گفتمان
این عبارت از کیست؟ " ادعای برابری در امکانات مادی فقط از طریق دولت توتالیتر قابل انجام است."
اصل بازار آزاد در کانون توجه هایک قرار دارد تحت عنوان اینکه :« دولت بی قید و بند و نامحدود بالاترین شر است». هایک ابتدا در دهه 1930 مطرح شد زمانی که با ایده اقتصاددان انگلیسی جان مینارد کینز برای مبارزه با رکود بزرگ مخالفت نمود. کینز ادعا می کرد که تنها راه فرار از بیکاری و کم تحرکی بودجه، مداخله کلان دولت و فعالیت های بخش دولتی است. ولی هایک اصرار داشت که این امر باعث ایجاد تورم می شود و این «ورشکستگی» دوره ای، بخش جدایی ناپذیر و لازم چرخه تجارت است. او ادعا می کرد که برنامه ریزی دستوری مرکزی شکست می خورد چرا که برنامه ریزان قادر به در اختیار داشتن کلیه اطلاعات لازم در مورد نیازهای متغیر هر فرد نیستند.
@goftman_ir
@goftman_ir
گفتمان
🎥 دانش و ارزش نزد پوپر 🔺دکتر مهدی #گلشنی @goftman_ir
📜علم و دانش نزد پوپر
از دید پوپر «مبنای تجربی علم عینی هیچ گونه مطلقیتی ندارد. علم بر صخره های بنا نشده است. ساختمان نظریات علمی بر فراز باتلاق پدید می آید؛ و همچون ساختمانی است که بر پایه انبوهی از خاک قرار دارد. خاک ها از بالا به درون باتلاق می ریزند، اما هیچ گاه به پایه و مبنایی از پیش داده و طبیعی نمی رسند. اگر از فروریختن بیشتر خاک ها جلوگیری می کنیم، به این دلیل نیست که به زمینی قرص و محکم رسیده ایم. ما فقط وقتی استوار می ایستیم که مطمئن باشیم خاک ها فعلا به اندازه کافی محکم اند که ساختمان را نگه دارند.»
در جای دیگر پوپر چنین آورده است: «باید اندیشه وجود منابع غایی معرفت را کنار گذاشت و اعتراف کرد که کل معرفت بشری است، و این معرفت مرکب از خطاها، تعصبات، رؤیاها و امیدهای ماست. ما تنها می توانیم کورمال کورمال به سوی حقیقت حرکت کنیم، هر چند حقیقت دور از دسترس ما باشد... در کل عرصه دانش و معرفت هیچ حجتی خارج از دسترس نقد نیست... حقیقت خارج از حیطه قدرت انسان است و باید این گفته را ارج نهیم، زیرا بدون آن هیچ معیار عینی برای پژوهش و نقد حدسیاتمان وجود ندارد...»
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب"اسطوره چارچوب (در دفاع از علم و عقلانیت)" نوشته کارلریموند پوپر ترجمه علی پایا
📘کتاب "منطق اکتشافات علمی" نوشته کارلریموند پوپر ترجمه حسین کمالی
@goftman_ir
از دید پوپر «مبنای تجربی علم عینی هیچ گونه مطلقیتی ندارد. علم بر صخره های بنا نشده است. ساختمان نظریات علمی بر فراز باتلاق پدید می آید؛ و همچون ساختمانی است که بر پایه انبوهی از خاک قرار دارد. خاک ها از بالا به درون باتلاق می ریزند، اما هیچ گاه به پایه و مبنایی از پیش داده و طبیعی نمی رسند. اگر از فروریختن بیشتر خاک ها جلوگیری می کنیم، به این دلیل نیست که به زمینی قرص و محکم رسیده ایم. ما فقط وقتی استوار می ایستیم که مطمئن باشیم خاک ها فعلا به اندازه کافی محکم اند که ساختمان را نگه دارند.»
در جای دیگر پوپر چنین آورده است: «باید اندیشه وجود منابع غایی معرفت را کنار گذاشت و اعتراف کرد که کل معرفت بشری است، و این معرفت مرکب از خطاها، تعصبات، رؤیاها و امیدهای ماست. ما تنها می توانیم کورمال کورمال به سوی حقیقت حرکت کنیم، هر چند حقیقت دور از دسترس ما باشد... در کل عرصه دانش و معرفت هیچ حجتی خارج از دسترس نقد نیست... حقیقت خارج از حیطه قدرت انسان است و باید این گفته را ارج نهیم، زیرا بدون آن هیچ معیار عینی برای پژوهش و نقد حدسیاتمان وجود ندارد...»
