Forwarded from حمید (Hamid Reza Jalaeipour)
زبان و قومیت در ایران.pdf
225 KB
مقاله دکتر گارنیک آساطوریان
زبان شناس و ایران شناس ارمنی تحت عنوان زبان و قومیت در ایران
@anjoman_iranban
@hamidrezajalaeipour
زبان شناس و ایران شناس ارمنی تحت عنوان زبان و قومیت در ایران
@anjoman_iranban
@hamidrezajalaeipour
از سری یادداشتهای آگاهی از ایران و لزوم محافظت «غیر متعصبانه» از آن (شماره ۳۷)👆
Forwarded from حمید (Hamid Reza Jalaeipour)
از سری یادداشتهای آگاهی از ایران و لزوم محافظت «غیر متعصبانه» از آن (شماره ۳۸).
در متن زیر 👇نویسنده از یک دید راهبردی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه دفاع کرده است.
.............................................
بازگشت به موازنه و خویشتن داری در سیاست منطقه ای لازم است
✍🏻دیاکو حسینی
با گذشت هفت سال از آغاز انقلاب های عربی و پانزده سال از جنگ عراق، منطقه ما هنوز نتوانسته خود را از خونریزی، قحطی، آوارگی و جنگ های نیابتی نجات دهد. امروز منطقه موسوم به خاورمیانه چندپارچه، فقیر و خشونت بار تر از هر زمانی پس از خاتمه یافتن جنگ داخلی لبنان است. برآوردی دقیق از خسارات وارده در جنگ های سوریه، عراق و یمن و هزینه های مستقیم و غیرمستقیم آن آسان نیست اما به گفته گزارش های رسمی، برآوردهای امروز ما احتمالا چیزی بیش از قله کوه یخ را نشان نمی دهد.
خساراتی که فقط به زیرساخت ها در سوریه، عراق و یمن وارد شده به بیش از 257 میلیارد دلار یا بیشتر تخمین زده می شود. حجم اقتصاد سوریه به نصف مقدار خود در پیش از آغاز جنگ داخلی تنزل کرده و اقتصاد عراق نیز 28 درصد از حجم اقتصادی را دارد که در زمان سرنگونی صدام حسین از آن برخوردار بود. مطابق با استانداردهای بانک جهانی، 30 درصد از مردم یمن پیش از شعله ور شدن ناآرامی های داخلی، فقیر محسوب می شدند؛ این رقم اکنون از 80 درصد کل جمعیت فراتر می رود.
@MostafaTajzadeh
❗️متن کامل در لینک زیر
https://telegra.ph/بازگشت-به-موازنه-و-خویشتن-داری-در-سیاست-منطقه-ای-لازم-است-10-07
در متن زیر 👇نویسنده از یک دید راهبردی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه دفاع کرده است.
.............................................
بازگشت به موازنه و خویشتن داری در سیاست منطقه ای لازم است
✍🏻دیاکو حسینی
با گذشت هفت سال از آغاز انقلاب های عربی و پانزده سال از جنگ عراق، منطقه ما هنوز نتوانسته خود را از خونریزی، قحطی، آوارگی و جنگ های نیابتی نجات دهد. امروز منطقه موسوم به خاورمیانه چندپارچه، فقیر و خشونت بار تر از هر زمانی پس از خاتمه یافتن جنگ داخلی لبنان است. برآوردی دقیق از خسارات وارده در جنگ های سوریه، عراق و یمن و هزینه های مستقیم و غیرمستقیم آن آسان نیست اما به گفته گزارش های رسمی، برآوردهای امروز ما احتمالا چیزی بیش از قله کوه یخ را نشان نمی دهد.
خساراتی که فقط به زیرساخت ها در سوریه، عراق و یمن وارد شده به بیش از 257 میلیارد دلار یا بیشتر تخمین زده می شود. حجم اقتصاد سوریه به نصف مقدار خود در پیش از آغاز جنگ داخلی تنزل کرده و اقتصاد عراق نیز 28 درصد از حجم اقتصادی را دارد که در زمان سرنگونی صدام حسین از آن برخوردار بود. مطابق با استانداردهای بانک جهانی، 30 درصد از مردم یمن پیش از شعله ور شدن ناآرامی های داخلی، فقیر محسوب می شدند؛ این رقم اکنون از 80 درصد کل جمعیت فراتر می رود.
@MostafaTajzadeh
❗️متن کامل در لینک زیر
https://telegra.ph/بازگشت-به-موازنه-و-خویشتن-داری-در-سیاست-منطقه-ای-لازم-است-10-07
Telegraph
بازگشت به موازنه و خویشتن داری در سیاست منطقه ای لازم است
عوامل موثر در قدرت اول شدن منطقه ای ایران ✍🏼 دیاکو حسینی، مدیر برنامه مطالعات جهانی در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری دیپلماسی ایرانی: با گذشت هفت سال از آغاز انقلاب های عربی و پانزده سال از جنگ عراق، منطقه ما هنوز نتوانسته خود را از خونریزی، قحطی،…
Forwarded from احساننامه
◼️دکتر محمد دبیرسیاقی، در ۹۹سالگی درگذشت. این استاد ادبیات، با علامه علیاکبر دهخدا در تنظیم مطالب حروف پ، ض، ظ و ل از «لغتنامه» همکاری داشت و حدود ۸۰ متن ادبی و تاریخی را تصحیح و منتشر کرد @ehsanname
Forwarded from حمید (Hamid Reza Jalaeipour)
از سری یادداشتهای آگاهی از ایران و لزوم محافظت «غیر متعصبانه» از آن (شماره ۳۹)👇
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/77029/
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/77029/
www.iran-emrooz.net
ملیمذهبیها و مساله ملیت و دین
ایران در تاریخ یکصد ساله اخیر، دو دوران مهم را پشت سرگذاشته: یکبار بر مبنای محوریت ملیت، دین را به حاشیه رانده و یکبار بر مبنای محوریت دین ملیت را. دوره نخست به تضعیف ملیت در حافظه سیاسی ما انجامیده، و دوران دوم به تضعیف دین در حافظه سیاسی ما.
Forwarded from امتداد
صندوق بینالمللی اعلام کرد رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۸ به منفی ۱.۳ درصد کاهش و نرخ بیکاری به ۱۲.۸ درصد افزایش و نرخ تورم به ۲۹.۶ درصد افزایش مییابد.
#امتداد
@emtedadnet
#امتداد
@emtedadnet
Forwarded from شفیعی کدکنی
فرزانهء فروتنِ ايران مدار ما... ١٦ مهر و زادروز پدر كتابشناسى ايران #ايرج_افشار
Forwarded from شفیعی کدکنی
نیم قرن با او زندگی کردم
به بهانهء زادروزش
#باز_نشر
.
.
.
قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشارهای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گستردهای از سندها، متنها، یادداشتها، خاطرهها، سفرنامهها و «فكت»هاست و كوچكترین ضمیمهای از انشانویسی و عبارتپردازیهای رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشتهها و یادداشتهای او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.
حدود نیم قرن با او زندگی كردم در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه، و یك جمله سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت. یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامه موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی میكرد و آن سیاست، مصلحتْاندیشی درباره سرنوشت جهانِ ایرانی بود. به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر #محمد_مصدق، و اللهیار صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سید_حسن_تقی_زاده. در مراكز علمی جهان و در حوزههای ایرانشناسی دانشگاههای كره زمین، هیچكس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #یار_شاطر را هم به یاد میآورم.
.
.
_____________
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
#فرزانه_فروتن_ایران_مدار_ما
#ايرج_افشار
.
.
https://telegram.me/shafiei_kadkani
به بهانهء زادروزش
#باز_نشر
.
.
.
قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشارهای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گستردهای از سندها، متنها، یادداشتها، خاطرهها، سفرنامهها و «فكت»هاست و كوچكترین ضمیمهای از انشانویسی و عبارتپردازیهای رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشتهها و یادداشتهای او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.
حدود نیم قرن با او زندگی كردم در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه، و یك جمله سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت. یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامه موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی میكرد و آن سیاست، مصلحتْاندیشی درباره سرنوشت جهانِ ایرانی بود. به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر #محمد_مصدق، و اللهیار صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سید_حسن_تقی_زاده. در مراكز علمی جهان و در حوزههای ایرانشناسی دانشگاههای كره زمین، هیچكس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #یار_شاطر را هم به یاد میآورم.
.
.
_____________
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
#فرزانه_فروتن_ایران_مدار_ما
#ايرج_افشار
.
.
https://telegram.me/shafiei_kadkani
Telegram
شفیعی کدکنی
معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران
◾ادمین اداره میکند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
mshafieikadkani@gmail.com
◾ادمین اداره میکند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
mshafieikadkani@gmail.com
درگذشت پروین بختیارنژاد، روزنامهنگار صادق جامعهمدنی ایران را به همه اهالی قلم خصوصا خانواده محترم او تسلیت عرض میکنم.⚫️⚫️🙏
Forwarded from محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
⭕️ در ضرورت انتشار عمومی پژوهشها و نظرسنجیهای نهادهای عمومی
ایسپا (یکی از خوشسابقه و حرفهایترین نهادهای نظرسنجی ایران، وابسته به جهاد دانشگاهی) توسط هیئات مدیرهاش موظف شده است که گزیدهی مهمترین یافتههای نظرسنجیهایش را منتشر کند و در دسترس عمومی قرار دهد. (آخرین گزارششان: http://www.irna.ir/fa/News/83059677)
مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری هم اخیرا آغاز به انتشار عمومی و رایگان کتابهای ترجمهشده و پژوهشهای مرکز (حتی آنها که در دولتهای پیشین انجام شده) کردهاست. (آخرین نمونهاش: https://t.me/centerforstrategicstudies/385)
این دو نمونه گامهایی مثبت به سمت انتشار عمومی همهی پژوهشها و نظرسنجیهایی است که با بودجهی عمومی صورت گرفتهاند. تحقیقات و نظرسنجیهایی که با استفاده از امکانات و حمایتهای دولتی صورت میگیرند، بخشی از داراییهای عمومیاند و باید در دسترس عمومی همهی شهروندان و متخصصان قرار داشتهباشند، مگر در موارد استثنایی که برای محرمانه نگاه داشتنشان دلایل کافی و معتبر وجود داشته باشد. بر اساس قوانین دسترسی آزاد به اطلاعات در اغلب دموکراسیهای پیشرو هم این ضرورت انتشار یا دسترسی عمومی به منابع حاصل از حمایتهای بودجهی عمومی پشتوانهی قانونی دارد.
صرف نظر از جنبهی قانونی آن، هیچ مدیری در هیچ نهادی که از بودجهی عمومی تغذیه میکند اخلاقا حق ندارد پژوهشها و نظرسنجیهای با بودجهی عمومی را در آرشیوهای بسته و قفسههای دفاتر دولتی نگاه دارد. انتشار عمومی آن به عموم متخصصان و پژوهشگران و شهروندان کمک میکند که با مشارکت در شناخت و حل مساله، ظرفیتهای بسط خیر همگانی و مهار بحرانها در دولت و جامعهی ایران را افزایش دهند. افزایش دسترسی و نظارت عمومی بر این پژوهشها کیفیت آنها را افزایش میدهد و زمینهی فساد پژوهشی، سفارشهای پژوهشی بدون فراخوان به کارشناسان نالایق و کمکاریها و هزینههای غیرمتناسب با ارزش پژوهشها را هم کم میکند. امکانات و پلتفرمهای جدید آنلاین برای انتشار فایل دیجیتال پژوهشها و نظرسنجیها هم هزینهی انتشار عمومی را به صفر نزدیک کرده است.
امید که با مصوبهی هیات دولت و حتی پیشنهاد طرح/لایحه/مادهواحدهای به مجلس نه فقط ایسپا و مرکز بررسیهای استراتژیک که تمام دستگاههای اجرایی کشور (از جمله دستگاههای غیردولتی) و پژوهشگاههایی که از بودجهی عمومی تغذیه میکنند موظف شوند متن کامل همهی پژوهشها و نظرسنجیهایشان (از جمله پژوهشهایی که قبلا انجام شده و در قفسههای بسته خاک میخورد) را در پلتفرمهای سهلالوصول و کاربرپسند آنلاین در دسترس عمومی قرار دهند و در کتابخانهها و آرشیوهای کاغذیشان را به روی محققان باز کنند. هزاران پژوهش پرهزینه در وزارتخانهها، شهرداریها، صداوسیما و نهادهای فرهنگی وابسته به بودجهی عمومی با این مصوبه در دسترس عمومی قرار میگیرند. این یک وظیفه و ضرورت است، و نه لطف مدیران این نهادها.
@jalaeipour
ایسپا (یکی از خوشسابقه و حرفهایترین نهادهای نظرسنجی ایران، وابسته به جهاد دانشگاهی) توسط هیئات مدیرهاش موظف شده است که گزیدهی مهمترین یافتههای نظرسنجیهایش را منتشر کند و در دسترس عمومی قرار دهد. (آخرین گزارششان: http://www.irna.ir/fa/News/83059677)
مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری هم اخیرا آغاز به انتشار عمومی و رایگان کتابهای ترجمهشده و پژوهشهای مرکز (حتی آنها که در دولتهای پیشین انجام شده) کردهاست. (آخرین نمونهاش: https://t.me/centerforstrategicstudies/385)
این دو نمونه گامهایی مثبت به سمت انتشار عمومی همهی پژوهشها و نظرسنجیهایی است که با بودجهی عمومی صورت گرفتهاند. تحقیقات و نظرسنجیهایی که با استفاده از امکانات و حمایتهای دولتی صورت میگیرند، بخشی از داراییهای عمومیاند و باید در دسترس عمومی همهی شهروندان و متخصصان قرار داشتهباشند، مگر در موارد استثنایی که برای محرمانه نگاه داشتنشان دلایل کافی و معتبر وجود داشته باشد. بر اساس قوانین دسترسی آزاد به اطلاعات در اغلب دموکراسیهای پیشرو هم این ضرورت انتشار یا دسترسی عمومی به منابع حاصل از حمایتهای بودجهی عمومی پشتوانهی قانونی دارد.
صرف نظر از جنبهی قانونی آن، هیچ مدیری در هیچ نهادی که از بودجهی عمومی تغذیه میکند اخلاقا حق ندارد پژوهشها و نظرسنجیهای با بودجهی عمومی را در آرشیوهای بسته و قفسههای دفاتر دولتی نگاه دارد. انتشار عمومی آن به عموم متخصصان و پژوهشگران و شهروندان کمک میکند که با مشارکت در شناخت و حل مساله، ظرفیتهای بسط خیر همگانی و مهار بحرانها در دولت و جامعهی ایران را افزایش دهند. افزایش دسترسی و نظارت عمومی بر این پژوهشها کیفیت آنها را افزایش میدهد و زمینهی فساد پژوهشی، سفارشهای پژوهشی بدون فراخوان به کارشناسان نالایق و کمکاریها و هزینههای غیرمتناسب با ارزش پژوهشها را هم کم میکند. امکانات و پلتفرمهای جدید آنلاین برای انتشار فایل دیجیتال پژوهشها و نظرسنجیها هم هزینهی انتشار عمومی را به صفر نزدیک کرده است.
امید که با مصوبهی هیات دولت و حتی پیشنهاد طرح/لایحه/مادهواحدهای به مجلس نه فقط ایسپا و مرکز بررسیهای استراتژیک که تمام دستگاههای اجرایی کشور (از جمله دستگاههای غیردولتی) و پژوهشگاههایی که از بودجهی عمومی تغذیه میکنند موظف شوند متن کامل همهی پژوهشها و نظرسنجیهایشان (از جمله پژوهشهایی که قبلا انجام شده و در قفسههای بسته خاک میخورد) را در پلتفرمهای سهلالوصول و کاربرپسند آنلاین در دسترس عمومی قرار دهند و در کتابخانهها و آرشیوهای کاغذیشان را به روی محققان باز کنند. هزاران پژوهش پرهزینه در وزارتخانهها، شهرداریها، صداوسیما و نهادهای فرهنگی وابسته به بودجهی عمومی با این مصوبه در دسترس عمومی قرار میگیرند. این یک وظیفه و ضرورت است، و نه لطف مدیران این نهادها.
@jalaeipour
ایرنا
نظرسنجی ایسپا درباره اعتماد مردم به رسانهها
تهران-ایرنا- براساس نتایج نظرسنجی مركز افكارسنجی دانشجویان ایران با مضمون «بررسی مسائل روز كشور از منظر افكار عمومی مردم ایران» از یك جامعه آماری بیش از یك هزار نفره، 46.4 درصد پاسخگویان معتقد بودند صدا و سیما واقعیت جامعه را منعكس نمیكند.
از سری یادداشتهای آگاهی از ایران و لزوم محافظت «غیر متعصبانه» از آن (شماره ۴۰)👇
...........................................................
وقتی نمایندگان مجلس «دقت مفهومی» را رعایت نمیکنند و آثار مخرب آن
نویسنده: ماریا بهمنپور
در برگه درخواست نمایندگان مجلس برای پرسش از وزیر آموزش پرورش در تاریخ ۱۷ مهر۹۷ چنین آمده:چرا اصل۱۵ قانون اساسی و خواندننوشتن «به زبان مادری» در مدارس اجرا نمی شود؟ متاسفانه این نامه هم به امضای نمایندگان اصولگرا و هم اصلاحطلب رسیده است. درصورتیکه در این سوال یک خطی اولا تحریف اصل پانزده قانون اساسی است و ثانیا لحن سوال مورد علاقه گفتمان نیروهای «واگرا» است.
در اصل ۱۵ قانون اساسی شفاف و آشکارا نوشته شده است که:آموزش «ادبیات زبانهای محلی» در مدارس کشور در «کنار زبان و ادبیات فارسی» بلامانع است و در قانون اساسی تاکید شده که آموزش رسمی کشور باید به زبان فارسی باشد. تاکید بر آموزش «به زبان مادری» یک بیدقتی آشکار از سوی نمایندگان مجلس است. سوال این است که چرا به جای واژه زبان های محلی، واژه زبان مادری بکار رفته و با گذاشتن حرف اضافه «به» ، کاملا معنا و مفهوم اصل ۱۵ دگرگون شده است.
بین این دو آموزش چه تفاوتی هست؟ «آموزش زبان و ادبیات محلی» یعنی: ادبیاتمحلی ( کردی، ترکی، بلوچی و...) به شکل یک ماده درسی و یک یا چند واحد درسی. همانند سایر دروس مثل فیزیک و شیمی و.... که به دانش آموزان یاد داده شود. اما آموزش «به زبان مادری/محلی» یعنی:به جای زبانفارسی، آموزش های مدارس در نواحی مناطق دو زبانه و چندزبانه باشد. آموزش به زبان مادری یعنی آموزش های مدارس از اول دبستان تا آخر به زبان هایمحلی انجام شود و زبانفارسی که یکی از عناصر نگهدارنده وحدتملی است به تدریج سست شود.
آموزش «به زبان مادری» به رغم ظاهر دلنشینش یک رخنه به یکپارچگی ملی ایرانیان و عدم درسآموزی از سرنوشت مخرب کشمکشهای قومی در دو کشور افغانستان و پاکستان است. شایسته نیست نمایندگان برای جذب آرا به اموری که در وحدت ملی رخنه میاندازد متوسل شوند. نمایندگان بجای تاکید بر آموزش به زبان مادری میتوانند پیگیر این سوال باشند که چرا کلاسهای آموزش زبان ترکی و بلوچی که ۲ سال است به شکل اختیاری در برخی نواحی برپا شده است، مورد استقبال قرار نگرفته است.
متاسفانه در متن تفصیلی درخواست نمایندگان مجلس جملات نادرستی که نیروهای واگراها پیاپی در کانالهایشان تکرار می کنند، نوشته شده است. بعنوان مثال گفته شده: زبان مادری از دبستان و پیش دبستانی آموزش داده شود؛ سیاست چندزبانه مانند کشور سوئد داشته باشیم. در نقد این سخنان نخست میتوان گفت چرا در مقایسه بحث آموزش چند زبانی، در کنار زبان ملی و رسمی کشور، خودمان را با موارد نادر مقایسه کنیم و با کشورهای بزرگی که هم در فرهنگ، هم در صنعت و هم در دانش پیشرو هستند مقایسه نکنیم. کشورهایی که هم در ثبات و هم امنیت داخلی شان- مانند فرانسه، انگلستان، ژاپن، چین، روسیه و... که آموزش زبان ملی برایشان خط قرمزی بی تعارف است. زبان ملی هر کشور، همچون رشته تسبیح است که کنارهم ماندن همه مردم را تضمین می کند و بدون آن، ازهم گسیختگی پیش خواهد آمد. کشوری کوچک و خاص چون سوئد با نرخ بالای رفاه اجتماعی و شرایط ویژه تاریخی، سیاسی و جمعیتی، قابل مقایسه با کشور پهناور ایران با آن پیشینه و پیچیدگی تاریخی و تنوع فرهنگ های بومی نیست.
دوم اینکه روشن است بحث آموزش «به زبان مادری» طبق قانون اساسی ایران ناپذیرفتنی است، اما بحث آموزش ادبیات زبان های محلی هم که در قانون آمده است (به شکل واحد درسی در کنار دیگر دروس مدرسه) کاری نیست که فقط بتوان از سوی آموزش و پرورش و دولت انجام شود و میتواند بردوش نهادهای غیردولتی و مدنی نیز باشد که هم اکنون نیز هست. سوم اینکه با بحث آموزش زبانهای محلی هم نمیتوان شعاری برخورد کرد. زیرا آموزش ادبیات زبانهای محلی هم باتوجه به گستردگی و گوناگونی بالای گویش های محلی ایران(حدود ۱۰۰ گویش) کار سادهای نیست، گویشهای زبان ترکی، کردی، و... در ایران، بسیار گسترده اند و اگر بخواهیم مبنای کار را غلبه لهجه مرکز استانها بر شهرهای کوچک بگیریم و دانش آموزان شهرهای یک استان را مجبور به فراگیری لهجه محلی مرکز استان کنیم، خودش نوعی نقض غرض و بی عدالتی در برخورد با گویش های محلی ایران است.👇
...........................................................
وقتی نمایندگان مجلس «دقت مفهومی» را رعایت نمیکنند و آثار مخرب آن
نویسنده: ماریا بهمنپور
در برگه درخواست نمایندگان مجلس برای پرسش از وزیر آموزش پرورش در تاریخ ۱۷ مهر۹۷ چنین آمده:چرا اصل۱۵ قانون اساسی و خواندننوشتن «به زبان مادری» در مدارس اجرا نمی شود؟ متاسفانه این نامه هم به امضای نمایندگان اصولگرا و هم اصلاحطلب رسیده است. درصورتیکه در این سوال یک خطی اولا تحریف اصل پانزده قانون اساسی است و ثانیا لحن سوال مورد علاقه گفتمان نیروهای «واگرا» است.
در اصل ۱۵ قانون اساسی شفاف و آشکارا نوشته شده است که:آموزش «ادبیات زبانهای محلی» در مدارس کشور در «کنار زبان و ادبیات فارسی» بلامانع است و در قانون اساسی تاکید شده که آموزش رسمی کشور باید به زبان فارسی باشد. تاکید بر آموزش «به زبان مادری» یک بیدقتی آشکار از سوی نمایندگان مجلس است. سوال این است که چرا به جای واژه زبان های محلی، واژه زبان مادری بکار رفته و با گذاشتن حرف اضافه «به» ، کاملا معنا و مفهوم اصل ۱۵ دگرگون شده است.
بین این دو آموزش چه تفاوتی هست؟ «آموزش زبان و ادبیات محلی» یعنی: ادبیاتمحلی ( کردی، ترکی، بلوچی و...) به شکل یک ماده درسی و یک یا چند واحد درسی. همانند سایر دروس مثل فیزیک و شیمی و.... که به دانش آموزان یاد داده شود. اما آموزش «به زبان مادری/محلی» یعنی:به جای زبانفارسی، آموزش های مدارس در نواحی مناطق دو زبانه و چندزبانه باشد. آموزش به زبان مادری یعنی آموزش های مدارس از اول دبستان تا آخر به زبان هایمحلی انجام شود و زبانفارسی که یکی از عناصر نگهدارنده وحدتملی است به تدریج سست شود.
آموزش «به زبان مادری» به رغم ظاهر دلنشینش یک رخنه به یکپارچگی ملی ایرانیان و عدم درسآموزی از سرنوشت مخرب کشمکشهای قومی در دو کشور افغانستان و پاکستان است. شایسته نیست نمایندگان برای جذب آرا به اموری که در وحدت ملی رخنه میاندازد متوسل شوند. نمایندگان بجای تاکید بر آموزش به زبان مادری میتوانند پیگیر این سوال باشند که چرا کلاسهای آموزش زبان ترکی و بلوچی که ۲ سال است به شکل اختیاری در برخی نواحی برپا شده است، مورد استقبال قرار نگرفته است.
متاسفانه در متن تفصیلی درخواست نمایندگان مجلس جملات نادرستی که نیروهای واگراها پیاپی در کانالهایشان تکرار می کنند، نوشته شده است. بعنوان مثال گفته شده: زبان مادری از دبستان و پیش دبستانی آموزش داده شود؛ سیاست چندزبانه مانند کشور سوئد داشته باشیم. در نقد این سخنان نخست میتوان گفت چرا در مقایسه بحث آموزش چند زبانی، در کنار زبان ملی و رسمی کشور، خودمان را با موارد نادر مقایسه کنیم و با کشورهای بزرگی که هم در فرهنگ، هم در صنعت و هم در دانش پیشرو هستند مقایسه نکنیم. کشورهایی که هم در ثبات و هم امنیت داخلی شان- مانند فرانسه، انگلستان، ژاپن، چین، روسیه و... که آموزش زبان ملی برایشان خط قرمزی بی تعارف است. زبان ملی هر کشور، همچون رشته تسبیح است که کنارهم ماندن همه مردم را تضمین می کند و بدون آن، ازهم گسیختگی پیش خواهد آمد. کشوری کوچک و خاص چون سوئد با نرخ بالای رفاه اجتماعی و شرایط ویژه تاریخی، سیاسی و جمعیتی، قابل مقایسه با کشور پهناور ایران با آن پیشینه و پیچیدگی تاریخی و تنوع فرهنگ های بومی نیست.
دوم اینکه روشن است بحث آموزش «به زبان مادری» طبق قانون اساسی ایران ناپذیرفتنی است، اما بحث آموزش ادبیات زبان های محلی هم که در قانون آمده است (به شکل واحد درسی در کنار دیگر دروس مدرسه) کاری نیست که فقط بتوان از سوی آموزش و پرورش و دولت انجام شود و میتواند بردوش نهادهای غیردولتی و مدنی نیز باشد که هم اکنون نیز هست. سوم اینکه با بحث آموزش زبانهای محلی هم نمیتوان شعاری برخورد کرد. زیرا آموزش ادبیات زبانهای محلی هم باتوجه به گستردگی و گوناگونی بالای گویش های محلی ایران(حدود ۱۰۰ گویش) کار سادهای نیست، گویشهای زبان ترکی، کردی، و... در ایران، بسیار گسترده اند و اگر بخواهیم مبنای کار را غلبه لهجه مرکز استانها بر شهرهای کوچک بگیریم و دانش آموزان شهرهای یک استان را مجبور به فراگیری لهجه محلی مرکز استان کنیم، خودش نوعی نقض غرض و بی عدالتی در برخورد با گویش های محلی ایران است.👇
چهارم اینکه برخی پژوهش ها نشان می دهند کودکانی که زبان رسمی متفاوت از زبان خانگی شان را در مدرسه می آموزند از توانایی یادگیری و رشد مغزی بالایی برخوردار می شوند چنانکه در ایران هم آمار درخشش تحصیلی دانش آموزان گیلان و آذربایجان بالا است. و در برخی مدارس ایران که معلمان (برخورد سلیقه ای) به زبان محلی، دروس رسمی را آموزش می دهند کودکان در یادگیری فارسی و ادامه تحصیل دچار مشکل شده اند. و در آخر اینکه، برخی پیج های واگرا در صفحات اینترنتی که از توهین آشکار به ایران و ایرانی، فروگذار نمی کنند، متاسفانه این خبر درخواست پرسش رسمی نمایندگان مجلس از وزیر را پو شش داده اند.
از سری یادداشتهای آگاهی از ایران و لزوم محافظت «غیر متعصبانه» از آن (شماره ۴۱)👇
Forwarded from امتداد
🗒«ایران عزیز» در کلام مقام رهبری
✍🏻امتداد - حمیدرضا جلائیپور
📌مقام رهبری در همایش دهها هزار نفری بسیجیان سرتاسر کشور در ورزشگاه آزادی در ۱۲/۷/۹۷ «عظمت ایران را یک امر تاریخی» دانستند و از "ایران عزیز" سخن گفتند. احتمالا این اولین باری بود که ایشان از "ایران عزیز" بدون پسوند اسلامی استفاده کردند.
📌سوال: چرا مقام رهبری این بیان ملیگرایانه فراگیر را مطرح کردند؟ ممکن است در پاسخ گفته شود چون کشور ایران در معرض تهدید ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان است و رهبری ترجیح داده است در کنار مولفه هویتساز دین اسلام و خصوصا تشیع به تاریخ و ملیت ایرانی هم توجه کند و از انرژی برآمده از حسملی را هم تقویت کند. حرف من در این نوشته این است که صرف نظر از اینکه سخنان رهبری در چه شرایطی ابراز میشود شایسته است همه از این توجه مقام رهبری به «ایران عزیز» استقبال کنیم.
📌در گفتار «اسلام سیاسی» که در چهار دهه گذشته از صدا و سیمای جمهوری اسلامی تبلیغ میشود تاریخ با شکوه ایران محدود به دورهای میشود که امپراطوری ساسانی سقوط کرده و ایران بخاطر تاسی به فرهنگ اسلامی شکوفایی خود را آغاز میکند و نقطه رشد آن با رسمی شدن مذهب شیعه در امپراطوری صفویه است. در این گفتار اسلام سیاسی گویی هویت تاریخی ایرانیان «فقط» با پیروی از مذهب شیعه شکل گرفته است.
📌البته این نوع هویتسازی در دوران مدرن با شکلگیری واحد سیاسی دولتملتها متداول است. و حکومتها سعی میکنند در جامعه با گفتار خود به هویت ملی کشور شکل و جهت خاص بدهند. بعنوان مثال همه میدانیم حکومت پهلوی نیز مبنای هویت تاریخی و ملی ایران را نه به دوره پس از اسلام که بر پایه دوره با عظمت امپراطوری هخامنشیان، خصوصا کورش کبیر، گذاشت.
📌حتی میتوان گفت اگر جشنهای بزرگداشت دوهزاروپانصد سال شاهنشاهی ایران تلاشی یک بعدی برای تبلیغ هویت ملی ایرانیان (با غفلت از دو عنصر دینی و مدرن مثل تقاضای «حکومت قانون» از سوی ایرانیان در دوره مشروطه) بود، تعیین هویت ملی براساس اسلام سیاسی و هویت شیعی در زمان جمهوری اسلامی عکسالعمل به این هویت سازی دوره پهلوی بود.
📌محققینی که تاریخ ایران را رومانتیک و ایدهآلیزه بررسی نمی کنند (مثل تحقیقات احمد اشرف) ضمن اینکه از تداوم هویت ایرانی در ایران (بخاطر عناصر سرزمین، زبان فرهنگی و دیوانی فارسی و تداوم حکومتها) صحبت میکنند، ولی بدرستی تاکید میکنند که اساسا مبحث «هویت ملی» ایرانیان یک مقوله معاصر و مدرن و مرتبط با تشکیل دولتملتها (پس از سقوط شکلبندی سیاسی امپراطوریهای قدیم) است. و مبحث هویت ملی را نباید «زمانپریشانه» به همه تاریخ ایران نسبت داد.
📌اشرف در کتاب «هویت ایرانی» حکومت ساسانیان و صفویه را نه یک دولتملی که نزدیک به ویژگیهای دولتملی میداند که سعی کردند از یک مذهب رسمی و دستگاه دیوانی (نه لزوما بوروکراتیک به معنای مدرن) استفاده کنند. به بیان دیگر محتوای تاریخی و ملی ایران به مانند ادعای ناسیونالیستهای نژادگرا و عظمتطلب بر پایه نژاد، خون و مذهب واحد شکل نگرفته است.
✅ برای خواندن متن کامل این یادداشت روی "INSTANT" بزنید:
https://goo.gl/y3b18N
#امتداد
@emtedadnet
✍🏻امتداد - حمیدرضا جلائیپور
📌مقام رهبری در همایش دهها هزار نفری بسیجیان سرتاسر کشور در ورزشگاه آزادی در ۱۲/۷/۹۷ «عظمت ایران را یک امر تاریخی» دانستند و از "ایران عزیز" سخن گفتند. احتمالا این اولین باری بود که ایشان از "ایران عزیز" بدون پسوند اسلامی استفاده کردند.
📌سوال: چرا مقام رهبری این بیان ملیگرایانه فراگیر را مطرح کردند؟ ممکن است در پاسخ گفته شود چون کشور ایران در معرض تهدید ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان است و رهبری ترجیح داده است در کنار مولفه هویتساز دین اسلام و خصوصا تشیع به تاریخ و ملیت ایرانی هم توجه کند و از انرژی برآمده از حسملی را هم تقویت کند. حرف من در این نوشته این است که صرف نظر از اینکه سخنان رهبری در چه شرایطی ابراز میشود شایسته است همه از این توجه مقام رهبری به «ایران عزیز» استقبال کنیم.
📌در گفتار «اسلام سیاسی» که در چهار دهه گذشته از صدا و سیمای جمهوری اسلامی تبلیغ میشود تاریخ با شکوه ایران محدود به دورهای میشود که امپراطوری ساسانی سقوط کرده و ایران بخاطر تاسی به فرهنگ اسلامی شکوفایی خود را آغاز میکند و نقطه رشد آن با رسمی شدن مذهب شیعه در امپراطوری صفویه است. در این گفتار اسلام سیاسی گویی هویت تاریخی ایرانیان «فقط» با پیروی از مذهب شیعه شکل گرفته است.
