161212_002_03
My Recording
🎵صوت: کارگاه آموزشی
🔵شیوه مطالعه کتب تخصصی رشته الهیات
⏲تاریخ ارائه: 22 آذر 95
◀️ دکتر احمد پاکتچی
@anjomanelahiat
@gholow2
🔵شیوه مطالعه کتب تخصصی رشته الهیات
⏲تاریخ ارائه: 22 آذر 95
◀️ دکتر احمد پاکتچی
@anjomanelahiat
@gholow2
170101_005
My Recording
🎵صوت: کارگاه آموزشی
🔵شیوه مطالعه کتب تخصصی رشته الهیات - 2
⏲تاریخ ارائه: 12 دی 95
◀️ دکتر احمد پاکتچی
@anjomanelahiat
@gholow2
🔵شیوه مطالعه کتب تخصصی رشته الهیات - 2
⏲تاریخ ارائه: 12 دی 95
◀️ دکتر احمد پاکتچی
@anjomanelahiat
@gholow2
Forwarded from انجمن علمی دانشجویی الهیات
پاورپوینت_شیوه_مطالعه_کتب_تخصصی.pptx
168.7 KB
📋 پاورپوینت(اسلاید)
🔵شیوه مطالعه کتب تخصصی رشته الهیات - 1-2
◀️ ارائه شده در جلسه توسط دکتر پاکتچی
🆔 @anjomanelahiat
🔵شیوه مطالعه کتب تخصصی رشته الهیات - 1-2
◀️ ارائه شده در جلسه توسط دکتر پاکتچی
🆔 @anjomanelahiat
غلات و صوفیه
🎙سخنرانی استاد جویا جهانبخش در جلسهٔ انگيزشی هدف طلبگی در مدرسه شهید بهشتی اصفهان ـ 1397/12/15 @gholow2
🔸نشر این سه جلسه آقای پاکتچی و جهانبخش در میان طلاب و دانشجویان علوم دینی، به ویژه برای جوان ترها توصیه می شود.
چون خیلی ها در این سیستم ناکارآمد حوزوی نمی دانند چه بخوانند یا چگونه بخوانند.
چون خیلی ها در این سیستم ناکارآمد حوزوی نمی دانند چه بخوانند یا چگونه بخوانند.
صفحات ابتدای چاپ اول، انتهای چاپ سوم و پنجم مفاتیح الجنان. درچاپ اول و پنجم حدیث کساء نیامده، و ولی در چاپ سوم پس از اتمام کتاب، حدیث کساء را افزوده اند.
حدیث کساء در حاشیه نسخه عوالم العلوم بحرانی که اتحاد آن با خط مؤلف جای تردید جدی دارد.
@gholow2
@gholow2
سندی که آقای سید صادق شیرازی برای حدیث کساء ادعا کرده است. جعلی بودن این سند در کانال غلوپژوهی ثابت شده است:
t.me/gholow2/1625
@gholow2
t.me/gholow2/1625
@gholow2
طنز رجالی: دفاع از حدیثی صحیح*
✍️عمیدرضا اکبری
آقای سید محسن ذبیحی در کانال تلگرامی خود حدیث شریفی را از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند که عین متن آن چنین است:
«تف قنبر من عیسی مسیح را خلق کرد.»
بعضی از افراد نا آگاه در صدد تکذیب این روایت شریف برآمدهاند. اما در بررسی آن می گوییم:
اولاً از جهت سندی راوی آن سید محسن ذبیحی گرچه توسط افرادی مانند عمیدرضا اکبری غالی و کذاب خوانده شده و برخی از متفردات ذبیحی را جعل خود او دانسته اند. اما در برابر محدث شناخته شده ای مانند آقای ابراهیم صحت او را توثیق کرده است. روشن است که در تعارض جرح و تعدیل، جانب تعدیل مقدم است؛ چه آنکه اولاً تعدیل آقای صحت حسی است و خود او مدت ها با آقای ذبیحی مرتبط بوده است. اما جرح عمیدرضا اکبری حدسی و اجتهادی است. و می دانیم عمیدرضا اکبری سید محسن ذبیحی را ندیده است. همچنین بسیاری از اصحاب می گویند عمیدرضا اکبری به اندک چیزی راویان را متهم به غلو می کند و در این زمینه گاه بر بعضی از بزرگان هم طعن زده است. جهت دیگر آنکه قرائن خارجی نیز موید دیدگاه آقای صحت در مورد وثاقت آقای ذبیحی است. زیرا آقای ذبیحی شخصیتی پر روایت است و در روایات حدیث اهل بیت وارد شده است که اعرفوا منازل الناس علی قدر روایاتهم عنا. و اگر چه در بعضی از روایات او نیز مطالبی مانند الوهیت اهل بیت علیهم السلام و تناسخ و... آمده، نباید این مطالبی را تکذیب کرد، و باید علم آن را به اهل بیت علیهم السلام واگذار کرد. چه اینکه ما نمی دانیم این روایت بر چه وجهی صادر شده است. دیگر آنکه جمعی از مومنین نیز از آقای ذبیحی روایت کردهاند و این وثاقت ایشان را کاملا تایید می کند نمونه روایاتی که ایشان آورده در بعضی از کانال های مومنین نیز مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس و با توجه به اینکه می دانیم عمیدرضا اکبری نه بر اساس قرائن حسی، که بر اساس بررسی های متنی راویان را جرح و تعدیل می کند. پس جرح و تعدیل او اعتباری ندارد و توثیق آقای ذبیحی بی اشکال است. و البته با همین نکته کلی از بررسی و پاسخ به اجتهادات اکبری** نیز بی نیاز می شویم. بنابراین بر اساس روایت شریفه «خذ عن ثقه»*** اخذ به روایات آقای ذبیحی بی اشکال است و ما مامور به بررسی سندی آن نیستیم. چه آنکه هم خود مومنان روایات را از افراد موثق میگیرند و همین که از اساس مومن خود سند است و نیازی به سند ندارد. و بررسی های رجالی به بدعتی بوده که از عامه وارد شیعه شده و دامن فقهای متقدم و متاخر ما را گرفته است.
اما از جهت متنی نیز حدیث شریف آقای ذبیحی هیچ اشکالی ندارد بلکه موافق روایات اهل بیت است توضیح آن که اولاً اینکه می فرماید تف قنبر من عیسی را خلق کرد لزوماً به معنای خالقیت تف نیست. بلکه در واقع تف واسطه خلق حضرت عیسی بوده است. چه آنکه می دانیم تف مومن از خود مومن گرفته شده است و مومنان نیز از فاضل طینت اهل بیت علیهم السلام خلق شده اند. بنابراین معنای روایت در واقع چنین است که حضرت عیسی علیه السلام از فضل طینت اهل بیت علیه السلام ساخته شده است. می دانیم با توجه به مقامات عالیه اهل بیت نوکری نوکران اهل بیت خود بالاترین مقام است البته چنین مسئلهای افتخار انبیا نیز باید باشد و کسی حق تشکیک در این مسئله را ندارد. دیگر آنکه در آیات قرآن بحث خلق انسان از آب گنديده آمده. آیا در نگاه مکذب بی بصیرت آب دهان مومن از آب گندیده کمتر است؟ جهت دیگر اینکه اگر مقصره در غالیانه بودن معنای این روایت اصرار بکنند، به ایشان می گوییم چه بسا این روایت از روی تقیه صادر شده باشد. و نباید با ظنیات آن را تکذیب کرد.**** و تکذیب روایات منسوب به اهل بیت علیهم السلام موجب کفر می شود.
بنابراین می بینیم سند و متن این روایت شریفه بی اشکال است و کاملا می توان به صحت آن حکم کرد.
@gholow2
__________
*امیدوارم مطایبه این پیام عزیزان را نرنجانده باشد. بیش از هرچیز مقصود از آن تذکر چند اشتباه بوده است
**نقدهاي كانال غلوپژوهي بر مجعولات ذبيحي از: t.me/gholow2/742
***چنین حدیثی که البته مورد استناد نواخباریه است، در منابع روایی وجود ندارد. ولی ایشان آن را دستمایه نادرستی بررسی سندی قرار داده اند! حدیث مشابه «لا تحدثن الا عن ثقة» در این معنا هست که البته هیچ یک ربطی به مدعای ایشان ندارد.
**** نقد و بررسی اطلاق روایات نهی از تکذیب احادیث منسوب به ائمه ع: t.me/gholow2/636
✍️عمیدرضا اکبری
آقای سید محسن ذبیحی در کانال تلگرامی خود حدیث شریفی را از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند که عین متن آن چنین است:
«تف قنبر من عیسی مسیح را خلق کرد.»
بعضی از افراد نا آگاه در صدد تکذیب این روایت شریف برآمدهاند. اما در بررسی آن می گوییم:
اولاً از جهت سندی راوی آن سید محسن ذبیحی گرچه توسط افرادی مانند عمیدرضا اکبری غالی و کذاب خوانده شده و برخی از متفردات ذبیحی را جعل خود او دانسته اند. اما در برابر محدث شناخته شده ای مانند آقای ابراهیم صحت او را توثیق کرده است. روشن است که در تعارض جرح و تعدیل، جانب تعدیل مقدم است؛ چه آنکه اولاً تعدیل آقای صحت حسی است و خود او مدت ها با آقای ذبیحی مرتبط بوده است. اما جرح عمیدرضا اکبری حدسی و اجتهادی است. و می دانیم عمیدرضا اکبری سید محسن ذبیحی را ندیده است. همچنین بسیاری از اصحاب می گویند عمیدرضا اکبری به اندک چیزی راویان را متهم به غلو می کند و در این زمینه گاه بر بعضی از بزرگان هم طعن زده است. جهت دیگر آنکه قرائن خارجی نیز موید دیدگاه آقای صحت در مورد وثاقت آقای ذبیحی است. زیرا آقای ذبیحی شخصیتی پر روایت است و در روایات حدیث اهل بیت وارد شده است که اعرفوا منازل الناس علی قدر روایاتهم عنا. و اگر چه در بعضی از روایات او نیز مطالبی مانند الوهیت اهل بیت علیهم السلام و تناسخ و... آمده، نباید این مطالبی را تکذیب کرد، و باید علم آن را به اهل بیت علیهم السلام واگذار کرد. چه اینکه ما نمی دانیم این روایت بر چه وجهی صادر شده است. دیگر آنکه جمعی از مومنین نیز از آقای ذبیحی روایت کردهاند و این وثاقت ایشان را کاملا تایید می کند نمونه روایاتی که ایشان آورده در بعضی از کانال های مومنین نیز مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس و با توجه به اینکه می دانیم عمیدرضا اکبری نه بر اساس قرائن حسی، که بر اساس بررسی های متنی راویان را جرح و تعدیل می کند. پس جرح و تعدیل او اعتباری ندارد و توثیق آقای ذبیحی بی اشکال است. و البته با همین نکته کلی از بررسی و پاسخ به اجتهادات اکبری** نیز بی نیاز می شویم. بنابراین بر اساس روایت شریفه «خذ عن ثقه»*** اخذ به روایات آقای ذبیحی بی اشکال است و ما مامور به بررسی سندی آن نیستیم. چه آنکه هم خود مومنان روایات را از افراد موثق میگیرند و همین که از اساس مومن خود سند است و نیازی به سند ندارد. و بررسی های رجالی به بدعتی بوده که از عامه وارد شیعه شده و دامن فقهای متقدم و متاخر ما را گرفته است.
