💠ده کتاب مفید برای علاقهمندان به سینما:
• دربارهی سینما - گابریل گارسیا مارکز
• فواصل سینما - ژاک رانیسر
• شهرها و سینما - باربارا منل
• سین مثل سینما - عزتالله جامعی
• آناتومی فیلم - برنارد اف دیک
• تاریخ جامع سینمای جهان - دیوید ا. کوک
• تاریخ سینما - بوردول و تامسون
• سینما چیست؟ - آندره بازن
• سینما معماری در حرکت - مهدی رحیمیان
• درک فیلم - آلن کیسبی یر
• دربارهی سینما - گابریل گارسیا مارکز
• فواصل سینما - ژاک رانیسر
• شهرها و سینما - باربارا منل
• سین مثل سینما - عزتالله جامعی
• آناتومی فیلم - برنارد اف دیک
• تاریخ جامع سینمای جهان - دیوید ا. کوک
• تاریخ سینما - بوردول و تامسون
• سینما چیست؟ - آندره بازن
• سینما معماری در حرکت - مهدی رحیمیان
• درک فیلم - آلن کیسبی یر
وقاحت آن است که عمل خودت را فراموش کنی و من را بر اساس عکس العملم بازخواست کنی.
- جبران خلیل جبران
- جبران خلیل جبران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هیچ چیز به ماندگاری کتاب نیست
🎤 منصور ضابطیان در گفتگو با رادیو مضمون:
📍من در رسانههای مختلف کار کردم؛ از رادیو و تلویزیون گرفته تا پادکست، فضای مجازی و مثلا یوتیوب.اما هیچ رسانهای در حد کتاب برایم مهم نبوده و نیست.
📍همهٔ دیگر رسانهها به ابزاری برای تولید محتوا و انتشار آن نیاز دارند؛ اما کتاب را میشود هر جایی با خود برد و استفاده از آن خیلی راحتتر است. میتوانم بگویم هیچ چیز به ماندگاری کتاب نیست!
🎤 منصور ضابطیان در گفتگو با رادیو مضمون:
📍من در رسانههای مختلف کار کردم؛ از رادیو و تلویزیون گرفته تا پادکست، فضای مجازی و مثلا یوتیوب.اما هیچ رسانهای در حد کتاب برایم مهم نبوده و نیست.
📍همهٔ دیگر رسانهها به ابزاری برای تولید محتوا و انتشار آن نیاز دارند؛ اما کتاب را میشود هر جایی با خود برد و استفاده از آن خیلی راحتتر است. میتوانم بگویم هیچ چیز به ماندگاری کتاب نیست!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 رئیس سازمان سینمایی: تا پایان سال ۱۴۰۴ همه شهرهای بالای ۱۰۰ هزار جمعیت صاحب سینما میشوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 استقبال از بدل داریوش در استانبول!
▫️ایرانی خارجنشین حقیقتا نمونه نادری است. بدل داریوش اقبالی را چسبیدهاند و ولش نمیکنند. یکی آن وسط نیست بگوید بابا این داریوش نیست بگذارید برود.
▫️ایرانی خارجنشین حقیقتا نمونه نادری است. بدل داریوش اقبالی را چسبیدهاند و ولش نمیکنند. یکی آن وسط نیست بگوید بابا این داریوش نیست بگذارید برود.
رجبعلی خیاط مستاجری داشت.
که زن وشوهربودند با 20 ریال اجاره
بعد از چند وقت این زن و شوهرصاحب فرزند شدن
رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
" چون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن،
این ۲۰ ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی،
هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت !
متاسفانه تو دوره زمونه الان کرایه ها رو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن!
که زن وشوهربودند با 20 ریال اجاره
بعد از چند وقت این زن و شوهرصاحب فرزند شدن
رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
" چون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن،
این ۲۰ ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی،
هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت !
متاسفانه تو دوره زمونه الان کرایه ها رو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن!
