حمیدرضا جلائی‌پور (جامعه‌شناس)
5.2K subscribers
3.28K photos
1.17K videos
189 files
2.98K links
نوشته‌هایی درباره‌ی جامعه‌ی سیاسی ایران و غیره.
🍀 نقد و نظر خود را درباره‌ی مطالبی که این‌جا منتشر می‌شود می‌توانید از طریق این نشانی با نگارنده در میان بگذارید:
@hamidrezajalaeipour
Download Telegram
📌 اندر مضار دور دور زدن با تحریم‌ها!

درباره «مرجان شیخ‌ الاسلام آل آقا»👆
سعید شریعتی
در انتخابات مجلس ششم جبهه مشارکت ایران اسلامی در حوزه انتخابیه کرمانشاه از سه نفر از کاندیداهای مشترک جبهه دوم خرداد حمایت کرد: دکتر یدالله دادگر استاد اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، مهندس مجتبی موسوی اجاق نماینده ادوار مجلس و دکتر عباسعلی اللهیاری استاد روانش‌ناسی دانشگاه تربیت مدرس حمایت کرد.


دو تن از کاندیداهای جنبش دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت خانم‌ها مژگان اثباتی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران، و خانم مرجان شیخ الاسلام از دانشگاه علامه طباطبایی در حوزه انتخابیه کرمانشاه ثبت‌نام کرده بودند و شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و برخی از افراد نزدیک به انان در جبهه دوم خرداد و جبهه مشارکت اصرار بر حمایت از این دو بزرگوار یا حداقل یکی از آنان در کرمانشاه داشتند.

نهایتاً ستاد انتخابات جبهه مشارکت و ستاد انتخابات جبهه دوم خرداد استدلال‌ها و دلایل آقایان دکتر سعیدی و دکتر معصومی و شورای منطقه استان حزب را پذیرفت و در کرمانشاه از این دو خانم حمایت نکرد.
خانم مژگان اثباتی که از نیروهای سیاسی جاافتاده و مرتبط با جبهه مشارکت بود، به نظر حزب تمکین کرد و انصراف داد اما خانم مرجان شیخ‌الاسلام ال آقا بدون توجه به نظر حزب و جبهه دوم خرداد در انتخابات کرمانشاه حضور پیدا کرد و تنها ۵۰۰۰ رأی کسب کرد. ایشان با سوء استفاده از نشان و شعار حزب و ایجاد شبهه در برخی از افراد صرفاً موجب شد که رأی دکتر یدالله دادگر که مورد حمایت دانشگاهیان کرمانشاه بود نیز ریزش پیدا کند و با ۴۰۰ رأی کمتر از ورود به مجلس بازبماند. نهایتاً آقایان موسوی اجاق(سازمان مجاهدین)، اللهیاری(کارگزاران) و مرحوم اسماعیل ططری(منفرد نزدیک به جناح راست) حائز رأی مردم شریف کرمانشاه در ششمین دوره مجلس شورای شدند.
امثال این خانم، بابک زنجانی، عیسی شریفی، مسعود مهردادی، حسین مظلومین، حمید باقری درمنی، ابوالفضل میرعلی، محمدعلی تفکر، مه‌آفرید امیر خسروی، حسین هدایتی، محمودرضا خاوری، شهرام جزایری، محمدرضا زنوزی و ده‌ها نفر دیگر از برادران قاچاقچی و خواهران کارچاق کن امثالهم اگرچه دستبردزنندگان به بیت‌المال هستند و مستحق اشد مجازات، خود قربانیان بزرگ یک سیاست دروغین و کابوسی رویانما به نام «دور زدن تحریم»‌اند. سال‌ها پیش در زمان دولت معجزه هزاره سوم نوشتم که دور زدن تحریم در ادبیات اقتصادی و در واقعیت ساز و کارهای اقتصادی دنیای امروز یعنی «پیوند خوردن مافیای اقتصادی داخلی با مافیای اقتصادی جهانی» هیچ راه ابتکاری دیگری غیر از این شناخته شده نیست و اگر وزیران و مدیران و سیاست‌گذاران و فرماندهان و همه و همه هوش انیشتن، خلاقیت ادیسون و نوآوری بیل گیتس را نیز داشته باشند حاصل کارشان جز همین «تخمم‌مرغ دزدانی که در گله شتر رها شوند» نخواهد بود.

ای کسانی که برای حل مسأله تحریم‌ها نه با دست، نه حتی با دندان بلکه با زبان و کمی هم قندان دنبال گره‌گشایی هستید و با ماشین تحریم‌ها دور دور می‌کنید بدون اینکه روش های عقلایی را برای تدبیر و تمشیت امور برگزینید؛ فاعتبروا!

📌 متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:

https://goo.gl/SY6kiH
‏امروز ‎#مطهری درست وقتی که ‎#اصولگرایان مجلس دورش راگرفته بودندوسرش فریاد میزدند،وقتی که ‎#کریمی‌قدوسی به پهلویش مُشت میزد،وقتی که در هیات‌رئیسه تنهامانده بود؛
🔺باصدای بلند گفت: «ممنوع‌التصویری ‎#خاتمی قانونی نیست»

