شعر و ترانه های حامد حسینخانی
314 subscribers
219 photos
59 videos
14 files
62 links
Download Telegram
Forwarded from چهار خطی
Pages from JoNg-18.pdf
294.7 KB
«مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبری در احیاء‌ آثار شاعران پارسی‌گوی»، سیدعلی میرافضلی، جُنگ هنر مس، شمارۀ ۱۸، تابستان و پاییز ۱۴۰۰ شمسی،‌ ص ۵۲-۶۱
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
یگانهء دهر، دکتر محمود مدبری، سال ها پدرانه، استادم بود؛ این رباعی ها، راوی اندوهی یتیمانه اند:
🖤🖤🖤

در رگ رگمان غمِ تو در جریان است
از داغ تو قلبِ واژه ها بریان است
دیگر به کتابخانه ات سر نزدی!
چشم همهء کتاب ها گریان است

سوازند غمت دلِ غزلخوانی را
سوگ است به پا متون عرفانی را
با رستم و زال باز حیرت زده کن
دانشکدهء علوم انسانی را

بارِ سفری همیشگی بست ؛ دریغ!
استاد بزرگ، رفت از دست؛ دریغ!
از پنجرهء کلاس ها می بینیم
سیمرغ به کوهِ قاف پیوست؛ دریغ!

حامد حسینخانی، ۲۳ فرودین ماه ۱۴۰۳، روز پرکشیدن آن بزرگمرد.
Forwarded from شفیعی کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر محمود مدبّری، لغت‌پژوه و مصحّح متون نظم و نثر فارسی و استاد برجستهٔ دانشگاه باهنر کرمان بر اثر بیماری سرطان درگذشت.


به نام خداوند جان‌آفرین
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی فقدان استاد بزرگوار محمود مدبّری را تسلیت می‌گوید.
به خانوادهٔ گرامی ایشان، همکاران و اهالی فرهنگ‌دوست کرمان غم‌مباد می‌گوییم.
معلّمی که سال‌ها بی‌هیچ هیاهو و ادعا، عاشقانه و مسئولانه نوشت و در کلاس‌های ادبیات به تربیت دانشجویان و علاقه‌مندان پرداخت و با منش نیکوی خود خاطره‌های شیرین از درس ادبیات ساخت و یاد خوش برجای گذاشت.
دریغا!
بشد، که یاد خوشش باد روزگارِ وصال!


ویدیو: سخنان زنده‌یاد دکتر محمد دبیرسیاقی، دکتر امیربانو کریمی و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ زنده یاد دکتر محمود مدبّری. نام سازنده را نمی‌دانیم.
#محمود_مدبری
#کرمان #دانشگاه_باهنر_کرمان
JR_JCTK-15-29_004.pdf
887.1 KB
مقاله تطبیق کارکردهای مفهوم عشق در شعر منزوی و ناظم حکمت
حامد حسینخانی، نشریه ادبیات تطبیقی
روزگاریست سخت بی بنیاد...
استاد محمدعلی علومی هم...
به یاد روانشاد استاد محمدعلی علومی، داستان نویس، اسطوره شناس، پژوهشگر، نقاش و طنزپردازِ دردمند

با سوگِ گل و سرو و صنوبر چه کنیم؟
با این همه داغِ دردپِرور چه کنیم؟
ای باد صبا! بپرس از اشک بهار
با آتش لاله های پرپر چه کنیم؟


حامد حسینخانی
توضیحی دربارهء درست خواندن این رباعی #خیام

من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده، کشیدِ بارِ تن نتوانم
من بندهء آن دمم که ساقی گوید
یک جامِ دگر بگیر و من نتوانم

#حکیم_خیام_نیشابوری
#چهارگانی
#شاملو
#استاد_شجریان
#شعر
#شعر_فارسی
#ترانه
#حامد_حسینخانی
https://www.instagram.com/reel/C7FFHftN8NA/?igsh=MWwwOTdsNHhhY29wdw==
Forwarded from علی ملازاده
دعوتید به اولین رویدادِ راهرو:

سایه روشنِ شخصیتِ سیاوش
با حضور دکتر حامد حسینخانی

دوشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۳. پنجِ پسین
کتابخانه ملی، سالنِ باستانیِ پاریزی
من كه يك عمر است با تنهايی خود ساختم
عاقبت يك خانه از رسوايی خود ساختم

