"مراد از استبداد این است که شخص در کاری که محتاج و مستلزم مشورت باشد به راُی خود اکتفا کند. استبداد این است که یک نفر یا یک گروه در حقوق یک ملت هر نوع تصرفی که میخواهد بکند، و امور مربوط به یک مملکت را به میل خود بگرداند، بی آن که ترسی از بازخواست داشته باشد. استبداد عبارت است از مسلط بودن یک فرمانروا بر سر یک قوم، و تحکم کردن یک یا چند نفر بر تمام ساکنین یک مملکت و ایشان را بر خلاف میلشان به کاری واداشتن، و راُی و ارادهُ خود را مافوق راُی و ارادهُ عموم ملت شمردن."
از مقالهُ "آزادی مطبوعات" نوشتهُ مجتبی مینوی( برگرفته از کتاب مینوی بر گسترهُ ادبیات فارسی، ص ۷۹).
#هومن_پناهنده
@gashthaa
از مقالهُ "آزادی مطبوعات" نوشتهُ مجتبی مینوی( برگرفته از کتاب مینوی بر گسترهُ ادبیات فارسی، ص ۷۹).
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
مجری را گزینش می کنند مهمان را گزینش می کنند تماشاگر را گزینش می کنند اما در نهایت جمعیت برای هایده و معین دست میزند @IrannNews
نمایش شکستی مطلق در عرصهُ فرهنگ.
دوستی زمانی میگفت: بعضی شکستها چنان شدید و فضاحتبار است که نباید گفت فلانی شکست خورده، باید گفت شکست فلانی را خورده. آن دوست، بر همین منوال، میگفت: در مورد بچههایی که میروند در کوچه بازی کنند و لباسشان گلآلود میشود، گاهی وسعت و شدت آلودگی در حدی است که فقط بخشهای کمی از لباس پیدا است؛ در آن صورت، دیگر نباید گفت لباس گِلی است، باید گفت گِل لباسی است.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
دوستی زمانی میگفت: بعضی شکستها چنان شدید و فضاحتبار است که نباید گفت فلانی شکست خورده، باید گفت شکست فلانی را خورده. آن دوست، بر همین منوال، میگفت: در مورد بچههایی که میروند در کوچه بازی کنند و لباسشان گلآلود میشود، گاهی وسعت و شدت آلودگی در حدی است که فقط بخشهای کمی از لباس پیدا است؛ در آن صورت، دیگر نباید گفت لباس گِلی است، باید گفت گِل لباسی است.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
تعریف زندان سیاسی از نگاه مصطفی ملکیان عرض میکنم من زندانی سیاسیای را قبول میکنم که بگوید داشتم تو شغل و حرفهی خودم به بهترین صورت کار میکردم، مأموران دولتی آمدند و جلوی حرفه و شغل من را گرفتند و من گفتم میخواهم حرفه و شغل خود را به بهترین صورت انجام…
دوستی گرامی در فرستهای به این نظر آقای مصطفی ملکیان، با بیانی سالم، نقدی قوی وارد کرده است. شایسته است که فرستهاش را در اینجا بیاورم:
▫️در این موضوع طبعاً حرفی نیست که کسی که کارش را در حد مطلوب انجام میدهد و خود را دارای حقوقی میداند که در حقوق بینالملل به رسمیت شناخته میشود، ولی نظام سیاسی این حقوق را به رسمیت نمیشناسد و رعایت نمیکند و یا دارای عقایدی است که با عقاید مطلوب و پذیرفتهُُ نظام حاکم در تعارض است و یا کارهای سیاسیاش( هرچند منطقی و عاقلانه و قانونی) خوشایندِ نظام سیاسی نیست و بابت این موارد به زندان میرود، زندانی سیاسی است.
با اعتراض و نقد اخلاقی آقای ملکیان به کسانی که پرمدعا هستند اما وظیفهشان را درست انجام نمیدهند هم موافقم، و اساساً گذشته از اختلاف نظرها، یکی از دلایل کنار کشیدنم از انجمن صنفی فرهنگیان، همین نارضایتیام از فرهنگیان مدعی اما کمکار بود، اما با این حال، به نظر میرسد که در سخن ملکیان میتوان انقُلتی کرد: فرض کنید کسی صنعتگری است که آفتابههای خوبی نمیسازد، ولی بابت محدودیتهای آزادی بیان، به نظام سیاسی معترض است و دستگیر میشود و به زندان میافتد، چرا نباید او را زندانی سیاسی شمرد؟ و هکذا مثالهای فراوان دیگر. غلط بودن کار افراد و غلط بودن اعمال نظام سیاسی دو مقولهُ جدا هستند و نباید به بهانهُ یکی، دیگری را مغفول گذاشت. منطقا میتوان هم ناکارآمدی و کارهای غلط فرد را تقبیح کرد و هم مبارزهُ سیاسیاش را در راه آزادی بیان تحسین کرد.
مجدداً عرض کنم که اخلاقاً با افراد زیر ِ کار در رو بسیار مخالفم و مثلا اگر قرار باشد که راُی دهم، هرگز به این افراد رای نمیدهم.
یک فرض دیگر هم میتوانم داشته باشم و آن اینکه سخن جناب ملکیان قبل و بعد دارد و به این مسائل هم پرداخته، اما در این پست نیامده است.
نظر جنابعالی نیز برایم روشنگر و راهگشا خواهد بود.
🙏🌺
#هومن_پناهنده
@gashthaa
▫️در این موضوع طبعاً حرفی نیست که کسی که کارش را در حد مطلوب انجام میدهد و خود را دارای حقوقی میداند که در حقوق بینالملل به رسمیت شناخته میشود، ولی نظام سیاسی این حقوق را به رسمیت نمیشناسد و رعایت نمیکند و یا دارای عقایدی است که با عقاید مطلوب و پذیرفتهُُ نظام حاکم در تعارض است و یا کارهای سیاسیاش( هرچند منطقی و عاقلانه و قانونی) خوشایندِ نظام سیاسی نیست و بابت این موارد به زندان میرود، زندانی سیاسی است.
