همسرانه حریم زندگی💑
13.3K subscribers
14.8K photos
1.75K videos
38 files
296 links
👈مطالب زناشویی،همسرداری💑
ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏
زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی
کپی حرام
فوروارد آزاد
ورود آقایون آزاد

ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇
@Yakamuz230
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

پریود این شکلیه!
شما شاید فقط درد شکم و کمر رو می‌بینید، یه چیزی که خیلی مهم‌تره، افسردگی توو این دورانه که دیدنی نیست.
این فیلم رو برای همسر یا پارتنرتون بفرستید.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی


📜 توی شرایط سخت رابطه ٬ چیکار کنیم که تنش کمتر بشه ؟

- سریع تو خودتون نرین و گارد نگیرین . سعی کنین صمیمیت رو حفظ کنین و سریع توی  لاک خودتون نرین .
- مشکل رو از دید شخص سوم ببینین . اگه یه نفر میومد پیشتون و می گفت این مشکل پیش اومده٬چطور کمکش میکردین ؟ بنظرتون این مسئله چقدر جدی و اساسی بود ؟
- اگه دیدین اوضاع داره از کنترل خارج میشه.زمانی رو به تنهایی همدیگه اختصاص بدین تا آرامشتون رو دوباره به دست بیارین
- حتی وقتیکه از همدیگه ناراحتین ٬ تلاش های طرف مقابل رو نادیده نگیرین .
- اتفاقات رو خیلی تفسیر نکنین و ادامه ندین
- و در نهایت٬ حتی تو همین دوران پرتنش٬ اگه یه اتفاق مثبت برای پارتنرتون میفته٬ براش خوشحال باشین و نشون بدین براتون با ارزشه
+ همین کارهای کوچیک رابطه رو زنده نگه میداره و تنش ها رو کم می کنه .

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه
#تلنگر


دکتر مصطفی عرفی چه حرف خوبی رو می‌زنه، یه تلنگر برای وقتاییه که ارزش خودمون رو یادمون می‌ره، می‌گه:
"با چک کردن های دَم به دقیقه، دنبال چی هستی؟
که مراقب باشی کسی مخشو نزنه؟
که مراقب باشی مخِ کسیو نزنه؟
یعنی انقدر سطح پایین شدی که وقت و زندگیتو بزاری و به این چیزا فکر کنی؟
رها کن لطفا!
کسی که واقعا بهت علاقه داشته باشه، نه کسی مخشو میزنه و نه اونقدر سطح پایین هست که وقتی باهاته به یه نفر  دیگه ی فکر کنه.و اگه اینطور نباشه چک کردن و نکردنش بی فایده اس. عاقل باش.”...

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه


دلیل جدایی زوج ها ، تعداد دعوا ها نیست ، بلکه نوع دعوا و روش حل تعارض شماست ، پایداری رابطه رو ( حرف زدن سازنده ) تضمین میکنه نه قهر کردن!

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن
#ایده_دلبری

مشترک گرامی!
با توجه به اینکه شما
جگر گوشهِ قلب من هستید
بدون قرعه کشی برنده دو بوسه ی
آبدار روی هر گونه
و یک بوسه ی عمیق روی پیشانی
و یک بغلِ گرم برای همیشه
شده اید،
جهت دریافت جایزه عدد 1 را
به همین آیدی ارسال نمایید
با تشکر فراوان
همراه همیشگیت :)

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_449



مجتبی یه نگاه به داخل انداخت بعد وقتی فهمید حواس زن دایی پی من نیست یه تیکه کاغذ داد دستمو گفت:
-یه یارویی پنجاااآااااااه تومن بهم داد که این کاغذو بهت برسونم....عزت زیادددد.....
قبل اینکه بره پشت پیرهنشو کشیدمو گفت:
-اووووی وایسا ببینم.....
وایستاد و دماغشو بالا کشید و با خاروندن کله کچلش گفت:
-هان ؟ چیه!؟
-اون‌ی که اینو بهت داده کیه!؟ زن؟مرد؟ پیر؟جوون!؟ عجوزه؟مجوزه!؟ کیه!
شونه بالا انداخت و گفت:
-چمیدونم...اینو داد و گفت بدم‌به تو....من دیگه باس برم....میخوایم گل کوچیک بازی کنیم با برو بچ.....
وقتی رفت درو بستمو اومدم تو حیاط...
کاغذ تا خورده رو باز کردمو متنشو با چشمام خوندم:

" سر خیابون تو ماشین منتظرم. ارسلان "

ارسلان!؟؟ اومده بود اینجا!باورم نمیشد...! ولی آخه چرا....آهان...پس بالاخره به صدق بودن حرفهای من رسید.بالاخره فهمید که چقدر ظالمانه و با نامردی اون بلاهارو سر من آورد...کاغذ رو جلوی دماغم گرفتم و بو کشیدم....بوی عطرشو میداد...یه عطر خیلی خوش بو و خاص!
از فکر بیرون اومدم و رفتم‌سمت زیر زمین تا یه چیزی روی بلوزم بپوشم‌...موقع بیرون اومدن زن دایی درحالی که سبزه هاشو آب میپاشید گفت:
-چیکارت داشت!؟
پرسشی نگاش کردمو وقتی انتظارشو واسه جواب دیدم گفتم:
-کی!؟ مجتبی!؟؟ هیچ...گفت نوشین باهام کار داره.....من میرم پیشش الان میام....
نیششو کج کرد و با تلخی روشو ازم برگردوند.
با عجله از خونه زدم بیرون.....
از اینکه میدونستم قراره ته این قدمها به ارسلان ختم بشه حس و حال عجیبی بهم دست داده بود....
که حتی نمیدونستم ترکیبش چیه!
از کنار بچه هایی که داشتن گل کوچبک بازی میکردن گذشتم و اونقدر جلو رفتم تا بالاخره رسیدم سر خیابون.....
اما هر چقدر چپ و راستم رو نگاه کردم ماشبنی که ارسلان سرنشبنش باشه توجه ام رو جلب نکرد....!
چند دقیقه ای همینطور معطل داشتم اطراف رو نگاه میکردم تا اینکه بالاخره بوی عطرش به مشامم رسید.....!
ناخواداگاه چرخیدم و پشت سرم رو نگاه کردم.....
ظاهرش متفاوت تر از همیشه بود....یه تیشرت مشکی پوشیده بود و یه کلاه آفتابی لبه دار و یه شلوار حین مشکی!
سیگارشو پرت کرد زیر پاش و بعد کفششو روش گذاشت و مچاله اش کرد....
به همدیگه خیره شدیم....اون به چشمای من و من به ظاهرش.....
منتظر بودم تا خودش به حرف بیاد....
بیاد جلو بگه ببخشید که اونهمه بله سرت آوردم....ببخشبد که بیخود و بیجهت افتاد به حونم و روزگارمو سیاه کرد....اما اونقدر هیچ نگفت تا بالاخره خودم پرسیدم:
-بالاخره فهمیدی!؟ فهمیدی که من پول لعنتیتو نبردم!؟؟ فهمیدی که بیخودی اذیتم کردی!؟ بیخودی آبندمو تباه کردی!
اومدی که معذرت بخوای آره....!؟ اومدی که ببخشمت!؟؟؟
خندید و بعد سرش رو تکون داد....
نور خورشید به صورتم تابید...چشمامو تنگ کردم و نگاش کردم...
خب من از آدمی مثل ارسلان توقع معذرت خواهی نداشتم اما همینکه هم بدون من اون پول رو نبردم خودش خیلی بود‌....
اما اون در کمال تعجبم گفت:
-اونی که آمارشو دادی و ادعا کردی پول رو دزدیده هیچ خبری از اون پول نداره....
بهت زده نگاهش کردم.....
امکان نداشت....برداشتن چک و نقد کردنش کار برزوئه و قطعا هیچ شکی هم توش نیست......من اونهمه مدرک بهش دادم....
با نفرت ‌و خشم گفتم:
-دروغ میگی‌.....دروغ میگی..‌.تو اونقدر مغرور و خود شیفته ای و همیشه دلت میخواد فقط اون‌چیزی درست باشه که خودت میخوای‌....
اینم بهونه ات....چون نمیخوای بپذیری بی گناه منو عذاب دادی این حرفو میزنی....
فقط نگام میکرد....حتی وسط کلامم نمی پرید...فقط نگاهم میکرد درحالی که یه پوزخند کمرنگ گوشه لبش نشسته بود.....!
بنظر نمیومد دروغ بگه....یعنی یه جورایی ارسلان خودش هم اهل دروغ گفتن نبود.... سر به سر میذاشت ،دبه میکرد، فریب میداد اما دروغ نمیگفت.....
وااااای....دلم میخواست کله امو از تنم جدا کنم بعدش مغزمو دربیارمو بندازم دور.....
اگه کار برزو نبود پس کار کیه!؟؟
با همون حالت گیج و شوکه زده گفتم:
-اگه کار برزو نیست پس کار کیه!؟؟
چیزی نگفت...و فقط بازم‌نگام کرد......انگار داشت با نگاهش بهم میگفت این وسط اونکه دروغ میگه منم....
یک قدم عقب رفتم....خیره شدم تو چشماش و پرسیدم:
-تو که فکر نمیکنی من دروغ میگم!؟؟؟
همون پوزخند هم از گوشه لبش پر کشید و گفت:
-برام مهم نیست....یعنی دیگه نیست.....من برای چیز دیگه ای اینجام....
اومدم که قبل رفتنم حرف آخرمو بهت بزنم...