اين غزل ها هر كجا وردِ زبان مردمند
شهرتی با شعركِ هر جايی خود ساختم

روزی از دريا به خشكي آمدم چون لاك پشت
لانه ای بر ساحل رؤيايی خود ساختم

دست و پا در شن زدم، رؤيای من كابوس شد!
چاره ای هنگام تن فرسايی خود ساختم

خواستم بر گردم امّا موج پس مي زد مرا
لاجرم با دردِ بي دريايی خود ساختم

اين منم پروانه ای در تارهای عنكبوت
كار خود را وقت بي پروايی خود ساختم

سالها پس كوچه هاي شعر را گشتم، نبود!
تا كه شهری تازه از پويايی خود ساختم

گفتم اين دار است در ميدان شهر آويختي؟
گفت تنديسی كه از زيبايی خود ساختم

گفتم اين آتش كه می سوزد مرا؟ خنديد و گفت:
مستیِ نابی كه با گيرايی خود ساختم

شهر ويران بود و من برگشتم از سمتِ خودم
كلبه ای در جنگلِ تنهايي خود ساختم

نيمه شب ها با تنِ جنگل، عصا پشت عصا
از برای روز نابينايی خود ساختم

الغرض، يك عمر مُستثنا شدم با حرفِ عشق
من كه با تقدير استثنايی خود ساختم!

حامد حسینخانی
از مجموعه "واژه های وحشی"
@hamedpoem2017

#حامد_حسینخانی
#دکتر_حامد_حسینخانی
#غزل
#غزل_امروز
#ترانه
https://www.instagram.com/reel/C-IBUVAtHli/?igsh=MTc4b2Rqc3M4MHRtYg==
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من كه يك عمر است با تنهايی خود ساختم
عاقبت يك خانه از رسوايی خود ساختم

اين غزل ها هر كجا وردِ زبان مردمند
شهرتی با شعركِ هر جايی خود ساختم

روزی از دريا به خشكي آمدم چون لاك پشت
لانه ای بر ساحل رؤيايی خود ساختم

دست و پا در شن زدم، رؤيای من كابوس شد!
چاره ای هنگام تن فرسايی خود ساختم

خواستم بر گردم امّا موج پس مي زد مرا
لاجرم با دردِ بي دريايی خود ساختم

اين منم پروانه ای در تارهای عنكبوت
كار خود را وقت بي پروايی خود ساختم

سالها پس كوچه هاي شعر را گشتم، نبود!
تا كه شهری تازه از پويايی خود ساختم

گفتم اين دار است در ميدان شهر آويختي؟
گفت تنديسی كه از زيبايی خود ساختم

گفتم اين آتش كه می سوزد مرا؟ خنديد و گفت:
مستیِ نابی كه با گيرايی خود ساختم

شهر ويران بود و من برگشتم از سمتِ خودم
كلبه ای در جنگلِ تنهايي خود ساختم

نيمه شب ها با تنِ جنگل، عصا پشت عصا
از برای روز نابينايی خود ساختم

الغرض، يك عمر مُستثنا شدم با حرفِ عشق
من كه با تقدير استثنايی خود ساختم!

حامد حسینخانی
از مجموعه "واژه های وحشی"
@hamedpoem2017
جلسه دوم، ترم چهارم، شرح غزل ۳۷ از دیوان شمس
حامد حسینخانی
ورزش پهلوانی از این جهت که تمرینِ تمام مهارت های رزمی، مانند شمشیرزنی، سپرگیری، تیر از کمان افکندن و... بوده است، ورزشی کامل است که سبب ورزیدگی فراوان می شود؛ اما مهم تر اینکه این ورزش
نماد خوی جوانمردی و آیین فتوت است و بخشی از هویت فرهنگی ایرانیان است. با ادبیات و الهیات و هنر در آمیخته است؛ از شاهنامه گرفته تا ذکر و منقبت و ریتم و آواز، عناصر این ورزشند.
رمز و نمادهای عرفانی آن هم گویای گونه ای جهان بینی اساطیری و آسمانی ست. گود دایره وار، نماد زمین و جهان مادی است و ورزشکاران، ساکنان زمینند که با میاندار که پیام آور زندگی و حرکت رو به تعالی ست، هماهنگند. مرشد، هم سروش مینوی ست که با ضرب و شعر و صدای خوش، رموز رستگاری را از جهان بالا به گوش زمینیان می رساند.
تصاویری از ورزش زورخانهء امیرالمومنین کرمان به سرپرستی قهرمان ارزنده و دوست عزیزم، حجت رشیدزاده تقدیم شد. چهارشنبه، ۱۷، مردادماه ۱۴۰۳.
یاد زنده یاد پهلوان جلال رشیدزاده گرامی باد.
#ورزش_پهلوانی
#ورزش_باستانی
#گود_زورخانه
#پهلوان
#حامد_حسینخانی

