کانال شخصی دکتر حبیب الله پیمان
703 subscribers
6 photos
9 videos
67 files
67 links
Download Telegram
در وبینار مشترک حجم و شبکه کمک بررسی شد؛
کرونا و مسئله امید


🔰وبینار «کرونا و مسئله امید» روز دوشنبه ۲۴ آذر توسط حامیان جامعه مدنی و شبکه کمک برگزار شد. در این وبینار دکتر حبیب‌الله پیمان به بررسی مسئله امید در دوران کرونا پرداخت. وی در بخشی از سخنان خود با بیان اینکه آشوب‌هایی مانند کرونا در تاریخ بشری وجود داشته است و هر گاه مردم مستاصل شده‌اند از ساختار‌ها و دولت‌ها سلب امید کرده‌اند که این استیصال آزادی برای اندیشیدن را به وجود آورده و از دل آن ایده‌هایی برای زندگی جدید شکل گرفته است از این‌رو می‌توان گفت اولین نطفه امید در دل آشوب‌هایی مانند کرونا بسته می‌شود.

🔰نظریه‌های جدید جهت تازه‌ای به مطالعات اکولوژیک داد، گفتمان انسان سوژه، و غیرانسان ابژه، مردود اعلام شد، مفاهیم تازه؛ «اکولوژی سیاسی» و «شبکه کنشگران» افق‌های جدیدی برای حل مسایل زیست محیطی، بیماری‌ها و بحران‌های تودرتوی موجود در برابر بشر گشودند. در چارچوب گفتمان سوژه و ابژه که تمدن سرمایه داری برآن بناشده است، روند غارت بی حد وحصر منابع و مصرف انبوه به خاطر جلب منفعت و انباشت پایان ناپذیر سرمایه، اگر در پرتو دیدگاه‌های تازه و جنبش‌های رو به گسترش برای نجات طبیعت، ضد جنگ و برای صلح، ضد جهانی سازی و تجارت جهانی ـ و نه جهانی شدن ـ برای عدالت، برابری و دموکراسی، کند و متوقف نگردد، عوارض مصیبت بار ادامه سلطه نولیبرالیسم جهان را در تاریکی یأس و استیصال فرو خواهد برد. چرا که لیبرالیسم، از یک «خود» جدا افتاده از «دیگری» که فقط منفعت شخصی را دنبال می‌کند حرف می‌زند، و حال آن که «خود» و «دیگری» جلوه‌هایی متفاوت از یک هستی یگانه هستند؛ هیچ خود جداافتاد‌ه‌ای وجود ندارد، فرد با وجود دیگران فهم می‌شود، اگر از منظر پدیدار شناختی به موضوع بنگریم تفاوت اندکی بین نئولیبرالیسم و دیکتاتوری وجود دارد، باید به جماعت گرایی روی آورد که نقطه مقابل لیبرالیسم است.

🔰بنابر نظریه «کنش شبکه‌ای» تفاوت از پیش مشخصی بین انسان و حیوان وجود ندارد، تفاوت‌ها امری برساخته است، زیرا انسان و حیوان هر دو، نوعی عامل و در واقع نوعی سوژه‌اند که با هم تعامل دارند. در این نظریه دوگانه‌ سوژه انسان کنشگر فعال و مسلط، و ابژه منفعل غیرانسانی را که تحت سیطره قدرت خود می‌بیند، از بین می‌رود، نه فقط طبیعت زنده بلکه بنا به گفته گیتون فیزیکدان مشهور، جهان فیزیکی هم تهی از خرد و شعور نیست. شعورمندی با درجاتی از آزادی و قدرت انتخاب همراه است که علاوه بر ایجاد هم‌کنشی بین فاعل و موضوع شناسایی (سوژه و ابژه)، همیشه اطلاعاتی متناسب با آگاهی قبلی مشاهده‌گر همراه با کنش معطوف به بقا و مداومت بروز داده منشأ تغییراتی هدفمند در خود و محیط می‌گردند، یعنی همزمان در نقش سوژه و ابژه ظاهر می‌شوند.

