هفتِگانه
293 subscribers
3 photos
1 video
1 file
90 links
این کانال در نظر دارد به طور معمول هفته‌ای یک بار مطالب خواندنی، شنیدنی یا دیدنی را تقدیم کند به دوستان؛ تا توفیق چه باشد!
سيد محمدرضا ابن‌الرسول
@Ebnorrasool
Download Telegram
Channel created
سلام دوستان
من هم مثل شما گهگاه در فضای مجازی به مطالبی بر می‌خورم که دوست دارم آنها را با شما در میان بگذارم.
اگر مطلب برگزیده از جنس گزارش باشد، نخست می‌بینم مستند است یا نه و سپس در صورت نیاز آن را ویرایش و تقدیم می‌کنم.
می‌کوشم مطالبی را انتخاب کنم که کوتاه و مؤثر باشد.
هر تذکری را هم به گوش جان پذیرایم.
اوقاتتان خوش!
سید محمدرضا ابن‌الرسول
بهار ۱۴۰۱


0⃣
پدیدۀ سواد مصنوعی و الگوی جدید نادانی
(يادداشتی منسوب به دکتر مجتبی لشکربلوکی)

روزانه فقط در تلگرام بیش از ۳ میلیون مطلب منتشر می‌شود. جالب است بدانید در ساعت ۴ صبح که میزان مطالب منتشر شده به کمترین مقدار خود می‌رسد نیز ۲۵ هزار مطلب نشر می‌یابد. این میزان تولید محتوا در شبکه‌های مختلف اجتماعی در طول تاریخ بی‌نظیر و فوق العاده است و منجر به پدیدۀ جالبی شده: "«همه ما» راجع به «همه چیز» می‌دانیم اما با ويژگی‌هایی خاص".

کارل تارو ژورنالیست معروف ژاپنی می‌گوید: هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن می‌گوید ما وانمود می‌کنیم که در بارۀ آن می‌دانیم. همکارانمان در بارۀ فیلم، کتاب، قیمت ارز، حملۀ نظامی آمریکا صحبت می‌کنند، سرمان را بالا و پایین می‌بریم؛ یعنی من هم در بارۀ آن می‌دانم.

این در صورتی است که آنها در بارۀ آن موضوع، فقط نظرات کس دیگری را در یک شبکۀ اجتماعی خوانده‌اند و آن را بازگو می‌کنند، همان گونه که ما نیز چنین می‌کنیم. ما به شکلی خطرناک به نوعی «کپی‌برداری» از دانایی نزدیک می‌شویم که در واقع الگوی جدید «نادانی» است. ما با «سواد مصنوعی» روبرو هستیم.

تحلیل و تجویز راهبردی:
رسانه‌ها باعث شده‌اند به سرعت برق در معرض اخبار، و به سرعت باد در معرض تحلیل اخبار قرار بگیریم. محیط اطراف ما پر است از اخبار مغشوش، اعداد و ارقام گول‌زننده و حرف‌های جهت‌دار. سه مسئله این موضوع را تشدید می‌کند:
نخست. حجم بالای اخبار و تحلیل‌ها: اطلاعات بیشتر یعنی فرصت کمتر برای بررسی دقیق‌تر آنها.
دوم. سبک زندگی شتابان: زندگی امروزی نسبت به 200 سال پیش بسیار چگال‌تر شده است؛ یعنی میزان رخدادهای کاری و ارتباطاتی در واحد زمان بیشتر شده است.
سوم. سواد مصنوعی: نظرات ما از پرسه‌زدن در شبکه‌های اجتماعی سرچشمه می‌گیرند، نه مطالعۀ کتاب‌ها! این کپی‌برداری از دانایی، در واقع الگوی جدید نادانی است.

به همین خاطر است که اخبار درست، غلط، شایعه و حقیقت در فضای مجازی تقریبا هم ارزش‌اند؛ چرا؟ چون ما فرصت نمی‌کنیم که درستی آنچه را که دریافت می‌کنیم، بررسی کنیم. بلافاصله آن را می‌خوانیم و احتمالا آن را برای دیگران فوروارد (ارسال) می‌کنیم و در گفتگوهای خانوادگی یا دوستانه یا کاری‌مان از آن اطلاعات استفاده می‌کنیم که نشان دهیم از زمانه عقب نیستیم.

چه می‌توان کرد؟

۱. تعلیق قضاوت. نه باور کنید و نه رد کنید. زمانی که استدلال به نفع یا علیه آن گفته یا نوشته ندارید، نه ردش کنید و نه تأييد؛ قضاوت خود را معلق کنید تا زمان دریافت اطلاعات کافی برای قضاوت.

۲. در حالت «غیر طبیعی» قضاوت نکنید. دو روان‌شناس آمریکایی در مطالعات خود نشان دادند زمانی که افراد از آرامش فکری بیشتری برخوردارند، کیفیت قضاوت‌های حرفه‌ای‌شان افزایش پیدا می‌کند. مطالعات نشان داده زمانی که شتاب‌زده، هیجانی، خسته و پریشان هستیم، کیفیت قضاوت‌های ما افت می‌کند و قضاوتی که در زمان شتاب‌زدگی می‌کنیم، به اندازه قضاوت یک فرد مست (غیر عادی)، غیر قابلِ اتّکاست.

۳. به ساختارهای مشکوک، حساس باشید. جملاتی که با فعل مجهول و بدون فاعل ساخته شده‌اند، مانند: «گفته می‌شود» یا «شنیده‌ها حاکی از آن است که» و «یا بر اساس اخبار منتشر شده» روشی برای پیچاندن شماست. در این ساختارها خبر وجود دارد، اما منبع خبر وجود ندارد.

۴. برای هر چه می‌خوانید یا می‌شنوید، از خودتان بپرسید:
الف) آیا از منبع خبر / گزارش مطمئن هستم؟
ب) آیا شواهد تأییدکننده یا استدلال‌های قانع‌کننده، آورده شده یا اینکه یک حرف به زبان‌های مختلف تکرار شده؟
ج) آیا بین مقدمه و اطلاعات ارایه شده و نتایج، رابطۀ منطقی وجود دارد؟
د) آیا تمامِ واقعیت، بیان شده یا بخشی از واقعیت؟

۵. از چرا و کلمات هم‌خانواده استفاده کنید. آدم‌های دقیق دائم می‌پرسند چرا؟ چرا کاندیدای ریاست جمهوری شما بهتر است؟ چه چیز باعث می‌شود فکر کنید قیمت ارز بالا می‌رود؟ چطور به این نتیجه رسیدید؟

۶. در منطق، فصلی وجود دارد به نام مغالطات. برای تقویت تفکر سنجش‌گرانه (انتقادی)، بخش مغالطات را بخوانید با بیش از ۷۰ نوع مغالطه (= دامگاهِ اشتباه ذهنی) آشنا شوید.

۷. حضور در شبکه‌های اجتماعی مفید است. جریان آزاد اطلاعات در آن بسیار جذاب، مفید و غنیمت است، اما فراموش نکنیم که آنها نمی‌توانند جایگزین کتاب و تفکر عمیق شوند.