📌البته این نوع هویتسازی در دوران مدرن با شکلگیری واحد سیاسی دولتملتها متداول است. و حکومتها سعی میکنند در جامعه با گفتار خود به هویت ملی کشور شکل و جهت خاص بدهند. بعنوان مثال همه میدانیم حکومت پهلوی نیز مبنای هویت تاریخی و ملی ایران را نه به دوره پس از اسلام که بر پایه دوره با عظمت امپراطوری هخامنشیان، خصوصا کورش کبیر، گذاشت.
📌حتی میتوان گفت اگر جشنهای بزرگداشت دوهزاروپانصد سال شاهنشاهی ایران تلاشی یک بعدی برای تبلیغ هویت ملی ایرانیان (با غفلت از دو عنصر دینی و مدرن مثل تقاضای «حکومت قانون» از سوی ایرانیان در دوره مشروطه) بود، تعیین هویت ملی براساس اسلام سیاسی و هویت شیعی در زمان جمهوری اسلامی عکسالعمل به این هویت سازی دوره پهلوی بود.
📌محققینی که تاریخ ایران را رومانتیک و ایدهآلیزه بررسی نمی کنند (مثل تحقیقات احمد اشرف) ضمن اینکه از تداوم هویت ایرانی در ایران (بخاطر عناصر سرزمین، زبان فرهنگی و دیوانی فارسی و تداوم حکومتها) صحبت میکنند، ولی بدرستی تاکید میکنند که اساسا مبحث «هویت ملی» ایرانیان یک مقوله معاصر و مدرن و مرتبط با تشکیل دولتملتها (پس از سقوط شکلبندی سیاسی امپراطوریهای قدیم) است. و مبحث هویت ملی را نباید «زمانپریشانه» به همه تاریخ ایران نسبت داد.
📌اشرف در کتاب «هویت ایرانی» حکومت ساسانیان و صفویه را نه یک دولتملی که نزدیک به ویژگیهای دولتملی میداند که سعی کردند از یک مذهب رسمی و دستگاه دیوانی (نه لزوما بوروکراتیک به معنای مدرن) استفاده کنند. به بیان دیگر محتوای تاریخی و ملی ایران به مانند ادعای ناسیونالیستهای نژادگرا و عظمتطلب بر پایه نژاد، خون و مذهب واحد شکل نگرفته است.
✅ برای خواندن متن کامل این یادداشت روی "INSTANT" بزنید:
https://goo.gl/y3b18N
#امتداد
@emtedadnet
Telegraph
«ایران عزیز» در کلام مقام رهبری
امتداد - حمیدرضا جلائیپور مقام رهبری در همایش دهها هزار نفری بسیجیان سرتاسر کشور در ورزشگاه آزادی در ۱۲/۷/۹۷ «عظمت ایران را یک امر تاریخی» دانستند و از "ایران عزیز" سخن گفتند. احتمالا این اولین باری بود که ایشان از "ایران عزیز" بدون پسوند اسلامی استفاده…
Forwarded from دیپلماسی
🛑ملیگرای قلدر
✍مکس بوت /ستوننویس«واشنگتن پست»
لحظهای که تمام دنیا به آمریکا و رئیسجمهور این کشور خندیدند. خندهای که در سراسر دنیا شنیده شد، و تاریخ آن را به خاطر خواهد سپرد. دونالد ترامپ در آغاز سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در شرح عملکرد دولت خود اینگونه سخن گفت: «در کمتر از دو سال، دولت من بیش از هر دولت دیگری در تاریخ آمریکا موفقیت بهدست آورده است.» اینجا بود که سخنان ترامپ با خنده حضار متوقف شد. گرچه ترامپ مدعی شد انتظار چنین خندهای را نداشت، اما به خوبی میدانست رهبران جهان به چه میخندند. دستاورد دولت ۲۰ ماهه ترامپ جز تهدید، هرجومرج، آشوب و ناامیدی برای آمریکا و جامعه جهانی چیزی دیگر نبوده است. ترامپ شخصیتی بیثبات دارد و نتیجه آن یک دولت بیثبات و در نهایت جهانی بیثبات است. اظهارات قابلپیشبینی او در خصوص یکجانبهگرایی بر این حقیقت صحه گذاشت که او مصمم است نظم جهانی به رهبری آمریکا را ضایع کند، نظمی که حصول آن برای این کشور و جامعه جهانی به بهای دو جنگ جهانی تمام شد.
البته شاید خندهدارترین قسمت سخنرانی ترامپ این ادعای او بود که من دوستی و روابط نزدیکی با رهبران بسیاری از ملتها برقرار ساختم. شاید همه به این حقیقت اذعان دارند که در دوره کمتر از دو سال از ریاستجمهوری ترامپ، روابط آمریکا با نزدیکترین متحدانش، نظیر اتحادیه اروپا، رو به تیرگی رفته است. دونالد ترامپ با سیاستهای ملیگرایانه خود بهدنبال ساخت آمریکایی قدرتمند بود، اما نتیجه سیاستهای او تاکنون انزوای بینالمللی آمریکا بوده است. البته شاید منظور ترامپ از این دوستیها، روابط با اسرائیل و عربستانسعودی بوده است. بهنظر میرسد اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تنها متحدان باقیمانده برای آمریکا باشند. البته زمانی که پای منافع آمریکا در میان باشد، از دید ترامپ هیچ کشوری دیگر اهمیت ندارد. در این رابطه او در گردهمایی انتخاباتی اخیر خود در ایالت میسیسیپی در اظهاراتی عجیب مدعی شد به پادشاهان آلسعود هشدار داده است که آنها بدون حمایت نظامی آمریکا دو هفته هم دوام نخواهند آورد. پیش از این نیز رئیسجمهور آمریکا در انتقاد از عملکرد «اوپک» در اظهاراتی گفته بود: «کشورهای اوپک گوش باقی دنیا را میبرند ... ما از بسیاری از این کشورها دفاع میکنیم ... و آنها با قیمتهای نفت از ما سود میبرند.»
اگر ترامپ میخواهد افزایش قیمت نفت که در حال حاضر به بالاترین سطح ۴ سال اخیر خود (بالای ۸۰ دلار) رسیده را به دوش دیگران بیندازد، ابتدا باید به سیاست خروج از «برجام» و وضع مجدد تحریمها علیه ایران بنگرد، با وجود اینکه این کشور تاکنون به تعهدات هستهای خود پایبند بوده است. در جریان خروج از «برجام»، ترامپ متحدان اروپایی آمریکا را دلسرد کرد. این کشورها اکنون در حال ایجاد مکانیزمی مالی برای دور زدن تحریمها و تسهیلتجارت با ایران هستند. و این خروج به چه منظور بوده است؟ «نیویورکتایمز» در گزارشی مینویسد وزیر دفاعخود او، جیمز متیس، به مشاوران خود گفته است «از زمانی که ترامپ ایالاتمتحده را از توافق میان ایران و قدرتهای جهانی خارج کرده، هیچ تغییری در رفتارهای ایران حاصل نشده است.»
دونالد ترامپ در حالی که بسیاری از متحدان آمریکا را مورد انتقاد قرار میدهد اما در انتقاد از ولادیمیر پوتین – کسی که تهدیدی جدی برای حاکمیت ملی کشور است – ناتوان است.
سیاستهای ترامپ در قبال تجارت نیز کاملا بیاساس هستند و اثرات معکوس خواهند گذاشت. احتمالا ترامپ تصور میکرد در جنگتجاری با چین، پکن به خواستههای او تن خواهد داد. تاکنون اما چینیها تعرفههای او را تلافی کردهاند. از طرفی «نفتا جدید» و «توافق تجارت آزادآمریکا-کره» دو توافقی هستند که به ادعای ترامپ دردولت او بهروزرسانی شدهاند. به عقیده کارشناسان اما این توافقات با موارد قبلی تفاوت چندانی ندارند. در نتیجه باید گفت سیاست خارجی ترامپ برای اندک منافع، آسیبهای بزرگ به ایالاتمتحده رسانده و میرساند. البته باید متذکر شد وضعیت از این بدتر بود اگر مشاورانش مانع آن نمیشدند که او چیزی را که میخواهد اجرایی کند./دنیای اقتصاد
@bestdiplomacy
https://tlgur.com/d/74yQn7b4
✍مکس بوت /ستوننویس«واشنگتن پست»
لحظهای که تمام دنیا به آمریکا و رئیسجمهور این کشور خندیدند. خندهای که در سراسر دنیا شنیده شد، و تاریخ آن را به خاطر خواهد سپرد. دونالد ترامپ در آغاز سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در شرح عملکرد دولت خود اینگونه سخن گفت: «در کمتر از دو سال، دولت من بیش از هر دولت دیگری در تاریخ آمریکا موفقیت بهدست آورده است.» اینجا بود که سخنان ترامپ با خنده حضار متوقف شد. گرچه ترامپ مدعی شد انتظار چنین خندهای را نداشت، اما به خوبی میدانست رهبران جهان به چه میخندند. دستاورد دولت ۲۰ ماهه ترامپ جز تهدید، هرجومرج، آشوب و ناامیدی برای آمریکا و جامعه جهانی چیزی دیگر نبوده است. ترامپ شخصیتی بیثبات دارد و نتیجه آن یک دولت بیثبات و در نهایت جهانی بیثبات است. اظهارات قابلپیشبینی او در خصوص یکجانبهگرایی بر این حقیقت صحه گذاشت که او مصمم است نظم جهانی به رهبری آمریکا را ضایع کند، نظمی که حصول آن برای این کشور و جامعه جهانی به بهای دو جنگ جهانی تمام شد.
البته شاید خندهدارترین قسمت سخنرانی ترامپ این ادعای او بود که من دوستی و روابط نزدیکی با رهبران بسیاری از ملتها برقرار ساختم. شاید همه به این حقیقت اذعان دارند که در دوره کمتر از دو سال از ریاستجمهوری ترامپ، روابط آمریکا با نزدیکترین متحدانش، نظیر اتحادیه اروپا، رو به تیرگی رفته است. دونالد ترامپ با سیاستهای ملیگرایانه خود بهدنبال ساخت آمریکایی قدرتمند بود، اما نتیجه سیاستهای او تاکنون انزوای بینالمللی آمریکا بوده است. البته شاید منظور ترامپ از این دوستیها، روابط با اسرائیل و عربستانسعودی بوده است. بهنظر میرسد اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تنها متحدان باقیمانده برای آمریکا باشند. البته زمانی که پای منافع آمریکا در میان باشد، از دید ترامپ هیچ کشوری دیگر اهمیت ندارد. در این رابطه او در گردهمایی انتخاباتی اخیر خود در ایالت میسیسیپی در اظهاراتی عجیب مدعی شد به پادشاهان آلسعود هشدار داده است که آنها بدون حمایت نظامی آمریکا دو هفته هم دوام نخواهند آورد. پیش از این نیز رئیسجمهور آمریکا در انتقاد از عملکرد «اوپک» در اظهاراتی گفته بود: «کشورهای اوپک گوش باقی دنیا را میبرند ... ما از بسیاری از این کشورها دفاع میکنیم ... و آنها با قیمتهای نفت از ما سود میبرند.»