🔰امید باید روی واقعیت استوار باشد، نه وعده و وعید‌های واهی، وقتی طوفان حوادث سخت و تلخ مردم را فرا می‌گیرد و ابر‌های تیره فقر و بیماری و مرگ چشم‌ها را از دیدن آنچه در اعماق جامعه در حال رخ دادن است باز می‌دارد، در این صورت ایمان به آینده را که زاینده امید و معناست از دست می‌دهند و سیاهی یأس و استیصال بر دل‌ها چیره می‌گردد. به گفته اسپینوزا، وقتی ایمان به آینده و اراده برای زیستن فلج گردد، بدن نیز تسلیم بیماری و مرگ می‌شود. صورتی که مردم باید دلیل و انگیزه‌ای برای ادامه زندگی داشته باشند تا از پس دشواری‌ها و هزینه‌های مادی و روانی آن برآیند. امید باید بر آیند‌ه‌ای سوار می‌شود که نشانه‌های آن در زمان حال پیدا است. یکی از این نشانه‌ها تقویت دوباره حس همدردی و همبستگی است، الگوی کنش اجتماعی که ضامن بقای جامعه ایرانی طی هزاران سالی بوده است که در آن مردم به ندرت از تعرض قدرت‌های متجاوز خارجی و یا خودکامه و مستبد داخلی در امان بوده‌اند. بعدی، تغییر تدریجی از نگرش فردگرایانه به جامعه گرایی است؛ زمانی که افراد حالت انفراد و ذرّه‌ای زیستن را رها می‌کنند و در جماعت‌ها و نهاد‌های همبستگی آزاد و دموکراتیک انسانی در خانواده، محله، محیط کار وتولید، گرد می‌آیند، تا دست در دست هم و با همیاری در برابر بیماری، بیکاری، فقر، و هر نوع تجاوز به حریم زندگی مادی و معنوی و فرهنگی، از داخل و یا خارج به ایستند. امید از دل جنبش‌های اجتماعی بر ضد جنگ، خشونت‌های فیزیکی، روانی و جنسیتی علیه زنان و کودکان بر ضد تلاش برای جهانی سازی مناسبات نئولیبرالیستی و ادامه تخریب و غارت منابع طبیعی و زیستگاه‌های حیوانات و پرندگان در اعماق جنگل‌ها و دریاها برون می‌تراود. و گواه واقعی بودن چشم اندازی برای آینده بهتر و امیدواری بیشتر به تحقق تدریجی آن می‌باشند.

👈🏻 برای خواندن متن کامل بر روی لینک زیر کلیک کنید:
bit.ly/2X4QDTJ
Forwarded from بینام
📝📝📝از آرش کمانگیر تا رزمندگان سیاهکل

🔅🔅مصاحبه با حبیب الله پیمان

از آرش کمانگیر تا رزمندگان سیاهکل (به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل)
ایستادگی تا مرز ایثار، در برابر تجاوز به حریم های مادی و معنوی زندگی یک ملت و سرزمین

آنان با اطمینانی که به همدلی و حمایت معنوی مردم دارند، و با این احساس که قدرت و اراده ملت درآنان تبلور یافته است، اگر آرش باشند تیر را از چله کمان تاآن سوی مرزهای ایران زمین پرتاب، و اگر چریک فدایی گلوله های تفنگ و مسلسل را به طرف سینه های سربازان شلیک می کنند، آن یک با این هدف قصد که یک تنه دشمن را برای همیشه از مرزهای میهن دور نگاه دارد و این یک به این امید که با تسخیر و تمرکز قدرت جامعه را از فراز، منطبق با آرمان های خود مهندسی نماید.


امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود. بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاە سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو اولین مصاحبە از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با حبیب اللە پیمان بە گفتگو نشستەایم.

سئوالات:

1️⃣ اولین مواجهە شما با واقعە سیاهکل چە تاثیری در شما باقی گذاشت؟

2️⃣ امروز در پنجاە سالگی جنبش فدائی نظر شما در بارە تاثیر این جنبش بر رەوندهای تاریخی میهن ما چیست؟

📌 حبیب اللە پیمان:

حادثه نوزده بهمن سیاهکل از دو جنبه بی شباهت با داستان اسطوره ای آرش کمانگیر نیست: اول، در هر دو مورد ـ یکی واقعی و دیگری نمادین ـ افرادی زاده و پرورده در این سرزمین و فرهنگ، وفاداری و تعهد عملی خود را به یک رشته ارزش های بنیادی مقوم هستی، و تضمین کننده حیات، آزادی وعزت واعتماد به نفس یک ملت به نمایش گذاشتند؛ یکی، ارزش اخلاقی بهره مندی از حس مسؤلیت وجودی ـ ونه صوری ولفظی ـ نسبت به سرنوشت آن «دیگری» یعنی مردم و سرزمین، نه صرفا به این دلیل که نخستین، هموطنان آنها بودند و دومین، موطن و آشیانه زیست شان، فراتراز این، آنان را «خودِ دیگرِ» خویش می شناختند در بنیان هستی شریک و برابر، به مثابه انبوه خلقی که جدایی سرها نشان از «فردانیت» و «تکثر»، و ریشه های در هم تنیده و سرشت و سرنوشت مشترکشان از «واحد» بودن در عین«کثرت» گواهی می داد. آگاهی شان از این پیوند وجودی بیش از آن که غریزی باشد خودآگاهانه بود.


🆔@MostafaTajzadeh
https://bit.ly/35TgxPb


⚠️لطفا برای خواندن تمام متن «مشاهده فوری» را لمس کنید.
متن کامل مصاحبه با دکتر حبیب الله پیمان ،
پیرامون «نواندیشی دینی و زن»،
مصاحبه کننده ؛ فاطمه گوارایی

♦️بدون هیچ مقدمه بحث را با این پرسش آغاز می کنم که تعریف نواندیشی دینی از زن چیست و آیا زن را مسئله‌ می‌داند؟

♦️چنان که از نام این نحله فکری برمی آید، انتظارمی رود نواندیشان دینی در مقایسه با سنت گرایان، از جنبه های مختلف هستی شناختی،حقوق انسانی واجتماعی و روابط میان زن ومرد، نگاه اندیشگی نوو ومترقی ارایه دهند. ضمن آن که می دانیم نواندیشان ازجهت داشتن مرز بندی هایی با اندیشه سنتی، تاحدودی مشابه اند ولی بین خود در مسایل مختلف از جمله زنان یکسان نمی اندیشند و عمل نمی کنند، درعین حال که با گذشت زمان ومتاثر از تحولات فکری واجتماعی درهر دوره، دیدگاه ها و برنامه های عملی شان، از سیدجمال الدین تا امروز، پیوسته تغییر کرده است.

♦️نواندیشان دینی نسبت به سنت و سلسله احکام ثابت جزمی آن که نقش مهمی در فرآیند انحطاط حقیقت و اصالت آموزه های اسلام ایفا کرده انتقاد داشته و معتقد به اصلاح و نوکردن و پیراستن دین از خرافه و ... بوده اند.

♦️مهم ترین نقد نواندیشی دینی به تفکر سنتی در حوزه زنان چیست ؟

♦️باید پرسید سنت چیست و در مقابل چه قرار دارد؟ چرا امروز‌ می‌گوییم سنت را باید اصلاح یا نو کرد؟ سنت معنای عام دارد و در اینجا تاکید روی وجه مذهبی و اسلامی سنت است. این که سنت از کجا به وجود آمد مسئله‌ی مهمی است که غفلت از آن، موجب بدفهمی‌‌ های بسیاری نسبت به موضوع خاص حقوق و برابری زنان شده است.

