🔸اگر بخت با ما یار نبوده و در شمارِ اندک انسانهای مرفه این جهان نیستیم، چارهٔ کار زانوی غم به بغل گرفتن نیست. بکوشیم این زندان را برای خود قابل تحمل کنیم.
رفته است قضا و بودنیها بوده است
از حُکم بد و نیک قلم آسوده است
شادی و طرب گزین که غم بیهوده است
غم خوردنِ بیهوده کسی نستوده است
#خیام
▫️
رفته است قضا و بودنیها بوده است
از حُکم بد و نیک قلم آسوده است
شادی و طرب گزین که غم بیهوده است
غم خوردنِ بیهوده کسی نستوده است
#خیام
▫️
◽️بدن روزانه بین ٣٠ تا ۴٠ هزار سلول پوست جدید ایجاد میکند و به همین میزان سلولهای مرده را از خود دفع میکند که مانند برگ درختان بر زمین میریزد. به گفتهٔ محققان بیشترین حجم گرد و غبار موجود در خانه از همین سلولهای مردهٔ پوست یا موی ریخته شده تشکیل شده است که ندانسته بر آنها پا میگذاریم:
هر خاک که زیر پای هر نادانی است
زلفین بتی و عارض جانانی است
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیری و سر سلطانی است
#خیام
هر خاک که زیر پای هر نادانی است
زلفین بتی و عارض جانانی است
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیری و سر سلطانی است
#خیام
▪️در ستایش ساده زیستی
جایی نوشته بود: «مالکیتهای بزرگ، اسارتهای بزرگاند. این چیزی است که بازار به شما نمیگوید.» و از چند تن که خود را از بند مالکیتهای بزرگ رها کرده بودند نام برده بود از جمله بودا که شاهزاده بود، ولی به سلطنت پشت پا زد و به اعماق جنگل گریخت و در آنجا به ریاضت نشست.
البته رها کردن تاج و تخت که هیچ، بسیاری از بخشیدن یک شکلات هم عاجزند. اما اکنون سخن بر سر اسارتی است که مالکیت و داشتن بر سر انسان میآورد. در میان اشعار خیام یا منسوب به خیام نیز رباعیاتی یافت میشود که در نکوهش مالکیت و در ستایش ساده زیستی است؛ مانند:
تُـنگی مِی لعل خواهم و دیوانی
سدّ رمقی باید و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوشتر بُـوَد از مملکت سلطانی
https://B2n.ir/t55060
جایی نوشته بود: «مالکیتهای بزرگ، اسارتهای بزرگاند. این چیزی است که بازار به شما نمیگوید.» و از چند تن که خود را از بند مالکیتهای بزرگ رها کرده بودند نام برده بود از جمله بودا که شاهزاده بود، ولی به سلطنت پشت پا زد و به اعماق جنگل گریخت و در آنجا به ریاضت نشست.
البته رها کردن تاج و تخت که هیچ، بسیاری از بخشیدن یک شکلات هم عاجزند. اما اکنون سخن بر سر اسارتی است که مالکیت و داشتن بر سر انسان میآورد. در میان اشعار خیام یا منسوب به خیام نیز رباعیاتی یافت میشود که در نکوهش مالکیت و در ستایش ساده زیستی است؛ مانند:
تُـنگی مِی لعل خواهم و دیوانی
سدّ رمقی باید و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوشتر بُـوَد از مملکت سلطانی
https://B2n.ir/t55060
🔸 زیاده خواه به آنچه که هست رضایت نمیدهد و پیوسته به دنبال بیشتر است. پس همیشه و تا دم مرگ نگران و غمگین است و از خرسند زیستن محروم.
فرمود:
کم کن طمع از جهان و میزی خرسند
و ز نیک و بد زمانه بگسل پیوند
خوش باش چنان که هست کاین دور فلک
هم بگذرد و نماند این روزی چند
#خیام
فرمود:
کم کن طمع از جهان و میزی خرسند
و ز نیک و بد زمانه بگسل پیوند
خوش باش چنان که هست کاین دور فلک
هم بگذرد و نماند این روزی چند
#خیام
▪️شباهت خیام و سقراط در این است که هر دو بر نادانی بشر تاکید میکردند. هدف آنها از این کار این بود که مدعیان دانایی را از مسند غرور به زیر کشند، پس در قالب طرح سوال و اذعان به نادانی، مدعیان را به چالش میکشیدند.
مانند این رباعی که در آن با تشبیه انسان به پیالهای که یک مست نیز از شکستن آن پروا دارد، این سوال مطرح میشود که چرا باید این همه انسان آفریده و آنگاه نابود شوند:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سرِ دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
از سرِ دست: کار فوری و بی درنگ کردن
B2n.ir/t62584
مانند این رباعی که در آن با تشبیه انسان به پیالهای که یک مست نیز از شکستن آن پروا دارد، این سوال مطرح میشود که چرا باید این همه انسان آفریده و آنگاه نابود شوند:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سرِ دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
از سرِ دست: کار فوری و بی درنگ کردن
B2n.ir/t62584
تصویر درختِ روی کاشی باشی
یا نقش گلی در آن حواشی باشی
یا زنجرهای زنده و مستِ آواز
یک لحظه و آنگه متلاشی باشی
این رباعی استاد شفیعی کدکنی یادآور یکی از رباعیات خیام است. مضمون در هر دو یکی است و فقط به جای کلمات درخت و گل و زنجره (جیرجیرک)، در رباعی خیام کلمات قطره و ذره و مگس به کار رفته است:
یک قطرۀ آب بود و با دریا شد
یک ذرۀ خاک و با زمین یک جا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
B2n.ir/q43921
یا نقش گلی در آن حواشی باشی
یا زنجرهای زنده و مستِ آواز
یک لحظه و آنگه متلاشی باشی
این رباعی استاد شفیعی کدکنی یادآور یکی از رباعیات خیام است. مضمون در هر دو یکی است و فقط به جای کلمات درخت و گل و زنجره (جیرجیرک)، در رباعی خیام کلمات قطره و ذره و مگس به کار رفته است:
یک قطرۀ آب بود و با دریا شد
یک ذرۀ خاک و با زمین یک جا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
B2n.ir/q43921
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗓 ۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
↩️ از پُستهای قبلی
↩️ از پُستهای قبلی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنگام صبوح ای صنم فرخ پی
برساز ترانهای و پیش آور می
کافکند به خاک صد هزاران جم و کی
این آمدن تیر مه و رفتن دی
#خیام
برساز ترانهای و پیش آور می
کافکند به خاک صد هزاران جم و کی
این آمدن تیر مه و رفتن دی
#خیام
🔻متن کوتاهی به مناسبت ٢٨ اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام نیشابوری
همهٔ ما میدانیم که ایران دانشمندانی مانند ابوریحان بیرونی، زکریای رازی، ابوعلی سینا و شاعرانی مانند فردوسی، حافظ و مولانا نیز داشته است، ولی شهرت جهانی خیام به دلیلی که در ادامه خواهیم گفت از همهٔ آنها بیشتر شده است.
دلیل آن ترجمهٔ رباعیات خیام به زبان انگلیسی در قرن نوزدهم توسط ادوارد فیتزجرالد است که با استقبال شعرا و انجمنهای ادبی اروپا روبرو شد و نام خیام را بر سر زبانها انداخت و روز به روز بر شهرت این دانشمند ایرانی در جهان غرب افزود. برای درک این مطلب کافی است فرض کنیم که کسی به نام فیتزجرالد از رباعیات خیام یک ترجمهٔ شاعرانه و پر شور و احساس به دست نداده بود، در این صورت از خیام به واسطهٔ تحقیقات وی در جبر تنها با عنوان یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی نام برده میشد.
البته و خوشبختانه چنین اتفاقی رخ نداد و نام این دانشمند و شاعر منحصر به فرد ایرانی عالمگیر شد و زمینه را برای شکل گرفتن تحقیقات متعددی در مورد خیام، در داخل و خارج از کشور در یکصد سال اخیر فراهم کرد.
B2n.ir/t54149
همهٔ ما میدانیم که ایران دانشمندانی مانند ابوریحان بیرونی، زکریای رازی، ابوعلی سینا و شاعرانی مانند فردوسی، حافظ و مولانا نیز داشته است، ولی شهرت جهانی خیام به دلیلی که در ادامه خواهیم گفت از همهٔ آنها بیشتر شده است.
دلیل آن ترجمهٔ رباعیات خیام به زبان انگلیسی در قرن نوزدهم توسط ادوارد فیتزجرالد است که با استقبال شعرا و انجمنهای ادبی اروپا روبرو شد و نام خیام را بر سر زبانها انداخت و روز به روز بر شهرت این دانشمند ایرانی در جهان غرب افزود. برای درک این مطلب کافی است فرض کنیم که کسی به نام فیتزجرالد از رباعیات خیام یک ترجمهٔ شاعرانه و پر شور و احساس به دست نداده بود، در این صورت از خیام به واسطهٔ تحقیقات وی در جبر تنها با عنوان یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی نام برده میشد.
البته و خوشبختانه چنین اتفاقی رخ نداد و نام این دانشمند و شاعر منحصر به فرد ایرانی عالمگیر شد و زمینه را برای شکل گرفتن تحقیقات متعددی در مورد خیام، در داخل و خارج از کشور در یکصد سال اخیر فراهم کرد.
B2n.ir/t54149
به تازگی و به کوشش پژوهشگران یک رباعی از خیام یافت شده که در آن مانند برخی دیگر از رباعیات اصیل وی موضوع شرور در عالم مورد توجه قرار گرفته است:
ای بندۀ امر نافذت آهن و موم
مأمور تو را طبایع چرخ و نجوم
این نکته نمیشود کسی را معلوم
ظلم از تو روا نی و جهانی مظلوم
البته خیام در یکی از رسائل خود به مساله تحقق شرور در عالم پاسخ داده است، ولی این رباعی و برخی رباعیات دیگر نقل شده از وی از شک و تردیدش نسبت به این مساله خبر میدهد. خیام در آن رساله شرور را اموری عَرَضی خوانده است. مانند سایه که به عرض دیوار به وجود میآید، بدون آن که هدف و مقصود معمار باشد. بنابراین هدف خداوند از آفریدن موجودات رساندن خیر بوده است، حال اگر در حاشیه این آفرینش، شروری تحقق پیدا کرده باشد، مد نظر خداوند نبوده است.
البته میتوان به این پاسخ قانع نشد و گفت آیا این معمار نمیتوانست دیواری بسازد که سایه نداشته باشد. دیواری از جنس شیشه که نور از آن عبور کند و سایه تشکیل ندهد. ولی این پاسخ، پاک کردن صورت مساله است. زیرا چنین دیواری یک دیوار واقعی نخواهد بود. یک دیوار شیشهای که ما را در معرض دید دیگران قرار میدهد نمیتواند جایی برای استراحت و زندگی باشد. میدانیم این سوال و جواب میتواند ادامه پیدا کند و پیشنهاد داد از یک شیشۀ مشجر استفاده شود. ولی این پیشنهاد نیز مشکلات دیگری به دنبال خواهد داشت.
بنابراین نه میتوان جهانی فرض کرد که در آن هیچ شری وجود نداشته باشد و نه میتوان به خداوند که صفات نیک دارد آفرینش جهانی پر فتنه و آشوب را نسبت داد. اینجاست که بر سر یک دو راهی قرار میگیریم؛ از یک سو نمیتوانیم آفریدگار را «ظالم» بخوانیم و از سوی دیگر با «جهانی مظلوم» روبرویم.
B2n.ir/g42293
ای بندۀ امر نافذت آهن و موم
مأمور تو را طبایع چرخ و نجوم
این نکته نمیشود کسی را معلوم
ظلم از تو روا نی و جهانی مظلوم
البته خیام در یکی از رسائل خود به مساله تحقق شرور در عالم پاسخ داده است، ولی این رباعی و برخی رباعیات دیگر نقل شده از وی از شک و تردیدش نسبت به این مساله خبر میدهد. خیام در آن رساله شرور را اموری عَرَضی خوانده است. مانند سایه که به عرض دیوار به وجود میآید، بدون آن که هدف و مقصود معمار باشد. بنابراین هدف خداوند از آفریدن موجودات رساندن خیر بوده است، حال اگر در حاشیه این آفرینش، شروری تحقق پیدا کرده باشد، مد نظر خداوند نبوده است.
البته میتوان به این پاسخ قانع نشد و گفت آیا این معمار نمیتوانست دیواری بسازد که سایه نداشته باشد. دیواری از جنس شیشه که نور از آن عبور کند و سایه تشکیل ندهد. ولی این پاسخ، پاک کردن صورت مساله است. زیرا چنین دیواری یک دیوار واقعی نخواهد بود. یک دیوار شیشهای که ما را در معرض دید دیگران قرار میدهد نمیتواند جایی برای استراحت و زندگی باشد. میدانیم این سوال و جواب میتواند ادامه پیدا کند و پیشنهاد داد از یک شیشۀ مشجر استفاده شود. ولی این پیشنهاد نیز مشکلات دیگری به دنبال خواهد داشت.
بنابراین نه میتوان جهانی فرض کرد که در آن هیچ شری وجود نداشته باشد و نه میتوان به خداوند که صفات نیک دارد آفرینش جهانی پر فتنه و آشوب را نسبت داد. اینجاست که بر سر یک دو راهی قرار میگیریم؛ از یک سو نمیتوانیم آفریدگار را «ظالم» بخوانیم و از سوی دیگر با «جهانی مظلوم» روبرویم.
B2n.ir/g42293
🔻یک یادداشت کوتاه
جملهٔ کوتاهی به چشمم خورد که نوشته بود: ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان به تمام دنیا از دید ما نگاه کند.
البته اشکالی ندارد از دیگران بخواهیم مثل ما به دنیا نگاه کنند، ولی مشکل زمانی به وجود میآید که اصرار داشته باشیم طرف مقابلمان، به ویژه اگر زیردست باشد، مثل ما فکر کند و مثل ما رفتار کند. از اینجاست که جنگ و جدال و رنجش آغاز میشود.
بهتر است بپذیریم که هر کسی دنیای خود را دارد و چه بسا نگاه او به دنیا از نگاه ما بهتر باشد.
جملهٔ کوتاهی به چشمم خورد که نوشته بود: ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان به تمام دنیا از دید ما نگاه کند.
البته اشکالی ندارد از دیگران بخواهیم مثل ما به دنیا نگاه کنند، ولی مشکل زمانی به وجود میآید که اصرار داشته باشیم طرف مقابلمان، به ویژه اگر زیردست باشد، مثل ما فکر کند و مثل ما رفتار کند. از اینجاست که جنگ و جدال و رنجش آغاز میشود.
بهتر است بپذیریم که هر کسی دنیای خود را دارد و چه بسا نگاه او به دنیا از نگاه ما بهتر باشد.
زیستن در لحظه راهی برای کاهش اضطراب است، چرا که زیستن در لحظه به معنی فراموش کردن گذشته و کنار گذاشتن آینده است و میدانیم که فکر کردن به گذشته و آینده منشاء بسیاری از اضطرابهای ماست.
زیستن در لحظه برای کودکان کار دشواری نیست، زیرا آنها گذشتهٔ طولانی نداشته و نیز به آینده و فراز و نشیبهای آن واقف نیستند؛ ولی برای ما چنین نیست. ما برای زیستن در لحظه باید تمرین کنیم. باید مثل یک بندباز بیاموزیم که پیوسته روی خط باریک لحظه حرکت کنیم و مراقب افتادن در دو طرف گذشته و آینده باشیم.
فرمود:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
#خیام
B2n.ir/k18047
زیستن در لحظه برای کودکان کار دشواری نیست، زیرا آنها گذشتهٔ طولانی نداشته و نیز به آینده و فراز و نشیبهای آن واقف نیستند؛ ولی برای ما چنین نیست. ما برای زیستن در لحظه باید تمرین کنیم. باید مثل یک بندباز بیاموزیم که پیوسته روی خط باریک لحظه حرکت کنیم و مراقب افتادن در دو طرف گذشته و آینده باشیم.
فرمود:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
#خیام
B2n.ir/k18047
شاید اگر قبل از به دنیا آمدن، زندگی را به ما نشان داده بودند در آمدن تردید میکردیم، ولی اکنون که کار از کار گذشته و طعم دلچسب بودن را چشیدهایم، زنده بودن را دوست داریم و حاضریم با وجود سخت بودن زندگی با آن کنار بیاییم. اضافه بر اینکه از مرگ و از آنچه بر سر ما میآورد بیمناکیم و بودن را بر نبودن ترجیح میدهیم.