با اعتراض و نقد اخلاقی آقای ملکیان به کسانی که پرمدعا هستند اما وظیفهشان را درست انجام نمیدهند هم موافقم، و اساساً گذشته از اختلاف نظرها، یکی از دلایل کنار کشیدنم از انجمن صنفی فرهنگیان، همین نارضایتیام از فرهنگیان مدعی اما کمکار بود، اما با این حال، به نظر میرسد که در سخن ملکیان میتوان انقُلتی کرد: فرض کنید کسی صنعتگری است که آفتابههای خوبی نمیسازد، ولی بابت محدودیتهای آزادی بیان، به نظام سیاسی معترض است و دستگیر میشود و به زندان میافتد، چرا نباید او را زندانی سیاسی شمرد؟ و هکذا مثالهای فراوان دیگر. غلط بودن کار افراد و غلط بودن اعمال نظام سیاسی دو مقولهُ جدا هستند و نباید به بهانهُ یکی، دیگری را مغفول گذاشت. منطقا میتوان هم ناکارآمدی و کارهای غلط فرد را تقبیح کرد و هم مبارزهُ سیاسیاش را در راه آزادی بیان تحسین کرد.
مجدداً عرض کنم که اخلاقاً با افراد زیر ِ کار در رو بسیار مخالفم و مثلا اگر قرار باشد که راُی دهم، هرگز به این افراد رای نمیدهم.
یک فرض دیگر هم میتوانم داشته باشم و آن اینکه سخن جناب ملکیان قبل و بعد دارد و به این مسائل هم پرداخته، اما در این پست نیامده است.
نظر جنابعالی نیز برایم روشنگر و راهگشا خواهد بود.
🙏🌺
#هومن_پناهنده
@gashthaa
۱) هشدار:
در ویدیوی زیر صحنههایی از جنگ غزه هست که دیدنشان آزارنده است.
۲) پست بعد از آن، شعر ترانه و ترجمهُ آن است. ترجمه چنگی به دل نمیزند و حق شعر را، از لحاظ زیباییشناسی، ادا نمیکند اما الکن و افتان و خیزان، به هر حال، معنایی را انتقال میدهد.
👇👇👇
#هومن_پناهنده
@gashthaa
در ویدیوی زیر صحنههایی از جنگ غزه هست که دیدنشان آزارنده است.
۲) پست بعد از آن، شعر ترانه و ترجمهُ آن است. ترجمه چنگی به دل نمیزند و حق شعر را، از لحاظ زیباییشناسی، ادا نمیکند اما الکن و افتان و خیزان، به هر حال، معنایی را انتقال میدهد.
👇👇👇
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
توی سرزمینی که جوونا از پیرمردا کتک بخورن جای زندگی کردن نیست
این نظر را کسی، با توجه به عکس زدوخورد کادر فنی دو تیم فوتبال، زیر فرستهُ خبر نوشته. طفلک یک دلیل دیگر پیدا کرده در تایید این ضربالمثل که
"ایران دیگه جای زندگی کردن نیست."
این ضربالمثل که قدمتش، به قول علما، به زمان هوخشتره میرسد باید در امثال و حکم دهخدا آمده باشد، یا اگر نیامده، باید در ویراست جدیدش حتماً بیاید، وگرنه آن کتاب مستطاب چیزی مهم کم خواهد داشت.
برای ترک ایران، دیگر آیا دلیل از این قانعکنندهتر هست که در ایران "جوونا از پیرمردها کتک میخورند" ؟
#هومن_پناهنده
@gashthaa
"ایران دیگه جای زندگی کردن نیست."
این ضربالمثل که قدمتش، به قول علما، به زمان هوخشتره میرسد باید در امثال و حکم دهخدا آمده باشد، یا اگر نیامده، باید در ویراست جدیدش حتماً بیاید، وگرنه آن کتاب مستطاب چیزی مهم کم خواهد داشت.
برای ترک ایران، دیگر آیا دلیل از این قانعکنندهتر هست که در ایران "جوونا از پیرمردها کتک میخورند" ؟
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
⚫️ به احترام درگذشت دکتر محمود مدبری، ادیب، پژوهشگر، و مصحح 📗عجائباللغة، فرهنگ لغت فارسی به فارسی، ویراست دوم، تصحیح دکتر #محمود_مدبری، تهران: کتاب بهار، ۱۴۰۰. از نویسندۀ این کتاب تنها شهرت «ادیبی» برجای ماندهاست... در لغتنامۀ دهخدا، بدون سند و منبع،…
"به احترام درگذشت..." ؟!
درگذشت احترام دارد؟!
آیا، در زبان فارسی، "درگذشت" اصلاً از سنخ چیزهایی است که مشمول احترام یا بیاحترامی میشوند؟
شاید مقصود این پژوهشگرِ فرهنگستان "به مناسبت" بوده، نه "به احترام".
در غیر این صورت، این از آن نوآوریهایی است که از ذوق بویی نبرده. بهعکس، ترکیب "شیر-آهن-کوه" در مقام صفتی برای کلمهُ "مرد" در شعر شاملو هم بدیع، هم زیبا است :
و شیرآهنکوه مردی از اینگونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنهُ آشیل
درنوشت.
میتوان در زبان نوآوری کرد، اما هرکسی را قریحهُ ابداع نیست. برای طبع میانمایه ایمنتر این است که به استفاده از تعبیرهای سنتی زبان( مثل همان "به مناسبت") قانع باشد و نوآوری را به اهلش واگذارد.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
درگذشت احترام دارد؟!
آیا، در زبان فارسی، "درگذشت" اصلاً از سنخ چیزهایی است که مشمول احترام یا بیاحترامی میشوند؟
شاید مقصود این پژوهشگرِ فرهنگستان "به مناسبت" بوده، نه "به احترام".
در غیر این صورت، این از آن نوآوریهایی است که از ذوق بویی نبرده. بهعکس، ترکیب "شیر-آهن-کوه" در مقام صفتی برای کلمهُ "مرد" در شعر شاملو هم بدیع، هم زیبا است :
و شیرآهنکوه مردی از اینگونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنهُ آشیل
درنوشت.