🆔 @omidmardom
الجزایر : از جمیله بوپاشا، تا بوتفلیقه

نویسنده: شیرزاد عبداللهی

مبارزان قبل از انقلاب ایران در خانه های تیمی و در دانشگاه ها سرگذشت جمیله بوپاشا انقلابی الجزایری و شرح شکنجه های او را می خواندند. انقلاب الجزایر علیه استعمار فرانسه یکی از منابع الهام انقلابی های ایرانی در مبارزه با رژیم شاه بود. سیمون دوبوار روشنفکر فرانسوی با نوشتن سرگذشت جمیله بوپاشا ، دولت‌ فرانسه را به کشتار و شکنجه‌ی اعضای جبهه‌ی رهایی‌بخش و مردم استقلال طلب الجزایر متهم کرد. فرانسواز ساگان رمان نویس فرانسوی هم دولت فرانسه را در جنگ علیه الجرایری ها محکوم کرد. می توان به این لیست ، اِمه سزر و لویی آراگون و حتی پیکاسو نقاش اسپانیولی را هم اضافه کرد. روشنفکران اروپایی که تحت تاثیر افکار چپ بودند، سرگذشت جمیله بوپاشا را بخشی از زندگی انسان مبارز و رهایی‌بخش قرن بیستم می دانستند. انقلاب رهایی بخش الجزایر به کمک روشنفکران فرانسوی در سال 1962 ، معادل سال 1342 شمسی پیروز شد. انقلابیون و شکنجه شده های الجزایری در قالب جبهه آزادیبخش ملی الجزایر به قدرت رسیدند و احمد بن بلا مبارز افسانه ای را به عنوان رییس جمهور انتخاب کردند. این آغاز شیرین ماجرا بود. ماه عسل انقلابی ها دیری نپایید و در سال 1965 میلادی یعنی سه سال بعد ، هواری بومدین فرمانده ارتش آزادیبخش و وزیر دفاع دولت انقلابی ، با یک کودتا، احمد بن بلا رییس جمهور را برکنار و خود به کمک شورای انقلاب حاکم الجرایر شد. بومدین یک انقلابی سوسیالیست و طرفدار راه رشد غیر سرمایه داری بود. در نیمه دوم قرن بیستم و در فضای جنگ سرد بین اردوگاه سوسیالیسم و امپریالیسم ، کشورهای عضو جنبش غیر متعهد ها جایگاه ویژه ای در مناسبات بین المللی داشتند. کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها هر چند به ظاهر عضو هیچ یک از دو اردوگاه نبودند اما در نهان مطابق روح زمانه به سوسیالیسم گرایش داشتند و راه رشد غیر سرمایه داری را می پیمودند. در جنبش به ظاهر غیر متعهد، هژمونی با ناصر و سوکارنو و فیدل کاسترو بود. الجزایر دوره بومدین به نوعی با برهه ای حساس از تاریخ ایران گره خورده است. ان زمان الجزایر بر خلاف حالا در صحنه بین المللی عتباری داشت. در سال 1975 به ابتکار وزیر خارجه الجرایر آقای عبدالعزیز بوتفلیقه، شاه ایران و صدام حسین مرد نیرومند عراق، قرارداد الجزیره را در باره اختلافات مرزی دو کشور امضا کردند. قراردادی که آشکارا به سود ایران بود. آن بوتفلیقه انقلابی سالهای مبارزه علیه فرانسه و عضو شورای انقلاب و دولتمرد سوسیالیست بعدی و عضو بر جسته غیر متعهدها و معمار قرارداد 1975 الجزیره ، همین بو تفلیقه ای است که امروز مثل یک مرده متحرک نقش رییس جمهور الجزایر را بازی می کند. رییسی که از سال 1999 قدرت را در انحصار خود در آورده است و به کمک یک الیگارشی نظامی – اداری بر مقدرات کشور حاکم شده است. بو تفلیقه صرفا یک نام پوششی برای یک الیگارشی است . مخالفان بوتفلیقه به او لقب قاب عکس را داده‎اند چون به دلیل بیماری نتوانسته در مراسم‎ عمومی از جمله اعلام نامزدی پنجمین دوره ریاست جمهوری حاضر شود و در بیشتر موارد به جای او قاب عکسش را می‎گذارند. بو تفلیقه نمادی از یک دوران سپری شده است. نمونه سیاستمدارانی که بلد نیستند بموقع از صندلی ریاست بلند شوند و معمولا برای خود رسالتی بیش از یک دولتمرد قائلند. یک انقلابی میهن پرست و فداکار و ضد استعماری از دوران انقلاب 1962 ، دولتمردی مورد احترام از دوره "جنبش غیر متعهدها" ، سوسیالیستی ملی از قرن بیستم که می توانست نامی از خود به نیکی در تاریخ ثبت کند با اصرار بر ماندن به در قدرت خود را ویران کردند. به قول شاملو "هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخواست که من به زندگی نشستم". اصرار به ماندن در قدرت از این سیاستمدار 82 ساله و بیمار ، یک تصویر کاریکاتور گونه ساخته است. در ظاهر با پیرمردی مواجه هستیم که تا آخرین نفس نمی خواهد قدرت را ترک کند ، اما در واقعیت با یک الیگارشی روبرو هستیم که تصویر بوتفلیقه بیهوش را را بلند کرده تا با استفاده از نام و سوابق بوتفلیقه امتیازات یک گروه از نخبگان سیاسی و نظامی الجزایر را حفظ کند. تصویر بی روح بو تفلیقه روی صندلی چرخدار نماد یک انقلاب رهایی بخش شکست خورده است که توسط انقلابی نماها به غارت رفته است.
@hamidrezajalaeipour
📝 من از اصلاحاتی دفاع می‌کنم که بر #انتخابات_آزاد تاکید دارد تا #ایران_برای_همه_ایرانیان شود.
با #نظارت_استصوابی مخالفم زیرا با نقض حق حاکمیت هر نسل بر سرنوشت خویش، جمهوری اسلامی را به #سلطنت_اسلامی استحاله می‌کند. فرجام یک‌نفره شدن حکومت فروپاشی است.
#توییت
@MostafaTajzadeh
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
۱) آقای احمدی‌نژاد می‌گوید در دوران ریاست‌جمهوری‌اش هیچ اشتباهی نکرده! اگر از سیاست‌های «داخلی» او بگذریم، یک بررسی اجمالی در مورد عملکرد او در حوزه سیاست خارجه قطعاً این ادعا را باطل می‌کند.

۲) مثال‌ها زیاد است. اما یکی از اشتباهات فاحش آقای احمدی‌نژاد در حوزه سیاست خارجه این بود که تصور می‌کرد «هولوکاست» سنگ بنای اسرائيل است و زیر سؤال بردن آن اسرائیل را متزلزل خواهد کرد. اشتباه او این بود که نمی‌دانست سنگ بنای اسرائيل هولوکاست نیست بلکه «انکار هولوکاست» است!

۳) او درک نکره بود که اسرائيل با فضاسازی و هراس‌افکنی از تکرار هولوکاست سال‌هاست منتقدین، روزنامه‌نگاران و سیاستمداران غرب را از بیان هرگونه انتقاد به سیاست‌های خود ترسانده است، برای خود مصونیت خریده و با همین شیوه سالانه میلیاردها دلار از دولت‌ آمریکا «کمک» دریافت می‌کند.

۴) او تصور می‌کرد می‌تواند با چند جمله، چند مصاحبه جنجالی و یک «کنفرانس هولوکاست» در تهران، فضای سیاسی و حتی عواطف و ذهنیتی را که طی ۶۰ سال در میان مردم غرب در رابطه با هولوکاست شکل گرفته از بین ببرد یا به چالش بگیرد!

۵) به همین خاطر، با مرکزیت بخشیدن غیرضروری به این موضوع نه تنها به هراس‌افکنی‌های اسرائيل «مشروعیت» بخشید، بلکه هم افکار عمومی، هم دولت‌ها و هم فضای سیاست داخلی کشورهای غربی را علیه ایران - آن هم در حساس‌ترین مقطع مذاکرات هسته‌ای - به اجماع رساند.

۶) او با اشتباه محاسباتی خود به لابی‌های اسرائيل و دستگاه تبلیغاتی دولت آمریکا این فرصت را داد تا برنامه هسته‌ای ایران را به موضوع هولوکاست و سپس «برنامه نسل‌کُشی یهودیان» پیوند بزنند و کاری کنند که مذاکره‌کننده ایرانی در سخت‌ترین شرایط ممکن از منافع ملی خود دفاع کند!


۷) او کاری کرد که حمایت از موضع ایران، امتیاز‌دهی به ایران، نرمش در برابر ایران - یا حتی عدم ایستادگی در برابر ایران - برای هر سیاستمدار غربی (و غیرغربی) کاری پُرهزینه‌ یا حتی یک خودکُشی سیاسی تلقی شود؛ آن هم در زمانی که ایران سخت نیازمند شکستن اجماع و یارگیری در جامعه جهانی بود.

۸) برای درک تاثیر و عمق اشتباهات احمدی‌نژاد، فقط یک لحظه تصور کنید اگر امروز ایشان در رأس امور بود، چگونه می‌خواست با همین شیوه و سیاست‌ها و اظهارات نسنجیده، خانم موگرینی و سران اروپایی را قانع کند تا برای خنثی‌سازی تحریم‌های آمریکا برای ایران «کانال ویژه مالی» ایجاد کنند؟!