اگر ترامپ میخواهد افزایش قیمت نفت که در حال حاضر به بالاترین سطح ۴ سال اخیر خود (بالای ۸۰ دلار) رسیده را به دوش دیگران بیندازد، ابتدا باید به سیاست خروج از «برجام» و وضع مجدد تحریمها علیه ایران بنگرد، با وجود اینکه این کشور تاکنون به تعهدات هستهای خود پایبند بوده است. در جریان خروج از «برجام»، ترامپ متحدان اروپایی آمریکا را دلسرد کرد. این کشورها اکنون در حال ایجاد مکانیزمی مالی برای دور زدن تحریمها و تسهیلتجارت با ایران هستند. و این خروج به چه منظور بوده است؟ «نیویورکتایمز» در گزارشی مینویسد وزیر دفاعخود او، جیمز متیس، به مشاوران خود گفته است «از زمانی که ترامپ ایالاتمتحده را از توافق میان ایران و قدرتهای جهانی خارج کرده، هیچ تغییری در رفتارهای ایران حاصل نشده است.»
دونالد ترامپ در حالی که بسیاری از متحدان آمریکا را مورد انتقاد قرار میدهد اما در انتقاد از ولادیمیر پوتین – کسی که تهدیدی جدی برای حاکمیت ملی کشور است – ناتوان است.
سیاستهای ترامپ در قبال تجارت نیز کاملا بیاساس هستند و اثرات معکوس خواهند گذاشت. احتمالا ترامپ تصور میکرد در جنگتجاری با چین، پکن به خواستههای او تن خواهد داد. تاکنون اما چینیها تعرفههای او را تلافی کردهاند. از طرفی «نفتا جدید» و «توافق تجارت آزادآمریکا-کره» دو توافقی هستند که به ادعای ترامپ دردولت او بهروزرسانی شدهاند. به عقیده کارشناسان اما این توافقات با موارد قبلی تفاوت چندانی ندارند. در نتیجه باید گفت سیاست خارجی ترامپ برای اندک منافع، آسیبهای بزرگ به ایالاتمتحده رسانده و میرساند. البته باید متذکر شد وضعیت از این بدتر بود اگر مشاورانش مانع آن نمیشدند که او چیزی را که میخواهد اجرایی کند./دنیای اقتصاد
@bestdiplomacy
https://tlgur.com/d/74yQn7b4
دو گانگی در دغدغه مردم و مسئولین
نویسنده: محمد فاضلی (جامعهشناس توسعه)
من به وجود شکاف بین اولویتهای مسوولان و مردم باور دارم و معتقدم این شکاف نهتنها در جزئیات که بعضاً در کلیات هم هست، اینکه مردم و مسوولان دو دسته اولویت متفاوت دارند، یا اولویتهایشان در کلیات یکسان و در جزئیات متفاوت است، یا با وجود اولویتهای یکسان، روشهای متفاوتی در پیگیری آنها به کار میبرند، نتیجه تفاوت در شناختها و منافع آنان است.
هرکس با مقامات ارشد سیاسی کار کرده باشد، میداند که آنها در درون و بیرون جلسه دو روی متفاوت دارند!!. چیزهایی را میپذیرند که به آن باور ندارند!! و چیزهایی را انکار میکنند که شخصاً قبول دارند!!. آنها در فضای ابهامآلود، به دوگانگی شناختی و زیست دوگانه میرسند. چون شجاعت گفتن اعتقادات واقعیشان را ندارند!!! یا تصور میکنند اگر بر اساس باورهای خود سخن بگویند، ممکن است میزشان را از دست بدهند!!. آنها دور میزها چسبیدهاند و کارکردشان چیزی جز خفه کردن سیستم اداری نیست!!.به گونهای حرف میزنند که بتواند صد جور تفسیر شود!! و هرگز موقعیت گوینده را به خطر نیندازد!!.در نتیجه اغلب تصمیمگیران ارشد درگیر زیست دوگانه هستند!! و خلاف آنچه باور دارند، حرف میزنند و تصمیم میگیرند!!!.
از سوی دیگر دولت ما (به معنای حاکمیت)، در درون خود موجودیتی بیطرف نیست!!. این در حالی است که یکی از نشانههای کیفیت حکمرانی، بیطرفی است.هرقدر این بیطرفی بیشتر نقض شود، نشاندهنده فساد بیشتر است!!.نه بیطرفی ایدئولوژیک دارد، نه بیطرفی طبقاتی!!، نه بیطرفی قشری، نه بیطرفی فرهنگی!! و نه بیطرفی اقتصادی!!. یعنی افرادی برای کلیت کشور تصمیم میگیرند که دچار تعارض منافعاند و در واقع در حال تصمیمگیری برای منافع خود هستند!!: پزشکی که در وزارت بهداشت مسوولیت دارد، برای منافع خود تصمیم میگیرد!!؛ کسی که در وزارت کشاورزی مدیریت میکند یا صاحبصنعتی که در وزارت صنعت مسوولیت دارد نیز همچنین. شاید به همین دلیل است که هیچگاه در این کشور قانونی برای حل تعارض منافع به تصویب نرسیده است!!. این معضل امروز به نقطه حاد خود رسیده و مردم احساس میکنند حاکمیت -یا نهادهایی در درون حاکمیت- به دنبال پیشبرد منافع خود هستند، نه منافع مردم!!.
بنابراین فضای بسته حکومت، فقدان سازوکارهای نهادی مشورت با بخش خصوصی و جامعه مدنی و نهایتاً پیگیری منافع سیاستمداران به تشدید شکاف میان مردم و مسوولان دامن میزند. هرچه میزان مشارکتپذیری سیستم کاهش پیدا کند شکاف بین منافع و شناختهای مردم با مسوولان تشدید میشود.
در ایران مکرراً دیدهایم که بخش خصوصی یا گروههای تخصصی نسبت به یک وضعیت خاص هشدار میدهند، روز بعد فلان مقام مسوول سخنرانی میکند و میگوید اتفاقاً در این عرصه در جهان پیشرو هستیم و هیچ مشکلی نداریم!!!!!
مساله دیگر این است که سیستم، مجموعهای از انگارههای ایدئولوژیک و بنیانهای اصولی برای خود تعریف کرده که از آنها پا پس نمیکشد!!. یعنی مردم از برخی چیزها عبور کردهاند اما سیستم سیاسی هنوز بر سر آنها ایستاده است!!.
من فکر میکنم برای کاهش این شکاف باید توازن جدیدی در نیروهای جامعه ایجاد شود. هرچه طرف مردم قویتر شود، فشار برای کاستن از این شکاف بیشتر میشود. به عنوان مثال ابزارهای دیجیتال امروز، قابلیت کاهش این شکاف را دارند و به همین دلیل با آنها دشمنی میشود. بخشی از دشمنی با تلگرام، به دلیل نیرویی است که به مردم میدهد!!.
یکی از پیامدهای جدی این شکاف، کاهش فزاینده اعتماد است. وقتی اعتماد کاهش پیدا کند، امکان همکاری کم میشود.دومین پیامد این شکاف، تولید نوعی بیانگیزگی است. حتی اگر حکومت به گمان خود در حال حرکت به سمت منافع مردم باشد، ولی ادراک مردم این باشد که حرکت حکومت در مسیر خواست و منافعشان نیست، بیانگیزه میشوند. نتیجه این بیانگیزگی را در بخشهای مختلف میتوان دید: از کمکاری در ادارات گرفته تا بر عهده نگرفتن مسوولیت در قبال مسائلی مثل صرفهجویی در مصرف آب و ......
از سوی دیگر هرچه نارضایتی و عدم مشارکت بالا رود، جامعه دچار افسردگی میشود، تخریب افزایش مییابد، ناامیدی اجتماعی و میل به مهاجرت رشد میکند، فرار سرمایه سرعت میگیرد و جلب مشارکت و سرمایه هزینهبرتر میشود .در نهایت کاهش مشروعیت حکومت از نتایج عدم اشتراک اولویتهای مردم و مسوولان است. هرچه کاهش مشروعیت شدیدتر باشد، اتکای حکومت به حلقه محدود هوادارانش بیشتر شده و او را مجبور میکند رانتهای بیشتری به آنان بدهد تا وفاداریشان را حفظ کند.
توزیع رانتهای گسترده از نگاه اکثریت مردم به معنای فساد بیشتر است و این چرخه قهقرایی باز هم تشدید میشود!!!.
هفته نامه تجارت فردا
@hamidrezajalaeipour
نویسنده: محمد فاضلی (جامعهشناس توسعه)
من به وجود شکاف بین اولویتهای مسوولان و مردم باور دارم و معتقدم این شکاف نهتنها در جزئیات که بعضاً در کلیات هم هست، اینکه مردم و مسوولان دو دسته اولویت متفاوت دارند، یا اولویتهایشان در کلیات یکسان و در جزئیات متفاوت است، یا با وجود اولویتهای یکسان، روشهای متفاوتی در پیگیری آنها به کار میبرند، نتیجه تفاوت در شناختها و منافع آنان است.
هرکس با مقامات ارشد سیاسی کار کرده باشد، میداند که آنها در درون و بیرون جلسه دو روی متفاوت دارند!!. چیزهایی را میپذیرند که به آن باور ندارند!! و چیزهایی را انکار میکنند که شخصاً قبول دارند!!. آنها در فضای ابهامآلود، به دوگانگی شناختی و زیست دوگانه میرسند. چون شجاعت گفتن اعتقادات واقعیشان را ندارند!!! یا تصور میکنند اگر بر اساس باورهای خود سخن بگویند، ممکن است میزشان را از دست بدهند!!. آنها دور میزها چسبیدهاند و کارکردشان چیزی جز خفه کردن سیستم اداری نیست!!.به گونهای حرف میزنند که بتواند صد جور تفسیر شود!! و هرگز موقعیت گوینده را به خطر نیندازد!!.در نتیجه اغلب تصمیمگیران ارشد درگیر زیست دوگانه هستند!! و خلاف آنچه باور دارند، حرف میزنند و تصمیم میگیرند!!!.
از سوی دیگر دولت ما (به معنای حاکمیت)، در درون خود موجودیتی بیطرف نیست!!. این در حالی است که یکی از نشانههای کیفیت حکمرانی، بیطرفی است.هرقدر این بیطرفی بیشتر نقض شود، نشاندهنده فساد بیشتر است!!.نه بیطرفی ایدئولوژیک دارد، نه بیطرفی طبقاتی!!، نه بیطرفی قشری، نه بیطرفی فرهنگی!! و نه بیطرفی اقتصادی!!. یعنی افرادی برای کلیت کشور تصمیم میگیرند که دچار تعارض منافعاند و در واقع در حال تصمیمگیری برای منافع خود هستند!!: پزشکی که در وزارت بهداشت مسوولیت دارد، برای منافع خود تصمیم میگیرد!!؛ کسی که در وزارت کشاورزی مدیریت میکند یا صاحبصنعتی که در وزارت صنعت مسوولیت دارد نیز همچنین. شاید به همین دلیل است که هیچگاه در این کشور قانونی برای حل تعارض منافع به تصویب نرسیده است!!. این معضل امروز به نقطه حاد خود رسیده و مردم احساس میکنند حاکمیت -یا نهادهایی در درون حاکمیت- به دنبال پیشبرد منافع خود هستند، نه منافع مردم!!.
بنابراین فضای بسته حکومت، فقدان سازوکارهای نهادی مشورت با بخش خصوصی و جامعه مدنی و نهایتاً پیگیری منافع سیاستمداران به تشدید شکاف میان مردم و مسوولان دامن میزند. هرچه میزان مشارکتپذیری سیستم کاهش پیدا کند شکاف بین منافع و شناختهای مردم با مسوولان تشدید میشود.
