هفت‌برکه گراش -گریشنا
2.7K subscribers
15.9K photos
1.36K videos
167 files
18.8K links
🔻هفت‌برکه : خبر و فرهنگ در گراش
‌‌‌
محصولی از موسسه فرهنگی هنری هفت برکه گراش

🔖 سایت: 7Berkeh.ir
🔖 نظرات شما: T.me/Gerash7
🔖 سردبیر: @MasoudGhafoori
🔖 سفارش آگهی: @Gerash
🔖 ارسال عکس: @Gerishna
Download Telegram
🏰 افسانه همایون‌دژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده

📖 فصل چهارم: افعی
🔖 قسمت ۵۲

چیزی که بیشتر از همه عذابش می‌داد، حالت شرمساری بود که باید جلو حاکم و خان لار تحمل می‌کرد. چون چند هفته پیش که خواجه به ملاقات خان لار رفته بود، خان از او پرسیده بود که «چه خبر از عموزاده‌های ما در قلعه گراش؟» و خواجه در جواب گفته بود: «عموزاده شما عیش و نوش و شکار را بر قلعه گراشی ترجیح داده است و غرق در تفریحات مختلف است.» حال چگونه باید به خان لار اطلاع دهد که محمدخان گراشی دارای پنجاه تفنگ‌چی زبده است؟

کاروان از اوز فاصله گرفته بود و به بریزگو رسیده بود. مسیر کاروان از قبل برنامه‌ریزی شده بود. آنها ابتدا به سمت شرقی اوز می‌رفتند تا به نظام‌آباد جویم برسند و سه روز در آنجا اقامت کنند و در این مدت سه روز روز باید ملازمان محصول‌های آماده شده را همراه با بیست تفنگ‌چی به گراش می‌بردند و ظهر روز سوم باید برمی‌گشتند و در دوراهی ارد منتظر می‌نشستند تا الباقی کاروان از جویم حرکت کند و به هم ملحق شوند. سپس کل کاروان به فداغ که در واقع دورتر از ارد بود بروند و دو روز در آنجا اقامت کنند و محصولات آماده شده را به ارد آورند. سپس چند روز در ارد که مهمترین مرکز کشاورزی منطقه بود بمانند و بعد یک‌جا به گراش عزیمت کنند.

در این چند هفته‌ای که سرحدی‌ها وارد این منطقه گرم و خشک شده بودند، پوست روشن آنها رنگ باخته بود و تیره شده بود. روز سوم که تفنگ‌چیان به سه راهی ارد رسیدند، هشت نفر از آنها از گرما کلافه شده بودند و از برکه‌ی نزدیک آنجا با دلو آب بالا می‌کشیدند و به روی سر و بدن خود می‌ریختند و سواران و تفنگ‌چی‌های محلی به آنها می‌خندیدند. یکی از تفنگ‌چیان به شوخی گفت: «خدا کند هرچه زودتر تابستان تمام شود وگرنه این سرحدی‌ها تمام آب برکه‌‌های این منطقه را خشک می‌کنند.»

دیری نگذشت که کاروان از نظام‌آباد به دوراهی ارد رسید و کل کاروان به سوی فداغ به راه افتاد تا بعد از نیمه‌شب، خسته و کوفته به فداغ رسید.

صبح فردا، مهمانان فداغ پس از نماز و نیاز به بستر خواب رفتند، ولی دهباشی بعد از فریضه نماز، راه صحرا را در پیش گرفت تا ولایت فداغ را بهتر بشناسد. از تپه‌ای بالا رفت. وقتی به بالای تپه رسید، در آن گرگ و میش، مردی را دید که دستش را به درخت گز حلقه زده و ناظر مناطق اطراف است. چند قدم که جلوتر رفت، دانست که او نایب خان است. در دل او را تحسین کرد که همیشه چند قدم از او جلوتر است.

نایب خان صدای قدم‌هایی را که به او نزدیک می‌شد شناخت و گفت: «این صدای قدم‌های علیرضا دهباشی است. مردی که می‌خواهد از همه چیز سر در آورد. مردی که می‌خواهد بداند.»
دهباشی هم بلافاصله جواب داد: «و این صدا هم صدای مردی زیرک، دانا، شجاع و بی‌باک است که در هر زمان و صحنه‌ای او جلوتر حاضر است.»
دهباشی کنار نایب ایستاد و گفت: «پس اینجا فداغ است.»
- بله. ولایت شاعری پرآوازه به نام باقر بداغی.
- بداغی؟ یا فداغی؟
- از عمویم شنیده‌ام که نام اصلی این ولایت بداغ بود و طی سال‌های سال به فداغ تبدیل شد. شهرت فداغ مدیون باقر است که با سوز و شور شعر می‌گفت. دوبیتی‌های او را در این خطه خیلی‌ها از حفظند.

اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو: ای بی وفای کم محبّت!
گریبان من از دست تو چاک است
نخواهد دوخت باقر تا قیامت!

- شعر قشنگی است. خیلی ساده به دل می‌نشیند. آیا این شاعر زنده است؛
- کاش زنده بود. الان مدت‌هاست که از دست یار نمی‌نالد و آرام در دل خاک خوابیده است. من شنیده‌ام که فداغی‌ها خیلی اهل شعر و شاعری هستند. البته به پای شعر باقر نمی‌رسد ولی دلم می‌خواهد که دیداری با آنها داشته باشم و چند بیت شعر بشنوم. امشب یک مجلس شعر ترتیب خواهم داد. البته اگر شرایط آن جور شود.
- بله، گاه بساط عیش خود جور می‌شود و گاه با دو صد مقدمه ناجور می‌شود. من هم به شعر علاقه خاصی دارم. غزلیات حافظ و کتاب شاهنامه و استاد سخن سعدی شیرازی می‌خوانم. انشاالله که امشب جور خواهد شد.
- بله اگر حق تعالی بخواهد.

آن دو مدتی در سحرگاه اطراف مزارع و نخلستان‌های فداغ قدم زدند و از هر دری سخن گفتند. هر روز که می‌گذشت، دوستی و احترام آنها به یکدیگر فزونی می‌گرفت.


📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید.
🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671

▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
💅 استخدام در سالن زیبایی باران

🔻سالن زیبایی برای باران برای تکمیل کادر همکاران از علاقه‌مندان در شغل‌های زیر دعوت به همکاری می‌کند:

1️⃣ متصدی کافه (مجرب و دارای سابقه کاری)
2️⃣ ناخن‌کار (مسلط به پدیکور و مانیکور)
3️⃣ یک شاگرد حرفه‌ای (جزییات آموزش داده می‌شود)

🏢 نشانی: گراش | بلوار سپاه | جنب داروخانه کیانی

🔻 تماس برای اطلاعات بیشتر:
☎️ 09172772898
👁‍🗨 instagram.com/baran_salon_gerash

#بازارکار #فراگیر
🔘 درگذشت سکینه مسلمانی
فرزند شیخ طالب و خواهر حاج غلوم شیخ
#پرسه

▪️ مراسم تشییع و خاکسپاری:
🗓 دوشنبه | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ساعت ۱۶
▫️‌از مقابل آموزش و پرورش به سمت گلزار شهدای گراش

▪️مجلس ختم و یادبود:
🕌 مسجد رییس ( جوادالائمه) به مدت دو شب از ساعت ۲۰ تا ۲۲
▫️مجلس زنانه: منزل حاج غلامرضا مسلمانی در کوچه جنب نانوایی نسبت‌دار

▪️قرائت فاتحه و نماز لیله‌الدفن جهت شادی روح مرحومه مزید امتنان است.

▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🚨 تغییرات در مدیریت اورژانس ۱۱۵ گراش
💬 دلخوش : اختلاف مدیریتی داشتیم | 💬 محسن‌زاده : اختلاف سلیقه طبیعی است

▫️به گزارش هفت‌برکه با کناره‌گیری  ناصر دلخوش از ریاست اورژانس گراش، طی حکمی از سوی رییس دانشکده علوم پزشکی، این سمت به معاون او، حمید‌ فردوسی‌نژاد، سپرده شد.

▫️دکتر مهدی محسن‌زاده، رییس دانشکده علوم پزشکی، در حکم انتصاب فردوسی‌نژاد بر اجرای ۱۲ وظیفه ابلاغی تاکید شده است. 

▫️دلخوش که عضو شورای اسلامی شهر گراش نیز است از مهر ۱۴۰۰ ریاست اورژانس ۱۱۵ را برعهده داشت. او پس از استعفا از اورژانس گراش در حال حاضر به عنوان ماموریت در شیراز در اورژانس شیراز حضور دارد. 

▫️حمید فردوسی‌نژاد کارشناس فوریت‌های پزشکی است و پیش از این معاونت مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی شهرستان گراش را به مدت دو سال و نیم بر عهده داشته است.

🔻دلخوش: به دلیل اختلاف مدیریتی استعفا کردم

💬 زیاد تمایل به مصاحبه و تشریح موضوع ندارم. با توجه به آمدن ریاست جدید دانشکده در یک سال اخیر، متاسفانه به دلایلی رفته‌رفته به اختلاف نظر مدیریتی برخورد کردیم.

💬 مبنای ما بر افزایش و ارتقا کمی و کیفی خدمات بود ولی متاسفانه دید رییس دانشگاه و تیم اطرافش این بود که این کارها اتلاف هزینه و هزینه‌تراشی است؛ در صورتی که این ماموریت سازمان اورژانس است و باید انجام شود.

💬 اصلی‌ترین دلیل اختلاف نظر و کناره‌گیری من این بود که آقایان می‌گفتند به دلیل اتلاف هزینه، بخشی از واحدها باید تعطیل شود. واحدهایی که در واقع ما به دنبال پیشرفت آن بودیم. این اواخر نیز دستور تعطیلی بعضی از واحدها را دادند و این شد که استعفا را ترجیح دادم.

🔻رییس دانشکده: استعفا و اصرار از طرف خودشان بود

دکتر محسن‌زاده، رییس دانشکده‌ی علوم پزشکی گراش، در گفت‌وگو با هفت‌برکه تاکید می‌کند که نظرش کنار رفتن دلخوش نبوده است.

💬 در مرحله اول، ما استعفای ایشان را نپذیرفتیم ولی به اصرار خودشان که می‌گفتند می‌خواهم بروم شیراز، ما با این دید که به عنوان یک مدیر جوان گراشی برود مرکز استان و آنجا فعالیت کند، می‌تواند یک زمینه رشد بیشتری برایش فراهم شود، با ماموریت او به مدت شش ماه موافقت کردیم.

💬 و ان شاء الله بعد این شش ماه برگردد به مجموعه؛ و بتوانیم از خدماتشان استفاده کنیم.»

🔻دلخوش: آخر هفته‌ها در گراش هستم

💬 به محض این که گفتم با این شرایط نمی‌توانم اینجا کار کنم و موضوع را به دوستان دیگر اعلام کردم، و از آن جایی که در سازمان اورژانس اعتباری دارم، بلافاصله در سازمان اورژانس استان فارس ماموریت شش‌ماهه گرفتم.

💬 در حال حاضر با رفتن به سازمان اورژانس فارس به کل شهرستان‌های استان خدمت خواهم کرد. آخر هفته‌ها نیز برمی‌گردم و در خدمت مردم هستم.

🔻 دکتر محسن‌زاده: دلخوش از مدیران خوب و موفق ما بوده است

💬 در کنار فعالیت‌هایی که به خوبی انجام می‌گیرد، تغییر مدیریتی را هم در هر مجموعه‌ای شاهد هستیم و یک موضوع طبیعی است. در خصوص مسئول اورژانس، آقای دلخوش جزو مدیران خوب و موفق ما بوده و ما به هیچ عنوان نمی‌خواستیم ایشان را از دست بدهیم یا کنار بزنیم.

💬 اختلاف سلیقه همه‌جا هست و من بیشتر از این احساس نکردم که اختلاف شدیدتری باشد یا برای ما موضوع مهمتری باشد. من انتظار نداشتم آقای دلخوش به دلیل این مسائل از اینجا برود.

💬 گزارش عملکرد رییس پیشین اورژانس ۱۱۵:

💬 روزی که ما اورژانس گراش را تحویل گرفتیم اورژانس گراش از لحاظ ستادی هیچ نیرویی نداشت و تعداد نیروی عملیاتی آن نیز ۱۷ نفر بود و امروز که من اورژانس را تحویل دادم ۵۱ نیرو دارد، یعنی سه برابر جذب نیرو داشتیم.

🏢 در بحث مجوز پایگاه جدید؛ علاوه بر افتتاح پایگاه فداغ، بهره‌برداری از مرکز جدید، راه‌اندازی مرکز ۲ گراش و موتورلانس، دو مجوز دیگر هم گرفتیم.

🚑 یک آمبولانس هم از طریق خیرین و مجمع خیرین لطف کردند و در حال خرید است که مشکلات کمبود آمبولانس نیز در گراش حل شود.

🔻 گزارش عملکرد کوتاه رییس دانشکده‌ی علوم پزشکی گراش:

💬 الحمدالله کارهای خیلی خوبی صورت گرفته است با کمک خیرین، به خصوص با حمایت فرزندان مرحوم شیخ احمد انصاری که واقعا پشتوانه‌ی خوبی بودند.

💬 ما توانستیم در این مدت دستگاه جی تی ۲۵۶ نصب کنیم که در یکی دو هفته آینده راه‌اندازی می‌شود.

☢️ دستگاه دوم رادیوتراپی را نیز درخواست خرید دادیم و مبلغ آن مشخص و جمع‌آوری شده است. دستگاه سنگ‌شکن تا یک ماه آینده تحویل‌مان می‌دهند. ۹ اتاق عمل آماده بهره‌برداری است.

🔻متن کامل را در هفت‌برکه بخوانید:
https://7berkeh.ir/archives/146292

▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍀 عرقیات طبیعی کوکسان 🍀

🏭 تولید شده در شهرک صنعتی گراش
🚚 ارسال به تمام نقاط ایران

😋 این بار نگاهی به خط تولید

☎️ تلفن دفتر گراش : ۰۹۹۲۵۰۹۸۴۹۸
☎️ تلفن دفتر شیراز : ۰۹۹۱۲۲۸۵۸۰۱
☎️ شماره مدیر فروش : ۰۹۱۷۳۸۱۲۴۱۰
☎️ شماره مدیر تولید : ۰۹۱۷۸۷۷۰۵۹۵

🏢 نشانی: شهرک صنعتی گراش | لاین مواد غذایی | بلوک k | قطعه ۵

کوکسان در تمام نقاط کشور نمایندگی می‌پذیرد.

instagram.com/cooksun.co

#تبلیغات #فراگیر #تولید_گراش
✈️ «لاد ایر»، تبلیغات انتخاباتی یا پرواز به آینده؟
✍️ گزارشی از امین نوبهار

🛩 انتشار آگهی استخدام در یک شرکت هواپیمایی به نام «لاد ایر» این موضوع را به مهمترین وعده انتخاباتی اسفند ۱۴۰۲ تبدیل کرد. آیا این شرکت صرفا یک پروژه انتخاباتی است یا اقداماتی نیز برای راه‌اندازی آن انجام شده است و قرار است یکی از محورهای توسعه جنوب فارس باشد؟

🛫 ایده‌ی راه‌اندازی یک ایرلاین بومی از سال‌ها پیش در منطقه وجود داشته است اما هر بار به دلایلی به آینده موکول شده است. اکنون، هفته‌ها پس از اتمام رقابت‌های انتخاباتی، به بررسی این وعده‌ی امیدوارکننده می‌پردازیم و چند نقطه‌ی مبهم را در مورد «لاد ایر» مرور می‌کنیم.

🔻 #گزارش کامل در هفت‌برکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146357

▪️✈️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت‌برکه گراش -گریشنا
✈️ «لاد ایر»، تبلیغات انتخاباتی یا پرواز به آینده؟ ✍️ گزارشی از امین نوبهار 🛩 انتشار آگهی استخدام در یک شرکت هواپیمایی به نام «لاد ایر» این موضوع را به مهمترین وعده انتخاباتی اسفند ۱۴۰۲ تبدیل کرد. آیا این شرکت صرفا یک پروژه انتخاباتی است یا اقداماتی نیز برای…
🛩 لاد ایر، واگعی یا کیک؟
✍️ گزارشی از امین نوبهار

🔻 شروع داستان لاد ایر
📣 وعده‌های علاءالدین بروجردی در انتخابات مجلس دوازدهم برای راه‌اندازی یک شرکت هواپیمایی که به شکلی گسترده مورد استقبال قرار گرفت و تا طراحی لوگو و طراحی بدنه‌ی هواپیما و فراخوان جذب نیرو هم پیش رفت. بروجردی در اولین سخنرانی خود بعد از پیروزی در انتخابات نیز از راه‌اندازی این ایرلاین سخن گفت. او در اولین حضورش در گراش در فروردین ۱۴۰۳ نیز به این ایرلاین اشاره کرد.

