@ghazalkhanee
فکرش نباش، مال کسی جز تو نیستم
دیگر به فکر همنفسی جز تو نیستم
عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد
وقتی به عمق من برسی، جز تو نیستم
بعد از چقدر این طرف و آن طرف زدن
فهمیده ام که در هوسی جز تو نیستم
یک آسمان اگر چه برویم گشوده است
من راضی ام که در قفسی جز تو نیستم
حالا خیالم از تو که راحت شود عزیز
دیگر به فکر هیچ کسی جز تو نیستم
#مهدی_فرجی
فکرش نباش، مال کسی جز تو نیستم
دیگر به فکر همنفسی جز تو نیستم
عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد
وقتی به عمق من برسی، جز تو نیستم
بعد از چقدر این طرف و آن طرف زدن
فهمیده ام که در هوسی جز تو نیستم
یک آسمان اگر چه برویم گشوده است
من راضی ام که در قفسی جز تو نیستم
حالا خیالم از تو که راحت شود عزیز
دیگر به فکر هیچ کسی جز تو نیستم
#مهدی_فرجی
@ghazalkhanee
امشب تو بیاور ز خدایم خبر ای عشق
از راز سکوت شب و رمز سحر ای عشق
از جوشش شعر من مفتون غزلخوان
دائم به دل خسته تویی در سفر ای عشق
ای شور غزل! جوشش می! نبض دل من!
ای باعث مستی دل و چشم تر ای عشق
هم صوت قناری و هم این راز سکوتی
ای آنکه درآورده ز ما هم پدر ای عشق
از ما برسان این غزل خسته به یارم
یک بیت از این شعر، همین مختصر ای عشق
ای ناز نگاه تو مرا سجدهء واجب
ای آنکه تویی در دل من بال و پر ای عشق
من منتظرم، منتظرم، منتظر تو
با شور غزل آمده ام پشت در ای عشق
#مهدی_شاهواری
امشب تو بیاور ز خدایم خبر ای عشق
از راز سکوت شب و رمز سحر ای عشق
از جوشش شعر من مفتون غزلخوان
دائم به دل خسته تویی در سفر ای عشق
ای شور غزل! جوشش می! نبض دل من!
ای باعث مستی دل و چشم تر ای عشق
هم صوت قناری و هم این راز سکوتی
ای آنکه درآورده ز ما هم پدر ای عشق
از ما برسان این غزل خسته به یارم
یک بیت از این شعر، همین مختصر ای عشق
ای ناز نگاه تو مرا سجدهء واجب
ای آنکه تویی در دل من بال و پر ای عشق
من منتظرم، منتظرم، منتظر تو
با شور غزل آمده ام پشت در ای عشق
#مهدی_شاهواری
@ghazalkhanee
گرچه گاهی بالشم از گریه تا فردا تر است
با خیالش خوابهایم شب به شب زیباتر است
مثل دلفینی به دام افتاده در استخر، آه!
ظاهراً مشغول رقصم، چشمهام امّا تر است
من نه، هرکس خواب اقیانوس را هم دیده است
چشمهایش مثل من تا آخر دنیا تر است
زندگی مثل سیابازی ست، آدم هر چقدر
دوستدارانش فراوان تر، خودش تنهاتر است
گاه می گویم که باید چشمهایم را ... ولی
هرچه محکم تر ببندم چشم، او پیداتر است
#پانته_آ_صفایی
گرچه گاهی بالشم از گریه تا فردا تر است
با خیالش خوابهایم شب به شب زیباتر است
مثل دلفینی به دام افتاده در استخر، آه!