@hojatrashidzadeh.ir
https://www.instagram.com/reel/C-akbgxNbog/?igsh=Z3M1Z3duaWQxYzNi
بخشی از یادداشتم درباره شعر و شخصیت زنده یاد،استاد محمدعلی بهمنی، سال ۱۳۹۸، به مناسبت دریافت جایزه ادبی صبا در آیین ملی جایره افضلی پور، دانشگاه کرمان.
متن کامل این یادداشت در پایگاه فردای کرمان آمده است:
https://fardayekerman.ir/news/47113

نخستین ویژگی شعر بهمنی، سادگی و صمیمیّت آن است. سادگی و روانی در زبان شعر او آشکار است و صمیمیّت شعرش در عاطفه‌مندیِ ژرف، ریشه دارد. زبانِ غزل او گاه بسیار نزدیک به گفتگوهای مردم و محاوره‌های روزمره است. چنین ساده سخن گفتن در شعر، بسیار دشوار است و یادآور «سهلِ ممتنع» زبانِ شعر سعدی بزرگ است. عنصر عاطفه در شعر بهمنی بسیار نیرومند است و همین وجه عاطفیِ شعر او بر سادگی و روانی زبان، تاثیر مستقیم گذاشته است، کاربرد واژه‌های نو و آشنا، پرهیز از پیچیدگی‌های معنایی، ساختار طبیعی از نحوِ زبان، از ویژگی‌های زبانیِ شعر اوست:

با همۀ بی سرو سامانی‌ام

باز به دنبال پریشانی‌ام



طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست

در پی ویران‌شدنی آنی‌ام



آمده‌ام بلکه نگاهم کنی

عاشق آن لحظۀ توفانی‌ام...



بی‌تردید دلیل توفیق شاعر، در عرصۀ ترانه‌سرایی نیز، همین سادگی در زبان غزل اوست. گاهی غزل‌های بهمنی از منظر ز بان آنقدر روان و صمیمی هستند که وضعیتی ترانه‌وار پیدا می‌کند:

دیرسالی است که در من جاری‌ست

عاشقی، نقلیِ استمراری ست



عشق را- این غزل حافظ را-

می‌توان گفت مگر تکراری‌ست...
#استاد_محمدعلی_بهمنی
#محمدعلی_بهمنی
#غزل
#غزل_فارسی
#غزل_امروز
#شعر
#حامد_حسینخانی
#دکتر_حامد_حسینخانی
https://www.instagram.com/p/C_U194rt-Ov/?igsh=MTYxMGViNzM2N2FxZg==
رفتن به محتوای اصلی
شنبه 10 شهریور 1403

کدخبر: 47113
تاریخ انتشار: شنبه 10 شهریور 1403 - 09:47
فرهنگ و هنر
فردای کرمان
به یاد استاد نوگرای غزل و ترانه؛
تا تو هستی و غزل هست...

فردای‌کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: استاد نوگرای غزل و ترانه‌ محمدعلی بهمنی دیشب ساعت بیست و سه جمعه نهم شهریورماه در بیمارستان چشم فرو بست و به سفر ابدی رفت.
زنده‌یاد بهمنی هم در غزل و هم در ترانه از چهره‌های برجسته و مطرح دهه‌های اخیر بود که خوش درخشید و بارها مورد تقدیر قرار گرفت. ازجملۀ این تقدیرها یکی هم اهدای جایزۀ بانو فاخره صبا به ایشان در دانشگاه باهنر کرمان بود.
او در دهم اردیبهشت سال نودوهشت به کرمان آمد و در مراسم چهاردهمین دورۀ جایزۀ مهندس افضلی‌پور حضور داشت، در تالار وحدت دانشگاه سخنرانی کرد و مورد تجلیل قرار گرفت. گزارش مفصل این رویداد را همان زمان در هفته‌نامۀ استقامت منتشر کردیم.
به منظور گرامیداشت یاد او، متن یادداشت دکتر حامد حسینخانی که همزمان با تقدیر او در کرمان در استقامت منتشر کردیم را در این‌جا بازنشر می‌کنیم. روحش شاد و یادش گرامی باد.
 