♦️برای شناسایی هر پدیده، باید به ریشه آن بازگشت. خاستگاه دین اسلام در رخداد بزرگ نزول وحی و بعثت‌ پیامبراست که یکی ازاثرگذارترین رخدادهای دوران ساز تاریخ بشر محسوب می شود.

♦️هر رخداد بزرگ فکری ـ تاریخی ازاین دست، بحران هستی شناختی دامنگیر بشریت زمانه خود و مصایب و رنج های مردمان جامعه مخاطب را به تصویر می کشد. پیامبر با سنت دینی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زمانه اش که زندگانی مردم بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داده بود، مشکل داشت. پس به چرایی ریشه های این رنج وجست وجوی راه حل و نقد سنت برآمد.

♦️نکته ای که حتی از نگاه بسیاری از نواندیشان هم پوشیده مانده است، تمایزی است که باید بین پیام ها ومعانی وحیانی شامل اصول وارزش های بنیادین فرا زمانی مکانی(هستی شناسی وصفات وافعال) الهی از یک سو، ودو گروه معارف دیگر قایل شد: یکی زبان و فرهنگ اقوام مخاطب که به عنوان«وسیله» بیان و تفصیل آن ها به کار گرفته شده اند. دوم، احکام و مقررات موضوعه ای که با الهام از آن اصول وارزش ها برای حل مسایل اجتماعی و تضمین روابطی حتی المقدور عادلانه وصلح آمیزدر جامعه آن روزی مقرر گردیده اند. اغلب این دسته معارف را که برگرفته از فرهنگ ودانسته ها وروایت های تاریخی و تمثیل ها واساطیر وحکایات برساخته جماعت های بشری ویا مقرراتی هستند، متناسب با شرایط فرهنگی واجتماعی وظرفیت پذیرش مردم آن جوامع اند، همطراز پیام های وحیانی یعنی حقایقی اصیل وهمیشگی می پندارند.

♦️بعد از مبعوث شدن پیامبر در دوران مکه که پایگاه اولیه و اصلی رسالت پیامبر است، احکام دین که با شریعت متمایز است، نازل شده است . این تمایز بسیار کارساز است و اگر تمایز را مدنظر داشته باشیم بسیاری از مسائل حل‌ می‌شود. در آیات مکی قرآن تعریفی از دین‌ می‌دهد که همان اصول کلی است و سه بخش دارد: جهان بینی توحیدی، سنت‌‌های ناظر بر تغییرات عمده (تکوین، رشد، تکامل و انحطاط) که لایتغیر هستند وسلسله نظام معیارهای ارزشی اخلاقی که بنیادها هستند. این سه بخش فرازمانی اند و هیچگاه کهنه نمی‌شوند مگر این که ادعا شود از اصل غلط اند.


♦️قرآن دین را از شریعت متمایز کرده است. آیات متعددی به صراحت‌ می‌گویند دین واحد است و انبیاء از ابراهیم تا محمد یک دین داشتند. در حالی که هر امتی یک شریعت داشته که آن هم تغییر کرده است. شریعت مقررات زندگی است که‌ می‌تواند عوض شود. دین درعین حال بازگو کننده یک رشته اصول کلی وحقوق اساسی به عنوان مبنای زندگی اجتماعی انسان هاست. ولی شریعت، مقررات و قوانین خاص راهبردی واجرایی است که همراه با تغییر شرایط تغسسر وتبدیل می یابند.

♦️درنگاه «دین» زن انسانی هم ریشه و همطراز مرد است، در نخستین آیه سوره نساء که حاوی احکام موضوعه متعددی درباره حقوق و مناسبات میان زنان و مردان است، براصل بنیادی برابری زن ومرد در بهره مندی از گوهرواحد انسانی تصریح شده است؛ مبنی براین که زنان ومردان، خود وهمسرانشان همه از نفس واحدی آفریده شده اند، این یک اصل بنیادین است. تفاوت جنسیتی، همانند تفاوت نژاد وملیت ومذهب، منشاء نابرابری و برتری یکی بردیگری نیست.