ظاهراً مشغول رقصم، چشمهام امّا تر است
من نه، هرکس خواب اقیانوس را هم دیده است
چشمهایش مثل من تا آخر دنیا تر است
زندگی مثل سیابازی ست، آدم هر چقدر
دوستدارانش فراوان تر، خودش تنهاتر است
گاه می گویم که باید چشمهایم را ... ولی
هرچه محکم تر ببندم چشم، او پیداتر است
#پانته_آ_صفایی
@Ghazalkhanee
از صبح زود آمده ام بر سر قرار
اینبار هم نیا و به روی خودت نیار ...
باور نمی کنی که منم عاشق توأم ...!
باور نمی کنی که شدم سخت بی قرار
#سید_مهدی_نژادهاشمی
از صبح زود آمده ام بر سر قرار
اینبار هم نیا و به روی خودت نیار ...
باور نمی کنی که منم عاشق توأم ...!
باور نمی کنی که شدم سخت بی قرار
#سید_مهدی_نژادهاشمی
@ghazalkhanee
میخواستم آشفته نباشد حرکاتم
وارد شد و لرزید ستون فقراتم
وارد شد و جان یک نفس از کالبدم رفت
دادهست ولی وعدهی یک بوسه، نجاتم
با نذر و نیازم اگر از راه میآمد
از دست نمیرفت حساب صلواتم
این شدّت شیرین، هیجان در رگم انداخت
در چای، چهها ریختهای جای نباتم؟
اینقدر مشو خیره به ساعت مچیات، باز
بنشین نفسی شعر بخوان، مست صداتم
دروازهی آغازِ تمام ِکلماتی
من پنجرهی بستهی آن سوی حیاتم
شرمندهام از این همه احساس نگفته
تا شعر شود، دست ببر در کلماتم
#آرش_شفاعی
@Ghazalkhanee
میخواستم آشفته نباشد حرکاتم
وارد شد و لرزید ستون فقراتم
وارد شد و جان یک نفس از کالبدم رفت
دادهست ولی وعدهی یک بوسه، نجاتم
با نذر و نیازم اگر از راه میآمد
از دست نمیرفت حساب صلواتم
این شدّت شیرین، هیجان در رگم انداخت
در چای، چهها ریختهای جای نباتم؟
اینقدر مشو خیره به ساعت مچیات، باز
بنشین نفسی شعر بخوان، مست صداتم
دروازهی آغازِ تمام ِکلماتی
من پنجرهی بستهی آن سوی حیاتم
شرمندهام از این همه احساس نگفته
تا شعر شود، دست ببر در کلماتم
#آرش_شفاعی
@Ghazalkhanee
@ghazalkhanee
من عشق تو از دست خداوند گرفتم
آن روز که از روی تو لبخند گرفتم
تا حافظ شیراز نجنبیده برایت
اسناد بخارا و سمرقند گرفتم
سوی همه ی قبله نماهای دو دنیا
سمت تو شد هربار برآیند گرفتم
تا دور شود چشم حسودان ز تن تو
اموال خودم داده و اسپند گرفتم
من اهل جدل نیستم اما رقبایم
چاک یقه ام را که گرفتند، گرفتم!
شرط پدر و مادرت ای دخترک خان
تقدیم شما هر چه نوشتند گرفتم
از بس که به چشمان خودت جاذبه داری
گل بوسه همین خطبه که خواندند گرفتم!
آخر تو چرا این همه شیرین وجناتی
با بوسه ای از تو مرض قند گرفتم...
#روح_اله_عسگری
من عشق تو از دست خداوند گرفتم
آن روز که از روی تو لبخند گرفتم
تا حافظ شیراز نجنبیده برایت
اسناد بخارا و سمرقند گرفتم
سوی همه ی قبله نماهای دو دنیا
سمت تو شد هربار برآیند گرفتم
تا دور شود چشم حسودان ز تن تو
اموال خودم داده و اسپند گرفتم
من اهل جدل نیستم اما رقبایم
چاک یقه ام را که گرفتند، گرفتم!
شرط پدر و مادرت ای دخترک خان
تقدیم شما هر چه نوشتند گرفتم
از بس که به چشمان خودت جاذبه داری
گل بوسه همین خطبه که خواندند گرفتم!
