💚 حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
خدا دوستدار کسی است که حسین (علیه السلام) را دوست بدارد.
#امام_حسین
✅@Heavenly_Invitation
خدا دوستدار کسی است که حسین (علیه السلام) را دوست بدارد.
#امام_حسین
✅@Heavenly_Invitation
شیطان گفت: من نباید علی اصغر را به شهادت می رساندم چون هرگز نمی توانم برای شهادت او دلیل تراشی کنم.
#حضرت_علی_اصغر
✅@heavenly_invitation
#حضرت_علی_اصغر
✅@heavenly_invitation
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«شیخ نادی البدری» دانشمند برجسته الازهر با تفسیر دو آیه از قرآن کریم، سخنان تکان دهنده ای در فضلیت امیرالمؤمنین علی (ع) بیان می کند.
#امام_علی_ع
✅@heavenly_invitation
#امام_علی_ع
✅@heavenly_invitation
امام حسين (ع) فرمود:
« مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إِلىَ النّاس ِ»
کسى كه براى جلب رضايت مردم، موجب غضب خدا شود، خداوند او را به مردم وا مى گذارد
✅@Heavenly_Invitation
« مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إِلىَ النّاس ِ»
کسى كه براى جلب رضايت مردم، موجب غضب خدا شود، خداوند او را به مردم وا مى گذارد
✅@Heavenly_Invitation
ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم، پسرم ای پسرم
اِرباً اِرباً شده از داغ تو بابا جگرم، پسرم ای پسرم
#علی_اکبر
✅@Heavenly_Invitation
اِرباً اِرباً شده از داغ تو بابا جگرم، پسرم ای پسرم
#علی_اکبر
✅@Heavenly_Invitation
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
روزقيامت هرچشمى گريان است؛مگرچشمى كه درمصيبت وعزاى حسين گريسته باشد،كه آن چشم در قيامت خندان است وبه نعمتهاى بهشتى مژده داده مےشود
#امام_حسین
✅@Heavenly_Invitation
روزقيامت هرچشمى گريان است؛مگرچشمى كه درمصيبت وعزاى حسين گريسته باشد،كه آن چشم در قيامت خندان است وبه نعمتهاى بهشتى مژده داده مےشود
#امام_حسین
✅@Heavenly_Invitation
آنتون بارا (اندیشمند مسیحی):
اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا میکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا میخواندیم.
📚باشگاه خبرنگاران جوان
#امام_حسین
✅@Heavenly_Invitation
اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا میکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا میخواندیم.
📚باشگاه خبرنگاران جوان
#امام_حسین
✅@Heavenly_Invitation
⚫️ امام سجاد علیه السلام می فرمایند :
«إِنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلى یَسارِکَ وَ اعْتَذَرَ إِلَیْکَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.»
اگر مردى از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوى چپت گردید
و از تو عذرخواهى نمود، عذرش را بپذیر.
« شهادت امام زین العابدین علیه السلام را تسلیت می گوییم »
#امام_سجاد
✅@Heavenly_invitation
«إِنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلى یَسارِکَ وَ اعْتَذَرَ إِلَیْکَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.»
اگر مردى از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوى چپت گردید
و از تو عذرخواهى نمود، عذرش را بپذیر.
« شهادت امام زین العابدین علیه السلام را تسلیت می گوییم »
#امام_سجاد
✅@Heavenly_invitation
⚫️ امام صادق علیه السلام فرمودند:
آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا!
با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟!
پس خداوند نور حضرت قائم (عجّل الله فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم»
📚 (اصول کافی جلد ١ صفحه ٤٦٥)
✅@Heavenly_Invitation
آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا!
با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟!
پس خداوند نور حضرت قائم (عجّل الله فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم»
📚 (اصول کافی جلد ١ صفحه ٤٦٥)
✅@Heavenly_Invitation
⚫️ حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرمایند:
به سبب شهادت امام حسین حرارتی در قلوب مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود.
📚مستدرک الوسائل، جلد 10، صفحه 318
✅@Heavenly_Invitation
به سبب شهادت امام حسین حرارتی در قلوب مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود.
📚مستدرک الوسائل، جلد 10، صفحه 318
✅@Heavenly_Invitation
⬅️ کانال دعوت آسمانی ➡️
🔴 اینستاگرام Instagram.com/Heavenly_Invitation
🔵 کانال آپارات Aparat.com/Heavenly_Invitation
🔴 فیسبوک Facebook.com/Invitation.Heavenly
🔵 توییتر twitter.com/Heavenly_in
🔴 کانال تلگرام telegram.me/Heavenly_Invitation
🔵 وبلاگ www.Heavenly-Invitation.blogsky.com
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅ http://t.me/heavenly_invitation
🔴 اینستاگرام Instagram.com/Heavenly_Invitation
🔵 کانال آپارات Aparat.com/Heavenly_Invitation
🔴 فیسبوک Facebook.com/Invitation.Heavenly
🔵 توییتر twitter.com/Heavenly_in
🔴 کانال تلگرام telegram.me/Heavenly_Invitation
🔵 وبلاگ www.Heavenly-Invitation.blogsky.com
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅ http://t.me/heavenly_invitation
Instagram
HEAVENLY INVITATION (@heavenly_invitation) • Instagram photos and videos
8,260 Followers, 407 Following, 125 Posts - See Instagram photos and videos from HEAVENLY INVITATION (@heavenly_invitation)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شفای دختر نابینای مسیحی با توسل به سر بریده امام حسین (ع)
بخشهایی از فیلم ستاره خضرا
#امام_حسین #ستاره_خضرا
✅@Heavenly_Invitation
بخشهایی از فیلم ستاره خضرا
#امام_حسین #ستاره_خضرا
✅@Heavenly_Invitation
🔶 شفای دختر مسیحی با توسل به امام حسین🔶
وقتی سپاه یزید سر مبارک امام حسین را به سمت شام می برند در یکی از منازل در صومعه ای توقف کرد. راهب صومعه در دیر خود، آن سر مقدس را دید که نوری از آن ساطع است پس به نزد آن لشکر و نگاهبانان آمده و گفت: از کجا آمدهاید؟ گفتند: از عراق، با حسین جنگ کردهایم! راهب گفت: با پسر دختر پیغمبر و فرزند پسر عم رسول و پیغمبر خودتان؟ گفتند: آری! گفت: وای بر شما! اگر عسیی بن مریم را فرزندی بود ما او را برچشمان خود مینشاندیم! از شما تقاضایی دارم! گفتند: چیست؟ گفت: به امیر خود بگوئید، 10 هزار درهم نزد من است که از پدرانم به ارث بردهام آن را از من بگیرد و این سر مقدس را تا هنگام رفتن از این جا در اختیار من بگذارد. و آنان جریان را به امیر خود گفتند و او موافقت کرد و درهمها را گرفت و سر مقدس را به او سپرد. راهب آن سر مقدس را به مشک و کافور، معطر کرد و در پارچهیی قرار داد و در دامن خود نهاد و زار زار گریست تا هنگام رفتن آن راهب به سر مقدس گفت: فردای قیامت مرا نزد جدت شفاعت کن و من به یگانگی خدا و رسالت محمد شهادت داده و مسلمان شدم. آنگاه به آن لشکر گفت: من میخواهم با امیر شما صحبت کنم پس نزدیک او آمد و گفت: تو را به خدا و بحق محمد سوگند میدهم آنچه با این سر مقدس تاکنون کردهاید، دیگر مکنید! و این سر مقدس را از صندوق بیرون نیاورید! امیر گفت: چنین خواهیم کرد! پس سر را به آنها تسلیم کرد و خود از دیر به زیر آمد و به یکی از کوهستانها برای عبادت رفت. دختر نابینای او نیز که به شفاعت امام حسین (ع) شفا یافته بود در جستجوی حضرت زینب (س) روانه شد.
"بخشی از فیلم ستاره خضرا"
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
When the Yazid army killed Imam Husayn (as), they cut his head and held it in a box to take to Yazid. They stopped at a monastery in the middle of the path. at midnight, the monk saw a wave of light emanating from the head and reaching the heavens. He looked at them from above the monastery and asked, “Who are you?”
They replied, “We are associates of Ibn Ziyad”. He asked, “Whose head is this?” and they replied, “It is of Husayn, the son of Ali bin Abi Talib (as) and Fatemah (sa), the daughter of the Prophet of Allah (S)”. He asked, “You mean your Prophet?” and they replied in the affirmative. Hearing this he said, “You are among the worst of men. If Maseeh (Prophet Isa) would have had a son, we would have placed him upon our eyes”.
He continued, “Do you desire anything, and could you do me a favor?” They asked as to what was it, and he replied, “I have ten thousand Ashrafi with me, you may take it and give me the head. Let it remain with me until the dawn, and when you proceed further, take it back from me”. They replied, “We are at no loss due to this”, saying this they handed the head over to him and he gave them the Ashrafis in return.
