بر شاخ امید اگر بری یافتمی
هم رشتۀ خویش را سری یافتمی
تا چند ز تنگنای زندان وجود
ای کاش سوی عدم دری یافتمی
#خیام
▫️
هم رشتۀ خویش را سری یافتمی
تا چند ز تنگنای زندان وجود
ای کاش سوی عدم دری یافتمی
#خیام
▫️
▪️چند رباعی با مضامین خیامی از محمود کیانوش (شاعر، نویسنده و مترجم) به مناسبت درگذشت او (یادش گرامی باشد):
راهیم و نظارهایم و آنگه هیچیم
چشمیم و ستارهایم و آنگه هیچیم
میدان میدان هوای خوش تاختنیم
یک لحظه سوارهایم و آنگه هیچیم
در گردش این جهان، به دیدار دگر
افتادهام امروز به شک بار دگر
بینم که به چیزی نتوان داشت یقین
جز خوردن و خوابیدن و آن کار دگر
از من به تو و خلق تو بدرود، جهان
از رنج شما جان من آسود، جهان
در خاک منم فارغ از این غم که چه بود
از زندگی دو روزه مقصود، جهان
https://b2n.ir/703689
راهیم و نظارهایم و آنگه هیچیم
چشمیم و ستارهایم و آنگه هیچیم
میدان میدان هوای خوش تاختنیم
یک لحظه سوارهایم و آنگه هیچیم
در گردش این جهان، به دیدار دگر
افتادهام امروز به شک بار دگر
بینم که به چیزی نتوان داشت یقین
جز خوردن و خوابیدن و آن کار دگر
از من به تو و خلق تو بدرود، جهان
از رنج شما جان من آسود، جهان
در خاک منم فارغ از این غم که چه بود
از زندگی دو روزه مقصود، جهان
https://b2n.ir/703689
💚 یک دلنوشتۀ کوتاه
چرا باید به خودمان دروغ بگوییم؟ چرا نمیخواهیم باور کنیم که با مرگ همه چیز تمام میشود؟ روزی که تمام آرزوها و خواستههای برآوردهنشده از نفس میافتد و هر چه داریم از وسایل ریز و درشت تا خانه و ماشین به نام دیگران خواهد شد. باور کنیم که در نهایت مالک هیچ چیزی نخواهیم بود، پس آهستهتر گام برداریم. آخر کار هیچ کس مالک چیزی نیست.
چرا باید به خودمان دروغ بگوییم؟ چرا نمیخواهیم باور کنیم که با مرگ همه چیز تمام میشود؟ روزی که تمام آرزوها و خواستههای برآوردهنشده از نفس میافتد و هر چه داریم از وسایل ریز و درشت تا خانه و ماشین به نام دیگران خواهد شد. باور کنیم که در نهایت مالک هیچ چیزی نخواهیم بود، پس آهستهتر گام برداریم. آخر کار هیچ کس مالک چیزی نیست.
🔸بدون تردید تشبیه انسان به لـُعبت (به معنی عروسک) یک تعبیر شاعرانه است، زیرا انسان یک موجود زنده و دارای گوشت و پوست و احساسات است و از این جهت نمیتواند شباهتی به یک موجود بیجان داشته باشد.
