H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠)
1.07K subscribers
5.66K photos
3.19K videos
113 files
317 links
Date:22/june/2021 (00:00)

ʜᴇʟʟᴏ ᴀʀᴍʏ,wᴇʟᴄᴏᴍ ᴛᴏ ʏᴏuʀ ᴘᴜʀᴘʟᴇ ᴘᴀʀᴀᴅɪsᴇ! ɪғ ʏᴏᴜ ʜᴀᴠᴇ ᴀ ᴘᴜʀᴘʟᴇ ʜᴇaʀᴛ ʟɪᴋᴇ ᴜs & ʟᴏᴠᴇ ʙᴀɴɢᴛᴀɴ,ᴏᴜʀ sᴇᴠᴇɴ ᴇʀᴛʜʟʏ ᴀɴɢᴇʟs, sᴜᴘᴘᴏʀᴛ ᴜs ʟoᴠᴇʟʏ...♡😇
ᴛᴀᴋᴇ ᴄᴀʀᴇ ᴏғ ʏᴏuʀ ᴘᴜʀᴘʟᴇ ʜᴇᴀʀᴛ💜

Left = Ban

Info 《 #help

Tab 《 @Sweetnight_Tab
Download Telegram
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت11) سومینا در حالیکه خمیازه می کشید گفت: "امروز باید گندی که زدیم رو درست کنیم،اگر بازم خراب کنیم با پتوی الینا خودمو دار میزنم" "یاااااااا من این پتو رو تازه خریدم!بیخودی براش نقشه های دارک…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت12)
"خدایا نجاتم بده😱"
مینهی داد زد که چند ثانیه بعد سومینایی که مشخص بود از خواب پریده از اتاق بیرون اومد و به سمت مینهی دوید
سومینا: تیر خوردی؟انگشتت قطع شد؟زخم شمشیر خوردی؟چیشدی که انقدر بلند داد کشیدی؟!
مینهی: هیچی نشده فقط مغزم منفجر شد🤯
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
جین: خیر باشه خبریه که هنوز چمدونامونو باز نکرده تو داری میری بیرون؟🤨
تهیونگ: هیونگ من از خوابگاه اومدم که یکم فکر و ذهنم از اتفاقات اخیر دور باشه نه اینکه از سلولِ یه زندان به زندونِ دیگه ای منتقل بشم!
جین: منطقی بود،خب من دیگه حرفی ندارم…
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
"بچه ها عجله کنید دخترا اینجان!!!"
جیمین هول شده گفت: "چی؟اونا اینجا چی میخوان؟اصلا اینجا چیکار دارن؟نکنه ما رو ببینن؟!"
تهیونگ خونسرد گفت: "برای هر چیزی اومده باشن،قطعا تو قسمت لباس شناهای مردونه نمیان…"

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت12) "خدایا نجاتم بده😱" مینهی داد زد که چند ثانیه بعد سومینایی که مشخص بود از خواب پریده از اتاق بیرون اومد و به سمت مینهی دوید سومینا: تیر خوردی؟انگشتت قطع شد؟زخم شمشیر خوردی؟چیشدی که انقدر بلند…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت13)
تهیونگ: پسرا میدونستید اومدیم برای من مایو بخریم؟
جیمین: اره دیگه پس برو انتخابتو بکن
تهیونگ: ولی شماها قرار بود به من تو انتخاب کمک کنید نه اینکه وایسید زاغ سیاه دخترارو چوب بزنید!
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
جونگ کوک حالتش جدی شد و خنثی به سمت تهیونگ برگشت و گفت :
"اگر لبخند میزنم و مشتاق نگاهش میکنم به این دلیل نیست که بخشیدمش،فقط این قلبِ بی قرارمه که نمیزاره نسبت بهش مشتاق نباشم"
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
"لطفا به ما فرصت بدید تا همه چیز رو توضیح بدیم،امروز بعد از ظهر ساعت کنار استخر بزرگی که تو قلب جزیره است منتظرتون میمونیم.ممنون میشم این فرصت رو بهمون بدید تا سوء تفاهم بوجود اومده رو برطرف کنیم"

