ایده
47.1K subscribers
21.9K photos
17.6K videos
65 files
4.55K links
ایده و ترفندهای خانوم خونه
@Adelizahek

تبلیغات👇

https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAp2RQoggvNSNXGqw
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تکنیکهای_خلاقانه برای کاشت گیاهان😍👌

جالبه حتما ببینید👌😍


‍‌‌‎‌‌
@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو خونتون پرده دارید
#پرده_جمع_کن
پس حتما این کلیپ ببینید👆👆👌


‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه زیپ لباست خراب شده ببین


@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ترفند

خلاقیت جالب با لیوان_های_یکبار_مصرف


@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷سلام به امروز خوش‌آمدید
💐یه جایی بنویس که هیچکس
🌷دوبار زندگی نکرده است
💐روزی دوبار بهش نگاه کن
🌷و به قول چارلی چاپلین
💐شاید زندگی آن جشنی نباشه
🌷که تو آرزوشو می‌کردی
💐ولی حالا که بهش دعوت شدی
🌷تا می‌تونی زیبا برقص
💐روز زیبایی داشته باشید عزیزان🌹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
باکس پارچه ای بدوز
برای اسباب بازی، نظم دهی به وسایل یا حتی کاور گلدون خیلی قشنگ میشه
میتوانید برای اینکه ایستایی کامل داشته باشه وسط دوتا پارچه از این رو کابینتی های ضخیم بذارید
نظرتون چیه؟


@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایده بگیرید

ترفندهای جالب و کاربردی با استفاده از سشوار😍👌



@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببین و انجام بده 🤔🤩



@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درست کردن رومیزی با شلوار جین🦋


@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایده تزیین دستمال سفره🍴🍽


@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیشه های مربارو دور ننداز !

