گزین‌گویه‌ها
5.13K subscribers
10.8K photos
113 videos
54 files
423 links
گزین‌گویه‌ها
گل‌چینِ خواندنی‌ها
به کوششِ بهروز صفرزاده @Behruz214
تأسیس: ۳۰ دیِ ۱۳۹۶

نقلِ مطالبِ کانالِ گزین‌گویه‌ها با ذکرِ مأخذ بلامانع است.
Download Telegram
فکرِ شنبه تلخ دارد جمعۀ اطفال را/
عشرتِ امروز بی اندیشۀ فردا خوش است

صائبِ تبریزی

ظاهراً مجلس دارد این بیتِ صائب را باطل می‌کند. 😁

‌چهارشنبه ۱۴۰۳/۲/۲۶
در نخستین روز از برنامه‌های آیین پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی:
نسخۀ پیشنهادی دستور خط و فرهنگ املایی فارسی غیررسمی منتشر شد

🔹 نشست تخصصی زبان و رایانه با موضوع دستور زبان فارسی و رسم‌الخطّ با ارائه چهار گزارش از برنامه‌های  صورت گرفته در فرهنگستان زبان و ادب فارسی با حضور دکتر غلامعلی حداد عادل، دکتر محمد دبیرمقدم، معاون علمی و پژوهشی فرهنگستان و تنی چند از اعضای هیئت علمی و پژوهشگران و علاقه‌مندان عصر ۲۵ اردبیهشت برگزار شد.

🔹علاقه‌مندان می‌توانند نسخۀ الکترونیکی این دفترک را از وبگاه فرهنگستان زبان و ادب فارسی دریافت کنند و پیشنهادهای اصلاحی خود را تا پایان خرداد ۱۴۰۳ از طریق رایانامۀ lan.comp@apll.ir به گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان ارسال کنند.

🔶 متن کامل خبر را در وبگاه فرهنگستان به نشانی زیر بخوانید:
🌐 https://apll.ir/?p=16030
احترام به های ناملفوظ

ماجرای من و خالم.

وقتی تصادفاً عنوانِ بالا (ماجرای من و خالم) را دیدم، با خودم گفتم لابد منظورش این است که با خالش (خالِ روی پوستش) ماجرایی داشته. اما بعد که مطلب را خواندم، فهمیدم منظورش خاله‌اش است!

نمی‌دانم چرا خیلی‌ها فکر می‌کنند در گفتاری‌نویسی باید های ناملفوظ را حذف کنند. مثلاً اگر بخواهند خانه‌اش (رسمی) را گفتاری بنویسند، خونش می‌نویسند، نه خونه‌ش.
چرا به این فکر نمی‌کنند که خونش (خونِ او) هیچ ربطی به خونه‌ش (خانۀ او) ندارد؟
اگر در گوگل خونش را جست و جو کنید، خواهید دید که تعدادی از نتایجِ جست و جو به معنیِ خانۀ او و تعدادی‌شان به معنیِ خونِ او هستند.
این سهل‌انگاریِ املایی دارد آسیب‌های زیادی به خطِ ما می‌زند. ما باید تلاش کنیم روز به روز خطمان را دقیق‌تر و شفاف‌تر کنیم، نه این‌که روز به روز به ابهام و تیرگیِ آن اضافه کنیم.

صدها واژه در فارسی داریم که به های ناملفوظ ختم می‌شوند و بسیاری از آن‌ها بدونِ های ناملفوظ واژۀ مستقلی‌اند با معنایی کاملاً متفاوت.
رعایت نکردنِ تمایزِ املایی در این‌گونه واژه‌ها و همه را بدونِ های ناملفوظ نوشتن فاجعه‌بار خواهد بود.