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت13) تهیونگ: پسرا میدونستید اومدیم برای من مایو بخریم؟ جیمین: اره دیگه پس برو انتخابتو بکن تهیونگ: ولی شماها قرار بود به من تو انتخاب کمک کنید نه اینکه وایسید زاغ سیاه دخترارو چوب بزنید! ♡°•°…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت14)
یونگی: چطور اینو فهمیدی؟خودت دیدیش یا فکر میکنی کاره اونه؟
جیمین: یونگی هیونگ!
یونگی: برای اثبات و باور کردنش نیاز دارم بفهمم از چیزی که میگه مطمئنه و در حد پیش فرض یا حدس و گمان نیست!
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
بی مقدمه گفت:
"منم دیدمش،اون پسر خارجی بود و طوریکه از مکالمه اشون پیدا بود رابطه ی خاصی با هم داشتن پس میشه گفت ناتالی راست میگه و انگار تمام مدت ما داشتیم از کسی که وجود داره و ازش چیزی نمیدونستیم رکب میخوردیم!"
نامجون آهی کشید و به تهیونگ و هوپی نگاه کرد:
"بهتر نبود این مسئله رو زودتر میگفتید؟"
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
اشاره به دخترا به خودشون اومدن و متعجب نگاهی به هم انداختن…
مینهی: بیشتر توضیح میدی؟
جونگ گوک: دو به دو تقسیم میشیم و از جمله هیجان انگیز ترین بازی‌های این منطقه ی آبی رو انجام میدیم و تو گروه های دو نفره تلاش کنیم تا جزو نفرات اول بشیم!

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت14) یونگی: چطور اینو فهمیدی؟خودت دیدیش یا فکر میکنی کاره اونه؟ جیمین: یونگی هیونگ! یونگی: برای اثبات و باور کردنش نیاز دارم بفهمم از چیزی که میگه مطمئنه و در حد پیش فرض یا حدس و گمان نیست! ♡…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت15)
جیمین: زیاد تلاش نکنید چون ما میبریم!اما میگم حیف نیست از همین الان مشخصه کی برنده است؟😏
یونگی: یااااااا جوجه رو آخر پاییز میشمرن،بهتره مراقب باشید بخاطر یه بازی آسیب نبینید☝🏻
جونگ کوک: حله بزن بریم…
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
یونگی: دلم میخواد به این ماهیا فحش بدم😣
جیهوپ: آآآآآآآآآآ یونگیا تو که اینطوری نبودی،چطور دلت میاد به این کوشولو موشولو های قولیدنی حرف بد بزنی😙
یونگی:🫥
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
تهیونگ: منم حسش میکنم.مطمئن نیستم خوردنیه یا نه اما دوست دارم بدونم چه مزه ایه🥹
ناتالی: مراقب باش خودت که گفتی مطمئن نیستیم خوردنیه یا نه!
تهیونگ: عع چقدر تلخه!...آه چی گفتی؟
ناتالی:😐😑😐

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت15) جیمین: زیاد تلاش نکنید چون ما میبریم!اما میگم حیف نیست از همین الان مشخصه کی برنده است؟😏 یونگی: یااااااا جوجه رو آخر پاییز میشمرن،بهتره مراقب باشید بخاطر یه بازی آسیب نبینید☝🏻 جونگ کوک: حله…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت16)
چند ثانیه دست تهیونگ دراز شد و به یک چشم به هم زدن خودش رو وسط آب کنار ناتالی دید!
تهیونگ: چییییییییییییییی؟!؟!؟!
ناتالی: به این میگن تلافی😏
تهیونگ: واقعا از تو بعید بود خانم!من دستمو دراز کردم بگیریش و بیای بیرون نه اینکه بکشیم وسط آب!
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
الینا: منظورم اینه حالا که ما دوتا تنهاییم میتونیم راجب چیزایی که نمیتونستیم تا الان حرف بزنیم صحبت کنیم...؟
جین نگاه متفکری کرد و بعد لبخند محوی زد،یکبار به اطرافش نگاهی انداخت و بعد از اینکه از تنها بودنشون اطمینان حاصل کرد رو به الینا گفت:
"خیلی منتظر این لحظه بودم!کلی سوال برای پرسیدن دارم!"
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
یونگی: آخه چرا وقتی شنا بلد نیستی بری تو آب که بخوای غرق شی و من بیام نجاتت بدم؟!
جیهوپ: خب این یه مثال بود واقعی که نیست!
یونگی: باشه ولی بازم من نجاتت نمیدم
جیهوپ: چرا اونوقت؟؟؟
یونگی: چون خودمم شنا بلد نیستم-
جیهوپ: ترجیح میدم این مکالمه ی سمی رو به کلی فراموش کنم و زودتر راه خروج رو پیدا کنیم😐🤝

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت16) چند ثانیه دست تهیونگ دراز شد و به یک چشم به هم زدن خودش رو وسط آب کنار ناتالی دید! تهیونگ: چییییییییییییییی؟!؟!؟! ناتالی: به این میگن تلافی😏 تهیونگ: واقعا از تو بعید بود خانم!من دستمو دراز…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت17)
تهیونگ: نمیخوام بترسونمت ولی حس میکنم اکسیژن داره خیلی کم میشه.توام حس میکنی؟
ناتالی: بله،فکر میکردم تصور منه و اشتباه میکنم اما اگر توام حسش میکنی پس…
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
یونگی: از این طرف…
جیهوپ: ولی من میگم از این طرف!
یونگی: ببین به پیشنهاد خودت 5بار سنگ کاغذ قیچی رفتیم حالا که من بردم باید به حرفم گوش بدی و از سمتی که میگم بریم!
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
مینهی: دارید با من شوخی میکنید؟!
جونگ کوک: احساس میکنم ایستگاهمون کردن😠
نامجون: مشکلی نیست این حتما یکی از لوله های آبِ که نشتی کرده و اینجا چاله ی آب درست کرده…ما نباید فورا با فکر اینکه چشمه است دنبالش میگشتیم…

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت17) تهیونگ: نمیخوام بترسونمت ولی حس میکنم اکسیژن داره خیلی کم میشه.توام حس میکنی؟ ناتالی: بله،فکر میکردم تصور منه و اشتباه میکنم اما اگر توام حسش میکنی پس… ♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡ یونگی: از…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت18)
نامکوک با نگاهی به هم موافقت کردن و کنار هم روی زمین نشستن و درحالیکه سکوت برقرار بود به مسیرهای پیش روشون نگاه کردن،الان تو موقعیتی بودن که نمیدونستن مسیر شروعشون کجا بود که ازش برگردن!
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
جیمین: هه هه کاره من نبود درواقع سومینا پیداش کرد و خواست همراهمون ببریمش😌
نگاه ها به سمت سومینا رفت
سومینا: والا بِلا اینا همش بخاطر شانس خوبمونه😌✨️
الینا: نگاشون کن چه کلاسی میزارن🤨
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
ناتالی شوک شد و به دو دختر مقابلش متعجب نگاه کرد که سومینا بهشون پیوست دستی دور گردن ناتالی انداخت و در حالی که می خندید گفت:
"یا یا یاااا بسه انقدر این بچه رو با افکار شیطانی و خبیثانتون اذیت نکنید😂"
ناتالی تایید کرد و باعث شد خنده ی بیشتر بقیه شد

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت18) نامکوک با نگاهی به هم موافقت کردن و کنار هم روی زمین نشستن و درحالیکه سکوت برقرار بود به مسیرهای پیش روشون نگاه کردن،الان تو موقعیتی بودن که نمیدونستن مسیر شروعشون کجا بود که ازش برگردن!…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت19)
با حرفای جیمین لبای آویزون جمع شدن و لبخندی روی صورت همشون نقش بست
نامجون: حق با جیمینه برای شروع بیاید امشب به سلامتی روزهای پیش رومون نوشیدنی بخوریم!یونگی با لبخند بطری شراب خوش رنگ رو چرخوند و تو هوا درش رو باز کرد
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
با اینکه حدس جیمین در مورد ظرفیت بالای سومینا درست بود اما داغی ای که دخترک توی سرش حس میکرد باعث میشد خودشم شک کنه که هنوز هوشیاره یا در مستی کامل به سر میبره؟!
جین: چرا انقدر لفتش میدید،اون بطری بچرخونید دیگههههه!
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
"جرئت یا حقیقت؟"
الینا:مسلماً جرئت!من اهل عملم هرچی خواستی بهم بگو!😏
جیمین پوزخند خبیثانه ای زد و با جدیت تمام گفت:
"پس بلند شو و یکی از جنس مخالفت تو این جمع رو ببوس..."