1⃣
🗒 ذيلی بر نوشتار فوق

۱. اين يادداشت به جناب دکتر مجتبی لشکربُلوکی منسوب است ولی نه در بخش يادداشت‌های وب‌سايت ايشان:
http://lashkarbolouki.com/#2
و نه در کانال تلگرامی‌شان:
@Dr_Lashkarbolouki
که هر دو حاوی مطالبی خواندنی است، نشانی از آن نيافتم. به هر روی اين مطلب با ذکر نام دکتر لشکربلوکی در تاريخ ۱۳۹۷/۱/۲۳ در کانال تلگرامی ايران‌نيوز:
@irranews
و بدون ذکر نام نويسنده در تاريخ ۱۳۹۶/۷/۲۵ با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وب‌سایت غير قابل دسترسیِ «www.spbc.ir» (تاریخ ۲۶ فروردین ۹۷) در پايگاه:
https://shoaresal.ir/fa/news/162998/
و باز همراه با نام نويسنده يک بار در تاريخ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸ در شبکۀ جامعه‌شناسی علامه در پايگاه:
https://choqorok.com/@Atu_Sociology/h14n
و يک بار در تاريخ ۱۳۹۹/۱۱/۲ در جوان آنلاين:
https://www.Javann.ir/004LR2
انتشار يافته است.

۲. نوشتۀ کارل تارو گرینفلد (Karl Taro Greenfeld)، رمان‌نویس و ژورنالیست مشهور ژاپنی در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۱۴م با عنوان «faking cultural litracy» در وب‌سایت نیویورک‌تایمز منتشر شده، و وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ آن را با عنوان «سواد تصنعی» و با ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است. پيشنهاد می‌کنم اين مطلبِ کوتاه را هم در نشانی زير بخوانيد:
http://farhangemrooz.com/news/29868/
اين نوشته سپس در پايگاه‌های گوناگون با عنوان‌هايی همچون: «سواد مصنوعی حاصل شبکه‌های اجتماعی»، «نشخوار مطالب شبکه‌های اجتماعی؛ الگوی جدید نادانی» و «سواد تصنعی: آیا در عصر اینترنت باسوادتر شده‌ایم؟» نيز نشر يافته است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مناجات مشهور «بِرِضاكَ يا خالِقي» با صدای نور قمر و به تقليد از ام کلثوم

2⃣
🗒 ذيلی بر فرستۀ فوق

۱. اين قطعۀ مشهور، نوشتۀ موزونِ شاعر مصری، بيرم تونسی (۱۸۹۳-۱۹۶۱م) است که ام کلثوم، خوانندۀ پرآوازۀ مصر (۱۸۹۸-۱۹۷۵م) آن را برای نخستين بار در فيلم سلّامة (توليد ۱۹۴۴م، به کارگردانی توجو مزراحی و موسيقی زکريا احمد) اجرا کرد:
https://t.me/phafteganeha/2
https://youtu.be/BTuD6vzcKPA
https://youtu.be/vwk4Ft_KVFE
https://youtu.be/ONZL0dNhqEY

و از آن پس به مشهورترين قطعۀ نيايش و مناجات در جهان عرب تبديل شد و ده‌ها خوانندۀ عرب و غير عرب از او تقليد کردند و به ويژه در ماه رمضان بدان اقبال می‌کنند.

۲. متن قطعه و ترجمۀ آن چنين است:
بِرِضاكَ يا خالقي، لا رَغْبَتي ورِضاي
خَلَقْتَ صَوْتي ويَدُكَ صَوَّرَتْ أعْضائي
أبْلِغْ بِصَوتي يا رَبّي مَقْصَدي ومُناي
لَمّا أناجيكَ ولَمّا تَسْتَمِع شَكْواي

به خواست خودت ـ ای آفریدگار من ـ و نه به میل و رغبت من
صدای مرا آفریدی و دستِ تو اندامِ مرا شکل داد
با صدایم ـ ای پروردگار من ـ مرا به هدفم و آرزويم برسان!
آنگاه که با تو نيايش می‌کنم و آنگاه که شِکوه‌ام را می‌شنوی

۳. اين آواز از نظر اهل فن، قطعه‌ای است پیچیده و ممتاز در مقام راست که البته در بخش‌هایی از آن، به دستگاه‌ها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشهٔ عراق نیز پرده‌گردانی می‌کند اما در انتها به سه‌گاه بر می‌گردد. استاد بی‌بديل آواز ايران، روان‌شاد محمدرضا شجريان هم قطعۀ «ربّنا»ی خود را تحت تأثير اين آواز خوانده است.

۴. اين مناجات را ام کلثوم و به تبع وی، بسياری از خوانندگان ديگر با لهجۀ مصری يا محلی خوانده‌اند. حرف قاف در لهجۀ مصری به صورت همزه، و در برخی لهجه‌ها به صورت گاف ادا می‌شود. باز حرف جيم در لهجۀ مصری به صورت گاف و در لهجۀ لبنانی به صورت «ژ» تلفظ می‌شود. «أعضائي» هم تقريبا به صورت «أعضاي» ادا شده تا با «رضاي» و «مناي» و «شكواي» هم‌ آهنگ باشد. نيز اِعراب کلمات به درستی رعايت نمی‌شود.

۵. يکی از تأثيرگذارترين و پر بيننده‌ترين تقليدهای اين قطعۀ آوازی، کاری است که دختر نوجوان تونسی به نام «نور قمر» (متولد ۲۰۰۳م) در سال ۲۰۱۶م در دورۀ نخستِ برنامۀ «The Voice Kids» اجرا کرد:
https://youtu.be/z2Sl7zTEPWs
و داوران نامورِ اين برنامه يعنی کاظم الساهر از عراق، نانسی عجرم از لبنان و تامر حسنی از مصر را به اعجاب آورد، هرچند اين خوانندۀ نوجوان به مرحلۀ بعد راه نيافت ولی اجرايش شهرت جهانی پيدا کرد. برنامۀ يادشده، ويژۀ کودکان و نوجوانان هفت تا چهارده سال است و از کانال «MBC» پخش می‌شود.

۶. چنان که گذشت اين قطعه را خوانندگان بسياری بازخوانی کرده‌اند:
ـ شهد برمدا، بانوی خوانندۀ سوری (متولد ۱۹۸۹م):
https://youtu.be/al1wSVNkz_k
https://youtu.be/QtTJMJGeyHw
ـ جويرية حمدي، دختر نوجوان مصري (متولد ۲۰۰۶م):
https://youtu.be/41_a7pBKnSs
ـ كارمن سليمان، بانوی مصری (متولد ۱۹۹۴م):
https://youtu.be/tvCQnzCMFBw
ـ حفيظة فالكو، بانوی مراکشی (متولد ۱۹۹۰م):
https://youtu.be/-Wgl3EY18HU
ـ وفاء عماد دختر نوجوان مصری (متولد ۲۰۰۷م):
https://youtu.be/Z8XLLPm9yAo
ـ ياسمين الخيام، بانوی مصری (متولد ۱۹۴۶م):
https://youtu.be/4qwQgD-QXYQ
ـ أسماء الأزرق، بانوی مراکشی (متولد ۱۹۸۶م):
https://youtu.be/K-ILETm1bXI
ـ أسماء لمنور، بانوی مراکشی (متولد ۱۹۷۸م):
https://youtu.be/-OwLbrw-SPI
ـ لمياء جمال، بانوی تونسی (متولد: ۱۹۷۱م):
https://youtu.be/W9Utnk-Cde4
ـ أسماء بن أحمد، بانوی تونسی (متولد: ۱۹۸۵م):
https://youtu.be/46fn87sm084
ـ جنات مهید، بانوی مراکشی (متولد ۱۹۸۶م):
https://youtu.be/dAnEngUzbaI
https://youtu.be/qtZ9omRMQVw
ـ سناء نبيل، نوۀ ام کلثوم:
https://youtu.be/KAfBULoqulQ
ـ ناي البرغوثي، بانوی فلسطينی:
https://youtu.be/E6nAc55eqzY
ـ مروة ناجي، بانوی مصری:
https://youtu.be/_9LLuEvVCP0
ـ ليلى حجيج، بانوی تونسی:
https://youtu.be/YbsvKHpg6L4
ـ حمزة المزجاجي، از يمن:
https://youtu.be/2ihNF1BnJvA
https://youtu.be/F4LsGkGGn2s
ـ محمد نبيل، از يمن:
https://youtu.be/pXl5U49cbZ0
ـ علي المديدي، از مراکش:
https://youtu.be/WuFpOiH9FxE
ـ عبدالعظيم الذهبي از مصر:
https://youtu.be/zlMjeL1r9ME