استاد محمدعلی بهمنی در سال 1321 خورشیدی چشم به جهان گشود. او در اصل اهل تهران است؛ امّا بیشتر دوران زندگی خود را در شهر بندرعباس و با ساحل و دریا گذرانده است و در آنجا در کنار آفرینش‌های ادبی و انتشار آثار، به کار چاپ هم پرداخته است. بهمنی در سن 9 سالگی که در چاپخانه کار می‌کرد. با شاعر نامدار معاصر، زنده‌یاد فریدون مشیری آشنا شد و با راهنمایی و تشویق‌های او نخستین شعر خود را در مجلۀ «روشنفکر» منتشر کرد. از دهۀ 50 تا امروز آثار متعدد او همواره در فضای شعر امروز ایران حضور داشته‌اند. هر چندگاه نیمایی و منثور هم می‌سراید و آثاری از این دست، از او منتشر شده است، امّا همگان او را با غزل می‌شناسند. استاد بهمنی در قلمرو ترانه‌سرایی نیز حضور موثری داشته است. مجموعه شعرهای او عبارتند از باغ لال (1350). در بی وزنی (1351)، عامیانه‌ها (1355)، گیسو، کلاه، کفتر (1356)، گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود (1369)، دهاتی (1377)، غزل (1377)، شاعر شنیدنی است (1377)، عشق است (1378)، نیستان (1379)، کاسۀ آب دیوژن، امانم بده (1380)، این خانه واژه‌های نسوزی دارد (1383)، من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم (1388) و گزیدۀ غزل‌های شاعر.
استاد بهمنی در عرصۀ غزل امروز، جایگاهی بلند و شایستۀ تحسین دارد. شعر او به راستی ادامۀ همان جریان نوگرا در غزل است. می‌توان از غزل زنده‌یاد منوچهر سیستانی، زنده یاد حسین منزوی و استاد محمدعلی بهمن به عنوان مثلث غزلِ نوین یاد کرد.
در این توفیق مهم شاعر، چند ویژگیِ برجستۀ شعر او بسیار نقش داشته‌اند که به اختصار درباره آنها بحث می‌کنیم.

نخستین ویژگی شعر بهمنی، سادگی و صمیمیّت آن است. سادگی و روانی  در زبان شعر او آشکار  است و صمیمیّت شعرش در عاطفه‌مندیِ ژرف، ریشه دارد. زبانِ غزل او گاه بسیار نزدیک به گفتگوهای مردم و محاوره‌های  روزمره است. چنین ساده سخن گفتن در شعر، بسیار دشوار است و یادآور «سهلِ ممتنع» زبانِ شعر سعدی بزرگ است. عنصر عاطفه در شعر بهمنی بسیار نیرومند است و همین وجه عاطفیِ شعر او بر سادگی و روانی زبان، تاثیر مستقیم گذاشته است، کاربرد واژه‌های نو و آشنا، پرهیز از پیچیدگی‌های معنایی، ساختار طبیعی از نحوِ زبان، از ویژگی‌های زبانیِ شعر اوست:
با همۀ بی سرو سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام
 
طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران‌شدنی آنی‌ام
 
آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظۀ توفانی‌ام...
 
بی‌تردید دلیل توفیق شاعر، در عرصۀ ترانه‌سرایی نیز، همین سادگی در زبان غزل اوست. گاهی غزل‌های بهمنی از منظر ز بان آنقدر روان و صمیمی هستند که وضعیتی ترانه‌وار پیدا می‌کند:
دیرسالی است که در من جاری‌ست
عاشقی، نقلیِ استمراری ست
 
عشق را- این غزل حافظ را-
می‌توان گفت مگر تکراری‌ست...
 
نکتۀ دیگر دربارۀ غزل بهمنی، در گسترش میدان‌های تازۀ غزل، تنوع وزن و قافیه‌ است. او از وزن و قافیه بهره‌های نوآورانه می‌‌برد. از جهت فضاهای موسیقایی غزل بهمنی، برجستگی و نمودِ زیباشناسانه دارد.
من زنده بودم اما، انگار مرده بودم
از بسکه روزها را، با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده می‌خواست، من دل سپرده بودم...
ویژگی دیگر اینکه کنش نوآورانۀ بهمنی بر اساس نیماباوری است. روح شعر نیمایی در غزل او حلول کرده تا آنجا که او غزل سرودن بعد از نیما را نوعی لجبازی می‌داند. افزون بر این در آثار بهمنی گاه غزل گونه‌هایی می بینیم که از جهت فرمی و موسیقایی به سمت شعر نیمایی حرکت می‌کنند. این گونه تجربه‌ها نیز حکایت از تلاش برای گسترش و نوآوری در غزل و به نوعی ادامۀ مسیر نیما است.