hashiesaz (حاشیه‌ساز)
654 subscribers
145 photos
2 videos
4 files
386 links
برابری، برادری، آزادی
Download Telegram
هدف مثل اکثر انتخابات‌های 20 سال اخیر، آقای قالیباف است. من نمی‌دانم چه مهره ماری در کار است که دست از ایشان برنمی‌دارند. هنر خاصی هم در انتخابات ندارد، دروازه خالی جلویش باشد، توپ را گل نمیتواند بکند. حتی در دوره خانه نشینی احمدینژاد در سال 90، شانه‌به‌شانه مقام معظم رهبری ایستاد تا ایشان بوستان ولایت را کلنگ‌زنی یا افتتاح کنند. با اینکه هیچ گاه مرسوم هم نبود رهبری برای افتتاح چنین طرحهایی بروند، ولی آن عکسها پیام مهمی داشت که ما آدم آماده و مدیر جهادی برای جایگزینی احمدی‌نژاد داریم. اخیرا هم صوتی از قالیباف را شنیدم که مدعی بود حکم شهرداری تهران را در سال 84 از رئیس دفتر رهبری گرفته است! از سوی دیگر هر کس غیر از قالیباف این همه شائبه و پرونده فساد میداشت، الان یا در گوشه زندان بود یا از عالم سیاست به گوشه‌ای رانده شده بود. من تا کنون قضیه جانشینی را توهم میدانستم، ولی سقوط بالگرد آقای رئیسی که گزینه اول جانشینی بود، دوباره این ماجرا را برجسته کرد. علی رغم تصور خوش‌بینانه، سقوط بالگرد بعید است به خاطر بدی شرایط جوی بوده باشد. امیدوارم ستاد کل نیروهای مسلح تحقیق در این باره را رها نکند.

پینوشت: منظورم این نبود که بروید به پزشکیان یا جلیلی رای دهید و بازی بازیگردانان را برهم بزنید.

@hashiesaz
اگر اصرار دارید رای بدهید، به قالیباف رای ندهید


نیمه‌شب دیروز اخبار را در توییتر بررسی میکردم که دیدم آقای #وحید_اشتری دستگیر شده است. اینکه در آستانه انتخابات، و با حذف رقبای جدی مثل احمدی‌نژاد توسط شورای نگهبان، صحنه برای برشدن آقای قالیباف به ریاست جمهوری چیده شده است و ایشان خودش را برای بار چندم در آستانه رسیدن بدان آرزوی دیرینه می‌بیند، نباید موجب شود که عقل از سر جریان امنیتی حامی قالیباف بپرد و سه تن از فعالان رسانه‌ای منتقد قالیباف را چنین مفتضحانه راهی زندان کنند. منظورم یاشار سلطانی و صبا اذرپیک و وحید اشتری است.

ممکلت ما مشکلات بسیاری دارد که هیچ یک از نامزدهای گذشته از صافی شورای نگهبان، فکر و توان کافی برای حل آنها را ندارند. من در اعتراض به این روند، در انتخابات شرکت نمیکنم تا مبادا با انداختن رایی در این صندوق، روند جاری را تایید و تقویت کنم. ولی روی سخنم با کسانی است که با دلایل مذهبی یا ملی و یا اداری و استخدامی، اصرار به شرکت در انتخابات و گزینش یکی از گزینه‌های شورای نگهبان دارند. برشدن قالیباف به ریاست جمهوری، پدیده فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی در دهه 70 را بازتولید خواهد کرد. هر دو پسر و دختر خانم و همسر و احیانا داماد آقای قالیباف، این استعداد را دارند که جای خالی خانواده آقای رفسنجانی را پر کنند. از تشکیل خیریه توسط همسر قالیباف و ریختن اموال عمومی در آن که یادآور خیریه خانم فاطمه هاشمی رفسنجانی است، تا سفرهای پرتعداد و تقاضای کسب تابعیت اسحاق قالیباف که تداعی‌گر رفتارهای مهدی هاشمی است. و البته ماجرای خرید سیسمونی از ترکیه که به مریم قالیباف و شوهرش برمی‌خورد و اکنون بلای جان وحید اشتری شده است. من گمان نمی‌کنم هیچ یک از نامزدهای دیگر، چنین نقطه منفی بزرگی در خانواده خود داشته باشند. اگر اصرار دارید که رای بدهید، لااقل به قالیباف رای ندهید. او عنصر خطرناکی برای آینده ایران خواهد بود.