ادامه در لینک زیر :
ایرادشده در سالگرد زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا
ایمان و عمل صالح، بخش های اول ودوم؛ ایمان به خدا و حقایق (صفات و سنت ها) ناشی از آن، امری فطری است به این دلیل است که ریشه در وجود و سرشت آدمیان دارد. به عبارت دیگر حقایق پایه دین؛ توحید، آزادی، عدالت و برابری، بخشندگی، نیكی و احسان به والدین و همنوع همه ریشه در وجود آدمی دارند، هرکس بتواند نفس خویش را از بند خود پرستی و غرور و سودجویی و دیگر تمایلات تجاوزکارانه آزاد سازد، با تأمل در خویش می تواند ندای وجدان را که به حقیقت جویی و راستی و خیرخواهی وعدل وبرابری می خواند بشنود و کششی را که از درون او را به انجام عمل خیر و رهایی بخش(صالح) برمی انگیزد احساس کند. ارزش ها و تكیه گاههای مادی و ذهنی امنیت بخش، چون از بیرون از وجود فرد نشأت می گیرند، محدود و ناپایدار بوده پیوسته درمعرض دستبرد قرار دارند و افراد را به رقابت با یكدیگر بر می انگیزند. ولی منشا ایمان در درون قلب انسان و در اتصال با هستی الهی است، و از جایی که از دسترس هر متجاوز فریبكاری در امان است به آدمی امنیت و آرامش می بخشد؛« اوست که آرامش را بر دلهای مؤمنان القاء کرد تا ایمانی بر ایمان خویش بیفزایند؛همه نیروهای آسمان و زمین در اختیار خدا است؛ و خدا دانا
و فرزانه است.» مطابق این آیه ایمان فزاینده و نو شونده است و مراتب ضعف و قوت دارد. میزان اثر بخشی آن متناسب با شدت و مداومت احساس حضور خدا در قلب خویش است. به محض آن که حس وابستگی به قدرت های مادی شعور آگاه(قلب) را از یاد و حس وابستگی و تعلق به وی غافل سازد، به خود جدا شده از ریشه وانهاده خواهیم شد.
سخنرانی در بزرگداشت سالروز بعثت پیمبر اسلام