در ایران مکرراً دیدهایم که بخش خصوصی یا گروههای تخصصی نسبت به یک وضعیت خاص هشدار میدهند، روز بعد فلان مقام مسوول سخنرانی میکند و میگوید اتفاقاً در این عرصه در جهان پیشرو هستیم و هیچ مشکلی نداریم!!!!!
مساله دیگر این است که سیستم، مجموعهای از انگارههای ایدئولوژیک و بنیانهای اصولی برای خود تعریف کرده که از آنها پا پس نمیکشد!!. یعنی مردم از برخی چیزها عبور کردهاند اما سیستم سیاسی هنوز بر سر آنها ایستاده است!!.
من فکر میکنم برای کاهش این شکاف باید توازن جدیدی در نیروهای جامعه ایجاد شود. هرچه طرف مردم قویتر شود، فشار برای کاستن از این شکاف بیشتر میشود. به عنوان مثال ابزارهای دیجیتال امروز، قابلیت کاهش این شکاف را دارند و به همین دلیل با آنها دشمنی میشود. بخشی از دشمنی با تلگرام، به دلیل نیرویی است که به مردم میدهد!!.
یکی از پیامدهای جدی این شکاف، کاهش فزاینده اعتماد است. وقتی اعتماد کاهش پیدا کند، امکان همکاری کم میشود.دومین پیامد این شکاف، تولید نوعی بیانگیزگی است. حتی اگر حکومت به گمان خود در حال حرکت به سمت منافع مردم باشد، ولی ادراک مردم این باشد که حرکت حکومت در مسیر خواست و منافعشان نیست، بیانگیزه میشوند. نتیجه این بیانگیزگی را در بخشهای مختلف میتوان دید: از کمکاری در ادارات گرفته تا بر عهده نگرفتن مسوولیت در قبال مسائلی مثل صرفهجویی در مصرف آب و ......
از سوی دیگر هرچه نارضایتی و عدم مشارکت بالا رود، جامعه دچار افسردگی میشود، تخریب افزایش مییابد، ناامیدی اجتماعی و میل به مهاجرت رشد میکند، فرار سرمایه سرعت میگیرد و جلب مشارکت و سرمایه هزینهبرتر میشود .در نهایت کاهش مشروعیت حکومت از نتایج عدم اشتراک اولویتهای مردم و مسوولان است. هرچه کاهش مشروعیت شدیدتر باشد، اتکای حکومت به حلقه محدود هوادارانش بیشتر شده و او را مجبور میکند رانتهای بیشتری به آنان بدهد تا وفاداریشان را حفظ کند.
توزیع رانتهای گسترده از نگاه اکثریت مردم به معنای فساد بیشتر است و این چرخه قهقرایی باز هم تشدید میشود!!!.
هفته نامه تجارت فردا
@hamidrezajalaeipour
از سری یادداشتهای آگاهی از ایران و لزوم محافظت «غیر متعصبانه» از آن (شماره ۴۱)
یکی از راههای مدنی در جهت درمان چالشهای ملی -قومی، گسترش روابط سیاسی-اقتصادی با کشورهای همسایه خصوصا کشور ترکیه و عراق است. یکی دیگر از راهها، آشنایی با نحوه همزیستی قومی در همین کشورهای همسایه است.👇
.................................
مقایسه حقوق اقوام در ایران و ترکیه
امیر هاشمی مقدم- انسانشناس-
جریان قومگرایی که در ایران هر روز پررنگتر شده، یک روز خود را در شعارهای تفرقهافکنانه در ورزشگاهها و روز دیگر در ترور گروه الاحواز نشان میدهد، ایران را ناقض حقوق اقوام میداند. در حالیکه خود این گروهها، به کشورهای دیگری که سیاستهای نژادپرستانه دارند وصلند. برای نمونه، در حالی قومگرایان آذری/ترک ما قبله آمالشان ترکیه است که ایران حتی یک دهم ترکیه هم در برابر اقوام دیگر خشونت به خرج نداده است. مقایسهای که در زیر میخوانید، چکیده یادداشت قدیمیام در بیبیسی است.
▪️جابجایی جمعیتهای قومی
در ترکیه فرایند جابجایی اقوام و اخراج جمعیتهای ارمنی، یونانی و... و به جای آن دعوت از ترکهای حوزه قفقاز، بالکان، بلغارستان، یونان و دیگر کشورها به طور رسمی و بر پایه توافق با دیگر کشورها در پیش گرفته شد تا کشوری یکدست ترک به وجود آید. اما ایران هرگز نه غیرفارسها را از ایران بیرون کرد و نه از فارسهای کشورهای همسایه دعوت به عمل آورد.
▪️حمایت از همزبانان در کشورهای دیگر
در حالیکه ترکیه همیشه نسبت به ترکهای دیگر کشورها حساسیت نشان داده و از آنها حمایتهای آشکار میکند، ایران بیتوجه به فارسزبانهای دیگر کشورها بود. برای نمونه در سال ۱۳۱۵ که زبان ملی در افغانستان -که مهد زبان فارسی در دوره پس از اسلام بود- پشتو شد، رضاشاه واکنشی نشان نداد؛ در سال ۱۳۴۳ که نام زبان فارسی در آن کشور به «دَری» تغییر یافت تا بین فارسزبانهای دو سوی مرز فاصله بیفتد، محمدرضاشاه واکنشی نشان نداد؛ و پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای میانه که ترکیه به کشورهایی همچون ترکمنستان و آذربایجان یاری رساند تا خط ترکی را جایگزین سیریلیک کنند، ایران برای تغییر خط در تاجیکستان کوششی به عمل نیاورد.
▪️گسترش زبان ملی
ترکیه هر سال از تقریباً همه کشورهای دنیا دانشجوی بورسیه میپذیرد که در سال نخست، همه آنها باید ترکی را در حد روان یاد بگیرند. همچنین آموزشگاههای زبان ترکی و مدارس ترکی در بسیاری از کشورها فعالیت گستردهای دارد. کافی است بدانیم تلاش ترکیه برای آموزش زبان ترکی در کشورهای فارسزبان افغانستان و تاجیکستان بسیار بیشتر از تلاش ایران برای گسترش زبان فارسی در این کشورها است.
▪️تکذیب دیگر اقوام
از آغاز جمهوری ترکیه، وجود دیگر اقوام در این سرزمین تکذیب میشد. تا آنجا که نگارنده بهعنوان یک انسانشناس میداند، حتی تاریخ دانش انسانشناسی در ترکیه تا دهه ۱۹۸۰ تحت فشار جریانی بود که تلاش میکرد با تمرکز بر مطالعه اقوام ترک ساکن این کشور، هویت دیگر اقوام ساکن آنرا (همچون کردها، یونانیها، لازها و...) یا بهطور کلی نفی کند و یا در پی اثبات این باشد که آنها هم اصالتاً ترک هستند. برای نمونه چندین دهه کردها را «ترک کوهی» میخواندند.
آیا تاکنون مسئولی در ایران گفته ما ترک، کرد، بلوچ، عرب و... نداریم؟
▪️فشار برای تغییر زبان
در ترکیه فشارهای زیادی برای ترکی حرف زدن کردها، یونانیها (تا پیش از اخراج) و دیگر اقوام انجام میگرفت. در سده بیستم در استانبول که تا حدود پنج سده پیش مرکز بیزانس بود، اورهان پاموک در کتاب «استانبول، خاطرات و شهر» نشان میدهد چگونه ترکها با هشدارهای «ترکی حرف بزن!» و غارت خانه هاییونانیها، آنان را وادار به مهاجرت از این کشور کردند. همچنان که اکنون کُردی حرف زدن دو نفر در مکانهای عمومی هم عموما با واکنش تند دیگران روبرو میشود. اما در ایران کسی را به خاطر سخن گفتن به زبان مادریاش تحت فشار قرار نداده و نمیدهند.
▪️تغییر نام کشورها
آتاترک در حالی نام سرزمین تحت حکومتش را به ترکیه (برگرفته از نام قوم ترک) تغییر داد که روزگاری محل امپراتوری «روم شرقی» بود و همچنان جمعیت بسیار زیادی از کردها، یونانیها، ارمنیها و... را در خود داشت. اما ایران که بیش از دو هزار و پانصد سال در کشورهای غربی به نام «پرشیا» شناخته میشد، به دستور رضاشاه به همان «ایران» (که برای خودمان و کشورهای همسایه کاربرد داشت) تغییر یافت تا صرفاً به نام یک قوم نباشد.👇
یکی از راههای مدنی در جهت درمان چالشهای ملی -قومی، گسترش روابط سیاسی-اقتصادی با کشورهای همسایه خصوصا کشور ترکیه و عراق است. یکی دیگر از راهها، آشنایی با نحوه همزیستی قومی در همین کشورهای همسایه است.👇
.................................
مقایسه حقوق اقوام در ایران و ترکیه
امیر هاشمی مقدم- انسانشناس-
جریان قومگرایی که در ایران هر روز پررنگتر شده، یک روز خود را در شعارهای تفرقهافکنانه در ورزشگاهها و روز دیگر در ترور گروه الاحواز نشان میدهد، ایران را ناقض حقوق اقوام میداند. در حالیکه خود این گروهها، به کشورهای دیگری که سیاستهای نژادپرستانه دارند وصلند. برای نمونه، در حالی قومگرایان آذری/ترک ما قبله آمالشان ترکیه است که ایران حتی یک دهم ترکیه هم در برابر اقوام دیگر خشونت به خرج نداده است. مقایسهای که در زیر میخوانید، چکیده یادداشت قدیمیام در بیبیسی است.
▪️جابجایی جمعیتهای قومی
در ترکیه فرایند جابجایی اقوام و اخراج جمعیتهای ارمنی، یونانی و... و به جای آن دعوت از ترکهای حوزه قفقاز، بالکان، بلغارستان، یونان و دیگر کشورها به طور رسمی و بر پایه توافق با دیگر کشورها در پیش گرفته شد تا کشوری یکدست ترک به وجود آید. اما ایران هرگز نه غیرفارسها را از ایران بیرون کرد و نه از فارسهای کشورهای همسایه دعوت به عمل آورد.
▪️حمایت از همزبانان در کشورهای دیگر
در حالیکه ترکیه همیشه نسبت به ترکهای دیگر کشورها حساسیت نشان داده و از آنها حمایتهای آشکار میکند، ایران بیتوجه به فارسزبانهای دیگر کشورها بود. برای نمونه در سال ۱۳۱۵ که زبان ملی در افغانستان -که مهد زبان فارسی در دوره پس از اسلام بود- پشتو شد، رضاشاه واکنشی نشان نداد؛ در سال ۱۳۴۳ که نام زبان فارسی در آن کشور به «دَری» تغییر یافت تا بین فارسزبانهای دو سوی مرز فاصله بیفتد، محمدرضاشاه واکنشی نشان نداد؛ و پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای میانه که ترکیه به کشورهایی همچون ترکمنستان و آذربایجان یاری رساند تا خط ترکی را جایگزین سیریلیک کنند، ایران برای تغییر خط در تاجیکستان کوششی به عمل نیاورد.
▪️گسترش زبان ملی
ترکیه هر سال از تقریباً همه کشورهای دنیا دانشجوی بورسیه میپذیرد که در سال نخست، همه آنها باید ترکی را در حد روان یاد بگیرند. همچنین آموزشگاههای زبان ترکی و مدارس ترکی در بسیاری از کشورها فعالیت گستردهای دارد. کافی است بدانیم تلاش ترکیه برای آموزش زبان ترکی در کشورهای فارسزبان افغانستان و تاجیکستان بسیار بیشتر از تلاش ایران برای گسترش زبان فارسی در این کشورها است.