آخر تو چرا این همه شیرین وجناتی
با بوسه ای از تو مرض قند گرفتم...
#روح_اله_عسگری
@ghazalkhanee
من از ازل به نام جهانی که دست توست
در داخل همین چمدانی که دست توست
دل بسته ام به عشق و به این خرت و پرت ها
قاطی شدم پی جریانی که دست توست
یا باطل آفریده شدم یا که... ای خدا
درمان این جوان روانی که دست توست
اصلا چه ارتباط به من دارد اینکه تو
قیچی کنی نوار زمانی که دست توست
خون مباح عشق، زمین را فرا گرفت
تنها به خاطر هیجانی که دست توست
انسان پل مقدر بین دو مرگ شد
بیهوده دلخوشیم به جانی که دست توست!
#سید_محمدعلی_رضازاده
من از ازل به نام جهانی که دست توست
در داخل همین چمدانی که دست توست
دل بسته ام به عشق و به این خرت و پرت ها
قاطی شدم پی جریانی که دست توست
یا باطل آفریده شدم یا که... ای خدا
درمان این جوان روانی که دست توست
اصلا چه ارتباط به من دارد اینکه تو
قیچی کنی نوار زمانی که دست توست
خون مباح عشق، زمین را فرا گرفت
تنها به خاطر هیجانی که دست توست
انسان پل مقدر بین دو مرگ شد
بیهوده دلخوشیم به جانی که دست توست!
#سید_محمدعلی_رضازاده
@ghazalkhanee
چون باد داغ تن به تن نیل می دهم
سوز درون به یاد تو تقلیل می دهم
دیگر حریف ابرههء عشق نیستم
ای دل تو را به لطف ابابیل می دهم
آرامشی برای بشر نیست در زمین
خود را به چشمهای تو تحویل می دهم
وقتی جهان به قصد تفاهم بنا نشد
من نیز حق به حضرت قابیل م یدهم..!
#محمدعلی_جوشایی
چون باد داغ تن به تن نیل می دهم
سوز درون به یاد تو تقلیل می دهم
دیگر حریف ابرههء عشق نیستم
ای دل تو را به لطف ابابیل می دهم
آرامشی برای بشر نیست در زمین
خود را به چشمهای تو تحویل می دهم
وقتی جهان به قصد تفاهم بنا نشد
من نیز حق به حضرت قابیل م یدهم..!
#محمدعلی_جوشایی
@ghazalkhanee
چون واگنی فرسوده در راه آهنی خالی
از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟
دارد فرو می ریزد اجزای تنم در من
آن طور که، دیواره های معدنی خالی
چون آخرین سربازِ شهری سوخته، یک عمر
جنگیده ام در مرزهای میهنی خالی
حالا که سر چرخانده ام در باد، می بینم
پشت سرم شهری ست از هر روشنی خالی
گنجایشِ این جامها اندازهء هم نیست
من استکانم شد به لب تر کردنی خالی
آن باغبانم که پس از یک عمر جان کندن
از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی
#پانته_آ_صفایی
چون واگنی فرسوده در راه آهنی خالی
از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟
دارد فرو می ریزد اجزای تنم در من
آن طور که، دیواره های معدنی خالی
چون آخرین سربازِ شهری سوخته، یک عمر
جنگیده ام در مرزهای میهنی خالی
حالا که سر چرخانده ام در باد، می بینم
پشت سرم شهری ست از هر روشنی خالی
گنجایشِ این جامها اندازهء هم نیست
من استکانم شد به لب تر کردنی خالی
آن باغبانم که پس از یک عمر جان کندن
از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی
#پانته_آ_صفایی
@ghazalkhanee
هر کس شبی به صورت ماه تو زل زده
فردای عشق، قید خودش را به کل، زده
باغ تنت بهشت در آن سوی دره ها
دستم جهنمی که به سوی تو پل زده
با شوق آمده ست نسیم از هزار سمت
بر کنج گیسوان سیاه تو گل زده
دور از تو عشق، قصهء رسوایی مرا
بر بام شهر برده به طبل و دهل زده
پیغمبر قبیلهء بدمستها شده ست
انگور از آن زمان که به چشم تو زل زده.
#بهزاد_نجفی
هر کس شبی به صورت ماه تو زل زده
فردای عشق، قید خودش را به کل، زده
باغ تنت بهشت در آن سوی دره ها
دستم جهنمی که به سوی تو پل زده
با شوق آمده ست نسیم از هزار سمت
بر کنج گیسوان سیاه تو گل زده
دور از تو عشق، قصهء رسوایی مرا
بر بام شهر برده به طبل و دهل زده
پیغمبر قبیلهء بدمستها شده ست
انگور از آن زمان که به چشم تو زل زده.
#بهزاد_نجفی
@ghazalkhanee
بر شاخه ای نشستی و سیبم نمی شوی
دلتنگ دستهای غریبم نمی شوی
در خوابهای من کسی از راه می رسد
تعبیر خوابهای عجیبم نمی شوی؟
بیمارم آن چنان که حریفت نمی شوم
بی تابی آن چنان که طبیبم نمی شوی
من کوهم و تو کوهنوردی که بی گمان
قربانی فراز و نشیبم نمی شوی
دستی شدم که گاه رفیقت نمی شوم
سیبی شدی که گاه نصیبم نمی شوی...
#ناصر_حامدی
بر شاخه ای نشستی و سیبم نمی شوی
دلتنگ دستهای غریبم نمی شوی
در خوابهای من کسی از راه می رسد
تعبیر خوابهای عجیبم نمی شوی؟
بیمارم آن چنان که حریفت نمی شوم
بی تابی آن چنان که طبیبم نمی شوی
من کوهم و تو کوهنوردی که بی گمان
قربانی فراز و نشیبم نمی شوی
دستی شدم که گاه رفیقت نمی شوم
سیبی شدی که گاه نصیبم نمی شوی...
#ناصر_حامدی
@GhaZalkhanee
من هستم و دوباره همین صفرِ عاشقی
شرعی ترین زمانِ زمین، صفرِ عاشقی
آهسته می نشینی و دزدانه می زنی
در گرگ و میشِ خواب ترین صفرِ عاشقی
در تیک و تاکِ ثانیه های بدونِ تو
غربت چنین، ندیده یقین،صفرِ عاشقی
بنشین کنارِ دستِ من،هم امتحانِ من
دیگر نداده نمره چنین،صفرِ عاشقی
بودیم علتِ همه ی صفر های هم
باشد قرارمان پس ازین، صفرِ عاشقی
#فاطمه_پورنصیری
من هستم و دوباره همین صفرِ عاشقی
شرعی ترین زمانِ زمین، صفرِ عاشقی
آهسته می نشینی و دزدانه می زنی
در گرگ و میشِ خواب ترین صفرِ عاشقی
در تیک و تاکِ ثانیه های بدونِ تو
غربت چنین، ندیده یقین،صفرِ عاشقی
بنشین کنارِ دستِ من،هم امتحانِ من
دیگر نداده نمره چنین،صفرِ عاشقی
بودیم علتِ همه ی صفر های هم
باشد قرارمان پس ازین، صفرِ عاشقی
#فاطمه_پورنصیری
@ghazalkhanee
خاموش شد آتشکده عشق جنون زاد
خاکستر روحم شده بازیچه هر باد
زرتشت ! مرا جرعه ای آتش برسان ، آه
یخ بسته ام از دوری چشم آذر همزاد
چشم آذر همزاده من ، از تو چه پنهان
بعد از تو ندیدم به خدا هیچ پریزاد
تا آمدی آباد شدم ، رفتنت اما
ویرانه نشین کرد مرا خانه ات آباد
پیوسته به یاد توام و غافل از اینکه
عمریست در اندیشه تو رفته ام از یاد
با این همه هی می کنم از کوه وجودم
