تاریخ تحلیلی
1.8K subscribers
221 photos
23 videos
10 files
263 links
در این کانال پاره‌ای از تاملاتم را با تمرکز بر تاریخ نهضت ملی ایران می‌نویسم.
اخطار: نویسنده متخصص و یا کارشناس تاریخ نیست. محتویات کانال صرفا طرح بحث است و نباید به عنوان نتایج پژوهش های روشمند علمی مورد استناد واقع شوند.

تماس با نویسنده :

@hr_abedian
Download Telegram
تاریخ تحلیلی
سی تیر در سرزمین مادری کمتر گفته شده است که جبهه ی ملی در شامگاه ۲۹ تیر اعلامیه ی مختصری صادر و از مردم دعوت کرد تا در روز سی تیر تجمع و تظاهر نکرده و از هرگونه تصادم با مامورین انتظامی خودداری کنند. این اعلامیه به امضای بقایی، مکی، حائری زاده، نریمان، رضوی،…
یکی از کاربران: "قیام ۳۰ تیر محصول حرکت خودجوش مردم در خیابان نبود. حزب توده ایران که در آن مقطع به اشتباه خود در شناخت مصدق پی برده بود به دفاع از مصدق برخاست و برای بی اثر نمودن توطئه درباربه میدان آمد و اعتراضات سراسری گسترده ای بوجود آورد که به نفع مصدق تمام شد."

تاریخ تحلیلی: این روایت در مورد قیام ملی سی تیر را حتی اسناد رسمی حزب هم تایید نمی کند. بخش مربوطه در قطعنامه پلنوم وسیع کمیته مرکزی (تیرماه ۱۳۳۶) می گوید: "....در حادثه ی سی تیر ۱۳۳۱ ما دیرتر از بورژوازی ملی و تازه آن هم پس از آنکه بخشی از توده ی حزبی به ابتکار خود جنبید، وارد صحنه شدیم..."

ما این را برای تخطئه حزب نیاورده ایم.اتفاقا این بازخوانی انتقادی برای رهبری هر حزب و جریانی یک نقطه ی قوت است. واقع این است که این از اسناد نادر و کمیاب فعالیت احزاب و جریانات سیاسی در ایران محسوب می شود.

@hamidrezaabedian
"...دخالت های نامشروع در کارهای داخلی جمهوری و نبودن شرایط معین در بین طرفین سبب شده اند که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسئولیت کنند و نمی توانند با این اوضاع کار کنند. ما قدم اول را برای رسیدن به آزادی برداشتیم ولی خطر دیگری به ما می رسد. یعنی اگر ما از دخالت خارجه در کارهای داخلی و خارجی جلوگیری ننماییم این دلیل می شود که ما به مقصد خودتان یعنی آزادی نخواهیم رسید زیرا به جای دخالت های یک دولت خارجه که وجود داشت، دولت دیگری در کارها دخالت کرده، ما در تحت نفوذ خواهیم افتاد. ما حق نداریم افتخارات انقلابی خودمان را که در جنگ های چندساله تحصیل کردیم محو کرده و به حقوق ملت خیانتکار باشیم...تاریخ ایران به ما نشان می دهد که چندین مرتبه نفوذ دول خارجه در وطن ما تسلط پیدا کرده، خواستند که احساسات ملی و آزادی پرستی را در ملت ما خفه نمایند، لیکن مساعی آنها عقیم مانده و به مقصد نرسیده اند، الان که ملت لذت آزادی را برده است، غیر ممکن است که احساسات وی را بتوانند خفه نمایند..."

از نامه ی میرزا کوچک خان به لنین
از کتاب "شوروی و جنبش جنگل" اثر گریگور یقیکیان، ص ۲۰۵ و ۲۰۴

@hamidrezaabedian
در بخشی از اپوزیسیون، در مقابله با دستگاه نظری «راست سنتی»، جریانی به دامان «راست مدرن» پرتاب شده است. در یک دهه گذشته، بسیاری از نشریات در کشور، قرائت راستگرایی از تحولات تاریخی ارائه کرده، در تلاش است که نمادهای ضد - استعماری مثل میرزا کوچک خان جنگلی و دکتر مصدق را به نوعی تخریب نمایند. دستگاه فکری «راست نو» در اپوزیسیون، انقلاب ۵۷ را به نوعی انکار کرده و آن را حاصل «توطئه چپ» معرفی می کند که آماج پروپاگاندای آنها شامل چپ ملی و چپ مذهبی نیز می شود. راست مدرن، ریشه همه مشکلات تاریخی را به جریان چپ محول می کند. درصورتی که، فرآیند چپ در کشور هرگز در کرسی قدرت نبوده است. در عمل، راست مدرن فضا و زمینه مساعد برای ظهور نئوفاشیسم شده است.*

@hamidrezaabedian

از مقاله "فاجعه غزه و ظهور نئوفاشیسم ایرانی" نوشته ی فرید مرجایی
تهران مصور - ۱۳ آذر ۱۳۳۲
محور مذاکرات نیکسون در تهران : تجدید رابطه سیاسی ایران و انگلیس، حل مساله نفت، کمک اقتصادی آمریکا به ایران، کمک نظامی و شرکت ایران در سازمان دفاعی خاورمیانه

@hamidrezaabedian
اعلامیه نهضت مقاومت ملی بمناسبت ورود نیکسون به ایران

هم میهنان!
کودتای ۲۸ مرداد ماه که بقصد تسلط مجدد استعمار در میهن ما بکارگردانی سیاست کهنه کار و منفور انگلستان و بدست عمال سیاسی آمریکا انجام شد و یا به اصطلاح تجدید روابط با دولت انگلستان که در حقیقت آزاد گذاردن دست جاسوسان انگلیسی بر امور میهن ما است، اولین نتایج شوم خود را به بار آورد. اکنون با ورود نیکسون میخواهند فکر اتحاد نظامی ایران را با ترکیه و پاکستان بصورت دومین ثمره آن کودتای ننگین صورت عمل بخشند.