به نظر خیام بهتر همان بود که از ابتدا پای ما به این جهان باز نمیشد تا نه طعم بودن را احساس میکردیم و نه بیم نبودن را:
گر آمدنم به خود بُدی نامدمی
ور نیز به خود شدن بُدی کی شدمی
بِه ز آن نبُدی که اندرین دیر خراب
نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدمی
#خیام
B2n.ir/e35020
به نظر خیام بهتر همان بود که از ابتدا پای ما به این جهان باز نمیشد تا نه طعم بودن را احساس میکردیم و نه بیم نبودن را:
گر آمدنم به خود بُدی نامدمی
ور نیز به خود شدن بُدی کی شدمی
بِه ز آن نبُدی که اندرین دیر خراب
نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدمی
#خیام
B2n.ir/e35020
▫️آسان گذرد عمر، تو دشوار مدار
از رنج گذشته هیچ تیمار مدار
وز نامده جان خویش بیمار مدار
آسان گذرد عمر، تو دشوار مدار
یکساعته عمرِ خویش را خوار مدار
#خیام
از رنج گذشته هیچ تیمار مدار
وز نامده جان خویش بیمار مدار
آسان گذرد عمر، تو دشوار مدار
یکساعته عمرِ خویش را خوار مدار
#خیام
🔹اگر میتوانستم به کاراکتر یک انیمیشن که شکل و شمایل و رفتار و گفتار او را دیگران تعیین کردهاند بگویم که تو قدرت تغییر آینده را نداری مگر به همان اندازه که در فیلمنامه نوشتهاند، این رباعی را برای او میخواندم:
رفته است قضا و بودنیها بوده است
از حکم بد و نیک قلم آسوده است
شادی و طرب گزین که غم بیهوده است
غم خوردنِ بیهوده کسی نستوده است
#خیام
رفته است قضا و بودنیها بوده است
از حکم بد و نیک قلم آسوده است
شادی و طرب گزین که غم بیهوده است
غم خوردنِ بیهوده کسی نستوده است
#خیام
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
#خیام
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
#خیام
▪️ آنچه امروز بر سر مردم فلسطین میآید، پیش از این و صد چندان در حملهٔ مغول بر مردم ایران رفته بود. روایت جوینی از قتل عام مرو را که با یکی از رباعیات خیام همراه شده است در ادامه میخوانیم:
و سید عزالدین نسّابه از سادات کبار بود. با جمعی، سیزده شبانه روز شمار کشتگان شهر کرد. آنچه ظاهر بوده است، بیرون (به جز) مقتولان در نقبها و سوراخها و رساتیق (روستاها) و بیابانها، هزار هزار و سیصد هزار و کسری (یک میلیون و سیصد هزار نفر) در احصا آمده و در این حالت رباعی عمر خیام که حسب حال بود بر زفان (زبان) رانده است:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
تاریخ جهانگشای جوینی، ص ۲١٩
و سید عزالدین نسّابه از سادات کبار بود. با جمعی، سیزده شبانه روز شمار کشتگان شهر کرد. آنچه ظاهر بوده است، بیرون (به جز) مقتولان در نقبها و سوراخها و رساتیق (روستاها) و بیابانها، هزار هزار و سیصد هزار و کسری (یک میلیون و سیصد هزار نفر) در احصا آمده و در این حالت رباعی عمر خیام که حسب حال بود بر زفان (زبان) رانده است:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
تاریخ جهانگشای جوینی، ص ۲١٩
شکل گرفتن بدن انسان از مواد موجود در خاک (مانند آب که یک چهارم از حجم خاک را تشکیل داده) و نیز بازگشت این مواد به خاک، سبب شده است که خیام انسان را به کوزه تشبیه کند. زیرا کوزه نیز از خاک ساخته شده و بعد از شکستن به خاک بازمیگردد.
گذشته از اشتراک انسان و کوزه در مواد سازنده، به طور نمادین نیز حجم خالی و گردن و گلو و دستهٔ کوزه، شکم و دیگر اعضای بدن انسان را تداعی میکند؛ یا شکنندگی کوزه که عمر کوتاه و آسیبپذیری انسان را یادآور میشود.
اما یکی از رباعیات مشهور خیام در این زمینه همان است که در آن از کارگاه کوزهگری سخن رفته است. کارگاهی با هزاران کوزه ساخته شده از خاک؛ خاک انسانهایی که تا دیروز یا کوزهگر بودند، یا کوزه میخریدند و یا کوزه میفروختند:
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
https://B2n.ir/x74190
گذشته از اشتراک انسان و کوزه در مواد سازنده، به طور نمادین نیز حجم خالی و گردن و گلو و دستهٔ کوزه، شکم و دیگر اعضای بدن انسان را تداعی میکند؛ یا شکنندگی کوزه که عمر کوتاه و آسیبپذیری انسان را یادآور میشود.
اما یکی از رباعیات مشهور خیام در این زمینه همان است که در آن از کارگاه کوزهگری سخن رفته است. کارگاهی با هزاران کوزه ساخته شده از خاک؛ خاک انسانهایی که تا دیروز یا کوزهگر بودند، یا کوزه میخریدند و یا کوزه میفروختند:
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
https://B2n.ir/x74190
▫️وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالهگان سربهسریم
#خیام
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالهگان سربهسریم
#خیام