میتوان در زبان نوآوری کرد، اما هرکسی را قریحهُ ابداع نیست. برای طبع میانمایه ایمنتر این است که به استفاده از تعبیرهای سنتی زبان( مثل همان "به مناسبت") قانع باشد و نوآوری را به اهلش واگذارد.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدیو را دوستی برایم فرستاده، بدون هیچ شرحی، گرچه شاید هر شرحی هم زائد باشد.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
محمد دسمه اینجا بزرگترین کانون ریزگرد در مرکز کشور است.این هم نتیجه دو سال آبیاری و مراقبت از پنج هزار #نهال_تاغ که در زمستان ١۴٠١ توسط انجمن نذر طبیعت با محوریت احمد بحری کاشته شد. در سال بعد هم بیش از ده هزار نهال قرار است کاشته شود تا با بیابانزایی و پدیده…
هر نقدی مغتنم است و هر منتقدی( حتی منتقد بیانصاف) به ما فایده میرساند؛ اما بهترین منتقد کسی است که بیصدا و بیادا دستبه کار میشود و با کارش بر خوبیهای جهانمان میافزاید.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
🖊گفتگو زندگینامهای با محمود سریعالقلم 📚پیوستگی اقتصاد و سیاست 🖇من همه تحصیلاتم را خارج از کشور بودهام و همه دورهها هم در علوم سیاسی-روابط بینالملل کار کردهام. تفاوتی که آمریکا با اروپا در این دو رشته دارد این است که حداقل 30 درصد علوم سیاسی-روابط…
دوست صاحبنظری نقد کوتاهی بر این حرفها نوشته و برایم فرستاده که عینآً نقل میکنم:
🔸گاهی به حرفهایی بر میخورم که مدتها مایهُ خندهام میشود. این مصاحبهُ آقای سریعالقلم هم از آن حرفها است. میفرمایند " بارها میشد که وقتی در اتاق استادم، جیمز روزِنا، نشسته بودم و با ایشان صحبت میکردم؛ وزیرخارجه آمریکا به ایشان زنگ میزد و با ایشان صحبت و از ایشان سوال میکرد." وقتی چند روز پیش این جملهها را خواندم تمام روز میخندیدم. نمیگوید از دفتر وزیر تماس گرفتند، میگوید خود شخص شخیص وزیر تماس گرفت. آن هم نه یک بار، بلکه بارها وقتی آقای سریعالقلم در دفتر استاد بودند شخص وزیر به استاد ایشان زنگ زدهاند. لابد وزیر در سایر مواقع وقتی آقای سریعالقلم در دفتر استاد نبودند هم زنگ میزنند. جیمز روزنا که معروفترین و برجستهترین آدم نبود، پس لابد آقای وزیر به سایر استادهای سایر دانشگاهها هم زنگ میزنند. لابد آقای روزنا هم احتیاج به تفکر و تحقیق نداشت و فیالبداهه پشت تلفن بحران طرح شده را حل میکرد و به سوالات وزیر پاسخ میدادند. از این حرفها خندهات نمیگیرد؟
کافی است آدم خاطرات یکی از وزرای خارجهُ امریکا را بخواند تا تصوری از عرض و طول وزارت خارجهُ امریکا، دوایر و دفاتر و حوزههای زیر دست آنها، و متخصصان مشغول به کار در هر یک از این دوایر به دست بیاورد. آن وقت با من هم عقیده خواهد شد که این حرفها واقعا مضحک است. البته این اولین حرف مضحک این استاد دانشگاه نیست و لابد آخری هم نخواهد بود.🔸
#هومن_پناهنده
@gashthaa
🔸گاهی به حرفهایی بر میخورم که مدتها مایهُ خندهام میشود. این مصاحبهُ آقای سریعالقلم هم از آن حرفها است. میفرمایند " بارها میشد که وقتی در اتاق استادم، جیمز روزِنا، نشسته بودم و با ایشان صحبت میکردم؛ وزیرخارجه آمریکا به ایشان زنگ میزد و با ایشان صحبت و از ایشان سوال میکرد." وقتی چند روز پیش این جملهها را خواندم تمام روز میخندیدم. نمیگوید از دفتر وزیر تماس گرفتند، میگوید خود شخص شخیص وزیر تماس گرفت. آن هم نه یک بار، بلکه بارها وقتی آقای سریعالقلم در دفتر استاد بودند شخص وزیر به استاد ایشان زنگ زدهاند. لابد وزیر در سایر مواقع وقتی آقای سریعالقلم در دفتر استاد نبودند هم زنگ میزنند. جیمز روزنا که معروفترین و برجستهترین آدم نبود، پس لابد آقای وزیر به سایر استادهای سایر دانشگاهها هم زنگ میزنند. لابد آقای روزنا هم احتیاج به تفکر و تحقیق نداشت و فیالبداهه پشت تلفن بحران طرح شده را حل میکرد و به سوالات وزیر پاسخ میدادند. از این حرفها خندهات نمیگیرد؟
کافی است آدم خاطرات یکی از وزرای خارجهُ امریکا را بخواند تا تصوری از عرض و طول وزارت خارجهُ امریکا، دوایر و دفاتر و حوزههای زیر دست آنها، و متخصصان مشغول به کار در هر یک از این دوایر به دست بیاورد. آن وقت با من هم عقیده خواهد شد که این حرفها واقعا مضحک است. البته این اولین حرف مضحک این استاد دانشگاه نیست و لابد آخری هم نخواهد بود.🔸
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
Photo
بحث کاپلان تاکید بر تراژدی است و این که وضعیت سیاست حضور در عرصهُ انتخابهای تراژیک است. انتخابی که هیچ سوی آن بُرد نیست؛ و دعوت به پرهیز از نخوت ِ(hubris) باور به راهحلهای معجزهگرانه و دعوت به فروتنی(humility) در مقابله با جهان.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
#هومن_پناهنده
@gashthaa
چند روز پیش، دوستی صاحبنظر، که مقیم آمریکا و تحصیلکردهُ آنجا است، در فرستهای کوتاه وضع سیاسی آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور را برایم توصیف کرد. در پس ِ پشت نوشتهُ او، نگاه و نگرش کلیاش به ماهیت کنش سیاسی که گویای توقع حداقلیاش از سیاست است، نکتهآموز و درخور تاُمل است:
"امروز که خبر درگذشت آقای چامسکی مطرح و بعد تکذیب شد، نکتهای از او به یادم آمد. چامسکی آنارکوسیندیکالیست است و نگاه انقلابی دارد. ولی همو بارها به دیگران توصیه کرده است در انتخابات شرکت کنید و به دموکراتها راُی بدهید، اما هیچ انتظاری از دموکراتها نداشته باشید. توضیح حرفش هم این است که دموکراتها بر خلاف جمهوریخواهان تخریب نمیکنند، و فضای سیاسی را برای اعمال نفوذ سازمانهای مدنی مهیا میکنند.