۹) آقای احمدی‌نژاد بفرمایند اگر اینها اشتباه نبود پس دیگر اشتباه چیست؟ انکار اشتباه خود راه را برای تکرار آن هموار می‌کند. کاش ایشان حداقل عملکرد خود را به نحوی تفسیر و تعبیر می‌کردند که نسل بعدی سیاستمدارن از آن درس بیاموزد و عبرت بگیرد.


https://twitter.com/RezaNasri1/status/1105535309322829824
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic2/78760/

تحلیلی از «جامعه سیاسی ایران» و وضعیت کنونی اصلاح‌طلبان و راه‌های برون‌رفت آن

نویسنده: مراد ثقفی، پژوهشگر علوم‌سیاسی،
@hamidrezajalaeipour
Forwarded from امتداد
#اختصاصی

🔴در نهادهای انتصابی هم مقاومت اجتماعی در برابر تصمیمات مدیران موثر است

✍🏻امتداد - محمدرضا جلایی پور

📌عادل فردوسی در جشنواره‌ی جام جام، هم با رای هیات داورانِ خود صداوسیما و هم با آراء عمومی شهروندان جایزه‌ی برنامه‌ی منتخب صداوسیما را گرفت؛ آن‌هم به قول خودش در «سخت‌ترین سال‌ کاری‌اش» و همان سال «عجیب و غریب»ی که از سوی مدیریت جدید شبکه‌ی سوم تحت فشارهای شدید قرار داشت و در آراء مردمی هم دستکاری شده بود.

📌این‌که نود فردوسی‌پور حذف نشد، ‌رای هیات داوران خود صداوسیما هم به آن تعلق گرفت، دستکاری در آراء مردمی شکست خورد و کارگردان تلویزیونی جشنواره‌ی جام جمِ همین صداوسیما حین صحبت‌های فردوسی‌پور روی چهره‌ی علی فروغی (مدیر شبکه‌ی سوم) زوم کرده بود نشانه‌هایی است از این‌که حتی در نهادهای انتصابی هم مقاومت اجتماعی در برابر تصمیمات مدیران موثر است و جامعه‌ی ایران چنان قوی شده است که حتی در این نهادها هم دیگر نمی‌توان بدون توجه به افکار و مطالبات عمومی هر تصمیمی گرفت و فعال مایشاء بود.

#امتداد
@emtedadnet
✔️فیلم یادگاری نسل من و آن دو سعید🔻

✍️سهند ایرانمهر
🔸من بیست و یک ساله بودم. شاید از نیکبختی آن نسل بود که گفتمان غالب و صاحب اثر بر طیف عظیمی از جوانان ، گفتمان دعوت به گفتگو و نفی خشونت بود. آن روزها کسی اگر می خواست بداند ، باید کتاب می خواند و پای سخنرانی ها و مناظره ها می نشست. آن روزها زمانه توییت های چند کلمه ای و مقاصد ابتر نبود و فنآوری به توضیحی بیشتر از آنچه مخاطب برداشت میکرد،فرمان "کات" ، نمی داد. به محافل گفتگو و استدلال و مناظره و کتاب می رفتیم. همانجا بساط گفتگو و بررسی برپا بود، باهم گفتگو می کردیم، ارجاع به کتاب و سند می دادیم. یا قانع می شدیم یا دست کم طرفی از نگاه رقیب می بستیم.

🔸سعید عسگر که شلیک کرد به سعید حجاریان، به حزب یا جناح شلیک نکرد به موجی فرمان توقف داد که می خواست از دور باطل خشونت بگریزد. این موج در نهایت اما فرمان پذیرفت. هرچند هزینه داد، مجروح شد، اعتراف کرد و به توجیه افتاد. تکرار از سراستیصالش هم سر از حصر و تخت قاپو شدن های بعدی درآورد و همزمان که حاشیه امنی برای این شیوه خشونت بار می داد، حرف ها را در سینه ها حبس کرد،گاهی با حبس و گاهی با تخریب ، گاهی با محدود کردن و گاهی با انگ زدن. این شیوه که جواب داد، نسل بعد از من که از ان روزهای امید از آن روزهای دعوت به گفتگو ، هیچ به یاد نداشت. بر آن همه امید، نام " آب در هاون کوبیدن" گذاشت و بر آن ایده "اصلاح" نام ماله کشی و استمرار طلبی.

🔸تیر عسگر نتوانست جان حجاریان را بگیرد اما بر چشم اسفندیار ایده اصلاح نشست. اصلاحات رنگ باخت. اصلاحات در نزاع میان تیغ و ابریشم، صحنه را واگذار کرد. چاره دیگری نداشت. دیده بود که زمانه که خونخوار شود، خون، خوار می شود. توضیح این انفعال اما برای نسل جدید ناممکن بود. نسل جدید تغییر می خواست نه تفسیر. حال خوش می خواست نه درس تاریخ. توییت چند کلمه ای می خواست نه تشریح قبض و بسط تئوریک شریعت.

🔸توییتر و همپالکی هایش جایگزین آن سخنرانی ها و کتابها شد. کیبورد جایگزین پاهایی که در مسیر این دانشگاه به آن دانشگاه آماسیده می شد. در هرگوشه کسی با خشم و کلمات آتشین سینه های خسته از نگفتن و نشدن را به جادوی جملات کوتاه و برچسب ها و هشتگ ها جلا داد و آن اصلاحات افلیج و تیر خورده که "تکرارش" هم قوز بالاقوز شده بود، حرفی برای گفتن نداشت.

🔸سعید عسگر همچون سقراط که معلم نادیده صدها نسل بعد از خود شد، الگوی نسل های بعد از ما شد نه با شلیک گلوله که با شلیک کلمات. و از اصلاحات هیچ نماند و "ماله کش " و "استمرار طلب" و صدها واژه دیگر نیابت تام و تمام آن را در ادبیات نسل بعد از خود برعهده گرفت.

🔸من آن روزها، بیست و یک ساله بودم و حالا چهل ساله ام و حرفهایم برای نسل جدید همانقدر قابل فهم است که شعرهای حماسی گلسرخی و آرمان بیژن جزنی یا "پیرامون جمهوری اسلامی" مطهری و حتا خلخالی برای نسل من در روزگار بیست و یک سالگی.

🔸نسل جدید می گوید که نسل شما در برابر سعید عسگر ها زیادی "نایس" بوده اند و نسل من که یا از اصلاحات شروع کرده اند و به تعایش و توجیه رسیده اند یا بالمآل از سیاست دست شسته اند و یا مفتون حرارت نسل جدید شده اند، تازه دارند می فهمند که نسل قبل از ما چرا برای توضیح آن روزهایی که ما از چرایی اش می پرسیدیم، فقط نگاه مان میکردند.

🔸این ویدیو برای من حالا فقط یک نوستالژی است. حالا نه در سیمای حجاریان آن روز چهره قربانی تام و تمام را می بینم و نه در خنده های سرخوشانه سعید عسگر آن روز و چهره این روزهایش، تجلی تام و تمام شر و خشونت را. نسل من حالا فقط به ناتوانی اش در پایان دادن به توالی و بازتولید خشونت از گلوله به کلمات و از کلمات به گلوله و از همه اینها به قدرتی می اندیشید که گویی قادر به تشخیص سود و زیان خود نیست. به قدرتی که به شعار "تبدیل معاند به مخالف"، فرمان ایست داد و هنوز سرخوش از کارنامه ای است که از نگاه خودش تضمین آینده است و در نگاه من و امثال من آونگ هراس انگیزی که هر لحظه پیشتر می آید. آونگ روزهای مبهم و درهمی که لحظه به لحظه نزدیکتر می شود. روزی که نمی دانم کدام روز است اما می دانم در آن روز هیچکس" برنده" نیست. این ویدئو برای کسی ازاین نسل شاید تجلی امید واهی و هیجان بلاهت آمیز کسانی است که آزادی را می جستند و نیافتند ، برای نسل من اما یادآور روزهایی که اگر این چنین به آن شلیک نمی شد شاید هنوز کلمات اینچنین نخراشیده و سخنان اینچنین جوشان دردیگ سینه ها قل قل نمی زدند و شاید حالا می شد با قاطعیت از آن همه خویشتنداری ها و تاب آوری ها و گفتگوها برای نسل های بعد از خود دفاع کرد.

✔️امروز سالگرد ترور سعید حجاریان به گلوله سعید عسگر است.
#اصلاحات #حجاریان #خشونت #نوستالژی
@sahandiranmehr
⭕️ بسط شفافیت نه فقط برای نهادهای حکمرانی که برای نهادهای مدنی هم مطلوب است‌. پیرو انتشار شفاف هزینه‌های معاونت فرهنگی دانشگاه صنعتی شریف (https://t.me/jalaeipour/4173)، انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه هم داوطلبانه با انتشار ریز هزینه‌هایش گامی برای بسط شفافیت برداشته است و از سایر تشکل‌های دانشجویی، از جمله بسیج، هم دعوت کرده است چنین کنند.
@jalaeipour
از سری یادداشت‌های آگاهی از ایران و ضرورت دفاع از «ایراندوستی مسولانه و مدنی» (شماره ۸۰). آثار زیانبار غفلت از «ملت ایران».👇
.............................


چیزی در ما در حال فرو ریختن است

بیگانگانی در سرزمین مشترک

نویسنده: علی‌ زمانیان
این روزها قصه‌ی پر غصه‌ی اختلاس و غارت ملت، بار دیگر مطرح شده است. داستانی که نشان از نوعی بیماری سیاسی، اخلاقی و ناهنجاری جامعه شناختی دارد. فسادهای مالیِ پی در پی و در حجم بالا، ممکن نیست مگر این که ساختار سیاسی از هم‌گسیخته و فشل شده باشد. اختلاس‌ها و فسادها، علاوه بر آسیب‌های اخلاقی و سیاسی پیام دیگری دارد. نشانه‌ای که متاسفانه دیده نمی‌شود. حجم گسترده‌ی اختلاس‌ها و فسادها( خرد و کلان)، نشان می‌دهد چیزی در ما در حال فروریختن است. و آن، "احساسِ تعلق" به یک ملت و یک سرزمین و سرنوشت مشترک است. احساسی که اگر نباشد، ملت، شکل نمی‌گیرد و اگر از دست برود، هویت و هستی یک ملت با خطر مواجه می‌گردد. ساختاری که حتی نمی‌تواند از خود محافظت نماید. به راستی، چنین سیستمی چگونه می‌تواند از ملت در برابر رخدادها حمایت کند؟

آن که دست در جیب سرمایه‌های ملی می‌برد، آن که به غارت بیت المال مشغول است و آن که بی اعتنا به اعتراضات اجتماعی در کار هزینه کردن سرمایه‌ها و اموال ملت در جایی غیر از ایران است، همگی در یک چیز مشترکند. در این که احساسِ تعلق به ملتشان را از دست داده‌اند. از این رو چنین بی محابا و بی مسئولیت، جامعه را از درون تهی می‌کنند و بر سفره‌ی ملت، نان تلخ فقر می‌نشانند.

چیزی در ما در حال فرو ریختن است. هیچ کس برادرش را غارت نمی‌کند، مگر این که پیش از آن، حس برادریش را از دست داده باشد. در هر یک از ما آن احساس تعلق و پیوند و آن هویت جمعی و اجتماعی و ملی دچار آسیب شده است. اگر آسیب نخورده بود، جنگل‌های شمال چنین رو به ویرانی نمی‌گذاشت، اختلاس و فساد کمتر بود، مافیای خانوادگی و صنفی، قدرت را قبضه نمی‌کرد، صدای رنج و فقر را می‌شنیدیم، دست‌های لرزان بیماران را می‌گرفتیم و داروی تقلبی به آن ها نمی‌فروختیم. اگر ما، "ما" بودیم، در مرداب و گردابی چنین هولناک گرفتار نمی‌شدیم. اما ما چرا "ما" نشدیم؟ چرا ملت از درون در حال فرسایش است؟ علت‌هایی در کار است. از آن میان اما نقش و سهم یک علت گویا از همه پررنگ تر و بیش‌تر است. آن علت کدام است؟

پهلوی در دوره‌ی پدر و پسر، در تمام سالهای حکومتشان، می‌خواستند "دولت سازی" کنند. اما این پروژه را چنان به افراط کشاندند که سر از استبداد در آورد. استبدادی که ملت را به تنگنا و عسرت ‌کشاند. پس از انقلاب، زمامداران اما "دولت‌سازی" را رها کردند و در کار "امت‌سازی" شدند. هر دوی نظام‌ها در یک چیز مشترکند و آن ندیدن ملت، به حساب نیاوردن رنج مردم و بی تفاوتی در برابر از دست شدن احساس پیوند و تعلق به یکدیگر است. آن یکی برای پروژه‌ی "دولت‌سازی"،‌ ملت را سرکوب می‌کرد و این یکی، برای پیشبرد پروژه‌ی "امت‌سازی"، سرنوشت ملت را به هیچ می‌انگارد. و دومی کار را سخت‌تر کرده است، زیرا فکر می‌کند دارد فرمان خدا را می‌برد.

سست شدن پیوندها و تعلق‌ها، خود را در رفتارهای ریز و درشت ناهنجاری‌ها نشان می‌دهد. نشانه هایی آشکار و نهان که به صد زبان می‌گوید: یک ملت دارد از درون پوسیده و فرسوده می‌شود. یک ملت دارد از درد و رنج، مچاله می‌شود و یک ملت در هراس و ناامیدی دارد دست و پا می‌زند. نشانگانی که باید دیده شوند و نشستگان بر برج عاج قدرت بدان اعتنا بورزند. زیرا چو نیک بنگرند، پایه‌های صندلی قدرت‌شان را بر جایی سست و بی‌بنیان نهاده‌اند.

نیاز به بازگویی نشانگانِ ترکِ تعلق و سست شدن پیوندهای اجتماعی (و حتی خانوادگی)، نیست. به هر کجا سربگردانیم، آن‌ها را می‌بینیم. حاکمان نیز می‌بینند، اما برای‌شان مهم نیست. و مهم نیست واقعا چیزی در حال فرسودگی و سقوط است. چیزی که اگر از دست برود، آنان نیز از دست خواهند رفت. پس اگر صرفا از دریچه‌ی منافع شخصی و منفعت طلبانه هم باشد، باید نگران فرو ریختن سازه‌ی اجتماعی پیوندها باشند، زیرا اگر فرو بریزد، آنان نیز زیر آوار آن خواهند بود.

همسایگانیم، اما از یکدیگر بیگانه‌ایم. از درونِ حس بیگانگی و فقدانِ تعلق، خصومت و چپاول، جنگ و ستیز برمی‌خیزد. آیا وقت آن نرسیده است که پروژه‌ی چهل ساله‌ی "امت سازی" را رها کرده و به ملت بپردازند؟

1397/12/19
@kherade_montaghed
@hamidrezajalaeipour
یک نکته ظریف تاریخی درباره هویت جمعی ایرانیان👇
........................
نویسنده: وحید بهمن -پژوهشگر تاریخ آذربایجان-

یکی از نقاط پررنگ هویتِ تاریخیِ ‎ایرانیان، چیرگی هویت شهری و منطقه‌ای بر هویت قومی و تباری و عشیره‌ای در تمام سطوح است. در بیشتر منابع تاریخی مردم بخش‌های مختلف ایران، با عنوانی بمانند ‎خراسانی و ‎سیستانی و ‎آذربایجانی و ‎اردبیلی و ‎شیرازی و ‎نیشابوری و ‎تبریزی و ... ذکر شده‌اند نه تُرک و فارس و ...

@Ir_Bahman
@hamidrezajalaeipour
‍ ‍‍ 🔷🔸به بهانه نوروز

🖋علی طهماسبی

🔸پیش‌ترها که هنوز عشق را فراموش نکرده بودیم، برای نوروز، چیزکی می‌نوشتم از آرزوهای بزرگ. امیدوار بودم که تاج افتخارِ دروغزنی به آتشِ شب‌های چهارشنبه سوری افکنده شود. آرزو می‌کردم بچه‌های خیابانی سر پناهی امن داشته باشند، زمینه‌ی رشد انسانی پیدا کنند، سواد و صنعت بیاموزند. می‌گفتم چنان شود که در بهاران دیگر آزادگان سرزمینم به بند و زندان نباشند، غول‌های زمین‌خوار در این ولایت مهار شوند که طبیعت را از این ویران‌تر نکنند، آرزو داشتم که علمای اسلام اندکی هم درس اقتصاد می‌خواندند تا رابطه‌ی میان انتشار اسکناس‌های بی پشتوانه را با مفهوم "ربا" فهم کنند. آرزو می‌کردم که دروغ و دشمنی و فقر از آمدن نوروز شرمگین شوند.

🔹بسیار آرزوهای دیگر هم داشتم که در طلیعه‌ی سال نو همه را در قدم باد صبا و نوروز فرش می‌کردم تا بعد بتوانم از تاب بنفشه و چشم نرگس حکایت‌ها سر کنم، اما نشد که نشد.

🔸حالا نوروز از راه می‌رسد و ما پلاسیده‌تر و دژم‌تر و غارت‌شده‌تر از سال‌های پیش. مسئله تنها غارت ثروت‌های ملی، یا فرو رفتن پول ملی در منجلاب تورم نیست، مسئله‌ی مهم‌تر حس نا امیدی در جماعت انبوهِ وامانده است، و آن روی دیگرش، فروپاشی اخلاقی،نوروز از راه رسیده، و بسیاری از ما مردمان اسیر بغض و کینه و نفرت به وضع موجود. حالا دلقک‌های چندش آورِ حکومتی زور بزندند تا در این برزخ ما بخندانند!! مگر می‌شود؟

🔹یک جبارِ دیگر هم تازگی‌ها سر بر آورده که هم گریبان حکومت را می‌گیرید هم گلوی ملت را می‌فشارد هم قبای سبز زمین را تیره و تار می‌کند، تغییرات آب و هوایی و خشکسالی را می‌گویم که اندکی آنسو تَرَک به انتظارمان هست.

🔸گفتم برترین مسئله‌ی ما شاید نا امیدی انبوهی از جماعت وامانده در این سرزمین باشد. نه تنها نا امید از احزاب و گروها و علما، حتی نا امید از خدا و قدیسین، بی‌ربط هم نیست وقتی انواع بانک‌های ریز و درشت نام‌های مقدس و قدیسین بر تابلو خود نقش می‌کنند و اموال مردم را به یغما می‌برند، چه آبرویی برای قدیسین می‌ماند؟

🔹اما نا امیدی را از دو منظر می‌توانم مورد تامل قرار دهم، اول همین است که می‌بینیم، مردمی فرو مانده در ابتدایی‌ترین مسائل خویش، فحشِ بی‌حاصل بر لب و شهوتی برای انتقام در دل که انگار با همین فحش‌ها می‌خواهند به خود ارضایی برسند. این نا امیدی البته جز تخریب خود و جامعه راه به جایی نمی‌برد.

🔹منظر دیگر که شاید بسی نجات بخش باشد، به خود آمدن و ایمان به خویشتنِ خویش است، تا وقتی حسرت فراق نجات بخشی غیر از خویشتنِ خویش بر زبانمان یا در پستوخانه‌ی ذهنمان پرسه زند به خود ایمان نمی‌آوریم. فرقی نمی‌کند که یک فرد باشیم یا یک قوم یا یک ملت. فرقی نمی‌کند که نجات بخش فلان قدیس باشد یا فلان سیاستمدار یا فلان گروه، گمانم باید این حسرت را به آتش افکنیم، این زردی را به او بسپاریم و بسوزانیم تا ریشه در اندیشه‌ی خود پیدا کنیم، تا برای عبور از این بحران، اراده‌ی اعجازگر خود را باز آفرینی کنیم.

🔸اراده‌ی نجات و عبور از بحران البته نیازمند دقیق‌تر اندیشیدن و با صداقت سخن گفتن و صبوری و شجاعت هم هست، پرهیز از پرگویی‌ها، خود داری از داوری‌های عجولانه، و برکنار نگهداشتن خویش از بسا چیزهای دیگر که هوسناک است و به بی‌راهه می‌برد.

🔹گمانم این است که اگر از دل این نا امیدی، ایمان به خویش را برویانیم، می‌توانیم از این بحران عبور کنیم. دوست داشتم امسال این گونه به شما تبریک و به نوروز خیر مقدم بگویم

23/12/ 1397- مشهد

🔆متن از لینک زیر
http://ali-tahmasbi.name/index.php/2018-03-24-03-32-10/361-2019-03-14-12-07-10


#نوروز
#یادداشت
#علی_طهماسبی
#نوروزنامه
#صدای_نوین_خراسان
@VoNoKh

@tahmasbiali
⭕️ جان مسلمانان به اندازه‌ی غیرمسلمانان ارزش ندارد؟ اولی «تلفات» است و دومی «حمله‌ی تروریستی»؟
@jalaeipour
تکذیب خبر دروغ سرای اهل قلم و سحام‌نیوز

حمیدرضا جلائی‌پور
در سال‌های اخیر سرای اهل قلم (جناب مهدی خزعلی) کرارا دروغ‌هایی را به من نسبت‌داده است. اخیرا این سرا به دروغ از قول من گفته: [اصلاح‌طلب‌ها] حتی اگر لازم باشد از لاریجانی حمایت می‌کنند.

اینکه اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت می‌کنند یا نه؟ و اینکه در انتخابات اصلاح‌طلبان به چه کسی رای می‌دهند؟ یک تصمیم جمعی و اجماعی در جبهه اصلاحات به رهبری خاتمی است و این تصمیم کار تکنوازان موسوم به اصلاح‌طلبی نیست. من بیست سال است که در جبهه اصلاحات فعالیت می‌کنم، و همیشه مروج تصمیمات جمعی و اجماعی جبهه اصلاحات بوده و هستم.

بنابراین خبر سرای اهل قلم در مورد کاندیدای اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده یک دروغ محض و شاخدار است (که این خبر دروغ بر اساس یک سخنرانی من در چهار سال پیش که در زمینه دیگری مطرح شده، مهندسی شده است) و متاسفانه کانال سحام‌نیوز عینا این دروغ را منعکس کرده است.

از مسولان کانال سحام‌نیوز انتظار می‌رود این تکذیبیه را عینا در کانال‌شان منعکس کنند.

