This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مانند من که در غم دیدار گریه کرد؟
بر شانه خیالی دلدار گریه کرد ...
آهندلی، وگرنه غزلهای خویش را
بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد...
صبحی که خواب من به حضور تو روشن است
باید به حال مردم بیدار گریه کرد !
باران حکایتیست که ابری دعاکنان
بر پایبستگان گرفتار گریه کرد
از بغض من مرنج، که این عاشق صبور
"صد"بار دل شکستی و "یک" بار گریه کرد
سجاد سلمانی
#سجاد_سلماني
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii
بر شانه خیالی دلدار گریه کرد ...
آهندلی، وگرنه غزلهای خویش را
بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد...
صبحی که خواب من به حضور تو روشن است
باید به حال مردم بیدار گریه کرد !
باران حکایتیست که ابری دعاکنان
بر پایبستگان گرفتار گریه کرد
از بغض من مرنج، که این عاشق صبور
"صد"بار دل شکستی و "یک" بار گریه کرد
سجاد سلمانی
#سجاد_سلماني
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغها را گرچه دیوارو در است
از هواشان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است
این شعر منسوب به این دوستان میباشد :
برخی به اسم استاد هوشنگ ابتهاج
برخی به اسم دکتر امیر حسین آریان پور
منتشر کردن.
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغها را گرچه دیوارو در است
از هواشان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است
این شعر منسوب به این دوستان میباشد :
برخی به اسم استاد هوشنگ ابتهاج
برخی به اسم دکتر امیر حسین آریان پور
منتشر کردن.
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم
آوار پریشانیست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامۀ حیرانیست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما» ،
کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم ، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
#حسين_منزوي
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii
نه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم
آوار پریشانیست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامۀ حیرانیست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما» ،
کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم ، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
#حسين_منزوي
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii