This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شناگر در حال غرق شدن طالبان در رقابتهای دانشگاههای جهان از آب بیرون کشیده شد
عبدالوارث کریمی پس از نجات ادعا کرد که پای او گرفته بود
🆔 @gooyadotcom
عبدالوارث کریمی پس از نجات ادعا کرد که پای او گرفته بود
🆔 @gooyadotcom
😁84❤3👍3👎3😢3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خودکشی «دختر شیراز»؛ خشم و شعار مرگ بر خامنهای در حاشیه واقعه
😢67👍7❤3
میترا حجازیپور، استادبزرگ سابق شطرنج ایران، در مسابقات قهرمانی شطرنج زنان فرانسه با عبور از سد دیمونت کورنه به عنوان نخست دست یافت.
استاد بزرگ شطرنج ایران که سال ۹۸ در مسابقات جهانی شطرنج سریع و برق آسا در روسیه بدون حجاب اجباری حاضر شد و پس از آن دیگر به ایران بازنگشت، پس از قهرمانی در این مسابقات، هدیهای یادبود از طرف رییسجمهور فرانسه نیز دریافت کرد.
استاد بزرگ شطرنج ایران که سال ۹۸ در مسابقات جهانی شطرنج سریع و برق آسا در روسیه بدون حجاب اجباری حاضر شد و پس از آن دیگر به ایران بازنگشت، پس از قهرمانی در این مسابقات، هدیهای یادبود از طرف رییسجمهور فرانسه نیز دریافت کرد.
❤130👍37👎2😢1
محمود نبویان، نماینده تهران: طالبان تروریست نیستند، کتابهای مطهری را از ما خواستند
محمود نبویان با اشاره به سفر هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی به افغانستان گفت تصور برخی این است که طالبان تروریستند که این تصور خلاف واقع است. امروز به لحاظ فرهنگی تحولات زیادی در طالبان ایجاد شده است، به گونهای که آنان از ما تقاضا کردند که میخواهیم از کتب شهید مطهری استفاده کنیم.
محمود نبویان با اشاره به سفر هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی به افغانستان گفت تصور برخی این است که طالبان تروریستند که این تصور خلاف واقع است. امروز به لحاظ فرهنگی تحولات زیادی در طالبان ایجاد شده است، به گونهای که آنان از ما تقاضا کردند که میخواهیم از کتب شهید مطهری استفاده کنیم.
😁122👎46😢4❤1👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کندن پرچم جمهوری اسلامی از روی ماشینی که برای اربعین کالا به عراق برده بود توسط عراقی ها...
👍97😁23❤6😢3👎2
وقتی ناصرالدین شاه برای اولین بار در لهستان دوش حمام دید! :) :
صبح دیر از خواب برخاستم . . . رخت پوشیدم . . . رفتم توی باغ روی نیمکت نشستم . . . امینالدوله و جهانگیرخان عصری با راهآهن میروند وینه [وین] که خودشان را به حکیم آنجا نشان بدهند بازخواهند آمد به ورشو که به اتفاق انشالله برویم برلن. . . خلاصه ناهار خوردم اما نمیشود اینجا چیز خورد، ناهار درستی نیست که آدم بخورد . . . دو ساعت از ظهر گذشته راندیم برای حمام.
این همان حمامی است که یازده سال پیش [در سفر اول] رفته بودم، حاجیحیدر بلد بود . . . حمامی که گرم بود حاجی برای ما حاضر کرده بود، آب گرم و سرد داشت، لخت شدیم . . . یک لوله داشت که پیچ میدادند، سوراخ سوراخ داشت مثل چلوصافکن، رفتم زیر آن ایستادم حاجی حیدر پیچ داد، آب ملایم خوبی آمد . . . همین که پس رفتم از زیر آب، آب به طوری گرم شد و جوش که اگر من زیر آب ایستاده بودم خیلی خطر داشت، خدا خیلی رحم کرد . . .
