انالله و انا الیه راجعون
درگذشت کاملِ اعتماد خودم به دیگران را تسلیت عرض میکنم.
درگذشت کاملِ اعتماد خودم به دیگران را تسلیت عرض میکنم.
راستشو بخوای حس میکنم دیگه توانایی ادامه دادن هیچ کاری رو ندارم.
جوری شدم که دیگه نمیتونم آدمای قدیمی رو تحمل کنم چه برسه به آدمای جدید...
حوصله ندارم با کسی آشنا شم،با افراد جدید حرف بزنم و درمورد علاقه هاشون بپرسم.
جدی دیگه نمیکشم،نمیتونم و حوصله خودمم ندارم.
نمیدونم دقیقا دارم چه گوهی توی این زندگی میخورم،همهش نشستهم یه گوشه و به دیوارای اتاقم نگاه میکنم و تنها فکری که برای کردن دارم اینه "حذفشون کن و دیگه کسی رو توی این زندگی کیریت راه نده".
همهش درحال تلاش کردنم،برای حذف آدما،هر دفعه با یه بهونه جدید!
انقد به این قضیه عادت کردم که بخشی از من شده،یه بخش جداناپذیر،کثیف و وحشتناک.
عاشق میشم،میگم این دیگه واسه خودمه،خدا هم بیاد پایین این یکیو کسی نمیتونه ازم بگیره...یهو وسطش اون آدمه خوش ازم خسته میشه!
میدونی چرا؟
چون خسته کننده بودن چسبیده بهم،اون آدمی که کسی نمیتوکه تحملش کنه چسبیده بهم،اصن انگار دیگه خودم نیستم،تغییر کردم،تبدیل شدم به یه آدم به درد نخور و عوضی.
اذیت میشم،دارم خودمو بدجور اذیت میکنم و نابود میکنم،از خودم میترسم!
حس میکنم خطرناکم،حس میکنم به خودمو بقیه آسب میرسونم و همه رو آزار میدم!
من دارم به چیزی تبدیل میشم که ازش میترسیدم،به آدمی که همیشه ازش فراری بودم...
کاش یکی بیاد منو از خودم بگیره،منو بدزده و پس نده...
کاش من بتونم خودمو فراری بدم:)
جوری شدم که دیگه نمیتونم آدمای قدیمی رو تحمل کنم چه برسه به آدمای جدید...
حوصله ندارم با کسی آشنا شم،با افراد جدید حرف بزنم و درمورد علاقه هاشون بپرسم.
جدی دیگه نمیکشم،نمیتونم و حوصله خودمم ندارم.
نمیدونم دقیقا دارم چه گوهی توی این زندگی میخورم،همهش نشستهم یه گوشه و به دیوارای اتاقم نگاه میکنم و تنها فکری که برای کردن دارم اینه "حذفشون کن و دیگه کسی رو توی این زندگی کیریت راه نده".
همهش درحال تلاش کردنم،برای حذف آدما،هر دفعه با یه بهونه جدید!
انقد به این قضیه عادت کردم که بخشی از من شده،یه بخش جداناپذیر،کثیف و وحشتناک.
عاشق میشم،میگم این دیگه واسه خودمه،خدا هم بیاد پایین این یکیو کسی نمیتونه ازم بگیره...یهو وسطش اون آدمه خوش ازم خسته میشه!
میدونی چرا؟
چون خسته کننده بودن چسبیده بهم،اون آدمی که کسی نمیتوکه تحملش کنه چسبیده بهم،اصن انگار دیگه خودم نیستم،تغییر کردم،تبدیل شدم به یه آدم به درد نخور و عوضی.
اذیت میشم،دارم خودمو بدجور اذیت میکنم و نابود میکنم،از خودم میترسم!
حس میکنم خطرناکم،حس میکنم به خودمو بقیه آسب میرسونم و همه رو آزار میدم!
من دارم به چیزی تبدیل میشم که ازش میترسیدم،به آدمی که همیشه ازش فراری بودم...
کاش یکی بیاد منو از خودم بگیره،منو بدزده و پس نده...
کاش من بتونم خودمو فراری بدم:)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتظاری که از دوسپسرم دارم وقتی یه تغییر کوچولو میکنم:
خطاب به کاراکترهای درونیم: امیدوارم این آخرین باری باشه که با شما در یک کالبد زندگی میکنم.
اینکه ی زمانی مهم بودین دلیل نمیشه همیشه مهم بمونین من ی آدمیو میشناختم واسع دیدنش کلی ذوق و شوق میکردم ولی الان میبینمش مسیرمو عوض میکنم مواظب وقتای از دسته رفته باشید.
Forwarded from PlyMooD🎧☘️
این حجم از بی حص بودن و بی احساس بودن نسبت به همه چیز داره یکم اذیتم میکنه.
چه انتظارایی که از من ندارین...
واقعا جدین؟؟
مثلا میخواین من بیام پیام بدم و احوال پرسی کنم و ازتون بپرسم زندگی چطور میگذره؟بهتون بگم دلم براتون تنگ شده!
بابا من گاهی حوصله خودمم ندارم دلم میخواد خودمو تنها بزارم یه مدت ولی حیف که نمیشه...تو این وسط سگ کی باشی؟
واقعا جدین؟؟
مثلا میخواین من بیام پیام بدم و احوال پرسی کنم و ازتون بپرسم زندگی چطور میگذره؟بهتون بگم دلم براتون تنگ شده!
بابا من گاهی حوصله خودمم ندارم دلم میخواد خودمو تنها بزارم یه مدت ولی حیف که نمیشه...تو این وسط سگ کی باشی؟
Forwarded from Starboy (Arshia-sb)
حیف مادرتو میشناسم ادم خوبیه وگرنه میشد مادرجنده خطابت کرد
از رضا پیشرو یاد گرفتم قبل از اینکه همه خودمو برای کسی بذارم یکم تحقیقات در موردش کنم، باید اول بفهمم کسی که دارم براش زحمت میکشم رفیق یا هوادار منه یا صرفا یه بیناموسه.
کاش بفهمین این جمله "به تو کاری ندارم چون قیافه ت نازه" که به خیلی هاتون میگم،تعریف نیس بلکه فشه:)
『جودیوشیطانلنگدراز』
Chvrsi & Mamazi – Medusa (Prymie.com)
برعکس سِنِتی،توی بلوغ
برعکس پوستت،روحته دارک.
برعکس پوستت،روحته دارک.