میگه وقتی پیامبر تو بستر بیماری بود و نزدیک وفاتش بود، ابوبکر رو به‌جای خودش به مسجد فرستاد تا امام‌جماعت بشه و مردم بهش اقتدا کنن. دیگه پیامبر صریح‌تر از این باید ابوبکر رو به عنوان جانشین به مردم معرفی می‌کرد؟

اولا یه روایت صحیح‌السند که نشون بده پیامبر به ابوبکر سفارش کرده که برو جای من نماز بخون، از کتب شیعه که هیچ، از کتب خودتون هم نمیتونید بیارید.

دوما بر فرض محال که اصلا ابوبکر جای پیامبر نماز خونده. مگه نماز خوندن دلیل بر خلافت میشه؟ پیامبر همیشه هرموقع برای جنگ یا سفر از شهر خارج میشدن، یه نفرو انتخاب میکردن که امام‌جماعت باشه و جای پیامبر نماز بخونه. علمای اهلسنت گفتن «ابن ام‌مکتوم» که یه پیرمرد نابینا بود، تو سیزده‌تا از سفرهای پیامبر، جانشین ایشون تو مسجد بود.* اگه نماز خوندن معیار خلافت باشه که این پیرمرد کور، از ابوبکر بیشتر نماز خونده. نظرت چیه که اونو خلیفه کنیم :)

*الإصابة ابن حجر ج4 ص495

سوما پیامبر تو روزهای پایانی عمرشون برای اینکه شهر رو خلوت کنن و افرادی که ممکن بود تو فرایند انتقال قدرت به امیرالمومنین سنگ‌اندازی کنن رو از میدون به‌در کنن یه سپاه بزرگ به فرماندهی أسامه تدارک دیدن و فرستادن خارج شهر و دستور دادن که همه باید به سپاه اسامه بپیوندن و فرمودن که «لعن‌الله من تخلّف عن بعث اسامه» خدا لعنت کنه کسی رو که از سپاه اسامه جا بمونه و بهش نپیونده.*
تذکره‌الحفاظ، ج۴،ص۱۳۱۳

حالا شما دوتا راه داری.
یا باید بگی ابوبکر به سپاه اسامه پیوسته بود و فرسخ‌ها از شهر دور شده بود؛ که در این صورت اصلا تو مدینه نبوده که بخواد جای پیامبر نماز بخونه.

یا به سپاه اسامه نپیوسته بود و تو شهر مونده بود؛ که در این صورت مورد لعنت و نفرین پیامبر قرار گرفته و از دستور پیامبر اطاعت نکرده؛ و خب چنین شخصی نه‌تنها شایستگی خلافت نداره بلکه جاش تو قعر جهنمه.

انتخاب با خودته عزیزم.
کیش و مات :)

https://t.me/zehniatman
برنده مسابقه ان شاءالله همیشه در سایه ولایت امیر المومنین باشید

ناشناس پیام بدین جهت هدیه گرفتن..

یکی از شما لطف کرد دیشب سوال و #شبهه ای رو پرسید که جواب دادنِ بهش خیلی مهمه، چرا که خیلی از کسایی که الان از اسلام نفرت دارند یا حتی از اهل بیت تصور خوبی توی ذهنشون نیست اینه که فکر می‌کنند توی جنگِ اعراب با ایران، امیرالمؤمنین و فرزندان ایشون حضور داشتن و خیلی از ایرانی ها رو کشتن. اما آیا واقعا یه همچین موضوعی صحت داره؟

اولا فتوحات زمان خلفا بود، عملا اون وقتی که خلفا حضرت رو خونه نشین کرده بودن و جایگاه خلافت حضرت رو غصب کرده بودند. فلذا فتوحات اسلامی از زمان خلافت ابوبکر شروع شد و تا زمان خلافت عمر ادامه داشت، تو هیچ کدوم از منابع تاریخی نیومده که امیرالمؤمنین توی این جنگ ها شرکت کرده باشند، یعنی حتی یک مورد تو منابع تاریخی مطلبی از اینکه حضرت به عنوان یارِ عمر تو حمله به ایران مشارکت کرده باشن ذکر نشده.
حتی در جریان جنگ قادسیه عمر به حضرت علی گفت فرماندهی جنگ رو به عهده بگیره ولی حضرت قبول نکرد و واسه همین عمر، سعد بن ابی وقاص را به فرماندهی انتخاب کرد.

📚| بلاذری، فتوح البلدان، (بخش مربوط به ایران)، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، چاپ سوم، ص۱۸

به طور قطع حضرت علی با سیاست های عمر تو حمله به ایران مخالف بود، نه اینکه حضرت مخالف ترویج اسلام باشند، بلکه مخالف با شیوه‌یِ مدیریتی عمر بودن، و حتی تو مواردی از برده و اسیر شدن ایرانی ها جلوگیری کردن؛ تو منابع تاریخی اومده که حضرت علی پول خودش رو از بیت‌المال، صرف آزادسازی اسرای ایرانی ای میکرد که به عنوان برده برای اعراب کار می‌کردند! کدوم یکی از ما اینو می‌دونستیم که حضرت از پول بیت‌المال خودش میداد برای آزادیِ اسرایِ ایرانی..!

__

شبهه راجع به محرم داشتید بپرسید

حنابندون حضرت قاسم

صحت نداره

تنها دو امامزاده هستن که زیارتنامه اون ها توسط معصوم نوشته شده، یکی آقا جان حضرت ابوفاضل، یکی هم خانوم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها. مابقی امامزاده ها اگه می‌بینید هم زیارتنامه ای براشون نقل شده بدونید اکثرا نوشته علمایی هست که سفارش کردن اون رو وقت زیارت بخونید.
تازه علاوه بر اون حضرت عباس تنها غیر معصومی هست که در شأنِ آقاجان نماز زیارت وارد شده درحالی که این امر مختص به معصومه.
این خودش جایگاه خیلی خیلی عظیم حضرت عباس رو نشون میده و داره میگه بهمون درسته که جزو معصومین نیست اما نزدیک ترین شخص به معصومه.
به نظر من عالم و آدم جمع بشن نمیتونن تمامی فضیلت های حضرت عباس رو یه جا جمع کنند، شما فکرشو کنید اباعبدالله هیچ جا نمیگه کمرم شکست، ولی موقع شهادت برادرش حضرت عباس صراحتا میگه کمرم شکست! حضرت عباس کسیه که ابا عبدالله بهش گفته بنفسی أنت، یعنی جونم فدات! خلاصه که ما خیلی نوکرتونیما جناب ابوفاضل.

تمام یاران به شهادت رسیده بودند
و تنها شده بود.
برای آخرین " اتمام حجت "
خطاب به آنان فرمود:
واى بر شما! چرا با من مى‌جنگيد؟!
آيا سنّتى را تغيير داده ام؟
آيا شريعتى را دگرگون ساخته‌ام؟!
آيا جرمى مرتكب شده ام؟
و يا حقّى را ترك كرده ام؟!
گفتند حسین:
إِنّا نَقتُلُكَ بُغضاً لابِيكَ
تو را به خاطر كينه اى كه
از پدرت به دل داريم، می‌کُشیم...
اشک از چشمانش جاری شد
و بر مظلومیت پدرش گریست...
#مظلومی‌بر‌مظلوم‌میگریست
| ينابيع‌الموده‌،ج۳،ص۷۹_۸۰

حمزه در اُحد شهید شد.
پیکرش را میانه‌ی سپاه گذاشتند و دورش حلقه عزا زدند. پیغمبر رسید. حلقه را شکافت و جلو رفت. عبا بر پیکر حمزه کشید. گفتند رسم ما نیست که پیکر پهلوان سپاه را زیر پارچه‌ها پنهان کنیم. فرمود «میدانم؛ ولی خواهرش در راه است. خوب نیست اینطور ببیند. میفهمید که؟»

اتفاقی اینو از کانال یه ادمین نوجوون مذهبی دیدم و خب قلبم فشرده شد از توانِ کمم و زیادی افراد شبهه‌زده.
بیا یه امشبو ویژه برای شبهه‌زده‌هایی که قلبشون ناآرومه و اشکشون با شبهات خشک می‌شه و ذهنشون آشفته‌ست، دعا کنیم... از ته دل دعا کنیم... و هر جا هستیم به قدر وسع قدمی برداریم... باشه؟

#موقت

کسی هست که به خدا باور داشته باش اما دین/معصومین رو قبول نداشته باشه؟

لایک‌دیس لایک