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب"اسطوره چارچوب (در دفاع از علم و عقلانیت)" نوشته کارلریموند پوپر ترجمه علی پایا
📘کتاب "منطق اکتشافات علمی" نوشته کارلریموند پوپر ترجمه حسین کمالی
@goftman_ir
گفتمان
🎥 مراد از علم در قرن بیستم 🔺دکتر سعید #زیباکلام @goftman_ir
📜فرم اندیشه روشنگری
"نخستین گامی که سدۀ هجدهم در این جهت برداشت جستجوی خطی ممیز و مشخص میان روح ریاضی و روح فلسفی بود. در اینجا وظیفه ای ذاتا دیالکتیکی و دشوار قرار داشت. زیرا باید دو ادعای ظاهرا متناقض را به یکسان خرسند ساخت. پیوند میان ریاضیات و فلسفه را نمی توان گسست و یا حتی سست کرد. زیرا ریاضیات «فخر خرد انسانی» و سنگ محک و ضامن واقعی خرد بود. اما به تدریج این موضوع روشن می شد که برخی محدودیتهای ذاتی در قدرت قائم به ذات ریاضیات وجود دارد. مسلم است که ریاضیات تجلی اعلای خرد است، اما ریاضیات از لحاظ محتوا نمی تواند کاملا تمامی قلمرو خرد را درنوردد و همه نیروی آن را به کار گیرد. اکنون فراگرد تفکر غریبی آغاز می شود که به نظر می آید نیروهای کاملا مخالف آن را برانگیخته باشند. تفکر فلسفی می کوشد تا خود را از ریاضیات جدا کند ولی در عین حال بدان متصل بماند؛ به این معنی که اندیشه فلسفی بر آن است تا خود را از مرجعیت ریاضیات آزاد سازد ولی با چنین کاری نمی خواهد که با این مرجعیت رقابت کند یا آن را نقض نماید بلکه بیشتر در صدد است تا مرجعیت ریاضیات را از دیدگاهی نو توجیه کند..."
ارنست کاسیرر
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب "فلسفه روشنگری" نوشته ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
📘کتاب "درباره علم " نوشته رضا داوری اردکانی
📙کتاب "تاریخ فلسفه کاپلستون- جلد 6" نوشته فردریک کاپلستون ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر
@goftman_ir
"نخستین گامی که سدۀ هجدهم در این جهت برداشت جستجوی خطی ممیز و مشخص میان روح ریاضی و روح فلسفی بود. در اینجا وظیفه ای ذاتا دیالکتیکی و دشوار قرار داشت. زیرا باید دو ادعای ظاهرا متناقض را به یکسان خرسند ساخت. پیوند میان ریاضیات و فلسفه را نمی توان گسست و یا حتی سست کرد. زیرا ریاضیات «فخر خرد انسانی» و سنگ محک و ضامن واقعی خرد بود. اما به تدریج این موضوع روشن می شد که برخی محدودیتهای ذاتی در قدرت قائم به ذات ریاضیات وجود دارد. مسلم است که ریاضیات تجلی اعلای خرد است، اما ریاضیات از لحاظ محتوا نمی تواند کاملا تمامی قلمرو خرد را درنوردد و همه نیروی آن را به کار گیرد. اکنون فراگرد تفکر غریبی آغاز می شود که به نظر می آید نیروهای کاملا مخالف آن را برانگیخته باشند. تفکر فلسفی می کوشد تا خود را از ریاضیات جدا کند ولی در عین حال بدان متصل بماند؛ به این معنی که اندیشه فلسفی بر آن است تا خود را از مرجعیت ریاضیات آزاد سازد ولی با چنین کاری نمی خواهد که با این مرجعیت رقابت کند یا آن را نقض نماید بلکه بیشتر در صدد است تا مرجعیت ریاضیات را از دیدگاهی نو توجیه کند..."
ارنست کاسیرر
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب "فلسفه روشنگری" نوشته ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
📘کتاب "درباره علم " نوشته رضا داوری اردکانی
📙کتاب "تاریخ فلسفه کاپلستون- جلد 6" نوشته فردریک کاپلستون ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر
@goftman_ir
گفتمان
🎥 متافیزیک و تفکر غربی 🔺دکتر مهدی #بنایی جهرمی @goftman_ir
📜تنها انسان اگزیستانس است
آن هستنده ای که به شیوه اگزیستانس هست انسان است. تنها موجود انسانی است که اگزیستانس دارد (برون می ایستد یا قیام ظهوری دارد).
صخره هست اما اگزیستانس ندارد، درخت هست اما اگزیستانس ندارد، اسب هست اما اگزیستانس ندارد، فرشته هست اما اگزیستانس ندارد، خدا هست اما اگزیستانس ندارد. معنای این گزاره که «تنها انسان اگزیستانس دارد» به هیچ وجه آن نیست که تنها انسان موجود واقعی(wirklich) است و بقیه موجودات همگی ناواقعی(unwirklich) یا صرفا نمود(Schein) یا بازنمودهای انسان هستند. این گزاره که «انسان اگزیستانس دارد» یعنی انسان آن موجودی است که از ناحیت خود هستی در هستی از دیگر موجودات بدین طریق متمایز می گردد که شیوه هستی اش اندرایستادن گشوده ایستا در نامستوری هستی است. این که انسان به تصور و بازنمودِ موجودات از آن رو که موجوداتند تواناست و این که انسان می تواند از این بازنموده ها(vergestellten) آگاهی داشته باشد در ذات برون ایستایِ (اگزیستانسیالِ) انسان بنیاد دارد.
مارتین هایدگر
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📙کتاب "متافیزیک چیست" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی- انتشارات ققنوس
📗کتاب "چه باشد آنچه خوانندش تفکر" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی- انتشارات ققنوس
کتاب "هستی و زمان" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی- انتشارات ققنوس
@goftman_ir
آن هستنده ای که به شیوه اگزیستانس هست انسان است. تنها موجود انسانی است که اگزیستانس دارد (برون می ایستد یا قیام ظهوری دارد).
صخره هست اما اگزیستانس ندارد، درخت هست اما اگزیستانس ندارد، اسب هست اما اگزیستانس ندارد، فرشته هست اما اگزیستانس ندارد، خدا هست اما اگزیستانس ندارد. معنای این گزاره که «تنها انسان اگزیستانس دارد» به هیچ وجه آن نیست که تنها انسان موجود واقعی(wirklich) است و بقیه موجودات همگی ناواقعی(unwirklich) یا صرفا نمود(Schein) یا بازنمودهای انسان هستند. این گزاره که «انسان اگزیستانس دارد» یعنی انسان آن موجودی است که از ناحیت خود هستی در هستی از دیگر موجودات بدین طریق متمایز می گردد که شیوه هستی اش اندرایستادن گشوده ایستا در نامستوری هستی است. این که انسان به تصور و بازنمودِ موجودات از آن رو که موجوداتند تواناست و این که انسان می تواند از این بازنموده ها(vergestellten) آگاهی داشته باشد در ذات برون ایستایِ (اگزیستانسیالِ) انسان بنیاد دارد.
مارتین هایدگر
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📙کتاب "متافیزیک چیست" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی- انتشارات ققنوس
📗کتاب "چه باشد آنچه خوانندش تفکر" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی- انتشارات ققنوس
کتاب "هستی و زمان" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی- انتشارات ققنوس
@goftman_ir
گفتمان
🎥 انواع نفس شناسی ( نفس شناسی دینی) 🔺حجت الاسلام علی #امینی_نژاد @goftman_ir
📜حدوث نفس بشری
"..بدان که از بعضی از پیشینیان از فلاسفه مانند افلاطون نقل شده که قائل به قِدم نفوس انسانی است و آن را حديث مشهور: "کنت نبيا و آدم بين الماء و الطين"، یعنی: من پیغمبر بودم در حالی که آدم هنوز بین آب و گل (روح و جسد) میبود، و فرموده رسول خدا صلی الله عليه و آله:" الأرواح جنود مجندة فما تعارف منها ائتلف وما تناكر منها اختلف"، یعنی: روحها جوخه جوخه بودند، هر جوخه از آنها که هم را می شناختند (در این دنیا) باهم گِرد می آیند و هر جوخه از آنها که یکدیگر را نمی شناختند (در اینجا) با هم اختلاف پیدا می کنند، تأیید و یاری می کند، و شاید مراد این نباشد که نفوس بشری به حسب این تعینات جزئی، پیش از بدن موجود بوده اند، وگرنه محالات نامبرده و تعطیل و بیکار ماندن قوای آنها از افعال لازم می آید، زیرا نفس - از آن روی که نفس است- به جز صورتی که تعلق به تدبیر بدن دارد و دارای قوا و مدارکی است که بعضی از آنها حیوانی و بعضیشان نباتی است نمی باشد، بلکه مراد این است که نفس، دارای کینونت دیگری به جهت مبادي وجودش در عالم علم الهی، از صور مفارق عقلی، یعنی مثل الهی که آنها را افلاطون و هرکس که پیش از او بوده است ثابت نموده دارد، پس نفوس کامل از نوع انسان را انواع گوناگونی از کون و وجود است که بعضی از آنها همراه با طبیعت و بعضیشان پیش از طبیعت و برخی بعد از طبیعت می باشند، البته آن گونه که استواران در حکمت متعالی می دانند، و این مبنی بر ثبوت شدیدتر و ضعیف تر در جوهر ، بر وقوع حرکت اشتدادی در جواهر مادی، و بر تحقیق مبادی و غایات می باشد، زیرا نهايات اشیاء همان بدايات آنها است..."