نهضت مقاومت ملی همچنان که در ۱۱ مهر و ۲۱ آبانماه نشان داد توانائی آنرا داشت که با توکل بخداوند قادر متعال و تنها به اتکای نیروی لایزال ملت مسلمان ایران، علی رغم قدرت سرنیزه حکومت غیر قانونی زاهدی با صدور دستور اعتصاب و تظاهرات وسیع، اعتراض ملت ایران به ورود نیکسون که فعالیتهای ایشان نتیجه ای جز بدبختی برای ملت ایران ندارد، به جهانیان اعلام کند ولی برای جلوگیری از تبلیغات ناروای کسانیکه قصد تخطفه نهضت ملی ایران را دارند و برای سد کردن راه سوء استفاده آنانکه احساسات ملی و ضد استعماری ملت ایران را بحساب خود گذارده و در محافل بین المللی بر سر آن معامله میکنند، از صدور دستور اعتصاب خودداری شد ولی این خودداری مانع آن نبود که اعتراض شدید ملت ایران را نسبت به ورود نیکسون که برای تایید و تحکیم سیاست استقلال شکنانه آمریکا و به تبعیت کورکورانه از سیاست استعماری و نفرت انگیز انگلستان انجام میگیرد، بدین وسیله ابرازکنیم:

دولت آمریکا باید بداند که با حمایت از حکومت غاصب زاهدی و مداخلات بی رویه و نامشروع هندرسن نماینده آن دولت در امور داخلی ایران، سیل نفرت و انزجار ملت ایران را بسوی خود جلب کرده است و موجب شده عده زیادی از خود بپرسند آیا مسئله چین در ایران تکرار میشود؟ چقدر ابلهانه است اگر دولت آمریکا تصور کند که به اتکاء تعدادی تانک و سرنیزه و دلار و حكومتهای ننگین تر از کومین تانک که گردانندگان آنها پیشه ای جز دزدی و فساد نداشته و مورد تنفرشدید مردم هستند و در میان طوفان نارضایتی ملت ایران، بتواند حلقه دفاعی خاورمیانه را مستحکم کند.

دولت آمریکا و همچنین سایر بیگانگان باید بدانند که احساسات ناسیونالیستی ملتهای کوچک که هدفی جز آزادی و استقلال واقعی خود ندارند در برابر تهاجم هر بیگانه متجاوزی خیلی بیش از سرنیزه هایی ارزش دارد که در اولین فرصت سينه حكام و زمامداران فاسد و پلنگ صفت خود را خواهند شکافت.

نهضت مقاومت ملی به نمایندگی ملت استقلال طلب ایران رسما و صریحا اعلام میکند که حکومت غیر قانونی زاهدی که دست نشانده بیگانه و غاصب حقوق ملی است هرگز از حمایت ملت برخوردار نتواند بود و در چنین شرایطی که تمام حقوق اساسی ملت بوسیله حکومت کودتا پایمال شده وحق حاکمیت ملت ایران برخلاف منشور ملل متحد مورد تجاوز قرار گرفته و اثری از آزادی مطبوعات و نطق و بیان باقی نمانده است و هزاران نفر از آزاد مردان ایران در زندانها بسر میبرند مذاکرات رسمی و غیر رسمی گذشته و آینده باصطلاح دولت زاهدی هرگز برای ملت ایران تعهدی ایجاد نمیتواند بکند و هر نوع مذاکره وعقد قراردادی جز بوسیله حکومت ملی منتخب و منبعث از طرف مردم را لغو و بی اعتبار مبشناسد.

ملت ایران ورود نیکسون را در شرائط فعلی جز برای تکمیل نقشه ها و طرح های استعماری و امپریالیستی به چیز دیگری نمیتواند تعبیر کند و با تجهیز روزافزون نیروهای عظیم خود، منتظر فرصتی نزدیک است که در صورت عدم جبران اشتباهات گذشته، پاسخ دندان شکنی به سیاست آمریکا که کورکورانه از سیاست استعماری انگلستان تبعیت میکند، بدهد.

نهضت مقاومت ملی - آذر ۱۳۳۲

منبع : حدیث مقاومت، اسناد منتشر نشده بعد از کودتای ۲۸ مرداد
گردآورنده و ناشر : نهضت آزادی ایران، چاپ دوم ۱۳۶۵، ص ۳۳- ۳۲
@hamidrezaabedian
توصیف "زنان پرده نشین" بیش از آنکه بیان انفعال زنان در آنچه که امر عمومی نامیده می شود باشد، توجیهی برای فقدان تاریخ مونث در روایت های مردانه از تاریخ است که عموما زنان و فعالیت های آنان را فاقد اهمیت برای گزارش و ثبت در تاریخ تلقی می کرده است. در متن جنبشی که آن را "زن، زندگی، آزادی" نامیده اند، این اهمیت دارد که جستجوگرانه وارد تاریخ شده و پرده های ضخیمی که کنشگری مداوم و موازی "زنان در کنار مردان" را پوشانیده اند، کنار بزنیم.

تصویر فوق گزارشی از این کنش ها در مجله ی تهران مصور[۲۰ آذر ۱۳۳۲]، چهار روز پس از کشته شدن دانشجویان دانشگاه تهران است. آن را بخوانید.

@hamidrezaabedian
دکتر داریوش رحمانیان / شرق ۱۴ آذر ۱۴۰۲

⬅️ برای من حافظۀ تاریخی مهم است. من در حوزه تاریخ انتقادی (Critical History) فکر می‌کنم و در اینجا مسئله این نیست که کدام روایت حقیقت است و کدام روایت دروغ است. مسئله اصلی این است که کدام ‌یک از روایت‌ها در میدان هماوردی و رقابت روایت‌ها با یکدیگر، جبهه‌بندی جنگ روایت‌ها را سامان می‌دهند و آرایشش را شکل می‌دهند، و روایت‌ها چرا و چگونه برمی‌آیند و قدرت پیدا می‌کنند و مطرح می‌شوند، فارغ از اینکه بخواهیم بگوییم کدام‌ یک راست و کدام ‌یک دروغ است، چون راست و دروغ مربوط به منِ انسان است.....

⬅️ در طول چند سال اخیر من خیلی روی این قضیه تکیه کرده‌ام، چون می‌بینم مدام عده‌ای می‌گویند کودتا بود یا نبود، یا قیام ملی بود و کودتا نبود و برعکس. هر گروهی بنا بر تفسیری که از ماجرا و اسناد و شواهدش دارد این تعبیرها را به کار می‌برد. از نظر من مسئله این نیست؛ مسئله اصلی این است که آن فهمی که از این ماجرا در تاریخ ما غالب شد کدام فهم بود، چرا برآمد و چیره شد و چه کارکردهایی داشت....

⬅️ بیشتر مردم ایران این ماجرا را چگونه فهمیدند؟ آیا گفتند خیزش ملی است؟ نه، گفتند کودتا است. مگر راه مصدقی‌ها و اعضا و سران نهضت مقاومت ملی تا سال‌ها بعد که مصدق زنده بود، همچنان نمی‌گفتند مصدق نخست‌وزیر قانونی ملت ایران؟ مگر تا ماه‌ها بعد از کودتا در خیابان‌های تهران هنوز تانک مستقر نبود؟ مگر حکومت نظامی همچنان برقرار نبود؟

⬅️ فهم مردم ایران مهم است. اینکه من امروز چه می‌گویم البته مهم است، ولی آیا این روایت و تفسیر من می‌تواند تاریخ گذشته را تغییر دهد؟من می‌توانم از اکنون به بعد را به درجات تغییر دهم. آگاهی مردم را نسبت به آن واقعه تغییر دهم و این البته شُدنی است ولی آن واقعیتی که مربوط به خود آن روایت غالب است، هرگز دیگر تغییر نمی‌کند.