صبح دیر از خواب برخاستم . . . رخت پوشیدم . . . رفتم توی باغ روی نیمکت نشستم . . . امینالدوله و جهانگیرخان عصری با راهآهن میروند وینه [وین] که خودشان را به حکیم آنجا نشان بدهند بازخواهند آمد به ورشو که به اتفاق انشالله برویم برلن. . . خلاصه ناهار خوردم اما نمیشود اینجا چیز خورد، ناهار درستی نیست که آدم بخورد . . . دو ساعت از ظهر گذشته راندیم برای حمام.
این همان حمامی است که یازده سال پیش [در سفر اول] رفته بودم، حاجیحیدر بلد بود . . . حمامی که گرم بود حاجی برای ما حاضر کرده بود، آب گرم و سرد داشت، لخت شدیم . . . یک لوله داشت که پیچ میدادند، سوراخ سوراخ داشت مثل چلوصافکن، رفتم زیر آن ایستادم حاجی حیدر پیچ داد، آب ملایم خوبی آمد . . . همین که پس رفتم از زیر آب، آب به طوری گرم شد و جوش که اگر من زیر آب ایستاده بودم خیلی خطر داشت، خدا خیلی رحم کرد . . .
😁133👍26😢9❤8👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقوع انفجار در مجتمع پتروشیمی الغدیر در جنوب ایران
😢28👍10❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"جمهوری اسلامی بزرگترین طرح انفجاری موساد در صنعت موشکی خود را خنثی کرد"
😁110👎21👍5😢1
شعری از «عالم تاج قائم مقامی» که روزنامه وقیح «ایران» یاسمین مقبلی را با او مقایسه کرده است!
چه میشد آخر ای مادر اگر شوهر نمیکردم
گرفتار بلا خود را چه میشد گر نمیکردم
گر از بدبختیم افسانه خواند داستانگویی
به بدبختی قسم کان قصه را باور نمیکردم
مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ما
پدر را پشت خم میکرد اگر شوهر نمیکردم
بر آن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربهای کوچک
که غیر از لقمهای نان خواهش دیگر نمیکردم
زر و زیور فراوان بود و زیر منتم اما
من مسکین تمنای زر و زیور نمیکردم
گرم چون خوش قدم مطبخ نشین میساختی بیشک
چو او میکردم ار خدمت ازو بهتر نمیکردم
چه میشد آخر ای مادر اگر شوهر نمیکردم
گرفتار بلا خود را چه میشد گر نمیکردم
گر از بدبختیم افسانه خواند داستانگویی
به بدبختی قسم کان قصه را باور نمیکردم
مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ما
پدر را پشت خم میکرد اگر شوهر نمیکردم
بر آن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربهای کوچک
که غیر از لقمهای نان خواهش دیگر نمیکردم
زر و زیور فراوان بود و زیر منتم اما
من مسکین تمنای زر و زیور نمیکردم
گرم چون خوش قدم مطبخ نشین میساختی بیشک
چو او میکردم ار خدمت ازو بهتر نمیکردم
❤45👍21👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریههای تلخ بیژن مرتضوی برای فوت همسرش
😢96❤15👍4👎3
طرف پراید نمی تونست بسازه، می خواست تسلا تولید کنه!