کانال هلر شمسی
قطعابا خوندن این پست به درک تازه ای از معنای زندگی میرسیم
يک خاطره ای از خودم بگم. اول ازدواج ما بود. ناراحتی همه جور کشيده بوديم. همه جور. آخر اونقدر خسته شدم از ناراحتی که يک روز پا شدم خودم رو راحت کنم بابا، از اين ناراحتی، مگه چه خبره؟ صبح زود، تاريکی بود. پا شدم، طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشين. برم قال قضيه را بکنم. برم خودکشی بکنم. برم... رفتیم. اطراف ميانه بود. سال ٣٩. رفتم آقا. توتستان بود بغل خونه ما. نزديک خونه ما. آمديم طناب... تاريک بود. طناب را هر قدر مينداختيم گير نمى کرد، يک مرتبه انداختم گير نکرد، دو مرتبه انداختم... گير نکرد، سومی، آخر خودم رفتم بالا. رفتم بالا طناب را گير دادم، ديدم آقا يک چيز نرم خورد به دستم. توت بود. چه توت شيرينی... شيرين بود. اولی را خوردم. دومی راخوردم. سومی را خوردم. يک وقت ديدم هوا داره روشن ميشه. آفتاب زده بالای کوه رفیق. چه آفتابی! چه منظره ای! چه سبزه زاری! يک وقت ديدم صداى بچه ها مياد. بچه ها مدرسه بودن. آمدن ديدن من توت ميخورم، گفتن آقا درخت رو تکون بده. ما هم درخت رو تکون داديم. اينا خوردن. اينا خوردن من کيف ميکردم. خوردم بله. يه خورده ام ما جمع کردیم. آمديم تو خونه. خانوم ما هنوز از خواب بيدار نشده بود.
آمديم يه خورده هم داديم به اون. اون هم خورد. اون هم کيف کرد. رفته بودم خودکشی کنم، توت چيدم آوردم اينجا. آقا يه توت ما را نجات داد. يک توت ما را نجات داد.
طعم گیلاس_ عباس کیا رستمی
قطعابا خوندن این پست به درک تازه ای از معنای زندگی میرسیم
يک خاطره ای از خودم بگم. اول ازدواج ما بود. ناراحتی همه جور کشيده بوديم. همه جور. آخر اونقدر خسته شدم از ناراحتی که يک روز پا شدم خودم رو راحت کنم بابا، از اين ناراحتی، مگه چه خبره؟ صبح زود، تاريکی بود. پا شدم، طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشين. برم قال قضيه را بکنم. برم خودکشی بکنم. برم... رفتیم. اطراف ميانه بود. سال ٣٩. رفتم آقا. توتستان بود بغل خونه ما. نزديک خونه ما. آمديم طناب... تاريک بود. طناب را هر قدر مينداختيم گير نمى کرد، يک مرتبه انداختم گير نکرد، دو مرتبه انداختم... گير نکرد، سومی، آخر خودم رفتم بالا. رفتم بالا طناب را گير دادم، ديدم آقا يک چيز نرم خورد به دستم. توت بود. چه توت شيرينی... شيرين بود. اولی را خوردم. دومی راخوردم. سومی را خوردم. يک وقت ديدم هوا داره روشن ميشه. آفتاب زده بالای کوه رفیق. چه آفتابی! چه منظره ای! چه سبزه زاری! يک وقت ديدم صداى بچه ها مياد. بچه ها مدرسه بودن. آمدن ديدن من توت ميخورم، گفتن آقا درخت رو تکون بده. ما هم درخت رو تکون داديم. اينا خوردن. اينا خوردن من کيف ميکردم. خوردم بله. يه خورده ام ما جمع کردیم. آمديم تو خونه. خانوم ما هنوز از خواب بيدار نشده بود.
آمديم يه خورده هم داديم به اون. اون هم خورد. اون هم کيف کرد. رفته بودم خودکشی کنم، توت چيدم آوردم اينجا. آقا يه توت ما را نجات داد. يک توت ما را نجات داد.
