مهم ترین چیزی که تو زندگیم یاد گرفتم این بود که هیچکس همونطور که شناخته بودم باقی نمیمونه ، این آدما به مرور زمان خود واقعیشون رو نشون میدن اونی که چند وقته میشناسیش خودِ واقعیش نیست بلکه داره یه چیز بهتری از خودش نشون میده و زمان میبره که واقعیت درونشو ببینی ، شخصیت واقعیشو رو کنه.
من از این واقعیت متنفرم که فکر می کنم تنها راهی که می تونم از خودم محافظت کنم تنها بودنه.
شما از یه جایی به بعد تو زندگی از هیچ رفتن و قطع ارتباط و رفتاری دیگه سوپرایز نمیشی نه اینکه انتظار داشته باشیها صرفا برات عادت شده که محبت و دلبستگی در لحظه میتونه از بین بره.
دغدغه چیزی نیس که آدم به زبون میاره. دغدغه چیزیه که باعث سکوتت میشه.
من بهت افتخار میکنم اگه تا امروز تنها کاری که کردی جمع و جور کردن تکههای شکستهی خودت بوده.
وقتی با دستات اشکام رو پاک کردی نمیدونستم یه روز با همون دستا پسم میزنی.
ازت متنفر نیستم، فقط ازت نا امید شدم چون به هرچیزی که میگفتی نمیشی، تبدیل شدی و هر کاری که گفتی نمیکنی رو کردی.
من عاشقانه دوستش داشتم
و او عاقلانه ترکم کرد. منطقِ او
حتی از حماقت من احمقانه تر بود.
و او عاقلانه ترکم کرد. منطقِ او
حتی از حماقت من احمقانه تر بود.