همسرانه حریم زندگی💑
13.3K subscribers
14.8K photos
1.75K videos
38 files
296 links
👈مطالب زناشویی،همسرداری💑
ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏
زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی
کپی حرام
فوروارد آزاد
ورود آقایون آزاد

ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇
@Yakamuz230
Download Telegram
#مجردا_بخونن


📜 بهتره با این افراد رابطت رو ادامه ندی:

فردی که مبهمه ، چند وقت از رابطتون گذشته اما چیزی درمورد کارش ، خانواده یا محل زندگیش  به تو نگفته
- فردی که مخفیت میکنه ، چند وقت گذشته ولی تورو به هیچکدوم از دوستان یا خانوادش معرفی نکرده
- فردی که تحقیرت میکنه ،همیشه تو مقصری ،باید مدام ازش عذرخواهی کنی و احساسات تو براش اهمیتی نداره‌
- فردی که بی احساسه ، چند وقت گذشته اما هیچوقت بهت ابراز علاقه نکرده و بهت توجهی نشون نمیده
- فردی که برات وقت نمیذاره ، مدام قرار ملاقات هارو کنسل میکنه و طی روز وقتی برای ارتباطتون نداره

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی


اگه دوساعت بعداز خوردن قرص اورژانسی دوباره نزدیکی صورت بگیره و منی داخل ریخته بشه  نیاز به خوردن مجدد قرص اورژانسی نیست

   ولی بهتر است از روش مطمئن پیشگیری استفاد کنید

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


به قول #شهریار:
"من از جهان به تو دلبسته
ام که جانِ منی...!"

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_452




چراغ رو خاموش کردم و روی تشک دراز کشیدم.....
تو تاریکی واسه چندمینار کاغذی که ارسلان بهم داده بود رو لمس کردم....بخاطر خاموشی چیزی که نمیدیدم اما ...کاغذ رو آوردم بالا و جلوی بینیم گرفتم.....بوی ارسلان رو میداد...بوی همون ادکلن خوش بوش که گاهی با بوی سیگار ونستونش قاطی میشد...
واقعا میخواست بره!؟
بدون اینکه به کارهایی که با من کرده بود فکر کنه !؟ به اون تجاوز...به اون ارتباطها.....
یعنی واقعا عاشقم بود که ازم میخواست کنارش بمونم تا دلش گیر شه و نره...!؟
البته....قبلا چندبار بهم ثابت کرد که عاشقمه اما چه کنم که دلم باهاش صاف نمیشد....
خب...من اوایل تقریبا هیچ اختیاری از خودم نداشتم....عین یه اسیر تو چنگالهای ارسلان گیر افتاده بودم اما بعدش‌....
بعدش همچی فرق میکرد....بعدش این من بود که ادای سازگار شدن با شرایط رو درآورده بودم تنها به این خاطر که بیشتر بوراک رو ببینم....بیشتر صداشو بشنوم...بیشتر باهاش حرف بزنم...و خیلی چیزهای دیگه!
اما انگار حقیقت همین....
هیچوقت هیچ چیز اونجوری که ما فکر میکنیم جلو نمیره پس چی میگه این قانون مزحرف راز و کائنات....!؟
که به هرچی فکر کنیم همون اتفاق میفته...‌من که مطمئنم همه چیز برعکس و همه ی اینا خزعبلن!!!
ارسلان میره پیش خانوادش...حتی تا اونجایی که من میدونستم تجارت اصلی و ساختمون شرکت اصلیش اصلیش تو ایران نیست....
اون از اول هم برای ازدواج باید کس دیگه ای فکر میکرد‌....! به یکی هم سطح خودش...هم فکر خودش...
نه من.....من چه به اون....من و چه به خونه تو بالا شهر !حالا هم که رفته....نمیدونم کی و چند روزه دیگه برمیگرده اما میدونم وقتی برگشت احتمالا یه سوگلی باخودش میاره...
البته ارسلان خیلی زن باز نبود.....
با اینکه شرایطش رو همه جوره داشت اما اطرافش اصلا شلوغ نبود و حتی قبل من هم انگار جز همون نهال با کس دیگه ای در ارتباط نبود....
اگرم باشه من خبر نداشتم‌‌‌‌.
کاغذ رو تا کردمو دوباره گذاشتمش سر جاش!
کاغذی که بوی ارسلان رو میداد.....
مردی که چه خوب و چه بد متعلق به بخش تلخ و پر دردسری از زندگیم بود!