دموکراسی امریکا دچار بحران است. این را تقریباً همه، از چپ و راست، میگویند. فهرستی از اصلاحات ضروری برای بیرون آمدن از بنبست سیاسی ارائه شده است که تقریبا عقلای همهُ طیفهای سیاسی آن را پذیرفتهاند: برداشتن منطقهبندی برای انتخابات مجلس، برداشتن کالج الکترال برای انتخابات ریاست جمهوری، محدود کردن طول خدمت در دیوان عالی، افزایش تعداد قاضیهای دیوان عالی، باز کردن انتخابات مرحلهُ اول و... . اما هیچ چشماندازی برای تحقق این اصلاحات به چشم نمیخورد. اینجا هم نظام دچار انسداد سیاسی است.
اوباما با وعدهُ تغییر آمد، اما هشت سال درگیر بحرانهای داخلی و خارجی بود. او، در سال 2008، با یک بحران اقتصادی بزرگ و دو جنگ وارد کاخ سفید شد. در سراسر کشور تظاهرات بود، همان به اصطلاح جنبش چای. در طی هشت سال تقریبا هیچ کدام از وعدههایش جامهُ عمل نپوشید. او چند دستاورد عمده داشت: نظام بیمهُ همگانی؛ برجام؛ و توافق پاریس برای تغییرات اقلیمی. ترامپ هر سه را از حیّز انتفاع انداخت. عدهُ زیادی دلسرد شده بودند و در انتخابات سال 2015 شرکت نکردند و سال 2016 جناب ترامپ شارلاتان با سلام و صلوات وارد کاخ سفید شد.
امروز هم همین بساط است. عدهُ زیادی میل به شرکت ندارند. به سیاستمداران، نهادهای مستقر، مطبوعات و رسانهها، و کل نظام بیاعتمادند. هر دو حزب در معرفی کاندید شایسته شکست خوردهاند. به قول بزرگی، انتخابات بین یک زامبی و یک جانی است. چنین وضعیتی باز به نفع ترامپ است. قانع کردن امریکاییها( که واقعا از بهبود شرایط ناامید شدهاند) برای اهمیت دادن به انتخابات و مشارکت در آن، بسیار سخت شده است. حرف من به دوستان و نزدیکانم این است که راُی ندادن شما به معنای خالی کردن میدان برای کسی است که به قصد تخریب میآید. در چنین شرایطی باید روی حرف امثال چامسکی تامل کرد. او مویش را در آسیاب سفید نکرده است. به بایدن رای بدهید، اما انتظار معجزه نداشته باشید."
#هومن_پناهنده
@gashthaa
"امروز که خبر درگذشت آقای چامسکی مطرح و بعد تکذیب شد، نکتهای از او به یادم آمد. چامسکی آنارکوسیندیکالیست است و نگاه انقلابی دارد. ولی همو بارها به دیگران توصیه کرده است در انتخابات شرکت کنید و به دموکراتها راُی بدهید، اما هیچ انتظاری از دموکراتها نداشته باشید. توضیح حرفش هم این است که دموکراتها بر خلاف جمهوریخواهان تخریب نمیکنند، و فضای سیاسی را برای اعمال نفوذ سازمانهای مدنی مهیا میکنند.
دموکراسی امریکا دچار بحران است. این را تقریباً همه، از چپ و راست، میگویند. فهرستی از اصلاحات ضروری برای بیرون آمدن از بنبست سیاسی ارائه شده است که تقریبا عقلای همهُ طیفهای سیاسی آن را پذیرفتهاند: برداشتن منطقهبندی برای انتخابات مجلس، برداشتن کالج الکترال برای انتخابات ریاست جمهوری، محدود کردن طول خدمت در دیوان عالی، افزایش تعداد قاضیهای دیوان عالی، باز کردن انتخابات مرحلهُ اول و... . اما هیچ چشماندازی برای تحقق این اصلاحات به چشم نمیخورد. اینجا هم نظام دچار انسداد سیاسی است.
اوباما با وعدهُ تغییر آمد، اما هشت سال درگیر بحرانهای داخلی و خارجی بود. او، در سال 2008، با یک بحران اقتصادی بزرگ و دو جنگ وارد کاخ سفید شد. در سراسر کشور تظاهرات بود، همان به اصطلاح جنبش چای. در طی هشت سال تقریبا هیچ کدام از وعدههایش جامهُ عمل نپوشید. او چند دستاورد عمده داشت: نظام بیمهُ همگانی؛ برجام؛ و توافق پاریس برای تغییرات اقلیمی. ترامپ هر سه را از حیّز انتفاع انداخت. عدهُ زیادی دلسرد شده بودند و در انتخابات سال 2015 شرکت نکردند و سال 2016 جناب ترامپ شارلاتان با سلام و صلوات وارد کاخ سفید شد.
امروز هم همین بساط است. عدهُ زیادی میل به شرکت ندارند. به سیاستمداران، نهادهای مستقر، مطبوعات و رسانهها، و کل نظام بیاعتمادند. هر دو حزب در معرفی کاندید شایسته شکست خوردهاند. به قول بزرگی، انتخابات بین یک زامبی و یک جانی است. چنین وضعیتی باز به نفع ترامپ است. قانع کردن امریکاییها( که واقعا از بهبود شرایط ناامید شدهاند) برای اهمیت دادن به انتخابات و مشارکت در آن، بسیار سخت شده است. حرف من به دوستان و نزدیکانم این است که راُی ندادن شما به معنای خالی کردن میدان برای کسی است که به قصد تخریب میآید. در چنین شرایطی باید روی حرف امثال چامسکی تامل کرد. او مویش را در آسیاب سفید نکرده است. به بایدن رای بدهید، اما انتظار معجزه نداشته باشید."
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
Photo
اگر دموکراسی هیچ حسنی نمیداشت جز همین که عبدی میگوید، میارزد که آدمی در راهش صد بار جان ببازد.
