آدم فکر می کنه آدمای غمگین نشستن زانو در بغل، شر شر اشک می ریزن و یه بغل دستمال دماغی جلوشونه. ولی اندوه در بزرگسالی زیر پوست جریان داره، هیچکس چیزی که در رگ هامون جاریه رو نمی بینه.

مارا حوصله‌ی خریدن نقاب نبود؛
خوشا آنان که خریدند و عزیزند.

رفت روی تخت و خوابید.
‏غمش هم جای دیگری نداشت برود، کنارش دراز کشید...

•هاروکی موراکامی

اعتبار ناز، به خریدارشه.

یه وقت هایی، تو موقعیت هایی هستی که دوست داشتی، واسش تلاش کردی، دلت می‌خواسته باشی اونجا؛
ولی دیگه حال نمیکنی، اون لذتی که باید ببری، نیست، رفته، محو شده
و نمی‌دونم اسم اینو چی میذارن، بزرگسالی، افسردگی؛ نمی‌دونم واقعا
ولی می‌دونم الان دقیقا همونجام

#همستر کار منو جمع نمیکنه
بگید همای سعادت بیاد

توی رابطه دعوا فقط باید سر این باشه که کی کیو بیشتر دوست داره، اگه دیدین دارین سر دختر/پسرای دیگه دعوا میکنین الکی وقت همو تلف نکنین شما آدمِ درست همدیگه نیستین.

دیدی یه عده میگن: پول خوشبختی نمیاره ؟
اونا رو هم میشه با پول خرید!

بیاین این مکالمه رو نرمالیز کنیم:
-ناراحت شدی؟
+آره، خیلی.

ما به اندازه رازهایمان، بیماریم ...

کاش کاهو بودم. میذاشتنم تو یخچال!

این کلمه‌ی "باهم" خیلی آرامش‌‌بخشه. باهم می‌ریم، باهم انجامش می‌دیم، باهم از پسش بر میایم.
باهم...

من ترجیح میدم حتی اگه غمگین هم باشم یه غمگین تو فصل سرما باشم تا یه غمگین تو فصل گرما

-صحبت از خونه شد، یادت افتادم...

گاهی فکر می‌کنم شاید مغز هم نیاز به بغل شدن داره که انقدر نا آرومه.

کسیو رفیق صدا کن؛
که اگه دانشگاه قبول شد، ازدواج کرد، شاغل شد ، پولدار شد، دورش شلوغ شد...
قیافه نگیره و باز هم اولین رفیقش باشی

‏دوتا چیز خیلی ترسناکه
۱- خشم کسی که خیلی مهربونه
۲- بی تفاوتی کسی که خیلی عاشقه

نوشته بود:
"به محض اینکه درد به شما درسشو بده از بین میره؛
واقعا قشنگ ترین جمله‌ی ممکن بود

کاش آدما بدونن وقتی زمان میگذره، دیگه هیچی مثل اولش نیست
دیگه ذوق اولیه رو نداری
دیگه دلت نمیخواد خودتو به کسی ثابت کنی
دیگه نمیخوای صد خودتو برای کسی بذاری
و اگر یه نفر، دوباره تلاش کرد که همه چیو از اول شروع کنه، دوباره برق تو چشاش پیدا شد
دوباره بلند شد و خواست تکیه‌گاه یکی دیگه باشه؛ لهش نکنن.
آدما خیلی گناه دارن و زندگی #واقعا سخته !