The monk washed the head, perfumed it and kept it upon his thigh and wept profusely until it dawned. And when it dawned he said, “O head! I do not have authority upon anything except myself. I bear witness that there is no Deity except Allah and that your Grandfather is the Prophet of Allah! You bear witness that I am your friend and a slave”. Then he renounced the monastery and all that was therein, and entered the ranks of the slaves of Ahlul Bayt (a.s) And her daughter, who was blind, was healed by the intercession of Imam Husayn (a.s) and followed by Hazrat Zeinab (sister of Imam Husayn (a.s)).
"Part of Khidra's star movie"
#امام_حسین #ستاره_خضرا
✅@Heavenly_Invitation
وقتی سپاه یزید سر مبارک امام حسین را به سمت شام می برند در یکی از منازل در صومعه ای توقف کرد. راهب صومعه در دیر خود، آن سر مقدس را دید که نوری از آن ساطع است پس به نزد آن لشکر و نگاهبانان آمده و گفت: از کجا آمدهاید؟ گفتند: از عراق، با حسین جنگ کردهایم! راهب گفت: با پسر دختر پیغمبر و فرزند پسر عم رسول و پیغمبر خودتان؟ گفتند: آری! گفت: وای بر شما! اگر عسیی بن مریم را فرزندی بود ما او را برچشمان خود مینشاندیم! از شما تقاضایی دارم! گفتند: چیست؟ گفت: به امیر خود بگوئید، 10 هزار درهم نزد من است که از پدرانم به ارث بردهام آن را از من بگیرد و این سر مقدس را تا هنگام رفتن از این جا در اختیار من بگذارد. و آنان جریان را به امیر خود گفتند و او موافقت کرد و درهمها را گرفت و سر مقدس را به او سپرد. راهب آن سر مقدس را به مشک و کافور، معطر کرد و در پارچهیی قرار داد و در دامن خود نهاد و زار زار گریست تا هنگام رفتن آن راهب به سر مقدس گفت: فردای قیامت مرا نزد جدت شفاعت کن و من به یگانگی خدا و رسالت محمد شهادت داده و مسلمان شدم. آنگاه به آن لشکر گفت: من میخواهم با امیر شما صحبت کنم پس نزدیک او آمد و گفت: تو را به خدا و بحق محمد سوگند میدهم آنچه با این سر مقدس تاکنون کردهاید، دیگر مکنید! و این سر مقدس را از صندوق بیرون نیاورید! امیر گفت: چنین خواهیم کرد! پس سر را به آنها تسلیم کرد و خود از دیر به زیر آمد و به یکی از کوهستانها برای عبادت رفت. دختر نابینای او نیز که به شفاعت امام حسین (ع) شفا یافته بود در جستجوی حضرت زینب (س) روانه شد.
"بخشی از فیلم ستاره خضرا"
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
When the Yazid army killed Imam Husayn (as), they cut his head and held it in a box to take to Yazid. They stopped at a monastery in the middle of the path. at midnight, the monk saw a wave of light emanating from the head and reaching the heavens. He looked at them from above the monastery and asked, “Who are you?”
They replied, “We are associates of Ibn Ziyad”. He asked, “Whose head is this?” and they replied, “It is of Husayn, the son of Ali bin Abi Talib (as) and Fatemah (sa), the daughter of the Prophet of Allah (S)”. He asked, “You mean your Prophet?” and they replied in the affirmative. Hearing this he said, “You are among the worst of men. If Maseeh (Prophet Isa) would have had a son, we would have placed him upon our eyes”.
He continued, “Do you desire anything, and could you do me a favor?” They asked as to what was it, and he replied, “I have ten thousand Ashrafi with me, you may take it and give me the head. Let it remain with me until the dawn, and when you proceed further, take it back from me”. They replied, “We are at no loss due to this”, saying this they handed the head over to him and he gave them the Ashrafis in return.
The monk washed the head, perfumed it and kept it upon his thigh and wept profusely until it dawned. And when it dawned he said, “O head! I do not have authority upon anything except myself. I bear witness that there is no Deity except Allah and that your Grandfather is the Prophet of Allah! You bear witness that I am your friend and a slave”. Then he renounced the monastery and all that was therein, and entered the ranks of the slaves of Ahlul Bayt (a.s) And her daughter, who was blind, was healed by the intercession of Imam Husayn (a.s) and followed by Hazrat Zeinab (sister of Imam Husayn (a.s)).
"Part of Khidra's star movie"
#امام_حسین #ستاره_خضرا
✅@Heavenly_Invitation