با تیشه اسطوره ای حضرت فرهاد
فرهاد ! پدر جد من ای کاش اهورا
بعد از تو به جز عشق به ما هیچ نمی داد
#ابراهیم_ابوالحسنی
خاموش شد آتشکده عشق جنون زاد
خاکستر روحم شده بازیچه هر باد
زرتشت ! مرا جرعه ای آتش برسان ، آه
یخ بسته ام از دوری چشم آذر همزاد
چشم آذر همزاده من ، از تو چه پنهان
بعد از تو ندیدم به خدا هیچ پریزاد
تا آمدی آباد شدم ، رفتنت اما
ویرانه نشین کرد مرا خانه ات آباد
پیوسته به یاد توام و غافل از اینکه
عمریست در اندیشه تو رفته ام از یاد
با این همه هی می کنم از کوه وجودم
با تیشه اسطوره ای حضرت فرهاد
فرهاد ! پدر جد من ای کاش اهورا
بعد از تو به جز عشق به ما هیچ نمی داد
#ابراهیم_ابوالحسنی
@ghazalkhanee
عاقبت یک روز بی تکرار خود را می کشم
خسته ام از زندگی؛ ناچار خود را می کشم
گفته بودم عاشقم؛ اما کسی باور نکرد
نازنینم! شک نکن، این بار خود را می کشم
جرم من این است: معصومانه عاشق بوده ام
چون عذابم می دهد انکار؛ خود را می کشم
شانه خالی کرده ام از بار این بی طاقتی
تا نگیری از دلم اقرار، خود را می کشم
عهد بستیم از تمام تیرگی ها بگذریم
پا به روی عهدمان بگذار، خود را می کشم
بر رگ دستان سردم تیغ را خواهم کشید
شک ببارد از در و دیوار، خود را می کشم
کاش می دانستی، از آرام بودن، خسته ام
عاقبت یک روز بی تکرار، خود را می کشم
#محمدرضا_صبوری
عاقبت یک روز بی تکرار خود را می کشم
خسته ام از زندگی؛ ناچار خود را می کشم
گفته بودم عاشقم؛ اما کسی باور نکرد
نازنینم! شک نکن، این بار خود را می کشم
جرم من این است: معصومانه عاشق بوده ام
چون عذابم می دهد انکار؛ خود را می کشم
شانه خالی کرده ام از بار این بی طاقتی
تا نگیری از دلم اقرار، خود را می کشم
عهد بستیم از تمام تیرگی ها بگذریم
پا به روی عهدمان بگذار، خود را می کشم
بر رگ دستان سردم تیغ را خواهم کشید
شک ببارد از در و دیوار، خود را می کشم
کاش می دانستی، از آرام بودن، خسته ام
عاقبت یک روز بی تکرار، خود را می کشم
#محمدرضا_صبوری
@ghazalkhanee
اجل رسید و لبش را برابرم آورد
چقدر بوسهاش از خستگی درم آورد
تمام شد همهی آنچه زندگی میگفت
تمام شد همهی آنچه بر سرم آورد
مقابلم ملکی می به استکانم ریخت
بدون آنکه بپرسد بیاورم؟ آورد…
به خواب مرگ بنازم که از لج تقدیر
"تو" را در این دم آخر به بسترم آورد
طناب بسته به روح است مرگ، دست خدا
فقط مرا کمی از "تو" جلوترم آورد
هزار نامه نوشتم برای بعد از خویش
بخوان برای "تو" هر چه کبوترم آورد...