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️ سه شنبه 👈 9 مرداد / اسد 1403
👈24 محرم 1446👈30 ژوئیه 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.

👶مناسب زایمان نیست.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🚘 مسافرت : مسافرت نحوست دارد و حتما همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.

🌗 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️آغاز امور آموزشی و تعلیمی.
✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه.
✳️دیدار با مسولین.
✳️لباس نو پوشیدن.
✳️و خطاطی و خط نوشتن نیک است.
🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب نیست
.

👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه
مباشرت مکروه است.
💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، #اصلاح_مو (سروصورت) در این روز از ماه قمری ، باعث اصلاح امور می شود.

💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز  از ماه قمری ،باعث دفع صفرا می شود.

✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن  #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)

وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)

😴😴 تعبیر خواب.
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 25  سوره مبارکه "فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا...
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خصومت یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع گردد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه

✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .

💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
بفرمایید صبحونه 😍❤️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن

 

چشم بگشا یار دردانه من

صبح را قهوه چشم تو دلخواه کند

#آفتاب‌روشن
#صبح‌بخیر ☀️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زناشویی
#خانوما_بخونن


⬅️صدای نفس زنانه درکنار گوش باعث تحریک و لذت مرد می‌شود، سیستم گردش خون را تندتر می‌کند و هیجان مرد را بالا می‌برد
مردان را ترغیب به ادامه رابطه با سرعت و عطش بیشتر می کند

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ


به کسی که تو رابطه یه روز هست، یه روز نیست چه واکنشی نشون بدیم :


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه

اگر همسرتان در مواردی که با هم توافق کرده بودید، کوتاهی کرد، سرزنش نکنید یا پرخاشگرانه برخورد نکنید.
با آرامش و جمله‌ی مثبت به او تذکر دهید؛ عزیزم من انتظار داشتم زباله‌ها را به بیرون ببری. امکانش هست آن را در اسرع وقت انجام دهی؟


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#تلنگر



راه دادن بعضی ها به زندگیمان اشتباه محض است...

اجازه ورود میدهیم و تا مدت های طولانی چوب اشتباهمان را میخوریم،
بعضی ها فقط بلدند همه چیز را بهم بریزند و مخل آسایش باشند...

از بودنشان فقط دردسر و اعصاب خوردی اش میماند

و تا سال های طولانی نگرانی اینکه نکند بین خوشی ها بیاید و گند بزند به همه چیز عذابت میدهد...

آدم هارا قبل از اینکه جواب سلامشان را بدهی، خوب بشناس...

بعضی ها بوی نفرت میدهند فقط

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
همسر_یا_فرزند_کدام_را_انتخاب_کنم؟.m4a
1.4 MB
همسر یا فرزند کدام را انتخاب کنم؟

#صوتی
💫بشنوید از:
♻️دکتر محسن محمدی نیا معین
✴️روانشناس و
✴️ مشاور خانواده
تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨
🌸 کانال حس خوب زیستن
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن



زنان فهمیده نیازی به تماس مداوم در ارتباطشان ندارند چون زندگی پرمشغله خودشان را دارند. آنها به اندازه کافی به طرفشان اعتماد دارند که وقتی پیششان نیست با ایمیل‌ها، تماس‌ها و اس‌ام‌اس‌های مداوم هم وقت خودشان را تلف و هم طرفشان را خسته کنند.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#تلنگر
#مجردا_بخونن

رابطه با فردي كه با يک نفر ديگر است
مناسب ازدواج نيست

- با كسی است، اما می گويد كه او را
دوست ندارد.

- با كسی است، اما می گويد كه ديگر با
او رابطه جنسی ندارد.

- با كسی است، اما می گويد كه فقط به
خاطر بچه ها با او زندگی می كند.

- با كسی است و قصد جدا شدن از او
را هم ندارد، ولی با اين حال از شما می خواهد
كه با او باشيد.

- رابطه اش را به هم زده است، اما اين
امكان وجود دارد كه دوباره همه چيز را از
سر بگيرد.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#نامزدی


توی دوران نامزدی باید سعی کنین نامزدتون رو بیشتر بشناسین، شناختن هم فقط به عزیزم و قربونت برم و دوست دارم و این حرفها نیست که

مثلا وقتی با هم میرین بیرون ببینین چطوری براتون خرج ميکنه؟ در مورد خانوادش با چه الفاظی و چه طوری حرف میزنه و چقدر به مادرش احترام میذاره؟ یا مثلا یه بار سر قرار دیر برین ببینین چقدر تحمل داره منتظر واسته. منظور اینه که سعی کنین با راهکارهای مختلف ابعاد شخصیتیش رو بشناسین البته به هیچ عنوان منظورمون این نیست که بخواین مچ گیری کنین ها

یه راهه دیگه برای اینکه نامزدتون رو بیشتر بشناسین صحبت کردن در مورد مسائل مختلفیه که توی زندگی تون خیلی تاثیر گذاره

مثلا در مورد نحوه رفت و آمد با خانوادش
یه وقتی یه راه حله خوب اینه که شروع کنین از خاطرات یه فامیلی یا یه دوستی تعریف کنین که مثلا: اون دوستتون با شوهرش قرار گذاشته بودن که هفته ای یه دفعه بعد از ازدواج برن خونه خونواده هاشون. یا در مورد چیزهاي دیگه بعد بگین : به نظرات خوب بوده کارشون ؟

‎‌
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


.

همیشه ...
مشاعره با
#چشمانت را دوست داشتم

پلک ڪه میزدی
بیت بعدے را با
خمار ِ چشمانت میگفتم ...!!