اما از جهت متنی نیز حدیث شریف آقای ذبیحی هیچ اشکالی ندارد بلکه موافق روایات اهل بیت است توضیح آن که اولاً اینکه می فرماید تف قنبر من عیسی را خلق کرد لزوماً به معنای خالقیت تف نیست. بلکه در واقع تف واسطه خلق حضرت عیسی بوده است. چه آنکه می دانیم تف مومن از خود مومن گرفته شده است و مومنان نیز از فاضل طینت اهل بیت علیهم السلام خلق شده اند. بنابراین معنای روایت در واقع چنین است که حضرت عیسی علیه السلام از فضل طینت اهل بیت علیه السلام ساخته شده است. می دانیم با توجه به مقامات عالیه اهل بیت نوکری نوکران اهل بیت خود بالاترین مقام است البته چنین مسئلهای افتخار انبیا نیز باید باشد و کسی حق تشکیک در این مسئله را ندارد. دیگر آنکه در آیات قرآن بحث خلق انسان از آب گنديده آمده. آیا در نگاه مکذب بی بصیرت آب دهان مومن از آب گندیده کمتر است؟ جهت دیگر اینکه اگر مقصره در غالیانه بودن معنای این روایت اصرار بکنند، به ایشان می گوییم چه بسا این روایت از روی تقیه صادر شده باشد. و نباید با ظنیات آن را تکذیب کرد.**** و تکذیب روایات منسوب به اهل بیت علیهم السلام موجب کفر می شود.
بنابراین می بینیم سند و متن این روایت شریفه بی اشکال است و کاملا می توان به صحت آن حکم کرد.
@gholow2
__________
*امیدوارم مطایبه این پیام عزیزان را نرنجانده باشد. بیش از هرچیز مقصود از آن تذکر چند اشتباه بوده است
**نقدهاي كانال غلوپژوهي بر مجعولات ذبيحي از: t.me/gholow2/742
***چنین حدیثی که البته مورد استناد نواخباریه است، در منابع روایی وجود ندارد. ولی ایشان آن را دستمایه نادرستی بررسی سندی قرار داده اند! حدیث مشابه «لا تحدثن الا عن ثقة» در این معنا هست که البته هیچ یک ربطی به مدعای ایشان ندارد.
**** نقد و بررسی اطلاق روایات نهی از تکذیب احادیث منسوب به ائمه ع: t.me/gholow2/636
Telegram
غلو پژوهی
📢پرده دری غُلات و وادادگی شیعیان
#مجعولات
خوش باوری و بی مبنایی در پذیرش روایات، از سویی، و عنان گسیختگی در رأی و نظر از سوی دیگر، جامعه شیعه را اندک اندک بدان جا سوق داده است که جمعی در آن آماده ی پذیرش هر گونه کفر و بدعتی باشند. در چنین فضایی است که غالیان…
#مجعولات
خوش باوری و بی مبنایی در پذیرش روایات، از سویی، و عنان گسیختگی در رأی و نظر از سوی دیگر، جامعه شیعه را اندک اندک بدان جا سوق داده است که جمعی در آن آماده ی پذیرش هر گونه کفر و بدعتی باشند. در چنین فضایی است که غالیان…
⚠️کمتوجهی به تخصصگرایی در حوزه
در برنامه آموزشی رسمی حوزه علمیه همت اصلی بر فقه و اصول فقه است. البته در جای خود توجه ویژه به این دو علم لازم است و جای قدردانی دارد. اما متأسفانه این توجه بسیار به قیمت به حاشیه راندن دیگر علوم اسلامی در حوزه انجامیده. با این حال حتی هنوز برخی از مباحث این دو علم نیز آن سان که شایسته است در برنامه آموزشی مورد توجه قرار نگرفته است. (و البته بر برخی از زوائد کم کاربرد تأکید بسیار شده.) و این بیارتباط با اصرار بیش از حد بر برنامه واحد برای همه طلاب با استعدادها و سلایق و علایق مختلف نیست. توضیح آنکه بعد از سه پایه نخست، حوزه در هفت پایه بعد دروس اصلی همه پایه ها فقه و اصول است. و به دیگر علوم به صورت بسیار گذرا پرداخته میشود. سپس در درس خارج نیز غالباً محور اصلی همین دو علم هستند؛ درس خارجی که ممکن است دو سال و یا بیست سال و یا بیشتر به طول بینجامد. علاوه بر این دفاتر بسیاری از مراجع به کسانی که به تخصص های غیر از فقه و اصول مشغول باشند، شهریه نمی دهند! کم لطفی نظام حوزه به مدرسان علوم مختلف نیز به تضعیف تخصصگرایی دامن میزند. به این نحو که اگر طلبهای خودش سالها در علوم حدیث و رجال و یا کلام، پژوهش کرده باشد، برای شروع تدریس غالباً ناگزیر است از تدریس پایه های اول و ادبیات عرب و آموزش فقه و منطق بیاغازد! خلاصه متخصص یک علم را بر تدریس علم دیگر میگمارند!
البته در سالهای اخیر مؤسساتی تخصصی در دیگر رشتههای اسلامی برای سطوح تحصیلی بالا ایجاد شده. ولی متأسفانه هم چنان این موسسات و رشتههای تخصصی شان جایگاه پررنگی در حوزه ندارند. بلکه در برخی از همین مؤسسات طلبه مجبور است حتی تا سالهای آخر دروس فقه و اصول را بخواند.
برنامه رسمی فقه و اصول برای اکثر طلاب مناسب نیست. و برای بسیاری از طلاب سنگین است، و برای برخی هم جامعیت کافی را ندارد. ولی به هر حال این انس با فقه و اصول این مزیت را دارد، که اکثر طلاب از پیچیدگی های فقاهت اطلاع می یابند. و به راحتی به خود اجازه فتوا نمی دهند. و بر منابر نیز اکثراً به ذکر فتاوای فقهای شهیر با ذکر نامشان می پردازند.
اما یکی از ثمرات کم توجهی به تخصص های مختلف دیگر در حوزه علمیه این است، که با ارائه سطحی مباحث رشته های غیر فقه و اصول توهم آشنایی با آن علم برای طلاب ایجاد می کنند. بسیاری از کسانی که از ابتداییترین مباحث علوم حدیث، رجال، علوم قرآنی، کلام، تاریخ، فرق و...اطلاع ندارند؛ به خاطر آشنایی سطحی با مباحث و مبانی علوم، و ناآگاهی از اختلافات و پیچیدگیهای آن گمان میکنند میتواننن در مورد مسائل مختلف آن صحبت کرده و حتی بدون دانستن مستندات متخصصان به نقد ایشان مبادرت ورزند! از دیرباز از مقتضیات کار حوزوی تبلیغ و منبر بوده است. و از ضروریات منبر آشنایی با علوم حدیث است. می بینیم که وقتی حوزه ابزار ضروری اعتبار سنجی احادیث را در هیچ یک از دروسش به دست طلبه نمی دهد، طلاب -به ویژه آنانکه به مطالب شناخته شده تر اکتفا نمیکنند، و دنبال مطلب جدید هستند- در استفاده از روایات به اشتباهات بسیار گرفتار می شوند. برخی به راحتی به اخبار بیسند قرون متأخر استناد میکنند. و برخی که وضعشان بهتر است، هر خبر ضعیف السند در منابع متقدم را بدون بررسی های متنی و سندی به مخاطبانشان ارائه می دهند. به اقتضای روضه خوانی و ذکر سیره اهل بیت ع آشنایی با بررسی های تاریخی نیز از ضروریات بسیاری از مبلغان است. اما چه اندکاند کسانی که به صورت روشمند وارد این مباحث شوند. (t.me/gholow2/934) وانگهی ضعف عمومی برخی از رشتهها مانند علوم حدیث و تاریخ و کلام آثار سوء خود را در آرای فقهی نیز میگذارد. کمکاری در معرفی تخصصها در حوزه حتی در دیدگاهها نسبت به عالمان سرشناس نیز مشکلاتی درست میکند. مثلاً از مجتهد ممحض در فقه و اصول در مورد فلان فرقه باطنی استفتا میکنند! و مسائل تاریخ فلان منطقه را از مرجع فقهی می جویند و... و متخصصان این حوزهها در میان عموم (حوزوی و غیر حوزوی) مهجور میمانند.
در برخی از نشستهای طلبگی جمعی افسوس می خورند و بر حذر می دارند از اینکه امروزه افراد غیر طلبه بر منابر سخنرانی می کنند. و یا از اینکه چرا بسیاری از طلاب مشغله های غیر طلبگی از کارمندی تا مسافرکشی را پیشه کرده اند؟! البته این به حاشیه رفتن عجیب نیست. وقتی در میان بدنه حوزه هنوز تخصصگرایی به رسمیت کافی شناخته نشده، مردم هم کم کم این را احساس می کنند. و البته بسیاری از دانشگاهیان و غیر حوزویان نیز بیکار نمی نشینند! و گاه حتی با رویکردی تخصصگراتر وارد عرصههای علوم اسلامی میشوند.
باز تکرار میکنم که در حوزه افراد متخصص در فنون مختلف کم نیستند. چنانکه مبلغان موفق با اتکای به معارف عمومی شیعه نیز بسیارند. اما ایشان عموماً خود برنامهای متفاوت با برنامههای نظام آموزش رسمی داشتهاند.
#حوزه
@gholow2
در برنامه آموزشی رسمی حوزه علمیه همت اصلی بر فقه و اصول فقه است. البته در جای خود توجه ویژه به این دو علم لازم است و جای قدردانی دارد. اما متأسفانه این توجه بسیار به قیمت به حاشیه راندن دیگر علوم اسلامی در حوزه انجامیده. با این حال حتی هنوز برخی از مباحث این دو علم نیز آن سان که شایسته است در برنامه آموزشی مورد توجه قرار نگرفته است. (و البته بر برخی از زوائد کم کاربرد تأکید بسیار شده.) و این بیارتباط با اصرار بیش از حد بر برنامه واحد برای همه طلاب با استعدادها و سلایق و علایق مختلف نیست. توضیح آنکه بعد از سه پایه نخست، حوزه در هفت پایه بعد دروس اصلی همه پایه ها فقه و اصول است. و به دیگر علوم به صورت بسیار گذرا پرداخته میشود. سپس در درس خارج نیز غالباً محور اصلی همین دو علم هستند؛ درس خارجی که ممکن است دو سال و یا بیست سال و یا بیشتر به طول بینجامد. علاوه بر این دفاتر بسیاری از مراجع به کسانی که به تخصص های غیر از فقه و اصول مشغول باشند، شهریه نمی دهند! کم لطفی نظام حوزه به مدرسان علوم مختلف نیز به تضعیف تخصصگرایی دامن میزند. به این نحو که اگر طلبهای خودش سالها در علوم حدیث و رجال و یا کلام، پژوهش کرده باشد، برای شروع تدریس غالباً ناگزیر است از تدریس پایه های اول و ادبیات عرب و آموزش فقه و منطق بیاغازد! خلاصه متخصص یک علم را بر تدریس علم دیگر میگمارند!
البته در سالهای اخیر مؤسساتی تخصصی در دیگر رشتههای اسلامی برای سطوح تحصیلی بالا ایجاد شده. ولی متأسفانه هم چنان این موسسات و رشتههای تخصصی شان جایگاه پررنگی در حوزه ندارند. بلکه در برخی از همین مؤسسات طلبه مجبور است حتی تا سالهای آخر دروس فقه و اصول را بخواند.
برنامه رسمی فقه و اصول برای اکثر طلاب مناسب نیست. و برای بسیاری از طلاب سنگین است، و برای برخی هم جامعیت کافی را ندارد. ولی به هر حال این انس با فقه و اصول این مزیت را دارد، که اکثر طلاب از پیچیدگی های فقاهت اطلاع می یابند. و به راحتی به خود اجازه فتوا نمی دهند. و بر منابر نیز اکثراً به ذکر فتاوای فقهای شهیر با ذکر نامشان می پردازند.
اما یکی از ثمرات کم توجهی به تخصص های مختلف دیگر در حوزه علمیه این است، که با ارائه سطحی مباحث رشته های غیر فقه و اصول توهم آشنایی با آن علم برای طلاب ایجاد می کنند. بسیاری از کسانی که از ابتداییترین مباحث علوم حدیث، رجال، علوم قرآنی، کلام، تاریخ، فرق و...اطلاع ندارند؛ به خاطر آشنایی سطحی با مباحث و مبانی علوم، و ناآگاهی از اختلافات و پیچیدگیهای آن گمان میکنند میتواننن در مورد مسائل مختلف آن صحبت کرده و حتی بدون دانستن مستندات متخصصان به نقد ایشان مبادرت ورزند! از دیرباز از مقتضیات کار حوزوی تبلیغ و منبر بوده است. و از ضروریات منبر آشنایی با علوم حدیث است. می بینیم که وقتی حوزه ابزار ضروری اعتبار سنجی احادیث را در هیچ یک از دروسش به دست طلبه نمی دهد، طلاب -به ویژه آنانکه به مطالب شناخته شده تر اکتفا نمیکنند، و دنبال مطلب جدید هستند- در استفاده از روایات به اشتباهات بسیار گرفتار می شوند. برخی به راحتی به اخبار بیسند قرون متأخر استناد میکنند. و برخی که وضعشان بهتر است، هر خبر ضعیف السند در منابع متقدم را بدون بررسی های متنی و سندی به مخاطبانشان ارائه می دهند. به اقتضای روضه خوانی و ذکر سیره اهل بیت ع آشنایی با بررسی های تاریخی نیز از ضروریات بسیاری از مبلغان است. اما چه اندکاند کسانی که به صورت روشمند وارد این مباحث شوند. (t.me/gholow2/934) وانگهی ضعف عمومی برخی از رشتهها مانند علوم حدیث و تاریخ و کلام آثار سوء خود را در آرای فقهی نیز میگذارد. کمکاری در معرفی تخصصها در حوزه حتی در دیدگاهها نسبت به عالمان سرشناس نیز مشکلاتی درست میکند. مثلاً از مجتهد ممحض در فقه و اصول در مورد فلان فرقه باطنی استفتا میکنند! و مسائل تاریخ فلان منطقه را از مرجع فقهی می جویند و... و متخصصان این حوزهها در میان عموم (حوزوی و غیر حوزوی) مهجور میمانند.