@hashiesaz
چرا رای نمی‌دهم؟


سال 96 که رقابت میان آقایان روحانی و رئیسی بالا گرفته بود، پاره‌ای از دوستانم به روحانی رای دادند. مدتی که گذشت و مخصوصا پس از نابسامانی‌های اقتصادی سال 97 و خاصه ماجرای اسفناک بنزین در آبان 98، تقریبا همه این دوستان از کرده خود ابراز پشیمانی می‌کردند. بخش دیگری هم بودند که سال 96 طرفدار رئیسی بودند، و طبعا در سال 1400 که ایشان بدون رقیب جدی بود، رأیشان را به رئیسی دادند. این سه سال محکی بود برای قضاوت درباره رای به رئیسی، هم در 96 و هم در 1400. فارغ از شخصیت نسبتا خوب آقای رئیسی در مقایسه با آقای روحانی، اما سیاست‌های اقتصادی دولت ایشان تقریبا همانی بود که در دولت روحانی پایه‌ گذاشته شده بود. من گمان نمی‌کنم کمتر کسی بتواند از سیاست‌های اقتصادی غلط آقای رئیسی دفاعی کند.

مشکل ما در این سالیان اخیر، فقط ردصلاحیت احمدینژاد نیست. دستگاه با این کار خود، رجلی توانمند و دانا را از فرصت خدمت به کشور محروم می‌کند و افرادی را می‌آورد که حاکی از بضاعت ملت نمی‌توانند باشد. من هر یک از این شش نامزد گذشته از صافی شورای نگهبان را که دیدم و گفتارشان را که شنیدم و عملکرد و سوابقشان را سنجیدم، به این رسیدم که نمی‌توانم مسئولیت اخلاقی برشدن آنها به ریاست جمهوری را پذیرفت. هر کدام دارای چنان ایرادات شناختی یا شخصیتی هستند که رسیدنشان به ریاست جمهوری، نوید بهبود امور و افتادن کشور روی ریل درست را نمی‌دهد. در این مناظرات هیچ کدام سخنی در نقد نرخ‌گذاری کالاها و دخالت مخرب دولت در بازار و تولید و تجارت نگفت. اتفاقا ایستادن روی موضع تحریم، در عین فاصله‌گذاری با براندازان و مخالفان اغلب فرومایه و وابسته به بیگانه، سخت‌ترین موضعی است که می‌توان گرفت. اما نزد وجدان و تاریخ و ان‌شاء‌الله محضر الهی، این درست‌ترین انتخاب خواهد بود.

در سرنوشت آقای رئیسی با اینکه محتمل بود ایشان جانشین شود، دیدیم که چگونه روند به گونه‌ای دیگر رقم خورد. ما اعتبار خود را با عدم شرکت در این انتخابات محفوظ می‌داریم در انتظار روزی می‌نشینیم که موانع برای حضور مثل احمدی‌نژادی در مناصب برداشته شود.


@hashiesaz
عمده توجیهاتی که برای ترغیب امثال ما به رای دادن می‌آورند، سلبی است. یعنی می‌گویند بروید به جلیلی رای دهید، تا تلاش و برنامه‌ریزی سران اصولگرایی، بر باد رود. یا بیایید به جلیلی رای دهید، تا پزشکیان دوباره دارودسته اصلاح‌طلبان را به مناصب برنگرداند. یا به پزشکیان رای دهید، که فضای کشور با تفکر بسته و متحجرانه جلیلی و اطرافیانش، بدتر نشود. یا به قالیباف رای دهید که فلان و بهمان نشود. من ندیدم و نشنیدم که کسی بگوید به این نامزد مؤید شورای نگهبان رای بدهید، که فلان تغییر مهم در مناسبات کشور صورت بگیرد. من رای سلبی نمی‌دهم، می‌خواهم روزی برسد که بتوان رای ایجابی داد. مثل سال 88. می‌گویید در این روند ممکن نیست بگذارند مثل احمدی‌نژاد دوباره سربربیاورد، می‌گویم عیبی ندارد. حضرت خضر که بر سر کار نیست، بالأخره روزی زحمت کم خواهد شد و تا بتوان بر امور سوار شد و بساط استبداد را بازچید، مدتی موانع برطرف یا کمرنگ خواهد شد. ما به انتظار آن روز نشسته‌ایم. انتظار ما، منفعلانه نیست؛ انتظار ما نشانه اعتراض و شریک نشدن در مسئولیت نابسامانی‌هاست.

@hashiesaz
سال 96 فشارها از طرف ستاد و حامیان آقای رئیسی برای اعلام حمایت آقای احمدی‌نژاد از ایشان بسیار زیاد بود. رئیس ستاد رئیسی هم آقای نیکزاد بود که در آن روز وجهه‌اش نسبت به امروزش، قرابت خیلی بیشتری به احمدی‌نژاد داشت. ولی احمدی‌نژاد از حمایت امتناع کرد. اینکه اگر حمایت می‌کرد آیا اثری بر پیروزی رئیسی داشت را من بعید می‌دانم. ولی احمدی‌نژاد به درستی اعتبار خود را خرج نکرد. عملکرد سه ساله دولت آقای رئیسی از 400 تا 403 گواه درستی موضع احمدی‌نژاد است. امروز هم عدم حمایت احمدینژاد از آقای جلیلی، روی همان منطق استوار است. بگذریم از اینکه جلیلی در این چند سال، کوشیده فاصله خود را با احمدی‌نژاد حفظ کند و برنامه و طرحهایش هم مبتنی بر رویکرد احمدی‌نژاد نیست. اگر یکی مثل آقای عطا بهرامی با آن برنامه‌های خوب و پخته نامزد ریاست جمهوری بود، شاید حمایت احمدی‌نژاد از وی موجه می‌نمود. ولی جلیلی این گونه نیست و احمدی‌نژاد نباید اعتبار خویش را به پای او بریزد.