✈️ هرچند تصویر شماتیک هواپیمای بویینگ ام‌دی-۸۰ لاد ایر با لوگوی خروس لاری خیلی زود راه خود را به رسانه‌های اینستاگرامی حوزه هوانوردی باز کرد، اما پرسش‌های ما در مورد ابهامات این شرکت بی‌نتیجه ماند. علاءالدین بروجردی، نماینده‌ی منتخب حوزه انتخابیه جنوب فارس، که این شرکت را دستاورد خود معرفی کرده است، تلفن و پیام‌های ما را پاسخ نداد و دیگر دست‌اندرکاران ستاد انتخاباتی او و همچنین مسئولین فرودگاه لار نیز در مورد این شرکت اعلام بی‌خبری کردند.

⁉️ شاید بزرگترین ابهام در مورد این خبر همین موضوع باشد: اگر ما در فرودگاه لار یک ایرلاین بومی داریم، چرا کسی آن را گردن نمی‌گیرد و به آن افتخار نمی‌کند؟

🔻 ایده راه‌اندازی یک ایرلاین بومی
▫️ احتمالا اولین‌بار در میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۸۰ ایده‌ی یک ایرلاین بومی با محوریت فرودگاه لار مطرح شد. اما مجموعه‌ی هزینه‌های ایجادِ یک ایرلاین و زیرساخت‌های مورد نیاز فرودگاهی، باعث شد که این ایده همیشه به تعویق بیافتد.
▫️ در سال‌های اخیر قوانین اداره ثبت شرکت‌ها در مورد شرکت‌های هواپیمایی تغییراتی داشته است، اما گفته می‌شود برای ایجاد یک شرکت هواپیمایی به حداقل یک هواپیمای ملکی و دو هواپیمای اجاره‌ای نیاز است.
با تمام این توضیحات، به درستی مشخص نیست که شرکت لاد ایر چه زمانی ثبت شده است و چه هواپیماهایی را از کدام ایرلاین‌ها خریداری یا اجاره کرده است.

🔻 آگهی استخدام عجیب
در آگهی استخدام منتشرشده‌ی لاد ایر، از مشاغل مختلفی نام برده شده است: «خلبانی، مهمانداری، مهندس فنی هواپیما و کادر اداری شامل حسابداری، بازرگانی، خدمات فرودگاهی، مدیر مالی، حراست، کترینگ، راننده، تدارکات و ترافیک.» این در حالی است که فعالان این حوزه، استخدام نیرو یکی از آخرین مراحل شکل‌گیری ایرلاین است و زمانی انجام می‌شود که کلیه‌ی مجوزها و فرآیندهای اداری انجام شده باشد.
❗️نکته‌ی دیگر این است که معمولا خدمات فرودگاهی و یا کترینگ توسط شرکت‌های هواپیمایی بزرگتر انجام می‌شود و دیگر ایرلاین‌ها از این خدمات بهره می‌برند. اما گویا لاد ایر قرار است ایرلاینی در اندازه‌ی هواپیمایی ملی باشد و تمام نیازهایش را یک‌جا برطرف کند!

🔻 لار تجهیزات فرودگاهی یک ایرلاین را دارد؟
▫️ به هر روی، ایرلاین بومی به ایرلاینی گفته می‌شود که مبدا و مقصد پروازی‌اش یک فرودگاه مشخص باشد و در همانجا نیازهایش را برطرف کند.

🔻 ام‌دی لاد ایر چه زمانی و توسط چه کسی وارد شده است؟
گفته می‌شود قیمت هر فروند هواپیمای ام‌دی-۸۰ در ایران نزدیک به یک میلیون دلار (حدود ۶۰ میلیارد تومان در فروردین ۱۴۰۳) است و این عدد برای تجار منطقه جنوب فارس، عدد چشم‌گیری نیست. اما سوال این است که هواپیمای مد نظر لاد ایر چه زمانی وارد ایران شده است و بروجردی در این انتقال چه نقشی داشته است؟

✈️ آیا ام‌دی انتخاب درستی است؟
❗️ این‌جا یک ابهام بزرگ وجود دارد: منع قانونی سفر هواپیماهای ام‌دی به دبی.
تعداد معدودی از هواپیماهای ام‌دی ایرانی به دبی رفت‌وآمد دارند. در نتیجه، در این‌جا نیز این سوال مطرح است که چرا و با کدام بررسی این تایپ به عنوان هواپیمای مقیم فرودگاه لار، که مهم‌ترین مقصدش فرودگاه‌های مدرن دبی، دوحه و… است، انتخاب شده است؟

🔻 ایرلاینی که کسی آن را گردن نمی‌گیرد
❗️ با تمام این توصیفات و ابهامات، ما یک فراخوان داریم که در آن حتی از لوگوی شرکت هواپیمایی رونمایی شده است. بگذریم از این که در نام تاریخیِ «لاد» به عنوان نام قدیمی لار و حتی لاری‌‌بودنِ «خروس لاری» نیز شک‌های مهمی وجود دارد.
🛩 شرکتی که هنوز در مراجع رسمی ثبت شرکت‌ها نام و نشانی ندارد و جز نماینده‌ی منتخب منطقه، هیچ فرد مرتبطی در منطقه حاضر نیست با افتخار اعلام کند که ایده‌پرداز، موسس، همکار و یا حتی طراح لوگوی آن است. شاید این یادداشت بتواند گردانندگان این ایرلاین رویایی را از سایه بیرون بیاورد و نشان دهد «لاد ایر» صرفا یک پروژه تبلیغات انتخاباتی نیست.

🔻 #گزارش کامل در هفت‌برکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146357

▪️✈️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
💢 نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم!
✍️ یادداشتی از محسن مهرابی
▫️ فعال اجتماعی

🔻 بخشی از یادداشت:
📌 این یک یادداشت شخصی است، یک دل‌نوشته. پس اگر دوست ندارید، می‌توانید آن را مطالعه نکنید.

🏠 یک بار دوستی گفت «گراش خونم کم شده!» و من هر بار که به یاد این حرف می‌افتم، با تمام وجود آن را می‌فهمم. گراش برای من و برای بسیاری دیگر که کم و بیش می‌شناسم چیزی فراتر از یک شهر و زادگاه، که گویی یک هویت و سبک زندگی است و ما برای خودمان در کنار هر کار و برنامه و پروژه شخصی دیگر، یک کلان‌پروژه به اسم گراش داریم...

🚦 برای من اما موضوع وقتی پررنگ‌تر می‌شود که مشکلات و معضلات و آینده‌ی نامعلوم شهرم را می‌بینم و هرچه که تلاش می‌کنم و تلاش می‌کنیم، گویی قرار نیست این صداها به جایی برسد.

🚫 شاعر راست می‌گوید؛ امید رهایی نیست تا زمانی که همه دورِ هم دیوار می‌کشند و روبه‌روی هم سد می‌شوند.

✉️ پیش از فرا رسیدن نوروز و سال نو، به صورت مکتوب از فرماندار خواستم که مجوز برگزاری همایشی با عنوان «دغدغه گراش» را صادر کند تا با دعوت از صاحب‌نظران و دلسوزان و نخبگان -گرچه خود به این واژه نقد جدی دارم- بنشینیم و کمی گپ بزنیم که برای توسعه شهرستان، برای برون‌رفت از بحران‌های اساسی موجود، برای آینده باید چه کرد؛ تا هر کسی سهمی در این تلاش بر عهده بگیرد و اگر خدا بخواهد جمعیتی، گروهی، حزبی محلی یا انجمنی یا هر عنوان دیگری شکل بگیرد که کمکی به حال و اوضاع شهر بشود. اما حالا که به پایان اردیبهشت نزدیک شده‌ایم، جناب فرماندار محترم حتی فرصت نکرده‌اند که مخالفت صریح و قاطع خود را مکتوب کنند؛ یا شاید فرصتش را دارند ولی مایی را که دلمان برای این شهر می‌سوزد، قابل پاسخ دادن نمی‌دانند.