و عبد الله معتوق، وليد الموسی، مروان هاشم، محمد الکيلاني، ناصر دشتی و ... .
براى آنکه اخلاقى‌تر زندگى کنم
مى‌کوشم در برابر گفتار و رفتار نامناسبى که ديگران با من دارند، گام به گام چنين کنم:

۱. فروکاستِ قضاوت به حدس: به جاى آنکه در بارۀ شخصيت يا گفتار و رفتار کسى داورى کنم و ناخوداگاه به ورطۀ قضاوت ناحق کشيده شوم، فقط به احتمال و حدس و گمان بسنده کنم و حکم قطعى ندهم.

۲. فروکاستِ حدس به شِکٔوِه: به جاى حدس و احتمال و براى آنکه مبادا به سوء ظن و بدگمانى دچار شوم، به خودش گِله کنم که انتظار چنين گفتار و رفتارى را از او نداشته‌ام.

۳. فروکاستِ شِکٔوِه به شگفتى: به جاى آنکه از گفتار و رفتار او گِله و شکايت کنم، فقط اظهار تعجّب کنم و بگويم که شگفت‌زده شده‌ام.

۴. فروکاستِ شگفتى به پرسش: به جاى آنکه از گفتار و رفتار او اظهار شگفتى کنم، از خودِ او علت اين رفتارها را جويا شوم و هر توجيهى کرد، بپذيرم. به ديگر سخن همين که سعی می‌کند کار خود را موجَّه جلوه دهد، من به هدف خودم رسيده‌ام که همان واداشتن او به بازبينی رفتار و گفتارِ خود است.

۵. فروکاستِ پرسش به خودکاوى: به جاى آنکه طرف مقابل را به چالش بکشم، ريشۀ گفتار و رفتار او را در منش و روش خود بجويم و به اين پرسش پاسخ بدهم که: «کدام گفتار و رفتار من باعث چنين واکنشى از جانب او شده است؟».

3⃣
🗒 ذيلی بر يادداشت فوق

۱. اين يادداشت را در تاريخ ۱۸ بهمن ۹۹ نوشته و گويا برای برخی دوستان هم فرستاده‌ام. اما اين که از کدام کتاب يا نوشتار مُلهَم بوده‌ام، چيزی به ياد ندارم. همين قدر می‌دانم که اين مطالب را کم و بيش و به تفاريق می‌توان در نکته‌های حکمت‌آميز و حکمت‌آموز ديگران سراغ کرد.

۲. می‌پذيرم که گفتن اين مطالب آسان و انجام دادن آنها دشوار است ولی به تجربه می‌گويم که با اندکی تمرکز و تمرين، شدنی است. با اين وصف، نظرِ مکتوبِ دوستان را هم با کمال اشتياق می‌خوانم.
Audio
«چرا و چگونه داستان بخوانیم؟»
گفتاری از ابراهیم سلیمی

4⃣
🗒 ذيلی بر فرستۀ فوق

۱. آنچه شنیدید، خلاصۀ ویراستۀ ۲۳ دقیقه‌ای از سخنرانی یک ساعتۀ دوست عزیز جناب آقای دکتر ابراهیم سلیمی است که به دعوت این بنده در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۲۱ در مجمعی از دوستان دانشور ارائه کرد و مایۀ اعجاب و تحسین شد.

۲. دکتر ابراهیم سلیمی کوچی (متولد ۱۳۶۰ فسا)، دانشیار گروه زبان و ادبیات فرانسه و همکار گرامی ما در دانشکدۀ زبانِ دانشگاه اصفهان است. مقالات بسیاری به زبان فارسی و فرانسه در مجلات داخل و خارج منتشر کرده است (پژواک زبان: یادمان چهلمین سال تأسیس دانشکدۀ زبان دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۵، اصفهان: دانشگاه اصفهان، ص ۴۰۰-۴۰۸). افزون بر آموزش و پژوهش در تخصص ادبیات تطبیقی، هنروری صاحب‌نام در عکاسی و داستان‌نویسی، فعّال محیط زیست و فعّال رسانه است:
https://fgnold.ui.ac.ir/~ebsalimi/

۳. بخشی از مجموعۀ عکس‌های ایشان در نمایشگاه بین‌المللی عکس «من عشایر می‌مانم»، بوردو، فرانسه، ۲۰۱۹م، و بخشی دیگر در نمایشگاه بین‌المللی عکس «آخرین کوچ‌نشینان»، آکادمی فرهنگ و هنر مراکش، ۲۰۲۰م به نمایش در آمده و با استقبال علاقه‌مندان مواجه شده است:
https://fgnold.ui.ac.ir/~ebsalimi/

۴. «پاییز پرستوی سفید» نام اولین کتاب داستان اوست که در ۳۰۸ صفحه قطع رقعی از سوی نشر خاموش در سال ۱۳۹۶ انتشار یافت و در بیست و چهارمین دورۀ کتاب سال اصفهان (در بخش ادبیات) شایستۀ تقدیر شناخته شد. این رمان که در بارۀ خاطرات دوران کودکی و نوجوانی نویسنده در میان ایلات و عشایری است که در اطراف فسا می‌زیسته‌اند، چندین بار در شهرهای گوناگون رونمایی شده است. نویسندۀ کتاب در معرفی آن می‌گوید: «پاییز پرستوی سفید داستان زندگی یک نوجوان چهارده سالۀ ایلیاتی است که به علت خشک‌سالی‌های پیاپی و بحران‌های زیست‌محیطی که دامن عشایر دهۀ شصت و هفتاد ایران را گرفته بود، به حاشیۀ شهر کوچکی در جنوب فارس می‌آید و شیفتۀ فوتبال و کتاب می‌شود ... شهر، دیگر برای او قلعه‌ای با شیشه‌های نامرئی نیست، جایی است برای تاب آوردن یک تجربۀ انسانی و عاشقانۀ حیرت‌انگیز. پاییز پرستوی سفید بیش از هر چیزی خواسته صدای امید و زندگی باشد؛ بیش از هر چیز خواسته تجلیل از آدم‌های دوست‌داشتنی باشد که در آن روز زندگی می‌کردند و الان باید قصۀ آنها گفته شود»:
https://t.me/phafteganeha/3
https://www.ibna.ir/fa/book/270668
https://www.imna.ir/photo/333820
https://www.isna.ir/news/fars-51538
https://www.irna.ir/news/82888485
https://www.qashqaionline.com/5729
https://fars.farhang.gov.ir/fa/news/315959
https://www.yjc.news/fa/news/6328405
https://fidibo.com/book/86937
https://taaghche.com/book/56264
https://shahreketabonline.com/Products/Details/228446
https://khamooshbook.com/product/

