسیار اندکی داشت و ناچار بود احساساتش را از طریق چهرهاش به نمایش بگذارد.
سالها بعد جوزپه تورناتوره نقش مشابهی را در فیلم "مالنا" به مونیکا بلوشی داد.
مونیکا بلوشی نیز در فیلم "مالنا" نقش بیوهزنی را بازی میکرد که تحت نظر تمامی اهالی ده است واین نقش با استفاده کامل از ایده بیوهزن بیگناه فیلم زوربای یونانی (با بازی ایرنه پاپاس) شکل گرفته بود.
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
در فیلم زوربای یونانی نمیتوان بازی زیبای ایرنه پاپاس (در نقش بیوه سیاهپوش) را ندیده گرفت.
او نقشی را در فیلم بر عهده داشت که دیالوگ بسیار اندکی داشت و ناچار بود احساساتش را از طریق چهرهاش به نمایش بگذارد.
سالها بعد جوزپه تورناتوره نقش مشابهی را در فیلم "مالنا" به مونیکا بلوشی داد.
مونیکا بلوشی نیز در فیلم "مالنا" نقش بیوهزنی را بازی میکرد که تحت نظر تمامی اهالی ده است واین نقش با استفاده کامل از ایده بیوهزن بیگناه فیلم زوربای یونانی (با بازی ایرنه پاپاس) شکل گرفته بود.
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
آنهایی که دوست داشتنشان سخت است، آنهایی هستند که بیشتر به عشق نیاز دارند.
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
مخاطبی که به تماشای فیلم زوربای یونانی می نشیند، در ابتدا با شخصیت نویسنده ای آشنا می شود که نظم و ترتیب لباس پوشیدن اش و استفاده از لحظات فراغت اش با کتاب خواندن و نگاهی که به زنان جذاب ایستگاه کشتی می اندازد، نمایان گر شخصیتی است هماهنگ، متوازن، منظم، قانون گرا و کامل. تسلط چنین عقلانیتی برای مخاطب دوران روشنگری رشک برانگیز است. مخاطب فیلم انتظار دارد همانند سایر فیلم ها و داستان های دوران مدرن، این قهرمان نیز پیروزی خرد، اخلاق رسمی، قانون و نظم را اعلام کند و او را چون سوژه ای واکنش گر راهی زندگی واقعی کند.
اما ظهور زوربا با آن نگاه طنزآلود و در عین حال تلخ اش از ورای پنجره ی کافه، این نظم نمادین را کمی متزلزل می سازد. مخاطب در ابتدا او را که بی مبالات به آداب اجتماعی می نماید، مزاحم قهرمان اطوکشیده ی خود می پندارد که آمده است تا نظم نمادین قهرمان و دنیای مخاطب او را تهدید کند اما با گذشت زمان زوربا را نه یک آسیب زننده و مهاجم به قانون و نظم بلکه انسانی به شدت انسان می یابد که آمده است تا تارهای به هم تنیده ی ذهن او را در هم ریزد. آمده است تا شور زندگی را در دل و جان او زنده کند. آمده است تا بت های حقیقت های کاذب را بشکند. زوربا آمده است حقیقت باوری جزمی ما را به پرسش بکشد.
وقتی که شور زندگی در جان مخاطب بیدار میشود درمی یابد که رقص و شادی زوربا از سر بی دردی و بی خیالی به مردم و دنیای پیرامون اش نیست. او نیز انسانی رنج کشیده است که رنج از دست دادن فرزند سه ساله اش را با رقص تحمل کرده است. کنش او در برابر این رنج عظیم نیز کنشی با موسیقی تنانه است. رقصی برای فراموشی آنسان که نیچه گفته است:
تنها بدان خدايي ايمان دارم كه رقص بداند.
و چون ابليسام را ديدم، او را جدّي و كامل و ژرف و باوقار يافتم. او جان سنگيني بود. از راهِ اوست كه همهچيز فرو ميافتد.
با خنده ميكُشند نه با خشم! خيز تا «جانِ سنگيني» را بكُشيم.
چون راهرفتن آموختم، به دويدن پرداختم، چون پروازكردن آموختم، ديگر براي جُنبيدن نياز به هيچ فشاري ندارم.