⚖️ گرچه چند بار عزم کردم که از این رفتار و این واکنش که گویی خاص شهرستان ماست و این همه ضدیت با افکار عمومی و جامعه مدنی به مراجع بالاتری همچون استانداری یا وزارت کشور شکایت ببرم (و از شما چه پنهان امکان و زبانش را هم داشتم)، اما شکایت که را به که ببرم؟ شکایت کارگزار این دستگاه را به کارگزار همان دستگاه؟!

⚠️ القصه، حرفم فقط این همایش و گله‌های بعدش نبود؛ اصل حرف این است که این مدل برخوردها و رفتارها که بیشتر از سمت مسئولینی است که درکی اشتباه از فضای گراش دارند و طی سال‌های اخیر هم شدت گرفته، گروه‌های فعال مردمی را سرخورده کرده و دیگر رمق و امیدی برای اینکه نقش‌آفرینی کنند نیست. مثلا وقتی کنکور از گراش به اوز می‌رود، باید «نردبان» حرف بزند و صدای دانش‌آموزانی باشد که از این تصمیم آسیب می‌بینند؛ اما خبری از آنان نیست. یا وقتی بنایی میراثی رو به نابودی است، همچون برکه حاج اسدالله، این انجمن ایکوموس گراش است که باید نقش‌آفرینی کند، اما خبری از آنها هم نیست. حتی در انتخابات مجلس هم که رخوت و بی‌رمقی آن بر همگان واضح بود، باید «جمعیت جوانان گراش» و «گروه ده‌نفره» باشند که در شورآفرینی و ایجاد فضای انتخاباتی فعال شوند، اما سرخوردگی و ناامیدی از هرگونه امکان نقش‌آفرینی در این فضای بسته سبب شده دیگر خبری از انجمن‌ها و سمن‌ها و گروه‌های شناسنامه‌دار مردمی نباشد.

❗️ و دود این اتفاق، مستقیم به چشم شهر و مردم شهر می‌رود؛ نه آن مسئولی که دو روز دیگر برای همیشه از گراش می‌رود.

‼️ ما عادت کرده‌ایم که با فعالان اجتماعی و مجازی در این شهر به راحتی برخورد شود و کسی عین خیالش نباشد. دادستان اسبق گراش که به شهرستان دیگری رفته بود و دادستان شده بود، به خود من گفت که در حوزه فضای مجازی برخوردهایی را که در گراش می‌کردم، اینجا نمی‌کنم!

📣 آقایان شورای تامین، حضرات شورای شهر، آقای امام جمعه، نهادهای امنیتی، گروه‌های اثرگذار مردمی، مجامع محترم خیرین در حوزه‌های مختلف، مردم شریف گراش، این شهر با سرعت عجیبی به سمت انزوا، عقب‌ماندگی و بحران‌های اجتماعی و سیاسی و انسانی پیش می‌رود. به جای آنکه تمرکز کنید بر نشنیدن و ساکت کردن، صداهای بلندشده از هر سو را بشنوید. مگر مولا علی(ع) نفرمودند: «اُنْظُرْ الی مَا قَالَ، و لا تَنْظُر إِلَی مَنْ قَالَ»؛ «به گفته بنگر نه به گوینده» (غررالحکم، ص 361)؟

💢 پس بشنوید. دست از دور گردن دلسوزان و فعالان شهر بردارید. فضا را باز کنید و اجازه بدهید که حرف‌ها زده شود، نقدها بیان شود، آنان که حرفی برای گفتن دارند حضور داشته باشند و هوایی تازه در فضای مدنی و سیاسی شهر دمیده شود.

🔻 #یادداشت کامل در هفت‌برکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146362

▪️💢▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
👁‍🗨 #ازچشم_شما

🐕 سگ، کوچه، کودک!

📷 امیرحسین بهمن‌پور فیلم بسیار کوتاهی از حضور سگ‌ها در یک کوچه در محله روباد فرستاده و توضیح داده است:

💬 «یکهو شنیدم صدای گریه و فریاد یک بچه می‌آید. دویدم بیرون و دیدم دو تا سگ به دنبال یک بچه افتاده‌اند. نزدیک بود که بچه را بگیرند. اگر نرسیده بودم، درجا می‌کشتنش. هیچکس هم در کوچه نبود. به طرفشان سنگ انداختم و آمدند به سمت خودم!»

🔻 در مورد سگ‌های ولگرد تاکنون خبرها و گزارش‌های زیادی در هفت‌برکه منتشر شده است. اینجا بخشی از این گزارش‌ها را بخوانید:
☑️ https://bit.ly/44DRLzs

▪️🐕▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده

📖 فصل چهارم: افعی
🔖 قسمت ۵۳

مدتی از صرف صبحانه گذشته بود که نایب و میرهاشم و علی‌اکبر و جانعلی کل ممد و عباس مش‌معدلی از محصولات برداشت‌شده سیاهه‌برداری کردند و با زمین‌های تازه درو شده مطابقت دادند تا از این پس، بررسی دقیق و با حساب و کتابی از امور زراعت و برداشت داشته باشند. بعد از نماز ظهر، خان و دیگران در مجلس نشستند و از فداغی‌ها پذیرایی کردند و به شکایت و مشکلاتی که داشتند گوش دادند.

همه کاروان از صبح تا غروب مشغول کار بودند، ولی شب که شد، مجلس حال و هوای دیگری به خود گرفت. به سفارش نایب، دو سه نفر که اهل شعر و شاعری بودند و خواننده‌ای که صدای گیرایی داشت و یک نی‌زن، همه‌ی مجلس را به وجد آورده بودند. شروه‌هایی از ابیات باقر و محیا خوانده شد. ناله‌های سوزناک نی همراه با شعرهای غمگین و دردناک که از سینه مردمان این سرزمین خشک و گرم شنیده می‌شد برای سرحدی‌هایی که برای اولین‌ بار اینها را می‌شنیدند، آسمانی بود. باعث شده بود آنها دردها و فراقی را که از روزگاری نه‌چندان دور گرفتارش شده بودند، به یاد آورند و سر به گریبان غم فرو برند. آه و ناله‌های بی‌اختیار آنها در صدای نی و شلوای این مرزوبوم گم می‌شد. ولی این حال و هوا در روز بعد تغییر کرد.

کاروان فردا قبل از غروب به ارد رسید. دیدن جمعیت زیادی از اهالی که به استقبال آمده بودند و مهمانی‌ای که احمدخان برای کاروانیان ترتیب داده بود، غم‌های بی‌کسی و غربت را علی‌الخصوص برای سرحدی‌ها به شادی و شور و نشاط تبدیل کرد.

اقامت کاروان بزرگ محمدخان در ارد که شاهرگ حیاتی و اقتصادی به حساب می‌آمد، طبق برنامه از قبل تعیین شده پیش می‌رفت. سحرگاه روز اول، محصولات جمع‌آوری شده از فداغ و مقدار قابل توجهی از محصولات بهار ارد که هم کشت آبی داشت و هم کشت دیم، به همراه بیست تفنگ‌چی به سوی گراش روانه گردید. قرار بود این حاصل را در گراش انبار کنند و سریع به ارد بازگردند تا الباقی محصولات را بار زنند و به همراه کل کاروان در روز آخر به گراش عزیمت کنند.

اقامت کاروان محمدخان با مهمانی‌هایی که احمدخان، پسرعموی محمدخان، و بعضی از اعیان و اشراف ارد برای خان برگزار می‌کردند، و همچنین جشنی که از دیرباز بعد از برداشت محصول در این خطه مرسوم بود، اوقات خوشی را برای کاروان و اهالی ارد به وجود آورده بود. همه در جشن شکرگذار خداوند بودند، غنی و فقیر و کارگر، که حق تعالی به آنها سلامتی و محصول کار و تلاش را عطا کرده است.

همه چیز به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه روز سوم چند نفر از اهالی ارد تقاضای ملاقات با خان را داشتند. خیلی زود درخواست آنان اجابت شد و در منزل بزرگ احمدخان، عده‌ای از بزرگان و معتمدین ارد و محمدخان و اعضای دیوان در جلسه‌ای نشستند و به شکایت نمایندگان ارد گوش دادند. اولین شکایت از تفنگچیان خان بود که چند تن از جوانان ارد را اغفال کرده بودند و در خفا به قمار نشسته بودند. دومین شکایت از دو سه یاغی بود که شب و نصف شب مزاحم خانه‌های مردم می‌شدند و از آنها اخاذی می‌کردند. نایب خان در مورد جلسه قمار، همان وقت به نمایندگان اردی‌ها قول داد که این تفنگ‌چیان به زودی توبیخ می‌شوند و مالباختگان، پول و اشیایی را که از دست داده بودند، پس خواهند گرفت. ولی در مورد یاغی‌ها، از اردی‌‌ها فرصت خواست که به تحقیق و تفحص بپردازند و بعد دست به کار شوند تا شر این یاغیانی که در کوهستان ماوا گرفته بودند، کم کنند.

این خبر خیلی زود بین تفنگ‌چیان پخش شد و باعث اختلاف سرحدی‌ها و بومی‌ها شد. سرحدی پیشنهاد اجازه برای انجام عملیات دستگیری یاغیان را داده بودند، ولی تفنگ‌چی‌های بومی آن را حق خود می‌دانستند که آنان را مرده یا کت‌بسته به حضور خان بیاورند.

وقتی نمایندگان اردی‌ها از مجلس خارج شدند و مجلس خلوت شد، محمدخان به پسرعمویش ضابط ارد رو کرد و پرسید چرا قضیه‌ی یاغی‌ها را به او خبر نداده است. احمدخان در جواب گفت: «من در صدد بودم که خودم قضیه یاغی‌ها را حل و فصل کنم چون قضیه کمی عجیب و غریب بود و من نمی‌توانستم گزارش نصفه و نیمه بدهم. درست است که یاغی‌ها مزاحم اردی‌ها می‌شوند، ولی هیچکدام از آنها مال‌باخته نیستند و ضرر نکرده‌اند.»


📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید.
🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671

▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
انجمن نمایش گراش برگزار می‌کند:

📽 تماشای چهل و پنجم
🎞 پخش و نقد و بررسی فیلم تئاتر
▫️پنجمین جلسه از دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای با عنوان «تئاتر موزیکال»

🎭 «سرزمین عجایب»
📘اقتباسی آزاد از «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته لوییس کرول

🖌 کارگردان: دیمِن آلبارن و موریا بوفینی
👨‍🎤 تهیه شده در تئاتر ملی National Theater انگلستان (۲۰۱۵)
۱۱۸ دقیقه
💈 ژانر: موزیکال

🌀 با بحثی با عنوان «آلیس نسل آنلاین»
💬 توسط محمد خواجه‌پور
🔹 کارشناس ادبیات فارسی و مدیر رسانه‌های هفت‌برکه

🗓 چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساعت ۲۰:۳۰
🏠 موسسه هفت‌برکه گراش

🛒 اسپانسر این برنامه هایپر گلستان، حامی هنر و هنرمندان است.
🎈 حضور برای همگان آزاد و رایگان است.

#فیلم‌تئاتر #نمایش #تماشا #اطلاعیه
▪️🎭▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🤸🏻برگزاری کلاس‌ ژمیناستیک

❇️با مربیگری خانم کشور(مدرس، داور و رییس هیات ژیمناستیک گراش»

ویژه دختران و پسران

▫️هنری
▫️ژیم فورآل
▫️ایروبیک ژیمناستیک
▫️ریتمیک
▫️افزایش قد تخصصی

🔶کلاس حرکات اصلاحی و درمانی ویژه افراد آسیب دیده

🔸تخفیف ویژه برای؛ فرهنگیان و افراد تحت پوشش کمیته و بهزیستی

📍خیابان دانشگاه، جنب مدرسه عالمی، سالن ژیمناستیک ولایت

📞تماس: ۰۹۹۱۵۲۴۸۴۶۷

🆔https://www.instagram.com/gymnastics_gerash

#تبلیغات#فراگیر
❤️‍🩹 وداع سنگین‌ سواران با بلوار دادمان
وعده‌هایی که پیست نشد
#پیگیری_خبر

https://7berkeh.ir/archives/146372

⚠️ شورای تامین لارستان با انتشار اطلاعیه‌ای بر ممنوعیت تردد موتورسیکلت‌های سنگین قاچاق تاکید کرد. پلیس راهور گراش نیز اعلام کرد در صورت حضور این موتورسیکلت‌ها در گراش با آن‌ها طبق قانون برخورد می‌شود. 

▫️به گزارش هفت‌برکه از حدود ده سال پیش عصر جمعه‌ها مسیر جاده گراش - لار و بلوار دادمان وعده‌گاه نمایش موتور‌های سنگین و خودروهای خاص است. نمایش‌هایی که گاهی با حادثه نیز همراه می‌شود. 

🚫 اما دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ فرمانداری ویژه و شورای تامین لارستان اطلاعیه‌ای را منتشر کرد که نشان می‌دهد بلوار دادمان دیگر جای امنی برای سنگین سواران نیست. 

▫️تجربه سال‌های قبل نشان داده است که سنگین‌سواران با ممنوع شدن یک نقطه به دنبال نقطه دیگری خواهند بود. اما سوار شدن بر موتورهای سنگین در گراش هم بی‌دردسر نیست.

🚨 سرهنگ مرادی رییس پلیس راهور شهرستان گراش به هفت‌برکه گفت: با توجه به ممنوعیت قانونی اگر موتورسیکلت‌های قاچاق و فاقد پلاک در شهرستان گراش تردد کنند طبق مقررات با آنان برخورد می‌شود و جمعه این هفته هم به صورت ویژه گشت‌هایی را خواهیم داشت.

🔻پیگیری از طریق بروجردی 

💬 یکی از دارندگان موتور سنگین در گفتگو با هفت‌برکه گفت: در کل کشور معمولا محل‌هایی وجود دارد که عاشقان موتورسنگین دور هم جمع می‌شوند. خود ما هم با حضور و نمایش موتورهای سنگین در محیط‌های شهری مخالف هستیم. کل حضور ما در آنجا هفته‌ای دو ساعت بیشتر نیست.

💬 از طریق آقای بروجردی پیگیری هستیم تا زمان احداث یک پیست استاندارد این فضای حداقلی از سنگین‌سواران گرفته نشود.

🔻 وعده‌هایی که پیست نشد 

💬 مهندس حسین حسین‌زاده سال ۱۳۹۹ در ابتدای نمایندگی مجلس برای واگذاری زمین رایگان به سرمایه‌گذاران برای ساخت پیست آسفالته موتورسواری سرعت (ریس) قول داد. قولی که در پایان دوره نمایندگی هنوز به جایی نرسیده است.

▫️ طیبی رییس پیشین ورزش و جوانان لارستان آبان ۱۳۹۹ در جلسه با شهردار و شورای اسلامی شهر لار خواست تا یک مکان تمرینی مناسب در محدوده شهرستان به موتورسواران لارستانی اختصاص پیدا کند. 

🔘 فروردین ۱۴۰۱ به گزارش میلاد لارستان کلنگ پیست آفرود لارستان در ناحیه حسن‌لری به زمین زده شد و قرار شد با تکمیل پیست آفرود نوبت به پیست آسفالت و ریس هم برسد.

موضوع نداشتن پیست آبان ۱۴۰۲ در دیدار هیات موتورسواری لارستان با فرماندار ویژه دوباره تکرار شد.

آبان ۱۴۰۲ موسوی امام جمعه لار با بیان اینکه در گذشته قرار بود یک پیست موتورسواری در لار ایجاد شود تا فضایی که در مسیر لار به گراش به وجود آمده، جمع شود.

▫️به گزارش هفت‌برکه با عملی نشدن وعده‌ها در لار و گراش احداث پیست موتورسواری یکی از ۵۳ برنامه علاالدین بروجردی در انتخابات مجلس دوازدهم بود. 

به نظر می‌رسد که تصمیم نهایی جمع شدن موتورسنگین‌ها از بلوار دادمان است و داشتن یا نداشتن پیست و فضای جایگزین مطرح نیست. 