اما اگر به نقشی که جهان و طبیعت در پیدایش انسان ایفا کرده است توجه کنیم، خواهیم دید که چنین تشبیهی چندان هم شاعرانه یا مجازی نیست. زیرا همانگونه که برای یک عروسک در پیدایش و مواد به کار رفته و شکل و حالتی که دارد، اختیار و حق انتخابی وجود نداشته است، انسان نیز به میل جهان و متناسب با شرایطی که طبیعت در طی میلیونها سال بر او تحمیل کرده، به وجود آمده است. بنابراین میتوان مانند خیام، انسان را، نه از روی مجاز، بلکه به حقیقت عروسکی دانست که به میل فلک ساخته و پرداخته شده است:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
بازیچه همی کنیم بر نطع وجود
گردیم به صندوق عدم یک یک باز
▫️
اما اگر به نقشی که جهان و طبیعت در پیدایش انسان ایفا کرده است توجه کنیم، خواهیم دید که چنین تشبیهی چندان هم شاعرانه یا مجازی نیست. زیرا همانگونه که برای یک عروسک در پیدایش و مواد به کار رفته و شکل و حالتی که دارد، اختیار و حق انتخابی وجود نداشته است، انسان نیز به میل جهان و متناسب با شرایطی که طبیعت در طی میلیونها سال بر او تحمیل کرده، به وجود آمده است. بنابراین میتوان مانند خیام، انسان را، نه از روی مجاز، بلکه به حقیقت عروسکی دانست که به میل فلک ساخته و پرداخته شده است:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
بازیچه همی کنیم بر نطع وجود
گردیم به صندوق عدم یک یک باز
▫️
رسم زمونه
رسول نجفیان
🎵 فایل صوتی
🧡 از آهنگهای محبوب دهۀ هفتاد که بارها اونو گوش دادیم و از حس و حال خیامی اون لذت بردیم.
🧡 از آهنگهای محبوب دهۀ هفتاد که بارها اونو گوش دادیم و از حس و حال خیامی اون لذت بردیم.
🖤 یک یادداشت تلخ
چند روز قبل شلدون ادلسون میلیاردر حامی ترامپ در سن ۸۷ سالگی درگذشت و آرزوی حمله به ایران را که سالها برای آن تلاش کرده بود با خود به گور برد. ولی هدفم از این یادداشت این نبود که دربارۀ او چیزی بگویم. هدفم این بود که بگویم جهان با کسی تعارف ندارد. ثروتمند باشی یا فقیر تو را به کام مرگ خواهد کشید. فقط دیر و زود دارد. دیر برای آنها و زود برای کسانی که در خاورمیانه زندگی میکنند. مثل کسانی که امروز در بازار الطیران عراق برای همیشه آسوده شدند.
چند روز قبل شلدون ادلسون میلیاردر حامی ترامپ در سن ۸۷ سالگی درگذشت و آرزوی حمله به ایران را که سالها برای آن تلاش کرده بود با خود به گور برد. ولی هدفم از این یادداشت این نبود که دربارۀ او چیزی بگویم. هدفم این بود که بگویم جهان با کسی تعارف ندارد. ثروتمند باشی یا فقیر تو را به کام مرگ خواهد کشید. فقط دیر و زود دارد. دیر برای آنها و زود برای کسانی که در خاورمیانه زندگی میکنند. مثل کسانی که امروز در بازار الطیران عراق برای همیشه آسوده شدند.
کم کن طمع از جهان و میزی خرسند
وز نیک و بد زمانه بگسل پیوند
خوش باش چنان که هست کاین دور فلک
هم بگذرد و نماند این روزی چند
#خیام
📸 اتاق شهریار (شاعر)
وز نیک و بد زمانه بگسل پیوند
خوش باش چنان که هست کاین دور فلک
هم بگذرد و نماند این روزی چند
#خیام
📸 اتاق شهریار (شاعر)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺خیامخوانی بوشهری دانشآموزان
↩️ از پُستهای قبلی
↩️ از پُستهای قبلی
🔸وقتی نیستی تا قضاوت مردم را دربارۀ خودت ببینی، چه فرقی میکند که بزدل باشی یا دلیر:
با حادثۀ دهر چه روباه و چه شیر
کس را چو بقا نیست چه بزدل چه دلیر
امروز چو دی برفت و برنامد دیر
فردا که بیاید برود همچو پریر
#ادیب_صابر_ترمذی
#اشعار_خیامانه
▫️
با حادثۀ دهر چه روباه و چه شیر
کس را چو بقا نیست چه بزدل چه دلیر
امروز چو دی برفت و برنامد دیر
فردا که بیاید برود همچو پریر
#ادیب_صابر_ترمذی
#اشعار_خیامانه
▫️
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان سربسریم
#خیام
▫️
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان سربسریم
#خیام
▫️
🔸بر اساس برهان امکان و وجوب ابن سینا که آن را یکی از بهترین براهین برای اثبات وجود خدا دانستهاند، موجود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود باشد، پس مطلوب یعنی وجود خدا ثابت است و اگر ممکن الوجود باشد، باز هم وجود خدا ثابت است، زیرا هر ممکن الوجودی در نهایت باید به واجب الوجود منتهی شود.
بعد از قبول این برهان که به اثبات وجود خدا میپردازد و در صحت و اعتبار آن اختلافی وجود ندارد، مسألۀ صفات خدا مطرح میشود. یعنی حال که پذیرفتیم خدا وجود دارد، این سوال مطرح میشود که او چه صفاتی دارد؟ از اینجا به بعد اختلاف آغاز میشود و متفکران به دو گروه مخالف و موافق تقسیم میشوند. به عنوان مثال در مورد صفت قدرت، مخالفان پیوسته این اشکال را مطرح کردهاند که اگر خداوند قادر است، چرا شر در جهان وجود دارد؟ آیا خداوند قادر نبود جهانی بیافریند که در آن شر و بدی وجود نداشت؟ اما موافقان در پاسخ به این اشکال میگویند که آفریدن بدی برای این است که خوبی در کنار آن شناخته شود. (همانطور که سنگدلی دیگران، سبب برجسته شدن و ارزش پیدا کردن مهر و عطوفت مادران میشود.)
خیام را به واسطۀ یکی از رباعیاتی که باید آن را از معدود رباعیات قدیمی و معتبر وی به شمار آورد، میتوان در گروه اول جای داد، یعنی در گروه کسانی که با مسالۀ شر درگیر بودند و پیوسته این اشکال را مطرح میکردند که چرا در جهان شروری مانند مرگ و نیستی و زوال و پیری وجود دارد:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گر خوب نیامد این صور عیب کراست
ور خوب آمد خرابی از بهر چراست
همانطور که گفته شد موافقان نیز پاسخهایی به این اشکال دادهاند. مانند ابوسعید ابوالخیر که با همان قالب رباعی به مصاف خیام رفته و دلیل شروری مانند پیری و مرگ را رها شدن جان (سلطان) از تن (خیمه) با هدف عزیمت به سرای آخرت دانسته است:
خیام تنت به خیمهای ماند راست
جان سلطانی که منزلش دار بقاست
فراش ازل ز بهر دیگر منزل
هم خیمه بیفکند چو سلطان برخاست
▫️
بعد از قبول این برهان که به اثبات وجود خدا میپردازد و در صحت و اعتبار آن اختلافی وجود ندارد، مسألۀ صفات خدا مطرح میشود. یعنی حال که پذیرفتیم خدا وجود دارد، این سوال مطرح میشود که او چه صفاتی دارد؟ از اینجا به بعد اختلاف آغاز میشود و متفکران به دو گروه مخالف و موافق تقسیم میشوند. به عنوان مثال در مورد صفت قدرت، مخالفان پیوسته این اشکال را مطرح کردهاند که اگر خداوند قادر است، چرا شر در جهان وجود دارد؟ آیا خداوند قادر نبود جهانی بیافریند که در آن شر و بدی وجود نداشت؟ اما موافقان در پاسخ به این اشکال میگویند که آفریدن بدی برای این است که خوبی در کنار آن شناخته شود. (همانطور که سنگدلی دیگران، سبب برجسته شدن و ارزش پیدا کردن مهر و عطوفت مادران میشود.)
خیام را به واسطۀ یکی از رباعیاتی که باید آن را از معدود رباعیات قدیمی و معتبر وی به شمار آورد، میتوان در گروه اول جای داد، یعنی در گروه کسانی که با مسالۀ شر درگیر بودند و پیوسته این اشکال را مطرح میکردند که چرا در جهان شروری مانند مرگ و نیستی و زوال و پیری وجود دارد:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گر خوب نیامد این صور عیب کراست
ور خوب آمد خرابی از بهر چراست
همانطور که گفته شد موافقان نیز پاسخهایی به این اشکال دادهاند. مانند ابوسعید ابوالخیر که با همان قالب رباعی به مصاف خیام رفته و دلیل شروری مانند پیری و مرگ را رها شدن جان (سلطان) از تن (خیمه) با هدف عزیمت به سرای آخرت دانسته است:
خیام تنت به خیمهای ماند راست
جان سلطانی که منزلش دار بقاست
فراش ازل ز بهر دیگر منزل
هم خیمه بیفکند چو سلطان برخاست
▫️
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
با اجازه همراهان محترم کانال، میخواهم یک مطلب خصوصی و شخصی بنویسم. یکی دو روزه که دارم یک چیزی را امتحان میکنم. میخواهم این جمله را که چند ماه قبل در یک کانال تلگرامی و از قول یک خوانندۀ آمریکایی خواندم، امتحان کنم و ببینم این که گفته بود عمل پادزهر ناامیدی است، درست است یا نه.
اول از همه دارم سعی میکنم به چیزی فکر نکنم، نه فقط به اوضاع مملکت، که مدتهاست جزئیات آن را دنبال نمیکنم، بلکه به گذشته و آیندۀ بشر هم کاری نداشته باشم. در عوض کار کنم و خودم را به چیزی سرگرم کنم.
تا الان که بد نبوده و به نظر میرسد تجربۀ موفقی است. کمکم دارم باور میکنم که عمل میتواند پادزهر ناامیدی باشد.
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
با اجازه همراهان محترم کانال، میخواهم یک مطلب خصوصی و شخصی بنویسم. یکی دو روزه که دارم یک چیزی را امتحان میکنم. میخواهم این جمله را که چند ماه قبل در یک کانال تلگرامی و از قول یک خوانندۀ آمریکایی خواندم، امتحان کنم و ببینم این که گفته بود عمل پادزهر ناامیدی است، درست است یا نه.
اول از همه دارم سعی میکنم به چیزی فکر نکنم، نه فقط به اوضاع مملکت، که مدتهاست جزئیات آن را دنبال نمیکنم، بلکه به گذشته و آیندۀ بشر هم کاری نداشته باشم. در عوض کار کنم و خودم را به چیزی سرگرم کنم.
تا الان که بد نبوده و به نظر میرسد تجربۀ موفقی است. کمکم دارم باور میکنم که عمل میتواند پادزهر ناامیدی باشد.
🔸چادر و چارقد گلدار بانوان ایرانی و آراستن ظروف سفالی با نقوش اسلیمی، گوشهای از عشق و علاقۀ ایرانیان به طبیعت و بهار است. برگزاری جشن کهن و ملی نوروز، همزمان با آغاز فصل بهار و البته سبزه و ماهیِ زندۀ سفرۀ هفت سین نیز از همین عشق و علاقۀ دیرینه خبر میدهد.
در رباعیات خیام نیز این حس و حال اصیل ایرانی حضور دارد و کلماتی مانند گل و سبزه و مانند آن بارها در رباعیات او به کار رفته است. شاید همین نکته سبب شد محققی مانند مجتبی مینوی گمان کند کتاب نوروزنامه متعلق به خیام است.
اما دلیل توجه خیام به بهار و طبیعت را باید در ویژگی این فصل که طراوت و تازگی است جستجو کرد. زیرا این دو ویژگی سبب ایجاد نشاط و شادی در انسان میشود. همان حالاتی که مضمون و مقصود اصلی بیشتر رباعیات خیام است.
▫️
در رباعیات خیام نیز این حس و حال اصیل ایرانی حضور دارد و کلماتی مانند گل و سبزه و مانند آن بارها در رباعیات او به کار رفته است. شاید همین نکته سبب شد محققی مانند مجتبی مینوی گمان کند کتاب نوروزنامه متعلق به خیام است.
اما دلیل توجه خیام به بهار و طبیعت را باید در ویژگی این فصل که طراوت و تازگی است جستجو کرد. زیرا این دو ویژگی سبب ایجاد نشاط و شادی در انسان میشود. همان حالاتی که مضمون و مقصود اصلی بیشتر رباعیات خیام است.
▫️
▪️زندگی انسانها بر روی کرۀ زمین را میتوان به زندگی بر عرشۀ یک کشتی تشبیه کرد. مانند گذشته که زمین را مسطح میپنداشتند و آن را به یک تنۀ بریدۀ درخت تشبیه میکردند که بر سطح آب شناور است، من نیز میخواهم کرۀ زمین را به یک کشتی بزرگ تشبیه کنم که در یک اقیانوس بیکران شناور است و بر عرشۀ آن مسافران بسیاری زندگی میکنند. یک کشتی که چند میلیارد سال قبل از یک مبدأ نامعلوم (از نظر علم و نه دین) به راه افتاده و به سوی یک مقصد نامعلوم در حال حرکت است.
این را نیز اضافه کنم که در این کشتی و در میان مسافران آن، نوعی بیماری مرموز و لاعلاج سریان دارد که هر لحظه جان چند تن را میگیرد. این بیماری مرموز و لاعلاج که برای او سن و سال افراد مهم نیست و نزد او پیر و جوان و کودک یکسان است، مرگ نام دارد. هیچ کس را یارای مقابله با او نیست و همگان در برابرش چون آهوی گرفتار در چنگال شیر تسلیماند.
اکنون میخواهم بپرسم، در چنین شرایطی چگونه باید زندگی کرد؟ به عبارت دیگر در یک کشتی سرگردان، که بواسطۀ شیوع یک بیماری لاعلاج هر لحظه بیم مرگ مسافران میرود، چگونه باید زندگی کرد؟
پاسخ خیام، زیستن در لحظه است.
▫️
این را نیز اضافه کنم که در این کشتی و در میان مسافران آن، نوعی بیماری مرموز و لاعلاج سریان دارد که هر لحظه جان چند تن را میگیرد. این بیماری مرموز و لاعلاج که برای او سن و سال افراد مهم نیست و نزد او پیر و جوان و کودک یکسان است، مرگ نام دارد. هیچ کس را یارای مقابله با او نیست و همگان در برابرش چون آهوی گرفتار در چنگال شیر تسلیماند.
اکنون میخواهم بپرسم، در چنین شرایطی چگونه باید زندگی کرد؟ به عبارت دیگر در یک کشتی سرگردان، که بواسطۀ شیوع یک بیماری لاعلاج هر لحظه بیم مرگ مسافران میرود، چگونه باید زندگی کرد؟
پاسخ خیام، زیستن در لحظه است.
▫️
🔶 نود و هفت سال قبل که صادق هدایت اولین کتاب خود را با عنوان مقدمهای بر رباعیات خیام (مشتمل بر یک مقدمۀ ۱۲ صفحهای و ۱۹۵ رباعی برگزیده) و ده سال بعد کتاب ترانههای خیام را منتشر کرد، تعداد کتاب و مقالههای انتشار یافته در این زمینه به زبان فارسی بسیار اندک بود و از این جهت باید وی را از پیشگامان معرفی خیام در ایران به شمار آورد.
اما در چند روز گذشته به مناسبت سالگرد درگذشت صادق هدایت، یادداشتهای گوناگونی در تلگرام منتشر شد که یکی از آنها را به نقل از کانال چهل سالگی به قلم خالد رسولپور در اینجا به اشتراک میگذارم:
سالروز مرگ خودخواستۀ صادق هدایت است. ایرانیانی که از ایران به دیدار صادق هدایت در قبرستان پرلاشز پاریس میروند و کنار قبرش عکس میگیرند، احتمالا نمیدانند که صادق هدایت کشورشان ایران را حتی لایق ندانست که در آن خودکشی کند: سرزمینی که او، در عین عشق و شیدایی، اما نومید از اصلاح، به دورش افکند و تنفس گاز کشندۀ فرانسوی را بر استنشاق هوای عفناش ترجیح داد و مردمانی که همه مخلوق نبوغ او بودند، چنانکه در هر صفحۀ بوف کورش از رجالگی و لکاتگی آنها یاد کرده بود.
یکی مثل هدایت، فقط نویسندۀ یکی دو تا رمان و داستان خوب نیست. هدایت پارادایم یک دوران تاریخی است. از هدایت میتوان صدها سال تغذیه کرد، همانطور که از حافظ. اینها عصرهایشان را میسازند: عصر حافظ، عصر ولتر، عصر گوته، عصر هدایت. مشکل اینجاست که روشنفکر ایرانی اصلا لازم نیست از هدایت تاثیر گرفته باشد تا بتواند یا بخواهد شبیه او بنویسد، چرا که هدایت یک انتخاب نیست. هدایت، خودش آن قصۀ ازلی است که مدام در هاویۀ روشنفکر ایرانی روایت میشود. به محض اینکه خودآگاهی روشنفکر ایرانی بیدار شود، هدایت بیداد میکند. هدایت قلۀ خودآگاهی روشنفکر مهجور ایرانی است. مهجور به همان مهجوری سگ ولگرد که مَلک بود و فردوس برین جایش بود، اما از دست اتفاق، یک اتفاق ابلهانه، افتاد به این بیغولۀ سوء تفاهم و ملعنت.
حقیقت آنکه این مرز و بوم، دستکم از صد سال پیش تا حالا جز تبعیدگاهی برای هنرمند و نویسندۀ ادبیات خلاقۀ مدرن نبوده است. این تقصیر یا قصور البته متوجه کسی نیست، احتمالا جز همین مکان و زمان معلومالحال. اما آدم تبعیدی زیاد دنبال مقصر نمیگردد. کافی است تا تبعید را حس کنی، بفهمی و بنویسی، تا هدایت در خودآگاهیات علم شود. و البته آخر و عاقبت سگ ولگرد و صادق هدایت را هم که میدانی. پس هدایت همچنان سرسلسلۀ ماست.
https://b2n.ir/t88562
اما در چند روز گذشته به مناسبت سالگرد درگذشت صادق هدایت، یادداشتهای گوناگونی در تلگرام منتشر شد که یکی از آنها را به نقل از کانال چهل سالگی به قلم خالد رسولپور در اینجا به اشتراک میگذارم:
سالروز مرگ خودخواستۀ صادق هدایت است. ایرانیانی که از ایران به دیدار صادق هدایت در قبرستان پرلاشز پاریس میروند و کنار قبرش عکس میگیرند، احتمالا نمیدانند که صادق هدایت کشورشان ایران را حتی لایق ندانست که در آن خودکشی کند: سرزمینی که او، در عین عشق و شیدایی، اما نومید از اصلاح، به دورش افکند و تنفس گاز کشندۀ فرانسوی را بر استنشاق هوای عفناش ترجیح داد و مردمانی که همه مخلوق نبوغ او بودند، چنانکه در هر صفحۀ بوف کورش از رجالگی و لکاتگی آنها یاد کرده بود.
یکی مثل هدایت، فقط نویسندۀ یکی دو تا رمان و داستان خوب نیست. هدایت پارادایم یک دوران تاریخی است. از هدایت میتوان صدها سال تغذیه کرد، همانطور که از حافظ. اینها عصرهایشان را میسازند: عصر حافظ، عصر ولتر، عصر گوته، عصر هدایت. مشکل اینجاست که روشنفکر ایرانی اصلا لازم نیست از هدایت تاثیر گرفته باشد تا بتواند یا بخواهد شبیه او بنویسد، چرا که هدایت یک انتخاب نیست. هدایت، خودش آن قصۀ ازلی است که مدام در هاویۀ روشنفکر ایرانی روایت میشود. به محض اینکه خودآگاهی روشنفکر ایرانی بیدار شود، هدایت بیداد میکند. هدایت قلۀ خودآگاهی روشنفکر مهجور ایرانی است. مهجور به همان مهجوری سگ ولگرد که مَلک بود و فردوس برین جایش بود، اما از دست اتفاق، یک اتفاق ابلهانه، افتاد به این بیغولۀ سوء تفاهم و ملعنت.
حقیقت آنکه این مرز و بوم، دستکم از صد سال پیش تا حالا جز تبعیدگاهی برای هنرمند و نویسندۀ ادبیات خلاقۀ مدرن نبوده است. این تقصیر یا قصور البته متوجه کسی نیست، احتمالا جز همین مکان و زمان معلومالحال. اما آدم تبعیدی زیاد دنبال مقصر نمیگردد. کافی است تا تبعید را حس کنی، بفهمی و بنویسی، تا هدایت در خودآگاهیات علم شود. و البته آخر و عاقبت سگ ولگرد و صادق هدایت را هم که میدانی. پس هدایت همچنان سرسلسلۀ ماست.
https://b2n.ir/t88562
🔸 راهی برای زنده ماندن
۸۴ مورد اقدام به خودکشی، در عرض یک روز، آن هم فقط در شهر تهران، خبری بود که هفتۀ گذشته خبرگزاری رکنا آن را منتشر کرد. نمیخواهم بگویم کار بدی کردند. من جای پدری که خسته از محل کار برمیگردد و با بچۀ مریض و سرزنش همسر و یخچال همیشه خالی روبرو میشود نیستم تا آنها را قضاوت کنم، ولی به نظرم تنها راه زنده ماندن برای کسی که دیگر هیچ راه فراری ندارد، عمیق نشدن، جدی نگرفتن و ساده از کنار همه چیز گذشتن است. مثل شاهرخ مسکوب که میگفت: سعی میکنم فکر نکنم، یا اقلا کمتر فکر کنم تا بتوانم زنده بمانم، تا به سرم نزند و پاک خودم را نبازم.
۸۴ مورد اقدام به خودکشی، در عرض یک روز، آن هم فقط در شهر تهران، خبری بود که هفتۀ گذشته خبرگزاری رکنا آن را منتشر کرد. نمیخواهم بگویم کار بدی کردند. من جای پدری که خسته از محل کار برمیگردد و با بچۀ مریض و سرزنش همسر و یخچال همیشه خالی روبرو میشود نیستم تا آنها را قضاوت کنم، ولی به نظرم تنها راه زنده ماندن برای کسی که دیگر هیچ راه فراری ندارد، عمیق نشدن، جدی نگرفتن و ساده از کنار همه چیز گذشتن است. مثل شاهرخ مسکوب که میگفت: سعی میکنم فکر نکنم، یا اقلا کمتر فکر کنم تا بتوانم زنده بمانم، تا به سرم نزند و پاک خودم را نبازم.
🔶 دیشب خواب میدیدم که با یکی از دوستان قدیمی در حاشیۀ یک خیابان نشسته بودیم و برنج میخوردیم. او برنجش را خورد و سوار ماشین شد و رفت، ولی در غذای من یا سیخ کبریت پیدا میشد یا مگس. اولین چیزی که در تعبیر این خواب به ذهنم رسید تفاوت در روزی است. چون دوستی که در خواب میدیدم در یک دانشگاه خوب جذب شد. خدا را شکر از زندگی راضیام، ولی برای من همیشه این سوال مطرح بوده است که چرا باید یکی سفید به دنیا بیاید، یکی سیاه؟
https://b2n.ir/t94171
https://b2n.ir/t94171