اكنون سبكبارم. اكنون در پرواز؛ ميبينم خويشتن را در زيرِ پايِ خويش؛ اكنون خدايي در من رقصان است.
زوربا ما را به فرمانبرداری از خویشتن، کنش، پویایی، سرزندگی، تغییر و تحول، آفرینش و انهدام، تحرک، جنبش، ریتم، نشئگی و یگانگی فرامی خواند.
کتاب و فیلم زوربای یونانی تایید قاطعی است بر این ادعای نیچه که:
توسعهٔ هنر نتیجهٔ تقابل دو عنصر متضاد (آپولونی و دیونوسی) در زندگی خلاق بشر است.
(زایش تراژدی. فردریش نیچه)
✍ #علی_آرامش_طلب
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
اما ظهور زوربا با آن نگاه طنزآلود و در عین حال تلخ اش از ورای پنجره ی کافه، این نظم نمادین را کمی متزلزل می سازد. مخاطب در ابتدا او را که بی مبالات به آداب اجتماعی می نماید، مزاحم قهرمان اطوکشیده ی خود می پندارد که آمده است تا نظم نمادین قهرمان و دنیای مخاطب او را تهدید کند اما با گذشت زمان زوربا را نه یک آسیب زننده و مهاجم به قانون و نظم بلکه انسانی به شدت انسان می یابد که آمده است تا تارهای به هم تنیده ی ذهن او را در هم ریزد. آمده است تا شور زندگی را در دل و جان او زنده کند. آمده است تا بت های حقیقت های کاذب را بشکند. زوربا آمده است حقیقت باوری جزمی ما را به پرسش بکشد.
وقتی که شور زندگی در جان مخاطب بیدار میشود درمی یابد که رقص و شادی زوربا از سر بی دردی و بی خیالی به مردم و دنیای پیرامون اش نیست. او نیز انسانی رنج کشیده است که رنج از دست دادن فرزند سه ساله اش را با رقص تحمل کرده است. کنش او در برابر این رنج عظیم نیز کنشی با موسیقی تنانه است. رقصی برای فراموشی آنسان که نیچه گفته است:
تنها بدان خدايي ايمان دارم كه رقص بداند.
و چون ابليسام را ديدم، او را جدّي و كامل و ژرف و باوقار يافتم. او جان سنگيني بود. از راهِ اوست كه همهچيز فرو ميافتد.
با خنده ميكُشند نه با خشم! خيز تا «جانِ سنگيني» را بكُشيم.
چون راهرفتن آموختم، به دويدن پرداختم، چون پروازكردن آموختم، ديگر براي جُنبيدن نياز به هيچ فشاري ندارم.
اكنون سبكبارم. اكنون در پرواز؛ ميبينم خويشتن را در زيرِ پايِ خويش؛ اكنون خدايي در من رقصان است.
زوربا ما را به فرمانبرداری از خویشتن، کنش، پویایی، سرزندگی، تغییر و تحول، آفرینش و انهدام، تحرک، جنبش، ریتم، نشئگی و یگانگی فرامی خواند.
کتاب و فیلم زوربای یونانی تایید قاطعی است بر این ادعای نیچه که:
توسعهٔ هنر نتیجهٔ تقابل دو عنصر متضاد (آپولونی و دیونوسی) در زندگی خلاق بشر است.
(زایش تراژدی. فردریش نیچه)
✍ #علی_آرامش_طلب
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
کازانتزاکیس در دوران کهولت خود می گوید:
...زوربا به من یاد داد که زندگی را دوست بدارم و از مرگ هراسی به دل راه ندهم.اگر در دوران زندگیم قرار بود راهنمایی معنوی برای خود برگزینم بی تردید زوربا را انتخاب می کردم.چرا که او دقیقاً همان چیزی را داشت که نویسنده برای نوشتن به آن نیاز دارد:آن سادگی خلاقی که هر روز صبح طراوت خود را باز می یافت و او را قادر می ساخت تا همیشه اشیا را چنان ببیند که گویی برای اولین بار می دید...اعتماد به دستها،صفای دل و بی پروایی و شهامتی که حتی خود را نیز دست می انداخت.گویی در درون خود نیرویی داشت برتر از روح.و سرانجام خنده های پرخروش و بی غشی که از ژرفای وجودش_ژرفایی عمیقتر از درون هر انسان دیگر_می جوشید.خنده ای که می توانست همه موانع اخلاقی،مذهبی و میهنی،یعنی همه تارهای دست و پاگیر را که انسان های جبون در اطراف خود می تنند تا بتوانند لنگان لنگان و با امنیت زندگی بی مقدارشان را طی کنند،فرو بریزد.