@hamidrezaabedian


https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-908642
🔸بازدید دبیرکل و ریس‌دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران از نمایشگاه روزی روزگاری، مصدق

@nehzatazadiiran

📌 چهارشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۲ پس از بازدید آقایان محمد توسلی و محمدحسین بنی‌اسدی از نمایشگاه نقاشی "روزی روزگاری، مصدق" جهت حمایت از تولیدکنندگان آثار هنری و تداوم حرکت‌های هنری با نگاه به تاریخ معاصر؛ اثر فوق از طرف نهضت آزادی ایران خریداری شد که پس از پایان نمایشگاه به بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان اهدا خواهد شد.


@nehzatazadiiran
نشریه ی "خبرهای دانشگاه" در دی ماه ۳۲ می گوید پیشنهاد اعطای دکتری افتخاری به نیکسون در جلسه ی ۴۸۲ شورای دانشگاه به تاربخ ۱۱ آذر تصویب شده بوده است. نشریه، دکتر سیاسی ریاست دانشگاه را مبدع این طرح معرفی می کند. پس از حوادث ۱۶ آذر، دانشگاه برنامه ی خود را لغو نکرد. این برنامه جمعه ۲۰ آذر در تالار دانشکده حقوق برگزار شد و دکتر سیاسی در این مراسم به ایراد سخنرانی پرداخت. دکتر سیاسی در کتاب خاطرات خود ذیل بیان خاطرات مرتبط با ۱۶ آذر حضور نیکسون در دانشگاه را قابل ذکر ندانسته اند. آیا استراتژی او در دور نگاهداشتن این نهاد از مباحث سیاسی و مذهبی در یکی از ملتهب ترین ادوار تاریخ ایران، یک استراتژی درست و قابل دفاع بوده است؟ آیا تصمیم اعطاء درجه دکتری به معاون رییس جمهور دولتی که در همان روزها، توده های مردم نقش او را در ساقط کردن دولت ملی دکتر محمد مصدق عمده می دانسته اند، تصمیم صحیحی بوده است؟ پاسخ به این سوالات و البته پرسش های نظیر، بستگی دارد به امکان دسترسی به آرشبوهای دانشگاه تهران و مطالعه صورت مذکرات بویژه جلسه ۴۸۲ شورای دانشگاه در تاریخ ۱۱ آذر ۳۲ البته اگر چنین آرشیوی هنوز وجود داشته باشد.

@hamidrezaabedian
جیغ "نکشید" !
(در حاشیه ی نمایشگاه نقاشی روزی روزگاری، مصدق)

@hamidrezaabedian
۲۱ آذر (۱)

بیست و یک آذر همچون ۲۸ مرداد در تاریخ عصر پهلوی، یادآور یک رویداد مهم در تاریخ معاصرایران است که پرداختن به آن، بویژه در شرایط کنونی که بدلیل برخی از سیاست ها، در میان فعالان قومی بعضی از مناطق، گرایشات رادیکالی ولو بصورت محدود مشاهده می شود، اهمیتی دوچندان پیدا می کند.

باید دانست که خوانش های مبتنی بر عواطف و احساسات میهن پرستانه حتی اگر بر اسناد غیر قابل انکاری متکی باشند، قادر نخواهند بود تا سپهر عمومی را تسخیر کنند. چنین چشم اندازی نیازمند فاصله گرفتن از الگوهای خدمت و خیانت در بازخوانی این برهه از تاربخ ایران است و البته، کناره جستن از طرح گزینشی اسناد. اگر قصدمان مهار واگرایی و جلوگیری از تعمیق شکاف ها باشد، باید به جد از کوشش هایی که صرف تبدیل قهرمان به ضد قهرمان و یا ضدقهرمان به قهرمان می شود اجتناب کنیم. ارجح این است که اگر توانی بود مصروف درک چیستی و چرایی و چگونگی بازی این کنشگران و ارزیابی پیامدهای ناگزیر انتخاب هاشان شود. در این صورت، می توان امیدوار بود که قدم های بعدی همه ی ما برای تحقق بخشیدن به یک زندگی انسانی شایسته و قابل احترام در این آب و خاک با خطای کمتری همراه باشد.

برخی تلاش می کنند همه ی آنچه را که در آن سالها در کردستان و آذربابجان بوقوع پیوسته، یک توطئه ی پیچیده ی خارجی ارزیابی کنند که بازیگرانی نه از سر جهل بل از سر آگاهی وارد آن شده اند. ما انکار نمی کنیم که یک طرح و نقشه ی خارجی هم در کار بوده چنانکه اسناد محدود وارهایی شده از آرشیوهای شوروی پس از فروپاشی نیز آن را تایید می کنند اما لابلای همین اسناد و یا مجموعه اسناد مشابه دیگر نیز می توان مواردی را مشاهده کرد که اگرچه ساده دلانه به نظر می رسد، نشان می دهد که اغراض بازیگران برجسته ی ایرانی ولو نه همه ی آنها، نه خیانت و وطن فروشی و سرسپردگی که برقراری یک رژیم حقوقی برابر در منطقه ی خود بوده است.

برای نمونه جرالد دوهر، کنسولیار تبریز هیئت دیپلماتیک آمریکا در ایران، یکی از گفتگوهای خود با قاضی محمد را این گونه گزارش کرده است: "خاطر نشان ساختم که شنیده ام قوام بر این نظر است که مساله کرد دشواری چندانی نخواهد داشت. وی پاسخ داد که مساله حتی از آنچه که قوام تصور می کند نیز ساده تر است. اگر او در اظهاراتش در مورد دموکراسی صادق باشد، مسئله هم اینک حل است. وی افزود قوام در حال حاضر مانند یک دموکرات واقعی سخن می گوید و اگر هم مانند یک دموکرات واقعی عمل کند، عناصر متنوع ملی و نژادی ایران نیز می توانند بدون هیچ خونریزی و با دوستی کامل با همدیگر زندگی کنند." [وزارت خارجه، تلگراف ۹۳۲۳، تبریز، ۶ اردیبهشت ۱۳۲۵]

درتلگراف دیگری به وزارت خارجه، دوهر می گوید: "هنگامی که پا شدم بروم، قاضی اشاره کرد که بنشینم و از من پرسید چرا دولت ایالات متحده از نفوذ خود برای تبدیل دولت ایران به یک دموکراسی واقعی استفاده نمی کند؟ خاطر نشان ساختم که عدم مداخله از اصول راسخ دولت ایالات متحده است و مسائل داخلی ایران باید صرفا توسط خود ایرانی ها و بدون مداخله هر کشور بیگانه ای حل و فصل شود. سپس وی به نحو شگفت آوری چنین اظهار داشت که کردها از مداخله ی آمریکا استقبال خواهند کرد، دولت آمریکا با قدم گذاشتن به نفع اقلیت های ایران بر اعتبار خود خواهد افزود." [وزارت خارجه، تلگراف ۹۷۶۸، تبریز، ۶ اردیبهشت ۱۳۲۵]

تو گویی مسئله مهم برای قاضی محمد بهم زدن توازن قوا در مرکز ایران به نفع پیرامون بوده و ابدا برای او مهم نبوده که این نیروی بر هم زننده ی توازن قوا که توده های محروم ایرانی از خلق آن عاجز بوده اند، روسی باشد یا آمریکایی هرچند او نیز مانند همه ی ایرانیان دیگر همواره نسبت به انگلیسی ها بدگمان بوده است. چگونه با یک همچو پیشنهادی به کنسولیار آمریکا می توان قاضی محمد را سرسپرده ی روس ها دانست؟به نظر می رسد آنچه که ما با آن مواجه ایم صرفا یک فرصت طلبی خطرناک در یک شرایط ناپایدار بین المللی ست. تم محوری و کانونی شایسته ی مطالعه این است.