در برخی از نشستهای طلبگی جمعی افسوس می خورند و بر حذر می دارند از اینکه امروزه افراد غیر طلبه بر منابر سخنرانی می کنند. و یا از اینکه چرا بسیاری از طلاب مشغله های غیر طلبگی از کارمندی تا مسافرکشی را پیشه کرده اند؟! البته این به حاشیه رفتن عجیب نیست. وقتی در میان بدنه حوزه هنوز تخصصگرایی به رسمیت کافی شناخته نشده، مردم هم کم کم این را احساس می کنند. و البته بسیاری از دانشگاهیان و غیر حوزویان نیز بیکار نمی نشینند! و گاه حتی با رویکردی تخصصگراتر وارد عرصههای علوم اسلامی میشوند.
باز تکرار میکنم که در حوزه افراد متخصص در فنون مختلف کم نیستند. چنانکه مبلغان موفق با اتکای به معارف عمومی شیعه نیز بسیارند. اما ایشان عموماً خود برنامهای متفاوت با برنامههای نظام آموزش رسمی داشتهاند.
#حوزه
@gholow2
Telegram
غلو پژوهی
⚠️ تسامح های منبری
نهاد ارزشمند روحانیت از دیرباز متصدی ترویج معارف دین بوده است، و امروزه نیز بسیاری از طلاب در این راستا فراوان با شرایطی سخت و بدون چشم داشت به پاداش دنیوی به تبلیغ معارف دین می پردازند. این فعالیت ها گاه فراتر از صرف آموختن معارف کتاب…
نهاد ارزشمند روحانیت از دیرباز متصدی ترویج معارف دین بوده است، و امروزه نیز بسیاری از طلاب در این راستا فراوان با شرایطی سخت و بدون چشم داشت به پاداش دنیوی به تبلیغ معارف دین می پردازند. این فعالیت ها گاه فراتر از صرف آموختن معارف کتاب…
مراجع را مقلد خود نپنداریم.
#غلو_سیاسی
آقای امیر مسروری یادداشت هایی در نقد فتوای برخی از فقها در مورد فیلم مولوی نوشتهاند. در میان آن با آنکه برخی از مسئولان شیعی را که در مرزها در ظاهر خدمت به زوار و آب دادن برآمده اند، بدون دلیل روشن متهم به «نفاق» و «اسلامفروشی» کرده، و بی ذکر دلیل «بیشعوری» جملگی مسئولان را مسلم شمردهاند؛ اما در ادامه معتقدند «بیش از ۵۰۰ میلیون مسلمانِ صوفی مسیر رسیدن به سعادت را مستقیما از معارف اهل بیت میدانند. و معتقدند آنها... مسیر و مقصد رسیدن انسان به عرفان حقیقی و شناخت و ادراک الهی هستند.»
و چنین بر هم سلکان خود تیغ قلم کشیده، و اغیار را چنان تزکیه کردهاند. حال نمیدانیم نویسنده این همه فرق گوناگون صوفی از مایلان به غلو شیعی تا گروندگان به دشمنان اهل بیت ع و... را چگونه یک کاسه میکند؟ و از اساس مگر چقدر از صوفیه عملاً مدعی مرجعیت معارفی و اعتقادی ائمه امامیه ع هستند؟ چه اکثراً مرجعیت فقهی را که آشکارا کنار گذاشته یا منکرند. حتی صوفیان شیعی هم مرجعیت معارفی اهل بیت ع را بیشتر به زبان و شعار پذیرفتهاند. و گرنه کجا پایههای کلام و عقاید خود را از معارف معتبر مروی از ائمه ع میگیرند؟ عرفان صوفیانه حتی در نسخه شیعی خود هم کاملاً وامدار تصوف عامه است.
اما نویسنده که از ابتدا مولوی را «معشوق حسین بن علی علیه السلام» می خواند! می نویسد: «مثنوی مولا سراپا معارف حقه تالی تلو معارف اهل بیت و جدا از آن نیست.» «مولانا تجلی یک انسان در مسیر اهل بیت است... و [به عقیده برخی] معجزهای دیگر خلق کرد.»
به نمونه اشکالات این غلوها پیشتر پرداختیم: t.me/gholow2/1418 و t.me/gholow2/1688
عجیب تر اینکه ایشان در انتقاد از فتاوای مراجع، «حد یقف مرجعیت را حکومت اسلامی و تشکیل قلمرو سیاسی و اجتماعی دین» می داند. و معتقد است «با تشکیل دین [؟] اساسا شان مرجعیت این نیست که به قلمرو دین در حوزهی اجتماعی ورود کند.»
در مورد این عبارت پر تشویش، گذشته از اینکه میپرسیم این قاعده را از کجا در آوردهاید؟ به عنوان نقض بر کلام ایشان هم میگوییم که حتی در تجربه حکومت معصومین هم افراد از ورود به امور اجتماعی نهی نمیشدند. این نه شدنی است، و نه معقول. بلکه ظاهراً نویسنده با تفاوت دیدگاههای رهبران نظام در مورد ولایت و حدود و مصداق آن نیز آشنایی ندارد.