@hashiesaz
رای ندادن در انتخابات، هم کنشی ارزشی است و هم کنشی عقلانی


تحریم انتخابات و نینداختن رای در صندوقی که با حذف چهره‌های برتر برپا شده، برای من به تعبیر وبری، کنشی ارزشی بود. مطابق نظرسنجی‌های اعلامی و جو اینترنتی، علی‌رغم حذف چهره‌های اصلی توسط شورای نگهبان و فرستادن رجال درجه دوم و پوششی به انتخابات، مشارکت بیش از سال 1400 می‌نمود. با این حال صاحب این قلم، محکم ایستادم و گفتم اگر 99 درصد مردم هم رای بدهند، من رایی در این صندوق نمی‌اندازم تا مبادا این روند را تایید کرده باشم. اما سخنرانی اخیر رهبر نظام نشان داد که تصور دست‌اندرکاران، مشارکت بالاتری بوده است، یعنی نزد خود خوشنود بوده‌اند که زدیم اصلیها را حذف کردیم و مردم هم آمدند به آنچه ما عرضه کردیم، رای دادند.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی و روند تقسیم قدرت، نهاد رهبری و ولایت فقیه با آن اختیارات گسترده و فوق‌العاده، تقریبا دور از دسترس انتخاب و اعمال اراده مردم است. نهاد ریاست جمهوری در 30 سال اخیر، مهمترین محمل برای اعمال اراده مردم بوده است. ولی از سال 92 به این سو، دست‌اندرکاران هسته سخت قدرت، از طریق ردصلاحیت رجال نامدار و اصلی‌، کوشیده‌اند ریاست جمهوری را نیز مال خود کنند. عدم مشارکت 60 درصدی مردم در این انتخابات، به تعبیر وبری، کنشی عقلانی و معطوف به مبارزه با این روند بوده است. تا جایی که صحنه‌گرادانان را مجبور به اذعان به این حقیقت کرده است.

همان گونه که قبلا گفتم، ردصلاحیت احمدی‌نژاد به عنوان رجلی توانمند و حاضر به یراق برای انجام تحولات عمیق در کشور، ظلم و خیانت در حق مردم بوده است. از میان آقایان جلیلی و پزشکیان، هر کس رئیس جمهور شود به احتمال قوی از پس اداره کشور هم برنخواهد آمد، چرا که دیگر اداره روزمره کشور هم با حفظ این وضعیت مقدور و ممکن نخواهد بود. بی‌گمان مسئول وضعیت آتی، در وهله اول نه آقایان جلیلی یا پزشکیان، بلکه صحنه‌چینانی هستند که با سوء‌استفاده از قدرت و اختیار خود، به حریم انتخاب مردم تعرض کرده و مردم را مجبور به انتخاب این رجال درجه دوم و پوششی نموده‌اند.


@hashiesaz
دیشب سری به ستاد آقای جلیلی در شیراز زدم تا با برخی دوستان قدیمی دیداری تازه کنم. یکی از همین دوستان قدیم گفت که من سال 84، دانش‌آموز راهنمایی بودم و اصلا حق رای نداشتم، ولی برای احمدی‌نژاد تبلیغ میدانی میکردم. او گفت که اصلا الگوی زندگیش احمدی‌نژاد بوده و البته هست و الان هم دل در گروی او دارد. از من هم خواستند که به جلیلی رای بدهم و برایش رای جمع کنم. گفتم که چاه باید از خودش آب داشته باشد، چه فایده دارد که من در چاه خشکی آب بریزم؟ آقای جلیلی 11 سال است که می‌پندارد توانایی نشستن بر منصب ریاست جمهوری را دارد. ولی در همین ایام من هر چه سبک و سنگین کردم، ایشان را لایق نیافتم. من نمی‌توانم مسئولیت اخلاقی رای دادن به چنین آدمی را بپذیرم. وانگهی این چه رفتاری است که دستگاه هر دوره با ما می‌کند؟ مگر انتخابات سهم مردم نیست؟ چرا ردصلاحیت می‌کنند؟ به خیال اینکه ما هر چه کنیم، مردم می‌دوند رای می‌دهند. لااقل اعتراضمان را ابراز می‌کنیم و رای نمی‌دهیم تا عیش‌شان منغص شود.