بهرغم همهُ رنجها و سختیها، مزهُ انتخابات خرداد ۱۳۷۶ هنوز زیر دندانم است.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
بهرغم همهُ رنجها و سختیها، مزهُ انتخابات خرداد ۱۳۷۶ هنوز زیر دندانم است.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
گشتها | هومن پناهنده
آلن دلون افسانهای هم بالاخره تسلیم مرگ شد، امیدوارم بالاخره به آرزوش تو این مصاحبه برسه. _Mardetanha_ @uttweet
آدم از همهُ موهبتها هم که برخوردار باشد، باز چیزی برای حسرت خوردن دارد. پاسخ آلن دلون به سوُال آخر برمیگردد به اینکه پدر و مادرش در چهار سالگیِ او از هم جدا شدند.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
#هومن_پناهنده
@gashthaa
با دوست گرامی دانشمندی معمولاً فرستههایی رد و بدل میکنیم. این فرستهها برای من مغتنم است و نشر بعضی از آنها در گشتها سودمند تواند بود؛ این است که بنا دارم، از این پس، برخی از فرستههای این دوست را با نام قلمی"ا. سرگشته" در گشتها بگذارم.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
#هومن_پناهنده
@gashthaa
🔸از آمریکا🔸
دربارهُ اجلاس حزب جمهوریخواه
✍ا. سرگشته
ملاحظاتی پراکنده دربارهُ اجلاس حزب جمهوریخواه که جمعه پایان یافت و رسماً ترامپ را به عنوان کاندیدای حزب برای انتخابات ریاستجمهوری اعلام کرد. مردی نابکار، دروغزن و مجرم، که در ژانویهُ 2020 سعی کرد با حمله به مجلس نتایج انتخابات را تغییر بدهد، برای بار سوم کاندیدای یکی از دو حزب اصلی امریکا شده است و بعید نیست برای بار دوم رئیسجمهور شود.
● به نظر میرسد پوستاندازی حزب جمهوریخواه کامل شده است. از اعضای شاخص قدیمی کسی در اجلاس شرکت نداشت. مثلا از رجال موفق سیاسی سابق کسی نبود. رئیسجمهور (جورج بوش)، معاونان رئیسجمهور (دیک چینی و مایک پنس)، کاندیدای حزب (میت رامنی) رهبران شاخص مثل لیز چینی و جان بینر و پل رایان همه غایب بودند. دبیر اول سابق حزب، دانا مکدانیل، هم غایب بود. در جای او، عروس ترامپ، لارا، در رهبری حزب کنار دبیر اول قرار گرفته است.
● از نیروهای فکری شاخص حزب هم خبری نبود؛ کسانی مثل بیل کریستول، دیوید فرام، جورج ویل، کاندولیزا رایس غایب بودند. اینها از منتقدان پر سروصدای ترامپ شدهاند.
● عدهُ زیادی از کسانی که در دولت ترامپ کار کرده بودند – مارک اسپر، جان کلی، میک مولوینی، دن کوتس، مارک شورت، جان بولتون (که در هشت اجلاس قبلی حاضر بود) و خیلیهای دیگر – نیز غایب بودند؛ اینها هم به صف منتقدان ترامپ پیوستهاند.
● شماری از منتقدان سابق ترامپ در اجلاس شرکت داشتند، اما همه در برابر او کرنش کردند و دست او را بوسیدند و طلب بخشش کردند: نیکی هیلی (که ترامپ را دیوانه خطاب کرده بود)، تاکر کارلسون (که گفته بود از ته دل از ترامپ متنفر است و برای رسیدن روزی که اسمی از او نشنود ثانیهشماری میکند) یا حتی کاندیدای معاونت ریاستجمهوری ونس (که ترامپ را با هیتلر مقایسه کرده بود). در واقع روشن است که راه بقای سیاسی در صفوف حزب جمهوری درآمدن به رنگ ترامپ است. روشن شد که کدام آدمها اندک اعتقاداتی دارند و چه کسانی فرصتطلب هستند و بندهُ قدرت.
● برای اولین بار یکی از رهبران اتحادیهها (اتحادیهُ رانندگان کامیون) جزو سخنرانان حزب جمهوریخواه بود. تا کنون اتحادیههای کارگری، در کنار سیاهان، ستون فقرات حزب دموکرات بودهاند. سیاستهای حزب جمهوری، هم در سطح ایالتها و هم در سطح فدرال، نقش مهمی در تضعیف اتحادیههای کارگری داشته است.
● موضوعات مورد علاقهُ حزب جمهوری، مثل مبارزه با سقط جنین و ازدواج همجنسخواهان و تقویت بازار آزاد و کاهش مالیات، کمتر از گذشته مورد تاُکید قرار گرفت، اما موضوعاتی مثل افزایش تعرفهُ واردات و آغاز جنگ تجارتی و انتقاد از ناتو که جزو برنامههای این حزب نبود از سوی سخنرانان مطرح شد.
● برنامهُ حزب، از یک متن طولانی کسالتبار به یک متن کوتاه 16 صفحهای که عمدتاً گزیدهای از سخنان ترامپ است تقلیل یافت. محور اصلی آن مقابله با مهاجران است. ترامپ مهاجران را "اشغالگر" میخوانَد و حضور آنها را با افزایش جرم و جنایت و مشکلات اقتصادی پیوند میزند و جلوگیری از مهاجرت را به یکی از محورهای برنامهُ سیاسی خود بدل کرده است.
● حزب جمهوریخواه حزب ترامپ است. ترامپ یا منتقدانش را از حزب راند، یا آنها را به کرنش واداشت. آنچه به عامل وحدتبخش حزب بدل شده است، شخصیت ترامپ و وفاداری به او است، نه یک برنامهُ روشن سیاسی. حزب جمهوریخواه حول شخص ترامپ متحد شده است. در این اجلاس به روشنی میشد کیش شخصیت او را دید. سخنرانها دربارهُ برنامه صحبت نمیکردند، بلکه دربارهُ شخصیت ترامپ، و بیعت با رهبری، و اقتدا به قائد اعظم، سخن میرانند.
● جنبههای نمایشی این اجلاس هم با داعیههای اخلاقی محافظهکاران همخوان نبود. محافظهکاران که همیشه بر اهمیت خانواده و اخلاق مسیحی تاُکید میکنند، از قهرمان کشتیکج، هالک، خواستند تا قبل از ترامپ سخنرانی کند و جمعیت را برای سخنرانی او آماده کند. هالک هوگان، مثل خود ترامپ، شهره به فساد است و حتی فیلم روابط آنچنانیاش در فضای مجازی پخش شده است. او گفت ما همه ترامپی (Trumpites) شدهایم. او همچنین گفت که دوران جنون ترامپی (Trumpomania) فرارسیده است، که اشارهای است به جنون کشتیکج (WrestleMania) که هالک خودش شهرت و ثروتش را مدیون آن است و مدتی هم ترامپ درگیر آن بود.