زوربا به جسم و جان خود معتقد است و به بازوان و به پاها و مغزش،به انگیزه های طبیعی خویش،به احساسات جسورانه و پرغلیان و به ادراک روشن خویش.(یک هوس بیشتر در دل نداشته ام:اینکه قبل از مرگ،تا آنجا که ممکن است،زمین را و دریا را ببینم و لمس کنم.)
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
...زوربا به من یاد داد که زندگی را دوست بدارم و از مرگ هراسی به دل راه ندهم.اگر در دوران زندگیم قرار بود راهنمایی معنوی برای خود برگزینم بی تردید زوربا را انتخاب می کردم.چرا که او دقیقاً همان چیزی را داشت که نویسنده برای نوشتن به آن نیاز دارد:آن سادگی خلاقی که هر روز صبح طراوت خود را باز می یافت و او را قادر می ساخت تا همیشه اشیا را چنان ببیند که گویی برای اولین بار می دید...اعتماد به دستها،صفای دل و بی پروایی و شهامتی که حتی خود را نیز دست می انداخت.گویی در درون خود نیرویی داشت برتر از روح.و سرانجام خنده های پرخروش و بی غشی که از ژرفای وجودش_ژرفایی عمیقتر از درون هر انسان دیگر_می جوشید.خنده ای که می توانست همه موانع اخلاقی،مذهبی و میهنی،یعنی همه تارهای دست و پاگیر را که انسان های جبون در اطراف خود می تنند تا بتوانند لنگان لنگان و با امنیت زندگی بی مقدارشان را طی کنند،فرو بریزد.
زوربا به جسم و جان خود معتقد است و به بازوان و به پاها و مغزش،به انگیزه های طبیعی خویش،به احساسات جسورانه و پرغلیان و به ادراک روشن خویش.(یک هوس بیشتر در دل نداشته ام:اینکه قبل از مرگ،تا آنجا که ممکن است،زمین را و دریا را ببینم و لمس کنم.)
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
زوربا :
"تا نتواني خودت يك و نيم برابر شيطان باشي نميتواني با شيطان مبارزه كني!"
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
"تا نتواني خودت يك و نيم برابر شيطان باشي نميتواني با شيطان مبارزه كني!"
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
راستی این راز جگرسوز این حیات چیست؟
آدمیان به هم میرسند و سپس همچون برگهایی که بهدست باد بیافتند از هم جدا میشوند.
چشمها بیهوده میکوشد که شکل چهره و بدن و حرکات کسی را که آدم دوست دارد، در خود نگاه دارند، لیک پس از گذشت چندین سال دیگر حتّی به یاد نمیآورند که چشمان او آبی بود یا سیاه!
📚 زوربای یونانی
✍🏻 نیکوس کازانتزاکیس
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
آدمیان به هم میرسند و سپس همچون برگهایی که بهدست باد بیافتند از هم جدا میشوند.
چشمها بیهوده میکوشد که شکل چهره و بدن و حرکات کسی را که آدم دوست دارد، در خود نگاه دارند، لیک پس از گذشت چندین سال دیگر حتّی به یاد نمیآورند که چشمان او آبی بود یا سیاه!
📚 زوربای یونانی
✍🏻 نیکوس کازانتزاکیس
🎬 | Zorba, The Greek
Join 👉 @honar7modiran
کازانتزاکیس در چند مورد روایت سنگسار مریم مجدلیه را در آثار خود بازنمایی میکند.
