This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از حُقۀ خاک سر برآوردم و رفت
و ز جام زمانه جرعهای خوردم و رفت
چون شعبده آمدم ز صندوق فلک
بر نطع وجود رقصکی کردم و رفت
#خیام
* حُقه: ظرف کوچک
* نطع: بساط، فرش
▫️
و ز جام زمانه جرعهای خوردم و رفت
چون شعبده آمدم ز صندوق فلک
بر نطع وجود رقصکی کردم و رفت
#خیام
* حُقه: ظرف کوچک
* نطع: بساط، فرش
▫️
هر یکچندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین درآید که منم
#خیام
* کارک: کار کوچک
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین درآید که منم
#خیام
* کارک: کار کوچک
▪️براستی در ذهن کسانی که میپندارند با کشتن انسانها به بهشت میروند چه میگذرد؟ منظورم سه مرد مسلحی است که در حادثۀ اخیر دانشگاه کابل ۲۲ جوان دانشجو را به خاک و خون کشیدند و خود نیز کشته شدند. آنان انتحاری بودند، یعنی عقیده داشتند که با کشتن و کشته شدن به بهشت میروند. مگر میشود کسی با کشتن چندین انسان بیگناه به بهشت برود؟ چطور ممکن است یک باور دینی تا این اندازه منحرف و خطرناک شود؟ شگفتا که نزد این گروه خوردن شراب جرمی نابخشودنی است. گویا در روزگار خیام هم چنین کسانی وجود داشتند. کسانی که نزد آنان جرم خوردن شراب بیش از خوردن خون مردم بوده است:
ای صاحب فتوی ز تو پرکارتریم
با این همه مستی ز تو هُشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم
#خیام
* رزان: درخت انگور
ای صاحب فتوی ز تو پرکارتریم
با این همه مستی ز تو هُشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم
#خیام
* رزان: درخت انگور
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان سربسریم
#خیام
▫️
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان سربسریم
#خیام
▫️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غلامحسین ساعدی (نویسنده، ۱۳۶۴-۱۳۱۴) و شوخی با رباعی خیام
😊
😊
هنگام سپیدهدم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحهگری
یعنی که نمودند در آیینهی صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری
#شیخ_روزبهان_بقلی
#منسوب_به_خیام
🎨 سهراب سپهری
▫️
دانی که چرا همی کند نوحهگری
یعنی که نمودند در آیینهی صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری
#شیخ_روزبهان_بقلی
#منسوب_به_خیام
🎨 سهراب سپهری
▫️
🔹یکی از مشکلاتی که همواره پیش پای متفکران واقعی وجود داشته، اتهام تکفیر و تفسیق از سوی افراد نادان و متعصب بوده است. خیام در یکی از رباعیات خود با لحنی تند و گزنده، این دسته از افراد را مورد خطاب و عتاب قرار داده، ما را برای در امان ماندن از این اتهام به سکوت و تجاهل در برابر آنان دعوت کرده است. از حال و هوای این رباعی میتوان به شرایط دشوار روزگار خیام نیز پی برد. این حال و هوا برای ما که شاهد ظهور گروههایی مانند داعش و طالبان بودیم، ملموس و قابل درک است.
با این دو سه نادان که چنان میدانند
از جهل، که دانای جهان ایشانند
خر باش که از خری که این دونانند
هر کو نه خر است کافرش میخوانند
#خیام
🎨 اوتو هاسلوند (دانمارک: ۱۹۱۷-۱۸۲۴)
▫️
با این دو سه نادان که چنان میدانند
از جهل، که دانای جهان ایشانند
خر باش که از خری که این دونانند
هر کو نه خر است کافرش میخوانند
#خیام
🎨 اوتو هاسلوند (دانمارک: ۱۹۱۷-۱۸۲۴)
▫️
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
#خیام
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
#خیام
🔸در کتاب طربخانۀ رشیدی (متعلق به قرن نهم هجری) حکایتی وجود دارد که مضمون آن اعتقاد خیام به مذهب تناسخ یعنی انتقال روح از یک بدن به بدن دیگر پس از مرگ است. حکایت چنین است که در هنگام تعمیر یک مدرسه، الاغی از حملکردن خشت و بردن آن به داخل مدرسه خودداری میکرد. خیام که در آنجا حضور داشت، از جا برخاسته در گوش الاغ فیالبداهه شعری میخواند. ناگهان الاغ به راه افتاده، بار را به مقصد میرساند. چون از خیام سبب را میپرسند، میگوید: روحی که در کالبد این الاغ وارد شده، متعلق به استاد این مدرسه است، برای همین از بارکشیدن شرم داشت، ولی وقتی فهمید دوستانش او را شناختهاند، اطاعت کرد. شعر این بود:
ای رفته و باز آمده و چـُم گشته
نامت ز میان نامها گم گشته
ناخن همه جمع گشته و سُم گشته
ریش از پس پشت آمده و دُم گشته
این حکایت طنزگونه را که مضمون آن اعتقاد خیام به مذهب تناسخ است، بسیاری از رباعیات رد میکند. از جمله رباعیاتی که در آنها بر عدم بازگشت انسان به زندگی تأکید شده است. البته رباعیاتی نیز وجود دارد که از آنها بوی تناسخ به مشام برسد و شاید آن رباعیات سبب شده است که در مورد خیام چنین حکایتی شکل بگیرد. رباعیاتی که در آنها از استحاله و تبدیل انسان به سبزه (فسخ) و كوزه (رسخ) سخن گفته شده است، مانند این رباعی:
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
* چـُم: جانور، حیوان بارکش