چشمامو بستم....و خوابیدم
****
صبح
با صدای نکره ی روزبه از خواب پریدم...
مثلا داشت آواز میخوند....
نمیدونم از کی تاحالا فهمیده بود میتونه جایگزین شجریانها بشه....!
شالمو سرم انداختم و از زیر زمین اومدم بیرون......
داشت کباب بره درست میکرد رو منقل و همزمان که زغالهارو باد میزد آواز هم میخوند....
زن عمو یه قالیچه پهن کرده بود رو تخته ی وسط حیاط و کلی سبزه ها به ترتیب ردیف کرده بود .....
هوا بدجور بهاری بود.....
زن دایی ته منو دید گفت:
-به به....شانار خانم...خوب واسه خودت میخوری و میخوابی....
توجهی نکردمو رفتم سمت حوض...داشتم آبی به سرو صورتم می پاشوندم که زن دایی به عمد با صدای بلندی که دایی نصرت هم یشنوه گفت:
-ببینم....تو مگه نمیگی اینهمه مدت کلفتی میکردی....! پَ اگه راس میگی دستمزد اینهمههههه مدتتو چیکارش کزدی!؟؟؟؟
هم دایی و هم روزبه نگاهم کردن....انگار واسه اونا هم سوال بود...
از پای حوض بلند شدمو به دروغ گفتم:
-ازشون پول نگرفتم....گفتم بهم جای خواب بدین کافیه اوناهم قبول کردن.....
زن دایی پوزخندی زد و گفت:
-آره ارواح عمه ات......
سر به سرش نذاشتم....یعنی ترجیح دادم نزارم....
رفتم یه گوشه نشستم‌ که همون موقع در زدن....روزبه رفت رو درو باز کرد و بعد سپهر و فائزه اومدن داخل.....
تا سپهر متوجه ام شد حیرون بهم زل زد....
میدونستم که حتما فائزه بهش گفته من اومدم اما بازم با تعجب نگاه میکرد.....
خوشتیپ شده بود....یه کت شلوار درست و حسابی پوشیده بود و فائزه هم یه مانتوی مجلسی شیک.....
نمیدونم چرا هر وقت این دخترو میدیدم واسه سپهر دلم میسوخت و واسه شوهر سابقش خوشحال میشدم...
فائزه بدجنس بود و دریده....هیچوقت هم از من خوشش نمیومد...هیچوقت‌...
و حالا مطمئنم که باز دوباره تیکه پروندنهاش قراره شروع بشه.....

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️ جمعه 👈 12 مرداد/‌ اسد 1403
👈27 محرم 1446👈2 اوت 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
⚫️ وفات ام البشر حضرت حوا علیها السلام.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
خرید و فروش.
امور زراعی و کشاورزی.
دیدار با قاضی و پیگیریهای قضایی.
آغاز به کار و کسب.
مطالبه حق و طلب ها.
و مسافرت خوب است.


🚘مسافرت: مسافرت خوب است.

👶زایمان خوب و نوزاد حشر و نشر و ارتباط خوبی با مردم خواهد داشت.
👩‍❤️‍👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب  و فرزند حاصل دانشمندی مشهور گردد و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.


🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️کندن چاه و کانال.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️خرید و فروش.
✳️معاملات املاک و مستغلات.
✳️لباس نو پوشیدن.
✳️استحمام.
✳️و خوردن مسهل نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.

👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت نه توصیه شده نه منع شده.

💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث پشیمانی می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث ایمنی از ترس می شود.

😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 28 سوره مبارکه "قصص"  است.
قال ذالک بینی و بینک...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
  اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه

✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .

💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
#ایده_متن

💋صبح می جویم تو را
در هستی و آفاق و شعر
تا که جان گیرد زِ تو
این صبح بی آغاز من!❤️
‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن
#زناشویی


📛 مردان می خواهند در چشمان زنان ببینند که زن کنجکاو بدن مرد است و به بدن مرد نگاه میکند اما اگر متوجه شود که زن سرش را پایین انداخته و نگران چگونه دیده شدن بدن خودش است و یا به در و دیوار نگاه میکند احساس خوبی پیدا نمیکند

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زناشویی



یک روش عالی برای سوخت گیری برای کل هفته برقراری رابطه ج*ن* سـی در روز جمعه است
چون رابطه ج*ن *سـی باعث ترشح هورمون‎های مثبت در بدن انسان می‎شود
و شما را برای هفته جدید اماده میکند

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند



↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣


#‌مشکلات حل نشده در رابطه و زندگی #مشترک باعث #دلسرد شدن خانم از شوهرش میشه

در هر رابطه‌ای، مشکلاتی وجود دارند. اگر این مشکلات حل نشوند و سال‌های سال روی هم انباشته شوند، باعث ایجاد مشکلات بزرگ‌تر، دعواها و #کشمکش‌های شدید بین #زوجین می‌شود. زندگی ناآرام و پر از بحث و #دعوا، می‌تواند خانم را از مرد #متنفر و دلسرد کند....

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
بوسه های آتشین
دکتر محسن محمدی نیا
#صوتی

☑️دکتر محسن محمدی نیا(معین)
💠زوج درمانگر و
💠روانشناس رابطه

تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍👨


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_453



سپهر و فائزه کنارهم روی تخت نشستند....نگاه سپهر هنوز پی من بود و نگاه پر اخم فائزه پی سپهر....!
حساس بود....و این حساسیت بیشتر و احتمالا به این دلیل بود که خودشم میدونست سپهر قبلا خواستگار پرو پا قرص من بوده....
و چه خوب که هیچوقت محلش ندادم با این دلیل که آدم فقیر و چه به ازدواج!
وصلت دوتا آدم فقیر نتیجه اش به دنیا اومدن بچه ایه که باید هی حسرت بخوره....
زن دایی مثل زن کدخدا نشست بالای تخته و هی دستور میداد که چی رو بیارم و چی رو نیارم....!
نگاهمو با بیتفاوتی از سپهر گرفتم....
خیلی خوشحالم که تونستم زات واقعیشو بفهمم...یه پسر سست که رام و خام فائزه شده و نسبت به خانواده ی خودش بیتفاوت!
داشتم ظرفهارو توی سینی میذاشتم که بیرون ببرم...همون موقع فائزه درحالی که دستش رو به کمرش تکیه داده بود به بهونه ی خوردن اب اومد توی آشپزخونه....یکم آب خورد و بعد نگاه تلخی بهم انداخت و گفت:
-اینو یادت باشه که سپهر هم زن داره و هم به بچه که قراره به زودی به دنیا بیاد...
سرمو بالا گرفتمو گفتم:
-منظورت از گفتن این حرفها به من دقیقا چیه!
چرخید سمتم و با اون زبونش که از نیش مار بدتر بود گفت:
-همه میدونن که تو چجور دختری هستی ...کارت همیشه تیغ زدن بچه پولدارای بالا شهر بود...! هیچ ازت بعید نیست بخوای دست به کارای دیگه ای هم بزنی....
وای که چقدر رو داشت....به شوهرش خیانت کرد و از سپهر حامله شد و بعد طلاق گرفت و با اون بزمجه عروسی کرد.. حالا دقیقا کی مزخرف بود!؟؟
پوزخند صدا داری زدم...چند قدم اومد جلو و گفت:
-چیه؟؟ پوزخند میزنی !!! 
بلند شدم.سینی رو توی دوتا دستم گرفتم و گفتم:
-فائزه...شوهرجونت ..ارزونی خودت....
نیششو کج کرد و گفت:
-آره...دیدم چجوری نگاش میکردی...اصلا هم ازت بعید نیست که بخوای به شوهر من چشم داشت داشته باشی!
اوووووف! دیگه داشت اعصابمو متلاشی میکرد...بدون اینکه چیزی بگم از کنارش گذشتم و رفتم بیرون .حوصله ی ماجراهای جدید رو نداشتم....
اینوه باز فائزه برام قصه بسازه!
واسه همین اونا سفره رو پهن کردن و دور هم مشغول صدن اما من فقط چند تیکه گوشت گذاشتم لای نون و رفتم یه گوشه نشستم...
زن دایی با حسرت گفت:
-الهیییییی بمیرم من واسه فهمیه! کاش دخترم اینجا بود و از این کباب بره میخورد...
فائزه با تبختر گفت:
-شوهر خسیس فهمیه نزدیک عید که میشه بلند میشه میره خونه پدرش که که یه وقت کسی نره خونه اش مهمونی..یا محبور نشه بیاد اینجا ....
روزبه خندید و گفت:
-حتمی در خونه اش یه کاغد چسبونده نیاین نیستیم...
فائزه دست کرد توی کیفش...دوتا جعبه درآورد...یکیشو به طرف باباش گرفت و یکی رو به طرف مادرش و بعد گفتم:
-اینم کادوی عید من و سپهر !
زن دایی با ذوق جعبه رو باز کرد و با دیدن انگشتر گفت:
-وای الهی من دورت بگردم ....این حتما خیلی گرون....دورت بگردم من....
دایی هم در جعبه رو باز کرد...یه ساعت براش خریده بودن....با رفت نگاهمو از سپهر برداشتم...
خانواده ی خودش آرزوی چند هزارتومن پول داشتن اونوقت مثل ریگ واسه فائزه و خانوادش خرج میکرد....
چه بدبخت و حقیر بودن!
تو سکوت خودم داشتم لقمه هارو دهنم میزاشتم که صدای در اومد....
روزبه رفت دم در و بعد چند دقیقه اومد توی حیاط و گفت:
-نوشین دم در کارت داره.....
بلند شدم و رفتم دم در....نوشین نگران نگاهم کرد و گفت:
-یه چیزی بگم میتونی کمکم کنی!؟
نگران نگاهش کردمو گفتم:
-آره....هرچی که باشه....
چادرش رو کشید جلو گفت:
-میدونم سپهر اینجاست...اما نمیخوام اون‌چیزی بدونه....یه کار خوب گیرم اومده...بالا شهر....دوستم میگفت خوب پول میدن.....اما دست تنها نمیتونم خونشونو مرتب کنم....میتونی همرام بیای....هرچی درآوردم نصفشم به تو میدم....
دلم براش سوخت....آهسته گفتم:
-مگه نگفتی سپهر گفته دیگه نمیخواد کار کنی...
غمگین گفت:
-پولی که اون میده از زهرمارهم بدتر....حوصله تیکه طعنه های زنشو نداریم....میخوام با پول این کار بابارو ببرم دکتر....
سرمو تگون دادمو گفتم:
-باشه....کمکت میکنم.....
لبخند زد و گفت:
-ممنونم.....
رفتم توی حیاط و به دایی گفتم که میخوام با نوشین بریم خونه ی یکی از دوستهاش که عروسیش و کمک میخواد...خیلی گیر نداد چون به قول خودش من دیگه براش مهم نبودم.....
لباس پوشیدم و از خدا خواسته همراه نوشین به راه افتادیم....