اگر از «آخرین وسوسه مسیح» که اشاره مستقیمی به اصل روایت تاریخی است صرف نظر کنیم، صحنه هجوم مردم برای قتل صحنه سنگسار بیوهزن در «زوربای یونانی»
در صحنه سنگسار «زوربای یونانی»، راوی داستان، یعنی کسی که خودش با «بیوهزن» رابطه بر قرار کرده و شاید به صورتی غیرمستقیم در سنگسار او مقصر بوده است، نمیتواند هیچ دخالت موثری برای جلوگیری از جنایت انجام دهد. او در نهایت یک ناظر متاسف اما منفعل باقی میماند.
در این تصویر، «زوربا» که رابطه خاصی با بیوهزن ندارد دخالتی میکند که البته نافرجام باقی میماند و جلوی فاجعه را نمیگیرد. بدین ترتیب، تمام بار تراژیک داستان، صرفا در خشونت صحنه، جنون همگانی و مظلومیت بیوهزن خلاصه میشود.
راوی داستان زوربا، که هم متاسف است و هم شرمگین) این بیتفاوتی مقصر اصلی، به خودی خود میتواند بار تراژیک ماجرا را اندکی افزایش دهد، اما نکته کلیدی جای دیگری است.
در روایت زوربا، کسی که برای جلوگیری از جنایت اقدام میکند خود زوربا است که میشود گفت هیچ ارتباط مستقیمی به مساله ندارد. زوربا نه با بیوهزن رابطه داشته و نه عاشق یا معشوق او به حساب میآید.
نمایی که کارگردان در این صحنه گرفته یکی از شاهکارهای این فیلم است.
زن، با چهرهای وحشتزده از هجوم اهالی دهکده، تنه یک درخت را در آغوش کشیده است. گویی از همنوعان کف بر دهان آورده خود که در پس زمینه قابل مشاهده هستند ناامید شده و به نوعی به طبیعت، یا قضا و قدر متوسل شده است.
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
اگر از «آخرین وسوسه مسیح» که اشاره مستقیمی به اصل روایت تاریخی است صرف نظر کنیم، صحنه هجوم مردم برای قتل صحنه سنگسار بیوهزن در «زوربای یونانی»
در صحنه سنگسار «زوربای یونانی»، راوی داستان، یعنی کسی که خودش با «بیوهزن» رابطه بر قرار کرده و شاید به صورتی غیرمستقیم در سنگسار او مقصر بوده است، نمیتواند هیچ دخالت موثری برای جلوگیری از جنایت انجام دهد. او در نهایت یک ناظر متاسف اما منفعل باقی میماند.
در این تصویر، «زوربا» که رابطه خاصی با بیوهزن ندارد دخالتی میکند که البته نافرجام باقی میماند و جلوی فاجعه را نمیگیرد. بدین ترتیب، تمام بار تراژیک داستان، صرفا در خشونت صحنه، جنون همگانی و مظلومیت بیوهزن خلاصه میشود.
راوی داستان زوربا، که هم متاسف است و هم شرمگین) این بیتفاوتی مقصر اصلی، به خودی خود میتواند بار تراژیک ماجرا را اندکی افزایش دهد، اما نکته کلیدی جای دیگری است.
در روایت زوربا، کسی که برای جلوگیری از جنایت اقدام میکند خود زوربا است که میشود گفت هیچ ارتباط مستقیمی به مساله ندارد. زوربا نه با بیوهزن رابطه داشته و نه عاشق یا معشوق او به حساب میآید.
نمایی که کارگردان در این صحنه گرفته یکی از شاهکارهای این فیلم است.
زن، با چهرهای وحشتزده از هجوم اهالی دهکده، تنه یک درخت را در آغوش کشیده است. گویی از همنوعان کف بر دهان آورده خود که در پس زمینه قابل مشاهده هستند ناامید شده و به نوعی به طبیعت، یا قضا و قدر متوسل شده است.
🎬 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
آمده ایم که با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم ، نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم!
📓زوربای یونانی
نیکوس کازانتزاکیس
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran
📓زوربای یونانی
نیکوس کازانتزاکیس
💔 | Zorba, The Greek 1964
Join 👉 @honar7modiran