طعم گیلاس_ عباس کیا رستمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅تغییرات اقلیمی به یک چالش تبدیل شده،
بارش برف در طائف عربستان
۲۸ آوریل ۲۰۲۴/نهمین روز از اردیبهشت۱۴۰۳
بارش برف در طائف عربستان
۲۸ آوریل ۲۰۲۴/نهمین روز از اردیبهشت۱۴۰۳
چرا در خواب از بلندی می افتیم؟🤔
◽️افتادن از بلندی در خواب در اثر خستگی بیش از حد، کمبود خواب یا استرس اتفاق می افتد. در این حالت مغز فرد به سرعت وارد چرخه خواب شده در حالی که بدن هنوز کاملا به خواب نرفته است.
◽️افتادن از بلندی در خواب در اثر خستگی بیش از حد، کمبود خواب یا استرس اتفاق می افتد. در این حالت مغز فرد به سرعت وارد چرخه خواب شده در حالی که بدن هنوز کاملا به خواب نرفته است.
#یک_فنجان_تفکر ☕️
تأثیرات خواب بیش از حد و کم خوابی بر سلامتی چيست؟
۱. تغییرات وزنی ناخواسته
مطالعات متعددی ثابت کردهاند که خوابیدن کمتر از ۵ ساعت در شبانهروز اغلب به افزایش وزن و بالا رفتن احتمال چاقی منجر میشود. به همان اندازه، خواب بیش از ۹ ساعت نیز میتواند احتمال اضافه وزن را افزایش دهد. در حالی که افرادی که بین ۷ تا ۸ ساعت میخوابند، به طور کلی توانایی بیشتری در حفظ وزن سالم نشان میدهند.
۲. ایجاد سیاهی زیر چشم
کمبود خواب اغلب به عنوان عامل اصلی پدید آمدن سیاهی زیر چشم شناخته میشود. با این حال، خواب طولانی مدت (بیشتر از ۹ تا ۱۰ ساعت در روز) نیز میتواند عوارض مشابهی به همراه داشته باشد، چرا که کمبود خواب پوست را رنگپریده کرده و عروق خونی زیر چشم را بیشتر نمایان میکند.
۳. خطر افزایش بیماریهای قلبی عروقی
علیرغم اینکه دلیل دقیق رابطه بین خواب زیاد و بیماریهای قلبی عروقی هنوز ناشناخته است، تحقیقات نشان داده است که خواب بیشتر از ۹ تا ۱۱ ساعت احتمال گرفتگی رگهای قلبی را افزایش میدهد، در حالی که افرادی که ۷ تا ۸ ساعت خواب دارند، کمتر در معرض این خطر قرار دارند.
۴. کاهش تمرکز و عملکرد شناختی
همگان با اثرات زیانبار کمبود خواب بر تمرکز و تواناییهای ذهنی آشنا هستند. اما خوابیدن بیش از اندازه نیز میتواند به مهارتهای تصمیمگیری، حل مشکل و حافظه آسیب برساند.
۵. خشکی و پیری زودرس پوست
الگوهای خواب تأثیر قابل توجهی بر وضعیت پوست دارند. کمبود خواب موجب کاهش هیدراتاسیون بدن و در نتیجه، خشکی پوست میشود. از طرفی، خوابیدن بیش از حد هم میتواند توانایی بدن برای حفظ تعادل آبی را مختل کند و منجر به پیری زودرس و چین و چروک شود.
تأثیرات خواب بیش از حد و کم خوابی بر سلامتی چيست؟
۱. تغییرات وزنی ناخواسته
مطالعات متعددی ثابت کردهاند که خوابیدن کمتر از ۵ ساعت در شبانهروز اغلب به افزایش وزن و بالا رفتن احتمال چاقی منجر میشود. به همان اندازه، خواب بیش از ۹ ساعت نیز میتواند احتمال اضافه وزن را افزایش دهد. در حالی که افرادی که بین ۷ تا ۸ ساعت میخوابند، به طور کلی توانایی بیشتری در حفظ وزن سالم نشان میدهند.