@hashiesaz
سلمان کدیور، مسأله اصلیش گشت ارشاد و فیلترینگ و آزادی‌های اجتماعی است. توقع داشتید بیاید از جلیلی حمایت کند که در مناظرات حرفش این بود که گشت ارشاد قانون است و قانون باید اجرا شود؟ هادی مسعودی، مسأله اصلیش ابزاری شدن دین در دست حکومت و سیاست است. توقع داشتید بیاید از جلیلی حمایت کند که نماد تمام‌عیار آن گمانه است؟ به نظرم دکتر زیباکلام هم حیفش بود که وارد شد و در دور دوم از اقای جلیلی حمایت کرد.

از سال 92 تا حالا جلیلی کمر بسته که رئیس جمهور شود. افراد دیگر مثل اقای قالیباف، در این شرایط لااقل بیکار نمی‌نشینند و گاهی شهردار و گاهی رئیس مجلس می‌شوند. ولی جلیلی به کمتر از ریاست جمهوری قانع نیست. من نمی‌دانم منشأ این توهم کجاست. جدای از اینکه ایشان توان و هنر گسترش سبد رأیش را ندارد، آن برنامه‌ها و ایده‌هایی هم که مطرح می‌کند، عمدتا حاکی از ناپختگی و کارنابلدی است. ایشان واقعا کار اجرایی نکرده، به قول رقیبش یک مدرسه را هم اداره نکرده. اینکه شما در جلسه شورای عالی امنیت ملی بنشینی و صورتجلسه بنویسی کجا و اجرای یک پروژه عمرانی یا رهبری یک جنبش اجتماعی یا مدیریت یک مجموعه اداری کجا؟ وقتی آدم تجربه این کارها را نداشته باشد، از برنامه‌هایی که برایش می‌آورند، درک حسی ندارد و ممکن است از طرحهایی انتزاعی خیلی خوشش بیاید و آن را سر دست بگیرد. نمونه‌اش همین طرح وان که سال 1400 جلیلی خیلی از آن دم میزد.

پیشنهاد من به آقای جلیلی این است که آن وهم ریاست جمهوری را کنار بگذارد و برود به کار دیگری بپردازد. مصطفی معین روزی نامزد پرهیاهوی اصلاحاتیها بود، ولی بعدش که دید قابلیت ندارد، رفت و به گوشه‌ای نشست. یا همین آقای کامران باقری لنکرانی. چرا آقای جلیلی دست از سر بچه‌های حزب‌اللهی‌ها برنمی‌دارد؟ چرا آلت دست دستگاه برای سر کار گذاشتن آنها در این 11 سال شده است؟ امیدوارم ایشان به خود آید.

@hashiesaz
Live stream finished (24 seconds)
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
این نامه آقای پزشکیان به آقای مخبر دیدنی است. همان عنوان نامه، که مخبر را "سرپرست مدیریت ریاست جمهوری" خطاب کرده، ایراد دارد. مخبر اکنون دیگر معاون اول نیست، بلکه کفیل یا سرپرست ریاست جمهوری است. آخر نامه هم که برای دفتر رئیس جمهور منتخب، یعنی دفتر آقای پزشکیان رونوشت زده! در حالی که تنظیم و ارسال این نامه با همین دفتر بوده است و مثلا باید برای دفتر رهبری یا دبیرخانه مجلس این را رونوشت میزد. اما فحوای نامه از همه چیزش داغانتر است. طرف هنوز رسما در جایگاه ریاست جمهوری استقرار نیافته، به کفیل ریاست جمهوری دستور می‌دهد که فلان کار و بهمان کار نباید صورت گیرد. در حالی که صلاحیت چنین دستور اداری را ندارد.


@hashiesaz
این مطلب را در نقد نوشته دوست خوبم آقا محسن در کانال تلگرام آزاد نوشته‌ام:

روایت آقای شبیری زنجانی، که دستاویز مهم برای تبرئه رضاشاه از کشف حجاب شده، با گزارشات و تاریخ شفاهی مردم سازگاری ندارد. اصولا در غیر از شهرها، مردم روستاها و عشایر چادر به سر نمی‌کردند و صورتشان را نمیپوشاندند. حتی بسیاری از عشایر مویشان هم آشکار بود و هنوز هم هست و کسی مشکلی با این نداشت. مسأله رضاخان نه فقط چادر و چاقچور و پوشیه، که چارقد و روسری و اصلا هر نوع لباس سنتی و غیرغربی بود. آن زمان در غرب متداول بود که زنان هم کلاه بگذارند. کسی قرار نبود طبق خواست رضاخان، سربرهنه در انظار ظاهر شود؛ بلکه زنان باید به جای چادر و چارقد و روسری و تور و هر چیز سنتی، کلاه فرنگی بر سر بگذارند و لباس‌های دیگرشان هم منطبق با فرنگیان شود.