۵. دومین مجموعۀ داستانی او «یک مشت جوان خوشگل موبور» نام دارد که در ۱۰۸ صفحه قطع رقعی از سوی نشر خاموش در سال ۱۳۹۸ انتشار یافت که برندۀ جایزۀ جشنوارۀ ملی داستان عصر نیشابور، جشنوارۀ ملی شعر و داستان کوتاه فاخته، و یکی از داستان‌های کوتاه آن برندۀ جایزۀ بین المللی داستان کوتاه تیرگان کانادا شده است:
https://t.me/phafteganeha/4
https://taaghche.com/book/69509
https://shahreketabonline.com/Products/Details/286570
https://www.ershadbook.com/
https://mahmodjanqorbani.purpleblog.ir/
علی و راه نجات
(یادداشتی از زنده‌یاد رضا بابایی)

بر خلاف تصویری که از علی(ع) در اذهان است، مسئلۀ او قدرت و خلافت نبود. در تاریخ و سخنان آن بزرگ‌مرد، هیچ نشانه‌ای از کوشش برای رسیدن به منصب خلافت وجود ندارد؛ اما برای بی‌میلی او به قدرت، فراوان می‌توان نشانه‌هایی از تاریخ و نهج البلاغه یافت. بله؛ امام(ع) خود را سزاوارترین فرد برای منصب خلافت می‌دانست؛ اما برای آن نکوشید. و آنگاه که خلافت را به‌اصرار بر او تحمیل کردند، برای حفظ آن به هر وسیله‌ای دست نیازید. به قول مولانا:
آن که او تن را بدین‌سان پی کند
حرص میری و خلافت کی کند؟
در قرن‌های پسین که خلافت و حکومت در جهان اسلام ارج یافت و مسلمانان بر سر قدرت سیاسی با یک‌دیگر به نزاع برخاستند و شیعیان خلافت را آن روی سکۀ امامت شمردند، سقیفه نیز به کانون منازعات آمد و معیار ارزش‌ها و داوری‌ها دربارۀ اصحاب و حتی اندیشه‌ها شد. اما در زمان خلفای راشدین، اگر نزاعی بود بر سر شیوۀ حکمرانی بود، نه بر سر جانشینی. نخستین جنگ داخلی مسلمانان، جنگ جمل بود که آن نیز به هیچ روی وجهۀ عقیدتی نداشت. اگر مسئلۀ خلافت و قدرت سیاسی در صدر اسلام، امروز در کانون منازعات عقیدتی نشسته است، میراث دورانی است که سیاست جامۀ دین پوشید و دین منبع مشروعیت برای اهل سیاست و صاحبان قدرت شد. پس از آن بود که سیاست بر رسالت‌های اخلاقی و معنوی ولایت یافت و تا مهم‌ترین رکن عقاید دینی و مرز مذاهب اسلامی اوج گرفت؛ به طوری که اکنون مهم‌ترین تفاوت میان مذاهب اسلامی و آنچه این مذاهب را رودروی هم قرار می‌دهد، دیدگاه آنها دربارۀ خلفا و دستگاه خلافت است.
همچنین سیاست و قدرت، علومی را که به کار حکمرانی و نظم عمومی و تمشیت امور می‌آمد، برکشید و دین را به شریعت فروکاست و اسلام را سامانۀ یجوز و لایجوز کرد. اما به متون و سیرۀ پیشوایان نخست که می‌نگریم، برای خلافت و قدرت، جایی مهم نمی‌یابیم و بلکه از امام علی(ع) می‌شنویم که راه نجات در ارزش‌گرایی و اخلاق‌مداری است: «لكان ينبغي أن نطلب مكارم الأخلاق، فإنها تدلّ علی سبل النجاة؛ می‌سزد که ارزش‌های اخلاقی را بجوییم که راه‌های نجات در آن است» (الاغانی، ج۱، ص۲۷۹). صاحب این سخن کجا و آنان که نجات را در صدرنشینی فلان و بهمان می‌دانند، کجا؟

5️⃣
🗒 ذيلی بر يادداشت فوق

۱. نوشتار بالا از استاد فقید رضا بابایی (۱۳۴۳-۱۳۹۹) نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر سرشناس دین و ادبیات است که در تاریخ ۲۱ رمضان ۱۴۳۹ قمری (۱۶ خرداد ۱۳۹۷) در کانال تلگرامی ایشان که ـ خوشبختانه به همت خانواده‌اش ـ هنوز فعال است، منتشر شده است:
https://t.me/rezababaei43

۲‌. شادروان رضا بابایی نواندیش حوزوی، مدرس حوزه و دانشگاه بود و بیش از ۲۰ کتاب و افزون بر ۵۰ مقاله در زمینه‌های دین‌شناسی، فرهنگ، تاریخ و ادبیات به نگارش در آورد. از جمله آثار ایشان می توان به «اعجاز بیانی قرآن»، «محمد برگزیدۀ خدا»، «علی پیشوای مؤمنان»، «دین و دینداری»، «مولوی و قرآن»، «درآمدی بر دین‌شناسی حافظ»، «نیایش‌نامه»، «آیین قلم»، «بهتر بنویسیم» «پیش‌شرط‌های پژوهش در علوم دینی»، اشاره کرد. آیین نکوداشت استاد رضا بابایی با عنوان «فرزند قلم» پنجم بهمن ماه ۱۳۹۸ با حضور مسئولان و اهالی قلم در مجتمع ناشران قم برگزار شد:
https://www.yjc.news/fa/news/7221087
https://www.irna.ir/news/83740637

۳. او را بیشتر با یادداشت‌های گرم و گیرای مجازی‌اش می‌شناسند. این نوشته‌های کوتاه، از دردمندی و صداقت برخاسته و سخت گیراست. نثری خلاقانه دارد، به ظرفیت‌های کلمه و جمله آگاه است. مطالعۀ این یادداشت‌های جذاب که در کانال تلگرامیش در دسترس است، پیشنهاد می‌شود. کتاب ناب «بهتر بنویسیم»‌اش نیز در همین باره‌هاست (درس‌نامهٔ درست‌نویسی، ساده‌نویسی و زیبانویسی):
https://www.iranketab.ir/book/55695
https://virastaran.net/product/b/

۴. مرگ نابهنگام او که بر اثر بیماری سرطان روی داد، موجی از غم و اندوه در محافل ادبی و فرهنگی به پا کرد:
@bazmeghodsian
http://khabgard.com/4348
https://kadivar.com/17859
یک قطعهٔ دوبیتی عربی به بهانهٔ عید فطر

قَـبَّلْـتُها عِنْدَ الصَّباحِ فَجاوَبَتْ:
أفْـطَرْتَ يا هٰذا وَنَحْنُ صیامُ؟!
فَأجَـبْـتُها: أنْتِ الْهِلالُ وَعِنْدَنا
اَلصَّوْمُ في مَرْأی الْهِلالِ حَرامُ

بر
گردان به نثر:

صبحگاهان که او را بوسیدم، برگشت و گفت: ما که روزه‌ايم، چرا روزه شکستی آقا؟! به او گفتم: تو هلالِ ماهی و از نظر ما روزه با رؤیت هلال حرام است.

🔘 ترجمه‌های منظوم 🔻

۱. امام موسی صدر:

بوسیدمش به وقتِ صیام و اشاره کرد
ما روزه‌ایم؛ از چه تو افطار می‌کنی؟
گفتم: هلالِ ماه نُوی تو، به کیش ما
با ماه، روزه نیست؛ تو انکار می‌کنی؟!