۲. ایجاد سیاهی زیر چشم
کمبود خواب اغلب به عنوان عامل اصلی پدید آمدن سیاهی زیر چشم شناخته میشود. با این حال، خواب طولانی مدت (بیشتر از ۹ تا ۱۰ ساعت در روز) نیز میتواند عوارض مشابهی به همراه داشته باشد، چرا که کمبود خواب پوست را رنگپریده کرده و عروق خونی زیر چشم را بیشتر نمایان میکند.
۳. خطر افزایش بیماریهای قلبی عروقی
علیرغم اینکه دلیل دقیق رابطه بین خواب زیاد و بیماریهای قلبی عروقی هنوز ناشناخته است، تحقیقات نشان داده است که خواب بیشتر از ۹ تا ۱۱ ساعت احتمال گرفتگی رگهای قلبی را افزایش میدهد، در حالی که افرادی که ۷ تا ۸ ساعت خواب دارند، کمتر در معرض این خطر قرار دارند.
۴. کاهش تمرکز و عملکرد شناختی
همگان با اثرات زیانبار کمبود خواب بر تمرکز و تواناییهای ذهنی آشنا هستند. اما خوابیدن بیش از اندازه نیز میتواند به مهارتهای تصمیمگیری، حل مشکل و حافظه آسیب برساند.
۵. خشکی و پیری زودرس پوست
الگوهای خواب تأثیر قابل توجهی بر وضعیت پوست دارند. کمبود خواب موجب کاهش هیدراتاسیون بدن و در نتیجه، خشکی پوست میشود. از طرفی، خوابیدن بیش از حد هم میتواند توانایی بدن برای حفظ تعادل آبی را مختل کند و منجر به پیری زودرس و چین و چروک شود.
#داستانک 📚
روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد. او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و بدنبال راه چارهای گشت که بتواند دل دوستش را بدست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند. او در تلاش خود برای جبران آن، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا، از وی مشورت خواست. پیرزن با دقت و حوصله فراوان به گفتههای آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه، چنین گفت: «تو برای جبران سخنانت لازم است که دو کار انجام دهی و اولین آن فوقالعاده سختتر از دومی است.»
خانم جوان با شوق فراوان از او خواست که راهحلها را برایش شرح دهد. پیرزن خردمند ادامه داد: «امشب بهترین بالش پری را که داری، برداشته و سوراخی در آن ایجاد میکنی. سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در کوچه و محلات اطراف خانهات میکنی و در آستانه درب منازل هر یک از همسایگان و دوستان و بستگانت که رسیدی، مقداری پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار میدهی. بایستی دقت کنی که این کار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام کرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح دهم.»
خانم جوان به سرعت به سمت خانهاش شتافت و پس از اتمام کارهای روزمره خانه، شبهنگام شروع به انجام کار طاقتفرسائی کرد که آن پیرزن پیشنهاد نموده بود. او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریکی شهر و در هوای سرد و سوزناکی که انگشتانش از فرط آن، یخ زده بودند، توانست کارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت. خانم جوان با اینکه به شدت احساس خستگی میکرد اما آسوده خاطر شده بود که تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت: «بالش کاملاً خالی شده است!»
پیرزن پاسخ داد : «حال برای انجام مرحله دوم، بازگرد و بالش خود را مجدداً از آن پرها پر کن تا همه چیز به حالت اولش برگردد!»
خانم جوان با سرآسیمگی گفت: «اما میدانید این امر کاملاٌ غیر ممکنه! باد بیشتر آن پرها را از محلی که قرارشان دادهام پراکنده کرده است و قطعاً هر چقدر هم تلاش کنم دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد!»
پیرزن با کلامی تأمل برانگیز گفت: «کاملاً درسته! هرگز فراموش نکن کلماتی که بکار میبری همچون پرهایی است که در مسیر باد قرار میگیرند. آگاه باش که فارغ از میزان صمیمیت و صداقت گفتارت، دیگر آن سخنان به دهان باز نخواهند گشت. بنابراین در حضور کسانی که به آنها عشق میورزی کلماتت را خوب انتخاب کن.»
روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد. او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و بدنبال راه چارهای گشت که بتواند دل دوستش را بدست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند. او در تلاش خود برای جبران آن، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا، از وی مشورت خواست. پیرزن با دقت و حوصله فراوان به گفتههای آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه، چنین گفت: «تو برای جبران سخنانت لازم است که دو کار انجام دهی و اولین آن فوقالعاده سختتر از دومی است.»
خانم جوان با شوق فراوان از او خواست که راهحلها را برایش شرح دهد. پیرزن خردمند ادامه داد: «امشب بهترین بالش پری را که داری، برداشته و سوراخی در آن ایجاد میکنی. سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در کوچه و محلات اطراف خانهات میکنی و در آستانه درب منازل هر یک از همسایگان و دوستان و بستگانت که رسیدی، مقداری پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار میدهی. بایستی دقت کنی که این کار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام کرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح دهم.»
خانم جوان به سرعت به سمت خانهاش شتافت و پس از اتمام کارهای روزمره خانه، شبهنگام شروع به انجام کار طاقتفرسائی کرد که آن پیرزن پیشنهاد نموده بود. او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریکی شهر و در هوای سرد و سوزناکی که انگشتانش از فرط آن، یخ زده بودند، توانست کارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت. خانم جوان با اینکه به شدت احساس خستگی میکرد اما آسوده خاطر شده بود که تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت: «بالش کاملاً خالی شده است!»
پیرزن پاسخ داد : «حال برای انجام مرحله دوم، بازگرد و بالش خود را مجدداً از آن پرها پر کن تا همه چیز به حالت اولش برگردد!»
خانم جوان با سرآسیمگی گفت: «اما میدانید این امر کاملاٌ غیر ممکنه! باد بیشتر آن پرها را از محلی که قرارشان دادهام پراکنده کرده است و قطعاً هر چقدر هم تلاش کنم دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد!»
پیرزن با کلامی تأمل برانگیز گفت: «کاملاً درسته! هرگز فراموش نکن کلماتی که بکار میبری همچون پرهایی است که در مسیر باد قرار میگیرند. آگاه باش که فارغ از میزان صمیمیت و صداقت گفتارت، دیگر آن سخنان به دهان باز نخواهند گشت. بنابراین در حضور کسانی که به آنها عشق میورزی کلماتت را خوب انتخاب کن.»
چهار تکنیک روانشناسی که ازشون بیخبرید
🌿وقتی با کسی که ازش خوشتون میاد صحبت میکنید، مردمک چشمتون بزرگتر از حد معمول میشه.
🌿غذاهایی رو که از کودکی ازش متنفر بودید امتحان کنید، چون جوانههای چشایی شما هر هفت سال یکبار تغییر میکنه و به احتمال زیاد از بیشتر غذاهایی که دوست نداشتید لذت خواهیدبرد.
🌿اگه کم حوصله هستید رنگ نارنجی رو امتحان کنید، هنگام استحمام صبحگاهی از حوله نارنجی استفاده کنید، لباس نارنجی بپوشید چون رنگ نارنجی نشاط آور بوده و باعث افزایش خلق و روحیه میشود.
🌿تحقیقات نشان داده است بیخوابی معمولا برای کسانی که IQ بالایی دارند بیشتر اتفاق میافتد، به عبارتی خاموش کردن مغز برای افراد باهوش سختتر است.
🌿وقتی با کسی که ازش خوشتون میاد صحبت میکنید، مردمک چشمتون بزرگتر از حد معمول میشه.
🌿غذاهایی رو که از کودکی ازش متنفر بودید امتحان کنید، چون جوانههای چشایی شما هر هفت سال یکبار تغییر میکنه و به احتمال زیاد از بیشتر غذاهایی که دوست نداشتید لذت خواهیدبرد.