من از عموی خود شنیدم که در روستای ما در استان اصفهان، آژانها چارقد، و نه چادر و چاقچور، از سر زنان می‌کشیدند و مثلا مادربزرگ من که چادری هم نبوده و طبق رسوم آن منطقه، چارقد به سر داشته، برای گریز از دست آژانها به طویله پناه می‌برد. چند نفر را هم اسم برد که کلاه بر سر گذاشته و راحت تردد می‌کرده‌اند. البته عمویم این را اضافه کرد که پس از چندی اهالی ده نزد فرمانده امنیه رفته و می‌گویند اینجا ما هستیم و شما و کسی از دولت نیست، کاری به کار زنان ما نداشته باشید. فرمانده هم می‌پذیرد و دیگر فشار برداشته می‌شود.

منظور اینکه مسأله رضاشاه هر گونه لباس سنتی و غیرغربی بود، چه حجاب سفت و سخت قاجاری و چه حجاب ساده روستایی. و دیگر اینکه آژانها برای آزار زنان، انگیزه شخصی هم داشتند و چادر و چارقد و گاهی طلا و جواهر آنان را هم به سرقت می‌بردند.

دیگر اینکه مسلم است تاریخ واقعه گوهرشاد قبل از دستور به کشف حجاب، و مشخصا به خاطر اعتراض به الزامی شدن کلاه فرنگی یا شاپو بود. جامعه سنتی ایران چندان به تغییر کلاه، حساسیتی نداشت؛ چنانکه یکبار در سال 1308 لباس و کلاه مردان تغییر کرده بود. حالا کلاه پهلوی که شبیه کلاه سنتی فرانسویان بود، میخواست تبدیل به کلاه فرنگی یا شاپو شود. ولی همگان می‌دانستند که تغییر کلاه، مقدمه کشف حجاب است. اعتراض و قیام گوهرشاد را از این منظر می‌توان متوجه کشف حجاب دانست.

@hashiesaz
ارمنی ها در این کشور اقلیت هستند، و از بسیاری از حقوق و فرصت‌های اجتماعی و سیاسی و دولتی محروم اند. با اینکه قبل از انقلاب چنین نبود و شخصیت‌های ارمنی در بالاترین سطوح سیاسی و نظامی و دانشگاهی کشور حضور داشتند. ولی ارمنی‌ها ایران اهل ناله و جنجال و شعار تجزیه طلبی نیستند و با اینکه از معدل مردم ایران باسوادتر و فنی تر اند، ولی در این اقلیت بازی و تبعیض مثبت چیزی بهشان تعلق نگرفت. این رفتار دولت جدید، خودبخود جریانات اجتماعی را به سمت تجزیه طلبی و واگرایی سوق می‌دهد. یعنی می‌گوید اگر امتیاز می‌خواهید، باید علیه ملیت بپاخیزید تا من مجبور شوم به شما باج بدهم. خدا لعنت کند ظریف و اطرافیانش را که به چنین گفتمان منحطی در کشور رسمیت بخشیدند. در این کشور محرومتر از بلوچ و کرد و ترک هم بسیار وجود دارد. ولی اولا سبب محرومیت، قومیت و زبان و حتی تا حد زیادی مذهب اینان نیست، بلکه ساختار مرکزگرای اداره کشور است که ثروت‌های ملی و فرصت‌های رشد را به مرکزنشینان اختصاص داده است. و ثانیا اختصاص سهمیه و تبعیض مثبت به کسانی که حتی در نگارش عنوان خود می‌کوشند با زبان و رسم‌الخط رسمی، فاصله‌گذاری کنند؛ تشویق سایرین به واگرایی از ملیت است.

@hashiesaz
نهضت تعویض کولرها، راهکاری برای حل ناترازی برق در ایران


گفته می‌شود مصرف برق کولرها و دستگاه‌های سرمایشی در ایران، به تنهایی بیش از کل مصرف برق در کشور مصر با جمعیت 105 میلیون نفری است. حقیقت این است که الگوی مصرف و تقاضای برق، به خاطر تحولات فناوری و نیز سبک زندگی، دگرگون شده است. روزگاری نه چندان دور، یعنی 20 سال پیش، اوج مصرف برق در ساعات اولیه شب بود. ولی امروزه این ساعت، به ظهر تابستان منتقل شده که در اوج روشنایی طبیعی روز است. با در نظر گرفتن تفاوت حدودا 40 درصدی میزان مصرف برق در ظهر تابستان با روزهای مطبوع پاییز و بهاری، روشن می‌شود که عامل اصلی وضع ناترازی برق، کولرها و دستگاه‌های سرمایشی اند. اگر 20 سال پیش، نهضت جایگزینی لامپهای رشته‌ای با لامپهای کم‌مصرف، توانست تا حد بسیاری وضع برق را بهتر کند؛ امروز عقلای صنعت و اقتصاد و فرهنگ، باید در فکر بهبود وضع کولرها و دستگاه‌های سرمایشی در ایران باشند. این راهکار حتی از سرمایه‌گذاری در گسترش ظرفیت تولید برق و ساخت نیروگاه، هم مؤثرتر و هم کم‌هزینه‌تر و هم فوری‌تر می‌نماید؛ چه آنکه کاهش 50 درصدی در مصرف برق کولرها، می‌تواند کل بحران ناترازی برق در تابستان را یکباره برطرف کند.

