محیط زیست دوستی نمایشی و مصرفی
✍️میثم مهدیار
🔺در این یکی دو سال گذشته گویا «سگ ها» به نماد #محیط_زیست دوستی و طبیعت دوستی ما تبدیل شدهاند. برای سگ آزاری تجمع برگزار میکنیم. سازمان محیط زیست صفحه اول سایتش را بارها به آن اختصاص می دهد و...
🔸آیا واقعا طبیعت دوست و حیوان دوست شدهایم یا این پدیده را میتوانیم همعرض دیگر رفتارهای مصرفی و نمایشیمان تحلیل کنیم؟
🔺دورانی که در آن زیست میکنیم را دوران کالایی شدن «همه چیز» نامیدهاند. این کالایی شدن اکنون به واسطه جهانی شدن در یک بازار جهانی معنا پیدا کرده است. کالایی شدن یعنی همه موجودیتهای مادی و معنوی و اخلاقی در این جهان به کالاهایی قابل «خریداری» و «فروش» و در نهایت «مصرف» تبدیل شدهاند. مصرف از منظر بوردیو در دوران جدید نه برای ارضای نیازهای واقعی که بیشتر برای ایجاد تمایز و تفاخر میان خود و دیگران صورت می گیرد: «من این مُد، این برند، این لباس، این موبایل را مصرف میکنم تا بتوانم از سطح گروه ، طبقه و قشری که در آن قرار دارم بالاتر رفته و در گروهی قرار بگیریم که احساس میشود بواسطهی این مصرفشان اجتماعی بالاتری دارند». از این رو دیگر معیار ارزش کالاها نه کارکرد آنها بلکه بیشتر وجه نمادین و تمایزبخش و نمایشی آن است که اهمیت مییابد و همین وجه تمایز بخش و نمادین پدیدههای کالایی شدهاست که میتواند در فرایندهای مبادله و خرید و فروش شرکت کند و حتی به سرمایه مادی قابل محاسبه تبدیل شود .
🔸با کالایی شدن فرهنگ دیگر شما نیاز نیست که انسانی با فرهنگ عالی و واقعا فاخر باشید، فقط کافیست که برخی از وجوه کالایی شده و نمادین فرهنگ را از آن خود کنید. مثلا در فلان حراجی گالری شرکت کنید، فلان عتیقه را بخرید، در فلان تجمع محیط زیستی که الان مد شده شرکت کنید، راجع به کودکان کار بنویسید و... بدون آنکه دغدغه واقعی محیط زیست و فرهنگ و عدالت همراه شما باشد. شما با حضور و کنش نمادین در این عرصه ها میتوانید «سرمایه فرهنگی» مناسبی را از آن خود کنید و حتی به قول بوردیو میتوانید بواسطه ارتباطاتی که در این میدانها پیدا میکنید این سرمایه فرهنگی را به سرمایهای اقتصادی تبدیل کنید.
🔺این روزها به نظر میرسد رفتارهای مصرفی ما ایرانیها به محیط زیست نیز رسیده است. رفتارهای مصرفی که به تاریخ و شرایط بوم شناختی جنبش های محیط زیستی در غرب توجه ندارند و به شکل صوری جنبه تقلیدی و ترجمهای یافتهاند. در حقیقت جنبشهای محیط زیستی از دهه ۷۰ میلادی در غرب آغاز شد و عمده درگیری این جنبشها مبارزه با آلودگی رودخانهها، #آلودگی_خاک، دفن پسماندهای اتمی،#قطع_درختان، #تغییرات_آب_و_هوایی و #گرم_شدن_زمین، #دفن_زبالهها، #آلودگی_هوا و... بود. این جنبشها به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کردند و باعث تصویب قوانین محدود کننده جدی در زمینه آلودگی آب و خاک و هوا شدند. در ادامه همین توفیقات بود که بحث حفاظت از حیوانات و حقوق حیوانات در غرب مطرح شد و امروزه می بینیم که توجه به حفظ جان حتی یک حیوان اهمیت یافته است. اما گویا ما فقط به ته ماجرا رسیده ایم.