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️ شنبه 👈13 مرداد/ اسد 1403
👈28 محرم 1446👈3 اوت  2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد "۲۲۰ هجری".
🐪 ورود اسرای اهل بیت علیه السلام به بعلبک.😭
🏴 وفات حذیفه بن یمان
.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
مسارفرت.
آغاز به بنایی و شروع به عمارت.
امور ازدواجی.
مناظره و بحث و گفتگو.
تهیه ضروریات زندگی.
دیدار با منشیان و دفتر داران.
نوشیدن دوا.
دیدارهای سیاسی.
و خرید و فروش خوب است
.



🚘مسافرت: مسافرت خوب است و به سلامت می روید و بر می گردید.
👶 مناسب زایمان
و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب و عمر طولانی دارد.

🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز تا عصر  قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️کندن چاه و کانال.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️خرید و فروش.
✳️معاملات املاک و مستغلات.
✳️لباس نو پوشیدن.
✳️استحمام.
✳️و خوردن انواع مسهل ها نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است
.


💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث قوت دل می شود.

💑حکم مباشرت امشب  :ممکن است گروهی به دست فرزند امشب هلاکت گردند.

😴😴 تعبیر خواب :
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 29 سوره مبارکه "عنکبوت" است.
قال رب انصرنی علی القوم المفسدین...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
#سرگذشت📝


باعرض سلام خدمت شاپرک خانوم عزیز و اعضا گروه میخواستم سرگذشت خودم را در مورد خیانت همسرم بیان کنم شاید مفید فایده گردد
اینجانب در ۱۰ سال اول ازدواجما ن بود که شوهرم در جر وبحثهایی که گاه گداری میکردیم میگفت میخواهد دوباره ازدواج کند حرفهایش را جدی نمی گرفتم تا اینکه به مسافرت دو هفته ای به اتفاق بجه هایم رفته بودم  در نبود ما زنی را صیغه کرده و به کمک خانواده اش در منزل مادرش  مستقر کرده بود بطور اتفاقی وقتی میخواستم ساعت را از روی گوشیش ببینم که متوجه عکسهایی این خانم که در خانه مادر شوهرم گرفته شد ه بود شدم انگار سقف روی سرم خراب شد ازش توضیح خواستم گفت که او را صیغه یکساله کرده که اگر خوب باشد میخواهد با او ازدواج کند اعصاب و روانم بهم ریخت نمی دانستم چکار کنم از خانواده ام تا فامیلها و همکارانم همه می گفتند تو فرد شاغل و مستقلی هستی ازش طلاق بگیر حتی وکیلی که بهش مر۱جعه کردم اولین حرفش همین بود جدا شو تصمیم گرفتم ازش به خاطر نفقه و مهریه شکایت کنم وقتی برای حکمش به اداره زندان رفته بودم در انجا یک لحظه ازاینکه خودم را در میان خلافکاران دیدم ازخودم متنفر شدم از همانجا به خانه برگشتم و فکر کردم این محبتی که به زور دادگاه و پاسگاه میخواهم برای خودم درست کنم در شان من نیست واقعیت را قبول کردم و تصمیم گرفتم بخاطر بچه هام کنارمان باشد جر وبحث را در حضور بچه ها کنار گذاشتم بچه هایم درسهایشان افت کرده بود و مورد تمسخر همکلاسیهاشان قرار میگرفتن و ....
گریه و زاری را کنار گذاشتم چون فایده ای نداشت روح روانم بهم میریخت و این چیزی بود که او و خانواده اش میخواست سعی کردم از این وابستگی  در بیام و فرد مستقلی شوم که در نبودش هم بتوانم زندگی کنم از مادر و برادرهایم خواستم به خاطر اینکه مزاحمتی برایشان درست نشود دخالت نکنند و مثل قبل احترامش را داشته باشند این جریان حدود دو سال جریان داشت هرچه میگفتم این خانم که دو تا بچه هم داشت شوهرش طلاقش داده بود بچه ها را رها و دنبال خوشگذرانی خودش بود ادم درستی نیست باور نمی کرد و میگفت شاید تو را طلاق بدهم ولی اون نه😢   اوایل بچه ها  را که ۷ و ۹ ساله بودند با خودش به خانه مادرش می بردو سعی میکردن به اون خانم عادتشان بدهند  مخالفت میکردم ولی بعد سعی کردم با اینکه خیلی برایم سخت بود  طوری وانمود کنم که برایم مهم نیست  شوهرم میگفت که اون خانم بچه نمی خواد  ازشوهرم  خواستم لوله های خودش  را ببندد و شبها را اینجا باشد قبول کرد هر وقت پیش او میرفت فقط با پیامک متن یا شعری برایش مینوشتم و نارضایتیم را بیان میکردم بعد از یکسال خانمه از لاکش دراومد و چهره واقعی ش را نشان داد از شوهرم بچه میخواست و تحت فشار قرار داده بودش و دایم میخواست براش هدیه بخره و گفته  بود بچه ها را قبول نمیکنه و در اخرش خانواده شوهرم متوجه شده بودند به شوهرم خیانت میکرده و با فرد دیگری هم در ارتباط بوده خلاصه شوهرم عقل به کله اش برگشت و متوجه شد دوباره به زندگی برگشت و متوجه اشتباهش شد الان نزدیک ۱۲ سال از ان ماجرا میگذرد اخلاق شوهرم خیلی خوب شده و دیگه دنبال اینجور کارها نمیره بچه ها بزرگ شده اند از نظر روحی روانی  خوب هستند در اخر تجربه ام این را می گوید ابتدا باید شخصیتتان را مستقل قوی کنید و باهر بادی نلرزید دوما اقایان اینکارها را صرفا جهت تفریح انجام میدن چون در خانه با وجود بچه ها همچین امکانی نیست سوما هر خانمی هر چند تلخ است ولی باید امادگی داشته باشد و برای ان برنامه داشته و زندگیش را مدیریت کند با ارزوی اینکه در زندگی هیچکس این اتفاق تلخ نیفتد


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
سلام صبحتون بخیر

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


#صبح است و غزل خوان
نگاهت شده ام
#من!
یک بار نگاهی بکن
و باز
#سلامی،
که دهم جان ...


#عرفان_یزدانی
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

💫20 پوزیشین جن.سی برای مردانی که آلت تناسلی #کوچکتری دارند.
👈بارها گفته شده که اندازه آلت تناسلی به هیچ عنوان شرط اصلی لذت بردن بیشتر زن یا مرد در رابطه جنسیشان نیست.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#تلنگر

به حرف نیست که به اهمیت دادنشه؛
جای ابراز علاقه‌های زیاد، جای عاشقتم گفتاری، فقط بلدتون باشه،
بدونه الان داری با بغض حرف میزنی از چیزی دلخوری، بدونه وقتی زیاد سکوت میکنی دلت گرفته، بدونه وقتی داری پشت سرهم بهش زنگ میزنی نگرانشی و خیلی چیزایه دیگه...
اینکه بلدت باشه مهمه، اینکه بدونه چه چیزی خوشحالت میکنه مهمه، اینکه بیشتر از خودت تورو بلد باشه مهمه،
وگرنه دوست دارم، عاشقتم، مال منی همه بلدن...
کسی که بلدت باشه پیدا کن 🤌🏻


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی
#زناشویی



اورگاسم باعث تخلیه شدید احساسی در فرد می شود در نتیجه ممکن است شما بعد از اورگاسم برای چند ثانیه هیچ احساس خاصی نداشته باشید در نتیجه اولین احساسی که تجربه می کنید احساس شرم است!

این فرآیند روانی کاملا طبیعی است.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