توصیف دوهر از قاضی محمد وجوه دیگری از شخصیت او و موقعیت خطیرش را آشکار می کند: "در اینکه قاضی محمد فرصت طلب است تردید نیست ولی برداشتی که باقی می‌ماند آن است که فرصت طلبی او رنگ و روی ایدئولوژیک ندارد....در حال حاضر تقدیر و سرنوشت جنگ او را در اردوی شوروی قرار داده است ولی به نظر نمی آید که از این وضع خیلی راضی باشد. بارها به نحوی بارز نشان داده است که هم نسبت به شوروی ها بی اعتماد است هم به سخنگویان آذربایجانی آنها." [سرویس خارجی ایالات متحده آمریکا، سفارت آمریکا، تهران، شماره ۲۶۲ ، ۲۵ دی ۱۳۲۵]

@hamidrezaabedian

منابع
- فرامین تاسیس، اداره و انحلال حکومت فرقه دموکرات آذربایجان، مجموعه ای از اسناد شوروی، ترجمه کاوه بیات، نشر شیرازه
- کردها و فرقه دموکرات آذربایجان، گزارش هایی از کنسولگری آمریکا در تبریز، ترجمه کاوه بیات، نشر شیرازه
۲۱ آذر (۲)

مهم است توجه داشته باشیم که بازیگران متکثر بحران، با انگیزه های متفاوتی زیر یک چتر واحد قرار گرفتند. این یک کلید طلایی برای بازکردن قفل این تاریخ است. اتحاد شوروی برای تحت فشار گذاشتن ایران جهت پذیرش توافق نفتی، میر جعفر باقراوف صدر حزب کمونیست آذربایجان شوروی با اهداف توسعه طلبانه و الحاق آذربایجان ایران به آذربایجان شوروی و در نهایت کسی مثل پیشه وری با هدف استفاده از فرصتی که در یک شرایط خاص و ناپایدار تاریخی فراهم آمده بود برای تحقق بخشیدن به آرمانهای بلندی که بیش از سی سال برای تحقق آنها رنج و زحمت کشیده بود! حال آنکه سرنوشت این مثلث سه ضلعی نه در دستان آزادی خواهان ایرانی که ضعیف ترین و کوچک ترین ضلع آن بودند بلکه در دستان اضلاع دیگر این مثلث قرار داشت.

این یک خطای راهبردی بود که رهبران آذربایجانی مرتکب آن شدند و از آن رو غم انگیزتر جلوه می کند که دست کم شخص پیشه وری تجربه ی حضور در جنبش جنگل را هم داشت اما تنها زمانی به یادآوری و بازخوانی آن تجربه سترگ نشست که دیگر کار از کار گذشته و ضلع بزرگ تر این اتحاد شکننده مبتنی بر حفاظت از منافع مهم تر و حیاتی تر خود، تصمیم به خروج از این ائتلاف گرفته بود.

مرور مواضع پیشه وری پیش از میانه ی سال ۱۳۲۴ میهن دوستی و عمق علاقه ی او را به سرنوشت ایران نشان می دهد. هم او در یک زندگی نامه ی خودنوشت در آستانه ی انتخابات مجلس چهاردهم، مشارکت خود در انقلاب روسیه را علاوه بر آزادیخواهی ذیل یک انگیزه ی ملی قرار داده و می نویسد: "من از آن جوانان ایرانی بودم که در آزادی ملل روسیه عملا دخالت داشتم. در این کار بزرگ و پرافتخار، علاوه بر مبارره ی آزادی خواهی، یک نظر ملی هم مرا تحریک می کرد، من می دانستم که نجات و سعادت ملت و میهن من در پیشرفت رژیمی ست که انقلابیون روسیه می خواهند و اگر غیر از لوای پرافتخار لنین، بیرق دیگری در روسیه در اهتزاز باشد، استقلال و آزادی ملت ایران همیشه در معرض خطر خواهد بود." [آژیر - ش ۹۱، ۱۵ مرداد ۱۳۲۲]

و همانجا اضافه می کند: "ما به غیر از حفظ حقوق توده ی زحمتکش ایران، به غیر از ایجاد یک ایران آزاد مستقل دموکرات ملی منظور دیگری نداشته و نداریم.....سی سال مبارزه ی قلمی و فکری و عملی به تصدیق دوست و دشمن به من اجازه می دهد که زیر لوای ستارخان ها و خیابانی ها به همراه سایر فداییان حقیقی آذربایجانی به تهران بیایم و در مجلس شورای ملی، برای ملت ایران، برای ساکنین غیور آذربایجان، کار بکنم و از منافع توده رنجبر ایران مدافعه نمایم." [همان]

می دانیم که اعتبارنامه ی پیشه وری در مجلس چهاردهم رای نیاورد. این خود می تواند موضوع یک پژوهش مهم برای مطالعه ی مقدمات وقایع بعدی آذربایجان باشد بویژه اگر اضافه کنیم که بر اساس برخی منابع، دست کم دو نفر از اعضاء فراکسیون حزب توده نیز به اعتبارنامه ی او رای منفی داده بودند. با این همه نباید دچار اشتباه شویم و برای پیوستن او به ائتلاف با رهبران شوروی بدنبال انگیزه های شخصی بگردیم. مساله روشن است: اکنون که منافع دولت شوروی در تعاملات با دولت ایران فرصت ناپایداری برای اصلاحات دموکراتیک در آذربابجان فراهم آورده است، باید از آن استفاده کرد. این یک لحظه ی تاریخی برای پیشه وری بود که تصمیم بگیرد در فقدان یک جنبش ملی سراسری در ایران، به استقبال آن برود.