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت19) با حرفای جیمین لبای آویزون جمع شدن و لبخندی روی صورت همشون نقش بست نامجون: حق با جیمینه برای شروع بیاید امشب به سلامتی روزهای پیش رومون نوشیدنی بخوریم!یونگی با لبخند بطری شراب خوش رنگ رو…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت20)
جین لباش رو غنچه کرد و چشمی چرخوند و بدون هیچ حرفی از جا بلند شد و به سمت الینا گام برداشت.هیچکس نمیدونست اون لحظه جین به چه چیزی فکر میکرد اما کاری که کرد نشون داد رابطه اش با الینا واقعیه و شکی بجا نذاشت…
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
سومینا: یعنی کی این موقع بهت پیام میده؟
مینهی: قطعا شوهرم نگران دیر برگشتنم به خونه نشده؟ :/
سومینا: هر هر هر اصلا به من چه فقط سر و صدا نکن بزار بخوابیم
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
"الو؟پی‌دی‌نیم شی مشکلی پیش اومده صبح به این زودی تماس گرفتید-"
(نامجونا هر چه زودتر برگردید!تو فضای مجازی شایعات جدید و کثیفی در مورد روابط مخفیانه گروهتون پخش شده!باید برگردید تا زودتر به این مسائل رسیدگی بشه)

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت20) جین لباش رو غنچه کرد و چشمی چرخوند و بدون هیچ حرفی از جا بلند شد و به سمت الینا گام برداشت.هیچکس نمیدونست اون لحظه جین به چه چیزی فکر میکرد اما کاری که کرد نشون داد رابطه اش با الینا واقعیه…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت21)
تلاش کرد بدون اینکه تهیونگ بیدار بشه از روی تخت پایین رفته و به سمت بقیه دخترا که توی اتاق بغلی بودن بره،با اینکه سرگیجه داشت و تحملش براش سخت بود اما تا پاش به زمین رسید صدای بم تهیونگ رو شنید و خشکش زد...
"دوست دارم...می خوام برای همیشه کنارت بمونم و مراقبت باشم..."
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
الینا: حالا من شدم جلادت؟
سومینا: با این رفتار خشونت آمیزت قطعا فرشته نیستی!😠
الینا: من همیشه همینطور بودم فقط چون تو با ناتالی هم اتاقی بودی،مینهی هر روز صبح اینطوری قربانی میشد😏
سومینا: پسر باید برم تو دامن ناتالی نماز بخونم،با این شرایط دلم به حالت کباب شد مینهی!...مینهی؟...مینهی؟؟؟
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
"چ..چیکار میکنی؟"
کوک گفت و مات و مبهوت به منظره ی رو به روش خیره موند...
"میخواستم ازت تشکر کنم که نجاتم دادی و...اگر تو بخوای من حاضرم...تا ابد...بهت خیره بمونم..."
جونگ کوک ضربان قلبش بالا رفت و...

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^
H͓̽e͓̽a͓̽v͓̽e͓̽n͓̽ O͓̽f͓̽ A͓̽r͓̽m͓̽y͓̽ (◠‿◠) via @chToolsBot
Name : #Bigdream Couple : BTs & girl Up time : چهارشنبه فصل2(پارت21) تلاش کرد بدون اینکه تهیونگ بیدار بشه از روی تخت پایین رفته و به سمت بقیه دخترا که توی اتاق بغلی بودن بره،با اینکه سرگیجه داشت و تحملش براش سخت بود اما تا پاش به زمین رسید صدای بم تهیونگ رو…
Name : #Bigdream
Couple : BTs & girl
Up time : چهارشنبه
فصل2(پارت22)
لبای جین خشک شده بود و نگاهش بین دو چشم مصمم دخترک در گردش بود و کاملا ماتش برده بود!
"ببین؟(دستای جین رو روی قلبش میزاره)حسش میکنی؟ از همون اول با دیدنت این قلب برای گفتن این جمله بی قراری می‌کرد!"
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
جونگ کوک: چرا چرا من دیدم یبار تهیونگی هیونگ مخ یه نفرو زده بود و ازش نو-
تهیونگ فوراً روی کوک شیرجه زد و جلوی دهنش رو گرفت و کنار گوشش زمزمه کرد(اگر حرفی بزنی در اون باره قول میدم تا یه هفته جلوت شیرموز باز کنم بخورم ولی یه قطره اش هم بهت ندم،یه شکنجه ی روانی خالص راه میندازم برات!) و بعد آروم کنار رفت...
♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡°•°♡•°•♡
الینا: همین دیگه!حقیقت مد نظر اونا اعتراف ما به اینه که هیچ رابطه ای با همدیگه نداریم و دروغ در واقع اینطوره که ما اظهار کنیم با هم تو رابطه هستیم و اینطوری توجهات بیشتری به سمتمون جلب میشه و ممکنه مثل قمار کردن دوتا نتیجه بیشتر نداشته باشه یا معروفیتمون بیشتر میشه یا اینکه توجهات منفی از شهرتمون کم میکنه!

ادامه درpdf،شرط پارت بعد+10کامنت^•^