(کمالیان، محسن. شعر در خاندان صدر. ۲ ج. قم: راز نی، ۱۳۹۷؛ ج ۱: ص ۴۱۶)

۲. سید علی طباطبایی:

صبح بوسیدمش، به پاسخ گفت:
بوسهٔ روزه، هیچ‌کس چیده‌ست؟
گفتمش: این هلالِ زیبا را
هرکه بیند، گمان بَـرَد عید است!

(کانال تلگرامی صدغیها)

۳. امیر باعثی:

صبح بوسیدمش، به پاسخ گفت:
بگُذارَش به موقعِ افطار
گفتمش: تو هلالِ عیدِ منی
دست از روزه ـ ماهِ من! ـ بردار

(کانال تلگرامی شعر تر)

۴. سید محمدرضا ابن‌الرسول:

چون که بوسیدمش بِگاهِ پگاه
گفت: هان! روزه را شکستی، آه!
گفتمش: رویِ تو، هلالِ من است
چون ببینی هلال، گردد ماه!

6⃣

https://t.me/phafteganeha/5
🗒 ذیلی بر یادداشت فوق

۱. روایت‌های گونه‌گونی از این دو بیت نقل شده است. یکی از این روایت‌ها که ظاهرا در دست‌نویسی کهن آمده، چنین است:
https://t.me/adabvahekmat/10098
https://t.me/adabvahekmat/10634
قَـبَّلْتُ وَجْنَتَهُ فَقالَ تَدَلُّلاً
عِنْدَ اللِّقا: لِمَ ذا وَنَحْنُ صيامُ؟!
أفْطَرْتَ يا هٰذا! فَقُلْتُ لَهُ: نَعَمْ
اَلصَّوْمُ مَعْ رُؤْي الْهِلالِ حَرامُ
گونۀ او را به هنگام ديدار بوسيدم. با ناز گفت: ما روزه‌ايم؛ چرا اين کار را کردی؟! روزه‌ات را شکستی آقا! به او گفتم: آری، روزه با رؤیت هلال حرام است.
دوست فاضل و مترجم ارجمند، جناب آقای دکتر علی زاهدپور در بارۀ این دو بیت و مفردات و جمل آن چند گزارش مبسوط در کانال تلگرامی خود (متن‌خوانی و ترجمه) ارائه کرده‌اند که مطالعۀ آن خالی از لطف نیست:
https://t.me/ZahedNotesChoice/8
https://t.me/adabvahekmat/10636

۲. به نظر می‌رسد بی‌عیب‌ترین ضبط را با تصحیح قیاسی می‌توان چنین گزارد:

قَـبَّلْـتُها عِنْدَ الصّیامِ فَجاوَبَتْ
أفْـطَرْتَ یا هٰذا وَنَحْنُ صیامُ؟
فَأجَـبْـتُها: أنْتِ الْهِلالُ رَأیْـتُهُ
وَالصَّوْمُ في مَرْأی الْهِلالِ حَرامُ

۳.
سرایندۀ دو بیت عربی به رغم شهرتشان ناشناخته است و در منابع عربی با عبارت‌های «لشاعر»، «وقال آخر»، «غير معروف» و امثال آن یاد شده است؛ هرچند برخی در فضای مجازی آن را به خطا به متنبی، و صورت دیگری از آن را (در قالب شعر نو) به نزار قبانی منسوب کرده‌اند. شاعرانی هم این دو بیت را در میان سروده خود گنجانیده‌اند؛ برای نمونه «نصيف يمين» در آغاز یک قطعۀ ۱۳ بیتی آورده (نگر: المالكي، محمد بن حمدان. ملكات شعر الغزل. ۲۰۲۱م، ص ۵۷)، و شاعر گمنام خوش‌ذوقی هم آن را چنین تضمین و تکمیل کرده است:
"قَـبَّلْـتُها عِنْدَ الصَّباحِ فَجاوَبَتْ" / وَقَدِ ارْتَمىٰ تَحْتَ اللُّجَيْنِ لِثامُ
‏مَهْلاً أتَعْرِفُ ذَنبَكَ الْمُغْوي وَقَدْ / "أفْـطَرْتَ يا هٰذا وَنَحْنُ صیامُ؟"
"فَأجَـبْـتُها: أنْتِ الْهِلالُ وَعِنْدَنا" / ‏عُذْرٌ قَضَتْ بِقَبولِهِ الأحْـكامُ ‏
وَبِهِ أقَرَّ العاشِقونَ وَأعْلَنوا / ‏"اَلصَّوْمُ في مَرْأی الْهِلالِ حَرامُ"
https://www.dorar-aliraq.net/threads/1011755
https://www.f-iraq.com/vb/threads/nshr-maiygbk-mn-ashyar-darmiat-umdat-abudhiat-qfshat-zxiriat.266568/page-11253
این قطعه در برخی کتب هم نقل شده است، برای نمونه در رمان بيضة العقرب (موسی، محمود عیسی. بيضة العقرب : رواية السيرة السرطانية. الأردن: المؤسسة العربية للدراسات والنشر، ۲۰۰۶م، ص ۳۲۰).

۴. مضمونِ این دو بیت در ادب عربی و فارسی قابل ردیابی است؛ برای نمونه به زبان عربی در بیاض تاج الدین احمد وزیر:
قالَ الحَبیبُ وقَدْ مَصَصْتُ رُضابَهُ / في الصَّوْمِ مِنْ رَمَضَانَ لَمّا زارا
أفْطَرْتَ؟ قُلتُ هِلالُ وَجْهِكَ قَدْ بَدا / وهِلالُ وَجْهِكَ یُوجِبُ الإفْطارا
https://t.me/adabvahekmat/10632
و در زبان فارسی بیت دومِ غزل معروف:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است / آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه / بخورد روزهٔ خود را به خیالی که شب است ...
(دیوان فصیح الزمان شیرازی متخلص به رضوانی، تصحیح سید هادی حائری، نشر ما، ١٣٦٣، ص ٣٥)؛ با سپاس از فاضل گرامی جناب آقای دکتر سهیل یاری گلدره.
که با بیت عربی زیر همسانی دارد:
وَتَـبَسَّمَتْ، فَبَدا هِلالٌ لامِعٌ / لَوْ شافَهُ أهْلُ الصّيامِ لَعَيَّدوا
https://thearchive.me/tg/adabAlarab1/-5eVOjxMaE
غزل فارسی به شاطر عباس صبوحی قمی هم منسوب است:
https://ganjoor.net/shater/ghazalsha/sh13

۵. چنان که یاد شد، برخی از افاضل در ترجمهٔ منظوم این دو بیت، طبع و ذوق خود را آزموده‌اند:
https://t.me/sodqaihaa/157
https://t.me/Sheretar/2265
از جمله دوست گرامی جناب آقای دکتر داود نجاتی هم:
وقتِ بوسیدنش به صبحِ سپید
گفت: خیری ز صوم خواهی دید؟
گفتم او را که عیب مشمارش!
چون بدیدم هلال، سر زده عید

۶. نیز این دو بیت را خوانندگان بسیاری در دستگاه‌های مختلف موسیقی خوانده‌اند؛ برای نمونه:
https://www.youtube.com/watch?v=0X_NBYUFqDo
https://www.youtube.com/watch?v=53u6CnASiBs
https://t.me/sodqaihaa/158
تئوری انتخاب