امیدوارم لذت برده باشید از این آموزش 🙏😚

@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شیک‌باشیم

چند ایده ی کم هزینه برای دکور اتاق خواب😍👌
چطوره به نظرتون؟


@Goodideas 💡💓
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_شصتم

پدرشوهرم خطاب به حاج کمیل گفت:زن تو ،الان امانتی ما توی شکمشه اون امانتی باید اسم من وتو رو نگه داره.پس نزار با ندونم کاریهای زنت اون بچه نا اهل بار بیاد. خودت میدونی یه آبنبات از دست این جماعت بگیره اثر وضیش رو اون نطفه باقی میمونه..من با این اتفاقات اخیر میترسم.
حاج کمیل گفت: بله درسته نگران نباشید حواسمون هست..
_ببین هی نگو حواسم هست حواسش هست هست.مثل اینکه حالیت نیست دور وبرت چه خبره ؟اعتماد زیادی هم خوب نیست پسر.
حاج کمیل لحنش تغییر کرد:حاج آقا حرفهای شما متین ولی من ترجیح میدم بهش اعتماد کنم. ..من بی گداربه آب نمیزنم.بنده از روی خامی و باد جوونی این سید اولاد پیغمبرو نگرفتم.این دختر امتحان الهی بود سر راه من و شما.جسارتا بیاین و با این حرفها اجر کار خودمونو کم نکنیم.
پدرشوهرم مکث کرد.فکر کردم قانع شده ولی گفت: می ترسم این خوش بینی تو کار دستمون بده پسر! از من گفتن بود.یه روز بهت گفتم نکن اینکارو ،مقابلم ایستادی گفتی امتحان الهیه.خدا میخواد ببینه خودم مهمم یا بنده ش که بهم پناه آورده گفتم باشه برو جلو منم دعات میکنم  ..
امروزم میگم تو آبروی ما رو قبلا یکبار بردی نزار بار دومی وسط بیاد ولی باز حرف خودتو میزنی.خیلی خوب صلاح مملکت خویش خسروان دانند.من باید گفتنیها رو میگفتم که گفتم.دیگه خود دانی.اگه اون حرفها واقعیت داشته باشه نه تو میتونی خودتو ببخشی نه من پس حواستو جمع کن.
فکر میکردم امروز روز خوبیه. ولی اینطور نبود. مثل یخ وسط گرمای تابستون وا رفتم.
حرفهایی که باید میشنیدم و شنیدم سمت در رفتم و با حالی خراب از خانه خارج شدم.میدونستم اگه در رو ببندم صداش به گوش اونها میرسه پس به عمد کلید رو روی قفل چرخوندم وباسروصدا وانمود کردم دارم وارد خونه میشم.
حاج کمیل دوید سمت راهرو و با دیدن من جا خورد.
سخت بود! هردومون باید به گونه ای رفتار میکردیم که انگار اتفاقی نیفتاده.من وانمود میکردم چیزی نشنیدم و او وانمود میکرد حرفی زده نشده.
به زور خندیدم و با صدایی بشاش سلام کردم.
او با تعجب گفت:زود اومدید!
در حالیکه چادرم رو آویزان میکردم گفتم: زود تعطیلمون کردن.چطورید شما.؟ مهمون داریم؟
پدرشوهرم در انتهای راهرو نمایان شد.
با لبخندی سلام کرد:احوال سادات خانوم؟ !
سخت بود به او لبخند بزنم و بگم خوبم.ولی باید این کارو میکردم.چون واقعا او حق داشت نگران باشه.  اگر آقام هم بود نگران میشد و این حرفها رو بهم میگفت.
گفتم:قدم رو چشم ما گذاشتید حاج آقا. چه روزی بشه  امروز..
او نزدیکم شد و سرم رو بوسید:دیگه داشتم میرفتم بابا. یه سر اومدم کمیل و ببینم برم
با دلخوری گفتم:قدم ما سنگین بود حاج اقا.تشریف داشته باشید یچیری درست کنم ناهار در خدمتتون باشیم.
در و باز کرد و گفت:ان شالله یه وقت دیگه با حاج خانوم مزاحمتون میشیم.خوش باشید با هم.
بعد رو کرد به حاج کمیل ونگاه معنی داری بهش کرد و گفت:مراقب عروسم باش.
شاید اگر حرفهاشونو نمیشنیدم با این سفارش حاج آقا قند تو دلم آب میشد ولی من حالا میدونستم منظور چیه.
وقتی رفت سراغ یخچال رفتم ویک لیوان پر آب خوردم تا خون به مغزم برسه.
حرکاتم عصبی بود.خودم میفهمیدم ولی واقعا نمیتونستم عادی باشم.
حاج کمیل کنار دیوار آشپزخونه دست به سینه ایستاده بود و با علاقه نگاهم میکرد.
به زور لبخند زدم.
_حاج آقا اینجا چیکار میکردند؟
او سعی میکرد عادی رفتار کنه.
با لبخندی گفت:گفتند خودشون که..اومده بودن اینجا کارم داشتند.
با ناراحتی گفتم:و لابد این کار خصوصیه و من نباید باخبر بشم درسته؟
خندید.دستهاش رو رها کرد و نزدیکم اومد.
_این چه حرفیه؟! متلک میندازید؟
او فکر میکرد که من به موضوع دیشبش اشاره میکنم.
دلم میخواست بهش بگم که همه چیز رو شنیدم ولی چون کارم خطا بود جراتشو نداشتم.
بنابراین مجبور شدم  بگم:شوخی کردم! فقط کاش ناهار میموندن.
و با این حرف به سمت اتاق رفتم تا لباسهامو تعویض کنم.

ادامه دارد ...

 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلاقیت در حمام 😉😉
برای جلوگیری از پخش شدن صابون های تکه شده در جاصابونی از اسفنج استفاده کنیم.

@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایـده #خلاقـیت

آموزش #گل 😍😍


‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Goodideas 💡💓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روتختی با این روش دیگه جمع نمیشه و همیشه مرتبه



#ظرافت_خانه_داری
ایده های #نظم خونه



@Goodideas 💡💓