به طور مشخص در سالیان اخیر، و مخصوصا بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی و تثبیت قیمت انرژی و در واقع کاهش پیوسته قیمت نسبی برق، خانوارها در مناطقی از کشور که شرجی نیست و کولر آبی جواب می‌دهد، به سمت استفاده از کولر گازی رفتند. یک کولر گازی کوچک، حداقل 2000 وات برق مصرف می‌کند و یک کولر آبی در دور کند، 400 وات می‌کشد، این یعنی مصرف 5 برابری برق. وانگهی توان خنک‌سازی کولر گازی، کاملا تابع حجم خانه و محیط است. یعنی یک خانه بزرگ یا یک مسجد با سقف بلند، نیازمند کولرهای گازی پرتوان و متعدد است. ولی کولر آبی سازوکار خنک‌سازیش متفاوت است و با وجود کانال‌کشی، می‌تواند همزمان اتاقهای دیگر را هم خنک سازد. به عبارت ساده‌تر، همان کاری را که یک کولر آبی با مصرف 400 وات برق برای یک آپارتمان 100 متری می‌کند، دو تا سه کولر گازی با مجموع مصرف 4000 تا 6000 وات باید صورت دهند. همچنین وضع برای تالارها و پاساژها و مساجد و کلاً محیطهای با سقف بلند و حجم زیاد، بسیار بدتر است؛ خاصه آنکه جابجایی هوا و حرارت به خاطر عایق‌بندی ضعیف، در کارکرد غیربهینه کولر گازی اثر بسیار بیشتری نسبت به کولر آبی دارد. مخلص کلام آنکه هدف نهضت جدید اصلاح الگوی مصرف، بازگشت به استفاده از کولر آبی به جای کولر گازی در مناطق غیرشرجی ایران باید باشد، یعنی شهرهای پرجمعیت و گرم تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، یزد، کرمان و امثالهم.

مورد دیگری که در نهضت احتمالی اخیر می‌تواند موثر باشد، جایگزینی تدریجی کولرهای آبی فعلی با کولرهای آبی هوشمند است. موتورهای القایی به کار رفته در کولرهای آبی معمولی، هم مصرف برق نسبتا بالایی دارند، و هم اینکه کنترل‌پذیریشان محدود است. یعنی دو دور بیشتر ندارند، که سرعت در دور تند حدود 3000 و در دور کند 1500 دور در دقیقه است. این دورها، بالا هستند و برای کاهش سرعت و افزایش قدرت و گشتاور، در کولرهای آبی مجبور به استفاده از تسمه و پولی هستیم. همچنین لحظه راه‌اندازی و شروع به کار موتور القایی، چندین برابر حالت معمول برق می‌کشد که این منجر به آسیب‌هایی به شبکه برق می‌شود. اما کولرهای هوشمند جدید، از موتور جریان مستقیم بدون جاروبک موسوم به بی‌ال‌دی‌سی استفاده می‌کنند که هم مصرف برق پایین‌تر، و هم 20 تعداد دور، و هم راه‌اندازی ملایمی دارد. این کولرها با استفاده از حسگرهایشان، می‌توانند دور موتور را متناسب با دمای هوا و تعیین کاربر تنظیم و بالا و پایین کنند. به عبارتی وقتی کولر قدیمی نمی‌تواند در حالت دور کند کمتر از 400 وات مصرف کند، کولر جدید می‌تواند با دورهای پایین‌تر، 200 وات بکشد و رضایت کاربر را نیز فراهم کند. بدین ترتیب با تعویض تدریجی کولرهای آبی موجود با کولرهای آبی هوشمند، می‌توان مصرف برق را نیز کاهش چشمگیری داد و بحران ناترازی برق در ایران را فرونشاند. از آنجایی که قیمت کولرهای آبی هوشمند، تقریبا دو برابر نظایر قدیمیشان است، خرید و استفاده از این وسیله نیازمند انگیزه کافی در مصرف‌کننده میباشد. خوشبختانه فناوری تولید چنین کولرهایی در شرکت‌ها و کارخانه‌های متعددی در داخل کشور وجود دارد، ولی ایجاد انگیزه در مصرف‌کننده، کار دولت و سیاستگذار است.

@hashiesaz
Channel photo updated
hashiesaz (حاشیه‌ساز)
Channel photo updated
برای وحید اشتری، این زندانی مظلوم و درستکار، خیلی کم‌کاری کردیم. من خودم طعم زندان را چشیده‌ام، هیچ چیز برای یک زندانی ناگوارتر از این نیست که احساس کند فراموش شده است. اگر کسی با وحید عزیز ارتباط دارد، به ایشان بگوید که به یادش هستیم و در چشم ما، بسیار بزرگتر از آن است که پیش از زندان بود. البته که امیدوارم هر چه زودتر آزاد شود و با حضورش، چشم و دل همسر و فرزندانش روشن شود.