سپاس
@hamidrezajalaeipour
تقابل‌های مضر

حمیدرضا جلائی‌پور
ما در کشورمان بیش از اینکه به تقابل رویکردهای متاتئوری مثلا تقابل رویکردهای مبتنی بر «عقلانیت‌های ارتباطی در برابر عقلانیت‌های ابزاری» نیاز داشته‌ باشیم، به انجام مطالعات اجتماعی روشمند و تجربی نیاز داریم و از این لحاظ کشور ما همچنان در مرحله «تمهید» مطالعات اجتماعی قرار دارد و مثل کشورهای غربی در مرحله «انباشت» مطالعات علوم‌اجتماعی قرار ندارد. جالبه که اکثر جامعه‌شناسان متاخر غربی بجای نگاه‌های تقابلی از نگاه‌های «همنشین» در مطالعات امور اجتماعی حمایت می‌کنند و به دنبال ایجاد تقابل بین «نگا‌ه‌‌ها» در مطالعات علوم‌اجتماعی نیستند. من به دو نمونه از نظرات جامعه‌شناسان مسن‌تر و جوان‌تر که همه آنها را می‌شناسند و هر دو جامعه‌شناسانی ارزشی و انتقادی هستند اشاره می‌کنم.

هابرماس بعنوان نماینده نسل دوم مکتب انتقادی چهل سال پیش در کتابش (معرفت و علائق انسانی، ۱۹۷۲) توضیح داد که ما به هر سه علم اجتماعی علی-تجربی (موسوم به اثباتی)، تفهمی-تفسیری (هرمنوتیکی) و انتقادی-رهایی‌بخش نیاز داریم. برخلاف نسل‌ اول مکتب انتقادی که ضد علوم اثباتی بودند صریحا اعلام کرد که «سیستم جامعه» آلمان بدون انجام مطالعات علی-تجربی امکان بقا ندارد، در ضمن تاکید کرد که «انسجام زندگی اجتماعی» (زیست جهان) مردم متکثر آلمان به مطالعات تفسیری و همدلانه نیازمند است و جامعه ناعادلانه مدرن بدون مطالعات انتقادی تعدیل نمی‌شود.

بورووی جامعه‌شناس انتقادی دیگر صراحتا از چهار نوع جامعه شناسی دفاع کرد و تاکید کرد ما برای اداره جوامع بحرانی جدید به هر چهار نوع جامعه شناسی نیاز داریم. این چهارنوع جامعه شناسی عبارت بودند از : جامعه شناسی آکادمیک و دانشگاهی؛ جامعه شناسی سیاست‌گذار که به دستگاه‌های اجرایی سرویس می‌دهد؛ جامعه شناسی انتقادی و جامعه شناسی مردمدار که به جامعه مدنی کمک می‌کنند. او تاکید دارد که اولا درست نیست این چهار نوع جامعه شناسی را در برابر قرار دهیم زیرا به تمام آنها نیاز داریم و ثانیا همه شاخه‌های جامعه شناسی باید «سیادت» و نقد جامعه‌شناسی آکادمیک را بپذیرند.

مطابق رهنمودهای فوق علوم‌اجتماعی در ایران به جنگ زرگری در مباحث متاتئوری نیاز ندارد بلکه به انجام مطالعات ایجابی اجتماعی در همه سطوح نیاز دارد. هر محققی بجای جدال متاتئوریک بسته به شرایط و علاقه‌اش «مسائل» با ارزش در باره جامعه پویای ایران را طرح کند و روشمند و سنجش‌پذیر آنرا مطالعه کند و در اختیار افکار عمومی قرار دهد-ایران همچنان تشنه چنین مطالعاتی است نه جنگ زرگری.
@hamidrezajalaeipour
«مسئلۀ اندیشۀ ایرانشهری و فاشیسم»


چندی است که اندیشمندانی ایرانی در تلاشند مفهوم «ایرانشهر» را به عنوان نظریه‌ای کلان تبیین کنند. سیدجواد طباطبایی و شروین وکیلی را در این میان بهتر می‌شناسم. اندیشمندانی که در جستجوی مفهومی روشن و کارآمد از «ایرانشهر»ند آشکارا دغدغه‌ای ملی‌گرایانه دارند. در مقابل، گروهی دیگر از اندیشمندان هم نسبت به تعبیر و مفهوم «ایرانشهر» بسیار حساسند و آن را دائم به باد انتقاد می‌گیرند. اما مسئله زمانی به جدلی محض تبدیل می‌شود که ایدۀ ایرانشهری را ایده‌ای فاشیستی می‌نامند (و طبعاً نظریه‌پردازان آن را هم به طور غیرمستقیم فاشیست می‌نامند). در میان این منتقدان صدای یوسف اباذری و ناصر فکوهی از همه بلندتر بوده است.

از آنجا که تمام کتاب‌هایی که تا کنون منتشر کرده‌ام یا به طور مستقیم دربارۀ فاشیسم بوده یا به طور غیرمستقیم در نهایت به فاشیسم می‌رسیده است، چندی پیش در نشستی دربارۀ اندیشۀ ایرانشهری قرار شد دربارۀ نسبت احتمالی میان فاشیسم و اندیشۀ ایرانشهری نظرم را بگویم.

نکتۀ نخست این‌که در نظر برخی، بخشی از منش روشنفکرانه این است که پیوسته هشدار دهند فاشیسم در حال ظهور است. بخشی از روشنفکران و اندیشمندان در صد سال گذشته بخشی از کار روزانه‌شان این بوده است که در مورد فاشیسم هشدار می‌داده‌اند. و البته در بسیاری از موارد این هشدار را اشتباه می‌داده‌اند و اصلاً با دادن آدرس غلط خود به ظهور فاشیسم واقعی کمک کردند.

بگذارید بزرگ‌ترین و مهلک‌ترین مثال تاریخی را در این باره بیاورم. جبهۀ کارگری (یا پرولتاریا) پس از جنگ جهانی اول به دو جناح تقسیم شد: جناحی که دموکرات بود یا همان سوسیال‌دموکراسی، و جناحی که کمونیست بود. در اکثر کشورهای اروپایی جناح سوسیال‌دموکرات اکثریتِ جامعۀ کارگری و جناح کمونیست اقلیت بود. همزمان می‌دانیم که فاشیسم نیز در اروپا در حال ظهور بود و هدفش سرکوب هر دو جناح کارگری و نابودی مارکسیسم بود. اما در این میان کمونیست‌ها با هدایت استالین خطای بزرگی مرتکب شدند. آن‌ها جناح دیگر کارگری، یعنی سوسیال‌دموکراسی را متهم کردند به این‌که فاشیسم است (نام این نظریه را هم گذاشتند «سوسیال‌فاشیسم») و نزاعی سازش‌ناپذیر میان دو جناح کارگری درگرفت. در نهایت، این نظریۀ به شدت نادرست باعث شد جبهۀ کارگری در اروپا نتواند متحد شود و در نتیجه راه برای به قدرت رسیدنِ وخیم‌ترین نوع فاشیسم در آلمان هموار شد. وقتی هیتلر آمد و همه را قلع و قمع کرد معلوم شد فاشیسم چیست و فاشیست کیست! بنابراین، کسی که تاریخ را خوب خوانده باشد، باید نسبت به دادن آدرس غلط حساس باشد.

در سخنرانی‌ای که در پیوست این نوشتار آمده، کوشیدم دربارۀ نسبت احتمالی میان «فاشیسم» و «اندیشۀ ایرانشهری» گمانه‌زنی کنم. بگذارید در این‌جا جان کلام را بگویم و برای توضیح و تفصیل آن می‌توانید فایل را بشنوید:

۱. وقتی از «فاشیسم» صحبت می‌کنیم، منظورمان کدام فاشیسم است؟ قطعاً باید تعریف روشنی از فاشیسم داشته باشیم. و این یعنی باید بر حسب تجربیات تاریخی سخن بگویم. بنابراین، مبنای شناخت ما فاشیسمی است که در اروپا بین سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۵ بر اروپا حاکم بود.