بنابراین او نیز چون قاضی محمد تن به یک فرصت طلبی خطرناک در یک شرایط ناپایدار بین المللی داد. توجه داشته باشیم که این کنش های شتابزده و فرصت طلبانه در آن مقطع عارضه ای نبود که صرفا دامنگیر کنشگران آذربایجانی و کردستانی ما شده باشد. یک حزب ملی در مرکز که بعدها به اصلی ترین حزب جبهه ی ملی ایران بدل شد نیز با دفاع از "نهضت آذربایجان" این فرصت طلبی را تئوریزه و از آن دفاع می کرده است:

"...نه ما، هیج ایرانی پیدا نخواهید کرد که اصلاحات ایران را با کمک خارجی تقاضا کند...ولی اگر ما محبوریم که مورد استفاده دیگران قرار بگیریم، لااقل خودمان هم استفاده کنیم. اگر دست خارجی در سرنوشت ما دخیل بوده و اوضاع داخلی ما را مطابق منافع خود تغییر می دهد، لااقل بکوشیم تا تغییراتی که مطابق مطابق منافع ملی ما است انجام گیرد...روابط بین المللی دنیا یک نوع معامله است. هیچ ملتی نمی تواند از این داد و ستد برکنار بماتد. منتهی اگر عده ای به اسم وطن پرستی- در حقیقت باید گفت به اسم نفرت از خارجی- از معامله احتراز کردند، دیگران کار خود را می کنند. چون ما حاضر به معامله نشدیم، معامله فقط یک طرف خواهد داشت، یعنی داد هست و ستدی در میان نیست. پس صلاح وطن پرستان این است که دنیا را با همین چشم نگاه کنند و در معامله با خارجی، آن طرفی که ستدی هم دارد را ترجیح دهند...ما نه مزدور روس و نه دشمن انگلیس هستیم. ما مزدور منافع ایران و دشمن دشمنان ایران هستیم..." [جبهه، ارگان حزب ایران، ش ۲۵۸، ۸ مهر ۱۳۲۵]

@hamidrezaabedian
۲۱ آذر (۳)

در حالی که دکتر داریوش رحمانیان در گفتگوی اخیر با روزنامه شرق - ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - توصیه می کنند که تاریخ معاصر، بویژه تاریخ دهه ی بیست را باید بر اساس ترس ها: "کمونیسم هراسی، چپ هراسی و توده هراسی" و نه فقط انگلیس هراسی و یا روس هراسی مطالعه کنیم و تاکید می کنند که هراس هایی از این دست، عامل فعال شدن انبوهی از نیروهای مذهبی و غیر مذهبی در جامعه ایران بوده است، ملاحظه می کنیم که یک حزب ملی در اندازه ی حزب ایران از رویدادهای آذربایجان حمایت و اعلام پشتیبانی کرده است. این در حالی ست که حزب اراده ی ملی سیدضیاء عموما فعالیت های چپ ستیزانه را در دستور کار خود داشته است.

حمایت حزب ایران از رهبران آذربایجان تا آخرین روزها و حتی پس از آن ادامه داشت. نشریه ی ارگان حزب تنها دو ماه مانده به سقوط فرقه می نویسد:

"نهضت آذربایجان، آزادیخواه، اصلاح طلب و مترقی ست....رهبران آذربایجان از آزادی خواهان و مبارزان قدیمی هستند که اغلب اهل فضل و دانش می باشند... در درستکاری و پاکی اشخاصی مانند پیشه وری یا دکتر جاوید و شبستری، حتی دشمنان نهضت نیز تردید ندارند. همه کس می داند که پیشه وری چون وکیل مجلس شد، رفقایش پول لباسش را پرداختند. اینان مردمانی هستند که هیچ گاه به مال مردم دست درازی نکرده و هیچ وقت حق کسی را پایمال نکرده اند. به همین جهت در ایران پر از چپاول ربع قرن اخیر، فقیر و بی مقام ماندند." [جبهه، ش ۲۵۸، ۸ مهر ۱۳۲۵]

می توان نشان داد که درک نیروهای جوان، مترقی و تحولخواه در اردوگاههای متفاوت فکری، مشابهت های غیر قابل انکاری با یکدیگر داشته است. "فرصت طلبی، نتیجه گرایی و خوش بینی به سیاست شوروی" را لابلای سطور همین مقاله در ارگان حزب ایران می توان مشاهده کرد:

"ما الان ماهیت سیاست شوروی را در نظر نمی گیریم. اختلاف بزرگی را که بین دو سیاست انگلیس و شوروی است که یکی متکی به توده ها بوده و دیگری به افراد مالک و صاحب نفوذ تکیه می کند، در نظر نمی گیریم، فقط نهضت آذربایجان را با توجه به عملیات و مخصوصا با در نظر گرفتن عاملین آن با واقعه فارس مقابله می کنیم. می بینیم یکی مردم ایران را به طرف ترقی و نیرومندی سوق می دهد و دیگری در بدبختی و فقر و تریاک نگاه می دارد."[همان] منظور از واقعه ی فارس شبیه سازی همزمان رویدادهای آذربایجان در جنوب ایران است.

زبان حزب ایران پس از سقوط فرقه دموکرات حتی از این هم صربح تر می شود. ارگان حزب، تنها یک روز پس از سقوط فرقه در مقاله ای با عنوان "ورق برگشت" می نویسد:

"برای اینکه نهال آزادی از میوه پرسعادت خود قومی را مستفیض نماید، وقت زیاد و مشقت بسیار لازم است. ملت بیچاره ایران، حوصله و تحمل خود را از دست داده است....فرقه دموکرات آذربایجان، از یک موقعیت بین المللی استفاده کرده بود. تولدش در مقابل چشم بیگانگان و در پناه اسلحه آنان انجام گرفته بود. خیلی از مردم ایران، این وضعیت را گناهی غیر قابل عفو دانستند...ولی عده ای هم که بیشتر به اوضاع و احوال دنیا آشنا بودند و می دانستند که تجزیه ایران غیر ممکن بوده......(بر آن بودند که) باید از جنبه اصلاح طلبی آن استفاده نمود و تحولات ایران را به سرعت انجام داد. آزادی بیان و عقیده که اولین قدم اصلاحی ست، چشم و گوش ایرانیان را باز می کند.اصلاحات از معایب این ملت می کاهد و راه ترقی باز می شود. اگر پس از آن مشکلی پیدا شد، حل آن سهل تر خواهد بود. حزب ایران از این دسته بود." [نبرد امروز به جای جبهه، ش ۱۳، ۲۲ آذر ۱۳۲۵]

به نظر حزب ایران، آذربایجان به خودی خود نمی توانست برای شوروی منافع راهبردی داشته باشد چه آن سرزمین پهناور به اندازه ی کافی وسیع بود که از الحاق آذربایجان ایران چشم بپوشد مگر اینکه سرزمین تازه می توانست سر پلی برای دست یازی به مناطق استراتژیک دیگری باشد که در این مورد با توجه به سیطره ی انگلستان بر جنوب ایران، موضوع کاملا منتفی بود. بنابراین حزب می اندیشید که بی هیچ بیمی از تجزیه ی ایران می بایست فرصت پیش آمده ذیل تعیین تکلیف معامله ی نفتی را قدر شناخت و از آن بهره برداری کرد.

فرضیه ی ما این است که رانه ی عمده ی کنش غالب نیروهای ایرانی حاضر در میدان، بهره برداری از آخرین فرصت هایی بود که با سقوط رضاشاه، اشغال ایران و تضعیف حکومت مرکزی خلق شده بود در حالی که دول اشغالگر نیز با خنثی سازی شدت اثر تخریبی یکدیگر به میدان عمل کنشگران حاضر در میدان عمق بخشیده و بر جسارت آن ها می افزودند.