🔸اما در حالیکه اتفاقاتی چون اینکه «سالانه دومیلیارد تن خاک در کشور دچار فرسایش میشود، هزاران هکتار از جنگلها و مراتع سالانه نابود میشوند، زمین خواری و کوهخواری رمقی برای محیط زیست ما نگذاشته است، پیمانکاران معادن کوهها و جنگلها را پاره پاره کردهاند» کوچکترین اعتراض و تجمعی را برنمیانگیزاند، میبینیم در یکی دو سال گذشته حرکتها و تجمعات و کمپینهای مجازی بسیاری مثلا راجع به سگ کشی یا شکار برخی حیوانات برگزار شده و میشود. البته در این جا خدای نکرده در مقام تایید حیوان آزاری نیستیم ولی آیا کشته شدن یک سگ بیشتر اهمیت دارد یا فرسایش سالانه ۲ میلیارد تن خاک در کشور یا از بین رفتن روزانه ۴۰ هکتار از جنگلها؟ کدام یک اولیتر هستند؟ چرا کسی برای اعتراض به فاجعهای که ترکیه با تاسیس سدهای زیاد روی دجله و فرات (#GAP) برای امنیت و کشاورزی و آب و هوای منطقه در حال رقم زدن است واکنشی نشان نمی دهد. مگر چندسالی نیست که بواسطه خشکسالی در عراق هموطنان غرب و جنوبغربی کشورمان قسمت عمده از سال را میزبان گرد و غبار ناشی از خشکسالی در عراق و سوریه هستند. جان هموطنانمان مهمتر است یا سگ آزاری؟
🔺 آیا برجسته شدن بیش از حیوان دوستی در فضای رسانهای ما نشانههایی از مصرفی شدن و نمایشی شدن دغدغه ها و علائق محیط زیستی ما نیست؟
منبع:
@hermesi
#گیچ-مجله #سبک_زندگی_سبز
📡 @gicher
🌐 www.gich.ir
✍️میثم مهدیار
🔺در این یکی دو سال گذشته گویا «سگ ها» به نماد #محیط_زیست دوستی و طبیعت دوستی ما تبدیل شدهاند. برای سگ آزاری تجمع برگزار میکنیم. سازمان محیط زیست صفحه اول سایتش را بارها به آن اختصاص می دهد و...
🔸آیا واقعا طبیعت دوست و حیوان دوست شدهایم یا این پدیده را میتوانیم همعرض دیگر رفتارهای مصرفی و نمایشیمان تحلیل کنیم؟
🔺دورانی که در آن زیست میکنیم را دوران کالایی شدن «همه چیز» نامیدهاند. این کالایی شدن اکنون به واسطه جهانی شدن در یک بازار جهانی معنا پیدا کرده است. کالایی شدن یعنی همه موجودیتهای مادی و معنوی و اخلاقی در این جهان به کالاهایی قابل «خریداری» و «فروش» و در نهایت «مصرف» تبدیل شدهاند. مصرف از منظر بوردیو در دوران جدید نه برای ارضای نیازهای واقعی که بیشتر برای ایجاد تمایز و تفاخر میان خود و دیگران صورت می گیرد: «من این مُد، این برند، این لباس، این موبایل را مصرف میکنم تا بتوانم از سطح گروه ، طبقه و قشری که در آن قرار دارم بالاتر رفته و در گروهی قرار بگیریم که احساس میشود بواسطهی این مصرفشان اجتماعی بالاتری دارند». از این رو دیگر معیار ارزش کالاها نه کارکرد آنها بلکه بیشتر وجه نمادین و تمایزبخش و نمایشی آن است که اهمیت مییابد و همین وجه تمایز بخش و نمادین پدیدههای کالایی شدهاست که میتواند در فرایندهای مبادله و خرید و فروش شرکت کند و حتی به سرمایه مادی قابل محاسبه تبدیل شود .