@hashiesaz
🗞️دو اشتباه در توسعه شبکه توزیع گاز و برق ایران


در بحث انرژی، یکی از اشتباهاتی که در دهه 80 و دوران آقای احمدی‌نژاد صورت گرفت، گازرسانی به روستاها بود. سوای اینکه هزینه لوله‌گذاری و رساندن خط لوله گاز به روستاها و شهرهای کوچک، در جمعیت کمی سرشکن می‌شود و چنین کاری را از توجیه اقتصادی می‌اندازد؛ ولی امروز که به وضعیت می‌نگریم می‌بینیم که در زمستان با بحران ناترازی گاز مواجه می‌شویم و مجبوریم سوخت مایع، یعنی نفت سفید و یا نفت کوره و یا گازوئیل را برای سوختن به نیروگاه‌های برق و برخی صنایع بزرگ به جای گاز طبیعی تحویل بدهیم. یکی از ایرادات ذاتی گاز طبیعی و همچنین برق، امکان اندک ذخیره‌سازی آن است. شما در زمستان به خاطر سردی هوا، با افزایش شدید تقاضای مصرف گاز مواجه میشوید، در حالی که ظرفیت انتقال شبکه لوله‌های گاز ثابت است. اگر ممکن بود گاز را مثل آب یا نفت، در مخزنی ذخیره کرد، با چنین ناترازی در روزهای سرد سال مواجه نمی‌شدیم. حال فرض کنید شبکه گازرسانی محدود به شهرهای بزرگ و پرجمعیت مانده بود، یعنی بخشی از مصرف‌کنندگان فعلی گاز در روستاها و شهرهای کوچک، انرژی مورد نیاز خود را از نفت مایع تامین می‌کردند که قابلیت ذخیره‌سازی از قبل در بشکه و مخزن را دارد. در این صورت فشار تقاضای کمتری به شبکه گاز وارد می‌شد و شاید دیگر نیازی به این نبود که در روزهای سرد سال، به نیروگاه‌ها و صنایع بزرگ، سوخت مایع داده شود.

همین صورت‌بندی برای برق نیز برقرار است. در دهه 80 و 90 مخصوصا از طریق مجلس، فشار زیادی وارد می‌شد که تلمبه‌های آب چاه‌های کشاورزی، از حالت دیزل به موتور برقی تبدیل شوند و احتمالا بودجه و تسهیلات بسیاری نیز صرف این کار شد. سوای اینکه انتقال برق و ایجاد ایستگاه تقلیل فشار و کار گذاشتن ترانس برای یک چاه دورافتاده، هزینه بالایی زیرساختی دارد که در مصرف‌کننده زیادی سرشکن نمی‌شود؛ ولی وابسته کردن تلمبه‌های چاه به برق نیز اشتباه بود، چون برق بر خلاف گازوئیل قابلیت ذخیره‌سازی ندارد. از طرفی همین انشعاب برق برای تلمبه چاه، پوششی شد تا در باغها و خانه‌های غیر شهری و غیر روستایی، بتوانند از برق انشعاب چاه استفاده کنند و گاهی نیز انشعابات غیرمجاز گرفته شود. اگر چنان نشده بود، اکنون بخشی از برقی که صرف کار الکتروپمپ های چاه آب می‌شود، صرفه‌جویی میشد و به جای آن گازوئیل که سوخت مایع و قابل ذخیره‌سازی است مصرف می‌گشت.


@hashiesaz
بارها این سخن عوامانه را از زبان افراد گوناگونی شنیده‌ایم که اگر می‌خواهید قیمت بنزین را گران و به سطح جهانی برسانید، حقوق و دستمزد کارگر و کارمند را هم چنان کنید. اگرچه بنزین هم در خرده‌فروشی، نرخ جهانی ندارد. برای مثال امروز، بنزین به پول ما در عراق هر لیتر 35 هزار تومان است و در پاکستان، 60 هزار تومان. بنزین چون کالای قابل حمل و تجارت است، در مقادیر بالا، نرخهای بروز جهانی دارد. ولی در خرده‌فروشی، هزینه حمل‌ونقل و مالیات متفاوتی که دولت‌ها می‌گیرند و سود جایگاهدار نیز موثر واقع می‌شود. ولی در هر حال عرضه بنزین به زیر قیمت عمده‌فروشی که ما از به فوب خلیج فارس تعبیر میکنیم، یعنی دادن یارانه به مصرف بنزین که با هیچ منطق و عقلی، توجیه نمی‌شود. همین حرف در مورد گازوئیل هم صادق است.