● بحث دربارهُ مشکلات احزاب سیاسی مدتها است آغاز شده است. شرح آن فرصت دیگری میطلبد، ولی قدر مسلم این است که تا اینجای کار هر دو حزب از معرفی یک نامزد آبرومند و مقبولِ مردم ناتوان بودهاند. باید دید آیا در چند روز آینده حزب دموکرات میتواند بایدن را به ترک میدان راضی کند.*
*نوشته مربوط می شود به قبل از کنار رفتن بایدن.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
دربارهُ اجلاس حزب جمهوریخواه
✍ا. سرگشته
ملاحظاتی پراکنده دربارهُ اجلاس حزب جمهوریخواه که جمعه پایان یافت و رسماً ترامپ را به عنوان کاندیدای حزب برای انتخابات ریاستجمهوری اعلام کرد. مردی نابکار، دروغزن و مجرم، که در ژانویهُ 2020 سعی کرد با حمله به مجلس نتایج انتخابات را تغییر بدهد، برای بار سوم کاندیدای یکی از دو حزب اصلی امریکا شده است و بعید نیست برای بار دوم رئیسجمهور شود.
● به نظر میرسد پوستاندازی حزب جمهوریخواه کامل شده است. از اعضای شاخص قدیمی کسی در اجلاس شرکت نداشت. مثلا از رجال موفق سیاسی سابق کسی نبود. رئیسجمهور (جورج بوش)، معاونان رئیسجمهور (دیک چینی و مایک پنس)، کاندیدای حزب (میت رامنی) رهبران شاخص مثل لیز چینی و جان بینر و پل رایان همه غایب بودند. دبیر اول سابق حزب، دانا مکدانیل، هم غایب بود. در جای او، عروس ترامپ، لارا، در رهبری حزب کنار دبیر اول قرار گرفته است.
● از نیروهای فکری شاخص حزب هم خبری نبود؛ کسانی مثل بیل کریستول، دیوید فرام، جورج ویل، کاندولیزا رایس غایب بودند. اینها از منتقدان پر سروصدای ترامپ شدهاند.
● عدهُ زیادی از کسانی که در دولت ترامپ کار کرده بودند – مارک اسپر، جان کلی، میک مولوینی، دن کوتس، مارک شورت، جان بولتون (که در هشت اجلاس قبلی حاضر بود) و خیلیهای دیگر – نیز غایب بودند؛ اینها هم به صف منتقدان ترامپ پیوستهاند.
● شماری از منتقدان سابق ترامپ در اجلاس شرکت داشتند، اما همه در برابر او کرنش کردند و دست او را بوسیدند و طلب بخشش کردند: نیکی هیلی (که ترامپ را دیوانه خطاب کرده بود)، تاکر کارلسون (که گفته بود از ته دل از ترامپ متنفر است و برای رسیدن روزی که اسمی از او نشنود ثانیهشماری میکند) یا حتی کاندیدای معاونت ریاستجمهوری ونس (که ترامپ را با هیتلر مقایسه کرده بود). در واقع روشن است که راه بقای سیاسی در صفوف حزب جمهوری درآمدن به رنگ ترامپ است. روشن شد که کدام آدمها اندک اعتقاداتی دارند و چه کسانی فرصتطلب هستند و بندهُ قدرت.
● برای اولین بار یکی از رهبران اتحادیهها (اتحادیهُ رانندگان کامیون) جزو سخنرانان حزب جمهوریخواه بود. تا کنون اتحادیههای کارگری، در کنار سیاهان، ستون فقرات حزب دموکرات بودهاند. سیاستهای حزب جمهوری، هم در سطح ایالتها و هم در سطح فدرال، نقش مهمی در تضعیف اتحادیههای کارگری داشته است.
● موضوعات مورد علاقهُ حزب جمهوری، مثل مبارزه با سقط جنین و ازدواج همجنسخواهان و تقویت بازار آزاد و کاهش مالیات، کمتر از گذشته مورد تاُکید قرار گرفت، اما موضوعاتی مثل افزایش تعرفهُ واردات و آغاز جنگ تجارتی و انتقاد از ناتو که جزو برنامههای این حزب نبود از سوی سخنرانان مطرح شد.
● برنامهُ حزب، از یک متن طولانی کسالتبار به یک متن کوتاه 16 صفحهای که عمدتاً گزیدهای از سخنان ترامپ است تقلیل یافت. محور اصلی آن مقابله با مهاجران است. ترامپ مهاجران را "اشغالگر" میخوانَد و حضور آنها را با افزایش جرم و جنایت و مشکلات اقتصادی پیوند میزند و جلوگیری از مهاجرت را به یکی از محورهای برنامهُ سیاسی خود بدل کرده است.
● حزب جمهوریخواه حزب ترامپ است. ترامپ یا منتقدانش را از حزب راند، یا آنها را به کرنش واداشت. آنچه به عامل وحدتبخش حزب بدل شده است، شخصیت ترامپ و وفاداری به او است، نه یک برنامهُ روشن سیاسی. حزب جمهوریخواه حول شخص ترامپ متحد شده است. در این اجلاس به روشنی میشد کیش شخصیت او را دید. سخنرانها دربارهُ برنامه صحبت نمیکردند، بلکه دربارهُ شخصیت ترامپ، و بیعت با رهبری، و اقتدا به قائد اعظم، سخن میرانند.
● جنبههای نمایشی این اجلاس هم با داعیههای اخلاقی محافظهکاران همخوان نبود. محافظهکاران که همیشه بر اهمیت خانواده و اخلاق مسیحی تاُکید میکنند، از قهرمان کشتیکج، هالک، خواستند تا قبل از ترامپ سخنرانی کند و جمعیت را برای سخنرانی او آماده کند. هالک هوگان، مثل خود ترامپ، شهره به فساد است و حتی فیلم روابط آنچنانیاش در فضای مجازی پخش شده است. او گفت ما همه ترامپی (Trumpites) شدهایم. او همچنین گفت که دوران جنون ترامپی (Trumpomania) فرارسیده است، که اشارهای است به جنون کشتیکج (WrestleMania) که هالک خودش شهرت و ثروتش را مدیون آن است و مدتی هم ترامپ درگیر آن بود.
● بحث دربارهُ مشکلات احزاب سیاسی مدتها است آغاز شده است. شرح آن فرصت دیگری میطلبد، ولی قدر مسلم این است که تا اینجای کار هر دو حزب از معرفی یک نامزد آبرومند و مقبولِ مردم ناتوان بودهاند. باید دید آیا در چند روز آینده حزب دموکرات میتواند بایدن را به ترک میدان راضی کند.*
*نوشته مربوط می شود به قبل از کنار رفتن بایدن.