https://www.entekhab.ir/fa/news/740577/تسلا-را-آورده-ایم-باز-کردیم-الهام-می%E2%80%8Cگیریم-کپی-نمی%E2%80%8Cکنیم
https://www.entekhab.ir/fa/news/740577/تسلا-را-آورده-ایم-باز-کردیم-الهام-می%E2%80%8Cگیریم-کپی-نمی%E2%80%8Cکنیم
انتخاب
تسلا را آورده ایم باز کردیم؛ الهام میگیریم، کپی نمیکنیم
دهقانی فیروزآبادی، معاون علمی رئیس جمهور در پاسخ به اینکه آیا باز کردن ماشینهای تسلا غیر قانونی نیست گفت: در دنیا هست، اما ما به عنوان محقق این کار را کرده ایم. ماشین را خریده ایم دوس داشتیم بازش کنیم. وی در بخش دیگری از اظهارات خود افزود: الهام میگیریم،…
😁43👎19👍9❤6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وداع تلخ بیژن مرتضوی با همسرش قبل از خاکسپاری
😢47❤13👎3👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عذرخواهی رئیس صدا و سیما بابت پخش این ویدئو "ناشایست" علیه وزیر روحانی
😁58👎12👍7❤1😢1
Forwarded from ح🕯ق
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹️این فقط یک کلیپ نیست
🔸️چکیدهی همهی تفکر بهشتی است
حسین قدیانی: اگه شما هم فکر میکنین بهشتی فیالمثل موافق گشت ارشاد بود
این کلیپ رو بیشتر از ده بار گوش کنین
حرف حساب شهید بهشتی اینه:
دیکتاتور صالح هم فاسده
فیالواقع اصلاً دیکتاتور صالح نداریم
چه اینکه دیکتاتوری یعنی فساد
بهشتی حتماً با بیحجابی مخالف بود
اما هرگز موافق این نبود که به بهونهی مبارزه با بیحجابی
بگیر و ببند و اجبار و زور و تحکم راه بندازیم
که اگه موافق بود، خودش کلید این قبیل برخوردها رو روشن میکرد
بارها حزباللهیها خواستن تجمعات بیحجابها رو بههم بزنن
بهشتی آدم فرستاد که برن جلوی حزباللهیها رو بگیرن
▫️بهشتی موافق روشهای امروز جمهوری اسلامی بود؟
▫️شهید روشنضمیری که حتی با شکنجهی قاتل مطهری هم مخالفت کرد؟
▫️اونم کی؟ اول انقلاب و در اوج هیجان انقلابیگری!
#حق
#حسین_قدیانی
@ghete26
🔸️چکیدهی همهی تفکر بهشتی است
حسین قدیانی: اگه شما هم فکر میکنین بهشتی فیالمثل موافق گشت ارشاد بود
این کلیپ رو بیشتر از ده بار گوش کنین
حرف حساب شهید بهشتی اینه:
دیکتاتور صالح هم فاسده
فیالواقع اصلاً دیکتاتور صالح نداریم
چه اینکه دیکتاتوری یعنی فساد
بهشتی حتماً با بیحجابی مخالف بود
اما هرگز موافق این نبود که به بهونهی مبارزه با بیحجابی
بگیر و ببند و اجبار و زور و تحکم راه بندازیم
که اگه موافق بود، خودش کلید این قبیل برخوردها رو روشن میکرد
بارها حزباللهیها خواستن تجمعات بیحجابها رو بههم بزنن
بهشتی آدم فرستاد که برن جلوی حزباللهیها رو بگیرن
▫️بهشتی موافق روشهای امروز جمهوری اسلامی بود؟
▫️شهید روشنضمیری که حتی با شکنجهی قاتل مطهری هم مخالفت کرد؟
▫️اونم کی؟ اول انقلاب و در اوج هیجان انقلابیگری!
#حق
#حسین_قدیانی
@ghete26
👎31👍27❤2😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پوشاندن موی نقاشی ها با چسب کاغذی در نمایشگاهی در مشهد خودمختار!
👎61😁26👍7😢4
بدون شرح در باره ابراهیم گلستان
مهرنوش موسوی
اگر روزی من عاشق مردی باشم و نامه هایی برایش بنویسم، نه شبیه، اما از جنس نامه های فروغ، بعد، آن مرد پس از مرگ من در برنامه های تلویزیونی بنشیند و ده درصد حرفهایی را در باره من بزند که ابراهیم گلستان در باره رابطه اش با فروغ زد، خاکسترم را دوباره جمع میکنم، نفسی عمیق و جنازه ام را سرپا میکنم، از درون ان کوزه مسی روی صاقچه فرزندانم، بیرون میپرم، بدو بدو میروم هر جایی بود پیدایش میکنم، اول نامه هایم را پس میگیرم، بده بیاد عوضی! در حال نشان دادن انگشت وسط. بعد عشقم را پس میگیرم و دست آخر از آن تف های سپیده قلیانی توی صورتش میکنم. ماموریتم که تمام شد، بیرون میزنم، دستهایم را به نشانه پیروزی به هم میمالم و میگویم الان دیگر، ای دنیا! حساب بی حساب شدیم. الان دیگر ترک تو برای من راحت است. خاطر جمع پس از این انتقام سخت، دوباره به درون کوزه خاکسترم برمیگردم!
اینهمه مصاحبه کرد، اخر جواب این سوال را مسکوت گذاشت که آیا او هم مانند فروغ، نامه های عاشقانه به این زن نوشته است یا که نه، طبق معمول سنت مردسالارانه، این، زن است که باید همیشه شعله های عشق را در رابطه عاطفی، زنده و فروزان نگه دارد. مگر نه اینکه مردها آنهم در جهان سوم، نباید از احساسات خودشان به معشوقشان سخن بگویند. کوچک میشوند! از اقتدار می افتند! کار به جایی میرسد که داریوش کریمی در برنامه پرگار میگوید نامه های عاشقانه فروغ را همه خوانده ایم، ولی شما گویا امساک دارید احساساتتان را بگویید. طبق معمول طفره رفته گنده کلماتی را به فضا پرتاب میکند. هیچ نمیگوید. در تمام مصاحبه هایی که کرده، شما ده تا جمله پیدا نمیکنید که بگوید من عاشق این زن بودم به این دلیل. من دلباخته این زن بودم. این زن در زندگی من نقش بسیار مهمی داشت! بر عکس، در کمال پررویی میگوید چه نقشی داشت؟ هیچی؟ به من آشپزی یاد داد؟ نوشتن یاد داد؟ احساسات که چیزی نیست. نمیتوانید با احساسات تاثیر بگذارید. یعنی واقعن مصاحبه با پرگار برای گلستان یک آبروریزی مسلم اجتماعی و فرهنگی است. انقدر شیفته خودش بود که حتی این را هم نمی فهمد.
داریوش کریمی در پرگار در باره سرنوشت این نامه ها میپرسد. شومبول طلای ادبیات ایران، خودشیفته محیط فرهنگی متوهم ایران میگوید: نه من به فلانی گفتم پیش خودت نگه دار! داریوش کریمی با تعجب میگوید یعنی شما این نامه های با ارزش عاشقانه را نمی خواستید پیش خودتان نگه دارید؟ فوری متوجه میشود که خراب کرده، با کمال پررویی میگوید این « یادگارهای احمقانه» و بعد طبق معمول کلی داستان سر هم میکند. سر آخر هم میگوید به ایشان گفتم این «کاغذها» را بیا ببر! داریوش کریمی زیر لب میگوید کاغذ؟ منظورتان نامه هاست؟
آدم پیش خودش میگوید یعنی خداییش فروغ به این بابا نامه مینوشته و به قول داریوش کریمی بیش از شصت بار گفته قربانت بروم! به این بابا میگفته دلم میخواهد با هم لخت شویم، کنار هم در قبری بخوابیم و روی خودمان خاک بریزیم؟ کریمی از او میپرسد که شایع است که میگویند شما بعد از مرگ فروغ به خاطر ضربه ایی که خوردید از ایران رفتید و دیگر حاضر نشدید برگردید. گلستان جواب میدهد که « نه! مرخرف گفتن» من به دلیل سیاسی برنگشتم، نمیگذاشتند فیلم درست کنم!
در تمام مصاحبه هایی که کرده هر جا صحبت فروغ میشود، سه چهارم وقت را به خودش اختصاص میدهد که جلو تمجید فروغ را بگیرد و بگوید نه بابا من بودم که باعث رشد ادبیات و شعر فروغ شدم. من چه تاثیری در ساختن فیلم خانه سیاه داشتم. هم در مصاحبه با پرگار و هم در مصاحبه صد سالگی اش با عنایت فانی یک ذره جا نمیگذارد که حداقل مصاحبه کننده یک جایی برای ارج نهادن به فروغ پیدا کند. همش من! من! من!
در مصاحبه با عنایت فانی اصرار دارد بگوید مارکسیست بوده و الانم هنوز هست. میدانید چه چیزی در این اصرار جالب است؟ اینکه جایگاه احترام به زن در این ورژن توده ای مارکسیسم صفر است. راستش شاید هم به لطف جهش های ترقیخواهانه جهان حتی مارکسیسم هم، الان به نسبت پنجاه سال پیش، مهسایی تر شده و این بابا خبردار نشده! نفهمیده که همه چیز تغییر کرده است.
من در رفتار گلستان به دو تا زن در حضور جامعه ایران تحقیر و ستم می بینم. حساب من از سلطنت طلبهایی که حول و حوش مرگش یاسمین وار فرصت یافتند به چپ ها حمله کنند جداست. ولی به اعتقاد من علیرغم دشمنی آنها باید حقیقت را گفت. در باره فروغ که صحبت میکند باد در غبغب می اندازد که نه آقا ما اصلن ازدواج و خانواده را قبول نداشتیم. بعدن معلوم میشود کردیت افکار فروغ را هم به حساب خودش ریخته چون نه فقط با فخری گلستان که بعد از او هم ایشان باز هم « ازدواج» کرده است. جالب این است بعده بیش از پنجاه سال زندگی در غرب، هنوز در برنامه پرگار با راحتی و آسودگی کامل میگوید نه من که نرفتم به فخری خانم بگویم.
مهرنوش موسوی
اگر روزی من عاشق مردی باشم و نامه هایی برایش بنویسم، نه شبیه، اما از جنس نامه های فروغ، بعد، آن مرد پس از مرگ من در برنامه های تلویزیونی بنشیند و ده درصد حرفهایی را در باره من بزند که ابراهیم گلستان در باره رابطه اش با فروغ زد، خاکسترم را دوباره جمع میکنم، نفسی عمیق و جنازه ام را سرپا میکنم، از درون ان کوزه مسی روی صاقچه فرزندانم، بیرون میپرم، بدو بدو میروم هر جایی بود پیدایش میکنم، اول نامه هایم را پس میگیرم، بده بیاد عوضی! در حال نشان دادن انگشت وسط. بعد عشقم را پس میگیرم و دست آخر از آن تف های سپیده قلیانی توی صورتش میکنم. ماموریتم که تمام شد، بیرون میزنم، دستهایم را به نشانه پیروزی به هم میمالم و میگویم الان دیگر، ای دنیا! حساب بی حساب شدیم. الان دیگر ترک تو برای من راحت است. خاطر جمع پس از این انتقام سخت، دوباره به درون کوزه خاکسترم برمیگردم!
اینهمه مصاحبه کرد، اخر جواب این سوال را مسکوت گذاشت که آیا او هم مانند فروغ، نامه های عاشقانه به این زن نوشته است یا که نه، طبق معمول سنت مردسالارانه، این، زن است که باید همیشه شعله های عشق را در رابطه عاطفی، زنده و فروزان نگه دارد. مگر نه اینکه مردها آنهم در جهان سوم، نباید از احساسات خودشان به معشوقشان سخن بگویند. کوچک میشوند! از اقتدار می افتند! کار به جایی میرسد که داریوش کریمی در برنامه پرگار میگوید نامه های عاشقانه فروغ را همه خوانده ایم، ولی شما گویا امساک دارید احساساتتان را بگویید. طبق معمول طفره رفته گنده کلماتی را به فضا پرتاب میکند. هیچ نمیگوید. در تمام مصاحبه هایی که کرده، شما ده تا جمله پیدا نمیکنید که بگوید من عاشق این زن بودم به این دلیل. من دلباخته این زن بودم. این زن در زندگی من نقش بسیار مهمی داشت! بر عکس، در کمال پررویی میگوید چه نقشی داشت؟ هیچی؟ به من آشپزی یاد داد؟ نوشتن یاد داد؟ احساسات که چیزی نیست. نمیتوانید با احساسات تاثیر بگذارید. یعنی واقعن مصاحبه با پرگار برای گلستان یک آبروریزی مسلم اجتماعی و فرهنگی است. انقدر شیفته خودش بود که حتی این را هم نمی فهمد.
داریوش کریمی در پرگار در باره سرنوشت این نامه ها میپرسد. شومبول طلای ادبیات ایران، خودشیفته محیط فرهنگی متوهم ایران میگوید: نه من به فلانی گفتم پیش خودت نگه دار! داریوش کریمی با تعجب میگوید یعنی شما این نامه های با ارزش عاشقانه را نمی خواستید پیش خودتان نگه دارید؟ فوری متوجه میشود که خراب کرده، با کمال پررویی میگوید این « یادگارهای احمقانه» و بعد طبق معمول کلی داستان سر هم میکند. سر آخر هم میگوید به ایشان گفتم این «کاغذها» را بیا ببر! داریوش کریمی زیر لب میگوید کاغذ؟ منظورتان نامه هاست؟
آدم پیش خودش میگوید یعنی خداییش فروغ به این بابا نامه مینوشته و به قول داریوش کریمی بیش از شصت بار گفته قربانت بروم! به این بابا میگفته دلم میخواهد با هم لخت شویم، کنار هم در قبری بخوابیم و روی خودمان خاک بریزیم؟ کریمی از او میپرسد که شایع است که میگویند شما بعد از مرگ فروغ به خاطر ضربه ایی که خوردید از ایران رفتید و دیگر حاضر نشدید برگردید. گلستان جواب میدهد که « نه! مرخرف گفتن» من به دلیل سیاسی برنگشتم، نمیگذاشتند فیلم درست کنم!
در تمام مصاحبه هایی که کرده هر جا صحبت فروغ میشود، سه چهارم وقت را به خودش اختصاص میدهد که جلو تمجید فروغ را بگیرد و بگوید نه بابا من بودم که باعث رشد ادبیات و شعر فروغ شدم. من چه تاثیری در ساختن فیلم خانه سیاه داشتم. هم در مصاحبه با پرگار و هم در مصاحبه صد سالگی اش با عنایت فانی یک ذره جا نمیگذارد که حداقل مصاحبه کننده یک جایی برای ارج نهادن به فروغ پیدا کند. همش من! من! من!
در مصاحبه با عنایت فانی اصرار دارد بگوید مارکسیست بوده و الانم هنوز هست. میدانید چه چیزی در این اصرار جالب است؟ اینکه جایگاه احترام به زن در این ورژن توده ای مارکسیسم صفر است. راستش شاید هم به لطف جهش های ترقیخواهانه جهان حتی مارکسیسم هم، الان به نسبت پنجاه سال پیش، مهسایی تر شده و این بابا خبردار نشده! نفهمیده که همه چیز تغییر کرده است.
من در رفتار گلستان به دو تا زن در حضور جامعه ایران تحقیر و ستم می بینم. حساب من از سلطنت طلبهایی که حول و حوش مرگش یاسمین وار فرصت یافتند به چپ ها حمله کنند جداست. ولی به اعتقاد من علیرغم دشمنی آنها باید حقیقت را گفت. در باره فروغ که صحبت میکند باد در غبغب می اندازد که نه آقا ما اصلن ازدواج و خانواده را قبول نداشتیم. بعدن معلوم میشود کردیت افکار فروغ را هم به حساب خودش ریخته چون نه فقط با فخری گلستان که بعد از او هم ایشان باز هم « ازدواج» کرده است. جالب این است بعده بیش از پنجاه سال زندگی در غرب، هنوز در برنامه پرگار با راحتی و آسودگی کامل میگوید نه من که نرفتم به فخری خانم بگویم.
👍122👎13❤10😢3