دکتر ویلیام گلاسر روان‌شناس برجستۀ آمریکا و جهان و بنیان‌گذار «تئوری انتخاب» (Choice Theory) است.
گلاسر در تحقیقات مستمری که بیش از نیم قرن طول کشید، دریافت که روان‌شناسی سنتی که مبتنی بر «کنترل بیرونی» است، مبدأ بسیاری از مشکلات انسان‌ها چه در سطح فردی و چه در سطح خانوادگی و اجتماعی است. وی محور تحقیقات علمی خود را یافتن پاسخ به این سؤال قرار داده است که: چرا انسان‌ها در روابط خود با دیگران ناخشنودند؟
بنا بر این کوشید روش جدیدی را در روان‌شناسی و ارتباطات انسانی پیدا کند و در نهایت به «تئوری انتخاب» رسید.
کنترل بیرونی که مبنای روان‌شناسی سنتی است، هنوز هم به طور گسترده در سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد. کنترل بیرونی می‌گوید: شما می‌توانید دیگران را کنترل کنید. حتی فراتر از این، می‌گوید: شما حق دارید دیگران را کنترل کنید. باز پا فراتر می‌گذارد و می‌گوید: شما وظیفه دارید دیگران را کنترل کنید.
بر این اساس، روان‌شناسانِ معتقد به کنترل بیرونی همواره کوشیده‌اند راه‌هایی برای کنترل رفتارهای دیگران بیابند و مثلاً مکانیزم‌های تنبیه و تهدید و تشویق را طراحی کرده‌اند تا افراد بتوانند با آنها، دیگران را کنترل کنند. این کنترلگری، الزاماً با اهداف منفی همراه نیست و بسیاری از اوقات، خیرخواهانه هم هست؛ مانند پدر و مادری که می‌خواهند بر فرزند خود اعمال سلطه کنند یا معلمی که می‌خواهد رفتارهای اخلاقی و درسی دانش‌آموزانش را اصلاح کند.
اما واقعیت این است که در نظر دکتر گلاسر و همکارانش، کنترل بیرونی فقط اثر کوتاه‌مدت دارد و تغییر ذاتی در رفتار آدم‌ها ایجاد نمی‌کند، به طوری که افراد به محض حذف عوامل کنترلگر، به رفتارهای پیشین رجوع می‌کنند. بنا بر این باید در صدد راهی بود که انسان‌ها بدون نیاز به عوامل کنترل بیرونی، رأساً به رفتارهای بهنجار مبادرت کنند. اینجاست که پای «تئوری انتخاب»، به میان می‌آید.
تئوری انتخاب می‌گوید که همۀ انسان‌ها، رفتارهای خود را خودشان انتخاب می‌کنند و فشارهای بیرونی، در نهایت محکوم به شکست است. این تئوری قائل به این است که حتی رفتارها و احساساتی مانند خشم و افسردگی نیز محصول انتخاب مستقیم یا غیر مستقیمِ خودِ ماست، هر چند که بعد از وقایعِ ناگوارِ بیرونی حادث شود.
در تئوری انتخاب، افراد به جای آن که دیگران را تحت سیطره و کنترل خود در آورند تا بتوانند بر رفتار آنها اثرگذار باشند، همیشه این سؤال را از خود می‌پرسند که: رفتاری که من اکنون انجام می‌دهم، آیا مرا به فرد مورد نظر نزدیک می‌کند یا از وی دور می‌سازد؟ اگر دور می‌سازد، نباید آن را انجام داد و اگر نزدیک می‌کند، می‌شود انجامش داد.
اصل دیگر تئوری انتخاب این است: تنها کسی که من می‌توانم کنترلش کنم، خودم هستم. من فقط روی رفتار خودم تسلط دارم، نه بر روی دیگران. تنها کاری که من می‌توانم در قبالِ دیگران انجام دهم، ارائۀ اطلاعات به آنهاست نه به کنترل گرفتن زندگی، رفتار، افکار و احساساتشان!
تئوری انتخاب معتقد است که کنترلگری، هم به شخص کنترلگر آسیب می‌زند و هم به شخص تحت کنترل. این رنجی دو سویه است که در سراسر تاریخ بشر استمرار داشته است و اکنون باید بدان پایان داده شود.
ما هر گاه در روابط خود با دیگران، دست از کنترلگریِ آنها برداریم، مجبورسازی دیگران را کنار بگذاریم، نسبت به آنها احساس مالکیت نداشته باشیم، در روابطمان حمایتگر، مذاکره کننده، شنوا، اطلاعات دهنده، احترام‌گذار و گشاده‌رو باشیم، به تئوری انتخاب نزدیک شده‌ایم.
تئوری انتخاب ـ از زمانی که شکل گرفته ـ زندگی افراد زیادی را چه در سطوح فردی و خانوادگی و چه در اجتماع و تحصیلات به طرز شگفت‌انگیزی متحول کرده است.

(نقل از «آکادمی شهر راز ـ شیراز» با اندکی تصرف)

7⃣
🗒 ذيلی بر يادداشت فوق

۱. نوشتار بالا بر گرفته از یادداشت‌های خواندنیِ گروهی است در واتس‌اپ با نام کنونیِ «آکادمی شهر راز ـ شیراز» (و نام پیشین: آکادمی اينجو) که شاخۀ آموزشی و پژوهشی مؤسسۀ انتشارات شهر راز شیراز آن را مدیریت می‌کند:
https://chat.whatsapp.com/FcYK3jDRSpY9sVlaKG0YfJ
مطالب گزیده‌ای که در این گروه نقل می‌شود، بیشتر در حوزۀ مدیریت و سامان‌دهی و ادارۀ بهینۀ محل کار است و برای عموم کارمندان و کارشناسان و مدیران سودمند است.

۲. ویلیام گلاسر (William Glasser) روانپزشک آمریکايیِ معاصر (۱۹۲۵ ـ ۲۰۱۳م) گسترش دهندۀ نظریات واقعیت‌درمانی (Reality Therapy)، و به نوعی بنیان‌گذار «نظریۀ انتخاب» به شمار می‌آید. معروف‌ترین کتاب او، نظریۀ انتخاب (Choice Theory) نام دارد که به شهرتی جهانی دست یافته است. سایر کتاب‌ها و مقاله‌هایش هم که قبل از این کتاب یا پس از آن نوشته شده، به پیام ومحتوای این نظریه بسیار نزدیک است:
http://www.wglasser.com
https://motamem.org

۳. «نظریۀ انتخاب» بیان می‌کند که تقریباً همۀ رفتارهای مهم ما از جنس انتخاب است؛ حتی در بارۀ افسردگی باید گفت: ما افسرده نمی‌شویم، ما افسردگی می‌کنیم. ما برای برآورده کردنِ پنج نیاز اساسیِ خود (بقا، عشق، قدرت، آزادی و سرگرمی) به سمت انتخاب‌هایمان هدایت می‌شویم. گلاسر تئوریِ خود بر ده اصل مهم بنا می‌کند و آنها را تبیین می‌نماید:
https://www.alimirsadeghi.com/-william-glasser