▫️هر چند استفاده و خرید و فروش موتورهای سنگین از قبل هم غیر مجاز بود. اما شورای تامین لارستان در اطلاعیه ۲۴ اردیبهشت یک بار دیگر بر این موضوع تاکید کرد .

📄 بدین وسیله به اطلاع کلیه همشهریان گرامی می‌رساند که در پی وصول گزارش های مکرر مردمی از ایجاد مزاحمت و ابراز نارضایتی عمومی و تردد موتور سیکلت‌های سنگین قاچاق در سطح شهرستان، به ویژه بلوار دکتر دادمان شهر لار، به همین منظور و نظر به اهتمام مسئولین محترم شهرستان به تحقق مطالبات مردمی نسبت به تشکیل شورای تامین فوق العاده اقدام و به شرح ذیل اتخاذ گردید:

هر گونه تردد موتور سیکلت‌های سنگین قاچاق با حجم بالای 250 CC در سطح معابر عمومی شهرستان، به طور کلی ممنوع می‌باشد.

بدیهی است در صورت عدم تمکین از قوانین و مقررات و اقدام به تردد موتور سیکلت‌های قاچاق، برابر ماده ۲ آیین نامه راهنمایی و رانندگی اقدام خواهد شد و به عنوان کالای قاچاق به اداره تعزیرات حکومتی تحویل که برابر قوانین صادره، علاوه بر ضبط و یا امحاء موتورسیکلت، مالکین متخلف به مجازات تخلف قاچاق ( ۱ تا ۳ برابر ارزش موتور سیکلت) محکوم می‌گردند.

مضافاً اینکه راکبین موتور سیکلت به اتهام اخلال در نظم عمومی و ایجاد مزاحمت به دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان لارستان معرفی می‌گردند.

لذا به همشهریان عزیز منطقه لارستان هشدار داده می‌شود تا از خرید و استفاده از این گونه موتورسیکلت‌ها به هر نحو از انحاء مختلف اکیداً خودداری گردد.

🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏇 موفقیت سوارکاران گراشی در داراب

▫️ سه سوارکار از باشگاه فدک گراش در جام دارابگرد، اولین دوره مسابقات سواری استقامت هیات سوارکاری استان فارس به میزبانی شهرستان داراب، روز ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، موفقیت کسب کردند.

🏵 گروه اعزامی باشگاه فدک شامل علی‌مراد آذرمینا، امیرحسین دانشور، جعفر دانشور و هانیه راهپیما بود. پس از اتمام این مسابقه، هانیه راهپیما در رده ۶۰ کیلومتر موفق به کسب تاییدیه شد؛ علی‌مراد راهپیما در رده ۸۰ آزاد به مقام سوم دست یافت؛ و جعفر دانشور در رده ۸۰ آزاد به مقام دوم رسید.

▫️ در این مسابقات، یک تیم داوری شهرستان گراش از باشگاه فدک متشکل از حسین متین، محسن حسن‌زاده و عبدالرضا صادقیان هم حضور داشتند. محسن عظیمی نیز به عنوان کلانتر مسیر در مسابقات حضور داشت.

#ورزش #سوارکاری
▪️🏇▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚠️ گرفتار شدن در استخر شیخ احمد/ این استخر برای شنا خطرناک است

▫️فردی که در استخر بزرگ تامین آب دانشکده علوم پزشکی گراش گرفتار شده بود با حضور نیروهای هلال‌احمر، نجات پیدا کرد.

🔻 محمد شکاری رییس هلال‌احمر گراش:

💬 طی تماس تلفنی از سوی نیروهای مردمی در ساعت ۰۴:۲۱ روز دوشنبه مورخ ۲۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، مبنی بر گرفتار شدن مردی ۲۵ ساله در یکی از استخرهای جاده تنگ آب، سریعا یک تیم عملیاتی به وسیله آمبولانس پس از هماهنگی با EOC استان به محل اعزام شد.

💬 فرد گرفتار شده با بی احتیاطی و عدم آگاهی از شرایط، خود را به استخر انداخته بود و به دلیل عمق زیاد استخر و خالی بودن حدود دومتر از آن و نبود پله خروجی توانایی خود را در شنا کردن به مدت طولانی از دست داده بود.

این فرد با حضور به موقع نجاتگران بدون آسیب از استخر خارج و به محل ایمن انتقال داده شد.

🌳 آب استخر معروف به «برکه بند شیخ احمد» در دامنه کوه سیاه، به دانشکده علوم پزشکی گراش منتقل می‌شود.

حسین‌شیری مسئول فضای سبز دانشگاه گفت: «این استخر به دلیل مساحت و عمق زیاد برای شنا خطرناک است و صرفا برای تامین آب فضای سبز احداث شده است. از همشهریان خواهشمندیم با توجه به دور بودن محل استخر از شهر، از نزدیک شدن و وارد شدن به استخر جدا خودداری کنند تا خدای ناکرده شاهد حادثه ناگواری نباشیم.»

#حوادث #خبرک
https://7berkeh.ir/archives/146401

▪️▫️▪️

🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏓 محمدمهدی نماینده خانواده سبزواری، در راه تیم ملی تنیس روی میز
✍️ نوریه بلبل

🏓 ورزش تنیس روی میز در گراش یک ورزش خانوادگی است. دعوت از محمدمهدی سبزاواری به تیم ملی هوپس تنیس روی میز ایران بهانه‌ای شد تا با این خانواده پینگ‌پنگ‌باز بیشتر آشنا شویم. البته سبزواری‌ها نخستین خانواده ورزشکار گراش در این رشته نیستند و در فرصتی دیگر به سراغ موغلی‌ها، یحیایی‌ها، درویشی‌ها و دیگران هم خواهیم رفت.

🏵 محمدمهدی سبزواری سومین پسر از خانواده‌ی سبزواری است. او با کسب رده پنجم هوپس پینگ‌پنگ ایران، اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ به اردوی تیم ملی هوپس دعوت شد. هر چهار فرزند یوسف سبزواری راه پینگ‌پنگ را پیش گرفته‌اند. از محمدحسن که فرزند اول است شروع شده و بعد علیرضا و الان هم محمدمهدی و محمدحسین این راه را ادامه می‌دهند.

💬 سمیه محسن‌زاده، مادر خانواده سبزواری:
✔️ من خودم از ورزش متنفر بودم و دلم نمی‌خواست بچه‌ها این راه را بروند. پسرخاله‌ام پیشنهاد داد که پینگ‌پنگ برود. بعد از اینکه محمدحسن رفت آقایان موغلی که مربی بچه‌ها بودند به ما گفتند که بچه‌ها استعداد ورزشی خوبی دارند.

1️⃣ محمدحسن متولد بهمن ۱۳۸۳ است و از سوم ابتدایی پینگ‌پنگ را شروع می‌کند. مقام‌های استانی و کشوری زیادی دارد. شروع دوران پینگ‌پنگ محمدحسن در دوران مربیگری مرتضی موغلی بوده است. محمدحسن در زمان حضور پررنگی که در پینگ‌پنگ داشته، اردوهای زیادی شرکت می‌کند و مقام سومی نوجوان کشور را هم کسب کرده است.

2️⃣ علیرضا نفر دوم این خانواده‌ی پینگ‌پنگی است. او متولد اسفند ۱۳۸۷ است. زمانی که دوم ابتدایی بوده، نفر اول کشوری از نظر استعدادیابی می‌شود و با مربی خود حمیدرضا موغلی به کشور آذربایجان شهر باکو دعوت می‌شوند. علیرضا هم مانند برادرش محمدحسن مقام‌های زیادی را کسب کرده است. او الان سال دهم متوسطه را می‌گذراند.
‌‌
3️⃣ محمدمهدی سومین فرزند از چهار فرزند خانواده‌ی پینگ‌پنگی سبزواری است. او متولد خرداد ۱۳۹۳ است. داستان او کمی با دو برادر دیگرش فرق می‌کند و کمی زودتر شروع به پینگ‌پنگ کرده و به گفته‌ی مربی‌ها از دو برادر دیگرش با استعدادتر است. محمدمهدی که به تازگی در اردوی تیم ملی هوپس ایران بوده، یکی از امیدهای آینده‌ی قهرمانی است. او یک مقام دومی و دو مقام سومی قهرمانی نونهالان ایران را دارد و نفر پنجم هوپس ایران است. رده‌ی بعد از نونهالان و قبل از نوجوانان را هوپس می‌گویند. شروع دوران حرفه‌ای او از دوران ابتدایی است و الان سال چهارم ابتدایی را می‌گذراند. مربی خصوصی او هادی و حمیدرضا موغلی هستند و در تمرینات حمیدرضا جعفری و محمد حسینا با او کار می‌کنند.

