دو در یک
10.4K subscribers
459 photos
81 videos
1 file
1.33K links
برای اِرتباط و تبلیغات:
@hamidmidmidam
الان روانشناسی می‌خونم. قبلاً حقوق خوندم. خودم رو ورزشکار می‌دونم. دنبال آدم‌ها هم می‌گردم. چیزمیز زیاد گوش می‌دم و می‌بینم. سعی می‌کنم آدم خوبی باشم. از چیز های زیادی می‌ترسم. منتظر چیزهای زیادی هستم.
Download Telegram
کاش وقتی صحبت می‌کنی تمام دنیا سکوت باشه‌.
Forwarded from FOu! (Ava)
اون یه‌دونه پیامی که وقتی سرت شلوغه برام می‌فرستی، بیشتر به دلم می‌چسبه تا اون ده تا پیامی که سرت خلوته و کاری نداری. چرا؟ مشخصه که!
محبوبم تمام تاریخهای رُند رو بخاطر نبودت از دست دادیم. به امید دیدارت ۱۴۴۴/۴/۴ در خانه سالمندان.
: ژنرال
‏جنازه مرحوم رو از تبریز آوردن تهران بالاش نماز خوندن فردا صبح می‌برن خراسان جنوبی ظهرش میارن مشهد دفن کنن. واقعاً مرحوم لحظه‌ای از سفرهای استانی غافل نشد.
: farbod
چه میلی دارید برای تحلیل کردن همه چیز، لیترالی همه چیز، رها کنید.
: مهرناز
Forwarded from پیچک
تو درکم می‌کنی و تازه فهمیدم چقدر به این درک شدن نیاز داشتم.
آب دستتونه بذارید زمین و بشاشید تو رابطه با آدمی که تکلیفش با خودش و زندگیش معلوم نیست.
: cherry
اگر کسی رو داری که یهو از روزمره‌اش برات عکس و ویدئو می‌فرسته، بذارش وسط قلبت.
: Ehsan
اگه حقوق رو تا پنجم واریز نکنند من واقعاً فقیرجمهور می‌شم.
: ممد
ولی غم وزن داره. وقتی غم داری کندتر میشی، اگه دراز کشیدی نمیتونی بلند شی؛ راه که میری دوست داری پخش زمین شی.
: هره برز
عجیب‌ترین خواب زندگی‌م رو دیدم.
خواب دیدم دارم رانندگی می‌کنم و می‌رم پیش دوستانم که تصادف کردم و مُردم. مستقیم رفتم در بهشت. یک‌سری دکمه روی آسمون بود که مشخص می‌کردی دوست داری بقیه زندگی‌ت رو در کجا باشی. یک خونه در برج های نیویورک، در باغ، در جنگل یا کویر، در دریا یا زمین کشاورزی. من خونه در نیویورک رو انتخاب کردم. با باشگاهی بزرگ. باشگاهی که سر داشت و تَه نه. نورپردازی فوق‌العاده‌ای داشت. تمام لامپ ها زرد بودن. چندین تلفن در باشگاه قرار داشت با دفتری که در آن پر از کُد بود. کُد برای دریافت حوری، مربی باشگاهی و سفارش غذا. در باشگاه که بودم پنج حوری سفارش دادم. حوری‌ها پنج ثانیه بعد از گذاشتن تلفن زنگ در خانه رو زدن. وقتی در رو باز کردم هر پنج‌تا لُخت وارد خانه شدن. زشت‌ترین موجودی که می‌شد در زندگی دید همان‌ها بودن. همگی شبیه به کاردی‌بی. چرب، با باسنی بسیار بزرگ و رنگِ پوستی که برای من دوست نداشتنی بود. از خواب پریدم. گوشی رو چک کردم؛ سه دقیقه بود خوابیده بودم. در این سه دقیقه برای چند ساعت در بهترین باشگاهی که دیدم تمرین کردم. مرگ بر آن حوری‌های ترسناک که باعث شدن از خواب بپرم. در آن باشگاه می‌توانستم مسترالمپیا بشم.
از بزرگترین امتیازاتی که یه نفر می‌تونه داشته باشه امکان خطا کردنه. همین که بدونی فرصت دوباره داری، بی‌پروا تر می‌شی و بلندتر می‌پری.
: toto
تنها هفته‌ای برای تموم شدنش ناراحت هستم.
خسته شدم از چنگ زدن به روابط و نگه داشتن آدما. واقعا دیگه نمیتونم قدمی بردارم. ببخشید ولی من تموم شدم دیگه. شب بخیر.
: K
Forwarded from مستاجر پلاک ١٢ (hamed)
می‌دونم بهم گفته بودی زندگی رو انقدر جدی نگیر، هیچی انقدر جدی نیست، ولی مغز من نمی‌تونه مسائل کوچک و بی‌اهمیت رو جدی نگیره.
Forwarded from Exulansis (Someone)
توی بخش نظرات کتاب، نوشته بود: عادت می‌کنیم خیلی راحت، به اطرافیان‌مون، به داشته‌هامون، به کارها و رفتارهای خودمون و ترسناک می‌شه وقتی آدم به جایی برسه که نگرانی‌ش بشه نبود اون چیزی که بهش عادت کرده.
شاید باور نکنید ولی دلم خوردن مایع کیک می‌خواهد. ترجیحاً کاکائویی و با اَنگشت.‌
کاش یک فُرمی، آزمایشی چیزی وجود داشت که قبل از دوستی و آشنایی با هر شخص، دو تراپیست اون رو پُر می‌کردند و تایید می‌کردند اون شخص رو. اینطوری کلاً با دو سه نفر در زندگی ارتباط داشتم.
غم دوباره تا بالای زانوها بالا آمده و باز هم بالاتر می‌آید.
: وی
گفتم عمو رمز؟! گفت هشتصد. گفتم بله؟! گفت گفتم هشتصد. گفتم وا، باید چهار رقم باشه؛ این سه رقمه. هشت هزار منظورته؟! شروع کرد به قهقه زدن. به قد و بالای یک و نیم متری‌ش خیره شده بودم که گفت بابا هشت، صد. قهقهقهقهقه.
تو دلم گفتم پدرسگ. پدرسگ بزرگ و با تأکید.