معنای این واژه‌ها را خودتان با هم مقایسه کنید:

آزاد/ آزاده
آوار/ آواره
بست/ بسته
پایان/ پایانه
پوست/ پوسته
پیمان/ پیمانه
جوون/ جوونه
چشم/ چشمه
حامل/ حامله
خال/ خاله
خام/ خامه
خان/ خانه
خون/ خونه
دایر/ دایره
دست/ دسته
دود/ دوده
دور/ دوره
دیوان/ دیوانه
روز/ روزه
ریش/ ریشه
زمین/ زمینه
زنجیر/ زنجیره
زیر/ زیره
سور/ سوره
غریب/ غریبه
قلم/ قلمه
کابین/ کابینه
کور/ کوره
گرد/ گرده
گیر/ گیره
ماش/ ماشه
مال/ ماله
مرد/ مرده
نام/ نامه
هم/ همه

ما در فارسی های ناملفوظِ پایانی داریم، فرانسوی‌زبانان هم در زبانشان های ناملفوظِ آغازین دارند. واژه‌های فرانسویِ بسیاری با h آغاز می‌شوند و در تمامِ آن‌ها این h ناملفوظ است:
hélicoptère (اِلیکوپتر)
hélium (اِلیوم)
héroïne (اِروئین)
hôtel (اوتل)
hydrogène (ایدروژن)
البته ما در فارسی این وام‌واژه‌های فرانسوی را هلیکوپتر، هلیوم، هروئین، هتل، و هیدروژن تلفظ می‌کنیم و می‌نویسیم.
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
گلایۀ های ناملفوظ‌

اسمم های ناملفوظ است. آخرِ خیلی از واژه‌ها مرا می‌بینید، ولی هیچ‌وقت صدایم درنمی‌آید.
همین سکوتم بلای جانم شده و خیلی وقت‌ها بی‌خود و بی‌جهت حذفم می‌کنید.
مگر من چه گناهی کرده‌ام که وقتی ضمیرِ متصلی کنارم می‌نشیند حذفم می‌کنید؟!
خواهش می‌کنم این کار را نکنید!
خواهش می‌کنم به جای «خونه‌مون» ننویسید «خونمون».
به حضرتِ عباس قسم معنیِ «خونمون» با «خونه‌مون» فرق دارد، حتی انگلیسی‌شان:
خونمون our blood
خونه‌مون our house

#درست‌نویسی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
زندگی پوچ است، ولی ارزشِ زیستن دارد، به شرطی که پوچی‌اش را بپذیری.

آلبر کامو
خودکشی کنم یا یک فنجان قهوه بنوشم؟

آلبر کامو
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
اما در پایان، آدم برای زندگی کردن بیش‌تر دل و جرئت می‌خواهد تا برای خودکشی.

آلبر کامو
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
رایج‌ترین غلط‌های املایی
املای سمتِ‌راست غلط و املای سمت‌ِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← ان‌شاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. به‌شخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بی‌مهابا ← بی‌محابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچه‌خواری ← پاچه‌خاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیش‌خوان ← پیش‌خان
۲۳. تحت‌الفظی ← تحت‌اللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. تکه‌کلام ← تکیه‌کلام
۲۶. توفان ← طوفان
۲۷. جداناپذیر ← جدایی‌ناپذیر
۲۸. چرخ و فلک ← چرخ‌ِفلک
۲۹. حاظر ← حاضر
۳۰. حدالامکان ← حتی‌الامکان
۳۱. خلاء ← خلأ
۳۲. خوار و بار ← خواربار
۳۳. خواست‌گاه ← خاست‌گاه
۳۴. درد و دل ← دردِدل
۳۵. دوبی ← دبی
۳۶. ذغال ← زغال
۳۷. راجبه ← راجع به
۳۸. رزالت ← رذالت
۳۹. رزل ← رذل
۴۰. رزیلانه ← رذیلانه
۴۱. زیباشناسی ← زیبایی‌شناسی
۴۲. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۴۳. سایبان ← سایه‌بان
۴۴. سپاس‌گذار ← سپاس‌گزار
۴۵. سئوال ← سؤال
۴۶. ضرب‌العجل ← ضرب‌الاجل
۴۷. طپش ← تپش
۴۸. طپیدن ← تپیدن
۴۹. علاقمند ← علاقه‌مند
۵۰. غلطیدن ← غلتیدن
۵۱. فارق از ← فارغ از
۵۲. فارق‌التحصیل ← فارغ‌التحصیل
۵۳. فن‌آوری ← فناوری
۵۴. قاعل ← قائل
۵۵. قوائد ← قواعد
۵۶. لشگر ← لشکر
۵۷. مابه‌ازا ← مابازا
۵۸. ماکارانی ← ماکارونی
۵۹. مبداء ← مبدأ
۶۰. متالوژی ← متالورژی
۶۱. متنابهی ← معتنابهی
۶۲. مذبور ← مزبور
۶۳. مرحم ← مرهم
۶۴. مشمول‌ذمه ← مشغول‌ذِمه
۶۵. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۶. ملات ← ملاط
۶۷. ملقمه ← ملغمه
۶۸. منشاء ← منشأ
۶۹. مُنقّص ← مُنغّص
۷۰. نیاندازد ← نیندازد
۷۱. نیوفتد ← نیفتد
۷۲. وحله ← وهله
۷۳. ویالون ← ویولن
۷۴. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۵. یهو ← یه‌هو (یک‌هو)

#املا
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
بنویسیم: پیش‌خان
ننویسیم: پیش‌خوان

«پیش‌خان» به معنیِ جسمِ مکعب‌مستطیل یا شیشه‌ای است که فروشنده یا مسئولِ جایی پشتِ آن می‌ایستد و جنس به مشتری عرضه می‌کند یا به مراجعان خدمات می‌دهد.
واژۀ «پیش‌خان» در اصل به معنیِ فضای سرپوشیدۀ جلوِ خانه بوده‌است.
«خان» به معنیِ خانه است و ربطی به «خوان» (سفره) یا «خواندن» ندارد.
پس باید نوشت:
دفترِ پیش‌خانِ خدماتِ دولت

#املا
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
بنویسیم
اسراف نکنید!

ننویسیم
اصراف نکنید!

درست است که اسراف به معنیِ زیاده‌روی در مصرف است، اما ریشۀ اسراف، یعنی «س‌رف»، ربطی به ریشۀ مصرف، یعنی «ص‌رف»، ندارد.

اسراف بد است، اما اصراف از آن هم بدتر است.

#درست‌نویسی
دربارۀ «ضرب‌الاجل»

واژۀ عربیِ «ضرب‌الاجل» از سه جزء تشکیل شده‌است:
ضرب
ال‍
اجل

«اجل» یعنی مهلت یا زمانِ مشخص و معیّن.
یکی از معانیِ متعددِ «ضرب» هم در عربی، «تعیین کردن» است.
بنا بر این مثلاً می‌گویند:
ضَرَبَ لَنا أجَلًا؛ یعنی: مهلتی برایمان تعیین کرد.

«ضرب‌الاجل» یعنی مهلتی که پایانش تعیین شده‌است. معادلِ انگلیسی‌اش deadline است.
جزءِ آخرِ این واژه، یعنی «اجل»، هیچ ربطی به ریشۀ «ع‌ج‌ل» (عجله، عجول، تعجیل) ندارد.
بعضی‌ها به‌ غلط «ضرب‌العجل» می‌نویسند، چون خیال می‌کنند با «عجله» ربط دارد.

#واژه‌شناسی
مزبور، نه مذبور

مزبور در عربی اسم‌ِمفعول است از مصدرِ زَبْر به معنیِ نوشتن.
بنا بر این مزبور یعنی نوشته‌شده.
«فردِ مزبور» یعنی فردی که نامش در بالا نوشته شده‌است.
واژۀ زَبور، به معنیِ کتاب، نیز از همین ریشه است.

مذکور یعنی ذکرشده؛ نام‌برده.

بعضی‌ها از ترکیبِ نامشروعِ مذکور و مزبور طفلِ حرام‌زاده‌ای به شکلِ مذبور می‌سازند که غلط است.
مزبور با «ز» درست است.
مذبور با «ذ» غلط است.

#املا
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
اگر تمامِ مهندسان و معماران و بنایان به جای ملاط بنویسند ملات، باز هم می‌گویم که املای ملاط درست است و ملات غلط است.
ملاط واژه‌ای عربی و از ریشۀ «م‌ل‌ط» است.

#بهروز صفرزاده
#املا
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
هیچ ایرادی ندارد که فارغ‌التحصیل شوید.
فقط مواظب باشید فارق‌التحصیل نشوید. 😄

#بهروز صفرزاده
#املا
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
هیچ حرفی با علاقمندان ندارم.
روی سخنم فقط با علاقه‌مندان است. 😁

#بهروز صفرزاده
#املا
عِظامة: بالش‌چه‌ای که زنان بر سُرین بندند تا کلان نماید.

فرهنگِ عربی - فارسیِ مُنتَهَی‌الاَرَب

العِظامة: ثَوبٌ تُعَظّمُ بِهِ المَرأةُ عَجیزَتَها.

القاموس المحیط (قرنِ هشتمِ هجری)

عرب‌ها قرن‌ها پیش از اروپایی‌ها و برزیلی‌ها اهلِ این کارها بوده‌اند. 😁
تلفظِ عامیانه
منظور از تلفظِ عامیانۀ واژه‌ها تلفظی متفاوت با صورتِ معیارِ رسمی یا گفتاری است که ناشی از کم‌سوادی یا بی‌سوادیِ گویش‌وران است.
در تلفظِ عامیانه واج‌های تشکیل‌دهندۀ واژه دچارِ جا به جایی، تبدیل، کاهش، یا افزایش می‌شوند.
تلفظِ عامیانه را نباید با تلفظِ گفتاری اشتباه گرفت. مثلاً تاسکی تلفظِ عامیانۀ تاکسی است، اما جون و شیش تلفظِ گفتاریِ جان و ششاند، نه تلفظِ عامیانۀ آن‌ها.
بر اثرِ گسترشِ روزافزونِ سوادآموزی و کاهشِ آمارِ بی‌سوادان، تلفظِ عامیانه رو به کاهش است.

چند نمونه از تلفظ‌های عامیانه
آب‌پاچ (آب‌پاش)
آدانس (آدامس)
آشخال (آشغال)
آشِ عمودَردا (آشِ اَبودَردا)
ابَرفضل (اباالفضل)
اُسّ‌وقُس‌دار (اُسطُقُس‌دار)
اصطحکاک (اصطکاک)
اَلحَد (لَحَد)
بالاکن (بالکن)
بخچه (بقچه)
بِرفِست (بفرست)
بلت (بلد)
بیجامه (پیژامه)
پاچیدن (پاشیدن)
پنارتی (پنالتی)
پیارسال (پیرارسال)
تاسکی (تاکسی)
تیارت (تئاتر)
تیلیت (ترید)
جَق (جَلق)
جوات (جواد)
چیندن (چیدن)
حرضت (حضرت)
دریپ (دریبل)
دِلِر (دِرِل، دریل)
دیفال (دیوار)
دیکس (دیسک)
رُمّان (روبان)
رومان (روبان)
زَهله (زَهره)
زیگزال (زیگزاگ)
سالات (سالاد)
سلط (سطل)
سِند و سال (سن و سال)
سوات (سواد)
سولاخ (سوراخ)
سین‌جین (سین‌جیم)
ضفط و رفط (ضبط و ربط)
طناف (طناب)
عسک (عکس)
عهد و عیال (اهل و عیال)
فلاکس (فلاسک)
فوندانسیون (فونداسیون)
قلف (قفل)
لاپورت (راپورت)
لقد (لگد)
ماکس (ماسک)
مدبخ (مطبخ)
نپتون (لیپتون)
نخسه (نسخه)
نعلت (لعنت)
همبرگرد (همبرگر)
هم‌ساده (هم‌سایه)

جالب است که سولاخ و قلف در متونِ کهنِ فارسی هم شواهدی دارند.

#تلفظ
چای لیپتون.
سیارۀ نپتون.
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
مدیون‌اید اگر به جای چای لیپتون چای نپتون بخورید.
فقط فضانوردان می‌توانند در نپتون چای بخورند. 😁
گوشِ شکسته و له‌شدۀ کشتی‌گیران و مشت‌زنان را حتماً دیده‌اید. در انگلیسی به آن می‌گویند cauliflower ear، یعنی «گوشِ گل‌کلمی».
البته به نظرِ من بیش‌تر شبیهِ زولبیاست تا گل‌کلم!
اگر انگلیسی‌زبان‌ها زولبیا را می‌شناختند، اسمش را می‌گذاشتند zoolbia ear. 😄