💬 با محمدمهدی که هنوز از اردو تیم ملی برنگشته است، کمی گپ زدیم و او در مورد اردو و تمریناتش برای ما گفت: «این اردو برای ده نفر اول هوپس ایران است. ما توی تمرینات خیلی تلاش می‌کنیم و همه‌اش تمرین می‌کنیم. برنامه‌ی تمرین ما صبح‌ها سه ساعت و شب‌ها هم سه ساعت است.» او از هدف‌ش برای ما می‌گوید: «هدفم این است که تا هر وقت می‌توانم ادامه بدهم.»
‌‌
4️⃣ محمدحسین نفر چهارم و آخرین فرزند این خانواده‌ی پینگ‌پنگی است. او متولد اسفند ۱۳۹۵ است. پینگ‌پنگ را از دوران کودکستان شروع کرده و هنوز به طور رسمی در مسابقات شرکت نکرده است اما در مسابقات هفتگی که برگزار می‌شود برای آمادگی شرکت می‌کند.

💸 داشتن چهار فرزند پینگ‌پنگ‌باز هزینه‌های زیادی برمی‌دارد و مادر خانواده می‌گوید: «پینگ‌پنگ یکی از ورزش‌های هزینه‌بردار است. البته آقای موغلی می‌گوید که باید یک اسپانسری برای محمدمهدی جور بشود که الان شرکت جک‌رسلر اسپانسر او است.

💬 مهدی یحیایی، رئیس هیات پینگ‌پنگ گراش:
✔️ الان ما در سطح کشور فعالیت می‌کنیم و سعی می‌کنیم خبرهایی را منتشر کنیم که در رقابت‌های کشوری است، چون در سطح استان و منطقه تعداد مقام‌ها زیاد است.
📌 برنامه‌ریزی الان ما برای این است که ان‌شاالله بتوانیم با توجه به تجربه‌ای که کسب می‌کنیم در سطح جهانی کار کنیم. بدون اغراق می‌گویم خصوصا در سطح پایه؛ نونهالان، هوپس، نوجوانان و جوانان، گراش نشان داده که قطب کشور است و پتانسیل مقا‌م‌آوری در دنیا را هم دارد.
▫️ برای کسب مقام منطقه، استان و کشور امکاناتمان بد نیست ولی اگر بخواهیم در سطح بین‌المللی کار کنیم نیازمند یک سری امکانات بیشتر هستیم، در گراش این امکانات نیست.
▫️ لار یکی از بهترین سالن‌های کشور را دارد و همه‌ی این کارها در چند سال اخیر صورت گرفته است.
▫️ تا همین الان خیلی از بار مالی هیات‌ ما بر دوش خیرین بوده است، اما هیات نیازمند یک همت بالا است.

🔻 #گزارش کامل در هفت‌برکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146300

#ورزش
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☯️ #جوم ۷ - آیا خیرین ما نمی‌دانند؟
✍️ مقاله‌ای از مسعود غفوری
▫️در مورد منش و رفتار خیرین گراش، با استفاده از نظریات پی‌یر بوردیو، جامعه‌شناس فرانسوی

🔻 بخش‌هایی از مقاله:
📚 من عمیقا اعتقاد دارم خیرین ما کتاب‌های پی‌یِر بوردیو را خوانده‌اند. خیرین ما سرمایه‌دارند و سرمایه‌گذار. آنها می‌دانند چند نوع سرمایه در جامعه‌ی کنونی وجود دارد و چطور یک نوع سرمایه به نوعی دیگر تبدیل می‌شود. آنها بخشی از سرمایه‌ی اقتصادی‌شان را می‌گذارند تا سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و نمادین کسب کنند. درک این سازوکار به ما کمک می‌کند شیوه‌ی تفکر و رفتار خیرین را بهتر درک کنیم، چون در واقع آنها می‌دانند چکار می‌کنند؛ این ماییم که باید بدانیم آنها چطور فکر و رفتار می‌کنند.
📌 من از واژه‌ی «خیرین» در این معنیِ عام و جاافتاده استفاده می‌کنم: کسانی که در کسب‌وکار اقتصادی‌شان موفق عمل کرده‌اند و حال تمایل دارند بخشی از سرمایه‌ی مالی‌شان را در راه‌های عام‌المنفعه خرج کنند که واضح‌ترین نمونه‌اش، ساختن بناهای مختلف است.

دلیلی دارد که ما جای خیرین نیستیم
▫️ شما هم لابد بارها چنین جملاتی را شنیده‌اید و شاید هم خودتان به زبان آورده‌اید: «کاش خیرین ما می‌دانستند که فلان چیز مورد نیاز ما نیست و فلان چیز هست»...
▫️ همه تصور می‌کنند که اگر خودشان جای خیرین بودند، تصمیماتی می‌گرفتند که هم برای خودشان مفیدتر بود و هم برای جامعه. این میل عمومی به ارشاد و هدایت خیرین همیشه در نظر من عجیب بوده است. چرا؟ چون من قول می‌دهم اگر بسیاری از همین مردم جای خیرین بودند (یعنی همان مسیر را برای سرمایه‌دار شدن می‌پیمودند و در همان حلقه‌ها و گروه‌های اجتماعی عضو می‌شدند) همان ذهنیت را در مورد کار خیر پیدا می‌کردند.

پول حرف می‌زند؛ اما ثروت زمزمه می‌کند
▫️بده‌بستانی که خیرین از طریق انجام هر کار خیر با جامعه و بازار و سیستم انجام می‌دهند، با درک این نکته ممکن می‌شود که به قول بوردیو، سرمایه تنها پول نیست؛ و پول هم مهم‌ترین سرمایه نیست. شاید فرق بین پولدار بودن و ثروتمند بودن را بتوان از اینجا متوجه شد: پولدار فقط یک نوع سرمایه یعنی سرمایه اقتصادی را دارد؛ اما ثروتمند از هر چهار نوع سرمایه یعنی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین مقادیری دارد. از چه طریقی یک پولدار ثروتمند می‌شود؟ با خرج کردن پول برای رسیدن به بقیه انواع سرمایه.

طبقه، عادت‌واره، سلیقه
▫️ پی‌یِر بوردیو، جامعه‌شناس فرانسوی، در کتاب بسیار تاثیرگذارش، تمایز: نقد اجتماعی قضاوت‌های ذوقی (۱۹۷۹) نظریه‌ی انتقادی معروفی را در ادامه‌ی نظریات کارل مارکس، تورستن وِبلِن و متفکران مکتب فرانکفورت ارائه می‌کند
📌 بوردیو چهار میدان را در دنیای اجتماع شناسایی می‌کند که در آنها جدال بر سر کالاها و منابع در جریان است و از این طریق، مفهوم «سرمایه» را گسترش می‌دهد. «این میدان‌ها به میدان جدال بر سر سرمایه‌ی اقتصادی محدود نمی‌شوند، بلکه می‌توانند به سرمایه اجتماعی (ارتباطات و آشنایی‌ها)، سرمایه فرهنگی (تحصیلات، فرهنگ و مهارت‌های مرتبط با آن) و سرمایه نمادین (تمایز و پرستیژ) هم مرتبط باشند»

کار خیر یکی از شیوه‌های تبدیل سرمایه است
▫️ این که ما چه لباسی را انتخاب می‌کنیم، به طبقه‌ای که به آن تعلق داریم (یا دوست داریم به آن تعلق داشته باشیم) بستگی دارد. این که چه محله‌ای را برای زندگی انتخاب می‌کنیم (و سعی می‌کنیم پولش را هر طور شده در بیاوریم) به طبقه‌ای که در آن محله زندگی می‌کند و ما دوست داریم مثل آنها باشیم بستگی دارد. این که ما انتخاب می‌کنیم برای کار خیر، مسجد بسازیم یا مدرسه یا ورزشگاه، به طبقه‌ای که به آن تعلق داریم و دوست داریم جایگاهمان را در آن تقویت کنیم (چون کیست که از جایگاه خودش برای ابد مطمئن باشد؟) بستگی دارد.