صدر الدین محمد شیرازی(ملاصدرا)
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب "حکمت متعالیه در اسفار اربعه-جلد7" نوشته صدرالدین محمد شیرازی- نشر مولی
📘کتاب "درآمدی به نظام حکمت صدرائی-جلد 3" نوشته عبدالرسول عبودیت- انتشارات سمت
📙کتاب"درس نامه علم النفس فلسفی" نوشته غلام رضا فیاضی- انتشارات سمت
@goftman_ir
"..بدان که از بعضی از پیشینیان از فلاسفه مانند افلاطون نقل شده که قائل به قِدم نفوس انسانی است و آن را حديث مشهور: "کنت نبيا و آدم بين الماء و الطين"، یعنی: من پیغمبر بودم در حالی که آدم هنوز بین آب و گل (روح و جسد) میبود، و فرموده رسول خدا صلی الله عليه و آله:" الأرواح جنود مجندة فما تعارف منها ائتلف وما تناكر منها اختلف"، یعنی: روحها جوخه جوخه بودند، هر جوخه از آنها که هم را می شناختند (در این دنیا) باهم گِرد می آیند و هر جوخه از آنها که یکدیگر را نمی شناختند (در اینجا) با هم اختلاف پیدا می کنند، تأیید و یاری می کند، و شاید مراد این نباشد که نفوس بشری به حسب این تعینات جزئی، پیش از بدن موجود بوده اند، وگرنه محالات نامبرده و تعطیل و بیکار ماندن قوای آنها از افعال لازم می آید، زیرا نفس - از آن روی که نفس است- به جز صورتی که تعلق به تدبیر بدن دارد و دارای قوا و مدارکی است که بعضی از آنها حیوانی و بعضیشان نباتی است نمی باشد، بلکه مراد این است که نفس، دارای کینونت دیگری به جهت مبادي وجودش در عالم علم الهی، از صور مفارق عقلی، یعنی مثل الهی که آنها را افلاطون و هرکس که پیش از او بوده است ثابت نموده دارد، پس نفوس کامل از نوع انسان را انواع گوناگونی از کون و وجود است که بعضی از آنها همراه با طبیعت و بعضیشان پیش از طبیعت و برخی بعد از طبیعت می باشند، البته آن گونه که استواران در حکمت متعالی می دانند، و این مبنی بر ثبوت شدیدتر و ضعیف تر در جوهر ، بر وقوع حرکت اشتدادی در جواهر مادی، و بر تحقیق مبادی و غایات می باشد، زیرا نهايات اشیاء همان بدايات آنها است..."
صدر الدین محمد شیرازی(ملاصدرا)
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب "حکمت متعالیه در اسفار اربعه-جلد7" نوشته صدرالدین محمد شیرازی- نشر مولی
📘کتاب "درآمدی به نظام حکمت صدرائی-جلد 3" نوشته عبدالرسول عبودیت- انتشارات سمت
📙کتاب"درس نامه علم النفس فلسفی" نوشته غلام رضا فیاضی- انتشارات سمت
@goftman_ir
گفتمان
🎥 دل آگاهی و خود آگاهی نیاز امروز بشر 🔺دکتر بیژن #عبدالکریمی @goftman_ir
📜تکنولوژی و فرهنگ
"...اغلب انسانها به «تکنولوژی» به عنوان يک رفیق قابل اعتماد می نگرند؛ به دو دلیل، نخست اینکه: تکنیک و صنعت زندگی را آسان تر، تمیزتر و طولانی تر می سازد. مگر از يک دوست و رفیق چه توقعی غیر از اینها می توان داشت؟ دوم اینکه: تكنیک از مدتها قبل و از همان آغاز رابطه ای بسیار نزدیک و در عین حال انعطاف ناپذیر با فرهنگ داشته است. به دلیل همین نزدیکی و اثرگذاری، بررسی تأثیر تکنولوژی در فرهنگ چندان ضروری به نظر نمی رسیده است. تكنيک در زمره آن گروه از دوستان است که اعتماد و متابعت ما را طلب می کند؛ و از آنجا که این دوست نعمتهای بیشماری را به ما ارزانی می دارد، اغلب انسانها به خواسته او تن داده و اعتماد به او و متابعت از او را پذیرفته اند. اما چهره این دوست بخش تاریکی نیز دارد؛ هدایای او مستلزم هزینه های سرسام آوری است. اگر بخواهیم خطرات آن را گوشزد کنیم باید بگوییم که رشد افسار گسیخته و غیر قابل کنترل تکنولوژی، تمام چشمه ها و کانونهای لازم زندگی و حیات را نابود می سازد. تکنولوژی مبانی اخلاقی را از فرهنگ زدوده و روابط روحی و روانی انسانها را، که در حقیقت ارزشهای حیات انسانی است، به گور می سپارد. به طور خلاصه: تکنولوژی برای ما هم دوست است و هم دشمن. رسالت کتاب حاضر در این است که طی کوششی همه جانبه روشن کند که از چه موقع، چگونه و چرا تکنولوژی دشمن خطرناکی شده است..."