۴. کتاب نظریۀ انتخاب (با نام اصلی: Choice theory: a new psychology of personal freedom) چندین بار با نام‌های گوناگون به فارسی ترجمه شده و برخی از آنها بیش از ده بار به چاپ رسیده است:
ـ نظریه انتخاب: روان‌شناسی نوین آزادی شخصی؛ ترجمۀ مهرداد فیروزبخت؛ تهران: رسا، ۱۳۸۲.
https://www.gisoom.com/book/11749123/
ـ تئوری انتخاب: روانشناسی جدید در آزادی فردی؛ ترجمۀ نورالدین رحمانیان‌؛ تهران: آشیان، ۱۳۸۴.
https://www.gisoom.com/book/11593963/
ـ تئوری انتخاب: درآمدی بر روانشناسی امید؛ ترجمۀ علی صاحبی؛ تهران: سایه سخن، ۱۳۹۰.
گفته می‌شود دکتر علی صاحبی از شاگردان بنامِ گلاسر بوده، همۀ کتاب‌های او را ترجمه و در سال ۲۰۱۲م تقدیرنامه‌ای هم از او دریافت کرده است.
https://www.gisoom.com/book/11293246/
ـ تئوری انتخاب: روانشناسی نوین، دریچه‌ای به آرامش، لذت و آزادی شخصی؛ ترجمۀ بهناز همتی؛ تهران: شیرمحمدی، ۱۳۹۸.
https://www.gisoom.com/book/11633243/
ـ تئوری انتخاب: روان‌شناسی جدید از آزادی شخصی؛ ترجمۀ فریبا بادامی؛ تهران: حباب ـ مشهد: پرثوآ، ۱۳۹۸.
https://www.gisoom.com/book/11579301/
از یادداشت‌های فهیم عطار

لای صد و پنجاه واحد درسی خشک دانشگاه، دو واحد ادبیات فارسی داشتیم که حکم باد کولر را داشت زیر آفتاب تموز. استادش ساخته شده بود برای تدریس ادبیات؛ دکتر قاضی. از این آدم‌هایی که ادبیات ناموسش بود و بابت زنده نگه داشتن نام فردوسی، حاضر بود خون هم بریزد. کلاسش روزهای دوشنبه عصر برگزار می‌شد. ترکیب دکتر قاضی و ادبیات و آفتاب کم‌رمق پايیز که از پنجره می‌افتاد کف کلاس، معجون غریبی بود.
یک روز لای شعر‌هایی که می‌خواند، افسار بحث را کشید سمت نشانه‌های سجاوندی. نقطه و فاصله و ویرگول و الخ. از اهمیت‌شان گفت. از این‌که جملات و داستان‌ها، مفهوم‌شان را مدیون این موجودات ظریف و هوشمند هستند. بابت تنویر ذهن تاریک ما، یک مثال هم زد. گفت نشانه‌های سجاوندی مثل ثانیه‌های اثرگذار زندگی‌اند؛ اصلا خودِ زندگی‌اند. داستان زندگی، یک فرآیند بی‌معنی و بی‌رحم و پیش‌روندۀ خشک است. یک کتاب پر از کلمات و اتفاقات پشت سر هم. تنها چیزی که این داستان بی‌معنی و بی‌رحم را تبدیل به معنی می‌کند، همین ثانیه‌های اثرگذارند؛ همین نشانه‌های سجاوندی. لحظه‌های شادی و رنج‌ که مثل نقطه، جمله‌های مهیب زندگی را متوقف می‌کنند. آن‌هایی که مثل ویرگول سرعت رد شدن قطار زندگی را کم می‌کنند و فرصت مکث می‌دهند. آن‌هایی که مثل پرانتز، معنی مضاعف را در دل خودشان می‌گذارند.
این روزها زیاد یاد قاضی می‌افتم. یاد این می‌افتم که هیچ داستانی بدون نشانه‌های سجاوندی و توقف و مکث، ریتم و مهم‌تر از آن معنی ندارد. زندگی من هم مثل یکی از این بی‌نهایت داستان تکراری جهان است که نشانه‌ها می‌توانند آن را معنی‌دار کنند و به آن ریتم بدهند. ثانیه‌های شادی و رنج‌، چه بخواهم و چه نخواهم با من روبرو می‌شوند. حالا این تصمیم من است که ببینمشان یا نگاهشان نکنم. تصمیم من است که موقع خواندن جمله‌هایم، نشانه‌ها را ببینم یا سرد و بی‌روح از کنارشان رد بشوم.
این روز‌ها زیاد یاد قاضی می‌افتم. از رنج‌ها و شادی‌ها به سرعت رد نمی‌شوم:
رنج دیدن خون‌های بی‌گناه که با گلوله‌های گناه‌کار ریخته می‌شوند، شادیِ نوشتن داستان کوتاهی مِن‌باب رنجِ آدم‌ها؛
رنج قربانی نفرت بودن، شادیِ کوبیدن یک تابلوی منبت‌کاری شده به دیوار؛
رنج دوری، شادیِ رسیدن؛
رنج آگاهی، شادیِ آزادی؛
رنج تاریکی، شادیِ سحر؛
اینها نشانه‌های زندگی‌اند. تنها چیزهایی که باید روی آنها مکث کرد، توقف کرد؛ دیدشان و هرگز فراموش‌شان نکرد. کارنامۀ زندگی من را همین نشانه‌ها تعریف می‌کند. همین لکه‌های سیاه و سفیدی که روی روح من ابدی می‌شوند. وگرنه روحِ بی‌رنگ، همان تعریف بی‌روحی‌ است.
قاضی و کلاسش، ویرگولی بود که به آن صد و پنجاه واحد درسی معنی داد. خودش، حرف‌هایش و آن آفتاب اُریبی که از پنجرۀ کلاس روی زمین ولو می‌شد.


8⃣

https://www.aparat.com/v/tiT9j
🗒 ذیلی بر نوشتار فوق

۱. این یادداشت که در تاریخِ ۹ بهمن ۱۳۹۸ نوشته شده، برگرفته از کانال تلگرامی «گفت و چای» است. کانال گفت و چای در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۹۵ (4 ژانویه 2017م) ایجاد شده است و یادداشت‌های فهیم عطار را ارائه می‌کند:
https://t.me/fahimattar/445
نیز در پایگاه اینترنتی زیر با شمارۀ ۳۹۲ آرشیو شده است:
http://talkandtea.net/1398/11
و در فیس‌بوک هم:
https://www.facebook.com/115627816516616/photos/a.118520552894009/169272771152120/?type=3
در آپارات هم متن نوشتاری و نسخۀ صوتیِ آن با نام «ویرگول‌های زندگی» موجود است:
https://www.aparat.com/v/tiT9j

۲. فهیم عطار متولد ۱۳۵۴ در دزفول، دانش‌آموختۀ رشتۀ راه و ساختمان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی است که بیش از ۱۵ سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده، ولی به تعبیر خودش بخشی از روحش را در ایران جا گذاشته است. او نویسندگی را از سال ۱۳۸۰ آغاز کرده و با وبلاگ‌نویسی ادامه داده و تاکنون سه کتاب از او منتشر شده است: «قاب‌های خالی»، «وقتی سروها برگ می‌ریزند»، و «گودرز و شقایق»:
https://www.mehrnews.com/news/5024517/
https://blog.qoqnoos.ir/
https://www.gisoom.com/search/book/author-500640/
https://t.me/fahimattar/262

۳. خرده‌نویسی‌های فهیم عطار شامل یادداشت‌های روزانه، هفتگی و گاه ماهانۀ هم‌اکنون در تلگرام (fahimattar@) و اینستاگرام (fahim.attar) ادامه دارد و شماری از آنها با صدای گویندگان گوناگون در آپارات هم قابل دسترسی است. برخی از نوشته‌های عطار (مانند: «قاسم زندگی خود را پیدا کن») با بسامد بالایی در فضای مجازی منتشر و با استقبال زیاد کاربران مواجه شده است.