از سوی دیگر نیروی کار قیمت جهانی ندارد، چون چندان قابل جابجایی نیست. من هم معتقدم که دستمزد کارگر در ایران بسیار پایین است، هم نسبت به اقتصادهای همگنش و هم نسبت به چند سال قبل خودش، ولی دستمزد کارگر را که لزوما دولت نمی‌دهد و تعیینش هم توسط چندان نافذ نیست. همین الان چقدر آگهی کار وجود دارد که زیر حقوق اداره کار است. حالا فرض کنید دولت حقوق اداره کار را دو برابر کند. مقدار بیشتری موقعیت کاری با حقوق زیر اداره کار درست می‌شود. بخش اندکی از حقوق‌بگیران در ایران، مستقیما حقوق‌بگیر دولت هستند و حقوقشان را دولت تعیین و خودش می‌دهد. البته که دولت می‌تواند در این زمینه سیاستگذاری و به مرور، مشکل را کمتر کند. ولی مثل بنزین و گازوییل نیست که دولت نرخش را بتواند معین نماید.

در مورد دستمزد و بیکاری، بحث زیاد است. ولی یک قلمش حضور بی‌ضابطه افغانی‌ها در ایران است که سطح دستمزد را پایین آورده. با قول آن کتاب 21 گفتار درباره سرمایه داری، اگر جابجایی نیروی کار بین کشورها آزاد شود، دیگر ممکن نیست دستمزد کارگر در سوئد 50 برابر هند باشد. مسأله اصلی دیگر در مورد دستمزد، قدرت اقتصاد است. شما تا اقتصاد قوی نداشته باشید، نمی‌توانید توقع دستمزد بالا را داشته باشید. با این همه، اگر درآمد پایه همگانی از محل بهره مالکانه معادن نفت و گاز برقرار بشود، بخشی از ضعف دستمزد پایین در کشور را می‌پوشاند و اصلا به طبقه کارگر قدرت چانه زنی بیشتری در بازار کار با کارفرما می‌دهد. مثل حقوق دوره بیکاری که چنین کارکردی دارد.

@hashiesaz
دیشب دیروقت یک آدم دیوانه در خیابان با خودش یا کسی تلفنی بلند بلند حرف‌های ناجور میزد و صدایش از پنجره به داخل خانه ما می‌آمد. این بستگی به آدم دارد که از شنیدن ناخواسته این گونه کلمات رکیک، بدش بیاید و برنجد یا نه. فقط هم خود آدم نیست، خانواده و بچه‌ها آزار بیشتری می‌بینند. حال ممکن است کسی در داخل خانواده اش حرف رکیک عادی باشد، طبیعی است که این رنجشی نخواهد داشت. در مورد صحنه‌های عیان جنسی در جامعه و برهنگی و غیرهم نیز چنین حالتی صادق است. از بین رفتن حساسیت‌ها، فضیلت و برتری نیست. حتی اگر فرهنگ جامعه یا قانون، دست درازی به زنان را با شدت و حدت منع کرده باشد، باز هم برهنه‌نمایی در محیط جامعه، هنر و فضیلتی نیست. دستدرازی یک مرحله است، ولی متلک گفتن و چشم چرانی و هرزه ‌نمایی هم مرحله‌ای خفیف‌تر از رذیلتهای اخلاقی است. حالا شما بگویید مهم نیست. اصلا هیچ کدامش مهم نباشد، چه می‌شود؟ تمدن انسانی روی این اخلاقیات بنا شده. هر قدر که فروبریزد، همانقدر تمدن فروریخته. اینکه کامل تمام نمیشود، به خاطر همان هایی که پایبندی اخلاقی دارند.

@hashiesaz
در جوامع قدیمی و سنتی نیز انحرافات جنسی بوده است. همجنس‌بازی، پدیده جدیدی که نیست. در همین جوامع خودمان، لوطیان و بچه‌بازها بوده‌اند. کلی هم داستان و روایت ازشان هست. در رمان همسایه‌ها اثر احمد محمود، یک خانه قدیمی چنداتاقی در دهه 1330 را وصف می‌کند. ارتباط جنسی بین یک نوجوان و زن همسایه برقرار می‌شود. رمان دن آرام اثر میخائیل شولوخوف جامعه قزاق های روسی را در قرن 19 وصف می‌کند، که شروع داستان با ارتباط نامشروع یک پسر نوجوان با زنی است که شوهرش به سربازی رفته. ولی در همه اینها، این روابط قبیح بوده است و در صورت افشا، تبعات آبرویی و حقوقی و اخلاقی داشته. تلاش جریان غالب در غرب این است که از این رفتارها، هنجارزدایی کند. کنش جنسی از حوزه اخلاق خارج شود و یک عمل طبیعی و حیوانی صرف باشد. کمااینکه ما در مورد رفتار جنسی حیوانات، چون‌ و چرای اخلاقی نمی‌کنیم. دنیای جدید در حال جا انداختن این است. حالا شما بگویید چه عیبی دارد. از نظر حیوانی، عیبی ندارد. اصلا بشر باشد یا نباشد، کار دنیا برقرار و احتمالا حیات در زمین جریان خواهد داشت. ولی از نظر تمدنی و اخلاقی اشکال دارد.

@hashiesaz