موسسه حسابداری مشکی❤️
33 subscribers
18.5K photos
7.81K videos
169 files
523 links
شماره تماس: 09120238095
Download Telegram
در هوس‌خیال او
همچو خیال گشته ام
اوست گرفته شهر‌ دل
من به کجا سفر برم؟

مولانا


💧❄️
سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان تو

فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو
باطرب است جام تو بانمک است نان تو

#مولانا


💧❄️
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی‌هایم؟

چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم؟



#نادر_نادرپور


💧❄️
.

اشکت چه شد ای چشم...
#که_آن_برق_شهابی...

شعری شده آتش زده...
#در_دفترم_امشب...

#حسین_منزوی


💧❄️

.
مرا روز قیامت با غَمت
از خاک می خوانند

چه محشر می شود
مَستی که از خواب تو
بَرخیزد...


فاضل_نظـری


💧❄️
شدیم از یاد یکدیگر فراموش
دوراهی بین ما بگشوده آغوش




از آن عشقی که در ما شعله می‌زد
به جا مانده اجاقی سرد و خاموش

اردلان_سرفراز


💧❄️
.
بی رنگ رخت
زمانه زندان من است ...

مولانا


💧❄️
‌‌
بیدار نشستم که
غمت را چو چراغی

از شب بستانم به
سحر بسپرم امشب


حسین_منزوی


💧❄️
شهر من،
رقصِ کوچه‌هایش را بازمی‌یابد
هیچ کجا
هیچ زمان
فریاد زندگی بی‌جواب نمانده است

#احمد_شاملو


💧❄️
تا چند از فراق مرا کار بشکنی
زاریم نشنوی و مرا زار بشکنی

دستم شکست دست فراقت ز کار و بار
دانستمی دگر به چه مقدار بشکنی


حضرت_مولانا


💧❄️
ندانستیم و دل بستیم
نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم
شکار سایه ها هستیم


اردلان_سرفراز


💧❄️
هنگامیکه آدمی خو کرده باشد که از
دیگران چیزی طلب نکند،

بلکه همیشه
چیزی به ایشان ببخشد،👌🌱💚

ناخواسته به سوی شرافت گام برداشته
است.👌👌👌


#نیچه


💧❄️
بمان که عشق
به ما حسودی خواهد کرد
بمان برای من
تویی که تمام منی
و من از بودن تو لبریزم
فلسفه عشق این هست...

یا باید لبریز از عشق باشی
یا تهی از دوست داشتن وعشق
پس بمان و بگو
که فلسفه ات چیست...

چون تو را در فراسوی
دهلیز قلبم در
دریچه ی نور امید
جای داده ام...

پدیده_احمدی


💧❄️
در انتهایِ
اندوهناک دهلیزِ بی‌منفذ،...
چشمان توشب چراغِ...
تاریک من است...




احمدشاملو


💧❄️
ستاره می‌دمد از چشم‌های روشن تو
بهار می‌شکفد در زمینه‌ی تن تو



فرشتگان، چو گل عشق در تو می‌شکفند
بهار نیست، بهشت است فصل دیدن تو



تو تکیه‌گاه منی، وز تو مرده‌ام زنده‌ است
مرا رها نکنی دست من به دامن تو



گل از تو شرم به ‌بار آورد اگر بدمد
که رشک خاطر گلزارهاست گلشن تو



رسد به خوشه‌ی پروین و ماه اگر دستم
همه بچینم و آویزمش به گردن تو




تو می‌شکوفی و پاییز می‌شود پرپر
گل همیشه بهارم! خوشا شکفتن تو

منزوی


💧❄️
گفتم تو با منی دم ز درون می زنی
پس دل من از برون خیره چرا می رود

گفت که دل آن ماست رستم دستان ماست
سوی خیال خطا بهر غزا می رود

#مولانا


💧❄️
ماییم و بخت خندان، تا تو امیر مایی
ای شیوهات شیرین، تو جان شیوهایی

آن لب که بسته باشد، خندان کنیش در حین
چشمی که درد دارد، او را چو توتیایی


#مولانا


💧❄️
به هر زمین ڪه....
گذرگاه ٺوست....
سجده ڪنم....
نشان پای ٺو سجّاده‌ی نماز من است...!!

#مانی_شیرازی


‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

💧❄️
امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم
مستیم بدان حد که ره خانه ندانیم

در عشق تو از عاقله عقل برستیم
جز حالت شوریده دیوانه ندانیم

در باغ به جز عکس رخ دوست نبینیم
وز شاخ به جز حالت مستانه ندانیم

گفتند در این دام یکی دانه نهاده‌ست
در دام چنانیم که ما دانه ندانیم

امروز از این نکته و افسانه مخوانید
کافسون نپذیرد دل و افسانه ندانیم

چون شانه در آن زلف چنان رفت دل ما
کز بیخودی از زلف تو تا شانه ندانیم

باده ده و کم پرس که چندم قدح است این
کز یاد تو ما باده ز پیمانه ندانیم

# حضرت مولانا



💧❄️
درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت
درآ تا خانه هستی بپردازم همین ساعت

صلا زن پاکبازی را رها کن خاک بازی را
که یک جان دارم و خواهم که دربازم همین ساعت

کمان زه کن خدایا نه که تیر قاب قوسینی
که وقت آمد که من جان را سپر سازم همین ساعت

چو بر می‌آید این آتش فغان می‌خیزد از عالم
امانم ده امانم ده که بگدازم همین ساعت

جهان از ترس می‌درد و جان از عشق می‌پرد
که مرغان را به رشک آرم ز پروازم همین ساعت


#مولوی




💧❄️