#کاظم_بهمنی
اجل رسید و لبش را برابرم آورد
چقدر بوسهاش از خستگی درم آورد
تمام شد همهی آنچه زندگی میگفت
تمام شد همهی آنچه بر سرم آورد
مقابلم ملکی می به استکانم ریخت
بدون آنکه بپرسد بیاورم؟ آورد…
به خواب مرگ بنازم که از لج تقدیر
"تو" را در این دم آخر به بسترم آورد
طناب بسته به روح است مرگ، دست خدا
فقط مرا کمی از "تو" جلوترم آورد
هزار نامه نوشتم برای بعد از خویش
بخوان برای "تو" هر چه کبوترم آورد...
#کاظم_بهمنی
@ghazalkhanee
عاشق شدم که لهجۀ جانم عوض شود
آن روزگار بی هیجانم عوض شود
شاید به دستگیری دستان گرم تو
خاموش خوانی ِ ضربانم عوض شود
می خواستم که لحن غم انگیز قصه ات
وقتی برات شعر بخوانم، عوض شود
پر شد ضمیر من ز تو، باید که بعد از این
دستور خشک مغز زبانم عوض شود
جز در حضور عشق شهادت نمی دهم
باید که ذکرهای اذانم عوض شود
در زندگی به قدر کفایت گریستم
لطفاً بخواه مرثیه خوانم عوض شود
قلیان زهرمار برایم بیاورید
گاهی مگر که طعم دهانم عوض شود
هر آدمی اگرچه که عاشق، اگرچه خاص
وقتی زمان گذشت، گمانم عوض شود!
شعر تو مثل قبل، برایم قشنگ نیست
وقتی مخاطبت نگرانم عوض شود
گفتی که آمدم، ولی البته ممکن است
تصمیم اینکه باز بمانم، عوض شود
#آرش_شفاعی
@Ghazalkhanee
عاشق شدم که لهجۀ جانم عوض شود
آن روزگار بی هیجانم عوض شود
شاید به دستگیری دستان گرم تو
خاموش خوانی ِ ضربانم عوض شود
می خواستم که لحن غم انگیز قصه ات
وقتی برات شعر بخوانم، عوض شود
پر شد ضمیر من ز تو، باید که بعد از این
دستور خشک مغز زبانم عوض شود
جز در حضور عشق شهادت نمی دهم
باید که ذکرهای اذانم عوض شود
در زندگی به قدر کفایت گریستم
لطفاً بخواه مرثیه خوانم عوض شود
قلیان زهرمار برایم بیاورید
گاهی مگر که طعم دهانم عوض شود
هر آدمی اگرچه که عاشق، اگرچه خاص
وقتی زمان گذشت، گمانم عوض شود!
شعر تو مثل قبل، برایم قشنگ نیست
وقتی مخاطبت نگرانم عوض شود
گفتی که آمدم، ولی البته ممکن است
تصمیم اینکه باز بمانم، عوض شود
#آرش_شفاعی
@Ghazalkhanee
@Ghazalkhanee
صبح است و دوباره پرتوافشان شده ای
بر دفترِ شعرِ من غزلخوان شده ای
خورشیدِ همیشه یِ دل و دیده، سلام
خوش آمده ای و بر تنم جان شده ای
#مهدی_امیری
صبح است و دوباره پرتوافشان شده ای
بر دفترِ شعرِ من غزلخوان شده ای
خورشیدِ همیشه یِ دل و دیده، سلام
خوش آمده ای و بر تنم جان شده ای
#مهدی_امیری
@Ghazalkhanee
شب خواست تا به هیأت ماهت درآورم
آیینه از دو چشم سیاهت درآورم
حوا شدی به وسوسه، تا آدمت شوم
یوسف شدی که از ته چاهت درآورم
بنشین نترس , دست به مویت نمی زنم
بگذار تا که شال و کلاهت درآورم
بنشین و سرگذشت مرا مو به مو بخوان
تا از دل تو آتش آهت درآورم
تا دلبخواهتان بشوم، زودتر بگو
خود را چه شکل با چه شباهت درآورم!؟
مشکل پسند من! چه کنم تا که خویش را
مقبول طبع و طرز نگاهت درآورم؟
#سید_محمدعلی_رضازاده
شب خواست تا به هیأت ماهت درآورم
آیینه از دو چشم سیاهت درآورم
حوا شدی به وسوسه، تا آدمت شوم
یوسف شدی که از ته چاهت درآورم
بنشین نترس , دست به مویت نمی زنم
بگذار تا که شال و کلاهت درآورم
بنشین و سرگذشت مرا مو به مو بخوان
تا از دل تو آتش آهت درآورم
تا دلبخواهتان بشوم، زودتر بگو
خود را چه شکل با چه شباهت درآورم!؟
مشکل پسند من! چه کنم تا که خویش را
مقبول طبع و طرز نگاهت درآورم؟
#سید_محمدعلی_رضازاده
@Ghazalkhanee
من و خیال نگاهت، و یک هوای دوتایی
میان خلوت زیبا، و بی صدای دوتایی
بیا به سمت بهانه، همان بهانهء ابری
به سمت خاطره هامان،به ناکجای دوتایی
تو را چه ساده سپردم، به دست کوچه و باران
به آسمان و سپیده، همان خدای دوتایی
من و تو و دل و پرسه، غروب و حس رسیدن
خلیج و کشتی و دریا، و حرفهای دوتایی
غزل بگو بنویسم، به سبک حافظ و سعدی
ردیف و قافیه با من، ردیفهای دوتایی
قطار و واگن و کوپه، شب و مه و دو سه بچه
به سمت چشم دوتامان، همان بلای دوتایی
من و سکوت نگاهت، خیال و ساحل دریا
چرا دوباره سحر شد؟ همان چرای دوتایی
#وحیده_علی_میرزایی
من و خیال نگاهت، و یک هوای دوتایی
میان خلوت زیبا، و بی صدای دوتایی
بیا به سمت بهانه، همان بهانهء ابری
به سمت خاطره هامان،به ناکجای دوتایی
تو را چه ساده سپردم، به دست کوچه و باران
به آسمان و سپیده، همان خدای دوتایی
من و تو و دل و پرسه، غروب و حس رسیدن
خلیج و کشتی و دریا، و حرفهای دوتایی
غزل بگو بنویسم، به سبک حافظ و سعدی
ردیف و قافیه با من، ردیفهای دوتایی
قطار و واگن و کوپه، شب و مه و دو سه بچه
به سمت چشم دوتامان، همان بلای دوتایی
من و سکوت نگاهت، خیال و ساحل دریا
چرا دوباره سحر شد؟ همان چرای دوتایی
#وحیده_علی_میرزایی
@ghazalkhanee
سکوتي می کنم بالاتر از فرياد"
تو شیرینی که خون کردی دل فرهاد
چرا گفتی برایم قصه ها از عشق
مرا این خاطراتت می دهد بر باد
مرا بی خانمان کردی از این دوری
شکستم من، کجایی خانه ات آباد
نفهمیدی که خواب از چشم من رفته
از این بی خوابی ام ای داد و ای بیداد
خراسان را تو کردی خاک و خاکستر
تو چنگیزی و هستی بی بن و بنیاد
#سهراب_عرب_زاده
سکوتي می کنم بالاتر از فرياد"
تو شیرینی که خون کردی دل فرهاد
چرا گفتی برایم قصه ها از عشق
مرا این خاطراتت می دهد بر باد
مرا بی خانمان کردی از این دوری
شکستم من، کجایی خانه ات آباد
نفهمیدی که خواب از چشم من رفته
از این بی خوابی ام ای داد و ای بیداد
خراسان را تو کردی خاک و خاکستر
تو چنگیزی و هستی بی بن و بنیاد
#سهراب_عرب_زاده