Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
خاطرات از درون گرمت میکنند،
اما تکهتکهات نیز میسازند.
هاروکی موراکامی
اما تکهتکهات نیز میسازند.
هاروکی موراکامی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
هیچ چیز قطعیتر از مرگ نیست و
هیچ چیز نامعلومتر از زمانِ مرگ.
باربارا تاکمن
هیچ چیز نامعلومتر از زمانِ مرگ.
باربارا تاکمن
Forwarded from گزینگویهها
از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
روزی که قضا باشد، کوشش ندهد سود
روزی که قضا نیست، در او مرگ روا نیست
بُندارِ رازی
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
روزی که قضا باشد، کوشش ندهد سود
روزی که قضا نیست، در او مرگ روا نیست
بُندارِ رازی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
دویست و شصت وامواژۀ فرانسویِ رایج در فارسی
آباژور. آبونمان. آبونه. آپارتمان. آدرس. آرم. آرشیو. آژانس. آسانسور. آسفالت. آکواریوم. آلبوم. آلرژی. آلومینیم. آمبولانس. آمپول. آناناس. آنتن. آنفولانزا. آوریل. اتم. اتوبوس. اتوماتیک. اتومبیل. ادکلن. ارتودونسی. استادیوم. اسکلت. اسکی. اسید. اکتبر. اکسیژن. الکتریسیته. الکتریک. الکل. المپیک. انرژی. اوت. اورژانس. اوریون. ایده. ایدئال. باتری. باسن. باک (بنزین). باکتری. بالکن. بالون. بانک. برس. بلوز. بمب. بنزین. بوتیک. بودجه. بوفه. بولوار. بیسکوئیت. پاپ. پاراگراف. پارتی. پارک. پاس. پاساژ. پاسپورت. پاکت. پالتو. پرانتز. پروتئین. پروژه. پُز. پُست. پلاستیک. پلاک. پلیس. پماد. پمپ. پنگوئن. پودر. پورسانت. پورنو. پورنوگرافی. پوره. پیپ. پیژامه. پیست. تابلو. تاکسی. ترافیک. ترم. ترمینال. ترور. تروریست. تروریسم. تست. تکنولوژی. تکنیسین. تکنیک. تلفن. تلویزیون. تمبر. تُن. تنیس. توالت. توریست. توریسم. تونل. تئاتر. تیپ. تیتر. تیروئید. دسامبر. دسر. دکتر. دکترا. دکور. دموکراسی. دوش (حمام). دیپلم. دیپلمه. دیکتاتور. دیکته. دینامیت. رادیو. رادیولوژی. رزرو. رژیم. رستوران. رکورد. رگل. رگلاتور. رمان. ژاکت. ژامبون. ژانر. ژانویه. ژلاتین. ژله. ژن. ژنتیک. ژوئن. ژوئیه. ژیگول. ژیله. ژیمناستیک. ساک. سالاد. سالن. سانتریفوژ. سانتیمانتال. سانتیمتر. سانسور. سپتامبر. سرویس. سِری. سریال. سس. سشوار. سکس. سلول. سمینار. سوبسید. سوپ. سوتین. سوسیس. سوئیت. سیستم. سیگار. سیلو. سیمان. سینما. شارژ. شانس. شکلات. شوفاژ. شوک. شوکه. شومینه. شیک. شیمی. فامیل. فانتزی. فتوکپی. فُرم. فسیل. فلاسک. فوریه. فیزیک. فیش. فیلم. فینال. کابینت. کابینه. کاپشن. کاپیتان. کادو. کارت. کارتن. کاریکاتور. کاریکاتوریست. کافه. کافئین. کاکائو. کاکتوس. کاموا. کامیون. کاناپه. کانال. کپسول. کپی. کتلت. کراوات. کربن. کِرِم. کریستال. کلاس. کلاسیک. کلسیم. کلیشه. کلینیک. کمپانی. کمپوت. کمد. کمدی. کنترل. کنتور. کنسرت. کنسرو. کنفرانس. کنکور. کنگره. کوپن. کودتا. کوران. کیلو. کیلوگرم. کیلومتر. کیوسک. گاراژ. گارانتی. گارسن. گاز. گازوئیل. گرافیست. گرافیک. گرامافون. گِرم. گلبول. گوریل. گیتار. گیشه. گیوتین. گیومه. لاستیک. لامپ. لیتر. لیسانس. لیسانسیه. لیست. ماشین. ماکت. مانکن. مایو. متر. متراژ. مترو. مرسی. مکانیک. موتور. موزه. موزیک. مولکول. میکروب. میکروسکوپ. میلیارد. میلیمتر. میلیون. مین. مینیاتور. مینیبوس. ویروس. ویولن. هیدروژن.
#وامواژهها
آباژور. آبونمان. آبونه. آپارتمان. آدرس. آرم. آرشیو. آژانس. آسانسور. آسفالت. آکواریوم. آلبوم. آلرژی. آلومینیم. آمبولانس. آمپول. آناناس. آنتن. آنفولانزا. آوریل. اتم. اتوبوس. اتوماتیک. اتومبیل. ادکلن. ارتودونسی. استادیوم. اسکلت. اسکی. اسید. اکتبر. اکسیژن. الکتریسیته. الکتریک. الکل. المپیک. انرژی. اوت. اورژانس. اوریون. ایده. ایدئال. باتری. باسن. باک (بنزین). باکتری. بالکن. بالون. بانک. برس. بلوز. بمب. بنزین. بوتیک. بودجه. بوفه. بولوار. بیسکوئیت. پاپ. پاراگراف. پارتی. پارک. پاس. پاساژ. پاسپورت. پاکت. پالتو. پرانتز. پروتئین. پروژه. پُز. پُست. پلاستیک. پلاک. پلیس. پماد. پمپ. پنگوئن. پودر. پورسانت. پورنو. پورنوگرافی. پوره. پیپ. پیژامه. پیست. تابلو. تاکسی. ترافیک. ترم. ترمینال. ترور. تروریست. تروریسم. تست. تکنولوژی. تکنیسین. تکنیک. تلفن. تلویزیون. تمبر. تُن. تنیس. توالت. توریست. توریسم. تونل. تئاتر. تیپ. تیتر. تیروئید. دسامبر. دسر. دکتر. دکترا. دکور. دموکراسی. دوش (حمام). دیپلم. دیپلمه. دیکتاتور. دیکته. دینامیت. رادیو. رادیولوژی. رزرو. رژیم. رستوران. رکورد. رگل. رگلاتور. رمان. ژاکت. ژامبون. ژانر. ژانویه. ژلاتین. ژله. ژن. ژنتیک. ژوئن. ژوئیه. ژیگول. ژیله. ژیمناستیک. ساک. سالاد. سالن. سانتریفوژ. سانتیمانتال. سانتیمتر. سانسور. سپتامبر. سرویس. سِری. سریال. سس. سشوار. سکس. سلول. سمینار. سوبسید. سوپ. سوتین. سوسیس. سوئیت. سیستم. سیگار. سیلو. سیمان. سینما. شارژ. شانس. شکلات. شوفاژ. شوک. شوکه. شومینه. شیک. شیمی. فامیل. فانتزی. فتوکپی. فُرم. فسیل. فلاسک. فوریه. فیزیک. فیش. فیلم. فینال. کابینت. کابینه. کاپشن. کاپیتان. کادو. کارت. کارتن. کاریکاتور. کاریکاتوریست. کافه. کافئین. کاکائو. کاکتوس. کاموا. کامیون. کاناپه. کانال. کپسول. کپی. کتلت. کراوات. کربن. کِرِم. کریستال. کلاس. کلاسیک. کلسیم. کلیشه. کلینیک. کمپانی. کمپوت. کمد. کمدی. کنترل. کنتور. کنسرت. کنسرو. کنفرانس. کنکور. کنگره. کوپن. کودتا. کوران. کیلو. کیلوگرم. کیلومتر. کیوسک. گاراژ. گارانتی. گارسن. گاز. گازوئیل. گرافیست. گرافیک. گرامافون. گِرم. گلبول. گوریل. گیتار. گیشه. گیوتین. گیومه. لاستیک. لامپ. لیتر. لیسانس. لیسانسیه. لیست. ماشین. ماکت. مانکن. مایو. متر. متراژ. مترو. مرسی. مکانیک. موتور. موزه. موزیک. مولکول. میکروب. میکروسکوپ. میلیارد. میلیمتر. میلیون. مین. مینیاتور. مینیبوس. ویروس. ویولن. هیدروژن.
#وامواژهها
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
صد وامواژۀ ترکیِ رایج در فارسی
آبجی. آچار. آچمز. آذوقه. آلاچیق. اتاق. اجاق. اخته. اردک. اردو. ارمغان. الاغ. اُلدُرُمبُلدُرُم. الگو. ایل. باتلاق. باجناق. باسلق. باقلوا. بشقاب. بقچه. بلدرچین. بوران. بهادر. بیبی. تسمه. تشک. تلاش. تلمبه. توپ. توتون. تومان. جلو. چاخان. چاق. چالش. چاووش. چپاول. چپر. چپق. چخماق. چریک. چماق. چُمباتمه. خانم. داداش. داغون. دکمه. دلمه. دنج. دوقلو. دیشلمه. ساچمه. سپور. سراغ. سنجاق. سورتمه. شلاق. شیشلیک. قاب. قابلمه. قاتی. قاچاق. قاشق. قالپاق. قالتاق. قایق. قرق. قرقی. قرمساق. قرمه. قرهقوروت. قزلآلا. قشقرق. قشلاق. قشون. قلچماق. قلدر. قلق. قمه. قنداق. قوچ. قورت. قوطی. قیچی. قیقاج. قیمه. کتک. کشیک. کمک. کولاک. یاتاقان. یاغی. یدک. یراق. یغما. یغور. یقه. یواش. یورش. یوغ. ییلاق.
#وامواژهها
آبجی. آچار. آچمز. آذوقه. آلاچیق. اتاق. اجاق. اخته. اردک. اردو. ارمغان. الاغ. اُلدُرُمبُلدُرُم. الگو. ایل. باتلاق. باجناق. باسلق. باقلوا. بشقاب. بقچه. بلدرچین. بوران. بهادر. بیبی. تسمه. تشک. تلاش. تلمبه. توپ. توتون. تومان. جلو. چاخان. چاق. چالش. چاووش. چپاول. چپر. چپق. چخماق. چریک. چماق. چُمباتمه. خانم. داداش. داغون. دکمه. دلمه. دنج. دوقلو. دیشلمه. ساچمه. سپور. سراغ. سنجاق. سورتمه. شلاق. شیشلیک. قاب. قابلمه. قاتی. قاچاق. قاشق. قالپاق. قالتاق. قایق. قرق. قرقی. قرمساق. قرمه. قرهقوروت. قزلآلا. قشقرق. قشلاق. قشون. قلچماق. قلدر. قلق. قمه. قنداق. قوچ. قورت. قوطی. قیچی. قیقاج. قیمه. کتک. کشیک. کمک. کولاک. یاتاقان. یاغی. یدک. یراق. یغما. یغور. یقه. یواش. یورش. یوغ. ییلاق.
#وامواژهها
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
سی وامواژۀ روسیِ رایج در فارسی
استکان. اسکناس. بانکه. برزنت. بُرش (سوپ). بشکه. پاگون. پیراشکی. ترمز. چدن. چرتکه. چلیک. چمدان. درشکه. دوشکا. زاپاس. سارافون. سماور. سوخاری. شَمّاته. شنل. فانُسقه. کاتیوشا. کالباس. کالسکه. کلاشینکف. کوپه. گارمون. لنت. واکس. وان.
#وامواژهها
استکان. اسکناس. بانکه. برزنت. بُرش (سوپ). بشکه. پاگون. پیراشکی. ترمز. چدن. چرتکه. چلیک. چمدان. درشکه. دوشکا. زاپاس. سارافون. سماور. سوخاری. شَمّاته. شنل. فانُسقه. کاتیوشا. کالباس. کالسکه. کلاشینکف. کوپه. گارمون. لنت. واکس. وان.
#وامواژهها
Forwarded from گزینگویهها
به رسمِ یادگاری خدمتِ جنابِ آقای بهروز صفرزاده. با سپاسگزاری از زحماتی که در تصحیحِ کتاب تقبل فرمودند.
به نشانۀ اخلاص و ارادت.
محمدعلی موحد، ۸۶/۲/۲
یادگاری از دورانِ همکاریام با نشرِ کارنامه و سهمِ ناچیزی که در پیرایشِ متنِ عربیِ فُصوصالحِکَم داشتم و بزرگواری و بندهنوازیِ بیکرانِ استاد موحد.
به نشانۀ اخلاص و ارادت.
محمدعلی موحد، ۸۶/۲/۲
یادگاری از دورانِ همکاریام با نشرِ کارنامه و سهمِ ناچیزی که در پیرایشِ متنِ عربیِ فُصوصالحِکَم داشتم و بزرگواری و بندهنوازیِ بیکرانِ استاد موحد.
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
سفرنامۀ ابنِبَطوطه، ترجمۀ محمدعلیِ موحد، تهران: نشرِ کارنامه.
یکی از ویراستارانِ نشرِ کارنامه بودم. جنابِ محمدِ زهرایی، که روانش خوش باد، چاپِ سفرنامۀ ابنِبطوطه با ترجمۀ استاد موحد را در دستورِکار داشت.
زهرایی متنِ عربیِ سفرنامه را، که بیش از هفتصد صفحه بود، در اختیارم گذاشت و از من خواست که ترجمۀ فارسیِ استاد موحد را با متنِ عربی مقابله کنم.
کارِ مقابله را به دقت انجام دادم و با شگفتی دریافتم که جز معدودی موارد، ترجمۀ استاد درست و دقیق و استادانه است. نکتهها را در حاشیۀ پرینتِ ترجمه یادداشت کردم. استاد موحد یادداشتهایم را دید و در دفترِ نشرِ کارنامه مرا فراخواند. با تعجب پرسید: چهطور اینقدر خوب عربی بلدید؟!
یکی از ویراستارانِ نشرِ کارنامه بودم. جنابِ محمدِ زهرایی، که روانش خوش باد، چاپِ سفرنامۀ ابنِبطوطه با ترجمۀ استاد موحد را در دستورِکار داشت.
زهرایی متنِ عربیِ سفرنامه را، که بیش از هفتصد صفحه بود، در اختیارم گذاشت و از من خواست که ترجمۀ فارسیِ استاد موحد را با متنِ عربی مقابله کنم.
کارِ مقابله را به دقت انجام دادم و با شگفتی دریافتم که جز معدودی موارد، ترجمۀ استاد درست و دقیق و استادانه است. نکتهها را در حاشیۀ پرینتِ ترجمه یادداشت کردم. استاد موحد یادداشتهایم را دید و در دفترِ نشرِ کارنامه مرا فراخواند. با تعجب پرسید: چهطور اینقدر خوب عربی بلدید؟!
امروز ۰۳/۰۳/۰۳ است. 😁
پارسال ۰۲/۰۲/۰۲ داشتیم.
سالِ آینده هم ۰۴/۰۴/۰۴ خواهیم داشت.
پارسال ۰۲/۰۲/۰۲ داشتیم.
سالِ آینده هم ۰۴/۰۴/۰۴ خواهیم داشت.
مردِ مسافر هوای خواهد صافی/
باز کشاورز برف خواهد و باران
ترّ شود رختِ آن به آرزویِ این/
خشک شود کِشتِ این به آرزویِ آن
نامههای عینالقضات، ج ۱، ص ۴۰۱.
باز کشاورز برف خواهد و باران
ترّ شود رختِ آن به آرزویِ این/
خشک شود کِشتِ این به آرزویِ آن
نامههای عینالقضات، ج ۱، ص ۴۰۱.
Forwarded from گزینگویهها
تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پُر کن قدحِ باده که معلومم نیست
کاین دم که فروبَرَم برآرم یا نه
حکیم عُمَر خیام
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پُر کن قدحِ باده که معلومم نیست
کاین دم که فروبَرَم برآرم یا نه
حکیم عُمَر خیام
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
ریشهشناسیِ عامیانه
خردادماه یعنی آن ماه است که خورش دهد مردمان را از گندم و جُو و میوه. و آفتاب در این ماه در برجِ جُوزا باشد.
نوروزنامه (منسوب به حکیم عُمَر خیام)، به کوششِ علیِ حَصوری، تهران: طهوری، چاپِ دوم، ۱۳۵۷، ص ۱۵.
بهمنماه یعنی این ماه به همان مانَد و ماننده بُوَد به ماهِ دی به سردی و خشکی و به کنج اندر مانده.
همان، ص ۱۶.
#جعلیات
#واژهشناسی
خردادماه یعنی آن ماه است که خورش دهد مردمان را از گندم و جُو و میوه. و آفتاب در این ماه در برجِ جُوزا باشد.
نوروزنامه (منسوب به حکیم عُمَر خیام)، به کوششِ علیِ حَصوری، تهران: طهوری، چاپِ دوم، ۱۳۵۷، ص ۱۵.
بهمنماه یعنی این ماه به همان مانَد و ماننده بُوَد به ماهِ دی به سردی و خشکی و به کنج اندر مانده.
همان، ص ۱۶.
#جعلیات
#واژهشناسی
ریشهشناسیِ عامیانه (مورچۀ ریشهشناس!)
مور... آنگه گفت: یا سلیمان، تو را چرا سلیمان گویند؟ گفت: ندانم، تا تو بگویی. گفت: معنی آن بُوَد که «یا سَلیمُ، آنَ لَکَ أنْ تَتوبَ إلی اللهِ بِقَلبِکَ».
دانی که پدرت را چرا داوود گفتند؟ گفت: تا بگویی. گفت: معنیِ داوود آن است که «داوِ داءَکَ»؛ درمان کن دردِ خویش را.
سورآبادی، قِصصِ قرآنِ مجید، ص ۲۸۴-۲۸۵.
ریشهشناسیِ درست
سلیمان (Solomon) یعنی صلح و آشتی (همریشه با «مسالمت»).
داوود (David) یعنی محبوب (همریشه با «وداد» و «مودّت»).
#نامشناسی
#ریشهشناسی
مور... آنگه گفت: یا سلیمان، تو را چرا سلیمان گویند؟ گفت: ندانم، تا تو بگویی. گفت: معنی آن بُوَد که «یا سَلیمُ، آنَ لَکَ أنْ تَتوبَ إلی اللهِ بِقَلبِکَ».
دانی که پدرت را چرا داوود گفتند؟ گفت: تا بگویی. گفت: معنیِ داوود آن است که «داوِ داءَکَ»؛ درمان کن دردِ خویش را.
سورآبادی، قِصصِ قرآنِ مجید، ص ۲۸۴-۲۸۵.
ریشهشناسیِ درست
سلیمان (Solomon) یعنی صلح و آشتی (همریشه با «مسالمت»).
داوود (David) یعنی محبوب (همریشه با «وداد» و «مودّت»).
#نامشناسی
#ریشهشناسی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
ریشهشناسیِ عامیانه
سالها قبل در کتابی زبانشناختی به انگلیسی خواندم که جاناتان سوئیفت (۱۶۶۷-۱۷۴۵)، نویسندۀ طنزپردازِ ایرلندی، در یکی از آثارش ریشهشناسیهای عامیانه و بیاساسِ رایج در روزگارِ خود را به ریشخند گرفته و در وجهِتسمیۀ Alexander the Great (الِگزَندر دِ گریت؛ اسکندرِ کبیر) گفته که این نام در اصل All eggs under the grate (تمامِ تخممرغها زیرِ اجاق) بوده، چون اسکندر عاشقِ تخممرغِ پخته بوده و آشپزهایش با این جمله فرمانِ پختِ تخممرغها را به زیردستانشان میدادهاند!
#بهروز صفرزاده
#ریشهشناسی
سالها قبل در کتابی زبانشناختی به انگلیسی خواندم که جاناتان سوئیفت (۱۶۶۷-۱۷۴۵)، نویسندۀ طنزپردازِ ایرلندی، در یکی از آثارش ریشهشناسیهای عامیانه و بیاساسِ رایج در روزگارِ خود را به ریشخند گرفته و در وجهِتسمیۀ Alexander the Great (الِگزَندر دِ گریت؛ اسکندرِ کبیر) گفته که این نام در اصل All eggs under the grate (تمامِ تخممرغها زیرِ اجاق) بوده، چون اسکندر عاشقِ تخممرغِ پخته بوده و آشپزهایش با این جمله فرمانِ پختِ تخممرغها را به زیردستانشان میدادهاند!
#بهروز صفرزاده
#ریشهشناسی
Elon Musk makes terrifying AI prediction and issues a chilling warning about how technology will harm children
https://www.dailymail.co.uk/news/article-13453881/Elon-Musk-AI-prediction-warning.html
https://www.dailymail.co.uk/news/article-13453881/Elon-Musk-AI-prediction-warning.html
Mail Online
Elon Musk makes terrifying AI prediction and issues a chilling warning
Elon Musk made a terrifying prediction about artificial intelligence and warned parents about how technology is harming children.
هوشِ مصنوعی جایگزینِ انسان در همۀ مشاغل خواهد شد و ما را بیکار خواهد کرد. البته این پدیده لزوماً چیزِ بدی نیست.
اشتغال در آینده تفریحی و دلبخواهی خواهد بود.
ایلان ماسک
۲۴ مۀ ۲۰۲۴
اشتغال در آینده تفریحی و دلبخواهی خواهد بود.
ایلان ماسک
۲۴ مۀ ۲۰۲۴