🔸با کالایی شدن فرهنگ دیگر شما نیاز نیست که انسانی با فرهنگ عالی و واقعا فاخر باشید، فقط کافیست که برخی از وجوه کالایی شده و نمادین فرهنگ را از آن خود کنید. مثلا در فلان حراجی گالری شرکت کنید، فلان عتیقه را بخرید، در فلان تجمع محیط زیستی که الان مد شده شرکت کنید، راجع به کودکان کار بنویسید و... بدون آنکه دغدغه واقعی محیط زیست و فرهنگ و عدالت همراه شما باشد. شما با حضور و کنش نمادین در این عرصه ها میتوانید «سرمایه فرهنگی» مناسبی را از آن خود کنید و حتی به قول بوردیو میتوانید بواسطه ارتباطاتی که در این میدانها پیدا میکنید این سرمایه فرهنگی را به سرمایهای اقتصادی تبدیل کنید.
🔺این روزها به نظر میرسد رفتارهای مصرفی ما ایرانیها به محیط زیست نیز رسیده است. رفتارهای مصرفی که به تاریخ و شرایط بوم شناختی جنبش های محیط زیستی در غرب توجه ندارند و به شکل صوری جنبه تقلیدی و ترجمهای یافتهاند. در حقیقت جنبشهای محیط زیستی از دهه ۷۰ میلادی در غرب آغاز شد و عمده درگیری این جنبشها مبارزه با آلودگی رودخانهها، #آلودگی_خاک، دفن پسماندهای اتمی،#قطع_درختان، #تغییرات_آب_و_هوایی و #گرم_شدن_زمین، #دفن_زبالهها، #آلودگی_هوا و... بود. این جنبشها به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کردند و باعث تصویب قوانین محدود کننده جدی در زمینه آلودگی آب و خاک و هوا شدند. در ادامه همین توفیقات بود که بحث حفاظت از حیوانات و حقوق حیوانات در غرب مطرح شد و امروزه می بینیم که توجه به حفظ جان حتی یک حیوان اهمیت یافته است. اما گویا ما فقط به ته ماجرا رسیده ایم.
🔸اما در حالیکه اتفاقاتی چون اینکه «سالانه دومیلیارد تن خاک در کشور دچار فرسایش میشود، هزاران هکتار از جنگلها و مراتع سالانه نابود میشوند، زمین خواری و کوهخواری رمقی برای محیط زیست ما نگذاشته است، پیمانکاران معادن کوهها و جنگلها را پاره پاره کردهاند» کوچکترین اعتراض و تجمعی را برنمیانگیزاند، میبینیم در یکی دو سال گذشته حرکتها و تجمعات و کمپینهای مجازی بسیاری مثلا راجع به سگ کشی یا شکار برخی حیوانات برگزار شده و میشود. البته در این جا خدای نکرده در مقام تایید حیوان آزاری نیستیم ولی آیا کشته شدن یک سگ بیشتر اهمیت دارد یا فرسایش سالانه ۲ میلیارد تن خاک در کشور یا از بین رفتن روزانه ۴۰ هکتار از جنگلها؟ کدام یک اولیتر هستند؟ چرا کسی برای اعتراض به فاجعهای که ترکیه با تاسیس سدهای زیاد روی دجله و فرات (#GAP) برای امنیت و کشاورزی و آب و هوای منطقه در حال رقم زدن است واکنشی نشان نمی دهد. مگر چندسالی نیست که بواسطه خشکسالی در عراق هموطنان غرب و جنوبغربی کشورمان قسمت عمده از سال را میزبان گرد و غبار ناشی از خشکسالی در عراق و سوریه هستند. جان هموطنانمان مهمتر است یا سگ آزاری؟
🔺 آیا برجسته شدن بیش از حیوان دوستی در فضای رسانهای ما نشانههایی از مصرفی شدن و نمایشی شدن دغدغه ها و علائق محیط زیستی ما نیست؟
منبع:
@hermesi
#گیچ-مجله #سبک_زندگی_سبز
📡 @gicher
🌐 www.gich.ir