نیل پستمن- مقدمه کتاب تکنوپولی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📙کتاب "تکنوپولی" نوشته نیل پستمن ترجمه صادق طباطبایی- انتشارات اطلاعات
📘کتاب "جامعه مصرفی" نوشته ژان بودریار ترجمه پیروز ایزدی- نشر ثالث
📗کتاب "دیالکتیک روشنگری" نوشته آدورنو و هورکهایمر ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان- نشر هرمس
📕کتاب "انسان تک ساحتی" نوشته هربرت مارکوزه ترجمه محسن مویدی- نشر امیرکبیر
@goftman_ir
"...اغلب انسانها به «تکنولوژی» به عنوان يک رفیق قابل اعتماد می نگرند؛ به دو دلیل، نخست اینکه: تکنیک و صنعت زندگی را آسان تر، تمیزتر و طولانی تر می سازد. مگر از يک دوست و رفیق چه توقعی غیر از اینها می توان داشت؟ دوم اینکه: تكنیک از مدتها قبل و از همان آغاز رابطه ای بسیار نزدیک و در عین حال انعطاف ناپذیر با فرهنگ داشته است. به دلیل همین نزدیکی و اثرگذاری، بررسی تأثیر تکنولوژی در فرهنگ چندان ضروری به نظر نمی رسیده است. تكنيک در زمره آن گروه از دوستان است که اعتماد و متابعت ما را طلب می کند؛ و از آنجا که این دوست نعمتهای بیشماری را به ما ارزانی می دارد، اغلب انسانها به خواسته او تن داده و اعتماد به او و متابعت از او را پذیرفته اند. اما چهره این دوست بخش تاریکی نیز دارد؛ هدایای او مستلزم هزینه های سرسام آوری است. اگر بخواهیم خطرات آن را گوشزد کنیم باید بگوییم که رشد افسار گسیخته و غیر قابل کنترل تکنولوژی، تمام چشمه ها و کانونهای لازم زندگی و حیات را نابود می سازد. تکنولوژی مبانی اخلاقی را از فرهنگ زدوده و روابط روحی و روانی انسانها را، که در حقیقت ارزشهای حیات انسانی است، به گور می سپارد. به طور خلاصه: تکنولوژی برای ما هم دوست است و هم دشمن. رسالت کتاب حاضر در این است که طی کوششی همه جانبه روشن کند که از چه موقع، چگونه و چرا تکنولوژی دشمن خطرناکی شده است..."
نیل پستمن- مقدمه کتاب تکنوپولی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📙کتاب "تکنوپولی" نوشته نیل پستمن ترجمه صادق طباطبایی- انتشارات اطلاعات
📘کتاب "جامعه مصرفی" نوشته ژان بودریار ترجمه پیروز ایزدی- نشر ثالث
📗کتاب "دیالکتیک روشنگری" نوشته آدورنو و هورکهایمر ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان- نشر هرمس
📕کتاب "انسان تک ساحتی" نوشته هربرت مارکوزه ترجمه محسن مویدی- نشر امیرکبیر
@goftman_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 #پادکست گفتمان
انسان، عهد و آزادی - قسمت اول
دکتر سید حمید #طالب _زاده
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
@goftman_ir
انسان، عهد و آزادی - قسمت اول
دکتر سید حمید #طالب _زاده
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
@goftman_ir
✅ " وی در بررسیهای تطبیقی خویش انگلستان و اسپانیا را در نظام برآمده از گذشته زمینداری (فئودالیسم) محسوب داشت. هر دو کشور از مرحله زمینداری بیرون آمده و راه رشد سرمایه داری را دنبال کردند. به نظر وی فرانسه نباید آن دو راه را دنبال کند، بلکه باید برحسب شرایط حاکم بر این جامعه خط مشی سیاسی مناسب را تنظیم کند. به گفته او پیدا کردن راه حل مناسب برای جامعه فرانسه کاری است بس دشوار. در قرن نوزدهم هگل با مطالعه اندیشه های سیاسی او سخت تحت تأثیرش قرار گرفت. در همین دوره بود که الکسی دوتوکویل روش تطبیقی وی را در مطالعه جامعه آمریکا به کار گرفت. پژوهندگان معاصر او را بزرگ ترین اندیشمند جنبش روشنگری شناخته اند."