۴. فهیم عطار در یادداشتِ خواندنیِ دیگری که حاوی گفت و گویی است دوستانه با رئیس فرهنگستان زبان فارسی و با عبارت: «غلامعلی جان!» آغاز می‌شود، باز از استاد ادبیات (ظاهرا درس فارسی عمومیِ) خود با نام دکتر قاضی یاد می‌کند: «شما دکتر قاضی را نمی‌شناسید. نباید هم بشناسید. چون استاد ادبیات ما بود و نه شما. قاضی همیشه می‌گفت که زبان، یک بچۀ زنده و پویاست و مثل هر بچۀ دیگری باید از آن مراقبت کرد. پرورشش داد و شاداب و جوان نگهش داشت. اینها را دکتر قاضی می‌گفت و نه من. اما گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم که شما حواس‌تان خیلی به این بچۀ طفل معصوم نیست؛ یعنی حواستان هست اما کمی زده‌اید به بیراهه».
https://t.me/fahimattar/271

۵. کوته‌نوشته‌های فهیم عطار بسیار جذاب و متنوع است. طنز تلخ اجتماعی تقریبا در همۀ آنها به چشم می‌خورد و بازخوانیِ روزانۀ آنها پس از چند ساعت کارِ فکری و علمی و ... برای رفع ملال و خستگی در حکم همان «گفت و چای» است؛ بسیار دلنشین!
جمله‌ای تأمل بر انگیز از کارل سیگن

یا زیاد بخوانید یا اصلا نخوانید!
کسانی که چند کتاب محدود خوانده‌اند، به متوهّم‌ترین و خطرناک‌ترین انسان‌ها‌ تبدیل می‌شوند؛ زیرا تعصّبِ شدیدی روی دانشِ اندکشان پیدا می‌کنند.

9️⃣

https://t.me/OfficialBook/3437
🗒 ذیلی بر یادداشت فوق:

۱. کارل ادوارد سِیگِن (Carl Edward Sagan؛ ۱۹۳۴-۱۹۹۶م)، دانشمند آمریکايی، نویسنده و مروِّج موفَّقِ اخترشناسی و سایر علوم طبیعی بود. شهرت جهانی او بیشتر برای تألیف کتاب‌های علوم همگانی، و نیز اجرای برنامهٔ علمی پر بینندۀ «کیهان: یک سفر شخصی» بود. سیگن به عنوان نویسنده یا نویسندۀ همکار در انتشار بیش از ۶۰۰ مقالۀ علمی و ۲۰ کتاب مشارکت داشت. «میلیاردها و میلیاردها»، «اژدهاهای بهشت»، «جهان دیوزده» و «نقطۀ آبی کم‌رنگ» از جمله مهم‌ترین تألیفات او به‌شمار می‌رود. جمله‌های تأثیرگذار بسیاری نیز از کارل سیگن نقل شده است.
https://fa.warbletoncouncil.org/frases-carl-sagan-4064
https://fa.wikipedia.org/wiki/
https://www.iranketab.ir/profile/11350-carl-sagan

۲. جملۀ فوق در سطح گسترده در فضای مجازی به نقل از سیگن نشر یافته ولی معلوم نیست او در یکی از برنامه‌های گفتاری‌اش آن را گفته یا در نوشته‌هایش آورده است. البته وی در کتاب «جهان دیوزده» نسبت به خطر علم دروغین و بی‌سوادیِ علمی هشدار ‌داده و خوانندگانش را تشویق کرده که تفکر انتقادی و شکاکانه را بیاموزند:
https://bigbangpage.com/science-content/
https://bigbangpage.com/?p=61764
https://t.me/danaian/4233
https://t.me/Dialogiist/10047

۳. مضمون این جمله را در سخنان بسیاری دیگر از اندیشمندان جهان هم می‌توان سراغ کرد:
۳-۱. از ژان دو لا برویه (Jean de La Bruyère؛1645-1696م)، نویسنده و اخلاق‌پژوه فرانسوی چنین نقل شده که: «بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد، نه درک لازم برای خاموش ماندن»، و در فضای مجازی به وفور نشر یافته است:
http://karshenasan.blogfa.com/post/2079
http://mgolsaz.blogfa.com/post/57
http://drkalantar.com/Farsi/
https://t.me/andishe_noviin/44871
به راهنمايی یکی از دوستان (جناب آقای اویس محمدی)، اصل این عبارت حکمت‌آمیز و حکمت‌آموز را یافتم:
C'est une grande misère que de n'avoir pas assez d'esprit pour bien parler, ni assez de jugement pour se taire.
(H. Ashton., Selections from La Bruyère, edited by H. Ashton, M.A., D.Litt., Cambridge University Press; Reissue edition, 2014, p: 14)
بدبختی بزرگی است که نه آن قدر سواد (و انباشتِ ذهنی) داشته باشی که خوب حرف بزنی و نه آن قدر درایت (و ارزیابیِ درست از موقعیت) که اصلا حرف نزنی.

۳-۲. ضرب المثل مشهوری در زبان انگلیسی هست که نخست در سال ۱۷۰۹م با عبارت «یادگیریِ اندک، چیزِ خطرناکی است»:
A little learning is a dangerous thing
در آثار الکساندر پوپ (Alexander Pope) آمده و ابداع اوست. سپس در سال ۱۷۷۴م، در مجله‌ای به نام «Lady's Complete Magazine» در شمارۀ دوم، با الهام از آن جمله، عبارت «دانشِ اندک، چیزِ خطرناکی است»:
A Little Knowledge Is a Dangerous Thing
به کار رفت و شهرت جهانی یافت.
https://literarydevices.net/a-little-knowledge-is-a-dangerous-thing/

۳-۳. از فریدریش نیچه، فیلسوف و دانشمند شهیر آلمانی (۱۸۴۴ - ۱۹۰۰م)، نیز چنین نقل شده است: «از کسی که کتابخانه دارد و کتاب‌های بسیاری می‌خوانَد، نباید ترسید؛ از کسی باید ترسید که تنها یک کتاب دارد و آن را مقدس می‌پندارد (ولی هرگز آن را دقیقا نخوانده است)». این جمله هم به رغم انتشار گستردۀ آن در فضای مجازی و نقل آن در برخی کتب (برای نمونه: اردوان، م. سرگشته در میقات اندر پی "خسی در میقات". اسن آلمان: نشر نیما، ۲۰۰۸م، ص ۱۹؛ آذریان، علی. دکتر موستاش: رویدادها و آموخته‌ها. تهران: باباعلی، ۱۳۹۹، ص ۳۵۲) فاقد نشانی و ارجاع کامل است.
https://www.zendagi.com/new_page_2586.htm

۳-۴. استاد زنده‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن جملۀ مشهوری دارد که: برخی باسواد نشده‌اند ولی صفای بی‌سوادی را هم از دست داده‌اند. صورت صحیح این گفته را در مقالۀ «بافرهنگ و بی‌فرهنگ» یافتم: "یکی دیگر از دشمن‌های بزرگِ فرهنگ، «کوره‌سوادی» و «تحصیل ناقص» در دورهٔ عالی است. درست است که تخصّص و خوب درس‌خواندن به‌خودی‌ خود با فرهنگ داشتن ملازمه ندارد ولی غالباً بی‌فرهنگان در میان کسانی یافت می‌شوند که معلومات ناقصی فرا گرفته‌اند ... . اینان چون خود را باسواد می‌پندارند، پُر شده‌اند از ادعا و تظاهر ... . با سواد نشده‌اند؛ در حالی که صفا و سادگیِ بی‌سوادی را هم از دست داده‌اند؛ معجون ترشیده‌ای شده‌اند که نه سرکه است و نه شرابِ شراب" (یغما، س ۱۷، ش ۱۱ ـ پیاپی ۱۹۹، بهمن ۱۳۴۳، ص ۴۸۹ - ۴۹۳، ص ۴۹۲).