#هومن_پناهنده
@gashthaa
🔸از آمریکا🔸
دربارهُ اجلاس حزب دموکرات
✍ا. سرگشته
● اجلاس حزب دموکرات چند روز پیش به پایان رسید و کامالا هریس رسما نامزد حزب دموکرات شد. اولین نکتهُ جالب توجه این است که اجلاسهای احزاب از محل بحث و گفتگو دربارهُ سیاستهای حزبی و مسائل ملی و بینالمللی به یک شوی کامل تلویزیونی بدل شده است که تقریبا هیچ حرف جدی در آن مطرح نمیشود. اجلاس محلِ ایجاد شور و هیجان عمومی و حزبی و نمایشی از رنگ و نور و تصویر و صدا شده است. پیشتر تلویزیون ماهیت اجلاسها و فرایند سیاسی را تغییر داد و امروز هم شبکههای اجتماعی تحول جدیدی ایجاد کرده است. نمونهای از تاثیر ناخواستهُ تحول تکنولوژیک در سیاست، که لزوما مثبت نیست.
● گرچه حرف جدی مطرح نشد، با این حال مقایسهُ اجلاس دموکراتها با جمهوریخواهان خالی از نکته نیست.
● برخلاف اجلاس حزب جمهوریخواه که غایبان بیشتر جلب توجه میکردند تا حاضران، شخصیتهای برجستهُ حزب دموکرات در اجلاس شرکت کرده بودند: از رییس جمهورهای سابق مثل بیل کلینتون و باراک اوباما، تا رهبران سابق و فعلی کنگره و نمایندگان طیفهای مختلف سیاسی مثل برنی سندرز و آلکساندرا اوکازیو کورتز و سیاستمداران صاحب ثروت مثل جی بی پریتزکر. شخص مهمی غایب نبود.
● نه تنها همهُ دموکراتها شرکت داشتند، بلکه عدهُ زیادی از جمهوریخواهان سابق و کسانی که قبلاً برای ترامپ کار کرده بودند در اجلاس سخنرانی کردند. عدهُ زیادی از آنها بر عیبهای شخصی ترامپ و دورویی و دروغگویی او تاکید کردند. کسی گفت ترامپ همیشه در خفا هوادارانش را مسخره میکند. البته همهُ این نکات قبلا بارها و بارها گفته شده است.
● تفاوت دیگر پررنگ بودن کیش شخصیت ترامپ در اجلاس جمهوریخواهان بود، در حالی که در اجلاس دموکراتها یک فرد خاص مورد تاکید نبود. طیف وسیعی از آدمها و سلیقههای سیاسی مطرح شدند.
● چهرههای فرهنگی حاضر در اجلاس دموکراتها آدمهای شاخصتری بودند. در حالی که در اجلاس جمهوریخواهان نگاهها به کشتیگیر حرفهای هالک هوگان بود، در اجلاس دموکراتها اوپرا وینفری سخنرانی کرد. شور و هیجان شرکتکنندگان هم بیشتر بود.
● تفاوت دو کاندیدا و داستان زندگی آنها هم جلب نظر میکند. در یک سو، آدمی است که در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد و در ناز و نعمت بزرگ شد و بارها و بارها اعلام ورشکستگی کرد و شهرتش به فسق و فساد و دروغ است. در سوی دیگر، زنی است فرزند پدر و مادری مهاجر، توسط مادر بزرگ شد، و با کار و کوشش شخصی تحصیلاتش را تمام کرد و وارد دادستانی شد. این هم از طنز روزگار که ترامپ خودش را صدای محرومان و مستضعفان آمریکا میداند.
از این مقایسهها گذشته، چند نکتهُ پراکندهُ دیگر هم به نظرم میرسد. در خاطرهُ دموکراتها شهر شیکاگو، محل برگزاری اجلاس، سابقهُ بدی دارد. سال 1968 در جریان اجلاس و در اوج رقابتهای انتخاباتی تظاهرات ضد جنگ بسیار گستردهای در این شهر برگزار شد که به خشونت و ناآرامی انجامید. نیکسون با وعدهُ باز گرداندن آرامش توانست حریف قدر خود مکگاورن را شکست بدهد. اما این ماجرا امسال تکرار نشد. تظاهرات مدافعان فلسطین کوچک و کمرمق بود. در خلال سخنرانیها یکی دو بار اعتراض کوچکی کردند که دیده نشد. حزب دموکرات هم آنها را نادیده گرفت و اجازهُ سخنرانی به مدافعان فلسطین نداد. کامالا هریس اشارهُ گذرایی کرد که مردم غزه حق زندگی در صلح دارند. کل سالن برایش کف زدند و تشویقش کردند. گزارشگری گفت بیشترین هیجان در حین سخنرانی همین لحظه بود؛ نکتهُ مهمی که اهمیت این موضوع برای بدنهُ حزب دموکرات را نشان میدهد. اما قبل از این جمله او بر ایستادن آمریکا در کنار اسرائیل و حق اسرائیل برای دفاع از خود تاکید کرده بود. در واقع، یکی به نعل زد و یکی به میخ.
به نظرم مهمترین تفاوت دو حزب در عرصهُ داخلی به تصور آنها از نقش دولت برمیگردد. حزب جمهوریخواه از زمان ریگان به این اعتقاد رسیده است که دخالتهای دولت اوضاع را بدتر میکند و دولت را باید کوچک و کوچکتر کرد. اما حزب دموکرات کار حکمرانی را جدی میگیرد و معتقد است دولت نقش مهمی در بهبود زندگی مردم دارد و کشور قدرتمند بدون دولت و دستگاه اداری مقتدر ممکن نیست.