گفتمان
✅ " وی در بررسیهای تطبیقی خویش انگلستان و اسپانیا را در نظام برآمده از گذشته زمینداری (فئودالیسم) محسوب داشت. هر دو کشور از مرحله زمینداری بیرون آمده و راه رشد سرمایه داری را دنبال کردند. به نظر وی فرانسه نباید آن دو راه را دنبال کند، بلکه باید برحسب شرایط…
این عبارت در توصیف کدام شخصیت می باشد؟
Anonymous Quiz
11%
دنیس دیدرو
25%
ولتر
21%
دیوید هیوم
43%
شارل دومونتسکیو
Forwarded from بسیج دانشگاه تهران
#خط_دانشگاه
🔹درسگفتارهایی پیرامون چالشهای فعلی دانشگاه ما
🔹حل مسائل کشور مستلزم بازگشت به خط دانشگاه است
▫️نقش دانشگاه در تولید دانشبنیان
▫️پیروزی یا شکست دانشگاه در ایران
▫️دانشگاه تهران نماد کدام آموزش عالی؟!
▫️ایده انقلاب اسلامی درمورد دانشگاه
▫️پشت سر در دانشگاه تهران چه میگذرد؟
🏷 جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر به شناسه تلگرام خط دانشگاه پیام دهید.
@basijut_ir
🔹درسگفتارهایی پیرامون چالشهای فعلی دانشگاه ما
🔹حل مسائل کشور مستلزم بازگشت به خط دانشگاه است
▫️نقش دانشگاه در تولید دانشبنیان
▫️پیروزی یا شکست دانشگاه در ایران
▫️دانشگاه تهران نماد کدام آموزش عالی؟!
▫️ایده انقلاب اسلامی درمورد دانشگاه
▫️پشت سر در دانشگاه تهران چه میگذرد؟
🏷 جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر به شناسه تلگرام خط دانشگاه پیام دهید.
@basijut_ir
گفتمان
🎥 وصف مدرن در "علوم انسانی مدرن" 🔺دکتر سید حمید #طالب_زاده @goftman_ir
📜علوم انسانی و جهان جدید
"وقتی فقه و فلسفه و جامعه شناسی را از یک جنس و سنخ می دانیم در مورد مقام آنها به اشتباه می افتیم و از یاد می بریم که جامعه شناسی و اقتصاد و دیگر علوم اجتماعی و انسانی علم های جامعه متجددند. جامعه های غیر متجدد اخلاق و عرفان و ادب و حکمت و فلسفه داشته اند و علاوه بر اینها، تدبیر منزل (اکونوميا) یونانی هم می توانسته اند داشته باشند، اما در عالم اسلامی، که فقه متضمن و متصدی همه مسائل معاش و خانواده بوده است، به آن نیازی پیدا نشده است. اگر جامعه قبل از تجدد و غیر متجدد علوم جامعه شناسی و اقتصاد و روان شناسی و حتی علم تاریخ نداشته است از آن روست که به این علوم نیاز نداشته است. آن جامعه با دین و سنت نظام یافته بود و به نیرویی که نظام درونی آن را حفظ کند نیازی نداشت. البته برای مقابله با سست اعتقادی و شبهات علم کلام پدید آمده بود. در ظاهر، علم کلام پشتوانه نظری اعتقاداتی بود که نظم و سامان را ضمانت می کرد.
اکنون، گر چه ایدئولوژی ها وجود دارند و در مواردی پاسداری از پیوستگی و نظم را به عهده می گیرند، اما روابط و مناسبات و قوام جامعه جدید چنان است که ایدئولوژی از عهده حفظ ثبات آن بر نمی آید زیرا اولا، جامعۀ جدید در قیاس با جامعه قدیم بیشتر قراردادی است و ثانيا، ایدئولوژی جای دین و ست را نمی گیرد و ضامن وفاق و هم بستگی نمی شود. جامعه جدید با سیاست آموزش و پرورش و علم و قدرت پنهان پیش می رود و توسعه می یابد. این پیشرفت باید با نظارت علوم انسانی صورت گیرد، به خصوص که در دهه های اخیر، برنامه ریزی ضرورت تام و تمام پیدا کرده است و پیداست که با درک درست مسائل زمان و آینده نگری می توان برنامه ریزی کرد..."