* طرح از محمد تجویدی (تهران: ۱۳۷۳-۱۳۰۳)
https://b2n.ir/333833
ای رفته و باز آمده و چـُم گشته
نامت ز میان نامها گم گشته
ناخن همه جمع گشته و سُم گشته
ریش از پس پشت آمده و دُم گشته
این حکایت طنزگونه را که مضمون آن اعتقاد خیام به مذهب تناسخ است، بسیاری از رباعیات رد میکند. از جمله رباعیاتی که در آنها بر عدم بازگشت انسان به زندگی تأکید شده است. البته رباعیاتی نیز وجود دارد که از آنها بوی تناسخ به مشام برسد و شاید آن رباعیات سبب شده است که در مورد خیام چنین حکایتی شکل بگیرد. رباعیاتی که در آنها از استحاله و تبدیل انسان به سبزه (فسخ) و كوزه (رسخ) سخن گفته شده است، مانند این رباعی:
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
* چـُم: جانور، حیوان بارکش
* طرح از محمد تجویدی (تهران: ۱۳۷۳-۱۳۰۳)
https://b2n.ir/333833
چون حاصل آدمی در این دِیر دو در
جز خونِ دل و دادن جان نیست دگر
خرّم دلِ آن کسی که نامد به وجود
آسوده کسی که خود نزاد از مادر
#خیام
جز خونِ دل و دادن جان نیست دگر
خرّم دلِ آن کسی که نامد به وجود
آسوده کسی که خود نزاد از مادر
#خیام
🔹دوستی اگر از نوع تکیه و تقلید باشد، نه دوستی که دشمنی کردن با خود است، زیرا با دلخوش شدن و بسنده کردن به دیگری، فهم و شعور خود را معطل گذاشته، شخصیت و قدرت تجزیه و تحلیل خود را از دست میدهیم و پیوسته در برابر مشکلات زندگی از یافتن راه حل درمانده و ناتوان خواهیم بود. به همین جهت خیام از ما میخواهد از اختیار کردن دوستان بسیار، به ویژه دوستی که «بجملگی» تکیهگاه ما باشد خودداری کنیم تا اندیشۀ مستقلی یافته و (به قول جمالزاده) مرد شعور و فهم خودمان بشویم:
آن بِـه که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آن کس که تو را بجملگی تکیه بدوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست
#خیام
https://b2n.ir/207429
آن بِـه که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آن کس که تو را بجملگی تکیه بدوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست
#خیام
https://b2n.ir/207429
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 انیمیشن کوتاهِ مگس یک دقیقهای که تمثیلی از زندگی کوتاه و فرصت ناچیز و آرزوهای بیشمار است، این رباعی خیام را نیز به یاد میآورد:
یک قطرۀ آب بود و با دریا شد
یک ذرۀ خاک و با زمین یک جا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
↩️ از پُستهای قبلی
یک قطرۀ آب بود و با دریا شد
یک ذرۀ خاک و با زمین یک جا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
↩️ از پُستهای قبلی
🔹چه عیبی دارد که دربارۀ کار خودم، گفتۀ نهصد سال پیش از اینِ خیام را (یا گفتۀ منسوب به او را) هم برایتان نقل نمایم:
دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
وان نیز که در خانه خزیدی هیچ است
من سرتاسر آفاق را ندویدهام، ولی در کنج خانه بسیار خزیدهام و گویا حق داشته باشم که امروز بگویم هیچ بود و هیچ است.
✍️ محمدعلی جمالزاده
📕 قصۀ ما به سر رسید
▫️
دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
وان نیز که در خانه خزیدی هیچ است
من سرتاسر آفاق را ندویدهام، ولی در کنج خانه بسیار خزیدهام و گویا حق داشته باشم که امروز بگویم هیچ بود و هیچ است.
✍️ محمدعلی جمالزاده
📕 قصۀ ما به سر رسید
▫️
▫️پیش از این، در سالهایی نه چندان دور، بشقابهایی که در آن غذا میخوردیم حال و هوای خیامی داشت. مثل الان تهی و بیرنگ نبودند. پُر بودند از نقوشی که در ما میل به زیبایی و زندگی را بیدار میکردند. پُر بودند از گل، عشق و شادی. مضامین آشنایی که در نقاشی ایرانی (مینیاتور) و نیز رباعیات خیام بسیار به چشم میخورند.
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل به زبان حال با او میگفت
من همچو تو بودهام مرا نیکو دار
#خیام
▫️
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل به زبان حال با او میگفت
من همچو تو بودهام مرا نیکو دار
#خیام
▫️
🔹خیام با همۀ خُردی، عظیم است. منظورم از خُردی، کمی حجم دیوان و خُردی قالبی است که برگزیده و دنیای عظیم اندیشۀ بلند ایرانی را در کوچکترین قالب شعر پارسی یعنی ترانه یا رباعی جای داده است. دیگر آن که اندیشۀ خیام بنیادی و فراگیر است، بدین معنی که او در دنیای شعرش به موضوعاتی پرداخته است که هر کس حتی اگر فیلسوف و اندیشهور هم نباشد، بدان میرسد و اگر کمی تأمل کند، پرسشهایی در ارتباط با آنها در ذهنش پدیدار میشود. زندگی و مرگ، راز هستی، غم و شادی، گردش روزگار، ناپایندگی عالم و اغتنام فرصت، همه موضوعات و بنمایههایی است که هر کس میتواند بدان بیاندیشد.
✍️ محمدجعفر یاحقی
🗞 رودکی و خیام
▫️
✍️ محمدجعفر یاحقی
🗞 رودکی و خیام
▫️
رباعیات خیام
محمدرضا شجریان
🎵 فایل صوتی
رباعیات خیام با صدای زندهیاد استاد محمدرضا شجریان
رباعیات خیام با صدای زندهیاد استاد محمدرضا شجریان