🌿اگه کم حوصله هستید رنگ نارنجی رو امتحان کنید، هنگام استحمام صبحگاهی از حوله نارنجی استفاده کنید، لباس نارنجی بپوشید چون رنگ نارنجی نشاط آور بوده و باعث افزایش خلق و روحیه میشود.
🌿تحقیقات نشان داده است بیخوابی معمولا برای کسانی که IQ بالایی دارند بیشتر اتفاق میافتد، به عبارتی خاموش کردن مغز برای افراد باهوش سختتر است.
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۰ اردیبهشت روز ملی خلیجفارس
۱۰ اردیبهشت در تاریخ ایران روز مهمی است. روزی که یادآور ازخودگذشتگیهای ملت سرافراز ایران و فرار اشغالگران متجاوز پرتغالی پس از ۱۱۷ سال تسلط جابرانه بر سواحل جنوبی کشور بود. "۲۱ آوریل ۱۶۲۲" در پی رشادتهای ارتش ایران به رهبری امیرالامرای فارس"امام قلیخان" است. شاه عباس صفوی در این روز در سال ۱۶۲۱ میلادی توانست هرمز را از چنگ پرتغالیها درآورد، تا همیشه بهخاطر این اقدامش از او به نیکی یاد شود.
اما اکنون ۱۰ اردیبهشت به روز ملی خلیجفارس بدل کرده است.
خلیج تا ابد فارس سومین خلیج بزرگ جهان است که بهخاطر موقعیت جغرافیاییاش در طول تاریخ همواره نامش بر سر زبانها بوده است و مردم تمام جهان آن را با نام خلیجفارس یا دریای پارس می شناسند. قدیمیترین اسناد موجود درباره خلیجفارس بهکتابهای باقیمانده از یونان باستان برمیگردد.
یونانیها و مورخانشان در این کتابها با نام “پرسیکوس سینوس” که بهمعنی “خلیجفارس” است از این آبراهه یاد میکنند و تکرار همین نام باعث میشود که بسیاری از نقشههای باقیمانده از اروپاییان قرنها بعد نیز با همین نام از خلیجفارس یاد کنند.
بر اساس نوشتههای مورخان یونانی مانند هرودت (۴۸۴- ۴۲۵ ق.م) کتزیاس (۴۴۵-۳۸۰ ق.م)، گزنفون (۴۳۰-۳۵۲ ق.م) استرابن (۶۳ ق.م -۲۴م) که پیش از میلاد مسیح میزیستهاند؛ یونانیان نخستین ملتی هستند که به این دریا نام پرس و به سرزمین ایران پارسه، پرسای، پرسپولیس یعنی شهر یا مملکت پارسیان دادهاند.
۱۰ اردیبهشت روز ملی خلیجفارس
۱۰ اردیبهشت در تاریخ ایران روز مهمی است. روزی که یادآور ازخودگذشتگیهای ملت سرافراز ایران و فرار اشغالگران متجاوز پرتغالی پس از ۱۱۷ سال تسلط جابرانه بر سواحل جنوبی کشور بود. "۲۱ آوریل ۱۶۲۲" در پی رشادتهای ارتش ایران به رهبری امیرالامرای فارس"امام قلیخان" است. شاه عباس صفوی در این روز در سال ۱۶۲۱ میلادی توانست هرمز را از چنگ پرتغالیها درآورد، تا همیشه بهخاطر این اقدامش از او به نیکی یاد شود.
اما اکنون ۱۰ اردیبهشت به روز ملی خلیجفارس بدل کرده است.
خلیج تا ابد فارس سومین خلیج بزرگ جهان است که بهخاطر موقعیت جغرافیاییاش در طول تاریخ همواره نامش بر سر زبانها بوده است و مردم تمام جهان آن را با نام خلیجفارس یا دریای پارس می شناسند. قدیمیترین اسناد موجود درباره خلیجفارس بهکتابهای باقیمانده از یونان باستان برمیگردد.