هدف اصلی نزول قرآن و قیام پیامبر، آزادکردن انسانها از همه انواع قیود، نظامات، مقررات، عادات و سنت هایی است که زندگی را برآنان دشوار و از بروز و شکفتگی استعدادهای فطری شان جلوگیری می کنند. چنان که در این آیه پیامبر و رسالت وی این گونه توصیف شده است :« همان رسول و پیامبر آموزش ندیده(امی) که (خصوصیات)او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند، (همان) که آنان را به رفتاری شایسته فرا می خواند و از ناپسند باز می دارد و نعمت های پاکیزه را برایشان ح ل و پلیدی ها را حرام می شمرد و از قیودی که ( بر جسم، فکر و اراده) خود داشته اند، آزاد می سازد، پس کسانی که به (رسالت و صداقت) او ایمان داشته حرمتش را نگاه داشتند و یاری اش کردند و نور(دانش و بصیرت)ی را که همراه اونازل شده است پیروی کردند، رستگارند.»
از منظرهستی شناسی توحیدی، حس همدردی، اشتراک ومسؤلیت نسبت به دیگر انسان ها و فراترازآن نسبت به سرنوشت دیگرموجودات طبیعت، تنها زاییده پیوند های برساخته روابط ونهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در اشکال مختلف قبیله ای، قومی، طبقاتی، ملی، سرزمینی، نژادی و...نیست، بلکه دراصل وپیش ازآن ریشه درسرشت اجتماعی وجود( فطری الهی) انسان دارد؛ به این معنا که ساختار وجودی(شعور) و سیستم أعصاب مرکزی ـ مغز ـ به نحوی تکامل و تطابق یافته اند که به موجب آن آدمیان از بدوتولد گرایشی درونی به ایجاد ارتباط و مؤانست، همکاری، دوستی وهمبستگی واشتراک با دیگر انسان ها حس می کنند.(متیولیبرمن 1399) خودآگاهی از این خاستگاه واحد، آنان را از همبستگی و اشتراک در مبنای وجودی دیرین خویش آگاه می سازد و حس همدلی، خویشاوندی و برابری و مسؤلیت متقابل نسبت به سرنوشت یکدیگر را در آنان برمی انگیزد، متوجه می شوند که به دلیل همان اشتراک وجودی، در باور به یک رشته اصول و ارزش های اساسی مثل حقیقت جویی،خیر خواهی، عدالت و برابری همداستانند.
ادامه مطلب در فایل زیر:
Audio
سخنرانی دکتر پیمان با موضوع شب قدر
این فایل صوتی از اسکایپ ضبط شده است و بدلیل ضعیف بودن اینترنت درقسمت هایی صدا واضح نیست.
Audio
سخنرانی دکتر پیمان روز عید فطر سال ۱۴۰۰
در بحث از مبرم ترین مسائل جامعه و پرداختن به چشم انداز آینده با نگاهی به گذشته، سزاوار است از کسانی آغازکنم که بیش از همه از آنها اسم برده می شود و در ظاهر مرکز توجه همگان قرار دارند؛ یعنی خود مردم. در حال حاضر، هر جریان فکری- سیاسی، چه آنهایی که در عرصه حکومت هستند و چه آنهایی که در عرصه اجتماعی فعالیت می کنند واحیانا به عنوان اپوزیسیون در داخل یا بیرون از ایران شناخته می شوند، همه مدعی اند که قصدشان نجات مردم از فقر، بیکاری، بیماری، بیعدالتی، و خفقان و رهبری آنها به سوی آزادی و رفاه و پیشرفت است.
امابا شگفتی ملاحظه می شود که همین مردمی که ظاهرا مرکز توجه همگانی قراردارند، بیشتر اوقات در نگاه حاکمان ونخبگان عرصه سیاست واقتصاد، ابزار ومستمسکی هستند برای کسب مشروعیت و جوازی برای کسب موفقیت و از میدان به در کردن طرف مقابل. همه به دلیل پایمال کردن حقوق مردم یا نادیده گرفتن آن، طرف مقابل خود را میکوبند. در حالی که خود حقوق و موجودیت آنان را نادیده می گیرند، چه آنهایی که در معرض انتقاد هستند چه آنهایی که از خودشان دفاع می کنند. موضوع مهم آن است که قدرتهای متمرکزی که بیشتر از نخبگان تشکیل شده است، چه در حکومت، چه در جامعه مخالف در داخل و خارج، در رقابتی بین خود، مردم را وجه المصالحه قرار می دهند و حتی زمانی که می خواهند مردم را علیه دشمنان خودشان برانگیزانند، به ضرورت ولوازم هدایت آنان درجهت کسب خود آگاهی واستقلال وآزادی فکرواراده ورأی و حاکم شدن برخویش اهمیت نمی دهند، بلکه آنها را فقط تحریک می کنند و در سطح واکنش های حسی نگه میدارند. اگر به اخبار و تحلیل های فضای دیجیتالی نگاه کنیم و آن را در معرض ارزیابی قرار دهیم، در می یابیم که در میان انبوه داده های خبری و تحلیل هـا، کمتر به پرسشی برمی خوریم که مخاطب را وادار به اندیشیدن وادار کند. به مردم فرصت اندیشیدن و فهم موقعیت واقعی خویش داده نمی شود، ونمی خواهند که خود صاحب اختیار خویش باشند.. به همین خاطراغلب نمی دانند در چه وضعیتی هستند، فقط می شنوند که انواع مصائب ؛ از فقر و ببیکاری و گرسنگی و تورم گرفته تا خطر وقوع جنگ و شیوع بیماری و یا وقوع بلا یای طبیعی برآنها هجوم آورده اند.
در این گرداب، کسی فرصت اندیشیدن ندارد. فقط می بیند که دراین گرداب به دور خودمی چرخد و بی آن که جهت به سوی نجات را بداند.ویافرصت اندیشیدن و فکر کردن پیداکند. از نظر من این معضلی بسیارجدی است.
اگر این اعتقاد را درست ندانیم که جبری ناشی از عوامل کور تاریخی یا مادی یا طبقاتی و یا تقدیر الهی وجود دارد که از پیش سرنوشت ما را تعیین کرده است و اگر سهمی برای عاملیت انسان درتعیین سرنوشت خود، قائل باشیم، این سهم در این وضعیت به صفر رسیده است. بنابراین سرنوشت مردم به وسیله ی عوامل خارج از اراده شان در حال شکل گیری است. به رغم اینکه این میلیونها انسان، نیرویی بالقوه نیرومند و تعیین کننده سرنوشت خودشان هستند، کماکان قربانی می شوند وبرای پیشبرد مقاصد بازیگران اصلی عرصه رقابت برسر تمرکز وانحصار قدرت و ثروت وسرمایه به کار گرفته می شوند. این درحالی است که خودبه درستی نمی دانند چگونه از موجودیت، زندگی وحقوق خود صیانت کنند. گهگاه که کاسه صبرشان لبریز می شود وفرصت وبهانه ای برای بروز خشم فرو خورده واعتراض به آنچه برآنان می گذرد بدست می آورند، جواب معمولا خشونت سرکوب است، وحاصلش یاتشدید حس درماندگی و استیصال وتسلیم شدن به سرنوشت محتوم یا رها کردن مهار واکنش های ویرانگربرآمده از نفرت وخشم، که بیشتر ماهیت یک شورش دارد تا یک جنبش آگاهانه، سامان یافته وهدفمند اجتماعی. واگر به فرض کسانی بتوانند سوار براین امواج خروشان به قدرت برسند، به گواهی شواهد مفراوان تاریخی، قبل از هرچیز، خود اسباب شکست سیاسی اخلاقی خویش رافرهم می آورند. آیا راه دیگری برای رهایی و بدست گرفتن زمام سرنوشت خویش در برابر انبوه خلق تحت سلطه وستم وجود ندارد؟
ادامه سخن را در فایل زیر پی بگیرید:
Peyman-Pooye-13&14.pdf
2.2 MB
خلق بی‌شمار: مردم، کانون عدالت‌طلبی و دموکراسی‌خواهی
ضرورت تغییر گفتمان وراهبرد توسعه سیاسی واجتماعی

این بار شورای نگهبان قانون اساسی، بارز تراز قبل مسؤلیت خود را در پاسداری از حقوق اساسی مردم نادیده گرفت، میان حق خدادادمردم در تعیین سرنوشت سیاسی و انتخاب متصدیان اداره امور و شعور واراده آزادشان حایل گردید وحق آزادی انتخاب را ازآنان سلب نمود. وبااین عمل، به جای نگهبانی از حقوق اساسی آنها، درنقش قیم ظاهر گشت و با مردمی بالغ و صاحب عقل وشعور، رفتاری شبیه آنچه باصغار وسفیهان می کنند پیش گرفت. رنج ومرارتی که این مردم مظلوم طی این سالها،علاوه بر تحریم های قدرت های زورگو ومتجاوز سرمایه داری جهانی، ازقبل ناکارامدی، غارت وتخریب روزافزون منابع طبیعی وانسانی و فرهنگی، وفساد سیستماتیک دامنگیر نظام مدیریت کشور و تسلط شبکه مافیایی مالی سیاسی چشیده ومی چشند، اثرات دردآور وتحقیر کننده این طرزعمل را دوچندان نمود. واکنش ها در مخالفت وانتقاد ازاین تصمیم از سوی بعضی شخصیت ها، گروهها وجریان های فکری سیاسی باعقلانیت ودوراندیشی همراه بود واز سوی بعضی دیگر«عکس العملی» و«جبرانی»، ودر مواردی هم احساسی و برآمده از عواطف برانگیخته شده نفرت وخشم. بااین حال همگان به استناد حقوقی که درین زمینه از جمله در قانون اساسی برای مردم ـ وانسان کماهو انسان ـ شناخته شده است، دراصل مخالفت با تصمیم شورای نگهبان محق بوده وهستند.

بنا بر شواهد واقعیت های تجربی زیر؛ تنها با حذف موانعی نظیرـ نظارت استصوابی شورای نگهبان ـ و برگزاری انتخابات آزاد وسالم یا فراتراز آن، تغییر دولت ها واصلاح ساختارها توسط دولت جدید، جامعه ومردم از نعمت دموکراسی وعدالت وتوسعه اصیل بهره مند نمی گردند. زیرا، در مواردی در گذشته دور ونزدیک که چندین انتخابات؛ ـ مثل انتخابات مجالس خبرگان قانون اساسی، شورای ملی ویا ریاست جمهوری در اوایل پیروزی انقلاب و چند انتخابات مربوط به شوراهای شهر وروستا و ریاست جمهوری ۷۶، در دهه های اخیر ـ با معیارهای متعارف، آزاد وسالم درکشور برگزار شدند، نیروهای مترقی اعم از اصلاح طلب، تحول خواه ویا رادیکال یا اساسا به قدرت راه نمی یافتند. و یا اگرهم پایگاهی در قوای مقننه ومجریه بدست می آوردند، نمی خواستند ویا نمی توانستند آن برنامه هارا به گونه ای اصیل به اجرا گذارند، و به خواسته های اساسی آن میلیون ها مردم جامه واقعیت بپوشانند.

این عدم موفقیت صرفا به دلیل اتخاذ مشی اصلاح طلبی واستفاده از سازوکار انتخابات وصندوق رأی برای حضوردر قدرت نبوده ونیست؛ گروهها واحزابی هم که برای تسخیر قدرت به عنوان شرط ضروری تحقق دموکراسی وعدالت اجتماعی، برامواج اعتراضات مردمی، جنبش های اجتماعی ویا انقلابات سوار شدند و حوزه های حکمرانی را به اشغال خود درآوردند نیز، بعداز چندی استحاله یافته برای صیانت از اقتدار وسلطه و منافعی که بدست آورده بودند اغلب به اقتدار طلبی گراییدند، یا به یک طبقه جدید ممتازه فرادست تبدیل شده به وعده ها واصول وآرمان های خود پشت کردند و دچار استحاله ماهیتی گشتند.
دلیل بی نتیجه ماندن این کوشش های اصلاح طلبانه یا رادیکال وانقلابی، از طریق انتخابات یاجنبش های اجتماعی، مسالمت جویانه ویا قهرآمیز و مسلحانه، چیست؟ آیا این آرمان ها ذاتا تحقق ناپذیرند یا انسان ها در عمل و وفاداری به آنها ذاتا ناتوان؟ اگر نه، پس مشکل را در چه عاملی باید یافت ؟
پاسخ مسأله را در فایل زیر پی گیرید:
Audio
🎧 سخنرانی و پرسش و پاسخ با آقای
حبیب الله #پیمان

🔸️موضوع :حقیقت ورای رخداد عاشورای حسین (ع)

@jonbeshsabziran