چند سوال:
این شأنیت را چه کسی تعیین می کند؟ اگر سخن دین است که مجتهدش هم لابد همان فقیهان هستند. و چنین برداشتی نداشتهاند. و نویسنده محترم هم دلایل فقاهی از کتاب و سنت و عقل در نقد دیدگاه فقها ارائه نداده است.
و اگر سخن خود نویسنده است، عرض می شود، هیچ یک از مراجع مقلد شما نیستند. پس سخن گفتن با ایشان از موضع بالا وجهی ندارد.
اما عباراتی را که از رهبر انقلاب روایت کردهاند، گذشته از اینکه بر برداشت نویسنده دلالت ندارد، به هرحال مسألهای نظری است، و آرا در آن گوناگون. و بحث علمی با ارائه یک دیدگاه پایان نمییابد. اما شاهد اشتباه بودن برداشت نویسنده هم این است که این همه رسالهها و استفتائات مراجع مملو از ورود به امور اجتماعی است. در حالی که نه هیچ فقیهی و نه هیچ یک از رهبران نظام به آن اشکال کردهاند. و البته اگر غیر این بود، پس چرا بسیاری از سران نظام پیاپی از برخی از حوزویان و فقها میخواهند که بیشتر در امور اجتماعی ورود کنند؟ چه در خود استفتای رهبری هم -فارغ از صحت و سقم آن- سخن از لزوم اطاعت از ایشان «در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و امور عامه مسلمین» است. و گرنه اگر به مانند تصور نویسنده، صرف داشتن جنبه اجتماعی یک امر، مانع از تقلید از غیر رهبری میبود، در همان نماز جماعت، حج، زکات، خمس، امر به معروف و... کسی حق فتوا نداشت. و این خلاف ضرورت فقه امامیه است.
برخلاف نظر نویسنده، نه تنها مراجع، که عموم صاحبنظران نیز میتوانند در حد اطلاعات و تخصصشان در مسائل اجتماعی اظهار نظر کنند. به عنوان نمونه خود شما که مرجع هم نیستید، نه تنها در امور اجتماعی ورود می کنید؛ که فتوا هم میدهید. به مراجع هم فتوا میدهید! آن هم فتوایی که نظر هیچ فقیهی نیست!
بنا بر این بهتر است این استبداد علمی را کنار بگذارید. و بگذارید هم چنان که عملاً هرکسی نظرش را در امور اجتماعی اظهار می کند. مراجع نیز از این مطلب مستثنا نباشند. و آزادانه برداشتشان را از نصوص دینی بگویند که «تقویت صوفیه مثلاً با فیلم ساختن برای مولوی حرام است». ایشان که فتوای نابود کردن عوامل فیلم را ندادهاند. خوب شما قبول ندارید، بروید و به ترویج تصوف بپردازید. ولی معنا ندارد که مرجعی در شرایط عادی در پاسخ به استفتای مقلدش، آنچه را که درست می داند نگوید. چه این تئوری مستبدانه نویسنده بیشتر «هزینههای گزاف برای نظام» دارد؛ تا آزادی بیان اهل علم!
@gholow2
#غلو_سیاسی
آقای امیر مسروری یادداشت هایی در نقد فتوای برخی از فقها در مورد فیلم مولوی نوشتهاند. در میان آن با آنکه برخی از مسئولان شیعی را که در مرزها در ظاهر خدمت به زوار و آب دادن برآمده اند، بدون دلیل روشن متهم به «نفاق» و «اسلامفروشی» کرده، و بی ذکر دلیل «بیشعوری» جملگی مسئولان را مسلم شمردهاند؛ اما در ادامه معتقدند «بیش از ۵۰۰ میلیون مسلمانِ صوفی مسیر رسیدن به سعادت را مستقیما از معارف اهل بیت میدانند. و معتقدند آنها... مسیر و مقصد رسیدن انسان به عرفان حقیقی و شناخت و ادراک الهی هستند.»
و چنین بر هم سلکان خود تیغ قلم کشیده، و اغیار را چنان تزکیه کردهاند. حال نمیدانیم نویسنده این همه فرق گوناگون صوفی از مایلان به غلو شیعی تا گروندگان به دشمنان اهل بیت ع و... را چگونه یک کاسه میکند؟ و از اساس مگر چقدر از صوفیه عملاً مدعی مرجعیت معارفی و اعتقادی ائمه امامیه ع هستند؟ چه اکثراً مرجعیت فقهی را که آشکارا کنار گذاشته یا منکرند. حتی صوفیان شیعی هم مرجعیت معارفی اهل بیت ع را بیشتر به زبان و شعار پذیرفتهاند. و گرنه کجا پایههای کلام و عقاید خود را از معارف معتبر مروی از ائمه ع میگیرند؟ عرفان صوفیانه حتی در نسخه شیعی خود هم کاملاً وامدار تصوف عامه است.
اما نویسنده که از ابتدا مولوی را «معشوق حسین بن علی علیه السلام» می خواند! می نویسد: «مثنوی مولا سراپا معارف حقه تالی تلو معارف اهل بیت و جدا از آن نیست.» «مولانا تجلی یک انسان در مسیر اهل بیت است... و [به عقیده برخی] معجزهای دیگر خلق کرد.»