رضا داوری اردکانی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘کتاب "علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه" نوشته رضا داوری اردکانی
📙کتاب "فلسفه در دام ایدئولوژی" نوشته رضا داوری اردکانی
📕کتاب "دربارۀ غرب" نوشته رضا داوری اردکانی
📗کتاب "ما و راه دشوار تجدد" نوشته رضا داوری اردکانی
@goftman_ir
"وقتی فقه و فلسفه و جامعه شناسی را از یک جنس و سنخ می دانیم در مورد مقام آنها به اشتباه می افتیم و از یاد می بریم که جامعه شناسی و اقتصاد و دیگر علوم اجتماعی و انسانی علم های جامعه متجددند. جامعه های غیر متجدد اخلاق و عرفان و ادب و حکمت و فلسفه داشته اند و علاوه بر اینها، تدبیر منزل (اکونوميا) یونانی هم می توانسته اند داشته باشند، اما در عالم اسلامی، که فقه متضمن و متصدی همه مسائل معاش و خانواده بوده است، به آن نیازی پیدا نشده است. اگر جامعه قبل از تجدد و غیر متجدد علوم جامعه شناسی و اقتصاد و روان شناسی و حتی علم تاریخ نداشته است از آن روست که به این علوم نیاز نداشته است. آن جامعه با دین و سنت نظام یافته بود و به نیرویی که نظام درونی آن را حفظ کند نیازی نداشت. البته برای مقابله با سست اعتقادی و شبهات علم کلام پدید آمده بود. در ظاهر، علم کلام پشتوانه نظری اعتقاداتی بود که نظم و سامان را ضمانت می کرد.
اکنون، گر چه ایدئولوژی ها وجود دارند و در مواردی پاسداری از پیوستگی و نظم را به عهده می گیرند، اما روابط و مناسبات و قوام جامعه جدید چنان است که ایدئولوژی از عهده حفظ ثبات آن بر نمی آید زیرا اولا، جامعۀ جدید در قیاس با جامعه قدیم بیشتر قراردادی است و ثانيا، ایدئولوژی جای دین و ست را نمی گیرد و ضامن وفاق و هم بستگی نمی شود. جامعه جدید با سیاست آموزش و پرورش و علم و قدرت پنهان پیش می رود و توسعه می یابد. این پیشرفت باید با نظارت علوم انسانی صورت گیرد، به خصوص که در دهه های اخیر، برنامه ریزی ضرورت تام و تمام پیدا کرده است و پیداست که با درک درست مسائل زمان و آینده نگری می توان برنامه ریزی کرد..."
رضا داوری اردکانی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘کتاب "علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه" نوشته رضا داوری اردکانی
📙کتاب "فلسفه در دام ایدئولوژی" نوشته رضا داوری اردکانی
📕کتاب "دربارۀ غرب" نوشته رضا داوری اردکانی
📗کتاب "ما و راه دشوار تجدد" نوشته رضا داوری اردکانی
@goftman_ir
گفتمان
🎥 مفهوم قانون در نظریه های سنت 🔺دکتر داود فیرحی @goftman_ir
📜 معمای قانون در ایران
اگر بخواهیم تاریخ اندیشه سیاسی معاصر ایران را حول یک واژه محوری بفهمیم، آن مفهوم «قانون» است. با پایان یافتن دوره صفویه و نزدیک شدن به عصر مشروطه، نظم نظام سنتی دچار آشوب شد و رفتهرفته «جنبش قانونگرایی» تحتتأثیر جریان جهانی شکل گرفت و جامعه ایرانی احساس کرد که نظام سنتی چندان نمیتواند کمک حال او باشد. بنابراین بهتدریج از آن فاصله گرفت و به سراغ نظم جدیدی رفت که در مفهوم «قانون موضوعه» یافت. قانونی که برخلاف قانون طبیعی، فطری و دینی، قانونی انسانبنیاد است و از اساس، برگرفته از طبیعت یا دین آسمانی نیست.
تا پیش از این وضع جدید، در الگوهای سنتی دو مبنا برای «قانون» وجود داشت؛ یکی «سنتهای ایرانی» دوران پیش از اسلام و «شریعت» دوره اسلامی و دیگری فرمان شاه یا حکم حاکم. بین این دو، «شریعت» پایه و اصل و «فرمان شاه» استثنا بود؛ یعنی در جایی که شریعت نمیتوانست عمل کند، شاه ورود میکرد. اما چه در حکم یزدان و چه در فرمان شاه، قانون خاستگاهی «غیرپایه» و «بیرون از شهروند» داشت، یعنی از اراده خود شهروند ناشی نمیشد. درحالیکه در دولت مدرن، قانون در هر صورت، چه فرمان یزدان باشد چه فرمان حاکم، باید تابعی از قانون موضوعه باشد که «خودبنیاد» و براساس «اراده شهروند» است.