۲. من فرض را بر این نهاده‌ام که اندیشۀ ایرانشهری نوعی «اندیشۀ محافظه‌کارانه» است. یعنی همۀ نظریه‌پردازی‌ها دربارۀ رویکرد ایرانشهری در نهایت در زمرۀ اندیشه‌های محافظه‌کارانه می‌گنجد.

۳. بر این اساس، کوشیدم رابطه میان «فاشیسم» و «محافظه‌کاری» را طبق نمونه‌های عینی تاریخی بررسی کنم.

۴. با بررسی مثال‌های تاریخی نتیجه گرفته‌ام برخلاف ادعا و تصوری که می‌شود، هرگز نمی‌توان ارتباط علت و معلولی، یا حتا نوعی خویشاوندی نزدیک میان فاشیسم و محافظه‌کاری یافت. یعنی فاشیسم همان‌قدر که ریشه در راست‌گرایی دارد، به همان اندازه نیز در لیبرالیسم و چپ‌گرایی ریشه دارد. و در صحبت‌ها با نمونه‌های تاریخی نشان می‌دهم فاشیست‌ها پیوند ذاتی با محافظه‌کاران نداشتند.

۵. شرح می‌دهم که فاشیسم اتفاقاً برآمده از «بی‌ریشگی» است. در حالی که «محافظه‌کاری» می‌کوشد از بی‌ریشه شدن مردم جلوگیری کند. بنابراین، حتا می‌توان ادعا کرد محافظه‌‌کاری می‌تواند جلوی ظهور فاشیسم را بگیرد.

۶. در نهایت، نتیجه می‌گیرم، طبق الگوهای تاریخی، ارتباط ارگانیک و ذاتی میان اندیشۀ ایرانشهری و فاشیسم وجود ندارد. زیرا اتفاقاً چون اندیشۀ ایرانشهری محافظه‌کارانه است و بر ریشه‌ها تأکید می‌کند به عنوان عاملی برای جلوگیری از بروز فاشیسم باید از آن استقبال کرد.

شرح و بسط این نکات کلی را در فایل پیوست بشنوید. این سخنرانی را در دی ماه ۹۷ در نشستی با حضور دکتر شروین وکیلی در خانۀ گفتمان شهر انجام دادم. در فایل پیوست می‌توانید سخنرانی دکتر وکیلی را نیز بشنوید.

مهدی تدینی
#سخنرانی، #فاشیسم، #ایرانشهر
@tarikhandishi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎶🕯 شب موسیقی آذربایجانی در جشنواره‌ی موسیقی بوشهر

🔸 اجرای آهنگ دلنشین و زیبای آیریلیق (جدایی) در شب موسیقی آذربایجانی جشنواره‌ی موسیقی بوشهر

ما یک ملت هستیم، ملت ایران

خنده‌ها و گریه‌هایمان، غم‌ها و شادی‌هایمان یکیست

همیشه‌ی تاریخ پشت هم بودیم و خواهیم بود.


🆔 @Ir_Bahman
Forwarded from امتداد
#اختصاصی

🗒اوضاع عمومی‌ کشور و وضع اصلاح‌‌طلبان در سال ۹۸

✍🏻امتداد- حمیدرضا جلائی‌پور:

📌پیش بینی شرایط کشور در سال ۱۳۹۸ سخت است. اجمالا می‌توان گفت اوضاع کشور و اصلاح‌طلبان به وضعیت شش زمینه (یا متغییر) زیر مرتبط است:

📌۱-میزان مقاومت «اقتصاد ایران» در برابر فشار تحریم‌ها روشن نیست. آیا حاکمیت دنبال «تحریم‌شکنی» از راه مذاکره می‌رود یا نه؟ اگر در پوسته تحریم‌ها رخنه ایجاد شود یک وضع داریم اگر نه وضعی دیگر. متاسفانه اغلب کارشناسان اقتصادی وضع کنونی اقتصاد را وضع بدی تشخیص می‌دهند.

📌۲-میزان «گشودگی‌حاکمیت» در برابر انتخابات آینده چه مقدار خواهد بود؟ فعلا علائمی از این گشایش دیده نمی‌شود.

📌۳-باید دید مختصات این اصلاحات ساختاری که علی لاریجانی خبر آن را داد و قرار است در چهارماه آینده انجام بشود چیست؟ ظاهرا فقط یک اصلاحات بودجه‌ای-مالی است نه بیشتر. انتخاب جناب رئیسی نیز فی‌نفسه به درمان بی‌اعتمادی مردم به نهادهای عمومی کمک نکرد. مگر رئیسی دست به اصلاحات ملموس قضایی بزند که بعید است.

📌۴- دو سال است کشور در شرایط اعتراضات صنفی و کارگری است و جامعه مطالباتی ایران در فضای نگرانی و تنش قرار دارد، باید نگران بود یکدفعه در این شرایط نامساعد از سوی تندروها در خارج (و یا داخل) کار غیر منتظره‌ای انجام نشود-مثل شلیک متقابل. به هر تقدیر هر نوع ناامنی سم مهلکی برای تمامیت ایران است.

📌۵-از هم اکنون اثرات سیاسی افزایش «گرانی‌ها» کالا روی مردم در سال آینده بدرستی روشن نیست. معمولا گرانی‌ها روی «احساس محرومیت» مردم خیلی اثر می‌گذارد و تجمیع احساس محرومیت معمولا در تاریخ معاصر ایران عامل تاثیرگذاری بوده است..

📌۶-اعتراضات پراکنده و متوالی صنفی و مردمی ادامه خواهد داشت ولی روشن نیست که این اعتراضات به اعتراض یکپارچه تبدیل بشود یا نه؟

📌هر وضعی که این شش متغییر پیدا کند روی وضع یک سال آینده ایران اثر می‌گذارد. و در سال آینده وضعیت را در هر هفته باید مرور کرد. در مجموع براساس داده‌ها و شواهد فعلی وضع خوبی در سال ۹۸ پیش‌بینی نمی‌شود.

برای خواندن متن کامل این یادداشت روی "INSTANT" بزنید:

yon.ir/BDwPB

#امتداد
@emtedadnet
قوه مجریه تاکنون هیچ گاه در اختیار نیروهای جهادی و انقلابی نبوده است. در این دوره حسن روحانی قاپ مردم را دزدید و رأی آنها را با حرافی از ابراهیم رئیسی که حراف نبود گرفت. حالا مردم دارند نتایج این انتخاب بدشان را می بینند. مردم به نیروهای جهادی و انقلابی رأی دهند. سپاه در برابر نیروهایی که به دنبال سازش هستند می ایستد.



سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه در مصاحبه ای به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب گفت: "اگر جریانی بخواهد ذهن مردم را از اصول انقلاب اسلامی و خاصیت‌های این حرکت و دست‌آوردهای مثبت آن به سمت سازش هدایت کند و بگوید مردم به نفع شماست که سازش کنید، قطعا سپاه مقابل آن می‌ایستد. باید بدانند که اگر سازش کنند، ذلت و بدبختی به بار می‌آید. سپاه با جریانی که با نفاق و دو‌رویی، سازش را طور دیگری تبلیغ می‌کند، مبارزه همه‌جانبه کرده و آن را افشا می‌کند. آن وقت عده‌ای به این کار می‌گویند مخالفت سیاسی سپاه و دسته‌بندی سیاسی که سپاه به آن ورود کرده! در‌حالی‌که این عین وظیفه سپاه است که با تمام جریانات فکری انحرافی که علیه انقلاب اسلامی موضع گرفته‌اند، مقابله کند. سپاه با جریانات انحرافی که مخالف مسیر انقلاب اسلامی هستند و دنبال تغییر باورهای مردم‌اند، حتما مبارزه خواهد کرد. جریان اسلامی واقعی با مبانی و تفکر اسلامی، تاکنون در حاکمیت اجرایی کشور نبوده و این جریان بر اجرائیات کشور حاکم نبوده است. این، مشکل اصلی ماست. تفکر جهادی و انقلابی غیر از جنگ هیچ وقت بر کشور و مدیریت اجرایی آن حاکم نبوده است...مشکلات [کشور] تقصیر کسی نیست و مردم باید درست انتخاب کنند. مردم حواس خود را جمع کنند. به این نگاه نکنند که در مناظره تلویزیونی، هر کسی رقیب خود را بهتر شکست داد، یا بهتر حرافی کرد و با دو کلمه، رقیب خود را شکست داد، به او رای بدهند. اگر قرار باشد پیروز صحنه انتخاب حرف‌زن خوبی باشد، همه‌ی انقلاب می شود حرف. امروز هم حرف تحویل مردم می‌دهند. کسی که فقط خوب حرف می‌زند، بعد از رای آوری هم صرفا خوب حرف خواهد زد اما کسی که خوب عمل می‌کند، ممکن است در مناظره نتواند رقیب خود را شکست دهد. مردم باید تشخیص دهند. مردم باید به سابقه عمل و کارکرد افراد نگاه کنند. این را مردم دارند می‌فهمند و تجربه کردند، به‌خصوص در همین دوره این اتفاق بیشتر از قبل رخ داد. کسانی که خیلی سیاسی نیستند، این را بیان می‌کنند. انتخاب، باید درست و دقیق باشد. جبهه انقلاب و جبهه حق، کار رسانه‌ای و تبلیغی را به‌خوبی بلد نیست. جبهه انقلاب در مقایسه با جبهه مقابل، یک‌سری محدودیت‌هایی دارد. ممکن است کسی بتواند چیزی بگوید که راحت قاپ مردم را بدزدد و جور دیگری بیان کند".

@ganji_akbar
حمیدرضا جلائی‌پور (جامعه‌شناس)
قوه مجریه تاکنون هیچ گاه در اختیار نیروهای جهادی و انقلابی نبوده است. در این دوره حسن روحانی قاپ مردم را دزدید و رأی آنها را با حرافی از ابراهیم رئیسی که حراف نبود گرفت. حالا مردم دارند نتایج این انتخاب بدشان را می بینند. مردم به نیروهای جهادی و انقلابی رأی…
جناب جعفری گفته‌اند:

«جریان اسلامی واقعی با مبانی و تفکر اسلامی، تاکنون در حاکمیت اجرایی کشور نبوده و این جریان بر اجرائیات کشور حاکم نبوده است. این، مشکل اصلی ماست. تفکر جهادی و انقلابی غیر از جنگ هیچ وقت بر کشور و مدیریت اجرایی آن حاکم نبوده است».👆

پس در این چهل سال نظام ولایت فقیه و ارکان چندگانه حاکمیت، و هزینه‌کرد یک‌هزاروشصد میلیارد دلار دست چه ارکانی بوده؟!! سیاست خارجی استثنایی و سیاست انرژی هسته‌ای در اختیار چه ارکانی بوده؟!

متاسفانه زمان جنگ هم، به رغم ایثار بی‌دریغ مردم، اداره کشور از مدیریت تخیلی جناب محسن رضایی آسیب دید و ایران فرصت‌های تصمیم‌گیری مناسبی را از دست داد. و اگر امام تصمیم نهایی را نگرفته بود معلوم نبود چه اتفاقاتی برای پنج استان مرزی می‌افتاد.

در دهه‌های گذشته یک چهارم قدرت حاکمیت زیر نظر شورای نگهبان به رای مردم واگذار شده، بعد گفته میشود کار دست مومنین نبوده و مردم در رای خود خطا کردند!
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
«اقدام لازم کشورهای اسلامی در برابر اسلام‌ستیزی دموکراتیک!»
رضا نصری

در سوئیس طی یک رفراندوم عمومی ساخت «مناره» را ممنوع کردند؛ در فرانسه با سازوکارهای پارلمانی حجاب اسلامی را در مدارس و برخی اماکن عمومی ممنوع کردند؛ در بلژیک و برخی دیگر از کشورهای غربی - با سازوکارهای قانونی - به جنگ «گوشت حلال» رفتند و در آمریکا نیز با توسل به قدرت اجرایی رئيس‌جمهور - و با تایید دیوان عالی ایالات متحده - ورود شهروندان برخی کشورهای اسلامی را عملاً ممنوع ساختند. این یعنی دولت‌های غربی اجازه داده‌اند از نهادها و سازوکارهای دموکراتیک آن‌ها برای هویت‌زدایی، انسانیت‌زدایی و کرامت‌زدایی از مسلمانان استفاده شود.

به عبارت دیگر، سال‌هاست نهادها و سازوکارهای دموکراتیک این کشورها (از سازوکار همه‌پرسی گرفته تا سازوکارهای قانونگذاری و آراء دادگاه‌ها) به صورت خزنده در جهت پیشبرد گفتمان «اسلام‌ستیزی» بکار گرفته می‌شود و - خواه‌ ناخواه - در ترویج و توسعه سیستماتیک این گفتمان و بالطبع در «مشروعیت‌بخشی» به خشونت علیه مسلمانان ایفای نقش می‌کند. یعنی، درست مانند دهه ۱۹۳۰ اروپا، و درست مانند آنچه بر سر یهودیان در آلمان نازی آمد، امروزه ساختارهای سیاسی/حقوقی غرب در خدمت یک ایدئولوژی بینگانه‌ستیز خطرناک - این بار با هدف‌گیری مسلمانان - بکار گرفته می‌شود و این خبط و قصور مهمی از جانب این دولت‌هاست که فاجعهٔ قتل ۴۹ مسلمان در نیوزلند فقط یکی از نمودهای آن است.

متاسفانه، در تمام سال‌های اخیر، شخصیت‌ها و جوامع مسلمان - در اعتراض به این سرکوب سیستماتیک - غالباً بر «نقش رسانه‌ها» در ترویج اسلام‌ستیزی، تبعیض در ابراز انزجار نسبت به تعداد قربانیان خود و بکارگیری یا عدم بکارگیری واژه «تروریسم» یا «قربانی تروریسم» تاکید و تمرکز کرده‌اند و هر بار نیز - در واکنش به این قبیل پویش‌های اعتراضی - با این پاسخ مواجه شده‌اند که «در غرب آزادی بیان وجود دارد» یا «در غرب رسانه‌های مستقل هستند» و هر بار نیز در برابر این پاسخ‌ها به سرعت خلع سلاح شده‌اند! حال اینکه می‌بایست اعتراض اصلی آن‌ها حول محور سوءاستفاده خطرناک جریان‌های فاشیست و اسلام‌ستیز از نهادهای دولتی و سازوکارهای دموکراتیک این کشورها متمرکز می‌شد.

حال که وزیر امور خارجه ایران ابتکار عمل را در دست گرفته و - در واکنش به اتفاق اخیر در نیوزلند - خواستار تشکیل جلسه اضطراری «سازمان همکاری اسلامی» شده است، جا دارد موضوع بکارگیری نهاد‌ها و سازوکارهای دموکراتیک غرب برای سرکوب هویت و کرامت و انسانیت شهروندان مسلمان به موضوع اصلی این نشست بدل شود و کشورهای اسلامی قاطعانه در برابر تداوم این روند خطرناک و تبعات عدم اصلاح آن هشدار دهند.