یونانیها و مورخانشان در این کتابها با نام “پرسیکوس سینوس” که بهمعنی “خلیجفارس” است از این آبراهه یاد میکنند و تکرار همین نام باعث میشود که بسیاری از نقشههای باقیمانده از اروپاییان قرنها بعد نیز با همین نام از خلیجفارس یاد کنند.
بر اساس نوشتههای مورخان یونانی مانند هرودت (۴۸۴- ۴۲۵ ق.م) کتزیاس (۴۴۵-۳۸۰ ق.م)، گزنفون (۴۳۰-۳۵۲ ق.م) استرابن (۶۳ ق.م -۲۴م) که پیش از میلاد مسیح میزیستهاند؛ یونانیان نخستین ملتی هستند که به این دریا نام پرس و به سرزمین ایران پارسه، پرسای، پرسپولیس یعنی شهر یا مملکت پارسیان دادهاند.
Telegram
attach 📎
#داستانک 📚
شاگردی از استاد پرسید: خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
استاد جواب داد: تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمیتوان به این شناخت رسید. اما میتوانی از فضایی که در حضور او به وجود میآید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.
منبع چهارصد داستان
شاگردی از استاد پرسید: خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
استاد جواب داد: تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمیتوان به این شناخت رسید. اما میتوانی از فضایی که در حضور او به وجود میآید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.
منبع چهارصد داستان
#حکایت ✏️
در روزگار قدیم مرد مسافری از شهری عبور میکرد. چون دیروقت بود و کسی را در شهر نمیشناخت، شب را در خرابهای اتراق کرد.
از بد روزگار در نزدیکی خرابه شخصی به قتل میرسد. افراد حاکم مرد مسافر را به عنوان قاتل دستگیر کرده و به نزد قاضی شهر میبرند.
مرد بخت برگشته هر چه کرد نتوانست بیگناهی خود را ثابت کند در نتیجه قاضی حکم به قصاص او داد.
در روز اجرای حکم مرد را به ستونی میبندند تا حکم را برای او اجرا کنند. مرد در اوج ناامیدی از جلادش میخواهد که به عنوان آخرین درخواست او را به ستون دیگری ببندد.
جلاد با کمی تردید قبول میکند. اما وقتی که میخواهد مرد را به ستون دیگر ببندد، افراد حاکم با حکمی جدید مبنی بر پیدا شدن قاتل اصلی از راه میرسند و اینگونه مرد از چنگال مرگ میگریزد.
مرد مسافر سجده شکر به جا میآورد و میگوید: اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است. از آن روز به بعد این مثل در بین مردم رایج شد تا افراد هرگز از لطف و مرحمت خداوند ناامید نشوند.
در روزگار قدیم مرد مسافری از شهری عبور میکرد. چون دیروقت بود و کسی را در شهر نمیشناخت، شب را در خرابهای اتراق کرد.
از بد روزگار در نزدیکی خرابه شخصی به قتل میرسد. افراد حاکم مرد مسافر را به عنوان قاتل دستگیر کرده و به نزد قاضی شهر میبرند.
مرد بخت برگشته هر چه کرد نتوانست بیگناهی خود را ثابت کند در نتیجه قاضی حکم به قصاص او داد.
در روز اجرای حکم مرد را به ستونی میبندند تا حکم را برای او اجرا کنند. مرد در اوج ناامیدی از جلادش میخواهد که به عنوان آخرین درخواست او را به ستون دیگری ببندد.
جلاد با کمی تردید قبول میکند. اما وقتی که میخواهد مرد را به ستون دیگر ببندد، افراد حاکم با حکمی جدید مبنی بر پیدا شدن قاتل اصلی از راه میرسند و اینگونه مرد از چنگال مرگ میگریزد.
مرد مسافر سجده شکر به جا میآورد و میگوید: اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است. از آن روز به بعد این مثل در بین مردم رایج شد تا افراد هرگز از لطف و مرحمت خداوند ناامید نشوند.