نکتهُ دیگر پارادوکس پیش ِ روی دموکراسیها است. همهُ احزاب بر وحدت ملی تاکید میکنند، اما وقتی در خلال انتخابات هر دو طرف سعی میکنند طرف مقابل را به شیطان مجسم تبدیل کنند، چطور میشود وحدت ملی را تقویت کرد؟ برای کشاندن مردم به پای صندوق و گرم کردن تنور انتخابات، ترس و نفرت از طرف مقابل لازم است. چطور میشود هم از طرف مقابل ترسید و هم با او متحد شد و همکاری کرد؟ این سوالی است پیش ِ روی همهُ حکومتها.👇
#هومن_پناهنده
@gashthaa
دربارهُ اجلاس حزب دموکرات
✍ا. سرگشته
● اجلاس حزب دموکرات چند روز پیش به پایان رسید و کامالا هریس رسما نامزد حزب دموکرات شد. اولین نکتهُ جالب توجه این است که اجلاسهای احزاب از محل بحث و گفتگو دربارهُ سیاستهای حزبی و مسائل ملی و بینالمللی به یک شوی کامل تلویزیونی بدل شده است که تقریبا هیچ حرف جدی در آن مطرح نمیشود. اجلاس محلِ ایجاد شور و هیجان عمومی و حزبی و نمایشی از رنگ و نور و تصویر و صدا شده است. پیشتر تلویزیون ماهیت اجلاسها و فرایند سیاسی را تغییر داد و امروز هم شبکههای اجتماعی تحول جدیدی ایجاد کرده است. نمونهای از تاثیر ناخواستهُ تحول تکنولوژیک در سیاست، که لزوما مثبت نیست.
● گرچه حرف جدی مطرح نشد، با این حال مقایسهُ اجلاس دموکراتها با جمهوریخواهان خالی از نکته نیست.
● برخلاف اجلاس حزب جمهوریخواه که غایبان بیشتر جلب توجه میکردند تا حاضران، شخصیتهای برجستهُ حزب دموکرات در اجلاس شرکت کرده بودند: از رییس جمهورهای سابق مثل بیل کلینتون و باراک اوباما، تا رهبران سابق و فعلی کنگره و نمایندگان طیفهای مختلف سیاسی مثل برنی سندرز و آلکساندرا اوکازیو کورتز و سیاستمداران صاحب ثروت مثل جی بی پریتزکر. شخص مهمی غایب نبود.
● نه تنها همهُ دموکراتها شرکت داشتند، بلکه عدهُ زیادی از جمهوریخواهان سابق و کسانی که قبلاً برای ترامپ کار کرده بودند در اجلاس سخنرانی کردند. عدهُ زیادی از آنها بر عیبهای شخصی ترامپ و دورویی و دروغگویی او تاکید کردند. کسی گفت ترامپ همیشه در خفا هوادارانش را مسخره میکند. البته همهُ این نکات قبلا بارها و بارها گفته شده است.
● تفاوت دیگر پررنگ بودن کیش شخصیت ترامپ در اجلاس جمهوریخواهان بود، در حالی که در اجلاس دموکراتها یک فرد خاص مورد تاکید نبود. طیف وسیعی از آدمها و سلیقههای سیاسی مطرح شدند.
● چهرههای فرهنگی حاضر در اجلاس دموکراتها آدمهای شاخصتری بودند. در حالی که در اجلاس جمهوریخواهان نگاهها به کشتیگیر حرفهای هالک هوگان بود، در اجلاس دموکراتها اوپرا وینفری سخنرانی کرد. شور و هیجان شرکتکنندگان هم بیشتر بود.
● تفاوت دو کاندیدا و داستان زندگی آنها هم جلب نظر میکند. در یک سو، آدمی است که در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد و در ناز و نعمت بزرگ شد و بارها و بارها اعلام ورشکستگی کرد و شهرتش به فسق و فساد و دروغ است. در سوی دیگر، زنی است فرزند پدر و مادری مهاجر، توسط مادر بزرگ شد، و با کار و کوشش شخصی تحصیلاتش را تمام کرد و وارد دادستانی شد. این هم از طنز روزگار که ترامپ خودش را صدای محرومان و مستضعفان آمریکا میداند.
از این مقایسهها گذشته، چند نکتهُ پراکندهُ دیگر هم به نظرم میرسد. در خاطرهُ دموکراتها شهر شیکاگو، محل برگزاری اجلاس، سابقهُ بدی دارد. سال 1968 در جریان اجلاس و در اوج رقابتهای انتخاباتی تظاهرات ضد جنگ بسیار گستردهای در این شهر برگزار شد که به خشونت و ناآرامی انجامید. نیکسون با وعدهُ باز گرداندن آرامش توانست حریف قدر خود مکگاورن را شکست بدهد. اما این ماجرا امسال تکرار نشد. تظاهرات مدافعان فلسطین کوچک و کمرمق بود. در خلال سخنرانیها یکی دو بار اعتراض کوچکی کردند که دیده نشد. حزب دموکرات هم آنها را نادیده گرفت و اجازهُ سخنرانی به مدافعان فلسطین نداد. کامالا هریس اشارهُ گذرایی کرد که مردم غزه حق زندگی در صلح دارند. کل سالن برایش کف زدند و تشویقش کردند. گزارشگری گفت بیشترین هیجان در حین سخنرانی همین لحظه بود؛ نکتهُ مهمی که اهمیت این موضوع برای بدنهُ حزب دموکرات را نشان میدهد. اما قبل از این جمله او بر ایستادن آمریکا در کنار اسرائیل و حق اسرائیل برای دفاع از خود تاکید کرده بود. در واقع، یکی به نعل زد و یکی به میخ.
به نظرم مهمترین تفاوت دو حزب در عرصهُ داخلی به تصور آنها از نقش دولت برمیگردد. حزب جمهوریخواه از زمان ریگان به این اعتقاد رسیده است که دخالتهای دولت اوضاع را بدتر میکند و دولت را باید کوچک و کوچکتر کرد. اما حزب دموکرات کار حکمرانی را جدی میگیرد و معتقد است دولت نقش مهمی در بهبود زندگی مردم دارد و کشور قدرتمند بدون دولت و دستگاه اداری مقتدر ممکن نیست.
نکتهُ دیگر پارادوکس پیش ِ روی دموکراسیها است. همهُ احزاب بر وحدت ملی تاکید میکنند، اما وقتی در خلال انتخابات هر دو طرف سعی میکنند طرف مقابل را به شیطان مجسم تبدیل کنند، چطور میشود وحدت ملی را تقویت کرد؟ برای کشاندن مردم به پای صندوق و گرم کردن تنور انتخابات، ترس و نفرت از طرف مقابل لازم است. چطور میشود هم از طرف مقابل ترسید و هم با او متحد شد و همکاری کرد؟ این سوالی است پیش ِ روی همهُ حکومتها.👇
#هومن_پناهنده
@gashthaa