#شرایع_تڪلیف‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_450


همون پوزخند هم از گوشه لبش پر کشید و گفت:  
-برام مهم نیست....یعنی دیگه نیست.....من برای چیز دیگه ای اینجام....
اومدم که قبل رفتنم حرف آخرمو بهت بزنم...
من اصلا نمیتونستم ارسلان رو بفهمم....نه از حرفهاش سردرنمیاوردم و نه حتی از کارهاش....
ذهن من همچنان و بصورت ممتد درگیر چک بود...راستش دیگه کم کم داشتم‌به خودم شک میکردم....به اینکه نکنه من واقعا خودم چک رو دزدیدمو خبر ندارم!؟؟
اگه برزو نبرده پس اون وضع و اوضاع اشرافی رو چه جوری بهم زده!!!!
بعد از یه خبرگی طولانی پلک زدمو پرسیدم:
-من اون چک رو....
کلافه سرشو تکون داد و گفت:
-بسه بسه....دیگه برام مهم نیست....بهتره همون یارو بگرده دنبالش و پیداش کن....یا پلیسا.....در هر صورت دیگه برای من دیگه مهم نیست.....
من میخوام برای یه مدت طولانی از اینجا برم اما قبل رفتنم‌اومدم که باهات صحبت کنم....
اون چه صحبتی میتونست با من داشته وقتی همه چیز تقریبا تموم شده بود....اما نه....هیچ چیز هیچوقت تموم نمیشد...هیچوقت.....
مگر اینکه من دچار کوچیکی مغز و آلزایمر بشم.....!
رفت سمت ماشینش و گفت:
-بیا سوارش و.....
عجیب بود...برخلاف همیشه خودش تنها بود...بدون شفیع یا ابراهیم یا حتی یوسف....
با تعلل رفتم و سوار ماشین شد...درو بستم و اون شیشه رو داد بالا تا هیچ صدایی نیاد....
دستامو روی پاهام گذاشتم و با یکم چرخوندن سرم بهش خیره شدم.....
دستشو رو فرمون گذاشت و بعد گفت:
-من قراره برم....
خونسرد گفتم:
-اینو بهم‌گفتی....حرف جدید بزن.....
سرش رو تکون داد و گفت:
-حرف جدید....باشه....حرف جدیدم اینه....
کلاه آفتابیشو از سر درآورد و گذاشت و کنار و بعد دوباره زل زد تو چشمام...از اون زل زدنهایی که مطمئنی تمام تمرکز طرف همجوره رو خودته....و بعد گفت:
-چیزی که میخوام‌بگم رو تا به حال توی زندگیم به هیچکس نگفتم....وقتی میگم هیچکس یعنی واقعا هیچکس.....اما به تو میگم....
مکث کرد...و بعد درکمال تعجبم گفت:
-اگه تو ازم‌بخوای میمونم.....اینجا میمونم کنار تو....کنار هم....
نه خوشحال شدم و نه شگفت زده.....فقط یکم تعجب کردم که زیاد هم دووم نیاورد...
لبخند تلخی زدمو گفتم:
-ارسلان.....چرا من باید ازت بخوام که نری وقتی هرچقدر که تو از اینجا دور بشی حس لذت بیشتری به من دست میده!!!؟
بعد از چند دقیقه سکوت واکنشش یه خنده ی خیلی خیلی تلخ بود...
اون می رفت خارج کشور...خوش میگذروند...تو ناز و نعمت ...هر چی دل میخرید...هر کار دلش میخواد میکرد....
اما من چی!؟؟؟
من دیگه حتی دختر نبودم و اگه روز کسی بویی از این ماجرا میبرد چی!؟؟؟
اون روزایی تلخی که توی خونه اش به سختی میگذروندم چی....!؟‌چجور میشد اون لحظات رو فراموش کنم...
لبهامو ازهم‌باز کردمو گفنم:
-برو ....هرجا دوست داری برو....هرجا....و بدون که هیچوقت دل من برات تنگ‌نمیشه...
اونقدر غمگین شد که نتونست این رو تو حالت صورتش نشون نده....!!!
آه عمیقی کشید و گفت:
-پس....تو منو دوست نداری......و نمیخوای بمونم.....
با صراحت گفتم:
-نه...نه من از تو بیزارم....بیزار.....نمیخوام‌سر به تنت باشه....بعضی وقتها دلم‌میخواد این قدرتو داشتته باشم‌تا با دستام جونتو بگیرم...
نیشخندی زد و گفت:
-تو از من بی رحمتری...‌‌خیلی بی رحمتر...پاش بیفته از ابلیس و یزید و صدام هم خبیث تر و بی رحموتر میشی....
 باز چند آه عمیق کشید....تلخ خندید وگفت:
-امیدوار بودم‌ ازم‌بخوای بمونم.....بعدش‌میومدم خونه ی داییت...دستتو میگرفتمو واسه همیشه میبردمت پیش خودم.....میخواستم دوست داشته باشم....می....
با یه مکث کوتاه حرفش رو جور دیگه ای ادامه داد:
-بیخیال....فکر کنم دیگه نباید ادامه بدم....
اینو گفت و دست کرد تو جیبش و به کاغذ بیرون آورد....به سمتم گرفتش و گفت:
-بگیرش....
کاغذ و ازش گرفتم...بازش کردمو متنش رو خوندم....و قبل هرسوالی خودش توضیحی در موردش داد:
-باهاش حساب کردم....درموردت بهش توضیح هم دادم....برو پیشش....اون برات چیزی روترمیم میکنه من که پارش کردم...
با انزجار نگاهش کردم.....
چه مفت درموردش حرف میزد....با لحن تلخی گفتم:
-حتی اگه این اتفاق بیفته بازم هیچی بین ما درست نمیشه!هیچی!

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM