ایده
47.1K subscribers
21.9K photos
17.6K videos
65 files
4.54K links
ایده و ترفندهای خانوم خونه
@Adelizahek

تبلیغات👇

https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAp2RQoggvNSNXGqw
Download Telegram
راز زنانگی☝️

#فایل_اموزشی_مهم

#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون


🔰🔰  پکیج رایگان👇

@Admiin_moj

میخوااااای ازت حمایت کنه
میخوای فرمول رابطه یاد بگیری
میخوای رها بشی از بی ارزشی

🛑فقط ۵ دقیقه فایل های روانشناسی فقط بزار و گوش کن
حالت دگرگون میشه 👇👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO

.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥آموزش باکس هدیه



@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥آموزش پیچیدن خمیر




@Goodideas 💡💓
💫💦💫💦💫💦💫💦💫

#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_سی_و_هشتم

اینجا بهشت بود..
نسیم همچین بی راه هم نمیگفت! این دنیا هم بهشت و جهنم داره.
من ده سال در جهنم بودم و بعد از توبه،خدا بهشتی نثارم کرد که هر بیننده ای آرزوی رسیدن بهش رو داره.
خانوم مهدوی صورت و گردنم رو بوسید و برام آرزوی خوشبختی کرد.به دنبالش باقی هم برای تبریک جلو اومدند وبوسه بارانم کردند.
وقتی اتاق از حضور نامحرمان خالی شد. خواهران حاج مهدوی که نامهایشان راضیه و مرضیه بود روسریم رو هلهله کنان از روی سرم برداشتند.از شرم گونه هام گل انداخت.
خواهر بزرگتر حاج کمیل که راضیه نام داشت خطاب به حاج کمیل گفت:بیا عروس خشگلتو ببین داداش..ماشالله هزار الله اکبر عین ماه شب چهارده ست..
با این تمجید همه ی خانمها کف زدند و هلهله کردند.
راضیه خانوم در حالیکه به شرم برادرش میخندید رو به مهمانها گفت:الهی بگردم برا داداشم..خانمها روتونو بکنید اونور..داماد خجالت میکشه عروسشو ببینه..
من از خجالت چادرم رو چنگ زدم و چشمانم رو بستم.
صدای هلهله وخنده اونقدر زیاد بود که اگر از خوشحالی و هیجان جیغ میکشیدم هیچ کس متوجه نمیشد.
حاج کمیل با شرم عاشقانه ای به سمتم چرخید.

اونهایی که از مستی نگاه معشوقهای خیابانیشون حرف میزنند کجا لمس میکنند هرم نگاه مردی پاک چشم و مغرور رو که بعد از قرایت خطبه، عاشقانه ترین وعمیق ترین نگاه عالم رو به معشوقش هدیه میدهد؟
کجا میتونند حالی که من الان دارم رو درک کنند؟!! کجا میتونند فرق بین نگاه هرزه رو از نگاه پاک و عاشقانه تمیز بدهند؟!!
من دارم زیر این نگاه ها میمیرم..
من دارم ثانیه شماری میکنم برای گذاشتن سرم به روی سینه ای که عطرش یکسال بود مستم میکرد ولی آتش این نگاه مرا هیپنوتیزم کرده و نه زمین میشناسم نه زمان!!فقط او میبینم و او..
او در میان همهمه و هلهله درکنار گوشم آرام و عاشقانه نجوا کرد:سیده خانووم گرفتاریتون مبااارک..بببینم بازهم دنبالم راه می افتید یا شیرینی بیش از حدم دلت رو میزنه و خونه نشین میشی.خیلی حرفها برای گفتن داشتم ولی با اشک و لبخند نگاهش کردم.
او دست سردم رو در پناه دستان گرمش جای داد و در حالیکه به زیبایی هرچه تمام تر ابروی راستش رو بالا میداد گفت:همین اول کاری که تفاهم نداریم!! من تب کردم شما سردی!!
خندیدم.
او هم خندید.
کمی دورتر از ما ،فاطمه هم با چشمانی بارانی، از خنده های ریز و یواشکی ما خندید.
آن شب زیبا در کنار بهشتی به نام حاج کمیل مهدوی به پایان رسید.
مردی از جنس نور که تا پیش از این فقط فکر میکردم که او چقدر جذاب و دوست داشتنیست ولی هیچ توجه خاص وعاشقانه ای ازش ندیده بودم اما حالا با مردی مواجه بودم که در مهرورزی و شوخ طبعی بی نظیر بود.
وقتی مهمانها رفتند او در کنار در بسته ی خانه، با لبخندی زیبا ایستاد و با لحنی که تا پیش از محرمیت از او نشنیده بودم گفت: خسته نباشید سیده خانوم. .امشب، هم ،عروس بودید و هم میزبان.کاش اجازه میدادید مجلس رو جای دیگه ای بگیریم.
لبخندی محجوبانه زدم وگفتم:من هم مثل شما مهمون بودم حاج آقا. .همه ی زحمتها رو دوش فاطمه خانوم و مادرشون بود.
او دستم رو گرفت..
خدا کنه هیچ وقت دستهاش برام عادی نشه..
خداکنه همیشه با لمس دستانش دلم پرواز کنه.
با اخمی شیرین گفت: شما قراره منو همیشه حاج آقا صدا بزنید؟
انگشتم رو روی انگشترش رقصاندم.
گفتم:شما چی دوست دارید صداتون کنم؟
او لبخند زد:کمیل!!
گفتم: همین؟! بی پس وپیش؟؟
لبخندش را باز تر کرد ودر حالیکه چشمانش رو بازو بسته میکرد گفت: همین!!! بی پس وپیش
گفتم:سخته آخه. .ولی سعیم رو میکنم..پس لا اقل اجازه بدید صداتون کنم حاج کمیل!
حالا دیگه خندید.
دست دیگرش رو روی دستم گذاشت و گفت:قبول!!
گفتم :پس  شما هم منو صدا کنید رقیه..
او طبق عادت انگشت اشاره اش رو بالا برد و با تاکید گفت:حرفشم نزن! شما ساداتی.سادات باید مورد تکریم و احترام قرار بگیرید. اسمتون هم اسمیه که باید با احترام تلفظ شه.
صداتون میکنم رقیه سادات خانوم..
خندیدم:اوووووه چه طولانی..
او هم خندید:خوبیش به اینه که اگر خدای ناکرده از دستتون عصبانی شدم و خواستم تشری بزنم تا تلفظ اسمتون تموم شه خشم بنده هم فروکش میکنه.
در میان خنده گفتم:مگه حاج کمیل عصبانی هم میشه؟؟
او اخم کرد:البته که عصبانی میشه.شما میدونی او روز و در اون مسافرت پرحاشیه چقدر ازدستتون حرص خوردم؟؟
دم قرارگاه هم با اون حرکتتون از گوشام آتیش میزد بیرون.

ادامه دارد...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آموزش بستن روسری💁

مناسب برلی زیر چادر😍



‎‌‌@Goodideas 💡💓
راز زنانگی☝️

#فایل_اموزشی_مهم

#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون


🔰🔰  پکیج رایگان👇

@Admiin_moj

میخوااااای ازت حمایت کنه
میخوای فرمول رابطه یاد بگیری
میخوای رها بشی از بی ارزشی

🛑فقط ۵ دقیقه فایل های روانشناسی فقط بزار و گوش کن
حالت دگرگون میشه 👇👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO

.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگهداری فلفل سبز🫑



@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸چه دلنشین است صبحی که

🌺با لبخند😊شروع شــود

🌸پنجره ی دلت را

🌺رو به خوشبختی باز کن.

🌸عشق را به قلبت دعوت کن

🌺و نفس بکش هوای مهربانی ها را
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از بین بردن جوش های سرسیاه روی بینی🎈

1قاشق پودر ژلاتین + 3قاشق شیر🥛
روی بینیتون بمالید وقتی خشک شد برش دارید و با آب خنک بشورید.



@Goodideas 💡💓
👈کسانی که کنجد می خورند کمتر دچار ریزش مو، چروک پوست و کم خونی می شوند

👈در صبحانه كنجد و عسل را جای دهيد و برای طبخ غذاها از روغن كنجد استفاده نماييد.



@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایـده #طراحی_ناخن 🎈

اینم یه ترفند عالی برای طراحی ناخن با براش اسفنجی😍💅


@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشقا ببینید چه گلدن قشنگو راحتی میتونید درست کنید اونم با وسایل دم دستی

برای درست کردن این گلدون زیبا فقط به شیشه مربا و نخ کنفی احتیاج داریم



@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️

ایده های #شیکپوشی


#اموزش_بستن_روسری

👍اموزش یه مدل بستن روسری بدون استفاده از سوزن


@Goodideas 💡💓