▪️تکذیب دیگر اقوام
از آغاز جمهوری ترکیه، وجود دیگر اقوام در این سرزمین تکذیب میشد. تا آنجا که نگارنده بهعنوان یک انسانشناس میداند، حتی تاریخ دانش انسانشناسی در ترکیه تا دهه ۱۹۸۰ تحت فشار جریانی بود که تلاش میکرد با تمرکز بر مطالعه اقوام ترک ساکن این کشور، هویت دیگر اقوام ساکن آنرا (همچون کردها، یونانیها، لازها و...) یا بهطور کلی نفی کند و یا در پی اثبات این باشد که آنها هم اصالتاً ترک هستند. برای نمونه چندین دهه کردها را «ترک کوهی» میخواندند.
آیا تاکنون مسئولی در ایران گفته ما ترک، کرد، بلوچ، عرب و... نداریم؟
▪️فشار برای تغییر زبان
در ترکیه فشارهای زیادی برای ترکی حرف زدن کردها، یونانیها (تا پیش از اخراج) و دیگر اقوام انجام میگرفت. در سده بیستم در استانبول که تا حدود پنج سده پیش مرکز بیزانس بود، اورهان پاموک در کتاب «استانبول، خاطرات و شهر» نشان میدهد چگونه ترکها با هشدارهای «ترکی حرف بزن!» و غارت خانه هاییونانیها، آنان را وادار به مهاجرت از این کشور کردند. همچنان که اکنون کُردی حرف زدن دو نفر در مکانهای عمومی هم عموما با واکنش تند دیگران روبرو میشود. اما در ایران کسی را به خاطر سخن گفتن به زبان مادریاش تحت فشار قرار نداده و نمیدهند.
▪️تغییر نام کشورها
آتاترک در حالی نام سرزمین تحت حکومتش را به ترکیه (برگرفته از نام قوم ترک) تغییر داد که روزگاری محل امپراتوری «روم شرقی» بود و همچنان جمعیت بسیار زیادی از کردها، یونانیها، ارمنیها و... را در خود داشت. اما ایران که بیش از دو هزار و پانصد سال در کشورهای غربی به نام «پرشیا» شناخته میشد، به دستور رضاشاه به همان «ایران» (که برای خودمان و کشورهای همسایه کاربرد داشت) تغییر یافت تا صرفاً به نام یک قوم نباشد.👇
ادامه از صفحه بالا👇
▪️تقدس قومی
ماده ۳۰۱ قانون کیفری ترکیه هرگونه توهین به روح ترکبودن را جرم و مستحق مجازات میداند و هر نوع انتقادی به زبان، تاریخ یا بزرگان ترک با واکنش تند دولت و مردم روبرو میشود. اما در ایران نماد روشنفکری برخی افراد، حمله به تاریخ و تمدن و زبان ملی است.
همچنین در حالیکه در ایران نمایندگان در «پیشگاه ملت ایران» سوگند یاد میکنند، در ترکیه باید بدون توجه به حضور تاریخی اقوام دیگر، در «پیشگاه ملت ترک» (و نه ملت ترکیه) سوگند بخورند. بنابراین اگر معیارمان برای همه کشورها یکسان باشد، حقوق اقوام در ایران همچنان خیلی جلوتر از همسایگان است.
منبع: https://t.me/moghaddames
▪️تقدس قومی
ماده ۳۰۱ قانون کیفری ترکیه هرگونه توهین به روح ترکبودن را جرم و مستحق مجازات میداند و هر نوع انتقادی به زبان، تاریخ یا بزرگان ترک با واکنش تند دولت و مردم روبرو میشود. اما در ایران نماد روشنفکری برخی افراد، حمله به تاریخ و تمدن و زبان ملی است.
همچنین در حالیکه در ایران نمایندگان در «پیشگاه ملت ایران» سوگند یاد میکنند، در ترکیه باید بدون توجه به حضور تاریخی اقوام دیگر، در «پیشگاه ملت ترک» (و نه ملت ترکیه) سوگند بخورند. بنابراین اگر معیارمان برای همه کشورها یکسان باشد، حقوق اقوام در ایران همچنان خیلی جلوتر از همسایگان است.
منبع: https://t.me/moghaddames
Telegram
مقدمه
یادداشتهای رسانهای امیر هاشمی مقدم
در زمینه ایرانشناسی، انسانشناسی و گردشگری
ارتباط با نویسنده:
moghaddames@gmail.com
وبلاگ نویسنده:
moghaddames.blogfa.com
در زمینه ایرانشناسی، انسانشناسی و گردشگری
ارتباط با نویسنده:
moghaddames@gmail.com
وبلاگ نویسنده:
moghaddames.blogfa.com
Forwarded from روزنامه دنیای اقتصاد
یک پاسخ به حملههای بیشمار؛
▫️ سرمقالهای از دکتر مسعود نیلی
✍️ یکی از زیانبارترین اتفاقات اقتصادکلان که صدمات بلندمدت و فراگیر به بار میآورد، جهشهای بزرگ نرخ ارز است. نقش تخریبی این جهشها، برهم زدن ثبات اقتصاد کلان و تحمیل عدم قطعیت به اقتصاد است.
✍️ ابعاد بزرگ این آثار زیانبار باعث شده است که بخش بزرگی از ادبیات علم اقتصاد کلان به چگونگی جلوگیری از این نوسانات اختصاص پیدا کند. بر این اساس، جلوگیری از جهشهای ناخواسته، در گرو اصلاح تدریجی و ملایم نرخ ارز، البته در چارچوب یک برنامه اقتصاد کلانِ «معتبرِ» کاهش قاعدهمند تورم که کاهش انتظارات تورمی را به همراه داشته باشد است.
✍️ متغیر نرخ ارز همانطور که از عنوان آن پیدا است، یک «متغیر» اقتصاد کلان است و جزء «ثوابتِ ذاتی» قلمداد نمیشود. سیاستمداران در کشور ما، همواره و با قاطعیت، پایبند و شیفته این توصیه برخی از اقتصاددانان داخلی بودهاند که نرخ ارز را مانند «شتاب ثقل» یا «عدد پی»، میدیده و این آرزوی آنان را قابل تحقق میدانستهاند.
✍️ هردوی این دو گروه، یعنی سیاستمداران و برخی اقتصاددانانِ در اصطلاح نهادگرا، از دو گزاره علم اقتصاد بیزارند: یکی رابطه بین تورم و نرخ ارز و دیگری رابطه بین نقدینگی و تورم. مرام این اقتصاددانان داخلی، منطبق با آمال اکثر سیاستمداران وطنی است.
✍️ این اقتصاددانان، تحلیلهای جالبتری هم دارند. آنان معتقدند که مصرف انرژی، آب، کالاهای اساسی و بسیاری اقلام دیگر، ربطی به قیمت آنها ندارد. بلکه مصرف بالای این اقلام، ریشه در عامل مبهمی به نام «نهاد» یا «ساختار» دارد که هیچوقت گفته نمیشود چیست. تنها میتوان حدس زد که از این منظر، لازم است قیمت این اقلام، مستقل از تورم، تحت عنوان اقدامی به نام «عدم دستکاری قیمت ها» ثابت باقی بمانند.
✍️ لذا در اینجا هم اصل بر ثابت ماندن قیمتها است. در واقع جمع این موارد به معنی نقض آشکار بدیهیات دو حوزه پایهای علم اقتصاد، یعنی اقتصاد کلان و اقتصاد خرد است که در همه دانشگاهها تدریس میشود.
✍️ تحلیل این دوستان بسیار ساده است و آن هم این است که نرخ ارز جهش نمیکند، مگر آنکه عامدانه بوده و تحت تاثیر القائات عدهای خاص از اقتصاددانان اتفاق افتاده که شیفته شوک درمانیاند. به طور مشابه، قیمت کالاها و خدمات مختلف هم افزایش پیدا نمیکند مگر آنکه باز هم تحت تاثیر همان اقتصاددانان، دستکاری شده باشد.
✍️ واژه تورم و عوامل تعیین کننده آن، در ادبیات این دوستان جایی ندارد. این در حالیست که مطالعات متعدد انجام شده در مورد اقتصاد ایران نشان دهنده آن است که تورم مزمن ایران، ناشی از رشد بالای نقدینگی، به عنوان بزرگترین نارسایی نهادی اقتصاد ایران است که ریشه در کسریهای مالیِ عمدتا تحمیل شده از سمت نهادهای سیاستگذار، به بنگاههای تولید کننده، بانکها و دولت دارد که نهایتا بوسیله بانک مرکزی تامین میشود.
✍️ هرچند این کسریهای تحمیلی، با هدف خیرخواهانه سیاستمداران برای مقابله با افزایش قیمتها صورت میگیرد، اما همینکار مهمترین علت بروز تورم و ایجاد انگیزه در دولتمردان برای وارد آوردن فشار به بنگاههای اقتصادی است. وقتی به این سازوکارها نمیپردازیم و از تئوری اقتصاد استفاده نمیکنیم، تنها عاملی که برای توضیح چرایی تغییرات نامطلوب اقتصادی باقی میماند، ایفای نقش برخی اقتصاددانان است که تحت تاثیر سیاستهای تعدیل ساختاری قرار دارند که احیانا، خود آنها هم تحت تاثیر القائات سازمانها و نهادهای بینالمللیاند.
✍️ از جمله مطالبی که به تحولات اخیر بازار ارز پرداخته، یادداشت جناب آقای دکتر عباس شاکری با عنوان «آدرسهای غلط و مسئولیتگریزیهای رندانه: نگاهی به نقش شوک درمانی در بحرانسازی نقدینگی» است که در نوشته خود، علاوه بر اشاره به شرایط جاری اقتصادی کشور، در موارد متعددی با استناد به یکی از ارائههای موخر نگارنده که در دانشگاه امام صادق(ع) انجام شده، نسبتهایی را با ادبیاتی کاملاً غیر آکادمیک و غیر مستند، متوجه اینجانب کردهاند.
🖌 آنچه در ادامه میآید پاسخی است به یادداشت مورد اشاره و موارد مشابهی که طی چند ماه اخیر در رسانههای مختلف علیه اینجانب منتشر شده است.
کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد
@den_ir
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3451297
▫️ سرمقالهای از دکتر مسعود نیلی
✍️ یکی از زیانبارترین اتفاقات اقتصادکلان که صدمات بلندمدت و فراگیر به بار میآورد، جهشهای بزرگ نرخ ارز است. نقش تخریبی این جهشها، برهم زدن ثبات اقتصاد کلان و تحمیل عدم قطعیت به اقتصاد است.
✍️ ابعاد بزرگ این آثار زیانبار باعث شده است که بخش بزرگی از ادبیات علم اقتصاد کلان به چگونگی جلوگیری از این نوسانات اختصاص پیدا کند. بر این اساس، جلوگیری از جهشهای ناخواسته، در گرو اصلاح تدریجی و ملایم نرخ ارز، البته در چارچوب یک برنامه اقتصاد کلانِ «معتبرِ» کاهش قاعدهمند تورم که کاهش انتظارات تورمی را به همراه داشته باشد است.
