« مشکل اینجاست که ما از هر کرمی انتظارِ پروانه شدن داریم »
یه وقتایی توزندگیت پیش میاد که تاوان اشتباهاتو نمیدی؛ بلکه تاوان بامعرفت بودنتو میدی؛ سلامتی هرچی بامعرفته
•
•
مهم ترین عهدی که
میتونی با خودت ببندی اینه که
جز خودت به هیچکس تکیه نکنی...!!!
میتونی با خودت ببندی اینه که
جز خودت به هیچکس تکیه نکنی...!!!
Nafasam
Valayar
ࡅٜܫ߭ܠࡅߺߺ߳ߺࡉ ܩࡅ࡙ܥ ࡇ ܟࡑ ܦ߳ܚ݅ࡅߺࡅگی♥️
@heanihhh1111
┅✿❀حـــــღــــــرف دل❀✿┅
@heanihhh1111
┅✿❀حـــــღــــــرف دل❀✿┅
هیچ چسب زخمی؛براے زخم زبان تولید نشده
مراقب حرفهایمان باشیم
مراقب حرفهایمان باشیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دورت بگردم من
آرزومه خدا یه نردبونی برات بسازه
که جلوی کسایی بری بالا
که ارزوشونه تو زمین بخوری
اون بالا بالاها ببینتت
ایشالله که خدایه جوری دستت و بگیره
کهپرچم ات جلو همه بالا باشه
به خدا...!✨🤎
آرزومه خدا یه نردبونی برات بسازه
که جلوی کسایی بری بالا
که ارزوشونه تو زمین بخوری
اون بالا بالاها ببینتت
ایشالله که خدایه جوری دستت و بگیره
کهپرچم ات جلو همه بالا باشه
به خدا...!✨🤎
هرچقدر هم باشگاه بری ،زورت به چشای
دختری که دوسش داری نمیرسه😌😂
دختری که دوسش داری نمیرسه😌😂
گربگویم با خیالت تا کجاهارفته ام..
مردم این زمانه سنگ سارم میکنند..🖤🚶
مردم این زمانه سنگ سارم میکنند..🖤🚶
برنده اونی بود که روی موندن کسی حساب نکرد.
گاهی دنیای سیاه و سفید آدما
با حضور یه آدم
میشه یه بومِ نقاشی.🌸🍃
با حضور یه آدم
میشه یه بومِ نقاشی.🌸🍃
شعر بی تو مهتاب شبی از فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم اید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی :
از این عشق حذز کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت باد گران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
"حذر از عشق؟" ندانم
نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم....
بی تو اما
به چه حالی من از آن
کوچه گذشتم
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم اید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی :
از این عشق حذز کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت باد گران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
"حذر از عشق؟" ندانم
نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم....
بی تو اما
به چه حالی من از آن
کوچه گذشتم