This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق این شعله که بر دارو ندارم افتاد
گرهی بود که بر رشته ی کارم افتاد
جانم از راه گلو داشت می آمد بالا
آن چنان سخت که یک دفعه فشارم افتاد
آخرین نامه ات از دست من آن جایی که
گفته بودی که تو را دوست ندارم افتاد...
@hassan_reyvandi
گرهی بود که بر رشته ی کارم افتاد
جانم از راه گلو داشت می آمد بالا
آن چنان سخت که یک دفعه فشارم افتاد
آخرین نامه ات از دست من آن جایی که
گفته بودی که تو را دوست ندارم افتاد...
@hassan_reyvandi