خیرین همواره سرمایه‌گذاری می‌کنند
📌 و این چیز خوبی است. شاید تا الآن این تصور پیش آمده باشد که من در نقد این بده‌بستانِ سرمایه‌ای می‌نویسم، اما واضح بگویم که این شاید بهترین کاری باشد که خیرین ما می‌کنند: آنها (در پرانتز بگویم اکثر آنها) با تبدیل سرمایه‌ی اقتصادی‌شان که عموما دسترنج تلاش و زحمت خودشان است، به انواع سرمایه‌های دیگر، فقط سودِ شخصی نمی‌برند؛ بلکه به عموم مردم شهر سود می‌رسانند.

شناخت خیرین از کجا می‌آید؟
▫️ امیدوارم تا اینجا این نکته روشن شده باشد: نقش جوامع در تعیینِ ذهنیت و سلیقه‌ی افراد؛ و در ادامه‌ی آن، نقش جوامع در تعریفِ کار خیر....

🔻 #مقاله کامل در هفت‌برکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146343

▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان به خیر و‌ نیکی
#حس_زندگی
📸 راضیه فتح‌پور
#درخت َس #ابر #آسمان

▪️☀️▪️
🔻همراه با هفت‌برکه در شبکه‌های اجتماعی
🔴 7Berkeh.ir
✔️ T.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ youtube.com/@7berkeh104
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ twitter.com/7berkeh
✔️ Sapp.ir/7berkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایون‌دژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده

📖 فصل چهارم: افعی
🔖 قسمت ۵۴

نایب خان از احمدخان خواست کمی واضح‌تر موضوع را بیان کند. احمدخان در جواب گفت: «کمی عجیب و غریب است. یاغی‌ها اموال اردی را درخواست می‌کنند، ولی با خودشان نمی‌برند. سرقت و دزدی در کار نیست. مال این خانه را می‌گیرند و به خانه همسایه می‌دهند و مال همان همسایه را به خانه دیگری تحویل می‌دهند. و یا آنکه هر چه سرقت می‌کنند، به پشت بام خانه‌های دیگری پرتاب می‌کنند.»

سخنان احمدخان که به پایان رسید، چشم و دهان سران سرحدی‌ها و اعضای دیوان خان گراشی و دیگر حضار باز مانده بود. سکوت سنگینی بر مجلس حکمفرما بود و تنها صدایی که شنیده می‌شد، صدای دستان نایب خان بود که کف دستش را به پنجه‌ی دست دیگرش می‌کوبید. لحظاتی گذشت. سپس نایب خان گفت: «این یاغی‌گری یا دزدی و سرقت نیست. شاید این یک پیام باشد. پیام مهمی برای خان بزرگ.» سپس رو به احمدخان کرد و پرسید: «این یاغی‌ها کی هستند؟ آیا شناسایی شده‌اند؟ اسم آنها چیست؟»

احمدخان گفت: «اینها پسران جابر هستند. صفدر و میسر جابر.»
- آنها فقط دو نفرند؟
- اکثرا این دو نفر می‌آیند. ولی بعضی اوقات به اتفاق شخص دیگری به اسم افراز.

سکوت بر مجلس حکمفرما شد. اما این بار جهانگیر لب به سخن گشود: «این پیام برای خان نیست. پیامی است برای من. به اردی‌ها بگویید به زودی این یاغی‌ها از اینجا خواهند رفت و دیگر کسی مزاحم آنها نخواهد شد.» بعد برخاست و از مجلس خارج شد.

خورشید هرچه به تیغه کوه نزدیکتر می‌شد، ضعیف‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌شد. جهانگیر پشت تپه‌ای روی تلی از گل نرم خوابیده بود. یک دست را زیر سرش داشت و به رنگ باختن خورشید خیره و غرق در افکار دور و دراز خود بود. نایب خان به آهستگی و بدون سر و صدا بالای سر جهانگیر رسید و گفت: «شاهد خوبی است ولی خیلی زود از نظرت ناپدید می‌شود. جهانگیر، تو افکار و راز و رمزهای سربسته‌ی زیادی در سینه داری. پسران جابر کی هستند؟»

جهانگیر گفت: «آنها را نمی‌شناسم.»
نایب پرسید: «درست، پس افراز کیست؟»

جهانگیر آهی کشید و گفت: «افراز... افراز... افراز... او مثل برادرم بود. رفیق من بود. شفیق من بود. و همچنین رقیب من. مثل همه جوان‌ها به هم می‌پریدیم و همدیگر را خونین و مالین می‌کردیم. اگر یک روز همدیگر را نمی‌دیدیم، روزمان شب نمی‌شد. به هر بهانه‌ای که بود صلح می‌کردیم.»

نایب پایین آمد و خودش را روی تپه‌ی گلی انداخت و گفت: «خیلی جالب است. ولی هیچوقت از او چیزی نگفتی.»
جهانگیر گفت: «درست است. الان ۲۴ یا ۲۵ سالی هست که او را ندیده‌ام. از زنده و مرده‌اش خبری ندارم. اهالی ده گفتند که به سرحد فرار کرده است.»
نایب با تعجب پرسید: «فرار کرده؟»

جهانگیر باز آهی کشید و بعد از مدتی سکوت گفت: «چی می‌خواستم، چی شد! ما فکرها و آرزوها و برنامه‌های خودمان را داشتیم. غافل از این که فلک، برنامه‌ی دیگری برای ما تدارک دیده بود.» سپس دستش را به جلو خورشید دراز کرد و ادامه داد: «این خورشید اگر به حرف بیاید، که نمی‌آید، شاهد بود. ماه و خورشید شاهدان خاموشی هستند. دشت بزرگی بود و یک آبادی در آن. کدخدایی بود که صاحب زمین‌ها و رمه و گله‌ی گاو و گوسفند بود. من پسر چوپان کل آن سرزمین بودم. پدر افراز مدیر کل کشت و زراعت در آن آبادی. خانِ این ده، دختری داشت به اسم گل‌بست که چند سالی از ما کوچکتر بود. گل‌بست با خواهران من و افراز هم‌بازی بودند. یا ما همه خانه‌ی خان بودیم یا گل‌بست به خانه ما یا فراز می‌آمد. گل‌بست نظیر نداشت. روز به روز جلو چشمان من و افراز قد می‌کشید. هر دوی ما دلباخته گل‌بست بودیم و او هم به ماها بی‌علاقه نبود. این را از خواهرانمان می‌شنیدیم که گل‌بست می‌گفت: «من نمیدانم زن جهانگیر شوم یا افراز.»


📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید.
🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671

▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
😁 مجلس تصویب کرد: جمعه و شنبه تعطیل است

امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ مجلس شورای اسلامی روز‌های جمعه و شنبه را به عنوان تعطیل رسمی کشور مصوب کرد.

🔽 ساعت کاری کارمندان به ۴۰ ساعت در هفته یعنی روزی ۸ ساعت کاهش یافت.

💬 اسماعیلی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس: در صورت تایید شورای نگهبان، تعطیلی شنبه‌ها از اواخر خردادماه می‌تواند اجرایی شود.

#خبرک
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
ثبت‌نام کلاس شنا شروع شد

🏊🏻‍♂️ دور جدید آموزش شنا ویژه پسران و دختران
در مجموعه استخر و سونای آبشار اندیشه گراش

🔹عمومی، خصوصی، مقدماتی و تکمیلی

📍برای ثبت نام اطلاعات خود شامل نام و نام خانوادگی را از طریق نرم افزار‌های مختلف به شماره ٠٩٩٠۴١۴٠٠۶٠ ارسال و یا با شماره‌های ۶٣-٠٧١۵٢۴۴٨٩۶٠ تماس بگیرید.

ما را در فضای مجازی دنبال کنید

◼️اینستاگرام:
https://instagram.com/abshar.andishe

🔸گروه واتساپ مجموعه:
https://chat.whatsapp.com/CX7Z2iMf6p9B0MQdzsTuF8

☎️ تلفن تماس:
07152448960
07152448961
07152448962
07152448963

📲 ارتباط در فضای مجازی:
09904140060

#تبلیغات #فراگیر