✍️ متغیر نرخ ارز همانطور که از عنوان آن پیدا است، یک «متغیر» اقتصاد کلان است و جزء «ثوابتِ ذاتی» قلمداد نمیشود. سیاستمداران در کشور ما، همواره و با قاطعیت، پایبند و شیفته این توصیه برخی از اقتصاددانان داخلی بودهاند که نرخ ارز را مانند «شتاب ثقل» یا «عدد پی»، میدیده و این آرزوی آنان را قابل تحقق میدانستهاند.
✍️ هردوی این دو گروه، یعنی سیاستمداران و برخی اقتصاددانانِ در اصطلاح نهادگرا، از دو گزاره علم اقتصاد بیزارند: یکی رابطه بین تورم و نرخ ارز و دیگری رابطه بین نقدینگی و تورم. مرام این اقتصاددانان داخلی، منطبق با آمال اکثر سیاستمداران وطنی است.
✍️ این اقتصاددانان، تحلیلهای جالبتری هم دارند. آنان معتقدند که مصرف انرژی، آب، کالاهای اساسی و بسیاری اقلام دیگر، ربطی به قیمت آنها ندارد. بلکه مصرف بالای این اقلام، ریشه در عامل مبهمی به نام «نهاد» یا «ساختار» دارد که هیچوقت گفته نمیشود چیست. تنها میتوان حدس زد که از این منظر، لازم است قیمت این اقلام، مستقل از تورم، تحت عنوان اقدامی به نام «عدم دستکاری قیمت ها» ثابت باقی بمانند.
✍️ لذا در اینجا هم اصل بر ثابت ماندن قیمتها است. در واقع جمع این موارد به معنی نقض آشکار بدیهیات دو حوزه پایهای علم اقتصاد، یعنی اقتصاد کلان و اقتصاد خرد است که در همه دانشگاهها تدریس میشود.
✍️ تحلیل این دوستان بسیار ساده است و آن هم این است که نرخ ارز جهش نمیکند، مگر آنکه عامدانه بوده و تحت تاثیر القائات عدهای خاص از اقتصاددانان اتفاق افتاده که شیفته شوک درمانیاند. به طور مشابه، قیمت کالاها و خدمات مختلف هم افزایش پیدا نمیکند مگر آنکه باز هم تحت تاثیر همان اقتصاددانان، دستکاری شده باشد.
✍️ واژه تورم و عوامل تعیین کننده آن، در ادبیات این دوستان جایی ندارد. این در حالیست که مطالعات متعدد انجام شده در مورد اقتصاد ایران نشان دهنده آن است که تورم مزمن ایران، ناشی از رشد بالای نقدینگی، به عنوان بزرگترین نارسایی نهادی اقتصاد ایران است که ریشه در کسریهای مالیِ عمدتا تحمیل شده از سمت نهادهای سیاستگذار، به بنگاههای تولید کننده، بانکها و دولت دارد که نهایتا بوسیله بانک مرکزی تامین میشود.
✍️ هرچند این کسریهای تحمیلی، با هدف خیرخواهانه سیاستمداران برای مقابله با افزایش قیمتها صورت میگیرد، اما همینکار مهمترین علت بروز تورم و ایجاد انگیزه در دولتمردان برای وارد آوردن فشار به بنگاههای اقتصادی است. وقتی به این سازوکارها نمیپردازیم و از تئوری اقتصاد استفاده نمیکنیم، تنها عاملی که برای توضیح چرایی تغییرات نامطلوب اقتصادی باقی میماند، ایفای نقش برخی اقتصاددانان است که تحت تاثیر سیاستهای تعدیل ساختاری قرار دارند که احیانا، خود آنها هم تحت تاثیر القائات سازمانها و نهادهای بینالمللیاند.
✍️ از جمله مطالبی که به تحولات اخیر بازار ارز پرداخته، یادداشت جناب آقای دکتر عباس شاکری با عنوان «آدرسهای غلط و مسئولیتگریزیهای رندانه: نگاهی به نقش شوک درمانی در بحرانسازی نقدینگی» است که در نوشته خود، علاوه بر اشاره به شرایط جاری اقتصادی کشور، در موارد متعددی با استناد به یکی از ارائههای موخر نگارنده که در دانشگاه امام صادق(ع) انجام شده، نسبتهایی را با ادبیاتی کاملاً غیر آکادمیک و غیر مستند، متوجه اینجانب کردهاند.
🖌 آنچه در ادامه میآید پاسخی است به یادداشت مورد اشاره و موارد مشابهی که طی چند ماه اخیر در رسانههای مختلف علیه اینجانب منتشر شده است.
کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد
@den_ir
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3451297
روزنامه دنیای اقتصاد
یک پاسخ به حملههای بیشمار
تلاطم در محیط اقتصاد کلان، به ویژه افزایش قابل توجه نرخ ارز و سطح عمومی قیمتها، پس از یک دوره ثبات، سوالات زیادی را درباره چرایی بروز چنین شرایطی در اذهان عمومی بهوجود آورده و صاحبنظران مختلفی به ارائه نظرات خود پیرامون این تحولات
پرداختهاند.
پرداختهاند.
اسباب کشی
نوشته: حمیدرضا عابدیان
فرض کنید شما یکی دو سالی ست که زندگی تازه ای را در خانه ای کوچک ، حدودا پنجاه متری، آغاز کرده اید و حالا قصد دارید به خانه ی بزرگتری نقل مکان کنید. احتمالا دغدغه ی شما این نیست که آیا وسایل تان در خانه ی جدید جا می شوند یا خیر، شما به این فکر می کنید که چگونه باید فضاهای خالی خانه ی جدید را پر کنید!
اجازه بدهید حالا پیش فرض مان را عوض کنیم. شما سالیان متمادی ست که در یک خانه ی بسیار بزرگ زندگی می کنید و حالا بدلیل فرسودگی ساختمان، تصمیم دارید به جای جدیدی نقل مکان کنید. در این صورت، احتمالا مشکل شما، تعیین تکلیف انبوه وسایل این خانه ی قدیمی و کهن است. این که چه چیزهایی را با خود ببرید و چه چیزهایی را دور بیاندازید!
حکایت ما ، حکایت ساکنان چنین خانه ای ست. ما کشوری کهن با آداب و عادات هزار ساله ایم. پهلوی ها تصمیم گرفتند تا همه چیز را رها کنند. آنان خواستند تا همه چیز را نو کنند. ما به خانه ی جدید منتقل شدیم. خانه ای که در آن همه چیز تازه و جدید بود. جذابیت داشت اما چیزی کم بود. این خانه سرد بود، ما به این خانه احساس تعلق نمی کردیم. دلمان پیش همان خانه ای بود که پیش از این در آن زیسته بودیم. خانه ی جدید، خانه ی گرم ما نبود. ما هیچ وقت احساس نکردیم که این خانه، خانه ی ماست تا آنکه بالاخره تصمیم گرفتیم به همان خانه ی قدیمی اما گرم خودمان برگردیم. انقلاب ۵۷، آغاز چنین بازگشتی بود.
اکنون ما در همان خانه ی قدیمی خودمان هستیم. خانه اما بسیار ویران شده است.می دانیم که نمی توانیم مدت زیادی در این خانه بمانیم. باید فکر خانه ی تازه ای باشیم. جمهوری اسلامی قفل همه ی صندوق های کهن این خانه را گشوده است تا چیزی پیدا کند که این خانه در همان هیأت پیشین برقرار بماند. همه چیز روی زمین ولو شده و لای دست و پا قرار دارد، درست مثل یک خانه در زمان اسباب کشی. حالا ما آرام آرام داریم می فهمیم که چه داریم و چه نداریم. ما در این چهل سال، به همه ی انبار های این خانه سرک کشیده ایم، خمره های بزرگ را واکاویده ایم، همه ی اتاق های تو در تو را وارسی کرده ایم و همه چیز را بیرون کشیده ایم. اکنون هیچ چیز سر جای خودش نیست، برای همین است که روند زندگی مان مختل شده است. اما انگاری آرام آرام دارد روشن می شود که چه چیزهایی را باید جلوی در گذاشت و چه چیزهایی را باید بسته بندی کرد و با خود برد! مبادا این بار آنچه می خواهیم و آنچه باید با خود ببریم، باز جا بماند،
مبادا باز کسی پیدا شود که هان! خانه ی نو، اثاث نو!
@hr_abedian
@hamidrezajalaeipour
نوشته: حمیدرضا عابدیان
فرض کنید شما یکی دو سالی ست که زندگی تازه ای را در خانه ای کوچک ، حدودا پنجاه متری، آغاز کرده اید و حالا قصد دارید به خانه ی بزرگتری نقل مکان کنید. احتمالا دغدغه ی شما این نیست که آیا وسایل تان در خانه ی جدید جا می شوند یا خیر، شما به این فکر می کنید که چگونه باید فضاهای خالی خانه ی جدید را پر کنید!
اجازه بدهید حالا پیش فرض مان را عوض کنیم. شما سالیان متمادی ست که در یک خانه ی بسیار بزرگ زندگی می کنید و حالا بدلیل فرسودگی ساختمان، تصمیم دارید به جای جدیدی نقل مکان کنید. در این صورت، احتمالا مشکل شما، تعیین تکلیف انبوه وسایل این خانه ی قدیمی و کهن است. این که چه چیزهایی را با خود ببرید و چه چیزهایی را دور بیاندازید!
حکایت ما ، حکایت ساکنان چنین خانه ای ست. ما کشوری کهن با آداب و عادات هزار ساله ایم. پهلوی ها تصمیم گرفتند تا همه چیز را رها کنند. آنان خواستند تا همه چیز را نو کنند. ما به خانه ی جدید منتقل شدیم. خانه ای که در آن همه چیز تازه و جدید بود. جذابیت داشت اما چیزی کم بود. این خانه سرد بود، ما به این خانه احساس تعلق نمی کردیم. دلمان پیش همان خانه ای بود که پیش از این در آن زیسته بودیم. خانه ی جدید، خانه ی گرم ما نبود. ما هیچ وقت احساس نکردیم که این خانه، خانه ی ماست تا آنکه بالاخره تصمیم گرفتیم به همان خانه ی قدیمی اما گرم خودمان برگردیم. انقلاب ۵۷، آغاز چنین بازگشتی بود.
اکنون ما در همان خانه ی قدیمی خودمان هستیم. خانه اما بسیار ویران شده است.می دانیم که نمی توانیم مدت زیادی در این خانه بمانیم. باید فکر خانه ی تازه ای باشیم. جمهوری اسلامی قفل همه ی صندوق های کهن این خانه را گشوده است تا چیزی پیدا کند که این خانه در همان هیأت پیشین برقرار بماند. همه چیز روی زمین ولو شده و لای دست و پا قرار دارد، درست مثل یک خانه در زمان اسباب کشی. حالا ما آرام آرام داریم می فهمیم که چه داریم و چه نداریم. ما در این چهل سال، به همه ی انبار های این خانه سرک کشیده ایم، خمره های بزرگ را واکاویده ایم، همه ی اتاق های تو در تو را وارسی کرده ایم و همه چیز را بیرون کشیده ایم. اکنون هیچ چیز سر جای خودش نیست، برای همین است که روند زندگی مان مختل شده است. اما انگاری آرام آرام دارد روشن می شود که چه چیزهایی را باید جلوی در گذاشت و چه چیزهایی را باید بسته بندی کرد و با خود برد! مبادا این بار آنچه می خواهیم و آنچه باید با خود ببریم، باز جا بماند،
مبادا باز کسی پیدا شود که هان! خانه ی نو، اثاث نو!
@hr_abedian
@hamidrezajalaeipour