به نمونه اشکالات این غلوها پیشتر پرداختیم: t.me/gholow2/1418 و t.me/gholow2/1688
عجیب تر اینکه ایشان در انتقاد از فتاوای مراجع، «حد یقف مرجعیت را حکومت اسلامی و تشکیل قلمرو سیاسی و اجتماعی دین» می داند. و معتقد است «با تشکیل دین [؟] اساسا شان مرجعیت این نیست که به قلمرو دین در حوزهی اجتماعی ورود کند.»
در مورد این عبارت پر تشویش، گذشته از اینکه میپرسیم این قاعده را از کجا در آوردهاید؟ به عنوان نقض بر کلام ایشان هم میگوییم که حتی در تجربه حکومت معصومین هم افراد از ورود به امور اجتماعی نهی نمیشدند. این نه شدنی است، و نه معقول. بلکه ظاهراً نویسنده با تفاوت دیدگاههای رهبران نظام در مورد ولایت و حدود و مصداق آن نیز آشنایی ندارد.
چند سوال:
این شأنیت را چه کسی تعیین می کند؟ اگر سخن دین است که مجتهدش هم لابد همان فقیهان هستند. و چنین برداشتی نداشتهاند. و نویسنده محترم هم دلایل فقاهی از کتاب و سنت و عقل در نقد دیدگاه فقها ارائه نداده است.
و اگر سخن خود نویسنده است، عرض می شود، هیچ یک از مراجع مقلد شما نیستند. پس سخن گفتن با ایشان از موضع بالا وجهی ندارد.
اما عباراتی را که از رهبر انقلاب روایت کردهاند، گذشته از اینکه بر برداشت نویسنده دلالت ندارد، به هرحال مسألهای نظری است، و آرا در آن گوناگون. و بحث علمی با ارائه یک دیدگاه پایان نمییابد. اما شاهد اشتباه بودن برداشت نویسنده هم این است که این همه رسالهها و استفتائات مراجع مملو از ورود به امور اجتماعی است. در حالی که نه هیچ فقیهی و نه هیچ یک از رهبران نظام به آن اشکال کردهاند. و البته اگر غیر این بود، پس چرا بسیاری از سران نظام پیاپی از برخی از حوزویان و فقها میخواهند که بیشتر در امور اجتماعی ورود کنند؟ چه در خود استفتای رهبری هم -فارغ از صحت و سقم آن- سخن از لزوم اطاعت از ایشان «در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و امور عامه مسلمین» است. و گرنه اگر به مانند تصور نویسنده، صرف داشتن جنبه اجتماعی یک امر، مانع از تقلید از غیر رهبری میبود، در همان نماز جماعت، حج، زکات، خمس، امر به معروف و... کسی حق فتوا نداشت. و این خلاف ضرورت فقه امامیه است.
برخلاف نظر نویسنده، نه تنها مراجع، که عموم صاحبنظران نیز میتوانند در حد اطلاعات و تخصصشان در مسائل اجتماعی اظهار نظر کنند. به عنوان نمونه خود شما که مرجع هم نیستید، نه تنها در امور اجتماعی ورود می کنید؛ که فتوا هم میدهید. به مراجع هم فتوا میدهید! آن هم فتوایی که نظر هیچ فقیهی نیست!
بنا بر این بهتر است این استبداد علمی را کنار بگذارید. و بگذارید هم چنان که عملاً هرکسی نظرش را در امور اجتماعی اظهار می کند. مراجع نیز از این مطلب مستثنا نباشند. و آزادانه برداشتشان را از نصوص دینی بگویند که «تقویت صوفیه مثلاً با فیلم ساختن برای مولوی حرام است». ایشان که فتوای نابود کردن عوامل فیلم را ندادهاند. خوب شما قبول ندارید، بروید و به ترویج تصوف بپردازید. ولی معنا ندارد که مرجعی در شرایط عادی در پاسخ به استفتای مقلدش، آنچه را که درست می داند نگوید. چه این تئوری مستبدانه نویسنده بیشتر «هزینههای گزاف برای نظام» دارد؛ تا آزادی بیان اهل علم!
@gholow2
Telegram
غلو پژوهی
⚠️توجیهی نا تمام برای ترویج عمومی آثار صوفیه
بر هر شیعه مطلع چندان جای انکار ندارد که برخی از آثار صوفیه چون مثنوی معنوی در کنار بعضی از مطالب جالبش در زمینه های اخلاقی و دیگر زمینه ها، عقاید بسیاری را نیز رواج داده که هیچ با اصول مذهب حقه امامیه و یا حتی…
بر هر شیعه مطلع چندان جای انکار ندارد که برخی از آثار صوفیه چون مثنوی معنوی در کنار بعضی از مطالب جالبش در زمینه های اخلاقی و دیگر زمینه ها، عقاید بسیاری را نیز رواج داده که هیچ با اصول مذهب حقه امامیه و یا حتی…
Forwarded from غلوپژوهی
مذهب_ابن_عربی_سید_جعفر_مرتضی_عاملی.pdf
890.3 KB
ترجمه کتاب إبن عربي، سني متعصب، سید جعفر مرتضی عاملی