بهاینترتیب، معمای ایران، چگونگی انتقال از «قانونهای غیرپایه» به «قانونهای خودبنیاد» شد. البته انتقال از مفهوم سنتی قانون به مفهوم نوین آن بههیچوجه به آسانی صورت نگرفت و ذهن ایرانی، در مسیر دستیابی به نظم جدید و تکوین یافتن مفهوم «قانون موضوعه» در اندیشهاش، با تنشهای بسیار زیادی مواجه شد. جامعه ایران در جریان مشروطه درحال گذار از یک نظم سنتی به نظمی جدید با ابزارها، مکانیزمها، نهادها و انتظارات متفاوت بود. در این وضع، بحث اصلی دوره مشروطه این شد که چه بخشهایی از سنت را باید ترک کرد، چه بخشهایی از آن را باید به نظم جدید آورد و همچنین آن آوردهها را در کجا نشاند، لذاست که انقلاب مشروطه را نه یک انقلاب اجتماعی، بلکه یک «انقلاب فکری» است.
داود #فیرحی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📗 کتاب "مفهوم قانون در ایران معاصر" نوشته داود فیرحی
📘کتاب " آستانه تجدد (در شرح تنبیهالأمة و تنزیهالملّة) " نوشته داود فیرحی
📕کتاب " فقه و سیاست در ایران معاصر ( فقه سیاسی و فقه مشروطه) " نوشته داود فیرحی
@goftman_ir
اگر بخواهیم تاریخ اندیشه سیاسی معاصر ایران را حول یک واژه محوری بفهمیم، آن مفهوم «قانون» است. با پایان یافتن دوره صفویه و نزدیک شدن به عصر مشروطه، نظم نظام سنتی دچار آشوب شد و رفتهرفته «جنبش قانونگرایی» تحتتأثیر جریان جهانی شکل گرفت و جامعه ایرانی احساس کرد که نظام سنتی چندان نمیتواند کمک حال او باشد. بنابراین بهتدریج از آن فاصله گرفت و به سراغ نظم جدیدی رفت که در مفهوم «قانون موضوعه» یافت. قانونی که برخلاف قانون طبیعی، فطری و دینی، قانونی انسانبنیاد است و از اساس، برگرفته از طبیعت یا دین آسمانی نیست.
تا پیش از این وضع جدید، در الگوهای سنتی دو مبنا برای «قانون» وجود داشت؛ یکی «سنتهای ایرانی» دوران پیش از اسلام و «شریعت» دوره اسلامی و دیگری فرمان شاه یا حکم حاکم. بین این دو، «شریعت» پایه و اصل و «فرمان شاه» استثنا بود؛ یعنی در جایی که شریعت نمیتوانست عمل کند، شاه ورود میکرد. اما چه در حکم یزدان و چه در فرمان شاه، قانون خاستگاهی «غیرپایه» و «بیرون از شهروند» داشت، یعنی از اراده خود شهروند ناشی نمیشد. درحالیکه در دولت مدرن، قانون در هر صورت، چه فرمان یزدان باشد چه فرمان حاکم، باید تابعی از قانون موضوعه باشد که «خودبنیاد» و براساس «اراده شهروند» است.
بهاینترتیب، معمای ایران، چگونگی انتقال از «قانونهای غیرپایه» به «قانونهای خودبنیاد» شد. البته انتقال از مفهوم سنتی قانون به مفهوم نوین آن بههیچوجه به آسانی صورت نگرفت و ذهن ایرانی، در مسیر دستیابی به نظم جدید و تکوین یافتن مفهوم «قانون موضوعه» در اندیشهاش، با تنشهای بسیار زیادی مواجه شد. جامعه ایران در جریان مشروطه درحال گذار از یک نظم سنتی به نظمی جدید با ابزارها، مکانیزمها، نهادها و انتظارات متفاوت بود. در این وضع، بحث اصلی دوره مشروطه این شد که چه بخشهایی از سنت را باید ترک کرد، چه بخشهایی از آن را باید به نظم جدید آورد و همچنین آن آوردهها را در کجا نشاند، لذاست که انقلاب مشروطه را نه یک انقلاب اجتماعی، بلکه یک «انقلاب فکری» است.
داود #فیرحی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📗 کتاب "مفهوم قانون در ایران معاصر" نوشته داود فیرحی
📘کتاب " آستانه تجدد (در شرح تنبیهالأمة و تنزیهالملّة) " نوشته داود فیرحی
📕کتاب " فقه و سیاست در ایران معاصر ( فقه سیاسی و فقه مشروطه) " نوشته داود فیرحی
@goftman_ir