اما این همه ی داستان سیاست ورزی در دهه ی بیست نیست. این دهه استثنائاتی هم دارد. کسانی که قرار از کف نداده و "فرصت سازی" را بر "فرصت طلبی" ترجیح دادند تا یک نهضت ملی فراگیر برای برقراری یک حکومت آزاد، مستقل و مترقی در ایران متولد شود.

@hamidrezaabedian

منبع ارجاعات :
حزب ایران، مجموعه ای از اسناد و بیانیه ها، ۱۳۳۲-۱۳۲۳، به کوشش مسعود کوهستانی نژاد، نشر شیرازه
۲۱ آذر (۴)


"...از همان روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵ که محمد بی ریا جانشین پیشه وری پس از فرار پیشه وری به آن سوی مرر زمام امور را بدست گرفت و از رادیو تبریز اعلام کرد که قوای اعزامی به آذربایجان فقط برای نظارت بر حسن انجام انتخابات مجلس می آیند، مردم دریافتند که کار از کار گذشته و حکومت فرقه دموکرات به آخر خط رسیده است...با بالا آمدن آفتاب، اغتشاش در گوشه و کنار شهر شروع شد و دسته های مسلح براه افتادند. در گذرگاههای شهر جسد بی گناهانی دیده می شد که افراد فرصت طلب آنها را قتل عام کرده بودند. پیش از ورود نیروهای ارتش به تبریز فجایع زیادی روی داد، خانه ها غارت گردید و افراد زیادی دست از خانه و کاشانه خود شسته و فرار کردند....

تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان ناظر کشت و کشتارهای فجیع بودند. در گوشه و کنار تبریز اجساد کشته شدگان که در بین آنها رقم بی گناهان کم نبود، دیده می شد. اراذل و اوباش به نام وطن پرست و شاه دوست به خیابان های شهر آمده بودند. آنها به جان و مال مردم تحاوز می کردند. دکتر باقری پزشک مشهور را از خانه اش در میان گریه و زاری افراد خانه بیرون کشیدند و در جلو خانه اش به طرز فجیعی کشتند. بی تردید این عملیات وحشیانه به هدایت ارتش شاهنشاهی صورت می گرفت. در آن ایام این سوال که "آیا کشتار و قتل و غارت کافی نیست، چرا دست از سر مردم برنمی دارید؟" بی جواب ماند.

در استانداری جمعی از بزرگان شهر به منظور جلوگیری از این خونریزی ها اجتماع کرده بودند ولی کاری از دست شان ساخته نبود. حاج میرزا علی شبستری وقتی ابعاد گسترده جنایات اتفاق افتاده را تشریح کرد، اشک در چشمان همه حلقه زد و عده ای گریستند. او خطاب به حاضرین گفت "در کجای دنیا مردم بی سلاح را به این شکل قتل عام می کنند و خانه ها را غارت می نمایند؟ به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمی کنند؟ این اوضاع چه وقت خاتمه خواهد یافت و این قتل عام تا کی ادامه خواهد یافت؟" [۱]

"...اعلام حکومت نظامی و دیگر اقدامات سرکوبگرانه، دوهر نایب کنسول آمریکا را به ذکر این نکته واداشت که "آذربایجان بیش از آنکه به عنوان بخشی از ایران تلقی شود که بر اثر نفوذ اجنبی از مام میهن جدا شده بود، با آن به مثابه دشمنی مغلوب رفتار شد...در زیر چتر حمایتی ارتش فاتح، اوباشان حرفه ای با افراد فرقه دموکرات و یا افرادی که به نحوی از انحاء با فرقه ارتباط داشتند، آن روزها تسویه حساب می کردند..." [۲]


@hamidrezaabedian

[۱]سرگرد ابراهیم نوروزاف خبرنگار نظامی و افسر سیاسی شوروی مقیم تبریز در کتاب "رازهای سر به مهر" اثر حمید ملازاده
[۲]لوییس فاوست، پژوهشگر دانشگاه آکسفورد در کتاب "بحران آذربایجان"

منبع : مهاجرت سوسیالیستی و سرنوشت ایرانیان، بابک امیرخسروی و محسن حیدریان، انتشارات پیام امروز ۱۳۸۲
اسناد وارهایی شده بازنگری در بسیاری از باورها را اجتناب ناپذیر می سازند. در این کتاب که شامل اسناد وارهایی شده از آرشیوهای شوروی ست علاوه بر فرامین تاسیس یک جنبش جدایی طلب در شمال ایران، فرمان انحلال کمیته ی ایالتی حزب توده در تبریز و ادغام آن در فرقه نیز آمده است. اما آیا این به آن معنی ست که آذربابجان فاقد یک زمینه ی مستعد برای پروراندن یک جنبش بوده است؟ شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مردم آن سامان با خواست های فرقه و حکومت متعاقب آن، دست کم در افق پیدایش، همدلی نشان داده اند. این همدلی، ناشی از محرومیت شدید و احساس نابرابری گسترده ای بود که آذربایجان طی زمامداری پهلوی اول تجربه کرده بود. در واقع برآمدن فرقه هرچند با اشاره ی شوروی صورت گرفت اما واجد یک زمینه ی عینی بود که خطاست نادیده گرفته شود. بستر و زمینه ای که نیروهای مترقی ایران هنوز در پروراندن و بالفعل کردن آن آمادگی لازم را نداشتند. من آنان را "کنشگران بی قرار" نام می نهم که به جای صبوری و کار سخت و توقع کم، برای دستیابی سریع به اهداف، تن به ائتلاف و همکاری با نیروهایی می دهند که اهداف متفاوتی را دنبال می کنند و این خطرناک است.

@hamidrezaabedian
بحران آذربایجان، دکتر محمد مصدق و قانون اساسی مشروطیت

پاراگراف زیر فرازی از نطق دکتر محمد مصدق در مجلس چهاردهم، یک هفته پس از افتتاح مجلس ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ است:

"... من عرض نمی‌کنم که دولت خود مختار در بعضی از ممالک مثل دُوَل متحده آمریکای شمالی و سوئیس نیست ولی عرض می‌کنم که دولت خود مختار، باید با رفراندوم عمومی تشکیل شود، قانون اساسی ما، امروز، اجازه تشکیل چنین دولتی نمی‌دهد، ممکن است که ما رفراندوم کنیم، اگر ملت رأی داد، مملکت ایران مثل دُوَل متحدة آمریکای شمالی و سوئیس، دولت فدرالی شود. هیچ نمی توان گفت که در یک مملکت، یک قسمتش فدرال باشد و یک قسمت دیگرش دولت مرکزی باشد. قانون اساسی یک قرارداد اجتماعی است (کُنتر کُلِکتیو Contrat Collectif) این کُنتر کُلِکتیو تا از طرف جامعه، اصلاح یا نقض نشود، قابل اجراء است. بنده هیچ مخالف نیستم که مملکت ایران دولت فدرالی شود، شاید دولت فدرالی بهتر باشد که یک اختیارات داخلی داشته باشد، بعد هم با دولت مرکزی موافقت کنند و دولت مرکزی هم جریان بین المللی را اداره بکند ولی هر تغییری، هر قسم تغییری که در قانون اساسی باید داده شود، باید با رفراندوم عمومی باشد." [۲۸ آذر ۱۳۲۴، دکتر محمد مصدق، مجلس چهاردهم]

کسانی که مواضع دکترمحمد مصدق در باره ی این موضوع را دنبال کرده اند می دانند که وی موضع ثابتی در این باره نداشته و متناسب با شرایط داخلی و خارجی، مواضع متفاوتی را در این باره اتخاذ کرده است اما همین موضع وی در مجلس چهاردهم نیز با نقد بخشی از فعالان قومی مواجه شده است.

آنها معتقدند که مصدق به عنوان یک حقوقدان که فرزند انقلاب مشروطیت است، این موضع گیری را بر دریافت نادرستی از قانون اساسی مشروطیت استوار کرده بوده چه آنکه مدل حکومتی مستتر در قانون اساسی مشروطیت با توجه به برخی اصول مندرج در آن نظیر اصول ۲۹ و ۹۰، ۹۱، ۹۲، ۹۳ متمم قانون اساسی، به یک "دولت فدرال" نزدیک تر بوده تا به یک "دولت مرکزی".

⬅️ "تاریخ تحلیلی" از انتشار نظرات حقوق دانان و مورخین در این باره استقبال می کند. پرسش این است : از نظر شما قانون اساسی مشروطیت به کدام مدل حکومتی نزدیک تر بوده و آیا نقد برخی از فعالان قومی در این ارتباط صحیح است؟

@hamidrezaabedian
آندسته از کنشگرانی که علاقمند به برپایی یک سیستم فدرال هستند، البته محق اند که دیدگاههاشان را به اشتراک بگذارند و برای تحقق آن تلاش کنند اما پذیرفته نیست که از تاریخ مشروطیت ایران یک روایت تحریف آمیز بدست بدهند. خوشبختانه مذاکرات ادوار مختلف مجلس شورای ملی، بویژه دوره اول - قانونگذار- در دسترس است. دشوار بتوان از این مذاکرات سابقه ای برای مباحث اخیر این فعالان دست و پا کرد. در این زمینه، مطالعه قانون انجمن های ایالتی و ولایتی که در ۴ فصل در ربیع الثانی ۱۳۲۵ توسط اتابک، مهر و برای اجراء ابلاغ شد، روشنگر است. در اینجا تنها به دو مورد اشاره می کنیم. قانونگذار در ماده ۹ داشتن "سواد فارسی" کامل را برای انتخاب شوندگان انجمن ایالتی الزامی دانسته است. مهمتر از آن، ماده ۸۸ است که می گوید "ایجاد قانون از وظیفه انجمن های ایالتی خارج است." با این اوصاف چگونه می توان از این میراث در مباحث نظری برای تاسیس یک حکومت فدرال قومی بهره گرفت؟ به نظر می رسد فهم مصدق از قانون دقیق بوده و در مقابل، این نقد منتقدان است که دست کم، آنجا که به میراث مشروطیت ارجاع می شود، از دقت نظری لازم فاصله می گیرد.

@hamidrezaabedian
در سالگشت ۲۱ آذر، روزنامه ی هم میهن یادداشتی را به قلم دکتر جواد رنجبر درخشیلر منتشر کرده است [۱] که طی آن، اگرچه از "استبداد" نیز به عنوان یکی از ریشه های قوم گرایی نام برده شده، اما همزمان رضا شاه به سبب مهار قوم گرایی از طریق "سرکوب ارتجاع و مرام اشتراکی" ستایش شده است. این در حالی ست که بسیاری، سیاست های پهلوی اول در شکل دهی به رویدادهای آذربایجان در میانه ی دهه ی ۲۰ را موثر ارزیابی کرده اند. آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی که در آن ایام مقیم تبریز بوده و روزانه نویسی او یک منبع مهم و دست اول برای مطالعه ی آن تاریخ محسوب می شود، ذیل یادداشت های خود در ۱۳ دی ۱۳۲۴ از جمله می نویسند: "ضدیت با زبان فارسی، تنها مظهر عکس العمل رژیم پهلوی نیست بلکه در جریانات فعلی، موارد بسیاری را می توان پیدا نمود که هر یک مظهر عکس العمل یکی از فشارهای آن دوره[پهلوی اول] است....که ثابت می کند که همان طور که گفته اند دنیا دار مکافات است، دار عکس العمل هم هست." [۲]

@hamidrezaabedian

[۱] سالی که بهار نداشت، هم میهن، ش ۳۹۶
[۲] بحران آذربایجان(سالهای ۱۳۲۵-۱۳۲۴)، خاطرات مرحوم آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی، به کوشش رسول جعفریان، ص ۶۲
شرم....!

محرمانه مستقیم
وزارت جلیله معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
اخیرا راپرتهایی راجع به وضعیات سرحدات و لزوم یک رشته اقدامات در نواحی مذکور به شرف عرض رسیده دستور فرموده اند در تمام مسائل آن دقیقا اقدام شود. اینک با ابلاغ امر جهانمطاع مبارک ارواحنا فداه قسمت مستخرجه مربوط به آن وزارت جلیله ذیلا درج می شود: "قدغن اکید شود معلمین ترک و کرد زبان در هر یک از ایالات و ولایات که اهالی آنجا ترک یا کرد زبان باشند تدریس نکنند و اساسا تکلم زبان ترک و کرد در ایران هرچه زودتر متروک گردد و اگر فکر اساسی راجع به از بین بردن عقاید مختلفه آنها نشود تربیت اولادان آن ها در نظام ممکن است یک روزی دست قوی برای اجانب بشود زیرا تا امروز جماعت ترک و کرد و آشوری های ساکنین ایران دیده نشده که از روی شرافت نسبت به وطنی که آنها را در آغوش خود پرورش داده است خدمت نشان داده باشند."

@hamidrezaabedian
Forwarded from اتچ بات
توضیح جناب آقای دکتر حسین صدیقی

چاپ یک یادداشت از صاحب این قلم در پرونده ی بزرگداشت زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی در ماهنامه تجربه (ش ۲۵)، توضیح مختصر اما مهمی را از سوی فرزند آن بزرگوار در پی داشت که در شماره ی اخیر آن نشریه (۲۶) منتشر شده است. من در آن یادداشت بر اساس بیانات منتسب به دکتر صدیقی در روزنامه اطلاعات به تاریخ ۱۶ دی ۵۷ (فایل ضمیمه) به موضع استقبال آمیز ایشان از نخست وزیری دکتر بختیار اشاره کرده بودم که آقای دکتر حسین صدیقی لازم دیدند آن را اصلاح کنند. ایشان نوشتند:

"در پاسخ به تلفن آقای دکتر علیرضا نوری زاده و اصرار فقط برای یک سؤال درباره ی دکتر بختیار چه نظری دارید؟ دکتر صدیقی گفت: من پانزده سال است ایشان را ندیده ام و کار اجرایی هم با ایشان نکرده ام ولی ایشان را فردی شجاع و وطن دوست می شناختم (نه کم و نه بیش)! مطالب اضافه شده، قول دکتر صدیقی نبوده است و اصولاً مبالغه از فکر و گفتار دکتر صدیقی دور بود!"

هرچند من فکر می کنم که دکتر غلامحسین صدیقی در آن شرایط خطیر نمی توانستند در برابر این سطح از تحریف سکوت کنند، با این حال تذکار فرزند گرامی ایشان را هشداری به تاریخ نگاری مطبوعات محور می دانم که باید مورد توجه همه ی فعالان این عرصه قرار گیرد.

@hamidrezaabedian
بختیار و پهلوی در پرده آخر

پنج سال پس از انقلاب، در اسفند ۱۳۶۲، ذیل پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، هنگامی که ضیاء صدقی از دکتر بختیار پرسید وقتی نخست وزیر می شدید روی چه "نیرویی" حساب می کردید، پاسخ بختیار حقیقتا شگفت انگیز بود:

"...حالا من روی چه نیرویی حساب می کردم؟ اولا به روی نیروی ایمان، من حساب می کردم. من آدمی هستم با conviction [ایمان]. اصولا من معتقد به conviction شخصی هستم که اگر آن نباشد، باقی دیگر سیاست بازی ست و دکان درست کردن است..." و چون درمی یابد که پاسخ واضح و دقیقی به سوال صدقی نداده است، اضافه می کند:

✔️...من اگر این کار را نمی کردم، می خواستم بگویم آنهایی که نیامدند و این کار را نکردند به چه سرنوشتی گرفتار شدند که چاکرتان نشدم؟...

✔️...من در عالم رویا نبودم. من دیدم To be or not to be است. باید این مبارزه را بکنیم و اگر موفق شدیم بهتر و اگر نشدیم، من پیش بینی می کنم "ای مردم ایران! شما پدرتان در می آید!"...


اگرچه تحلیل و تخیل برای یک رهبر وکنشگر سیاسی برانگیزاننده است و باز اگرچه ایمان شخصی به ثبات قدم و قاطعیت راه می برد اما همه می دانیم که این ها برای اجرای یک برنامه ی روشن سیاسی کافی نیست و در فقدان یک پایگاه اجتماعی معین و متشکل، نتیجه چیزی نخواهد بود جزء هزینه بسیار برای خروجی اندک و بختیار آشکارا فاقد یک چنین پایگاهی بود که بتواند با اتکاء بر آنها کار درخوری انجام دهد.

او حتی بدلیل عدم رعایت مقررات و پروتکل های سازمانی و حزبی چنانکه همرزمان سابقش گفته اند متحدین نامور خود را نیز از دست داده بود بنابراین یک پرسش کمتر اندیشیده شده می تواند این باشد که پس او چرا خود را به یک چنین مهلکه ای انداخت؟

طرفه آنکه با تقاضای خروج شاه از کشور نیز عملا بر تنهایی خود در میان نظام مستقری که در آستانه ی فروپاشی بود می افزود چه آنکه در نظامهای استبدادی که شیرازه ی امور در ید قدرت خودکامه است، تمشیت امور جزء به فرمان او ممکن نیست بویژه آنکه خودکامه مالک الرقاب قوای نظامی و انتظامی هم هست که فرمانبردار احدی غیر از او نخواهند بود! آیا سرانجام همگان ندیدیم که چگونه ارتش بی هیچ مشورتی با نخست وزیر، بیانیه ی بی طرفی صادر کرد؟!

دشوار بتوان باور کرد که بختیار از فهم این ظرائف عاجز بوده باشد! آیا او هیچ نیندیشیده بود که چرا دکتر صدیقی "عدم خروج شاه از کشور" را شرط پذیرش نخست وزیری وی قرار داده بود؟ به این ترتیب استثناء برشمردن بختیار و قرار دادن او در برابر انقلاب بسیار ساده انگارانه به نظر می رسد. یادمان نرود، این بختیار بود که به سرعت اجرای بزرگترین برنامه ی انقلاب را ممکن ساخت: خروج شاه از کشور!

در واقع ناقوس فروپاشی سلطنت پهلوی در ۲۶ دی ماه به صدا درآمد. او بود که شاه را از کشور خارج کرد. خروج شاه از کشور موقعیت بختیار را در میان مخالفان بهبود بخشید و تا آنجا پیش رفت که سفر وی به پاریس ممکن و ضروری شمرده شد. برای این کار برنامه ریزی هایی هم صورت گرفت، حتی متن استعفانامه ای هم با مشارکت وی تنظیم شد:

"از آنجا که نهضت اسلامی ملت ایران با ایثار خون جوانان عزیز خود به آستانه پیروزی رسیده است، از آنجا که اکثریت قاطع ملت ایران به رهبر عظیم الشأن خود امام خمینی ابراز اعتماد کامل نموده است، از آنجا که دولت اینجانب شاهپور بختیار فعلا از طرف اکثریت ملت ایران مورد توجه و علاقه نمی باشد، لذا این دولت استعفای خود را به پیشگاه ملت عزیز ایران به رهبری امام خمینی تقدیم می دارد و با توجه به خدماتی که این دولت در عمر بسبار کوتاه خود در راه رسیدن به اهداف عالیه ملت ایران انجام داده است، امیدوار است که بعد از این نیز همراه و همگام سایر افراد ملت ایران بتواند بعد راه طولانی موفقیت را بپیماید."

این متن را نخستین بار زنده یاد صدر حاج سیدجوادی منتشر و اضافه کرد که سند آن با اصلاحاتی که شخص دکتر بختیار در آن بعمل آورده نزد او محفوظ است.[کیهان ۱۳ اسفند ۵۷] به لحاظ اهمیت این سند تاریخی، شایسته است که نزدیکان زنده یاد صدر جهت ثبت در تاریخ، آن را منتشر و در اختیار یک مرکز معتبر قرار دهند بویژه آنکه دکتر بختیار در گفتگو با ضیاء صدقی آن را تکذیب کرده اما صدر شخصیتی نیست که بتوان او و سخنش را نادیده گرفت.

اکنون البته می دانیم که سیر تحولات مانع از آن شد که این استعفا نامه به امضای بختیار برسد. بویژه اینکه با کشتار ششم بهمن، سفر او به پاریس که قرار بود با تقدیم متن استعفا همراه باشد، کلا منتفی شد.از آن پس، بختیار بازی را به گونه ای دیگر رقم زد و هواداران او معمولا مایلند تا همین بخش اخیر را برجسته کنند در حالی که بختیار نه "ناجی"سلطنت مشروطه که با اخذ سلسله ای از تصمیمات مهم و موثر، عملا "میانجی" نظام سابق و لاحق برای تسهیل فرآیند گذار شد هرچند چنین تعبیری برای او و برخی از هواداران متعصب اش خوشایند نباشد!

@hamidrezaabedian